با خواننده
شايد برخي بگويند: در اين موقع كه اسلام از هر سو مورد هجوم استعمارگران و
مزدوران آنها شده، و شرق و غرب با سلاحهاي خطرناك سياسي، اقتصادي، فرهنگي، جنگي،
موجوديت جامعه مسلمانان را تهديد كرده، و اجتماعات اسلامي را به صورت اجتماعات
بيگانگان و كفار درآورده، و مكتبهاي استثماري آنان هر روز بر توسعه تبليغات خود
خصوص در بين طبقه جوان ميافزايند، و افكار آنها را منحرف ميكنند، و كوشش
مينمايند مباني دين اسلام را از ريشه قطع سازند، و اين همه مطبوعات گمراه كنندهاي
كه اساس اسلام و تربيت مذهبي را ترويج ميكنند، شب و روز به صورت، كتاب، نشريه،
ترجمه، مجله، روزنامه، كتابهاي...و و.در دسترس مسلمانان گذارده ميشود، و اختلافات
و جداييهاي گوناگون، جامعه مسلمانان را به سوي انقراض سوق ميدهد، پرداختن به
گفتگوهايي مانند بحث پيرامون مطالب كتاب شهيد جاويد، جز هيزم ريختن در آتش اختلافات
چه ثمري دارد؟ و چه دردي را درمان مينمايد؟
ما بايد بكوشيم اختلاف را كم كنيم، و اتحاد خود را محكمتر، و فاصلهها را از
ميان برداريم، و در برابر اين سيل بنيان كن الحاد و غرب زدگي، و اين تبليغات مسموم،
و اين تقويت هايي كه از مليتهاي ديگر، در داخل جوامع اسلامي ميشود، و مراسم و
آثار و خرافات آنها را احياء ميگرداند سدي بسازيم. فكري بكنيم. همكاريهاي مؤثري
بوجود بياوريم، و از اصول و قدر جامع و مشترك اسلامي پاسداري كنيم.
بايد افكار جوانان را روشن كرد، و حقايق اسلام را در اقتصاد، سياست، اجتماع،
اخلاق، تربيت و تعليم، به طور قابل درك در دسترس آنان گذارد تا بدانند تمام
خواستههاي انساني آنها را تعاليم اسلامي تأمين كرده است، و آنها را از تشنج فكري،
و بحث در پيرامون موضوعات كم فايده و درجه 2 بر كنار سازيم.
اين مناقشات سبب ميشود دشمناني كه براي از پا انداختن شجره طيبه توحيد اسلامي،
و خداپرستي مشغول فعاليت هستند چيرهتر شده، و فارغ البالتر بكار خود ادامه دهند.
امروز بحثهايي كه سبب بروز نگراني و ناراحتي و سستي، و دو دستگي شود به هيچ وجه
مصلحت نيست، و با اين گرفتاريهايي كه داريم فرصت اين سلسله تحقيقات را نداريم،
بايد مصراً از آن پرهيز كرد، اين اختلافات داخلي هر چه هم جزيي و اندك باشد جبهه
مبارزه با دشمنان خارجي را ضعيف ميسازد، و به سود بيگانگان، و به سوي هدفهاي
خائنانه آنها جلو خواهد رفت:
اين دلسوزي و خيرخواهي بسيار ارزنده و قابل توجه است، و ما هم به اين تفصيل آنرا
شرح داديم تا خوانندگان ارجمند به تكاليف خطيري كه در حفظ همگاني، و هم صدايي در
راه دفاع از حريم احكام و تعاليم و شعائر اسلام دارند بيشتر توجه فرمايند، و علاوه
ميسازيم:
ما نبايد مساعي، و كوششهاي دشمنان را در تجزيه، و ايجاد تفرقه و جدايي بين
مسلمانها فراموش كنيم.
نبايد زيانهايي را كه اختلاف و جدايي براي جامعه ما دارد از نظر دور سازيم.
