زيتون
(ترجمه خصائص الحسينيه )
آيه الله شيخ جعفر شوشترى
مترجم : دكتر خليل الله فاضلى
- ۱۷ -
باب موسى عليه السلام
وقتى امام حسين عليه السلام از مدينه
خارج شد تعدادى از آيات مربوط به موسى عليه السلام را تلاوت نمود و چون
وارد مكه شد برخى از آن آيات را تلاوت كرد. در تلاوت اين آيات اشاره به
مقايسه حالات خودش با حالت هاى حضرت موسى عليه السلام دارد. ما در
تشريح اين مطلب مى گوييم :
* موسى عليه السلام كليم الله است ؛ حسين عليه السلام نيز اين افتخار و
شرافت برايش به اثبات رسيد كه او هم در دوران حياتش هم كليم الله مى
باشد، كما اينكه اين مطلب در روايتى كه ما آن را در
عيون المجالس به نقل از انس بن مالك آمده
متذكر شده ايم ؛ و همچنين به هنگام شهادت وقتى طبق روايت مخاطب اين
فرمايش خدا يا ايتهاالنفس المطمئنه ...
واقع گرديد، نيز كليم الله شد.
* موسى عليه السلام صاحب يد بيضاء است ، يعنى دست آن حضرت گاهى
نورافشانى مى كرد، براى حسين بيش از اينها مى باشد، چرا كه پيشانى اش
نورافشانى مى كرد، گلويش از بس پيامبر آنجا را بوسيده بود، مى درخشيد و
سيماى مباركش نيز وقتى به خون و خاك آغشته شد، آنچنان نورافشانى مى
كرد، كه بيننده را از توجه به نحوه شهادت آن حضرت بازداشت و به هنگامى
كه حامل راءس مبارك از كنار خانه او مى گذشت ، نورافشانى مى كرد و
همچنين بنا به روايت آن زارع بنى اسد در كنار رود علقمه ، بدن امام نيز
مى درخشيد.
* براى موسى عليه السلام آب از صخره جارى شد و ضربه اى كه خود حضرت
موسى با سنگ زد، بر آن اثر گذاشت و بر حسب كرامت و اعجاز، از آن سنگ
چشمه ها جارى شد. مصيبت امام حسين عليه السلام نيز در جارى شدن خون از
صخره ها، چنان كه در سنگ ريزه هاى بيت المقدس وجود دارد، اثر گذاشت و
در روايت است كه در شامگاه قتل حسين عليه السلام هر سنگ و كلوخى كه
برداشته مى شد، زير آن خون تازه وجود داشت ، تا اينكه سپيده دميده شد.
همچنين براى امام حسين عليه السلام آب مخصوصى جارى است كه سرچشمه آن ،
ديدگان مخلوقاتى است كه ديده مى شوند و يا به چشم نمى آيند، بلكه
سرچشمه آن ، ديدگان كسانى است كه نام آن حضرت را بر زبان مى آورند -
كما اينكه اين مطلب در روايت آن حضرت آمده است - و اين مطلب حتى براى
نام آن حضرت و نه حتى براى نام آن حضرت و نه حتى شنيدن مصيبت او و
اطلاع بر آنها ثابت است و اين از همان روزى كه خداوند اسم ها را خلق
كرد وجود داشته است و، اين اثر هنگامى كه خداوند اسم ها را به آدم ياد
داد، تحقق پيدا كرده است ، كما اينكه اين مطلب در روايتى در تفسير اين
فرمايش خداوند كه فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب
عليه ...
(111) آمده است .
