حكايتهاى تلخ و شيرين (جلدهای ۳ - ۱)
( ۳۱۴ خاطره و حكايت از زبان حضرت امام خمينى قدس سره )

موسسه فرهنگى قدر ولايت

- ۱۳ -


اين فرهنگ اجنبى است

در زمان رضا خان ، خوب شد كه شما آنوقت نبوديد، خون دلى خوردند اشخاصى كه در آنجا بودند، در آنوقت بودند. آقا، در روزنامه يا در مجله اى كه در آنوقت منتشر شد به صراحت به رسول اكرم (ص ) جسارت كرد، يك نفر جواب نداد. به صراحت ، شعراى آنوقت ، نويسنده هاى آنوقت ، روشنفكران آنوقت ، همه اينها دست به هم داده بودند كه اسلام را بكوبند. البته استثناء داشت ، اما آنها در اقليت بودند، نمى توانستند چيزى بگويند. مجلات آن روز، تئاترهاى آن روز، هنرهاى آن روز، اينها همه دست به هم داده بودند كه اسلام را از اينجا بيرون كنند و امريكا را وارد كنند. خدا به ما تفضل كرد، ترحم كرد و اين تحول حاصل شد و تا اين مطلب هست ، اين تحول هست و باقى هست ، شما از هيچ چيز نترسيد. كسى كه از خدا مى ترسد از كس ديگرى نبايد بترسد. بين شما و آنها، همين بود كه خدا، فى سبيل الله داريد جهاد مى كنيد، آنوقت ، اصل صحبت خدائى در كار نبود اعليحضرت فرمودند چه فرمان يزدان چه فرمان شاه اين منطق اينها بود. اينكه روحانيون فرياد مى زنند به اينكه اسلام را بايد تقويت كرد در يك كشورى ، بايد ايمان مردم را تقويت كرد، اينها براى همين است كه ديدند كه كجاهائى كه ايمان هست ، جاهائى كه ايمان هست چى هست و جاهائى كه ايمان نيست چى هست ، حالا شما خودتان لمس كرديد اين را. همين جوان هائى كه الان هستند، نظير آنها سابق هم بودند. سابق اينطور نبود كه ما جوان نداشته باشيم . به همين مقدار يك خرده كمتر البته ، چون جمعيت زياد شده ، جوان آنوقت بود و همين مقدار اشخاص بودند، مردم بودند، جمعيت همين طور بود، اما چى بود؟ خيابانش را وقتى مى گشتيم همه فساد، اين فرهنگ اجنبى است . در خيابان ها كسى وارد مى شد مى ديد سر تا ته خيابان ها يا مشروب فروشى است يا بساط زدن و چه كردن است ، يا زن هاى لخت در بين مردم راه افتادن است . بازارش را مى ديدى همين بود، همين مسائل بود. توى مدارسش مى رفتى ، توى مدارس دانشگاهى - و چيزيش - همين مسائل بود. (252)

يك نماينده بايران نمى فرستند اما...

ملاحظه مى كنيد كه مدتى است كه دولت ايران از سازمان ملل خواسته است كه نماينده بفرستند كه اين جناياتى كه اين رژيم به دزفول و به ساير شهرهاى ما، پلدختر و اينها وارد كرده اند، ملاحظه كنند، و اثرى از اين پيدا نشده است كه تا حالا يك همچو كارى بكنند و توقع هم نيست كه بكنند. آنها، وقتى كه منافقين و امثال آنها يك مطلب دروغى مى گويند كه الان روزى صدها نفر را در خيابان ها، بچه هاى كوچك را مى كشند و در اوين چه مى كنند و اينها، آنها مستندشان را قول يك دشمن اسلام قرار مى دهند و هياهو مى كنند و اطلاعيه و اينها مى دهند، لكن حاضر نيستند كه يك نماينده بفرستند كه ببينند اينها با اين شهرهاى ايران چه كردند، اينها با خوزستان چه كردند. (253)

جنايت كشف حجاب !

شايد من بهتر از ديگران مشكلاتى كه بر اين مملكت در طول سلطنت اين پدر و پسر گذشت شاهد بوده ام و به اندازه من كمتر كسى از باب اينكه عمرش وفا نكرده است ، شاهد اين مسائل بود.

اكثر شما خانم ها آن زمان را ياد نداريد و شايد در بين شما بسيار كم باشد كه آن زمان اسف بار را ياد داشته باشد. در آن زمان به اسم اينكه مى خواهيم نيمى از جمعيت ايران را فعال كنيم ، آن شقى جنايتكار دست به يك جنايت زد و آن جنايت كشف حجاب بود و به جاى اينكه نيمى از جمعيت فعال كند آن نيم ديگرى هم كه نيمه مردان بود به طور بسيار زيادى از فعاليت انداختند و اين عروسك هائى كه درست كردند و در همه ادارات جا دادند و در همه خيابان ها راه انداختند، آنهائى كه در ادارات بودند، ساير افرادى كه در ادارات بودند را هم از كارهاى خودشان باز داشتند و آنهائى كه در خيابان ها رها بودند، جوان هاى ما را به فساد كشاندند و فعاليت جوان هاى ما را از دست آنها گرفتند. به اصطلاح خودشان مى خواستند كه تمدن شرق را وارد ايران كنند و با آن وضعى كه درست كردند، تمدن بزرگ اسلامى را هم از بين بردند. و بحمدالله در شهر مقدس قم آنچنان پايدارى كردند خانم ها و بانوان كه مشت به دهن آنها زدند و در تهران و ساير شهرها هم اكثريت زن ها، اكثريت بانوان با آن مخالفت كردند و تو دهنى زدند و همان مقدار از عروسك هائى كه خودشان را مهيا كرده بودند براى اينكه ايران را به فساد بكشند، كافى بود كه جوان هاى ما را، چه دخترها و چه پسرها را منحرف كنند. و خداى تبارك و تعالى بر ما، بر ملت ما منت گذاشت و نجات داد اين ملت را، اين بانوان را از آن نقشه هائى كه آنها كشيده بودند. و شما ملاحظه كنيد در طول سلطنت اين دو نفر فاسد، اين خانم هائى كه آمدند بيرون و وارد جامعه شدند، اينها چه كار مثبتى انجام دادند؟

الان را مقايسه كنيد با آنوقت . الان ايران تقريبا يك مدرسه شده است و در هر جاى ايران كه انسان نگاه مى كند، بانوان آنجا مشغول فعاليت اسلامى ، دينى و حتى فعاليت سياسى هستند، با حفظ عفافشان ، با حفظ شرفشان .(254)

فجايع خاندان پهلوى !

