مقدمه
((سرخوش از جام سبوى تو منم من
))
مرد بزرگ انديشه ها خمينى با چشمانى آفتاب گون آمد و آفتاب باورش را بر دلهاى ما
تابانيد تا پاينده شويم .
ذوق عشق تا نكنى ذوق عرفان نيز سودت ندهد و اين شدنى نيست !!! الاّ به خود باختن
خويش ، امام خمينى در هدايت هاى عرفانيش صرفاً ناقل نبوده و نيست ، بلكه آنچه باعث
نورانيت اين شخصيت عرفانى است همانا عملكرد پر نور او در اين صحنه نور ريز است .
او با روح خدائيش عرفان نابى را در جان جامعه جارى كرد كه معانى بهشتى آن ملتى را
به جان آورد و شهره بازار نمود.
اين مجموعه شامل چهل سؤ ال عرفانى است كه تنظيم كننده با طرح سؤ الاتى پاسخهاى
مربوطه به آن را از كتب امام خمينى به تناسب سؤ الات استخراج نموده است .
والحمدلله رب العالمين
محمد رضا رمزى اوحدى
1 - شيطان شناسى
سؤ ال :
همه ما شيطان را دشمن رسمى خود مى پنداريم ليكن خيلى به حيله هاى او دقت نمى كنيم و
نفس اماره را نيز بعنوان يكى از ابزارهاى قوى شيطان مى دانيم استدعا دارد حضرتعالى
در اين خصوص و اغواءگريهاى شيطان راهنمائى هائى بفرمائيد.؟
مكائد نفس و شيطان در دل از روى ميزان و اساس است . هيچ گاه ممكن نيست نفس به شما
كه داراى ملكه تقوى و خوف از خدا هستيد، تكليف قتل نفس يا زنا كند. يا (به ) كسى كه
داراى خصلت شرافت و طهارت نفس است ، پيشنهاد دزدى و راهزنى نمايد.
از اوّل امر ممكن نيست به شما بگويد در اين ايمان و أ عمال ، به خداى خود منّت
گذار، يا خود را از زمره محبوبين و محبّين و مقربين درگاه قلمداد كن . ابتداى امر
از درجه نازله گرفته ، رخنه در دل شما باز مى كند، و شما را وادار مى كند به شدّت
مواظبت در مستحبّات و اءذكار و اءوراد، و در ضمن ، عمل يكى از اهل معصيت را در نظر
شما به مناسبت حال شما جلوه مى دهد، و به شما إ لقاى مى كند كه شما از اين شخص به
حكم شرع و عقل بهتريد، و اءعمال شما موجب نجات شما است و بحمداللّه شما پاك و
پاكيزه هستيد و از معاصى عارى و برى هستيد.
از اين ، دو نتيجه مى گيرد: يكى بدبينى به بندگان خدا و ديگرى خودپسندى ، كه هر دو
از مهلكات و سرچشمه مفاسد است . به نفس و شيطان بگوييد ممكن است اين شخصى كه مبتلا
است به معصيت ، داراى ملكه يى باشد يا اعمال ديگرى باشد كه خداى تعالى او را به
رحمت خود مستغرق كند و نور آن خُلق و آن ملكه او را هدايت كند و منجر شود كار او به
حُسْن عاقبت . شايد اين شخص را خدا مبتلا به معصيت كرده ، (تا) به عجب كه از معصيت
بدتر است ، (مبتلا) نشود...(1)
بالجمله ، آنچه تو را از حق باز دارد و از جمال جميل محبوب جلّ جلاله محجوب كند
شيطان تو است ، چه در صورت انسان باشد يا جن . و آنچه كه به آن وسيله تو را از اين
مقصد و مقصود باز دارند دامهاى شيطانى است ، چه از سنخ مقامات و مدارج باشد يا علوم
و كمالات يا حِرَف و صنايع يا عيش و راحت يا رنج و ذلّت يا غير اينها. و اينها
عبارت از دنياى مذمومه است ؛ و به عبارت ديگر، تعلّق قلب به غير حق دنياى او است و
آن مذموم است و دام شيطان است و استعاذه از آن بايد كرد.(2)
شيطان باطنى انسان بسيار استاد است و او - اين - همچو نيست كه ابتدا انسان را به
فساد بكشد، ابتدا قدم كوچكى را وا مى دارد كه انسان بردارد، اين قدم كه برداشت
فردايش يك قدم يك قدرى بلندترى ، انسان را يواش يواش به جهنم مى فرستد، يواش يواش
به فساد مى كشد ... شيطانى كه در باطن انسان است با كمال استادى انسان را به تباهى
مى كشد. اگر از اول بگويد كه تو بيا برو يك آدمى را بكش ، هرگز نخواهد رفت . اين از
اول انسان را وادار مى كند كه اين آدم چطور است ، يك غيضى به او بكن . بعد يك قدرى
زيادتر تا كم كم مهيا مى كند انسان را از براى اينكه آدم هم مى كشد. همه اينهائى كه
فاسد هستند به تدريج فاسد شدند. هيچ كس يك دفعه فاسد نشده است و هيچ يك از ماها هم
بايد تصور نكنيم كه ماءمون از اين هستيم كه فاسد بشويم . همه در معرض فساد هستيم ،
همه ما دست به گريبان شيطان است و خصوصاً شيطان نفس ، همه گريبانمان به دست اوست ،
هيچ كس هم از ابتدا فاسدِ فاسد نبوده است و هيچ كس هم مامون نيست از اينكه - از -
به فساد و به دام شيطان نيفتد.
