در سايه آفتاب
(يادها و ياد داشتهاى از زندگى امام خمينى )

محمد حسن رحيميان

- ۳ -


تعرف الاشياء با ضدادها  
نكته ظريف ديگرى كه در اين قضيه دريافتم اين بود كه حضرت امام با آنهمه زحمت و تلاش در طى مدارج عاليه علمى در تمام زمينه ها و آنهمه نوشته هاى كم نظير و بى نظير در رشته هاى گوناگون ، شخصا هيچ گونه دلبستگى و تعلق خاطرى و بى نظير در رشته هاى گوناگون ، شخصا هيچ گونه دلبستگى و تعلق خاطرى حتى به آثار علميشان نداشتند، چه رسد به چاپ و نشر آنها. با مقايسه آن حضرت با بسيارى از افراد كه حتى از چند ورق مطلب تكرارى يا توضيح و اضلاعت يا... نمى گذرند و با چاپ آنها سعى دارند بر آمار كتب و آثار خود بيفزايد؛ و از باب تعرف الاشياء با ضدادها به يكى ديگر از ويژگيهاى برجسته و نمودارهاى زهد و وارستگى حضرت امام پى بردم . ايشان بارها خطاب به طلاب مى فرمودند:
اگر يك قدم براى تحصيل بر مى داريد، بايد دو قدم در راه تهذيب نفس ‍ برداريد.
خود نيز همين گونه راه پيموده بودند. به همين دليل ، حجاب علم و طريق و وصول را طى كرده و به مقصد و مقصود رسيده و از علم اخلاق به خود اخلاق و از علم حكمت ، به خود حكمت دست يافته بودند.
چاپ تاليفات امام  
حضرت امام در پرتو اين وابستگى مطلق و پيوند به حق ، نه در هنگام به غارت رفتن گنجينه نوشته هايشان به ماتم و اندوه نشستند و نه در زمان پيدا شدن آنها به شادمانى و سرور برخاستند. نه هيچ گاه تمايلى به چاپ و انتشار آثارش آن به ديگران اظهار داشتند و نه خود كمترين اقدام و سرمايه گذارى در اين راه كردند. آنچه هم چاپ و منتشر شد، يا با اصرار و اقدام ديگران بوده يا چون بعضى از نوشته هاى معظم له به صورت خطى و دست به دست به وسيله شاگردانشان از دير زمان ، نسخه بردارى و تكثير محدود شده بود، با همت برخى از آنان به چاپ رسيده است ، ولى هنوز عمده اين آثار گرانقدر به چاپ نرسيده است و با كمال تاسف ، تعدادى از آنها نيز در فراز و نشيبهاى زندگى حضرت امام مفقود شده است . اميد است يابندگان و كسانى كه به هر وجهى اين كتابها به دستشان رسيده است - كه از جمله مهمترين آنها تعليقات و حواشى بر اسفار است - جامعه اسلامى و محافل علمى را از اين آثار گرانبها محروم نكنند و با ارائه آنها به موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى (س ) افتخار بزرگى را نصيب خود كنند. به حمد الله به دنبال چاپ تعليقات فصوص ، توسط موسسه پاسدار اسلام فكر اقدام براى چاپ و نشر آثار حضرت امام ، شكل جدى به خود گرفت و تا كنون گامهايى مقدماتى برداشته شده و اميد مى رود كه اين خدمت بزرگ به فرهنگ و معارف اسلامى ، به زودى به انجام برسد.
رساله عمليه  
در مورد رساله هاى عمليه نيز، حضرت امام روشى ويژه و متمايز از سنت رايج داشتند. اين جانب ، شخصا فردى را مى شناختم كه مرجع نشده - حتى قبل از آنكه خانواده خودش از او تقليد كنند - رساله علميه و حاشيه بر رساله ها را تهيه و آن را به زبانهاى متعدد ترجمه و شخصا به چاپ آن اقدام كرده بود. ولى حضرت امام بعد از آنكه به طور طبيعى و علم رغم گريزشان از شهرت و رياست ، به خواست خداوند، بار زعامت و مرجعيت بر دوششان استقرار يافت ، بعد از در خواستها و اصرارهاى فراوان ، رساله علميه دادند.
در مورد چاپ رساله نيز بر خلاف معمول كه رساله هاى عمليه را با استفاده از بيت المال و وجوه شرعيه چاپ و در سطحى گسترده به طور رايگان بين مردم توزيع مى كنند، حضرت امام هرگز نگذاشتند كه رساله عمليه شان از وجوه شرعيه چاپ شود و به طور كلى اجازه ندادند كه به كسى رايگان داده شود.