خدا مى داند كه اگر آن قدرت محفوظ مانده بود تا حالا چه به سر اسلام در اينجا آورده بود، اگر مهلت پيدا مى كرد اين رژيم غيرانسانى ، اسلام را از محتواى خودش بكلى خالى مى كرد و يك صورت بى محتوا، حتى صورت را هم نمى گذاشت حفظ بشود. فجايعى كه در زمان او واقع شد، تاريخ اميد است كه ثبت كند و متفكران و متوجهان به مسائل بنويسند و باشد در مخزن ها تا ببينند اشخاصى كه بعدها مى آيند.

بنا، بر اين بود كه اصل اسلام در اينجا محو بشود، شروع كردند تاريخ اسلام را تغيير دادند و شروع كردند و جوان هاى ما را از اسلام مى خواستند جدا كنند، مواد مخدره و موادى كه انسان كش است ، در اينجا به دست همين خاندان پهلوى خريده مى شد و پخش مى شد. اين نه براى اين بود كه فقط منافع مادى مى خواستند، براى اين بود كه اطاعت امر آنها را بكنند كه بايد ايران عقب مانده بماند و يك عده افيونى و هروئينى و عياش نمى توانند كشور خودشان را حفظ كنند، آنها بنشينند و چرت بزنند و آنها مخازن اينها را خالى كنند.

خداى تبارك و تعالى با قدرت غيبى خودش به اين ملت عنايت فرمود و اين جوان ها را متحول كرد به يك انسان هاى عارف و مسلك كه براى خداى تبارك و تعالى و به عشق خداى تبارك و تعالى از جانشان مى گذرند و مادران و پدران آنها از فرزندان رشيدشان مى گذرند. (255)

يك شبه ره صد ساله !

اين پيروزى معنوى و مادى مرهون اسلامى بودن انقلاب و مردمى بودن و توجه مردم به اسلام و تحول روحى عظيمى است كه خداوند در اين ملت ، معجزه آسا ايجاد فرمود. از آنجمله اين جوانان بسيار عزيز در سطح كشورند كه ناگهان با يك جهش برق آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى كه براى آنان با دست پليد استكبار جهانى كه از آستين امثال رضا خان و محمد رضا خان و ديگر سرسپردگان غرب يا شرق تهيه ديده بودند، نجات يافته و يك شبه ره صد ساله را پيمودند و آنچه عارفان و شاعران و عارف پيشه در ساليان دراز آرزوى آن را مى كردند اينان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاءالله را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوى شهادت را با كردار در جبهه هاى دفاع از اسلام عزيز به ثبت رساندند و اين تحول عظيم معنوى با اين سرعت بيسابقه را جز به عنايت پروردگار مهربان و عاشق پرور نتوان توجيه كرد. اينجانب هنگامى كه اين جوانان عزيز در عنفوان شباب را، كه با گريه از من عقب مانده تقاضاى دعا براى شهادت مى كنند، مشاهده مى كنم از خود ماءيوس و از آنان شرمنده مى شوم و هنگامى كه عكس هاى متعدد اين شهيدان نورس نورانى را مى نگرم و ارزش هاى انسانى و مقامات الهى آنان ، كه خود از آنها به مرحله هايى دور هستم غبطه مى خورم و چون به مادران و پدران اين جوانان و نوجوانان شهيد برخورد مى كنم و آن شجاعت و شهامت هاى فوق تصور را از آنان مشاهده مى كنم احساس حقارت نموده ، به پيشگاه پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله و حضرت بقيه الله روحى لمقدمه الفدا به خاطر چنين امتى و پيروانى متعهد و مجاهد تبريك عرض مى كنم و از خداوند تعالى ولى نعمت و حافظ امت سپاسگزارم . (256)

صدام در بيش از صد دام !!

حالا معلوم شد كه اين مرد (257)، هم آمريكائى بوده است هم اسرائيلى بوده است و هم در غياب آنها با شوروى بست و بند داشته است و هم با فرانسه .

آنى كه در ذهنش نبوده ، عرب بوده . با مصر هم به اعتبار اينكه آمريكا با مصر است ، آن مربوط است والا او تابع اين است ، مى خواهد قدرت خودش را در همه منطقه جا بزند. از اول هم كه وارد اين هجوم شد، بازيش دادند و بزرگ منشى خودش به اصطلاح و آن حب شيطانى نفسانى خودش هم بود. آمريكا هم بازيش داد كه ديگر ايران چيزى ندارد، خوب ارتشش كه از بين رفت و پاسدارها هم كه چيزى نيستند و ديگر مردم هم كه اصلا كارى به اين حرف ها ندارند، تو بيا برو ايران را بگير، نفت ايران مال تو. وقتى شد، چه خواهى كرد، چه خواهى شد، منطقه را تو بگير، همه منطقه مال تو. يك همچو حرف هائى زدند و كلاه سرش گذاشتند. اين بدبخت هم از آنها گول خورد و حمله كرد به ايران و هيچ يك از اينها ايران را نمى شناختند، يعنى ايران را خيال مى كردند مثل زمان سابق است . ايران را آنها نمى دانستند كه وقتى يك ملتى اسلامى شد، يكدفعه فرياد اسلام را زد، اين غير از آن چيزهائى است كه آنها مى فهمند. آنها اصلا از قدرت اسلام اطلاع ندارند، نمى فهمند، بعضى از اينها هم كه از خود ما بودند و فرار كردند و منافقى كردند، اينها هم نمى دانستند يعنى چه ايران . اينها هم خيال مى كردند كه اگر ما يك صدائى در آوريم تمام مى شود قضيه و مثلا در آمل اگر يك دسته از كمونيست ها مى گفتند اگر ما يك دفعه آمديم در خيابان ، ديگر همه مردم با ما هستند. يك همچو حماقت ها اسباب اين شد كه صدام وارد يك دامى بشود كه از صد دامى كه او دارد بيشتر باشد. (258)