انسان از خودش هميشه غافل است ، نمى تواند ادراك كند كه چكاره است . ممكن است چهل
پنجاه سال يكى فكر كند كه براى خدا كار مى كند و آن كه به او القاء مى كند شيطان
باشد...(3)
اينها تلبيسات ابليس است كه بر ما غلبه كرده است و اين تلبيسات ابليسى را اگر
چنانچه مسامحه كنيد شما را به جهنم مى فرستد، در همين دنيا
هم به تباهى مى كشد. در همين دنيا ايستاده است اين تلبيس نفسانى و اين شيطان نفس
ايستاده است ، تا آنجائى كه همه چيز دنيا را به باد فنا بدهد هيتلر حاضر بود تمام
بشر از بين برود و خودش در آن قدرت بين همان آلمان باقى باشد(4)
... انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيان ها نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان
را، نفوس خودمان را مصفا كنيم و نفوس خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم .(5)
2 - بهترين و مؤ ثرترين راه مبارزه با نفس اماره
سؤ ال :
نفس انسان طبق فرمايش قرآن فرمان به بدى مى دهد و رذائل نفسانى بعنوان حجابى جدى ،
ما را از محضر حق دور نگه داشته ، حال اين سؤ ال مطرح است كه چگونه بايد نفس اماره
را منقاد كرد و چگونه رذائل اخلاقى و نفسانى را از جان معنوى خود بايد دور بريزيم ؟
و چگونه بر صراط حق پايدار ميتوان ماند؟
بايد وارد مجاهده با قصد خالص شد. البتّه آن وقت نفس اصلاح مى شود. تمام صفات
نفسانيّه قابل اصلاح است ، ليكن در اوّلِ امر، كمى زحمت دارد. آن هم بعد از ورود در
اصلاح ، سهل و آسان مى شود. عمده به فكر تصفيه و اصلاح افتادن است و از خواب بيدار
شدن است منزل اوّل انسانيّت ((يقظه )) است
. و آن بيدار شدن از خواب غفلت و هشيار شدن از سكر طبيعت است ، و فهميدن اين كه
انسان مسافر است . و هر مسافر، زاد و راحله مى خواهد. زاد و راحله انسان ، خصال خود
انسان است . مركوب اين سفر پرخوف و خطر، و اين راه تاريك و باريك و صراطِ اَحَدِّ
از سيف ، و ادَّقِ از شَعْر، همّت مردانه است . نور اين طريق مُظِلم ، ايمان و خصال
حميده است . اگر سستى كند و فتور نمايد، از اين صراط نتواند گذشت ، به رو در آتش
افتد و با خاك مذلّت يكسان شده ، به پرتگاه هلاكت افتد. و كسى كه از اين صراط
نتواند گذشت ، از صراطِ آخرت نيز نتواند گذشت .(6)
گمان مكن كه رذايل نفسانى و اخلاق روحى ممكن الزوال نيست . اين ها خيال خامى است كه
نفس اماره و شيطان القاء مى كند و مى خواهد تو را از سلوك راه آخرت و اصلاح نفس باز
دارد انسان تا در اين دار تغيّر و نشاءه تبدّل است ، ممكن است در تمام اوصاف و
اخلاق تغيير پيدا كند، و هر چه ملكات محكم هم باشد تا در اين عالم است ، قابل زوال
است . منتها به حسب اختلاف شدّت و ضعف ، زحمت تصفيه تفاوت مى كند.(7)
انسان مدّتى با كمال دقّت ، مواظبت كند از حركات و سكنات خود، و كاملاً مداقّه در
اعمال خويش كند، و برخلاف خواهش و آرزوى نفس ، اقدام كند و مجاهده نمايد، و اعمال و
اقوال خود را در ظاهر و باطن خوب كند، و تظاهرات و تدليسات را عملاً كنار گذارد، و
از خداى متعال در خلال اين احوال ، توفيق طلب كند، كه او را بر نفس امّاره و هواهاى
آن مسلّط كند، و در اين اقدام و علاج با او همراهى فرمايد. خداوند تبارك و تعالى ،
فضل و رحمتش بر بندگان بى پايان است .(8)
خداوندا ما را از اين خواب طولانى بيدار كن ، و از مستى و بى خودى هشيار فرما، و دل
ما را به نور ايمان صفا بده ، و به حال ما ترحّم فرما. ما مرد اين ميدان نيستيم .