از برخوردهاى قاطع حضرت امام در اين زمينه ، داستانها زياد است . از باب نمونه اين كه والد محترم اين جانب در سال 1341 به خدمت امام رسيدند و با ذكر مقدماتى از قبيل كثرت مقلدان و نياز آنان به رساله علميه ، سعى كردند كه امام را به اقدام براى چاپ رساله عمليه ترغيب كنند. ولى حضرت امام ، بعد از استماع سخنان ايشان با صراحت و بدون مجامله فرمودند:
اين حرفها را مناسب است به يك كتابفروش بگوييد.
كه ايشان با ذهنيت منطبق با سنت رايج ، سخت شگفت زده و رنجيده خاطر شدند، ولى با تدبير و تعمق در روش نوين امام و شناخت معيارهاى الهى آن ، ارادت و اخلاصشان دو چندان شد.
حضرت امام در شرايطى چنين شيوه اى را اتخاذ و تثبيت كردند كه من ، خود نمونه هاى متعددى را برخلاف آن از ديگران شاهد بودم . از جمله وقتى مرحوم آيت الله حكيم بيمار و به لندن منتقل شده بودند، من در يكى از امارات خليج فارس به منزل يكى از روحانيان مقيم آنجا وارد شدم . در آنجا منظره عجيبى ديدم . اتاق و قسمت عمده ايوان منزل او تا سقف از رساله هاى بعضى آقايان پر شده بود. رساله هايى كه بيوت به طور مجانى براى توزيع بين مردم براى بعد از فوت مرحوم آيت الله حكيم فرستاده بودند. ولى آن روحانى با آنكه در ظاهر مقلد امام بود، هنوز نتوانسته بود يك نسخه از رساله امام را به دست آورد.
مدعى مرجعيت ديگرى را به چشم خود ديدم كه يك پاكستانى نرد او آمده بود و با آنكه صريحا اظهار كرد كه مقلد حضرت امام خمينى است ، ولى آن مدعى مرجعيت با دست خود رساله خود را از پستوى اتاق آورد و به او داد.
بارها افرادى از روحانيون و غير روحانيون كه با سنت رايج خو گرفته بودند، ضمن مراجعه به دفتر امام ، در خواست رساله عمليه امام را مى كردند. وقتى ما مى گفتيم كه نداريم و ما هم هنگامى كه براى خودمان يا دفتر و يا پاسخ به سوالهاى شرعى و حتى شخص امام ، به رساله نياز داشته باشيم ، مثل ديگران از كتابفروشى مى خريم ، شگفت زده مى شدند! در مورد ساير كتابهاى مطبوع حضرت امام نيز وضع به همين منوال بود. حتى خود امام نيز برخى از آنها را نداشتند كه براى مراجعه ، از ما به طور امانت طلب مى كردند و دوباره پس مى دادند.
نكته ديگران كه اصولا توزيع رايگان يا خيلى ارزان و زير قيمت عادى هر كتابى را موجب وهن كتاب و مولف آن مى دانستند و مخالف آن بودند. نمونه آن ، مطلب ذيل است :
توهين و استغفار  
يكى از دوستان خوب كه از ياران ديرينه حضرت امام در نجف اشرف و مورد علاقه حضرت امام بود، به تحقيق و چاپ برخى از تاليفهاى آيت الله شهيد و مرحوم حاج آقا مصطفى خمينى اقدام كرده بود. در پى آن ، نامه اى از طريق غير دفتر، خدمت امام فرستاده بود كه حضرت امام بعد از ملاحظه نامه وقتى كه ما به محضرشان رسيديم ، با ناراحتى و تاثر فرمودند:
اين آقاى ... براى من چه نوشته است ؟ به مصطفى و كتاب او توهين كرده است . ايشان استغفار كند. از اين توهين بايد استغفار كند!.
چون از مضمون نامه اطلاع نداشتيم ، به فكر فرو رفتيم كه آيا ايشان چه نوشته است كه امام اين گونه بر آشفته است . به همين دليل ، چند روز بعد، وقتى كه ايشان به دفتر آمده بود، ضمن نقل مطلب حضرت امام از ايشان مضمون نامه را جويا شدم . وى مضمون نامه را به صورت زير براى اين جانب ، باز نويسى كرد:
محضر مبارك ... به حمد الله كتاب ... از استاد شهيد مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفى خمينى به چاپ رسيد. در نظر داريم چنانچه موافق باشيد، مبلغى كمك فرمايند، ما نيز از حق چاپ گذشت مى كنيم تا كتاب به قيمت ارزان - زير قيمت عادى و نيمه رايگان - به بازار عرضه شود....