فتح خرمشهر، مساءله مافوق طبيعت

اين خداى تبارك و تعالى است كه اين پيروزى ها را نصيب شما و نصيب ملت شما كرده است والا يك قوائى كه در سنگرهاى از پيش ساخته شده نشسته اند، سنگرهاى بسيار عظيم نشسته اند و به همه جور - از قواى - از مهمات مجهز هستند، از سلاح ها مجهز هستند، آنوقت يك عده از اين طرف در بيابان ها راه بيفتند و آنها را از سنگرها بيرون كنند و سنگرها را خالى كنند و از آنها آنقدر اسير بگيرند كه شما مى دانيد. يك مساءله اى نيست كه ما يك امر عادى حساب بكنيم و پاى خودمان حساب كنيم . اين مساءله مافوق طبيعت است . اين مساءله روى عناياتى است كه خدا به شما كرده است و دارد. و براى ما همه اين عنايت خداى تبارك و تعالى بالاترين درجه است و ما همه مرهون نعمت هاى او هستيم و بايد هميشه اين مطلب را در نظر داشته باشيم . (259)

من تحت تاءثير واقع نمى شوم

و بحمدالله پيروز شديد در يك مدت كمى و با يك ضايعات كمى و آن چيزى كه برديد ارزشش در دنيا زياد است و آن اين است كه اسلام را آورديد، اسلام را آورديد در ايران . حالا هر كس ، هر چيزى مى خواهد بگويد بگويد، به ما چه ربطى دارد براى ما همه مى گويند، براى شما هم بگويند مثلا براى من كه مى گويند كه ، از اين خارجى ها يك وقتى نوشته بودند، چه كردند كه خودش ديگر كارى از او نمى آيد اين اطرافى ها دارند اداره مى كنند او را، آن اطرافى ها را من تا حالا نشناخته ام كه او هى دارد به من مى گويد - عرض مى كنم كه - يا فلان آدم يا فلان آدم در او تاءثير دارد، حال آنكه اگر مرا آنهائى كه شناخته اند مى دانند كه من آنى كه بايد انجام بدهم تحت تاءثير واقع نمى شوم ، انجام مى دهم . اگر من بنا بود كه تحت تاءثير واقع شده بودم از اول بنا بود نبايد اصلا وارد بشود در كار، با اينكه آنقدر به من خيرخواهى كردند الى ماشاءالله ، خوب ، من در پاريس هم كه بودم خيرخواهى زياد مى شد كه كشته مى شوى ، چه مى شود، شلوغ مى شود، چه مى شود، پيش ‍ هم نمى رود، از اينها، لكن ما ديديم كه خوب ، يك تكليفى است ما ادا مى كنيم ، توانستيم كه بحمدالله حالا هم توانستيم كار را انجام بدهيم ، نتوانستيم هم تكليفى بوده است ادا كرديم . (260)

تمام تنباكوهاى خود را آتش زد!

مى دانيد كه بازار يكى از قشرهاى عظيم متعهد به اسلام و در هر غائله اى كه براى اسلام پيش آمده است ، اين بازار است كه پيشقدم است . در قضيه تنباكو و حكم مرحوم ميرزاى شيرازى اعلى الله مقامه اين بازار بود كه همراهى كرد و منتهى به قيام شد. بعضى از بازرگانان اصفهان ، از قرارى كه نقل شده است يكى از بازرگانان معتبر بوده است ، تمام تنباكوهائى كه داشته است و آنوقت تاجر تنباكو هم گفته مى شود بوده است - پس از حكم ميرزا، آورد در ميدان شاه و آتش زد و مشابه او بازارهاى ديگر در تائيد حكم ميرزا در آنوقت قيام كردند، حتى شهيد هم دادند و پس از آن ، در طول مشروطيت و استبداد به صورت مشروطيت ، باز در هر زمينه ، اين بازار است كه پيشقدم است و همراه با ساير قشرهاى ملت از كارگران و كشاورزان و امثال اينها، مجاهده كرده است و مشكلات را تحمل كرده است و در پيشبرد مقاصد اسلام آنچه كه توان داشته است ، عمل كرده است . (261)

نوارهاى بسيار مفتضح در كنار خيابان !!

و يك كلمه ديگر هم بايد عرض كنم و آن اينكه گاهى وقت ها يك كلمه اى - فرض كنيد كه - من مى گويم ، يك چيزى من مى گويم ، به نظر شما هم خوب مى آيد مثلا، آنوقت مى بينى كه در جاهايى ، از اين برداشت هائى كرده اند كه مشمول معصيت شده اند به من اطلاع داده اند (من كه بيرون نيستم ، اما اشخاصى به من اطلاع داده اند) كه بعضى نوارهاى بسيار مفتضح در بعضى از جاها هست به عذر اينكه فلانى گفته است كه كسى حق ندارد به كسى ، من همچو چيزى مى گويم كه كسى حق ندارد نهى از منكر كند؟ من اگر بفهمم كه واقعا اين صحت دارد، اذن مى دهم به آن كسى كه مى خواهد اينها را از اطراف خيابان ها بيرون كند، اين دكان هايى كه اين كارها را مى كنند دكانشان را برچينند. (262)

من از زمان قاجار تا حالا مجالس را ديده ام

من در اين مساءله هيچ شكى ندارم كه اين مجلس بهترين مجالسى است كه در همه دنيا هست و بهترين مجالسى است كه از صدر مشروطيت تا حالا بوده است . من از همه شما بيشتر زمان هاى سابق را ادراك كرده ام . من از زمان قاجار و تا حالا مجالس را ديده ام و كيفيت اينكه مردم چه جور انتخاب كردند و چقدر دخالت داشتند مردم و افرادى كه در مجلس آمدند چطور بودند و اين سنوات آخر را كه همه آقايان مى بينند و ديده اند. در تمام طول مشروطيت ، اين مجلس را به اين ترتيب كه تمام افرادش تقريبا متدين و معتقد به اينكه بايد اسلام حكومت كند، در تمام دوره ها نبوده است اين . و در انتخاباتى كه من از بچگى انتخابات را در حدود خودمان و بعد هم كه از جاهاى ديگر هى شنيده شده است ، انتخابات هيچ گاه به طور كلى در دست مردم نبوده است . يك مدت زيادى به دست متنفذين منطقه ، مناطق ، خان ها و مالكين بزرگ و اينها بوده است و در آنوقتى كه ديگر آن بساط آنها، قدرت هايشان از بين رفت ، دربست در دست حكومت وقت بوده . اگر در تهران مثلا يكى دو نفر، چند نفر كه انتخاب مى شدند ، انتخاب مردم باقى بود و باقى اش نبود (براى اينكه تهران - فرض كنيد - جايى بود كه خيلى نمى شد فشار بياورند) اما جاهاى ديگر مساءله ، مساءله مردم در كار نبود، يعنى شوراى ملى ما در هيچ وقت نداشتيم . اگر چند نفر هم ملى در آنها بوده است ، لكن مجلس همچو مجلسى نبوده كه يك شوراى ملى باشد، و ما امروز داريم يك شوراى اسلامى و ملى به حسب آن بعد صحيحش ‍ مشاهده مى كنيم . (263)

جراءت نمى كردند سلام بكنند به او!!

