سقای تشنگان کربلا

محمدعلی نورائی

- ۱ -


مرقومه عبدالصاحب طباطبائی

مرقومه شریفه حضرت آیة اللّه حاج سید عبدالصاحب طباطبائی (دام ظلّه العالی)

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه ربّ العالمین والصلاة والسلام علی محمّد وآله الطیبین الطاهرین ولعنة اللّه علی أعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

وبعد، مخفی نماند که کتاب سقای تشنگان کربلا، تألیف فاضل معاصر جناب آقای شیخ محمد علی نورائی - یگانه قمی فرزند حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای شیخ احمد یگانه قمی، از اول تا آخر قرائت گردیده و انصافاً کتاب مفید و پر فایده به نظر آمده. «شکراللّه سعیه واجره علی اللّه تعالی».

والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته

الراجی عفو ربّه

عبدالصاحب طباطبائی نجفی

مرقومه شیخ احمد نورائی یگانه قمی

مرقومه شریفه حضرت حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای شیخ احمد نورائی یگانه قمی (دام ظلّه العالی)

الحمد للّه وصلّی اللّه علی محمّد وآله الطیبین الطّاهرین المعصومین المظلومین الحجج المیامین واللّعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین من الآن الی یوم الدّین.

وبعد، فقد قال الصادق علیه السلام : کان عمنا العباس نافذ البصیرة صلب الایمان.

امام حسین - سلام اللّه علیه - در شب عاشورا پس از حمد و ثنای الهی، بر نعمتهای مهم و معنوی که خداوند متعال شامل حال اهل بیت عصمت علیهم السلام فرموده است چنین فرمود: همانا من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم و اهل بیتی بهتر و مهربانتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم. پر واضح است که اطلاق کلام حضرت شامل اصحاب جمیع انبیاء و اوصیاء می شود (البته حساب حضرات معصومین علیهم السلام جدا است، زیرا امیرالمؤمنین علیه السلام هم جزء اصحاب پیامبر خدااست) یعنی اصحاب من از اصحاب جمیع انبیاء و اوصیاء بالاترند.

حال اشخاصی در میان اصحاب امام حسین - سلام اللّه علیه - هستند که بر دیگران امتیاز دارند که در رأس آنان قمر بنی هاشم و علی اکبر و قاسم بن الحسن و حضرت مسلم بن عقیل علیهم السلام می باشند، امتیاز اباالفضل العباس، هم در کلام امیرالمؤمنین و هم در کلام امام حسین و هم در کلام امام سجّاد و هم در کلام امام صادق - علیهم الصلاة و السلام - به چشم می خورد و حتی تاریخ هم برای او امتیاز قائل است که یک روز را به آن بزرگوار اختصاص داده است، یعنی روز تاسوعا به هر نقطه از کشورهای اسلامی سر بزنیم، فریاد یا اباالفضل به گوش می رسد، بلکه باید بگوییم این خداست که آن بزرگوار را امتیاز بخشیده است، زیرا او بود که با حجت خدا در روز عاشورا مواسات نمود که این تعبیر درباره هیچ یک از شهدای کربلا صادر نگشته است جز قمر بنی هاشم اباالفضل العباس - روحی له الفداء -، این معنا را - یعنی امتیازی که همگان برای او قائل بودند - ، دشمن هم فهمیده بود که با یک تبانی شیطانی، امان نامه ای را ترتیب دادند که اباالفضل را از امام حسین علیهماالسلام جدا کنند، امّا معرفت و ایمان آن جوانمرد تاریخ مشت محکمی شد به دهان شیاطین زمان که: «تبت یداک ولُعِنَ ما جئت به یا عدوّ اللّه اتأمرنا أن نترک اخانا وسیدنا حسین بن فاطمة وندخل فی طاعة اللعناء وأولاد اللعناء أتؤمننا وابن رسول اللّه لا أمان له؛ یعنی دو دستت بریده باد، لعنت بر امان نامه ات، ای دشمن خدا، تو می خواهی ما را وادار کنی که دست از اطاعت برادر و آقای خود حسین فرزند فاطمه برداریم و تحت اطاعت لعنت شده ها و فرزندان آنها درآییم؟ آیا به ما امان می دهی، امّا فرزند پیغمبر خدا در امان نباشد؟ أءترک مَن خلقنی اللّه لأجله؟ آیا ترک کنیم کسی را که خدا ما را بخاطر او خلق کرده است؟».