ب : انفاق و بخشش  
امكانات شخصى امام 
الف : زمين و خانه  
همان گونه كه همه مى دانيم ، حضرت امام ، نه از جهت خانوادگى و از طريق ارث پدرى دست خالى بودند و نه از نظر توان و امكانات براى رسيدن به يك زندگى مرفه دستشان بسته بود. با اين حال ، زمين موروثى شان را به كشاورزان و افراد مستمند بخشيدند و املاك و خانه ها متعددى كه از سوى مومنان و شيفته گانشان ، نه به عنوان وجوه شرعيه بلكه به عنوان نذر و هديه - چه قبل از پيروزى انقلاب يا بعد از آن - به حضرتشان تقديم مى شد، آنها را نيز بعد از قبول ، به افراد مستحق و موسسه هاى خيريه اهدا مى كردند.
از جمله اين كه چند باغ وسيع كه هكتار مساحت داشت ، به عنوان هديه به حضرت امام تقديم شده بود كه معظم له بعد از قبول ، دستور فرمودند كه تمام به كشاورزانى كه روى آن كار مى كردند، تحويل و منتقل شود. و بالاخره تنها خانه ملكى حضرت امام ، همان خانه محقرى است كه زمان طلبگى در محله يخچال قاضى قم تهيه كرده بودند، محله اى كه در آن زمان ، تقريبا آخرين نقطه مسكونى شهر قم بود. و اين خانه نيز - چه در مدتى كه حضرتشان در تبعيد و در نجف اشرف بودند و چه بعد از انقلاب تا كنون - به صورت محل مراجعه مردم و طلاب در ارتباط با امور شرعيه و مصالح عامه ، مورد استفاده همگان بود.
به موازات اوجگيرى محبوبيت حضرت امام ، علاوه بر زمينها و خانه هايى كه به محضرشان اهدا مى شد، وجوه نقدى ، طلا، اشياء نفيس ، كتاب ، قرآن خطى ، تابلوهاى هنرى نفيس پارچه و امثال آنها نيز از سوى شخص ايشان تقديم مى شد. تا آنجا كه حقير اطلاع دارم ، منبع عمده تمام هزينه هاى شخصى و مخارج منزلشان از همين هدايا و نذورات بوده ، ليكن با توجه به وفور و كثرت نذورات و هدايا و با توجه به قناعت و صرفه جويى و كم خرجى زندگى حضرت امام ، حتى اين نوع اموال نيز با آنكه كاملا جنبه شخصى داشت و پرداخت كنندگان صرفا براى شخص شخيص شان تقديم مى كردند، هر گز نزد حضرتشان انباشته نشد و چيزى از آنهمه را براى خود نيندوختند تا آنجا كه ماترك امام بعد از رحلتشان ، حتى براى دو سه روز پذيرايى در حد معمول گذشته را در دفتر و بيت كفايت نداد!
ب : وسايل زندگى  
هدايايى از قبيل پارچه عمامه ، قبا، عبا، پيراهن ، سجاده ، مهر، نعلين و گيوه و جوراب و عرقچين كه به خدمتشان تقديم مى شد، گاهگاهى يكى از آنها را بر حسب نياز در آن مقطع زمانى بر مى داشتند و اگر از يك چيز، چند عدد بود، مى فرمودند:
من اين همه از مى خواهم چه كنم ؟!.
و مازاد بر نيازشان را مى فرمودند:
بدهيد به افرادى كه نياز دارند.
در مواردى هم كه بر مى داشتند و تصور مى شد براى خودشان قبول كرده اند، گاهى بعدا معلوم مى شد كه اين طور نبوده است و مى خواسته اند كه خودشان به شخصى مورد نظر بدهند، از جمله يكى از مومنان كويتى يك قواره پارچه قبا جهت حضرت امام آورده بود كه خدمتشان تقديم شد. گرفتند و چيزى نگفتند. ولى چند روز بعد در حالى كه مى خواستم از محضرشان مرخص شوم ، در آستانه در اتاق ، متوجه شدم كه امام چيزى مى گويند. برگشتم و نزديك شدم .
مجددا فرمودند:
- آن چيز... (اشاره به پشت پرده اتاق عقب كردند) در آنجا مال شماست ، برداريد.
گفتم :
- چشم .
و رفتم آنجا ديدم همان پارچه قبا است كه قبلا ذكر شد.
برداشتم و با تشكر خارج شدم .
ج : اشياى نفيس و كتابها 
هداياى عتيقه و نفيس از قبيل قرآن خطى را معمولا مى فرمودند:
بدهيد به جايى كه بتوانند حفظ كنند.