روحانيون هم كه الا خيلى خيلى نادر از آن مسائل اولى كه صدر اسلام داشته ، نگذاشته بودند، همان سر جاى خودشان بودند. اينها را ديگر نمى توانستند منحرف كنند، از بين مى بردند، اسير مى كردند، تبعيد مى كردند، حبس مى كردند، مى كشتند.

عده اى از روحانيون بزرگ را كشتند در زمان رضا خان ، از شهرهاى خودشان بيرونشان كردند بردند يك جاى دور دستى آنجا نگهشان داشتند. علماى آذربايجان را از آنجا برداشتند بردند يك جاى ديگر. علماى مشهد را همه را اسير كردند آوردند تهران . يكى از بزرگترين علماى آنجا را در همين تهران - بين - من خودم اين را ديدم كه توى يك خيابانى كه اجازه داشت تا اينجا بيايد از خانه اش بيرون ، با شبكلاه نشسته بود و مردم مى آمدند مى رفتند خيلى ها نمى شناختند، بعضى ها هم مى شناختند جراءت نمى كردند سلام بكنند به او. و همين را كه از علماى درجه يك مشهد بود، مرحوم آقازاده بزرگ كه از علماى درجه يك بزرگ بود، با پاسبان توى خيابان مى بردندش ‍ براى محاكمه ، آخرش هم كشتند او را. (264)

مى خواهند ما در تحليل مان شك كنيم !

امروز شما بسيج و پاسداران و كميته ها و ارتش و قواى نظامى و انتظامى و عشاير و آنها يك جور ديگرى بودند، حالا يك جور ديگرى شده اند. همه شما اميد اسلام هستيد، اسلام به وجود شما افتخار مى كند، بگذار هر چه مى خواهند در خارج بگويند، در خارج بگويند كه مردم برگشته اند - از -، ديگر مردم رها كرده اند.

انتخابات مى شود اولش مى گويند كه (همين انتخاب اخير) اولش در خارج مى گفتند كه مردم شركت نمى كنند، مردم شركت نكردند. مى ترساندند كه اگر شركت كنيد چه مى شود، بعد كه ديدند شركت مى كنند، حالا مى گويند دروغ است . هر چه مى شنوند از اين چيزها، يكى شان به ديگرى مى گويد دروغ است . اينها مى خواهند تحليل ما را، ما را از تحليل مان اغفال كنند. اينطور بود. مى گويند بابا، مردم آنجا در صحنه هستند.

مى گويند نخير، هيچ در صحنه نيستند. دانشگاه ها باز مى شود مى گويند مردم نخير، نمى روند. انتخابات شد، نخير انتخابات نبود. انتصابات بود، دولت مردم را با زور برد. بابا، مردم در دانشگاه اجتماع مى كنند براى نماز، نخير، به اينها پول مى دهند.

همه را مى گويند دروغ است . براى اينكه مبادا... مى گويند اين دروغ است كه مى خواهند اين تحليل ما، ما شك در تحليل مان بكنيم . وضع اينجور شده بود براى آنها.

اگر اينها يك آدم هائى بودند، واقعا انسان تاءسف مى خورد به بعضى اشخاص كه مى توانستند آدم باشند، مى توانستند مفيد باشند، مى توانستند براى خودشان مفيد باشند، مى توانستند براى كشور مفيد باشند، همچو جهالت كردند، نفهمى كردند با همه ، اصلا نشناخته بودند اسلام چه هست ، قدرت اسلام را نمى دانستند چيست ، هى دم از مليت زدند و هى دم از چى زدند. اسلام اينها را اينطور از خود بيخود كرده و عاشق كرده است ، اينها نشناختند، ملت را نشناختند، ايمان ملت را نشناختند. به خيال خودشان مى خواستند خدمت براى ديگران بكنند كه خودشان به نوائى برسند، خودشان هم به همين نرسيدند. آنها گمان مى كردند كه بالاخره امريكا مى آيد، پس ما يك جاى پائى براى خودمان بگذاريم . بعضى شان هم شايد مبعوث بودند از طرف آنها، لكن امريكائى در كار نيست ، تا اينها زنده اند، امريكا تو كار نيست . (265)

غير متعهدها، غلام حلقه بگوش !!

اين كنفرانس سران به اصطلاح غير متعهدهاست . اين كنفرانسى كه سران اول در سابق تاءسيس كردند افراد بسيار متعهدى به اسلام و به كشورهاى خودشان بودند و غير متعهد نسبت به قدرت هاى بزرگ ، لكن امروز مخلوط شده است از يك جنس هاى مختلف ، بسياريشان آنها هستند كه غير متعهدند و بعضى از آنها، آنها هستند كه اگر اينها غير متعهد باشند ما متعهد داشته باشيم . اگر بنا باشد كه حسين اردنى و حسن و حسنى مبارك و امثال اينها غير متعهدند همه غير متعهدند پس نبايد بگويند كه يك دسته متعهد، يك دسته غير متعهد. و از كارهائى كه بايد اين كنفرانس - متعهدين - غير متعهدين انجام بدهند كه در راءس همه كارهاست و بايد بعدها هم اين مطلب را انجام بدهند اين است كه اول متعهد و غير متعهد را از هم جدا كنند. هر كس ادعا كرد كه من غير متعهدم ، در بين خودشان راه ندهند. چه بسا افرادى كه وابستگى آنها و غلام حلقه به گوش بودن آنها نسبت به شرق و نسبت به غرب از آن متعهدينى كه هستند زيادتر است و اگر وارد اينها باشند و نفوذ در اينها بكنند راه را منحرف مى كنند و ديگران را منحرف مى كنند.