* براى موسى عليه السلام من سلوى
(112) از آسمان نازل شد. براى
حسين عليه السلام از آسمان ثمرات بسيارى نازل شد، يك بار طبقى از خرما،
و يك بار طعام پخته شده اى براى آن حضرت و يك بار انار، گلابى و سيب
فرستاده شد و هنگامى كه حضرت فاطمه سلام الله عليها وفات نمودند، انار
مفقود شد، هنگامى كه على عليه السلام به شهادت رسيد گلابى از دست رفت ،
در صورتى كه سيب تا روز عاشورا نزد آن حضرت باقى بود و آن را مى بوييد
و از رايحه آن نسبت به عطش آرامش مى يافت . على بن الحسين عليهماالسلام
فرمود: وقتى عطش آن حضرت شديد شد، دندان در آن (سيب ) فرو برد و چون به
شهادت رسيد، اثرى از آن پيدا نشد و هنگامى كه بعد از آن ، قبر او را
زيارت كردم ، رايحه آن را از قبرش استشمام نمودم و شيعيان مخلص ما كه
به هنگام سحر قبر ايشان را زيارت كنند، آن رايحه را استشمام خواهند
كرد.
* طور سينا به واسطه موسى عليه السلام شرافت پيدا كرد، تا آنجا كه
خداوند به آن سوگند ياد نمود. حسين عليه السلام نسبت به سرزمين كربلا
چنين حالتى دارد، بلكه در روايات آمده كه كربلا، طور سينا است .
* موسى عليه السلام صاحب عصايى است كه در آن معجزات او ظاهر شد.
حسين عليه السلام صاحب شمشيرى است كه به واسطه آن شجاعت نبوى كه امام
آن را به ارث برده بود، در آن ظاهر شد و به شجاعت حسينى شهرت يافت .
* موسى عليه السلام به درگاه الهى عرض كرد واجعل
لى وزيرا من اهلى هارون اخى
(113) يكى را از اهلم معاون من قرار بده ، برادرم ،
هاورن را؛ خداوند براى حسين عليه السلام از اهل خودش ، برادرش عباس
را معاون قرار داد و او را در امرش شركت داد و به واسطه او پشتش را
محكم گردانيد، به همين خاطر امام به هنگام شهادت او فرمودند
اينك كمرم شكست .
* دريا براى موسى عليه السلام شكافته شد. اگر تنها يك دريا براى موسى
عليه السلام شكافته شد تا بنى اسرائيل وارد آن شوند، اما همه درياها به
خاطر حسين عليه السلام به تلاطم درآمدند تا جايى كه ماهى ها از آن
بيرون آمدند و نوحه سر دادند، و آن هنگامى بود كه ملكى از ملائكه بهشت
بر درياها نازل شد و بال هايش را بر آنها گشود و گفت : اى اهل درياها!
لباس غم بپوشيد كه فرزند رسول خدا سر بريده شد. در روايت ديگرى آمده كه
وقتى حضرت فاطمه سلام الله عليها براى حسين عليه السلام گريه مى كند و
فرياد مى زند نزديك است درياها شكافته شوند و در هم فرو روند، پس
براى هر دريائى فرشته اى موكل مى شود. از روايات آشكار مى شود كه اين
كار از آن حضرت ، بسيار واقع مى شود و لذا بعد از ذكر اين مساءله گفته
شده است : آيا تو دوست ندارى از كسانى باشى كه فاطمه عليهاالسلام را
خشنود مى كنند.
* موسى عليه السلام با دست خودش ، آرامگاه خودش را كند. ماجرا از اين
قرار بود كه وقتى از كنار مردى مى گذشت كه قبرى را حفر مى كرد، از او
پرسيد، اين قبر براى كيست ؟ او گفت : براى يكى از بندگان صالح خدا مى
باشد. موسى گفت : به تو در اين كار كمك مى كنم ؛ آنگاه به او حفر قبر
كمك كرد و لحد را كامل نمود. بعد آن مرد به موسى عليه السلام گفت : در
آن بخواب تا بنگريم خوب است يا نه . آن حضرت در قبر خوابيد، و مقامش
به او نشان داده شد، آنگاه از خدا خواست كه فيض روح شود و در همان قبرش
، قبض روح گرديد. حسين عليه السلام از آنجا كه تا سه روز بدنشان به خاك
سپرده نشد، خداوند به پيامبرش صلى الله عليه وآله دستور داد كه قبر
حسين عليه السلام و حتى قبور اصحاب او را حفر نمايد؛ چرا كه ام سلمه در
روز عاشورا پيامبر صلى الله عليه وآله را در خواب ، خاك آلود و در حالى
ديد كه روى سرشان اثر خاك بود، و آن حضرت فرمود كه مردم فرزندم را مورد
حمله قرار دادند و او را به شهادت رساندند، من او را در حالى كه شهيد
شده بود، مشاهده كردم و اينك از حفر قبر حسين و اصحابش فارغ شده ام .