و در بعضى موارد، نسبت به قرآن خطى گرانبها امر مى فرمودند كه به كتابخانه استان قدس رضوى فرستاده شود. از موارد نادرى كه حضرت امام برخلاف معمول فرمودند، بگذاريد اينجا، تابلويى نفيس از شمائل پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بود كه داستانش را به مناسبتى ديگر، نقل مى كنم . كتابهايى نيز كه از موسسه هاى انتشاراتى يا از سوى نويسندگان اهدا مى شد، كلا به محضرشان ، ارسال مى شد و حضرت امام جز در چند مورد انگشت شمار - كه چند موردش از كتابهاى عرفانى جديد الطبع بود و آنها را نزد خودشان نگاه داشتند - در بقيه موارد، بعد از ملاحظه اجمالى مى فرمودند:
ببريد، بدهيد به كسى كه از آنها استفاده كند.
البته گاهى اتفاق مى افتاد كه بعضى كتابهاى ضد انقلابى را كه عليه امام تاليف شده بود و آكنده از دروغ بافى ها و هتاكى و تهمت و افترا بود، به خاطر ناراحت نشدن امام به محضرشان تقديم نمى شد، ولى بعدا متوجه شديم از باب نمونه يكى از بدترين اين كتابها از طريق ديگر به دست امام رسيده و ثانيا دريافتيم كه آن حضرت در راه خدا به هيچ وجه از ملامت ملاقات كنندگان و كيد دشمنان ، كمترين تاثيرى به خود راه ندادند و اين بادهاى مخالف ، كمترين تزلزلى در كوه استوار و پا برجاى ايمان او ايجاد نكردند.
د: وجوه نقدى  
بخش ديگر از هدايا و نذورات كه از ساير بخشها زيادتر بود و تقريبا به طور روزانه از سوى مومنان تقديم حضرتشان مى شد، وجوه نقدى و طلا و جواهرات بود كه آنها را عموما دريافت مى كردند. ليكن در مواردى كه متوجه مى شدند كه پرداخت كننده از خانواده شهدا - اعم از پدر، مادر، همسر و فرزند شهيد - است يا خود، فردى فقير و نيازمند است ، وجه يا طلاى تقديم شده را مى گرفتند و بعد از قبض و قبول پس مى دادند و مى فرمودند:
به خود ايشان بر گردانيد.
در موارد زيادى خانواده شهداى ارتشى كه مبلغ دويست هزار تومان از سوى ارتش به آنها پرداخت مى شد، مبلغ مذكور را طى چك بانكى يا نقدا به محضر امام اهدا مى كردند. حضرت امام بدون استثنا و بدون توجه به نياز يا عدم نياز آنان ، مبلغ پرداختى را بعد از اخذ و قبض ، به آنان مسترد مى فرمودند.
گذشته از موارد مذكور و امثال آنها كه مربوط به پرداخت كنندگان بود و حضرت امام مرجوع مى فرمودند، افرادى نيز بودند كه نيازى پيدا مى كردند و چون نمى خواستند از وجوه شرعيه استفاده كنند، براى رفع نيازشان از حضرت امام درخواست كمك از مال شخصيشان مى كردند.
از جمله يكى از و كلاى حضرت امام ، توسط حقير براى امام پيغام داد كه : فرزندم در يكى از كشورهاى اسلامى مشغول تحصيل است و از دولت هنوز ارز نگرفته ، مقروض شده و نياز شديد دارد. ولى من نمى خواهم از وجوه شرعيه براى و استفاده كنم . اگر مى شود حضرت عالى از پول شخصى خودتان ، فلان مبلغ را براى اين منظور لطف فرماييد. چون مسئله ارزى بود و هداياى ارزى حضرت امام زياد نبود، انتقال اين درخواست تا حدى سنگين مى نمود. ولى به هر حال ، مطلب به عرضشان رسيد و معظم له چند روز بعد، مبلغ مورد درخواست را تهيه و آوردند و فرمودند:
به آقاى ... بدهيد.
نمونه هاى ديگرى از اين مقوله ، در فصل عشق متقابل ملاحظه خواهد شد.
اداى دين  
نمونه ديگر، اين كه حضرت امام مطلع شدند كه از افراد مورد شناختشان براى خريد منزل مقروض شده و در باز پرداخت آن ، دچار مشكل شده است . دستور دادند كه قرض ... ادا شود. ولى شخص مزبور با تشرف به خدمت امام و ضمن تشكر و معذرت از جسارت حرف زدن روى حرف امام ، به عرض رساند كه :
- حقير تا كنون سعى كرده ام در زندگى خود از وجوه شرعيه استفاده نكنم ، و اگر اجازه بدهيد، مى خواهم اين روش را همچنان ادامه دهم و...