بايد اول اين كشورهاى غير متعهد، اين كشورهايى كه مى خواهند مستقل باشند، اين كشورهائى كه خودشان را غير متعهد مى خواهند... بكنند اول تصفيه كنند اين مجلس خودشان را، اين كنفرانس خودشان را، اين جنبش ‍ خودشان را، تصفيه كنند از عناصرى كه اينها به اسم غير متعهد وارد مى شود و مى خواهند خدمت كنند يا به آمريكا كه اكثرا اينطورند يا به شوروى كه آن هم بسيارند. (266)

تزلزل ابر قدرتها و مثل گرگها

يك درويش وقتى كه يك نان پيدا مى كند و مى خورد لذتش از آن آدمى كه صد تا كاخ دارد نمى تواند استفاده كند بيشتر است . لذت به دارايى نيست ، لذت يك مطلبى است كه انسان در خودش بايد پيدا بشود و آن نمى شود الا اينكه توجه به خدا داشته باشد و مطمئن به خدا باشد. آن كسى كه تزلزل دارد در زندگى ، شما خيال مى كنيد كه حالا رئيس جمهور آمريكا با رئيس شوروى خيلى در رفاه هستند؟ و تزلزلى كه در دل آنها هست در هيچ كسى نيست ، در هيچ فردى نيست ، هر يكى مى خواهند ديگرى را بخورند. نمى دانم شنيديد اين را، من شنيدم كه گرگ ها وقتى كه مى خواهند ديگرى را بخوابند (جمعيت هستند و مى خواهند بخوابند) رو به هم مى خوابند، يعنى يك دايره مى شود، هيچ كدام پشت به هم نمى كنند براى اينكه اگر پشت بكنند مى ترسند آن يكى بخوردش . اين ابرقدرت ها اينطورى هستند.

الان آنقدرى كه آمريكا در فكر اين است كه شوروى را به هم بزند وضعش ‍ را، آن هم در فكر اين است كه اين را به هم بزند و همه سر اين سلاح هاى هسته اى دعوا دارند. اينها تزلزل خاطرشان اينقدر زياد است ، اينقدر از هم مى ترسند اين از او مى ترسد، او از او مى ترسد. (267)

شهادت آمريكا بر مظلوميت بهائى ها!!

نمى دانم كه در بعضى از راديوها كه پخش كردند صحبت رئيس جمهور امريكا را ملاحظه كرديد كه ايشان از همه دنيا استمداد كردند براى اينكه اين بهائى هايى كه در ايران هستند و مظلومند و جاسوس هم نيستند و بجز مراسم مذهبى به كار ديگر اشتغال ندارند و ايران براى همين كه اينها مراسم مذهبى شان را بجا مى آورند 22 نفرشان را محكوم به قتل كرده اند، ايشان از همه دنيا استمداد كرده كه اينها كه جاسوس نيستند، اينها يك مردمى هستند دخالت در هيچ كارى ندارند و روى انساندوستى ايشان اين مسائل را مى گويند. اگر ايشان اين مسائل را نمى گفت ، خوب - ما - گاهى اذهان ساده احتمال مى دادند كه خوب اينها هم يك مردمى هستند كه ولو اعتقاداتشان فاسد است لكن مشغول كار خودشان هستند و مشغول عباداتى كه به نظر خودشان عبادت است مثلا هستند و حال آنكه در آن نظر هم نبودند. لكن بعد از اينكه آقاى ريگان گفته اند، شهادت دادند به اينكه اينها جز مراسم مذهبى چيزى ديگرى ندارند، باز هم مى توانيم باور كنيم ؟ از آن طرف وقتى كه حزب توده را مى گيرند شوروى صدايش بلند مى شود كه يك عده مردم بيگناهى كه با جمهورى اسلامى هم موافق بودند، پشتيبان بودند، جمهورى اسلامى را هم اينها مثل ديگران همراهى كردند و حالا هم همين طور هستند، دولت ايران بيخودى آمده است اينها را گرفته و حبس ‍ كرده . از آن طرف هم آقاى ريگان مى گويد كه اين بهائى ها، بيچاره ها مردم آرامى ، ساكتى مشغول عبادت خودشان هستند، جهات مذهبى خودشان را بجا مى آورند و ايران براى خاطر همين كه اينها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آنهاست گرفتند. اگر اينها جاسوس نيستند شما صدايتان در نمى آمد. شما براى خاطر اينكه اينها يك دسته اى هستند كه به نفع شما هستند، و الا ما شما را مى شناسيم ، آمريكا را مى شناسيم كه انساندوستى اش گل نكرده است كه حالا براى خاطر 22 نفر بهائى كه در ايران به قول ايشان گرفتار شدند، براى انساندوستى يك وقت همچو صدا كرده و فرياد كرده و به همه عالم متشبث شده است كه به فرياد اينها برسيد. مردم شما را مى شناسند. شمايى كه عراق را وادار كرديد كه هر روز به سر اين كشور ما آن مى آورد كه مغول نياورد و به سر كشور خودشان را هم همين طور، عراق كه يك دسته از علماى بزرگ آنجا را مثل آقاى آيت الله آسيد يوسف كه من او را مى شناسم كه چه مرد سالم صحيحى است .

براى خاطر (به نظر مى آيد) انتقام از مرحوم آيت الله حكيم ، ايشان را با عده كثيرى از بچه ها و بزرگ هاى اين فاميل را گرفته است ، شما اگر انساندوست بوديد يك كلمه خوب بود بگوئيد، اشارتا بگوئيد كه خوب چرا اين كار را مى كنيد؟ (268)

نه خربزه براى شما خواهد آمد و نه خيار!

به خود آييد، توجه كنيد و اينقدر ساده دل نباشيد و به آن شياطين هم مى گويم كه سر جاى خودتان بنشينيد و الا ليست افراد شما خواهد آشكار شد و شما به آنجا خواهيد رفت كه منافقين رفتند.