* موسى عليه السلام ، وقتى خانواده فرعون او را از دريا گرفت ، خواهرش
آمد و مخفيانه مراقب حالش بود و از دور او را
مى ديد، در حالى كه آنها نمى فهميدند
(114) و ديد زنان بزرگ مصر او را دست به دست و دامن به
دامن مى گردانند و جمع شده اند تا او را شير بدهند، اما او شير نمى
نوشد. آنگاه خواهرش گفت : هل ادلكم على اهل بيت
يكفلونه لكم و هم له ناصحون
(115) آيا مايليد شما را راهنمايى كنم به خانواده اى كه
در كمال محبت و مهربانى تربيت او را عهده دار شوند؟ و تا آخر مقصد.
حسين عليه السلام وقتى از اسب بر زمين افتاد، آل سفيان او را محاصره
كردند و هنگامى كه از بازگشتن به نزد اهل و عيالش تاءخير كرد، خواهرش
در پى او خارج شد و از فرعون لشكر يزيد كمك خواست و گفت : اى ابن سعد!
ابا عبدالله كشته مى شود و تو نظاره گرى ؟!
* موسى عليه السلام ، وقتى با اهل بيت خود حركت كرد و به وادى سينا
رسيد و در شبى تاريك دچار سرما و باران شدند و نتوانستند آتش
برافروزند، انس من جانب
طورا نارا، قال لاهله امكثوا انى انست نار لعلى آتيكم منها بخبر او
جذوة من النار لعلكم
(116) آتشى از جانب طور ديد، به
اهل بيت خود گفت : شما در اينجا مكث كنيد كه آتشى به نظرم رسيد، مى روم
تا شايد از آن خبرى بياورم يا براى گرم شدن شما شعله اىصطلون برگيرم .
در اينجا اگر خواستى كليم الله ، حسين فرزند رسول الله صلى الله عليه
وآله را قصد كن كه به اهل بيت خود گفته بود كه من در وادى مقدس در بقعه
مباركه آتشى ديدم ، پس حركت كنيد؛ يعنى خداوند خواسته است شما را اسير
ببيند.
* موسى عليه السلام از شدت گرسنگى و لاغرى و خوردن گياهان و سبزيجات
براى رفع گرسنگى ، اثر سبزى در پوست شكمش ديده مى شد، حسين عليه السلام
نيز سرخى خون از تمام اجزاى بدن ، سر، مو و پوستش ديده مى شد و لبانش
از شدت عطش كبود شده بود.
باب اسماعيل ذبيح الله
عليه السلام
اسماعيل عليه السلام خود را تسليم كرد تا پدرش او را به عنوان
قربانى به درگاه خدا با رفق و احسان ذبح كند، از اين رو خداوند او را
حليم توصيف كرد. حسين عليه السلام نيز حليمى است كه خود را تسليم نمود
تا دشمنانش او را به نحوى به شهادت برسانند و بعد از آن تا ابد رخ نمى
دهد، و اگر تمام ابعاد مصيبت وارده بر آن حضرت و كيفيت آن را مورد دقت
قرار دهى ، در مى يابى كه چنين حادثه اى نه تا به حال رخ داده و نه بعد
از آن رخ مى دهد.