حضرت اما در آن وقت ، چيزى نگفتند، ولى چند روز بعد، بخشى از آن مبلغ را از وجوه متعلق به شخص خودشان لطف فرمودند و حدود دو سه هفته بعد نيز از تتمه بدهى شخص مزبور سراغ گرفتند و سپس آن را نيز پرداخت فرمودند.
امكانات غير شخصى امام  
داستان زهد و وارستگى حضرت امام نسبت به شهرت و رياست و مرجعيت و گريز از اين امور، زبانزد خاص و عام است كه تحرير آن فصل جداگانه اى را مى طلبد. اما به هر حال - على رغم خواست امام - اراده خداوند براى تعلق گرفت كه آن حضرت در اوج محبوبيت شهرت و مرجعيت قرار گرفتند و در راستاى زعامت و مرجعيت مطلقه جهان تشيع و روند فزاينده آن ، سيل وجوهات شرعيه به طرف معظم له جهان تشيع و روند فزاينده آن ، سيل وجوهات شرعيه به طرف معظم له سرازير شد تا جايى كه مجموعه شهريه هاى امام در حوزه هاى علميه و ساير مصارف مقرره شرعيه ماهانه به حدود يك ميليارد و پانصد ميليون ريال مى رسيد.
بى گمان سيستم پولى موجود در مرجعيت تشيع در تمام جهان ، بى نظير است و هيچ شخص و شخصيتى در اين حد، پول در اختيارش قرار نمى گيرد، آنهم پولى كه پرداخت كنندگان با طيب خاطر و به عنوان انجام وظيفه الهى خود پرداخت مى كنند و در اين پرداخت ، نه تنها منتى بر دريافت كننده نمى گذارند كه خود را منت دار او مى دانند؛ چرا كه مرجع با دريافت و قبول وجه ، تكليف شرعى را از دوش پرداخت كننده بر مى دارد و مسئوليت صرف آن را به عهده خود مى گيرد. اين فرهنگ حاكم بر وضعيت پرداخت و دريافت وجوه شرعيه است و اگر تخلفى از اين ميزان باشد، خارج از مدار اين فرهنگ است و اكنون نمونه اى از برخورد امام با اين تخلف :
بر ما منتى نداريم ! 
يكى از تجار ايرانى مبلقى سنگين به عنوان وجوه شرعى در نجف ، خدمت حضرت امام آورده بود. ضمن تقديم وجه ، گويى در اثر بد آموزى به ديگران و ضعف ايمان ، از موضع كسى كه از پول هنگفتى دل كنده و امتياز آن را به ديگرى اعطاى كرده ، در خواست كرد كه حضرت امام به اصطلاح تخفيفى برايش بدهند و مثلا خمس اتومبيلش را - كه خمس به آن تعلق گرفته بود - از او نگيرند!
حضرت امام كل وجه از جلوى او گذاشته و فرمودند:
بردار و برو، شما گمان مى كنيد حالا كه اين پول را اينجا آورده ايد، منتى بر ما داريد؟ نخير، اين ما هستيم كه بر شما منت داريم . چرا كه با پرداخت آن و قبول ما شما براى الذمه مى شويد و تازه اول مسئوليت ما است ....
در طى مدتى نيز كه در جمادات خدمت حضرت امام بوديم ، سنت ثابت ، همين بود. هيچ گاه براى يك شخص به خاطر اينكه صرفا وجه سنگينى را پرداخت مى كند، امتيازى بر آن كس كه مثلا فقط ده تا تك تومانى خمس به او تعلق گرفته بود و جهت تقديم ، به محضر امام مى آورد، در كار نبود. ملاك برخورد، تدين و خلوص افراد بود و چه بسا افرادى كه با خمس دادن ، دنبال مقاصد غير الهى بودند و به مجرد كشف اين نكته ، وجه هر چند كلان هم بود، از آنان دريافت نمى شد و طرد مى شدند. ولى چه بسا افراد كم در آمدى كه مبلغى به ظاهر ناچيز و بسيار كم به عنوان خمس پرداخت مى كردند، بر حسب آثار خلوصى كه در آنان مشاهده مى شد، مورد تكريم و پذيرايى قرار مى گرفتند و احيانا امكان دستبوسى حضرت امام نيز براى آنان فراهم مى شد.