و از مقاتل استفاده می شود که دو بار برای ابوالفضل علیه السلام امان نامه آمد. حضرت اباالفضل علیه السلام مناصبی داشت یکی از آنها سقایی حرم بود، و این لقب چه بسا از ناحیه پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام به او داده شد، زیرا روزی از روزها در مسجد نشسته بودند، ابوالفضل علیه السلام متوجه شد که برادرش امام حسین علیه السلام تشنه است، فوراً به منزل رفته و به مادرش فاطمه ام البنین علیهاالسلام عرض کرد: برادرم حسین علیه السلام تشنه است، مادرش ظرف آبی بر سر فرزندش عباس گذاشت که به مسجد ببرد، یک وقت امیرالمؤمنین علیه السلام دیدند عباس آن قدر با شتاب آمده که مقداری از آبها روی شانه هایش ریخته است، پس مولا علی علیه السلام صدا زد: «عباس! أنت ساقی عطاشی کربلا؛ ای عباس! تویی ساقی تشنگان کربلا». این لقب برای عباس بن علی علیهماالسلام ثبت شده است.

خدا عالم است که چندین بار ابوالفضل علیه السلام برای تشنگان حرم آب آورده است تا آنکه در آخرین بار در این راه فداکاری را به اوج خود رساند. او هم از اصحاب و هم از اهل بیت بود، او هم وفاداری را نسبت به امام خود ثابت کرد و هم صله رحم را به اعلا مرتبه خود نشان داد. با اینکه در این راه از دست و سر و چشم مایه گذاشت، بلکه آن قدر تیر به بدنش اصابت کرده بود که مانند خارپشت، تیرها بدن نازنینش را پرکرده بود.

اگر این بار سقا نتوانست آب را به تشنگان حرم برساند خود هم با لب تشنه جان داد.

کربلا کعبه عشّاق و منم در احرام * شد در این کعبه عشّاق دوتا تقصیرم

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد * چشم من داد از آن آب روان تصویرم

باید این دیده و این دست دهم قربانی * تا که مقبول شود حجّ من و تقصیرم.

در پایان، خداوند متعال را حمد می کنم که فرزند عزیزم آقای محمد علی نورائی یگانه - حفظه اللّه تعالی - را موفق نمود به نوشتن کتابی در فضایل و مصائب باب الحوائج الی اللّه قمر بنی هاشم علیه السلام با اختصاص دادن اوقات شریف به درس و فراگیری دسترنج شهیدین - رحمهما اللّه تعالی - (شرح لمعه) و نام کتاب را (سقّای تشنگان کربلا) گذارده است.

امید آنکه صاحب این کتاب در دنیا و آخرت از او دستگیری نموده، همواره نامبرده موفق به فراگیری علم و تقوا باشد و تمام وجود عمرش را صرف اهداف مقدس خاندان عصمت و طهارت کند، و از زیارت این ذوات مقدسه در دنیا و شفاعتشان در آخرت بهره مند گردد، آمین یا رب العالمین.

ربیع الثانی 1425 ه . ق

قم المقدسة - أقل خدمة أهل البیت علیهم السلام

احمد نورائی یگانه قمی

مقدمه

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمدُ للّه والصّلاةُ والسّلام عَلی رَسوُلِ اللّه وَآلِهِ المَعصُومین المُکرّمین المُنتَجبین الطّاهِرینَ المظلومینَ سِیما بَقیةِ اللّه فِی الأرضینِ وَحُجّة اللّه عَلَی خَلقِه وَأَبا الفَضلِ العَبّاسِ عَلیهِ أَفضلُ الصّّلاةِ وَالسّلامِ وَاللّعنةُ الدّائمةُ عَلَی أَعْدَائِهم أَجمَعِینَ مِن الأوّلِینَ وَالآخَرینَ.

بدون تردید یکی از وقایع مهمی که در نیمه دوم قرن اول هجری در تاریخ اسلام رخ داد و موجب حزن و اندوه و ماتم انبیای الهی و اولیا و صالحان، خاصّه شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت گردید، واقعه جانسوز عاشورا در محرم سال 61 هجری است. در آن واقعه عظیم که روز حزن و اندوه و مصیبت برای خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود، یکی از سرداران شجاع سپاه امام حسین علیه السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام است که با عزمی راسخ و با قامتی رشید و استوار و پرصلابت، از یک سو به حفاظت از خیام امام و نگهبانی از حریم خاندان اهل بیت پرداخت و از سوی دیگر، وقتی هنگام نبرد، سپاهیان عمر سعد مانع از رسیدن آب به یاران و اصحاب آن حضرت شدند، با رشادت و شجاعت بی نظیر به سپاه دشمن حمله کرد و برای رساندن آب به اهل بیت امام، سرانجام به شهادت رسید.