باب اسماعيل صادق الوعد
عليه السلام
خداوند در قرآن از او ياد كرده و فرموده است
و اذكر فى الكتاب اسماعيل
انه كان صادق الوعد و كان رسولا نبيا
(117) و ياد كن اسماعيل را كه در وعده بسيار صادق و
پيغمبرى بزرگوار بود. اين شخصيت غير از اسماعيل فرزند ابراهيم مى باشد
او پيامبر قومى بود. او را گرفتند و پوست صورتش را كندند، در نتيجه
خداوند بر آن قوم ، فرشته عذاب را فرستاد تا انتقام او را بگيرد، آنگاه
اسماعيل گفت : اسوه من حسين بن على عليهماالسلام است ، بنابراين او به
طور كلى در جدا شدن پوست صورتش به حسين عليه السلام تاءسى كرد. پدر و
مادرم فداى آن مستضعف غريبى بشود كه تمام پوست بدنش با تير و شمشير و
نيزه ها جدا گرديد و با اين وجود قطعه قطعه شدن بدنش نيز بر آن افزوده
شد، كما اينكه آن حضرت اينگونه در رثاى خود گفت كه كاءنى باءوصالى
تقطعها عسلان الفلوات گويا مى بينم كه گرگ هاى بيابان بدنم را
تكه تكه مى كنند.
باب داوود عليه السلام
خداوند تعالى در قرآن فرمود: واذكر عبدنا
داود ذالايد انه اواب ع
(118) و از بنده ما داوود ياد كن كه بسيار نيرومند بود
و دايم به درگاه ما توبه و انابه مى كرد. يعنى او به درگاه الهى بسيار
نوحه و انابه مى كرد. حضرت داوود بر بالاى منبر رفت و نسبت به بدى هايش
نوحه سر مى داد و مردم دور او جمع مى شدند و با او گريه مى كردند و
نوحه سر مى دادند، حتى تعداد زيادى از شدت نوحه بر گناهان و حزن انگيز
بودن صداى او جان دادند. حسين عليه السلام نيز فرياد استغاثه اش بلند
شد كه من گناهى ندارم ! پس در آن هنگام عده اى جان خود را براى يارى آن
حضرت فدا كردند و براى او پرندگان و وحوش نوحه سر دادند و نوحه و عزاى
او تا روز قيامت از جانب عاشقان آن حضرت برپاست .
باب سليمان عليه السلام
* خداوند به حضرت سليمان فرمانروايى
عظيمى داد؛ به نحوى كه جن و انس ، وحوش و پرندگان و باد را مسخر او
گردانيد تا آنجا كه هر دستورى كه مى داد، اجرا مى كردند؛ اما سليمان
كربلا، خداوند آسمان ها و زمين ها و وحوش و پرندگان و بادها و درياها
را و هر آنچه خلق كرد، حتى بهشت و جهنم را و آنچه ديده مى شود و آنچه
به چشم نمى آيد، براى او مسخر كرد و همه آنها به مجرد اينكه سر مبارك
آن حضرت از تن جدا گرديد به يكباره فرياد و ضجه زدند؛ كه اين مطلب در
محل خودش ذكر شد.
سليمان عليه السلام مبتلى به گرفتن انگشترى شد، اما حسين عليه السلام
انگشتش را قطع كردند و انگشترش را ربودند.
باب عيسى عليه السلام
عيسى فرزند عذراء است ، حسين فرزند فاطمه زهراست . عيسى فرزند
مريم است كه ملائكه او را مخاطب قرار داده گفتند
يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نساءالعالمين
(119) اى مريم خداوند تو را برگزيد و پاكيزه گردانيد و
برترى بخشيد بر زنان جهانيان . حسين عليه السلام فرزند كسى است كه
ملائكه او را عيسى روح الله و كلمه او خطاب كردند. حسين نورالله و باب
رحمت الهى است .