همانطورى كه منافقين اظهار اسلام مى كردند و حالا هم مى كنند، اسلام راستين مى خواهند، نه اسلامى كه در آن حدود شرعيه جارى بشود، نه اسلامى كه در آن قصاص شرعى جارى بشود، نه اسلامى كه ابرقدرت ها را بيرون بكند از كشور، نه اسلامى كه كمونيست را سركوب كند، شما هم همان منافقين هستيد با صورت ديگر، به اسم دلسوزى براى مردم ، همانطور كه منافقين مى كردند به اسم دلسوزى براى كشور، به اسم دلسوزى براى مردم ، تضعيف مى كنيد هم قوه قضائيه را، هم قوه مجريه را و هم جمهورى اسلامى را. و درد شما اين است كه دست تان از آن فسادها كوتاه شده است و من به شما قول مى دهم كه ديگر آنها برنگردند. و به شما عرض ‍ مى كنم كه بزك نمير بهار مى آد نخواهد شد. نه در - نه خربزه براى شما خواهد آمد و نه خيار. شما به جاى خودتان بنشينيد اينقدر توطئه نكنيد، آنقدر تضعيف نكنيد جمهورى اسلامى را، كه آن مسائل برگشتنى و ملت ما آن ملت نيست كه براى خاطر امثال شما تزلزل پيدا بكند. آنهايى كه وضعى داشتند و حيثيتى به خيال خودشان داشتند از بين رفتند. آمريكا با آن قدرتش در ايران سركوب شد و شوروى با آن قدرت بزرگش در ايران سركوب شد و طرفدارهايش را علنا از ايران يك دسته اى را بيرون كرده اند و يك دسته اى را حبس كرده اند و به جزاى خودشان خواهند رساند. منافقين كه عده شان زياد بود و تبليغات شان دامنه دار بود و جوان هاى بسيارى را از ما گول زده بودند، آنها هم به زباله دان ريخته شده اند. شما چند نفر چه مى گوييد، شما چند نفر روشنفكر به اصطلاح خودتان كه مى خواهيد كمونيسم را در ايران تقويت بكنيد يا چند نفر ديگرى كه مى خواهيد به خيال خودتان آمريكا باز گردد، من به شما عرض مى كنم تا شما زنده ايد آمريكا بر نمى گردد، شوروى هم برنمى گردد. (269)

ارزش دستگيرى جاسوسان شوروى

ما در مدتى كه ، آنوقتى كه جوان هاى پاسدار لانه جاسوسى را فتح كردند و جاسوسان آمريكايى را از ايران راندند گرفتار يك راهى بوديم و يك روشى برخلاف كشور و اسلام بوديم كه مدت ها از آن رنج برديم و مدت ها جوان هاى ما محكوم شدند. جوان هائى كه مى خواستند كه از زير يوغ آمريكا و قدرتمند دنيا بيرون بروند و خودشان براى خودشان كشورشان را اداره كنند مورد اهانت واقع شدند و تقصيرشان اين بود كه لانه جاسوسى را گرفتند. مدت ها همه ما در اين قضيه رنج برديم و پس از آنكه آن مسائل درست شد و اين افرادى كه با صراحت لهجه اكثر آنهايى كه در راءس هستند تصريح كردند كه ما جاسوسانى بوديم براى شوروى و دنبال آن وزارت خارجه عده اى را بيرون راند و همين قدر و منزلتى كه ملت ما و ما براى آن عزيزانى كه جاسوسخانه آمريكا را از بين بردند، براى اين جوانانى كه اين جاسوس هاى غيرانسانى و اسلامى را و مخالف با كشور و ملت اسلام را دستگير كردند، همان اجراى كه براى آنها و همان ارزشى كه براى آنها قائل هستيم براى اينها هم قائليم و همان ارزشى كه براى اين دو گروه قائليم براى وزارت خارجه و وزير محترم خارجه هم كه عده اى را كه تشخيص دادند كه عضوهاى نامطلوب هستند از ايران خارج كردند براى اينها هم قائليم . همانطورى كه آنها اثبات كردند كه ما به غرب بستگى نداريم و با شجاعت و شهامت پيش رفتند و به كارشكنى ها و انتقادات آنهايى كه برخلاف آنها بودند اعتنا نكردند، اينها هم در طرف شرقى و شمالى اش همين كار را كردند و بدون اينكه هراسى از اين كشورهاى بزرگ و قدرت هاى بزرگ داشته باشند، جاسوسانى كه در داخل كشور بودند و خودشان را ايرانى مى شمردند (ولو ما آنها را ايرانى نمى دانيم ) با قدرت تمام گرفتند و به دام انداختند و لانه هاى جاسوسى آنها را تصاحب كردند و وزارت خارجه در دنبال او، عده اى را از كسانى كه در ايران جاسوسى مى كردند براى خارج ، براى شوروى ، آنها را هم از ايران اخراج كرد بدون اينكه هيچ هراسى به خودشان راه بدهند از شرق و يا از غرب . (270)

كردهاى ايران و عراق و تركيه

از مسائل مهمى كه هست و من از يك جنبه اش مى خواهم صحبت كنم ، جنبه هاى ديگرش حالا صحبت از آن نمى شود من فقط يك جنبه اش را مى خواهم صحبت كنم ، آن قضيه ورود تركيه در عراق است براى - كردها - سركوبى كردها. آنى كه من مى خواهم صحبت كنم اين است كه كرد ايران كرد عراق و كرد تركيه همه كرد هستند. تفاوت اين است كه در كردهاى ايران اكثريت شان با جمهورى اسلامى موافقند و با اين چند دسته فاسدشان مخالفند. الان سر تا سر كردستان ائمه جمعه شان ، علماى آنجا، مردمشان با جمهورى اسلامى موافقند، آنى كه فساد مى كنند عبارت از يك دو تا دسته اى است كه بعض شان كمونيست اند و بعض شان بدتر از كمونيست . چى شد كه تمام رسانه هاى گروهى عالم راجع به كردهاى ايران اينقدر حساس هستند كه از خود كردها هم حساس ترند. خود كردها مى گويند كه ما مى خواهيم كه اين فاسدها از بين بروند، لكن رسانه هاى گروهى هميشه ايران را محكوم مى كنند و لحن شان نسبت به ورود تركيه در عراق براى سركوبى كردها يا همفكرى عراق با آنها اگر راست باشد، اين ديگر مساءله اى نيست ، خوب آنها آمده اند مى خواهند مملكت شان را نگذارند كه چيز بشود، آنى كه مساءله است اين است كه كرد ايران چرا؟ اگر مساءله اى است كه آنها مى گويند تجزيه طلبند، خوب كردهاى فاسد ما بيشتر هستند، چى شد كه همه عالم سنگينى شان را انداخته اند روى ايران كه اين ايران است كه كردها را چه مى كند و چه ، چقدر مى كشد. و همين فاسدهايى كه در خارج نشسته اند و نسبت به كردهاى ايران سينه چاك مى كنند، اينها چطور شد كه راجع به قضيه كردهاى عراق و كردهاى تركيه صحبتى اينقدرها ندارند، اگر باشد هم يك كلمه اى مى گويند و مى گذرند. اين گرفتارى هايى كه بشر به آن مبتلاست اين نحو گرفتارى هاست . اينطور حق كشى هاست كه سر تا سر عالم را فرا گرفته است . (271)

اين حج نمى تواند باشد!!