تو خود ما را دستگيرى نما و از چنگال شيطان و هواى نفس نجات ده . بحقّ اوليائك
محمّد و آله الطاهرين - صلوات اللّه عليهم اجمعين - .(9)
راه اسلام و خدا را طى كنيد كه صراط انسانيت است . راه همين است ، راه مستقيم همين
است . آن راهى را كه شما در سوره حمد در نماز مى خوانيد كه : ((اهدانا
الصراط المستقيم ، صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم و لاالضاليّن
)). صراط مستقيم همين صراط اسلام است كه صراط انسانيت است ، كه صراط كمال
است كه راه به خداست . سه راه هست ، يك راه مستقيم و يك راه شرقى مغضوب عليهم و يك
راه غربى ضالين ...
راه مستقيم ، منتهى به خدا مى شود آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است ، اگر مستقيم
در اين عالم حركت كنيد، از آن صراط، مستقيماً رد مى شويد. جهنم باطن اين دنياست .
اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا طرف راست منحرف نشد، از صراط در اين عالم
هم مستقيم عبور مى كنيد و به چپ يا راست متمايل نمى شويد، كه اگر به چپ متمايل
بشويد به جهنم است و اگر به راست متمايل شويد جهنم است . راه خدا مستقيم است .(10)
خداوند شما را به همين صراط مستقيم راهبر باشد و هدايت كند و ما همه را هدايت كند
به راه مستقيم و از چپ و راست منحرف كند.(11)
انسان اگر هر انحرافى پيدا كند، انحراف عملى ،انحراف روحى ، انحراف عقلى ،
برگرداندن اين انحرافات را به معناى خودش ، اين ايجاد عدالت است در انسان ، اگر
اخلاقش اخلاق منحرفى باشد، از اين انحراف وقتى به اعتدال برگردد، اين عدالت در او
تحقّق پيدا كرده است . اگر در عقايد يك انحرافاتى و كجى هايى باشد، برگرداندن آن
عقايد كج به يك عقيده صحيح و صراط مستقيم ، اين ايجاد عدالت است در عقل انسان .(12)
آيا نيامده وقت آن كه در صدد اصلاح نفس برآئيم ، و براى علاج امراض آن قدمى
برداريم ؟
سرمايه جوانى را به رايگان از دست داديم ، و با غرور نفس و شيطان ، جوانى را كه
بايد با آن سعادتهاى دو جهان را تهيه كنيم از كف نهاديم اكنون نيز در صدد اصلاح
برنمى آئيم تا سرمايه حيات هم از دست برود و با خسران تّام و شقاوت كامل از اين
دنيا منتقل شويم ... چه خسرانى بالاتر از آن كه سرمايه سعادت ابدى را در شقاوت ابدى
خرج كند و مايه حيات و نجات ، در هلاكت و فناىِ خود به كار اندازد، و تا آخر عمر از
غفلت و مستى به خود نيايد.(13)
3 - دعا و آثار معنوى آن بر باطن و جايگاه مناجات شعبانيه در بين ساير ادعيه
سؤ ال :
مشاهد شده حضرت مستطاب عالى اشارات زيادى در خصوص مناجات شعبانيه و ... داشته ايد
استدعا دارد بفرمائيد چرا بخش عمده اعمال عبادى ماههاى رجب و شعبان را اين ادعيه
تشكيل مى دهد آنگاه پيرامون آثار وضعى و تاءثيرات روحى دعا در تكوين شخصيت معنوى و
عرفانى افراد راهنمائى لازم را مبذول فرمائيد؟
اين دعاهائى كه از ائمه ما وارد شده است مثل دعاء كميل ، مثل مناجات شعبانيّه :
دعاى حضرت سيد الشهداءعليه السّلام دعاى ((سمات
)) اينها چه جور انسان را درست مى كنند. در روايت است كه دعاى شعبانيّه را
همه ائمه مى خوانده اند. من در ساير ادعيه نديدم كه اينطور تعبير شده باشد كه همه
ائمه مى خوانده اند.(14)
... اين ادعيه انسان را از اين ظلمت بيرون مى برد، وقتى كه از اين ظلمت بيرون رفت
انسانى مى شود كه كار مى كند امّا براى خدا، شمشير مى زند براى خدا، مقاتله مى كند
براى خدا، قيامش براى خدا است .(15)
دور كردند مردم را از ادعيه و كتب دعا! يك وقت آتش مى زدند (كتب دعا را!) آن مرد
خبيث
((كسروى )) يك روزى داشت كه روز آتش سوزى
بود! كه كتاب هاى عرفانى و كتاب هاى دعا را مى گفتند مى آوردند و آن روز آتش مى
زدند! اينهاى نمى فهمند ((دعا)) يعنى چه ؟
تاءثير دعا را نمى دانند كه در نفوس انسان ها چيست ؟ نمى دانند كه همه خيرات و
بركات از همين دعا خوان ها است ، از همين ها است كه با صداى ضعيف دعا مى خوانند و
ذكر خدا مى گويند، (خواندن ) همين دعاها بطور طوطى وار هم كه هست در آنها تاءثير
كرده و بهترند از آنها كه تارك آن (دعاها) هستند. نماز خواندن ولو اينكه يك مرتبه
نازله اى را هم داشته باشد از آن نماز نخوان بهتر است ، مهذّب تر است ، او دزدى نمى
كند، پرونده هاى جنايت را شما بررسى كنيد ببينيد چقدرش مال طلبه است ، چقدرش مال
غيرطلبه ؟(16)
آنكه مى گويد ما دعا نمى خواهيم قرآن را هم نمى خواهد، يعنى قرآن را هم قبول ندارد.