در این میان یکی از وظایف مهمی که بر عهده محققان و پژوهشگران تاریخ اسلام گذاشته شده، معرفی ائمه معصوم و خاندان اهل بیت عصمت و طهارت و چهره های نورانی و تابناک عالم اسلام به مردم و خصوصا نسل جوان است، تا ضمن آشنایی با آنان، بهترین اسوه و الگوهای رفتاری را برای خود برگزینند، از همین رو، نگارنده درصدد برآمد تا در حد توان و با استناد به منابع موجود، شمه ای از زندگانی، مقام و منزلت، شهامت و شجاعت، گذشت و ایثار، جانبازی و شهادت و همچنین مقام شفاعت و عنایت آن بزرگوار را به رشته تحریر درآورد.

شایسته است از کلیه دوستانی که در راه آماده سازی این اثر، بنده را راهنمایی و کمک نمودند، خصوصا برادر ارجمند جناب آقای زهرایی اصفهانی و همچنین مدیریت انتشارات پرتو خورشید که امکان چاپ آن را فراهم نمودند، تقدیر و تشکر نمایم.

ذیحجة الحرام 1425

محمدعلی نورائی یگانه

بخش اول : پدر، مادر، برادران و خواهران آن حضرت

پدر

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب المرجّب سال سی ام از عام الفیل (1) و بنا بر اقوال مختلف بیست و پنج سال یا پانزده سال و یا دوازده سال پیش از بعثت خاتم النبیین محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله در داخل کعبه (خانه خدا) متولّد شد.

این فضیلت، مخصوص آن بزرگوار است که داخل خانه خدا متولّد شده، مثلاً حضرت مریم علیهاالسلام وقتی داخل بیت المقدّس بود و درد زایمان او را گرفت، منادی ندا کرد: اُخرجی، از اینجا بیرون برو، اینجا مسجد است (یا عبادتگاه است) نه زایشگاه، امّا وقتی فاطمه بنت اسد علیهاالسلام درد زایمان او را گرفت، منادی ندا کرد: اُدخلی، داخل شو و گوشه دیوار خانه خدا شکاف خورد و فاطمه بنت اسد علیهاالسلام وارد شد و سه روز میهمان خدا بود، تا امیرالمؤمنین علی علیه السلام متولّد شد، طاهراً مطهّراً به دنیا آمد و دیگر آنکه حضرت ابوطالب علیه السلام هم که دشمنان می گویند وی مشرک بوده است، «نَعوذ باللّه »، یکی از کسانی است که هنگام تولّد امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خانه خدا بوده است، و قضیه ولادت آن امام عظیم الشأن را نقل می فرماید که چهار بانوی بهشتی از عالم بالا فرود آمدند و فاطمه بنت اسد علیهاالسلام را یاری نمودند و در آن هنگام فرزندم علی متولّد شد و شهادتین را به زبان جاری کرد: اَشهدُ أن لاَ إلَهَ إلاّ اللّه وأَنّ مُحمّداً رَسُولُ اللّه وَأشهَدُ أنّ علیاً وصی مُحمّد رَسُول اللّه صَلّی اللّه علیه وآله وسلّم، بمُحمّدٍ یختِمُ اللّه النبوّةِ وَبی یتمُّ الوصیةِ وَأنا أمیرُ المؤُمنین، (2) آری، به امامت و ولایت و حجّیت خود هم شهادت می دهد، زیرا اوست حجّت خدا بر همگان و تمامی خلق جهان.

میلادیه شمس ولایت علی علیه السلام

تمام عالم از نور تو روشن * گل رویت جهان را کرده گلشن

ولادتگاه تو شد خانه حق * هم اسمت زِاسم صاحبخانه مشتق

فضای کعبه روشن شد ز رویت * معطّر آب زمزم شد ز بویت

مصفّا از صفایت گشته یکسر * صفا و مروه و صحرای مشعر

علی ای خانه زاد خانه حق * علی ای بازوی جانانه حق

تویی سر تا بپا آئینه حق * تویی دلداده دیرینه حق

علی ای مظهر اسماء حُسنی * علی ای مفخر دنیا و عقبی

براه حق تو دادی آنچه بودت * جهانی زنده گردید از وجودت

به شب جای پیمبر خفته بودی * براهش دست از جان شسته بودی

خطاب آمد ملائک را سراسر * چنین باید برادر را برادر

علی مصداق نصّ اِنّما بود * علی آئینه ایزد نما بود

علی زیبنده عرشِ عُلا بود * علی فرمانده کلّ قوا بود

علی آن یار بی چون پیمبر * علی آن ساقی انهار کوثر

علی راز شبانگه با خدا گفت * به مردم سِرّ پنهان را کجا گفت

ولی افسوس با آن شوکت و جاه * نمودی نیمه شب سر در دل چاه

بلی همراه حیدر بود زهرا * ولی با مرگ زهرا گشت تنها

فدای پهلوی بشکسته او * فدای همسر دلخسته او

علی جان إلتفاتی شیعیان را * نما دفع شرور دشمنان را

در این ماه رجب بنما عنایت * که باشم تا به آخر با ولایت

غلام حلقه در گوش توام من * یگانه خادم کوی توام من. (3)