گذشته از آن ، در تمام مواردى كه حضرت امام متوجه مى شدند كه پرداخت كننده وجوه شرعى ، خود وضع خوبى ندارد و از اقشار مستضعف است ، وجه مربوطه را بعد از قبول و قبض براى پرداخت كننده مسترد مى فرمودند. گاهى هم اين كار را با دعاى خيرشان همراه مى كردند.
توجه ويژه به كشاورزان  
قضيه جالب تر آن كه در اطراف اصفهان زمينى بابت وجوه شرعيه به حضرت امام واگذار شده بود. معظم له نيز يكى از فضلا را براى فروش و دريافت وجه ، وكيل كرده بودند. بعد از مدتى - حدود دى ماه 1364 - به عرض حضرت امام رسيد كه آقاى ... كه به وكالت از حضرتشان قرار شده زمين را بفروشد، اقدام لازم را به عمل آورده ، ولى كشاورزانى كه روى زمين كار مى كنند، وضع خوبى ندارند كوتاه مى شود، ناراحتند. حضرت امام همين كه صحبت از كشاورزها شد، بالحنى قاطع و محكم فرمودند:
به خود كشاورزها شود. بگوييد به آنها بدهند.
كمك به مستمندان  
حضرت امام در حالى كه سخت با گدا پرورى ، بر خورد قاطع داشتند. از باب نمونه در نجف اشرف كه افرادى مشخص به عنوان خادم حرم مطهر و غير آن ، حرفه گرايى و تيغ زنى داشته و مدام از خانه اين مرجع به خانه مرجع ديگر در حال رفت و آمد بودند. گدايى آنها نوعى باجگيرى بود كه احيانا همراه با شانتاژ وجوه سازى و داد و فرياد بود. تنها كسى كه در مقابل آنها هرگز تسليم نشد، حضرت امام بودند.
ولى با اين حال ، نسبت به افراد مستحق و مستمند و مستضعف ، گذشته از آنكه قيامتشان در راه خدا براى نجات آنها از چنگال ظالمان و قدرتهاى شيطانى بود و علاوه بر اهتمام كلى و دستورات لازم ، به مسئولان ، براى احقاق حق محرومان ، شخصا نيز رسيدگى به وضع مستمندان را در راس ‍ كارهايشان گذاشته بودند. تقريبا بدون استثنا هر پرداخت كننده وجوه شرعيه كه براى پرداخت مستقيم سهمين مباركين به افراد مستحق استجازه مى كرد، حداقل تا ثلث بدهى شرعى او را اجازه مى دادند و اگر پرداخت كننده براى موردى خاص با ذكر مشخصات و مبلغ مورد نياز يك فقير، در رابطه با بيمارى ، مقروض بودن ، شوهر دادن دختر، مسكن و... كسب اجازه مى كرد تا حد بر طرف شدن آن نياز را اجازه مى دادند از وجوه شرعيه پرداخت كند.
در مواردى متعدد، افراد، نامه مى نوشتند كه مثلا فلان مبلغ را از شخص ‍ فلانى طلبكارم ، چون او نمى تواند بدهى خود را پرداخت كند، اجازه فرماييد بابت بدهى وجوه شرعيه ام حساب كنم و از او نگيرم . حضرت امام مى فرمودند: اگر شخص بدهكار نمى تواند بدهى خود را پرداخت كند، حق مطالبه نيست تا طلبكار بتواند به حساب بدهى شرعى طلب خود را اسقاط كند. اما اگر بدهكار مى تواند بدهى خود را پرداخت كند ولى چون فقير است ، براى او مشكل است ، در اين صورت ، اجازه مى دادند بابت وجوه حساب كند.
حضرت امام همواره شخصا در صدد اطلاع از افراد نيازمند بودند، گاهى بدون مقدمه و ابتدا به ساكن از افراد دور افتاده و فراموش شده سراغ مى گرفتند و دستور مى دادند كه به وضع آنها رسيدگى و نيازشان بر طرف شود.
توجه به مناطق محروم  
در حالى كه عموما وكلاى حضرت امام و دارندگان اجازه امور حسبيه از سوى حضرتشان ، بيش از ثلث وجوهات دريافتى را اجازه نداشتند در محل صرف كنند و دو ثلث بقيه را بايد براى صرف در حوزه هاى علميه و اعلاى كلمه الله به دفتر تحويل مى دادند، ولى در مناطق محروم و دور افتاده ، بر عكس عمل مى كردند. يعنى دو سوم را اجازه داشتند كه در محل مصرف كنند و يك سوم به دفتر فرستاده شود. در مناطقى كه درجه محروميت بيشتر بود، تمام مبالغ دريافتى منطقه را امام اجازه مى فرمودند كه همان جا در موارد مقرره شرعيه و كمك به فقراى متدين مصرف شود.