(در قرآن مى فرمايد) ((ادعونى استجب لكم ))
مرا بخوانيد، دعا كنيد، ان شاءالله خداوند ما را از اهل دعا و اهل ذكر و اهل قرآن
قرار دهد.(17)
ائمه طاهرين عليهم السّلام بسيارى از مسائل را با لسان ادعيه بيان فرموده اند، لسان
ادعيه با لسانهاى عادى كه آن بزرگواران داشتند و احكام را بيان مى فرمودند خيلى فرق
دارد. اكثراً مسائل روحانى ، مسائل ماوراء طبيعت ، مسائل دقيق الهى و آنچه را مربوط
به معرفة اللّه است با لسان ادعيه بيان فرموده اند ولى ما ادعيه را تا آخر مى
خوانيم و متاءسفانه به اين معانى توجه نداريم و اصولا نمى فهميم چه مى خواهند
بفرمايند.(18)
همين ادعيه بودند كه اشخاص وقتى كه ادعيه را مى خواندند قوت روحى پيدا مى كردند و
سبكبار مى شدند و شهادت براى آنها هيّن و آسان مى شد. اين ادعيه در ماه مبارك رجب و
خصوصاً در ماه مبارك شعبان اينها مقدمه و آرايشى است كه انسان به حسب قلب خودش مى
كند براى اينكه مهيا بشود برود ميهمانى ، ميهمانى خدا، مهمانى اى كه در آنجا سفره
اى كه پهن كرده است قرآن مجيد است و محلى كه در آنجا ضيافت مى كند مهمش
((ليلة القدر))
است و ضيافتى كه مى كند ضيافت تنزيهى و ضيافت اثباتى و تعليمى ، نفوس را از روز اول
ماه مبارك رمضان به روزه ، به مجاهده ، به ادعيه مهيا مى كند تا برسند به آن سفره
اى كه از آن بايد استفاده كنند و آن ((ليلة القدر))
است كه قرآن در آن نازل شده است . اين ضيافت الهى انسان را منقلب بايد بكند از اين
جهت حيوانى به آن جهت واقعى ، انسانى ، از آن ظلمت هائى كه اطلاع به آن داريم منقلب
كند انسان را به آن نورهائى و آن نورها و نور مطلقى كه همه عالم تبع اوست .(19)
اين دعاهائى كه در ماه ها هست ، در روزها هست خصوصاً در ماه رجب و شعبان و ماه
مبارك رمضان اينها انسان را همچو تقويت روحى مى كند اگر كسى اهلش باشد ماها كه
نيستيم ، همچو تقويت روحى مى كند و همچو راه را براى انسان باز مى كند و نورافكن
است براى اينكه اين بشر را از اين ظلمت ها بيرون بياورد و وارد نور بكند كه معجزه
آساست .(20)
آن كه سبكبار مى كند انسان را و از اين ظلمتكده مى كشد او را بيرون و نفس را از آن
گرفتارى ها و سرگشتگى هائى كه دارد خارج مى كند اين ادعيه اى است كه از ائمه ما
وارد شده اند... اين ادعيه مهيا مى كنند اين نفوس را براى اينكه اين علائقى كه
انسان دارد و بيچاره كرده انسان را اين علائق ،اين گرفتارى هائى كه انسان در اين
عالم طبيعت دارد و انسان را سرگشته كرده است ، متحير كرده است ، نجاتش بدهند و آن
راهى كه راه انسان است ببرند، راه هاى ديگر راه انسان نيست ، صراط مستقيم راه
انسانيت است .(21)
هر عملى اولش فكر است . هر كارى اولش تفكر و تامل در اطراف كار است . اگر ما در
روحمان ضعف باشد، نمى توانيم كارى بكنيم ، روح را قوى كنيد، قلب خودتان را قوى
كنيد، به خدا منقطع بشويد. اينهمه ادعيه اى كه وارد شده است و همه را دعوت كرده است
به اينكه ... به خدا بكنيد براى اينكه او مركز قدرت است . اينهمه دعوت شده است كه
به كس ديگرى غيرخدا متشبث نشويد، براى اينكه به شما تزريق كنند قوت را، كه شما يك
پشتوانه عظيم داريد و او خداست . كسى كه خدا را دارد، از چه بايد بترسد؟(22)
4 - مسئله تكبر و راههاى مبارزه عملى با تكبّر
سؤ ال :
مسئله تكبر كه از اهم مباحث اخلاقى است در قرآن كريم و روايات متعدّد، مكرّر، به آن
اشاره شده ، استدعا دارد طريقه عملى رهايى از اين خصيصه زشت را بيان فرموده ، سپس
جهت تبرك و تيمّن آيه و روايتى را به عنوان استشهاد در اين باب بيان فرمائيد.