اگر مردم توقع داشته باشند كه حالا كه ما حج مى رويم بايد براى ما همچو رفاه حاصل بشود كه در منازلمان هم نيست ، اين حج نمى تواند باشد. آن حجى خداى تبارك و تعالى بر اشخاص واجب فرموده اين است كه برويد آنجا زندگانى مردم را ببينيد. آنوقت كه ما رفتيم ، زندگانى آنوقت حجازى ها را يك مقدارى ديديم كه حالا حجاج نمى توانند ببينند. آنوقت كه ما با اتومبيل بين مكه و مدينه مى رفتيم ، هر جا اتومبيل مى ايستاد، هر جا در اين بيابان هاى لم يزرع طولانى ، هر جا اتومبيل مى ايستاد، از زير اين بوته ها و اينها مى آمدند بيرون ، بچه هائى كه هيچ لباس نداشتند، زن هائى كه لباسشان فقط ساتر بود، مردهائى كه وضعشان را انسان نمى تواند بيان بكند، مى آمدند و از مردم گدائى مى كردند. بايد اينها را انسان ببيند و بعد توقع بكند و به اينكه نخير، ما بايد حالا كه حج مى رويم و با كاروان مى رويم و - نمى دانم - چى مى رويم ، حالا بايد در آنجا همه چيز براى ما مهيا باشد. خير، يك قدرى بايد توجه به اين مسائل بكنند. آقايان روحانيون مردم را توجه بدهند به اين مسائل كه توقعات آنها در سطح بالا نباشد. شما را با طياره مى برند، آنوفت ها كه مى رفتند، با الاغ مى رفتند، چند وقت مى رفتند، در بعضى جاها چهارده ماه طول مى كشيد، چهارده ماه طول مى كشيد رفت و برگشت حج . حالا شما دو ساعت ، سه ساعت سوار مى شويد با طياره با راحتى مى رويد آنجا، آنوقت كه مى رفتيد، خانه اى تو كار نبود كه شما برويد. شما خودتان بايد برويد تهيه بكنيد و خودتان برويد زحمت بكشيد. آن خانه هايى كه بودند و آن وضع و آن كثافتى كه در آنوقت بود. حالا خانه برايتان تهيه كرده اند. خوب ، شما حاجى هستيد، شما مسلمانى هستيد كه حالا مى خواهيد به داد مسلمين برسيد، به داد مستضعفين جهان برسيد. اينقدر بالا نبريد توقعات خودتان را. (272)

تاكنون هر چه ديديم معجزات بوده است .

ما از اول انقلاب و بعد از پيروزى تاكنون هر چه ديديم معجزات بوده است .

شما ملاحظه بفرمائيد كه در اين اختلافى كه ، نهضتى كه ايران پيدا كرد و مقابل يك رژيم شاهنشاهى با آنهمه يال و كوپال و با آنهمه كسانى كه قدرتمند بودند و دولت هاى قدرتمند و پشتيبانى آنها، كدام قدرت توانست يك همچو رژيم دو هزار و پانصد ساله با همه ابزار جنگى و آلات ، سلاح هاى مدرن ، از اين كشور بيرون كند و شكست بدهد؟ و كدام قدرت است كه امروز در جبهه هاى جنگ در مقابل اينهمه تجهيزات ، پيروزى حاصل مى كند؟ و كدام قدرت هاى بزرگ است كه در دل اينها آنطور رعب و ترس مى افكند كه فوج فوج خود را تسليم مى كنند؟ در صورتى كه آنها در پناهگاه هائى كه با همه جور تجهيزات مجهز بود زندگى مى كردند و برادران شما و ما با ژ - 3 و امثال اينها در بيابان ، از بيابان هجوم مى كردند.

آنچه آنها را آنطور مرعوب كرد كه يكباره سلاح ها را زمين گذاشتند و تقديم كردند و هر كدام مى توانستند خودشان را به شط انداختند و يا هلاك شدند يا با شنا خارج شدند و هر كدام نمى توانستند اسير شدند و تسليم شدند (273)

 

عقب نشينى تاكتيكى !!

آدمى كه ملاحظه كرديد در آن چيزى كه نوشته بود به سران نظامى خودش در شهر خونين شهر، خرمشهر، كه آنطور سفارش كرده بود كه بزنيد، بكشيد و چه بكنيد، تا آخر گلوله ، تا آخر نفر، اين ديد كه همان نظامى هاى او گوش ندادند به او، نتوانستند گوش بدهند، اصلا مجال قرائت اين چيزها را به آنها ندادند و فوج فوج تسليم شدند.

يك همچو آدمى كه دنبال اين مى گويد كه امر به عقب نشينى كرديم ، (لابد عقب نشينى تاكتيكى !!!) اين آدم را نمى توانيد اعاده حيثيتش را بكنيد، حيثيت خودتان را سر اين بى حيثيت به باد ندهيد. ما نصيحت هاى خودمان را، ايران را نصيحت هاى خودش را به شماها مى كند كه شماها يك قدرى در خلوت بنشينيد و آمريكا و شوروى و ديگر قدرتمندان را از مغزتان شستشو كنيد كه ما اگر برويم بغداد، چه جور مى توانيم بكنيم . و من اعلام يك خطرى هم براى شما مى كنم كه از صدام بعيد نمى دانم و آن اينكه همين صدامى كه در حال مردن است يك وقت عده اى از شما را بكشد و گردن ايران بگذارد، براى اينكه شما را وادار كند كه مخالفت كنيد، خوف اين مطلب زياد است . شما از اين جانى خيال نكنيد كه هيچ كارى برنمى آيد، اين جانى ، جنايت زياد از او مى آيد. (274)

صحنه هاى باور نكردنى و شگفت انگيز!!

ما در زندگى خود در اين انقلاب اسلامى چيزهائى ديده ايم و قبل از آن صحنه هائى ديده بوديم باور نكردنى و شگفت انگيز، از دوره افتادن رضا خان در تكايا و شمع روشن كردن تا قرآن طبع نمودن محمد رضا و احرام حج بستن ، از عابد و زاهد و مسلمان شدن صدام تا اسلام شناس شدن كارتر و تا به حكم جهاد مسلمانان عليه ايران تهديد كردن بلندگوى بگين و ريگان و شايد اگر زندگى ادامه پيدا كند اينان را در صف هاى جماعت و محراب عبادت ببينيم . درست در زمانى كه جمهورى اسلامى براى حفظ سرزمين هاى اسلامى و حراست از حرمين شريفين ، مسلمانان را به وحدت اسلامى دعوت مى كند و يا للمسلمين مى گويد، از مركز وحى براى خنثى نمودن اين فرياد پيشنهاد جهاد اين دعوت را كرده و به نفع آمريكا دشمن اسلام و اسرائيل كه براى گرفتن از فرات تا نيل و سلطه بر حرمين شريفين كوشش مى نمايد، سينه چاك مى زنند. (275)

بمباران مردم ايلام در حين راه پيمائى !!