حضرت ابوطالب علیه السلام

حضرت ابوطالب علیه السلام شخصیت عظیم الشأنی است. روزی امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان خلافتشان در رُحبه نشسته بودند، در حالی که مردم هم اطراف حضرت جمع شده بودند، پس مردی برخاست و گفت: ای امیرالمؤمنین! در این مکانت و موقعیت قرار داری که خداوند تو را در این جایگاه و مقام قرار داده و حال آنکه پدرت به آتش عذاب می شود؟ حضرت فرمود: مَهْ فَضَّ اللّه فاک، بس کن، خدا دهانت را بشکند، بحقّ آن خدایی که محمّد صلی الله علیه و آله را بحق مبعوث به نبوّت فرمود قسم، اگر پدرم از تمام گنهکاران روی زمین شفاعت کند، خداوند متعال شفاعتش را می پذیرد، آیا پدر من در آتش عذاب شود در حالی که فرزندش تقسیم کننده آتش است؟

سپس فرمود: به آن خدایی که محمّد صلی الله علیه و آله را به حق مبعوث به نبوّت فرمود، همانا نور ابوطالب علیه السلام در روز قیامت انوار همه خلایق را خاموش می کند، مگر پنج نور را: نور محمّد صلی الله علیه و آله ، نور من، نور فاطمه علیهاالسلام و دو نور حسن و حسین علیهماالسلام و انوار ائمه از نسل او را، زیرا نور ابوطالب علیه السلام از نور ماست که خدای عزّوجلّ خلق فرمود دو هزار سال قبل از خلقت آدم علیه السلام .(4)

فضایل حضرت علی علیه السلام

حدیث ردّ الشمس یکی از مهمترین احادیث درباره فضیلت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. در مکه مکرّمه روزی سر پیغمبر صلی الله علیه و آله بر روی دامان امیرالمؤمنین علیه السلام بود که وقت نماز عصر شد ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله به خواب رفته بود، فَقال رَسُولُ اللّه صلّی اللّه علیه وآله انّ علیاً کان فی طاعَتِک فرد علیهِ الشّمسَ لیصلّی العَصر فَردّها اللّه عَلیهِ بیضاء نقیة حتّی صلّی ثُمّ غرُبت، پیغمبر صلی الله علیه و آله در دامان حضرت علی علیه السلام به خواب بود که آفتاب غروب کرد، چون بیدار شد، گفتند: وقت نماز عصر گذشت، فرمود: یا علی! خداوند آفتاب را به اطاعت تو قرار داده است، اشاره کن تا برگردد، نماز عصر را بگذار، امیرالمؤمنین علی علیه السلام اشاره کرد و آفتاب برگشت، سفیدی روشنی نور خورشید بر همه محسوس بود تا نماز خواندند، آن گاه غروب کرد. (5) حال افرادی این حدیث ارزشمند یعنی ردّ الشمس را صریحاً و با جرأت رد می کنند، زیرا معتقدند زمین که یکی از سیارات منظومه شمسی است در یک حرکت منظم، هم به دور خود و هم به دور خورشید (که خود یکی از ستارگان کهکشان راه شیری است) می چرخد؛ بنابراین، غیرممکن است این حرکت متوقف شود و یا حتی لحظه ای در جهت عکس خود، حرکت کند.

در پاسخ باید گفت: اولاً خالقی که منظومه شمسی را خلق کرده و به حرکت درآورده، قادر است لحظاتی آن را به عقب برگرداند؛ و ثانیاً معجزه یک عمل خارق العاده است که از توان بشری خارج است، ولی ذات باری تعالی قادر به انجام آن است؛ و ثالثاً این یک مقامی است که خداوند عزّوجلّ می خواهد برای امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام مقرّر فرماید.