اگر در صدد اصلاح نفس برآمدى ، طريق عملى آن نيز با قدرى مواظبت ، سهل و آسان است ،
و در اين طريق با همّت مردانه و حريّت فكر و بلندى نظر، به هيچ مخاطره ، تصادف نمى
كنى . تنها راه غلبه به نفس امّاره و شيطان و راه نجات برخلاف ميل آن ها رفتار كردن
است .
هيچ راهى بهتر براى سركوبى نفس ، از اتّصاف به صفت متواضعين ، و رفتار كردن مطابق
رفتار و سيره آن ها نيست . در هر مرتبه از تكبّر كه هستى و اهل هر رشته علمى و عملى
و غير آن كه هستى ، برخلاف ميل نفسانى چندى عمل كن ، با تنّبهات علمى و تفكّر در
نتايج دنيايى و آخرتى ، اميد است راه ، آسان و سهل شده ، نتيجه مطلوبه بگيرى .
اگر نفس از تو تمنّا كرد كه صدر مجلس را اشغال كن و تقدّم بر همقطار خود پيدا كن ،
تو برخلاف ميل آن رفتار كن . اگر تاءنّف
(23) مى كند از مجالست با فقرا و مساكين ، تو دماغ (او) را به خاك
ماليده ، با فقرا مجالست كن ، هم غذا شو، همسفر شود، مزاح (كن )، ممكن است نفس از
راه بحث با تو پيش آيد و بگويد تو داراى مقامى ، بايد مقام خود را براى ترويج
شريعت حفظ كنى . با فقرا نشستن ، وقع
(24) تو را از قلوب مى برد. مزاح با زيردستان تو را كم وزن مى كند.
پايين نشستن در مجالس تو را از مقام تو كاسته مى كند، آن وقت خوب نمى توانى به
وظيفه شرعى خود اقدام كنى .
بدان تمام اين ها دام هاى شيطان و مكائد نفس است . رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله
موقعيّتش در دنيا از حيث رياست از تو بيش تر بود و سيره اش آن بود كه ديدى ... بايد
وارد مجاهده با قصد خالص شد. البته آن وقت نفس اصلاح مى شود. تمام صفات نفسانيّه
قابل اصلاح است ، ليكن در اوّلِ امر، كمى زحمت دارد. آن هم بعد از ورود در اصلاح ،
سهل و آسان مى شود. عمده به فكر تصفيه و اصلاح افتادن است و از خواب بيدار شدن است
. منزل اوّل انسانيّت ((يقظه ))(25)
است . و آن بيدار شدن از خواب غفلت و هشيار شدن از سكر(26)
طبيعت است ، و فهميدن اين كه انسان مسافر است . و هر مسافر، زاد و راحله ميخواهد.