وكلاى حضرت امام در ساير كشورهاى اسلامى نيز از اين قاعده مستثنى نبودند. از جمله در لبنان با آنكه علماى حزب الله در متن مجازاتشان سخن از مصرف ثلث و نصف وجوه در محل بود، ولى به طور شفاهى اجازه دو سوم داده بودند و يك سوم باقيمانده را نيز به دفتر ارسال مى كردند، مجددا مرجوع مى فرمودند. آقايان نيز از كانال صندوق بيت المال كه در آنجا تاسيس كرده بودند، در جهت مصالح عامه اسلام و موارد مقرره شرعيه و مومنان مستحق صرف و سالانه بيلان كارشان را به دفتر ارسال مى كردند.
از اينها گذشته به بسيارى از وكلايشان به ويژه در مناطق محروم ، اجازه مى دادند كه در مورد خانواده هاى شهدا، بسيجيها، رزمندگان و به طور كلى ، افرادى كه در خدمت اسلام هستند و وضع معيشتى خوبى ندارند و براى حساب سالانه خمسى مراجعه مى كنند، گذشته از دست گردان و اموال ، اگر لازم ديدند، بعد از حساب و كتاب ، به طور كلى آنها را بر حسب مورد، برى الذمه كنند. همان طور كه خود حضرت امام نيز در موارد مذكور عموما همين روش را معمول مى داشتند.
ج : ساده زيستى و قناعت  
بزرگترين انسان در كوچكترين خانه  
حضرت امام در طول مدتى كه در نجف اشرف اقامت داشتند، در خانه اى محقر و فرسوده در يكى از كوچه هاى شارع الرسول همچون صدها طلبه معمولى ، اجاره نشين بودند. در بعد از پيروزى انقلاب نيز چه در ايامى بودند و چه در مدت نزديك به ده سالى كه در جماران اقامت داشتند، همچون بسيارى از مستضعفان ، به صورت مستاجر زندگى مى كردند و در منزل بسيار قديمى آقاى جمارانى به چند قطعه كوچك تقسيم شده بود و ساختمان قديمى آن در اختيار خانواده آقاى امام جمارانى قرار داشت . بخش ديگرى از آن كه منزل كوچكى بود با مساحت حدود 120 متر مربع و 70 متر زير بنا و متعلق به آقاى سيد حسن حسينى ، داماد آقاى جمارانى ، در اجاره حضرت امام قرار گرفت . اين منزل كوچك و ساده كه همه از نزديك يا از تلويزيون آن را ديده اند، طى يك دهه ، جايگاه انسانى بود كه بر اريكه دلهاى مشتاق صدها ميليون مسلمان و مستضعف جهان ، حكومت مى راند. انسانى كه با تكيه بر قدرت ايمان و نفوذ الهيش ، تمام كاخهاى ابر قدرتهاى شيطانى را به لرزه در آورد.
خبرنگار آمريكايى  
عظمت وارستگى و ساده زيستى حضرت امام ، به ويژه براى كسانى بيشتر شگفت آور است كه جباران و حكام مستكبر جهان ماديت را در كاخهاى ننگين و افسانه ايشان از نزديك ديده اند. يك روز كه جمعى از خبرنگاران خارجى به جماران آمده بودند، يكى از آنان ، جوانى بود ظاهرا آمريكايى كه سخت از ديدن خانه و اقامتگاه امام شگفت زده و گيج شده بود. با آنكه همه چيز را با چشم خود مى ديد، باز هم براى او قابل هضم و باور نبود. از اين رو گويى همواره دنبال يك چيز غير عادى مى گشت و در اين حال ، حس ‍ كنجكاوى او روى يك نكته قفل شده بود و در جستجوى كسى بود كه آزادانه استفسار كند تا نكته مورد نظرش را باز و معماى خود را خل كند. بالاخره با برخورد به اين جانب ، با شور و شوق سر صحبت را باز كرد. زبانش را نمى فهميدم ، ولى زبان حالش گويا بود. بالاخره ، مترجمى پيدا شد و حرفش را ترجمه كرد.
OOOO
روى حياط كوچك منزل امام داربستى فلزى نصب شده تا به منظور جلوگيرى از سرماى زمستان و آفتاب و گرماى تابستان روى آن پارچه برزنت پهن شود. سئوالش اين بود:
- اين لوله ها و نرده ها براى چيست ؟ آيا برق در آنها جريان دارد؟!