نبايد اين آيه محكمه كتاب خدا را از پيش چشم خود برداريم:
وَ لاتَنازَعوا فَتَفْشَلوُا وَ تَذْهَبَ ريْحُكُمْ
بيگانگان استعمارگر پس از آنكه كشورهاي اسلام را تجزيه كرده و در هر ناحيهاي
حكومتي ضعيف ساختند، و مسلمانها را به نام اين حكومتها كه حافظ منافع بيگانه
بودند بروي هم واداشتند، و اتحاد اسلامي را با اين حكومتها و سراني كه بر آنها
گماشتند به گمان خود غيرممكن ساختند، و مسلمانها را به نام مليتهاي كوچك و
وطنهاي جعلي و غير اصيل بروي هم واداشتند، باز هم ديدند عقائد توحيدي اسلامي اين
جامعه را به سوي وحدت ميبرد، و فكر اتحاد مسلمين يعني اتحاد جهاني و انساني اسلامي
از مغزهاي آنها خارج نميشود و عقائد عالي و نجات بخش اسلام اين افرادي را كه بنام
وطن و كشور، و رژيمهاي گوناگون از هم جدا شده، و با هم بيگانه گشتهاند يگانه و هم
عزم و همرزم ميكند.
و بانك:
اَللهُ اَكْبَر
اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ الله
اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداً رَسُولُ اللهِ.
فاصلههاي جغرافيايي را از ميان ميبرد.
باز هم مشتركات مسلمانان به قدري زياد و اصيل است كه اين جهات جداييها، آنها را
از هم جدا نكرد، و آنطور كه ملت تونس يك ملت است و ملت هلند مثلا يك ملت و از هم
جدا و بيگانه هستند، ملت تونس و ملت مراكش و ملت اندونزي و ملت پاكستان مثلا چهار
ملت نشدهاند و از هم جدا نيستند، مليت اسلامي آنها محفوظ و ثابت است و در برابر
مليت اسلامي، مليت تونسي يا مراكشي اعتبار و ارزشي پيدا نكرد، و اصل كريم «انما
المؤمنون اخوه» همچنان در بين مسلمانان حاكم و نافذ مانده است.
لذا كوشش ميكند و به هر نوع و به هر اسم و رسم شده باز هم نقشههاي خود را
دنبال مينمايند تا در كشورهاي اسلامي شعائر و مشتركات را ضعيف سازند، و الزامات و
تقيدات اسلامي جامعه را سست نمايند، و عادت و شعائر ديگر را اگر چه از دورانهاي
جاهليت و اعصار پيش از اسلام آنها باشد ترويج كنند.
به هر حال شبكات استعمار و مكائد و دامهاي آن بسيار است.
ما مسلمانها بايد در اين عصر آگاه و هشيار باشيم، و در برابر هجوم اين همه دشمن
و تبليغات ضد اسلام كه هزاران صفحات مطبوعات را در دنيا در اختيار دارند ايستاده و
آماده دفاع باشيم، و رشد فكري جوانان را از راه ارشاد به تعاليم اسلام تكامل دهيم،
و جامعهاي هر چه مترقيتر و پيشرفتهتر در علم و اخلاق و صنعت بسازيم.
ما اين دردها را ميدانيم، و خدا گواه است كه حتي من ناچيز از احساس اين دردها
چقدر رنج ميبرم و ناراحتي ميكشم، و بيخوابي دارم.
اما اگر كسي آمد و دانسته يا ندانسته سنگ تفرقهاي در بين مردم انداخت چه بايد
كرد؟
اگر كسي آمد در يك موضوعي كه فعلا مطرح افكار نيست و افكار به اصطلاح متجدد و
پيشرفته هم آنرا پذيرفته، و مترقيترين مكتب جهاد، و عاليترين نمونه مبارزه مردان
فضيلت و خيرخواه و نوع دوست و آزادمنش شناخته شده نظري مخالف داد، و در دسترس افكار
گذارد و هفت سال عمر خود را بيهوده روي آن گذاشت چه بايد كرد؟
اگر كسي در يك موضوعي كه جزء خون جامعه ما، و ركن موجوديت و بقاء ما است نظر
ناهنجاري داد، و با اينكه بزرگان او را نصيحت كردند و از عرضه داشتن اين فكر منع
نمودند قبول نكرد و آنرا چاپ و منتشر نمود چه بايد كرد.
(اين ناچيز ضعيف نيز برحسب تقاضاى نويسنده محترم شهيد جاويد شايد حدود دو سال پيش
به طور سريع و اجمال كتاب ايشان را مطالعه كردم و اساس آنرا غلط دانستم و به طور
خيلى مختصر بعض معايب و نواقص آنرا نوشتم، و به ايشان تقديم كردم، و همين تقاضا را
از ايشان نمودم و خوشبختانه آن وقت پذيرفته شد، دوباره چرا به فكر انتشار آن
افتادند اطلاع ندارم!)