* عيسى فرزند سرور زنان جهان دوران خودش مى باشد. حسين فرزند زنان
جهانيان در تمام دوران ها است .
* عيسى بن مريم همان كسى است كه سنگ زير سرش مى گذاشت . اما حسين سرى
نداشت كه بر سنگ يا خاك بگذارد.
* عيسى بن مريم لباس خشن مى پوشيد، عيسى (فرزند فاطمه ) لباسى نداشت .
* عيسى بن مريم غذاى خشن مى خورد، عيسى (فرزند فاطمه ) سه شبانه روز
چيزى نخورد.
* عيسى بن مريم مالى نداشت كه آن را بربايند، عيسى (فرزند فاطمه ) صاحب
خيمه هاى به غارت رفته و لباس مسلوب است .
* عيسى بن مريم فرزندى نداشت كه غم از دست دادن فرزند او را غمگين كند،
عيسى (فرزند فاطمه ) داراى فرزندى بود كه مصيبت از دست دادن او، توان
آن حضرت را از ميان برد و ديدگانش را تيره و تار كرد؛ اما براى خدا
نسبت به اين مصيبت صبر كرد.
* عيسى بن مريم سايه اش در مشارق زمين و مغارب آن بود، اما عيسى (فرزند
فاطمه ) پيكر مطهرش سه روز در زير آفتاب افتاده بود.
* عيسى بن مريم ، مركبش پاهايش و خادمش دست هايش بود، اما عيسى (فرزند
فاطمه ) را نگذاشتند روى پا بايستد و پس از شهادت آن حضرت دست ها و
انگشت مباركش را قطع كردند و انگشتر از دستش ربودند.
مقصد سوم
اين مقصد درباره صفاتى است كه به انبياء، به واسطه امام حسين
عليه السلام عطا شده كه آن دو چيز است :
اول : حسين براى آنها اسوه است ؛ چرا كه هرگاه هر يك از آنها دچار
مصيبتى مى شدند، به حسين عليه السلام تاءسى مى كردند و به پيروى از
حسين نسبت به آن صبر مى كردند؛ به همين خاطر روزى على عليه السلام به
امام حسين گفت : اى ابا عبدالله ! تو از روزگار قديم اسوه بوده اى .
دوم : هر مشكل و گرفتارى كه (براى آنان ) پيش مى آمد، با بردن نام حسين
عليه السلام براى آن مشكل فرجى حاصل مى شد.
در اين باره رواياتى وجود دارد؛ از جمله :
- روايت اول درباره قبول توبه آدم عليه السلام است ؛ وقتى خداوند اسماء
خمسه را به آدم تعليم داد، زمانى دعايش مستجاب شد كه خدا را به حق حسين
سوگند داد.
- روايت دوم درباره آرام گرفتن سفينه نوح عليه السلام است ؛ هنگامى كه
خداوند به او وحى فرمود كه به خمسه طيبه متوسل شود، كشتى وقتى بر كوه
جودى قرار گرفت كه نوح خطاب به خداوند عرض كرد به حق حسين .
- روايت سوم درباره استجابت دعاى زكريا عليه السلام است . وقتى او خطاب
به درگاه الهى گفت : خدايا! از جانب خودت فرزندى شايسته و جانشينى صالح
به من عطا فرما، خداوند اسماء خمسه را به او تعليم داد و بشارت به يحيى
زمانى به او داده شد كه خداوند را به حق حسين سوگند داد.
- روايت چهارم درباره نجات يونس عليه السلام از دل نهنگ است ؛ آن حضرت
به حق خمسه طيبه به درگاه الهى دعا كرد و هنگامى به دشت افتاد كه گفت
به حق حسين .
- روايت پنجم درباره برطرف شدن گرفتارى از ايوب عليه السلام مى باشد.