زاد و راحله انسان ، خصال خود انسان است . مركوب اين سفر پرخوف و خطر، و اين راه
تاريك و باريك و صراطِ اَحَدِّ از سيف و ادَّقِ از شَعْر،(27)
همّت مردانه است ...(28)
شيطان كه تكبّر به خدا نكرده بود. تكبّر كرد به آدم كه مخلوق حقّ است . گفت :
((خلقتنى من نار و خلقته من طين .))(29)
خود را بزرگ شمرد و آدم را كوچك . تو آدم زاده ها را كوچك شمارى و خود را بزرگ . تو
نيز از اوامر خدا سرپيچى كنى : فرموده فروتن باش ، تواضع كن با بندگان خدا. تكبّر
كنى ، سرافرازى نمايى . پس چرا فقط شيطان را لعن مى كنى ؟ نفسِ خبيث خودت را هم
شريك كن در لعن . همان طور كه شريك با او در اين رذيله يى . تو از مظاهر شيطانى ،
شيطان مجسّمى . شايد صورت برزخى و قيامتى تو، شيطان باشد.(30)
در كافى شريف ، از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه ((در
جهنّم وادى (اى ) است از براى متكبّران كه آن را سَقَر گويند. به خداى تعالى شكايت
كرد از شدت حرارت خود و خواهش كرد كه اذن دهد كه تنفس كند. پس نَفس كشيد و جهنَّم
از آن محترق شد)).(31)
عزيزا! انسان اگر احتمال صدق اين طور احاديث را بدهد، بايد بيشتر از ما در صدد علاج
نفس برآيد. جائى كه چيزى خود محل عذاب و آتش است ، از شدّت حرارت به ناله درآيد و
از نَفَس آن جهنَّم محترق شود، آيا ما با اين عذاب بايد چطور به سر بريم ؟ آيا براى
اين چند روزه سركشى و بزرگى فروشى به بندگان خدا، يا تكبّر به عبادت و اطاعت خدا،
چطور خود را حاضر كنيم از براى چنين عذابى كه جهنم را به فرياد درآورَد؟ واى به حال
غفلت و سرمستى ما. امان از اين بى هوشى و خواب سنگين ما.(32)
5 - راههاى كنترل غضب در انسان
سؤ ال :
اماما، غضب يكى از رذيله هاى اخلاقى است كه در روايات پيرامون آن و آثار وحشت آور
آن فرمايشات زيادى شده است استدعا دارد راجع به علاج و راههاى كنترل غضب رهنمودهائى
بفرمائيد؟
پس از آن كه انسان عاقل در حال سكونت نفس و خاموشى غضب ، ملاحظه مفاسد آن و مصالح
كظم غيظ را نمود، لازم است بر خود حتم كند كه با هر قيمتى است و با هر رنج و زحمتى
ممكن است ، اين آتش سوزان و نائره فروزان را از قلب خود فرو نشاند، و دل خود را
از ظلمت و كدورت آن صافى نمايد. و اين با قدرى اقدام و برخلاف نفس و خواهش آن رفتار
نمودن و تدبّر نمودن در عواقب امر و نصيحت نمودن نفس ، كارى است بس ممكن .
چنان چه تمام اخلاق فاسده و ملكات زشت را مى توان از ساحتِ نفس خارج كرد، و جميع
محاسن و ملكات حسنه را مى توان در قلب وارد كرد و روح را با آن متحلّى نمود.(33)
از براى عِلاج غضب در حال اشتعال آن نيز، علاج علمى و عملى است .
امّا علمى ، تفكّر در اين امور كه ذكر شد، كه آن نيز خود را طرق معالجات عمليّه است
، در اين حال .
امّا عملى ، پس عمده آن انصراف نفس است در اوّلِ پيدايش آن . چون اين قوّه ، مثل
آتش كم كم اشتعال پيدا مى كند و رو به اشتداد مى گذارد تا اين كه تنورش سوزان و
نائره اش سخت فروزان شود، و عنان را از دست انسان بكلّى بگيرد، و نور عقل و ايمان
را خاموش كند، و چراغ هدايت را يكسره منطفى نمايد، و انسان را بيچاره و ذليل كند.