اما شجاعت آن حضرت که در میدانهای جنگ بروز می یافت و در نبرد خندق (احزاب) مبارزه آن امام همام با عمر بن عبدود که وی را از پای درآورد؛ همچنین عبادت، زهد، تقوا، هیبت، کمال و سایر صفات آن حضرت که زبانزد عام و خاص بود و مناسب است در این قسمت شعری که عمروعاص (وزیر و مشاور مخصوص معاویة بن ابی سفیان) سروده است را بیان کنیم:

بِآلِ مُحمّد عُرفِ الصّوابُ * وَفی أبیاتِهم نَزَلِ الکتابُ

وهُم حُججُ الإله عَلی البَرایا * بِهم وَبجَدّهم لایسترابُ

وَلاسیما أبو حَسنٍ عَلی * لَهُ فِی الحَرب مَرتبةٌ تُهابُ

طَعامُ سُیوفِه مُهج الأَعادِی * وَفَیضُ دَمِ الرّقاب له شَرابُ

وَضَربتهُ کبیعتِهِ بِخُمٍّ * مَعاقدُها مِن القَوم الرّقابُ

عَلی الدُّرّ والذّهب المُصفّی * وباقی الناسِ کلُّهم تُرابُ

هُو البکاءُ فِی المِحرابِ لَیلاً * هُو الضَحَّاک إذا اشتدَّ الضّرابُ

هُوَ النَبأ العَظیم وَفُلک نُوحٍ * وَبابُ اللّه وَانقطع الخِطابُ. (6)

ترجمه شعر: به وسیله خاندان محمّد صلی الله علیه و آله راه خیر و صواب شناخته شده و در خانه های آنها کتاب قرآن نازل گشته، آنها حجّت خدا بر همه خلق اند، این معنا بوجود آنها و جدّ بزرگوارشان ثابت گشته و جای هیچ شک و ریبی نیست، بخصوص ابوالحسن علی علیه السلام که مبارزه و جهاد او در جنگ به مرتبه ای بود که همه دشمنان به ترس و وحشت می افتادند، طعام شمشیرهای او دشمنان و شراب آن ریزش خون گردنهای آنها بود و ضربت او همانند بیعتش در خمّ غدیر به امر خدا بود که گره گاههای آن، گردنهای مردم بود، علی علیه السلام درّ گرانمایه و طلای یک دست است و حال آنکه سایر مردم در جنب او به منزله خاک اند، او شب هنگام در محراب عبادت به پیشگاه خدا، سخت گریان و هنگام شدّت جنگ با دشمنان، خندان بود، او نبأ عظیم و کشتی نوح و باب اللّه است و سخن تمام.

عمروعاص دوازده بیت شعر درباره خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام گفته که هشت بیت گذشته از جمله آنها بود، شاید به مصداق «لِکلِّ بیتٍ بَیتٌ فِی الجنّةِ؛ خداوند در ازای هر بیت شعر که در مناقب اهل بیت علیهم السلام گفته شود، بیتی در بهشت عطا کند (و یا در روایتی یک شهر عطا کند)». ولی او را در بهشت نصیبی نیست، زیرا امام حسن علیه السلام آن اشعار را از او به دوازده هزار درهم خرید، (7) این یکی از اعترافات دشمن به شجاعت و مردانگی و عبادت و ... حضرت علی علیه السلام بود، امّا چه فایده، که آن را به دوازده هزار درهم فروخت و هیچ نصیبی از آن خود نکرد.

شهادت حضرت علی علیه السلام

امّا شهادت آن حضرت که یک قسمتی بود از جانب الهی و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله خود به امام علی علیه السلام فرموده بود که تو بدست یکی از شقی ترین مردم به قتل می رسی.

میسّر نگردد به کس این سعادت * به کعبه ولادت به مسجد شهادت.

انصافاً همان طوری که منادی ندا کرد: «تهدّمت واللّه ارکان الهدی وانفصمت العروة الوثقی؛ به خدا قسم، ارکان هدایت خراب و رشته محکم الهی پاره شد»، و آن لحظه ای که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام در میان محراب در خون غوطه ور شد و فریاد زد: «فزت وربّ الکعبة؛ به صاحب کعبه قسم رستگار شدم». که تنها مرد شاخصی که در کعبه متولّد شد علی علیه السلام بود و تنها مردی که در محراب زکریا شهید فضیلت و کمال خود شد، علی علیه السلام بود. (8)