زمانى آسيب و ناراحتى آن حضرت برطرف شد كه در دعا و توسل به خمسه طيبه
خدا را به حق حسين عليه السلام سوگند داد.
- روايت ششم درباره دستيابى به فدايى براى اسماعيل عليه السلام است ؛
چرا كه در روايت آمده است منظور از ذبح عظيم ، همان حسين عليه السلام
است . اين مطلب معنا و مفهومى دارد كه از آن نتيجه نمى شود كه اسماعيل
رتبه عالى ترى نسبت به امام حسين عليه السلام دارد.
- روايت هفتم درباره بيرون آمدن يوسف عليه السلام از درون چاه است ؛
اين كار با توسل به خمسه طيبه حاصل شد و كاروانى آمد و سقاى كاروان را
فرستادند، و او هنگامى دلو خود را به چاه انداخت كه يوسف گفت : به حق
حسين .
- روايت هشتم درباره بيرون آمدن يوسف عليه السلام از زندان مى باشد.
وقتى آن حضرت پس از چند سال به پنج تن آل عبا، متوسل شد و وقتى گفت :
و به حق حسين ، زندانبان آمد و گفت : اى
يوسف ، اى صديق ! ما را به تعبير اين خواب آگاه كن ، تا آخر ماجرا...
- روايت نهم درباره برطرف شدن غم و غصه يعقوب عليه السلام است ؛ وقتى
كار بر او دشوار شد، به درگاه الهى عرض كرد: خدايا! به من رحم كن ،
چشمانم از دست رفت و نور ندارد. آنگاه خداوند به او وحى كرد كه بگو
خدايا به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين ، از تو مسئلت دارم كه
چشمم و نور چشمم را به من بازگردانى . به محض اينكه نام حسين عليه
السلام را به زبان آورد، بشارت دهنده آمد و (با بشارت به يوسف ) يعقوب
بينايى اش را بازيافت .
- روايت دهم درباره برطرف شدن مشكلات و گرفتارى هاى پيامبران و رفع بلا
از آنها، همزمان با ذكر نام حسين عليه السلام مى باشد كه اين امر بسيار
واقع گرديد.
همچنين بردن نام حسين عليه السلام همزمان مى شده است با غلبه گريه بر
آنها، بدون اينكه علت را بدانند.
در اينجا مى گويم : ما هم گرفتاريم ، گرفتار گناه و بلا، مصيبت هاى
ناشى از خطاهايمان بس عظيم است ؛ لذا از درگاه الهى طلب مى كنيم كه بلا
و مصيبت ها را به بركت نام و تاءثير اسم آن حضرت از ما دفع نمايد.
عنوان دوازدهم : امام حسين عليه السلام و افضل
پيامبران
اين عنوان درباره خصوصيات حسين عليه السلام است كه متعلق به
افضل پيامبران مى باشد. البته اين مطلب علاوه بر خصوصياتى است كه در
عنوان مربوط به ويژگى هايى كه خداوند از افضل
مخلوقات به آن حضرت عطا فرموده ذكر گرديد.
در اينجا منظور تبيين اين مساءله است كه تمام فضايل خاتم الانبياء صلى
الله عليه وآله و رنج ها و آزمون هاى آن حضرت براى حسين عليه السلام
نيز محقق است ؛ چرا كه :
* حضرت محمد صلى الله عليه وآله افضل خلايق است و او افضل از حسين مى
باشد و حسين از افضل مخلوقين و افضل مخلوقين از اوست .(120)
* حضرت محمد خاتم پيامبران مى باشد و حسين خاتم سيدالشهداء و الصديقين
است .
* حضرت محمد به خاطر عام و فراگير شدن فيض و رحمت الهى به واسطه او از
جهات عديده رحمت براى جهانيان (رحمة العالمين ) است ؛ حسين عليه السلام
هم به همان خاطر و به همان دليل براى جهانيان است .