بايد انسان ملتفت باشد تا اشتعال آن زياد نشده ، و نائره آن شدّت پيدا نكرده ، خود
را به وسايلى منصرف كند، يا به رفتن از آن محلّى كه اسباب غضب در آن جا فراهم شده ،
و يا به تغيير حال . اگر نشسته است ، برخيزد، و اگر ايستاده است ، بنشيند. يا به
ذكر خداى تعالى اشتغال پيدا كند. بلكه بعضى ذكر خدا را در حال غضب واجب دانند، و يا
مشغول كارهاى ديگر شود.(34)
امّا شخص شجاع در جميع اين امور به خلاف آن است . كارهايش از روى رويّه و ميزان عقل
و طماءنينه نفس (است ). در موقع خود غضب مى كند و در موقع خود حلم و بردبارى كند. و
هر چيز، او را حركت ندهد و به غضب نياورد، و در موقع غضب به اندازه غضب كند، و با
تميز و عقل ، انتقام كشد. مى فهمد از كه انتقام كشد و به چه اندازه و به چه كيفيت
انتقام كند و از كه عفو و اغماض نمايد. در وقت غضب ، عنان عقلش در دستش است و به
حرف هاى زشت و اءعمال ناهنجار مبادرت نكند و كارهايش همه از روى ميزان عقل و شرع و
عدل و انصاف است . به طورى اقدام كند كه در آخر كار پشيمان نشود.(35)
توجه به خودتان بايد داشته باشيد. هر شخصى بايد خودش را محاسبه كند. يكى از مناطق
سير، محاسبه آدم است ،نوع انسان مراقبت از خودش بكند در روز كه مشغول عمل است كه
خلاف نكند، شب هم كه ، آخر شب هم كه مى رود منزل از خودش محاسبه كند، مثل يك كسى كه
از او استنطاق مى خواهد بكند، بازرسى مى كند، خودش بازرسى كند ببيند كه امروز چه
كرده است . شما از خودتان هر شب بازرسى كنيد.(36)
6 - حيله هاى شيطان در انسان بواسطه رحمت الهى و شفاعت ائمه اطهار
سؤ ال :
همانطورى كه حضرتعالى استحضار دارند انسان فى الواقع در محدوده عمر خود عمل مى
نمايد و هر كس عمرى مشخص و محدود دارد و قطعاً عامل رستگارى انسان منوط به انجام
عمل صالح است ولى بعضاً ديده مى شود كه بعضى از انسانها به جاى انجام عمل صرفاً به
رحمت الهى اميد دارند و در واقع با اين ايده و روش دست از عمل برداشته و در انجام
اوامر الهى و اطاعت حق تعالى صرفاً به رحمت حق تعالى اميدوارند. استدعا دارد در
خصوص ابعاد اين مسئله و استفاده از فرصتها و حدود رحمت الهى و نوع وظيفه مكلّف
بياناتى بفرمائيد؟
بدان كه شيطان ملعون و نفس خبيث امّاره بالسوء انسان را از طرق بسيارى مغرور مى
كنند و به هلاكت ابدى هميشگى مى كشانند، و آخر تيرى كه در كمان دارند مغرور كردن
انسان است در اوايل امر به رحمت حقّ و انسان را به واسطه اين غرور از عمل باز مى
دارند. و اين اتّكال به رحمت از مكائد شيطان و غرور آنست . و شاهد و دليل آن اين
است كه ما در امور دنيايى به هيچ وجه اتكال به رحمت حقّ تعالى نداريم و يكسره اسباب
طبيعى و ظاهرى را مستقّل و كاركن مى دانيم بطورى كه گويى در عالم ، مؤ ثّرى جز
اسباب ظاهرى نيست . و در امور اخروى غالباً اتّكال به رحمت حقّ در گمان خود مى كنيم
و از دستورات خدا و رسول صلّى اللّه عليه و آله غفلت مى نماييم ، گويى خداوند ما را
قدرت عمل نداده و راه صحّت و سُقم نياموخته .(37)
حقّ تعالى ((ستّار)) است ، ولى
((غيور)) هم هست . ((اءرحم
الراحمين )) است ، ولى
((اءشدّالمُعاقِبين )) هم هست .(38)
رحمت خدا الا ن به تو احاطه كرده ، رحمت صحّت و سلامت و حيات و امنيّت و هدايت و
عقل و فرصت و راهنمايى اصلاح نفس . در هزاران رحمت گوناگون حقّ تعالى غوطه ورى
(39) و استفاده از آن ها نمى كنى و اطاعت شيطان مى كنى . اگر از اين
رحمت ها در اين عالم استفاده نكنى ، بدان كه در آن عالم نيز بى بهره هستى از رحمت
هاى بى تناهى حق و از شفاعت شفيعان نيز محروم مانى . جلوه شفاعت شافعان در اين عالم
، هدايت آن ها است و در آن عالم ، باطن هدايت ، شفاعت است . تو از هدايت اگر بى
بهره شدى ، از شفاعت بى بهره يى و به هر قدر هدايت شدى ، شفاعت شوى . شفاعت رسول
اكرم صلّى اللّه عليه و آله مثل رحمت حقّ مطلق است . محلّ قابل بايد از او استفاده
كند.(40)
اى عزيز! مُلتفت باش كه رجا را از غرور تميز دهى . ممكن است اهل غرور باشى و گمان
كنى اهل رجا هستى و تميز آن از مبادى آن سهل است . ببين اين حالتى كه در تو پيدا