آن شخصیتی که از ایشان سؤال می شود خوشترین روزها برای شما چه روزی بود؟ فرمود: آن روزی که خودم را بر سرِ دستِ پیغمبر صلی الله علیه و آله در روز عید غدیرخم دیدم؛ و سخت ترین روزها برای شما، چه روزی بود؟ فرمود: آن روزی که پیش چشمم، همسرم را کتک زدند. آن شخصیتی که فاتح بدر و اُحد و خیبر بوده و در جنگهای متفاوت پیروز شده است، چه قدر برایش مشکل و ناپسند است که در مقابلش همسرش را سیلی و تازیانه بزنند، آن هم کدام زن و کدام همسر، دختر گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فاطمه زهرا - صلوات اللّه علیها - که سیدة نساء العالمین به شمار می رود، آن گروه ظالم به خانه اش هجوم آوردند و طفلش را سقط کردند و با این اقدام ناجوانمردانه دو معصوم را از پای درآوردند؛ یکی فاطمه زهرا علیهاالسلام و دیگری حضرت محسن علیه السلام . (9) خداوند ان شاء اللّه در ظهور حضرت بقیة اللّه الاعظم حجة بن الحسن المهدی (عج) تعجیل فرماید تا انتقام خون مظلومان عالم را از ستمگران بگیرد، زیرا او یکی از بزرگان اهل بهشت است. انس بن مالک می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما فرزندان عبدالمطّلب بزرگان اهل بهشتیم. رسول خدا و حمزه سید الشهداء و جعفر طیار که صاحب دو بال است در بهشت و علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی علیهم السلام . (10)

مادر

فاطمه بنت حزّام بن خالد بن ربیعة بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب بن ربیعة بن عامر بن صعصعة بن معاویة بن بکر بن هوازن معروف به «امّ البنین» مادر حضرت عبّاس علیهماالسلام (11) است که وجه تسمیه امّ البنین را در ادامه ذکر خواهیم کرد.

ازدواج حضرت علی علیه السلام با حضرت امّ البنین علیهاالسلام

ازدواج حضرت امّ البنین علیهاالسلام با امیرالمؤمنین علی علیه السلام به این ترتیب است که تزویج امیرالمؤمنین علیه السلام با فاطمه بنت حزام علیهاالسلام بعد از وفات صدیقه طاهره حضرت زهرا علیهاالسلام بوده است یا بعد از تزویج امامة بنت زینب بنت رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است و این امر بعد از وفات حضرت زهرا علیهاالسلام واقع شده است. «لأنَّ اللّه قَد حَرَّم النِّساء عَلی علی مَا دَامت فَاطمة مَوجُودةٌ؛ زیرا خداوند به تحقیق زنها را برای علی علیه السلام تا هنگامی که فاطمه علیهاالسلام زنده بوده است، حرام کرد». (12) حضرت علی علیه السلام ، برادرش عقیل بن ابی طالب علیهماالسلام را که آشنا به علم انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد که سالار شهیدان حسین بن علی علیهماالسلام را در کربلا یاری کند. عقیل علیه السلام ، امّ البنین کلابیه علیهاالسلام را برای حضرت علی علیه السلام برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کلاب، در شجاعت بی مانند بودند، بنی کلاب از حیث شجاعت و دلاوری در میان عرب زبانزد بودند، لُبید در باره آنان چنین سروده است: ما بهترین زادگان عامر بن صعصعه هستیم، کسی هم بر این ادّعا خورده نمی گرفت، ابو براء هم از همین خاندان است. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام این انتخاب را پسندید و عقیل علیه السلام را به خواستگاری نزد حزام، پدرِ امّ البنین علیهاالسلام فرستاد. پدر، خشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر شتافت و او نیز با سربلندی و افتخار پاسخ مثبت داد. (13) پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابی طالب علیهماالسلام برقرار شد، امام علی علیه السلام در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حرمت او کوشید.

گویند همان روزی که پای در خانه مولا علیه السلام گذاشت، حسنین علیهماالسلام هر دو بیمار بودند و در بستر افتاده بودند، امّا عروس تازه ابوطالب علیه السلام به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت، چنانکه گفته می شود: خود نیز پس از چندی به مولا پیشنهاد داد که به جای فاطمه، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند، تا حسنین علیهماالسلام از ذکر نام اصلی او توسط مولا علیه السلام به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نگردد و رنج بی مادری، آنها را آزار ندهد. (14)

در باره حضرت فاطمه ام البنین علیهاالسلام است که از زنهای فاضله و عارفه نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و خالص در ولایتشان و محبّ اهل بیت بودند و همچنین نزد آنان در مقام رفیع و جایگاه خاص قرار داشته اند، مخصوصاً حضرت زینب کبری علیهاالسلام بعد از آنکه از کربلا به مدینه برگشتند، به زیارت حضرت امّ البنین علیهاالسلام آمدند و تعزیتش دادند (بخاطر شهادت چهار فرزندشان، یعنی قمر بنی هاشم ابوالفضل العبّاس، عبداللّه ، جعفر و عثمان علیهم السلام )، مثل آنکه آن حضرت را در ایام عید زیارت کنند.