* حضرت محمد شاهد و مبشر است ، حسين هم در روز قيامت به نفع زائران خود
و كسانى كه بر او گريه كرده اند، شهادتى مى دهد كه امر آنها را اصلاح
مى كند و اينك نيز آن حضرت به زائر و گريه كننده بر او، بشارت مى دهد؛
آن حضرت از يمين عرش خطاب مى كند: اى گريه كننده ! اگر بدانى براى تو
چه فراهم شده خوشحالى ات بيشتر از جزع تو مى شود.
* خداوند حضرت محمد را به اين فرموده خود اختصاص داد كه
انا اعطيناك الكوثر
، همچنين خداوند به حسين عليه السلام از فيض خودش كوثرى عطا فرمود كه
گريه كنندگان بر او، از آن بنوشند. كما اينكه اين مطلب در روايت مسمع
بن عبدالملك آمده است .
* خداوند تعالى به حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسيله را كه همان يكى
از مقامات براى شفاعت است ، عطا فرمود؛ و خداوند حسين عليه السلام را
به طور عام وسيله قرار داد.
* خداوند به حضرت محمد صلى الله عليه وآله فرمود
عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا
(121) باشد كه خدايت تو را به
مقام محمود مبعوث گرداند. كه اين مقام عالى ترين مقام از مقامات شفاعت
است . حسين عليه السلام هم از اعظم اسباب شفاعت پيامبر مى باشد. در
روايت وارد شده است ، وقتى حضرت رسول در جريان شهادت حسين عليه السلام
قرار گرفت ، از جمله مواردى كه جبرئيل به آن حضرت گفت اين بود كه اگر
مى خواهى شهادت دو فرزندت ، ذخيره اى براى شفاعت گناهكاران باشد پس به
اين امر رضايت بده و اگر مى خواهى از خداوند درخواست كن كه آنها را از
سم و قتل حفظ كند.
* خداوند براى هر يك از اعضاى بدن حضرت محمد صلى الله عليه وآله كرامت
ظاهرى قرار داد؛ حسين عليه السلام نيز اعضاى بدن مطهرش مظهر كرامات است
؛ زيرا از بس پيامبر خدا پيشانى و گلوى آن حضرت را بوسيده بود مى
درخشيد. همين پيامبر بالاى ناف حسين عليه السلام را نيز مى بوسيد؛ اما
كسى دليل اين كار را نمى دانست تا اينكه تير سه شعبه بر قلب امام اصابت
كرد و همين تير علت واقعى شهادت امام بود؛ آنگاه معلوم شد كه آن بوسه
ها به اين خاطر بوده است و اين از معجزات آن حضرت مى باشد.
* حضرت محمد صلى الله عليه وآله داراى معراجى با كيفيت خاصى است .
حسين عليه السلام نيز معراجى با كيفيت خاص دارد، آن حضرت در روز شهادت
داراى معراج جسمانى و روحانى بود.
* حضرت محمد مخاطب اين فرمايش خداوند قرار گرفت كه
فاصدع بما تؤ مر
(122) با صداى بلند آنچه ماءمورى
به خلق برسان . پس به تنهايى ايستاد و ندا داد و متحمل مشقت انواع
جنگ ها مانند بدر، احد، حنين و احزاب و... شدند. امام حسين هم به آنچه
ماءمور بود، با صداى بلند آن را ابلاغ كرد و در حالى كه تنها و غريب
بود ايستاد و ندا داد و تمام مشقت هاى آن دشمنى ها در جهادش در روز
عاشورا فراهم گرديد كه هر يك تفصيل جداگانه اى دارند.
و كوتاه سخن اينكه حضرت محمد فرموده است حسين از
من است و من از حسينم پس به جاى ادامه سخن به اين گفته اكتفا مى
كنيم كه محمد از حسين است و حسين از محمد
و اين امر ما را از مطابقت فضايل و گرفتارى هاى ديگر آن دو بزرگوار
كفايت مى كند.
|