شده و بدان خود را راجى مى دانى از تهاون
(41) به اوامر حقّ و كوچك شمردن حقّ و اوامر او پيدا شده يا از اعتقاد
به سعه رحمت و غظمت آن ذات مقدس ؟ و اگر تميز آن نيز مشكل است ، از آثار مى توان
تميز داد. اگر عظمت حقّ در دل باشد و قلب مومن به احاطه رحمت و عطاى آن ذات مقدّس
باشد، قيام به اطاعت و عبوديّت مى كند. چون تعظيم و عبادت عظيم و منعم از فطريات
است و تخلّف ناپذير است . پس اگر با قيام به وظايف عبوديّت و جدّ و جهد در طاعت و
عبادت ، اعتماد به اعمال خود نداشته باشى و آن ها را به چيزى نشمرى ، و اميد به
رحمت حقّ و فضل و عطاى او داشته باشى و خود را به واسطه اءعمال خود، مستوجب هر ذمّ
و لَوم و سخط و غضب بدانى ، و تكيه گاه تو رحمت وجود جواد على الاطلاق باشد، داراى
مقام رجا هستى ، و شكر خداى تبارك و تعالى كن و از ذات مقدّس بخواه كه آن را در قلب
تو محكم كند، و مقام بالاتر از آن را به تو عنايت فرمايد. و اگر خداى نخواسته ،
متهاون به اوامر حقّ بودى ، و بى اهميّت و ناچيز شمردى فرموده هاى ذات اقدس را،
بدان كه آن غرور است كه در دل تو پيدا شده از مكائد شيطان و نفس امّاره تو. اگر
ايمان به سعه رحمت و عظمت داشتى ، اثرى از آن نمايان بود در تو. مدّعى كه عملش
مخالف با دعوايش باشد خود مكذِّب خود است .(42)
الحال ، قدرى با نظر اعتبار انديشه كن و اهميّت مقام و بزرگى موقف را با ديده بصيرت
بنگر و با جدّيّت تمام قيام به امر كن . كليد درِ سعادت و درهاى بهشت و كليد درِ
شقاوت و درهاى جهنّم در اين دنيا در جيب خود تو است مى توانى درهاى بهشت و سعادت را
به روى خود مفتوح كنى و مى توانى بخلاف آن باشى . زمام امر در دست تو است ، خداى
تبارك و تعالى حجّت را تمام و راههاى سعادت و شقاوت را نموده و توفيقات ظاهرى و
باطنى را عطا فرموده ، آنچه از جانب او و اولياى او است تمام است ، اكنون نوبت
اقدام ما است ، آنها راهنمايند و ما راهرو. آنها عمل خود را انجام دادند به وجه
احسن و عذرى باقى نگذاشتند و لمحه اى كوتاهى نكردند، تو نيز از خواب غفلت برخيز و
راه سعادت خود را طى كن و از عمر و توانايى خود استفاده نما كه اگر وقت بگذرد و اين
نقد عمر و جوانى و گنج قوّت و توانائى از دستت برود جبران ندارد.(43)
و از دامهاى بزرگ ابليس ، آن است كه در ابتداء بنده را به غرور كشاند، و او را به
اين وسيله افسار گسيخته كند، و از معاصى كوچك به بزرگ و از آن به كبائر و موبقات
كشد. و چون مدتى بدين منوال با او بازى كرد و او را به خيال رجاء به رحمت ، به وادى
غرور كشاند، در آخر كار، اگر در او نورانيّتى ديد كه احتمال توبه و رجوع داد، او را
به ياس از رحمت و قنوط كشاند و به او گويد: ((از تو گذشته و
كار تو اصلاح شدنى نيست .)) و اين دام بزرگى است كه بنده را از
درِ خانه خدا روگردان كند، و دست او را از دامن رحمت الهى كوتاه نمايد.(44)
اى عزيز! اكنون كه فرصت است و سرمايه عمر عزيز در دست است و طريق سلوك الى الله
مفتوح است و درهاى رحمت حق باز است و سلامتى و قوت اعضاء و قوا برقرار است و
دارالزّرع عالم ملك بر پا است همتى كن و قدر اين نِعَم الهيّه را بفهم و از آنها
استفاده نما و كمالات روحانيّه و سعادات ازليّه ابديّه را تحصيل كن ، و از اين همه
معارف كه قرآن شريف آسمانى و اهل بيت عصمت عليهماالسّلام در بسيط ارض طبيعت مظلمه
بسط دادند و عالم را به انوار ساطعه الهيه روشن فرمودند تو نيز بهره اى بردار، و
ارض طبيعت مظلمه خود را به نور الهى روشن كن و چشم و گوش و لسان و ديگر قواى
ظاهره و باطنه را به نور حق تعالى منور كن .(45)
اى عزيز! تا اين نعمت بزرگ الهى و اين نقد عمر خدا داد، موجود است ، براى روزهاى
گرفتارى و بيچارگى همتى كن و خود را از آن سختيها و بدبختيها كه در پيش رو دارى
نجات ده كه امروز، در دار تغيّر و تبدّل و دارِالزرعى ، اين نتيجه را خوب مى توانى
حاصل كنى . اگر خداى نخواسته حزب شيطانى در تو غالب باشد و با همين حال ، روزگارت
سرآيد و دستت از اين عالم كوتاه شود، ديگر جبران شدنى نيست ، آن روز حسرتها و
ندامتها فايده ندارد.(46)