اگر كسي آمد يك مكتب متحرك، و قابل پيروي جامعه ما را از صورت بسيار درخشان و
اصيل، و خردپسند و مورد احترام خارج كرد، و با مغلطه و اشتباه كاري (هر چند
انشاالله غير عمدي) بيارزش جلوه داد چه كنيم؟
بديهي است در اينجا كه او استبداد به خرج ميدهد، و به نصيحت توجه نميكند
نميتوان ساكت نشست، و چيزي نگفت و از گمراهي افكار در حال و آينده جلوگيري نكرد.
بايد اين سنگ تفرقه را از ميان برداشت، و افكار را آگاه ساخت، و مدافعه با اين
سنگ، تشديد اختلاف و جدايي نيست، بلكه جلوگيري از توسعه اختلاف است.
نكته مهم اين است كه موضوع درك حقيقت قيام امام، عليه السلام،
از موضوعات كم اهميت و كم فائده و درجه 2 نيست.
ما اسلام را بايد از كجا بشناسيم؟ اسلام را از قرآن و سنت، مكتب اميرالمؤمنين،
مكتب سيدالشهداء و مكتب سائر ائمه، عليهم السلام، ميشناسيم نهضت
امام در قلب مذهب شيعه قرار دارد.
و اگر آنرا نشناسيم اسلام را نشناختهايم، اگر خداي نخواسته در آن اندكي هم
گمراه بشويم از حقايق اسلام منحرف شدهايم.
امام آئينه اسلام، و نشان دهنده تعاليم و برنامههاي اسلام است. اگر ما در همين
نقطه در اشتباه بيفتيم در درك روح و حقيقت اسلام به اشتباه افتادهايم.
امامت از رؤس تعاليم اسلام، و عقايد ريشهدار اين دين است كه پيغمبر،
صلي الله عليه و آله، در آغاز بعثت آنرا اعلام كرد، و به آن دعوت
ميفرمود، و شناختن حقيقت قيام امام، عليه السلام، با شناختن
حقيقت معناي امامت ارتباط دارد.
نكته ديگر اين است كه اين سخن هم گاهي يك اشتباه كاري ديگر است. اگر به كسي كه
اين گونه طرحها را ميدهد، و سنگ تفرقه را مياندازد ايراد كنند كه چرا چنين كردي؟
اين بحثها كمك به هدفهاي تفرقه انداز بيگانه است، و با اين طرح شما هيچ دردي
را دوا نميكنيد و مكتب امام، عليه السلام، را قابل پيرويتر و
مترقيتر و خردپسندتر نشان نميدهيد، هر چه به او بگويند جا دارد.
اما متأسفانه بسياري يا بيشتر از اين افراد معدود كه اين دلسوزيها را مينمايند
به او زبان اعتراض باز نكردند، و با اينكه چند سال است اين فكر را تعقيب ميكند او
را از اينكار باز نداشتند.
ولي به كسانيكه به او پاسخ ميدهند اين اعتراض را مينمايند.
اين اعتراض جز به يك منفي بافي به نفع كساني كه به نحوي از انحاء ميخواهند در
بنيان استوار جامعه ما خللي وارد سازند تعبير نميشود.
نه. ما بايد به همه جواب بدهيم، و به همه پاسخ بگوييم، و همه مرزها را نگاهداري
كنيم، اگر از يك مرزي خوب دفاع و نگاهداري شد، نبايد گفت چرا از اين مرز خوب
نگهداري كرديد بايد مرز ديگر را هم كه مورد حمله است نشان داد، و خود شما يا هر كس
متخصص و وارد است آن مرز را نگاه بدارد، و گرنه نه ما ديدهايم كه هر كس خواست از
هر مرزي دفاع كند يا از وقوع رخنهاي در اين سد استوار جلوگيري نمايد آن كسانيكه از
آن مرز قصد هجوم دارند با اين قماش دلسوزيهاي منافقانه و در دست بعد جاهلانه مانع
كار او شدند، زيرا دشمن ميخواهد همه مرزها بدون دفاع باشد، و مرزداران از بيم
تهمت، و اعتراض و...عقب نشيني نمايند.
اين منفي بافيها قرنها است حربه كساني است كه تفرقه درست ميكنند و مذهب
ميسازند، و در حمايت اين دلسوزيها ساختههاي فكر خيانتكار خود را رشد ميدهند.