كار بزرگ است ، ولى زحمت زياد دارد. همين ديروز كه مردم به خيابان ها ريختند و راهپيمائى كردند، صدام ، ايلام را كه مردم محرومى در آنجا زندگى مى كنند، در حال راهپيمائى بمباران مى كند كه تاكنون چهل نفر شهيد شده اند و دويست نفر مجروح . يك چنين جنايت بزرگى از طرف ايران واقع مى شد، مى ديديد كه رسانه هاى گروهى خارج چه مى كردند، ولى حال كه عراق يك چنين جرمى را مرتكب شده است ، مساءله به صورت جزئى نقل مى كنند و دنبالش مى گويند كه صدام گفته است اين به عنوان تلافى صورت گرفته است كه ايران با بصره چه كرده است . صدام دروغى مى گويد كه عذرى پيدا كند و يك چنين جنايتى را مرتكب شود و ما بايد منتظر يك چنين جناياتى باشيم . نبايد بگوئيم چرا شده . چرايش معلوم است ، شما اسلام را مى خواهيد و آنها مى گويند نبايد اسلام را بخواهيد. دولت مصر با صراحت مى گويد اين جمهورى اسلامى نبايد باشد و با دولت اسرائيل براى كوبيدن اسلام متحد مى شود. مصر و اسرائيل با هم پيمان مى بندند كه بر ضد ايران به كمك عراق بروند. چرا بايد كشورهاى اسلامى به اين وضع باشند كه اسرائيل به لبنان حمله كند و آنها بى تفاوت باشند و برخى از آنها با اسرائيل دوستى داشته باشند؟ ما بايد به راه خودمان ادامه بدهيم و مقاومت كنيم . (276)

ما اين دردها را كجا ببريم ؟

بايد با ملت ها در ميان گذاشت ، همانطورى كه در ايران ، ملت ايران بود كه فاجعه اى كه براى اسلام به دست آمريكا و سر سپردگان او كه رژيم منحوس پهلوى است ، پيش مى آمد، همين جوان هاى ايران بودند و همين ملت ايران بود و همين ارتش ايران بود و همين نيروهاى دريائى و هوائى و زمينى ايران بود كه با همه وظيفه فهميدند، بيدار شدند و با هم مشت ها را گره كردند و با مشت ، تانك ها را از صحنه بيرون كردند. تا ملت ها يك همچو بيدارى پيدا بكنند و تا ملت ها يك همچو انسجامى پيدا نكنند، بايد بدانند كه محكوم به حكومت هاى فاسد و محكوم به امريكاى جنايتكار و ساير ابرقدرت ها هستند. با داشتن آنهمه ذخائر، آنهمه امكانات كه اگر يك هفته نفت خودشان را به روى اين جنايتكارها ببندند، تمام مسائل حل خواهد شد، معذلك مى گويند كه ما اين كار را نمى كنيم . اين مصيبت ها را ما به كجا بايد عرض كنيم جز به ساحت مقدس خداى تبارك و تعالى ؟ ما شكايت از اين حكومت ها را به كجا ببريم جز به ساحت مقدس خداى تبارك و تعالى ؟ ما چطور شكايت كنيم از آنهائى كه ايران را كه ايستاده است و مى خواهد در مقابل همه قدرت ها بايستد و اسلام را محقق كند در دنيا، در مقابل اين ، طرح جهاد مى دهند و اسرائيل كه به جنگ با اسلام برخاسته است و با صراحت مى گويد كه از نيل تا فرات مال من است و حرمين شريفين را از خود مى داند، سكوت كرده اند. ما اين دردها را كجا ببريم ، اين مصيبت ها را پيش كى طرح كنيم ؟ اين سكوت هاى مرگبار را، اين سكوت هائى كه تاييد مى كند جنايتكاران را، ايران سكوت هائى كه تشويق مى كند ستمكاران را، بايد به كى عرضه كنيم و از كى بخواهيم كه عنايت كند و اين سكوت را بشكند؟ جمعيت تان كم است ؟ ثروتتان كم است ؟ نفتتان كم است ؟ زمين هايتان كم است ؟ مراكز مهمى كه در سوق الجيشى بسيار معتبر است ، شما دستتان نيست ؟ همه امكانات هست ، لكن يك چيز نيست و آن ايمان است . ايمان نيست . (277)

چه ميدهى تا اجازه بدهم مرا نجات بدهى ؟!

مضحك اين است كه دولت ما پيشنهاد مى كند كه راه بدهيد ما برويم با دشمن هاى شما جنگ بكنيم و اين را يكى از شرايط قرار مى دهد. براى اينكه ماءيوس از شماست و شما بايد شرط قرار بدهيد و آنها مى گويند كه بايد از هر چيزى كه ما كرديم بگذريد تا راهتان بدهيم ، آن هم چه راه دادنى .

اينها مصيبت نيست كه بر اسلام وارد است كه يك جمعيت فداكار مى خواهند بروند با دشمن عرب ، يا دشمن اسلام ، با دشمن حرمين شريفين ، با دشمن همه منطقه جنگ بكنند، (خودشان كه نشستند و بى تفاوت هستند، بلكه موافق هستند با آنها) از ما رشوه مى خواهند كه راه به آنها بدهيد كه اينها بروند آنجا، براى آنها جنگ بكنند؟ مثل يك نفر غريق كه دارد در دريا غرق مى شود و يكى مى رود نجاتش بدهد مى گويد چه به من مى دهى تا اجازه بدهم مرا نجات بدهى . اينها، دولت عراق قضيه اسرائيل را بهانه قرار داده براى اينكه از چنگال انتقام و عدالت الهى فرار كند. بهانه قرار داده است كه بگويد شما اگر بخواهيد ما اجازه بدهيم برويد و ما غريق ها را نجات بدهيد، بايد از جناياتى كه به شما كرديم صرفنظر كنيد. (278)