معنای امّ البنین این است که صاحب و مادر فرزندان یا پسران که وجه تسمیه آن را ذکر کردیم و دیگر آنکه حضرت امّ البنین علیهاالسلام بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام مدّت زیادی زندگی کرد و ازدواج هم نکرد، همچنان که امامه و اسماء بنت عمیس و لیلی تهشلیه نیز با هیچ کس ازواج نکردند، و در روایت است از حضرت علی علیه السلام که: «اَنّ أزواجَ النبی والوصی لایتزوّجنّ بَعدهُ؛ اینکه زنهایی که با نبی صلی الله علیه و آله و وصی علیهم السلام ازدواج کرده اند، بعد از آنها با شخص دیگری ازدواج نمی کنند». «فَلم یتزوّجنّ الحرائِر واُمَّهاتِ الاولادِ عَملاً بالروایة؛ پس زنهای آنان و مادران اولاد، ازدواج نکردند، تا عمل شود به روایت». (15)

در اینجا مختصری از زندگانی بعضی از برادران و خواهران حضرت ابوالفضل العباس قمر بن هاشم علیه السلام را بیان می کنیم و ابتدا شمه ای از زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام را می آوریم.

امام حسن مجتبی علیه السلام

حضرت امام حسن مجتبی سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سید شباب اهل بهشت و کریم اهل بیت علیهم السلام که کنیت او ابومحمّد است و نقی و طیب و زکی و سید و سبط و ولی و حجّت و قائم و وزیر، القاب آن حضرت است و بهترین القاب آن جناب، سید است که رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به این لقب خوانده و فرموده: «ابنی هذا سید؛ این فرزند من، سید است»، و در روزی که آن حضرت متولّد شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله او را حسن نام نهاد و اذان در گوش او فرمود و سرش را تراشید و به وزن موی آن،نقره تصدّق فرمود و عقیقه کردند و از آن روز عقیقه سنّت گشت و بعضی گفته اند: اینها در روز هفتم واقع شد و تولّدش در مدینه منوّره در نیمه ماه رمضان المبارک در سال سوم از هجرت و اول اولاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام است و بعضی را عقیده آن است که در شش ماهگی متولد شده و هیچ فرزندی شش ماهه باقی نماند، مگر حسن بن علی و عیسی بن مریم علیهم السلام ، و برخی گفته اند امام حسین علیه السلام بوده است که شش ماهه متولّد شد، و اصحّ آن است که امام حسن علیه السلام نُه ماهه متولد شد و او شبیه ترینِ خلق بود به رسول خدا صلی الله علیه و آله و در روز وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله ، هشت ساله بود و بعضی هفت ساله و چند ماهه هم گفته اند و چون امیرالمؤمنین علیه السلام رحلت نمود، او سی و هفت سال داشت و مردمان با آن گوشواره عرشِ رحمان بیعت کردند و بعد از شش ماه و سه روز که سال چهل و یکم از هجرت بود، با معاویه، حاکم شام صُلح نمود و بعد از ده سال که در مدینه به عبادت الهی و زیارت حضرت رسالت پناهی مشغول بود، در ماه صفر سنه پنجاه از هجرت که عمر شریفش به چهل و هفت سال رسیده بود به کوشش و تحریک معاویه، زوجه اش جعده بنت اشعث او را زهر داد و بعد از چهل روز که بیمار بود، به رحمت الهی واصل شد، و برادرش امام حسین علیه السلام که وصی او بود متولّی غسل و تکفین آن حضرت گشته و در بقیع مدفون گردید، (16) دیگر آمده است که: آخر چنان شد که آن حضرت را پس از غسل و تکفین، وقتی که او را به وداع جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله می بردند، عایشه، بر استری سوار شده و مروان بن حکم با جمعی از بنی امیه سلاح بر خود راست کردند و سر راه ایشان را گرفتند، عایشه می گفت: کی گذارم کسی را در خانه من دفن کنید که من هرگز او را دوست نداشته ام! و مروان می گفت: عثمان را در آخر اقصای مدینه دفن کنند و حسن بن علی را در پهلوی رسول خدا صلی الله علیه و آله مدفون سازند، این کجا روا باشد! بنی هاشم تیغها از غلاف بیرون آوردند و به قول مشهور ابن عباس پیش رفته به مروان گفت: برو و فتنه را کوتاه کن، که حسن را به وداع جدّش می برند و ایشان حرمت داشتن قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را بهتر می دانند و استعمال بیل و کلنگ و داخل شدن در خانه او با آنکه از اویند بی رخصت او، تجویز نمی نمایند و در پاس حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله چون دیگران نیستند و اگر اراده می داشتند، تو و قوم تو را آن قدرت نبود و نیست که منع ایشان از این قسم چیزی توانید کرد و بعد از آن نزد عایشه رفت و گفت: تَجَمّلتِ تَبَغّلتِ وَلو عِشتَ تفیلتِ / لک التُسعُ مِن الثُّمنِ وفی الکلِّ تصرّفت.