هر كس خواست با هر منكر و فساد و بدعتي مبارزه كند، اين سنگ را جلو پايش
انداختند، كه طرف بزرگ ميشود، يا چرا با بدعتهاي ديگر مبارزه نمينمايي؟ چرا
امروز ميگويي، و ديروز نگفتي؟ چرا امسال ميگويي و پارسال حرفي نزدي؟
برخي هم براي اينكه از زحمت شركت در خدمت به اسلام و دفاع از حريم دين خلاص
شوند، مردم را نا اميد ميسازند، و كوششها را بيثمر ميشمارند. ميگويند:
فايدهاي ندارد، و به جايي نميرسد و اكنون وقت اين حرفها نيست.
اين افراد هم بيشتر كساني هستند كه خودشان در هيچ جهادي شركت ندارند، و بهتر
ميدانند كه لزوم هيچ گونه مبارزهاي عنوان نشود تا آنها مسئول نشوند، و از آنان
مبارزه و جهاد نخواهند.
ما ميخواهيم انشاءالله اهل اين منفي بافيها نباشيم، و به سهم خود به توفيق
الهي افكار را روشن، و مسلمانان را به التزامات ديني و اسلامي خود متوجه سازيم، و
از همه بخواهيم در اين دنيايي كه تمام جمعيتها و دستههاي مختلف براي سعادت و
سربلندي خود تلاش مينمايند بپا خيزند و مجاهدانه، اسلام را كه هدف آن سعادت و
سربلندي همگان است ياري كنند.
و نكته سوم اين است كه در موضوع سيدالشهداء، عليه السلام،
خصوصاً، يك علاقهمندي عاشقانهاي همه دارا هستند و قيام و نهضت آن حضرت در دوره
سال طرف توجه عموم شيعيان است و هيچ كس نميتواند در مثل اين كتاب بيتفاوت بماند و
قفل خاموشي بر زبان بزند.
و چهارمين نكتهاي كه انتقاد از اين كتاب را بيشتر از كتابهاي ديگر لازم
ميسازد اين است كه: اين كتاب اثري است كه در آينده ممكن است مورد استناد ديگران از
خود ما، برخود ما شود، لذا هر گونه انتقاد صحيح پيرامون آن به جا و به مورد است تا
در آتيه مورد سوء استفاده بدانديشان نگردد.
پس از اداء اين توضيحات اينرا هم به عرض ميرسانم:
در اين كتاب ما قصدي غير از آشكار شدن حق، و دفاع از قيام سيدالشهداء، عليه السلام،
نداريم، و نميخواهيم احساسات كسي را برانگيزيم، و يا
نويسنده محترم شهيد جاويد را توبيخ يا تحقير كنيم، و اگر در ضمن بعض مباحث گاهي
عنان قلم رها شده، و از حدودي كه شخصاً در بحثهاي علمي به آن التزام دارم خارج شده
باشم معذرت ميخواهم، و از خوانندگان محترم خواهشمند است كه در هنگام مطالعه اين
عذرخواهي را فراموش نفرمايند، من ترجيح ميدهم كه كتاب بنده به عنوان توضيحاتي
پيرامون مطالب كتاب شهيد جاويد شمرده شود.
من دوست ميدارم نويسنده محترم شهيد جاويد توضيحاتي را كه پيرامون مطالب ايشان
دادهام منصفانه مطالعه فرمايند، و اميدوارم فاصلهاي كه بين انديشه ما و فكر ايشان
پيدا شده برطرف گردد، و بيش از پيش به هم نزديك شويم، و همه در صف واحد يورشهايي
را كه از خارج به جهان اسلام و تشيع ميشود دفع كنيم انشاالله تعالي.
اِنْ اُريدُ اِلاّ الاِصْلاح مَا استَطَعْتُ وَ ما تَوفِيقي اِلاّ
بِاللهِ عَلَيهِ تَوَكَلْتُ وَ اِلَيهِ اُنيبُ.
فَبَشِرْ عِبادِ الَّذِينَ يَستَمِعُونَ الْقَولَ فَيَتَّبَعُون
اَحْسَنَهُ اُوْلئكَ الَّذِينَ هَديَهُمُ اللهُ وَ اُوْلئكَ هُمْ اُولُوا الاَلبابِ
(قرآن مجيد سورة الزمر آيه 18)
مِنَ الْمُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ماعاهَدُوأ اللهَ عَلَيهِ فَمِنْهُمْ
مَنْ قَضَي نَحْبَهُ وَ مِهنْهُم مَّنْ يَنتَظِرُوَ ما بَدَّلُوْا تَبْديلا.
(قرآن مجيد سورة الاحزاب آيه 23)