بعد پرسيد:
- واقعا خانه امام همين است ؟
با توضيح جواب من ، تعجبش زيادتر شد و در ادامه ، نكته اى را براى او گفتم كه حتى سئوال آن به ذهن كنجكاو خبرنگار انه او خطور نكرده بود. توضيح دادم :
- تازه اين خانه مى بينيد، ملك امام نيست و اجاره است !
تعجبش بيشتر شد و با آنكه از چهره اش معلوم بود كه نمى تواند باور كند، تصور چنين چيزى او را به شدت تحت تاثير قرار داد. اشك در چشمانش ‍ حلقه زد و منقلب شد. انگار كه افق جديدى به رويش گشوده شده است . ولى چشمش از ديدن آن ناتوان است و...
با فهميدن اين نكته - يعنى اجاره اى بودند خانه قابل رويت با چشم و دوربينش نبود - با تمام وجود چنان از اين جانب تشكر كرد كه ديگر نياز به ترجمه نبود...
به راستى كه هر يك از ويژگى هاى حضرت امام كه ويژگى هاى اسلام و نمودارهاى امامت و رهبرى در حكومت اسلامى است و مقايسه آنها با تمام نظامها و رهبران ديگر كافى است كه انسانهاى با شعور و آزادانديش را به حقانيت اسلام و نظام حياتبخش اسلامى رهنمون كند.
قناعت و زهد در عين مكنت  
به هر حال ، حضرت امام در طول زمان مرجعيت وز عامت خويش ، به صدها ميليارد ريال پول از بابت وجوه شرعيه دست يافت .
علاوه بر آن ، در مقام ولايت امر و رهبرى امت اسلامى و نظام جمهورى اسلامى ، تمام مخازن و منابع ثروت و ميلياردها ميليارد داراييهاى گوناگون در حيطه تصرف و ولايتشان قرار گرفت . با اينهمه ، اين انسان متكامل و سالك وارسته و به خدا پيوسته ، نه آنكه به موازات برخوردارى از اختيارات الهى و قدرت فعلى در دخل و تصرف در امور كمترين امتياز مادى و بهره گيرى شخصى از همه آنها در اختيار داشت ، نكرد، بلكه همواره و تا آخر عمر، در كمال سادگى و صرفه جويى و قناعت ، زندگى پاك و پاكيزه و الهى خويش را سر كرد.
دورى از مظاهر رفاه  
امام در طول مدتى كه در نجف اشرف بودند، در يك منزل اجاره اى قديمى كه از جهت سادگى مثل منازل ساير مردم عادى و طلاب بود، سكونت داشتند.
مرسوم بود كه بزرگان نجف هر كدام يك منزل در كوفه و نزديك شط فرات هم داشته باشند تا شبها - مخصوصا در فصل تابستان - به آنجا بروند. (كوفه 10 كيلومترى نجف است و داراى هوايى مطبوع بوده ، معمولا هواى آنجا بيشتر از 5 درجه خنك تر از هواى نجف است ).
حضرت امام با هواى بسيار گرم و خشك نجف مانوس نبودند و با توجه به پيرى ، از اين هوا بيشتر از افراد مشابه كه از سالهاى دور ساكن نجف بودند، رنج مى بردند. همه دوستان نيز از اين مسئله نگران بودند. يك شب ، مرحوم حاج شيخ نصر الله خلخالى پس مقدمه چينى ، مثالهايى زد در اين باره كه به افرادى كه مريض بوده اند، پزشكان گفته اند كه هواى نجف سمى است كه ترياق (2) آن ، هواى كوفه است . آنها نيز با رفتن به كوفه كاملا بهبود يافته بودند. او با اين شيوه سعى كرد كه امام اجازه دهند كه منزلى بر ايشان در كوفه اجاره كنند.
همين كه سخنان مرحوم حاج شيخ نصر الله تمام شد - در حالى كه همه بعد از آنهمه صحبت و مقدمه چينى ها فكر مى كردند امام سرشان را بلند كردند و به مرحوم خلخالى نگاه كردند؛ بدون اينكه حتى يك كلمه سخن بگويند، فقط تبسمى زيبا و در عين حال ، تلخ ، بر لبهاى مباركشان نقش ‍ بست . تبسمى تشكر آميز از مرحوم خلخالى و تلخ به خاطر كراهت از مظاهر دنيا و رفاه زندگى . در رابطه با همين موضوع شنيدم كه در پاسخ ديگرى فرموده بودند:
آيا من مى توانم به كوفه بروم (دنبال رفاه خودم باشم ) در حالى كه بسيارى از مردم ايران در سياهچالها به سر مى برند.