یعنی به روز جنگ بصره (جمل) بر شتر سوار شدی و امروز بر استر، با آنکه خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را امر نموده اند که از خانه بیرون نیایی و اگر زنده بمانی محتمل است که بر فیل سوار شوی، و تو را از میراث پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله ، نُه یک از هشت یک می رسد، یعنی از هفتاد و دو حصّه یک حصّه چه او را هشت زن دیگر بود و تو، همه را تصرف کرده ای و خانه را خانه خود نام نهاده ای، برگرد که اگر نَه آن بود که امام حسن علیه السلام ، امام حسین علیه السلام را وصیت کرده که مبادا به قدر شاخ حجامت خون در این واقعه ریخته گردد، می دیدی که این جمع را، که تو به ایشان می نازی چه برسر می آمد و بعد از آن، امام حسن علیه السلام را وداع جد نموده حسب الوصیة، او را به نزد فاطمه بنت اسد علیهاالسلام در بقیع مدفون کردند، (17) مرجع بزرگ عالم تشیع حضرت آیة اللّه العظمی حاج آقا سید تقی طباطبائی قمی در سخنان خود به مناسبتی فرمودند: ابن شهرآشوب از ابن عباس روایت می کند: عایشه به تنهایی در این مراسم حاضر نشد و هنگامی که آمد چهل سوار همراه او بود و جنازه آن حضرت را تیرباران کردند تا جایی که هفتاد جوبه تیر به تابوت اصابت نمود. (18)

امام حسین علیه السلام

حضرت ابی عبداللّه الحسین الشهید المظلوم ابن علی بن ابی طالب علیهم السلام ، در سال چهارم از هجرت در روز (سه شنبه) پنجم ماه شعبان المعظّم و به روایتی سوم ماه مزبور تولّد یافت، و به قول صحیح حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ولادت امام حسن علیه السلام به فاصله پنجاه روز به امام حسین علیه السلام حامل گشت، و چون خبر تولّد او به رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید خوشحال شد و اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ او گفت و عقیقه فرمود و او را حسین نام نهاد، چون نام پسران هارون شبیر و شبّر بود به معنای حسن و حسین و القاب آن حضرت: رشید، طیب، وفی، سید، زکی، سبط و تابع لمرضات اللّه است و اشهر القاب، زکی است و اعلا و اشرف لقبهای آن حضرت، سبط و سید، زیرا که حضرت رسالت پناه او را به آن دو لقب خوانده و دلیل بر امامت او نص از رسول خدا صلی الله علیه و آله و نص از پدر و برادرش علیهماالسلام است و عمر عزیزش پنجاه و شش سال و چند ماه بود و شش سال و کسری با جدّ خود رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و بعد از رحلت آن حضرت سی سال با پدر خود بود و بعد از پدر ده سال با برادر و بعد از برادر ده سال دیگر زندگانی نمود و در بعضی از روایات است که عمر شریف آن حضرت را بعضی پنجاه و هفت سال گفته اند و بعضی پنجاه و پنج سال و شش ماه و شیخ مفید قدس سره در ارشاد، پنجاه و هشت سال نوشته و گفته که با رسول خدا صلی الله علیه و آله هفت سال بوده و مدت خلافت آن حضرت یازده سال - والعلم عنداللّه - آن امام همام را شش پسر و چهار دختر بود: علی اکبر، علی اوسط، علی اصغر، محمّد، عبداللّه و جعفر علیهم السلام و به غیر از علی اوسط که منظور امام زین العابدین علیه السلام است، باقی در کربلا به درجه رفیع شهادت رسیدند و بعضی سه دختر گفته اند: زینب، سکینه و فاطمه علیهم السلام و این قول اصحّ است که زینب نام دو دختر بوده: صغری و کبری، بعضی از علما برآن اند که علی اکبر، حضرت زین العابدین علیه السلام است، نه آنکه در کربلا شهید شد و زیارت قبر آن حضرت را ثواب بیش از آن است که توان نوشت و در وجوب آن خلاف کرده اند، بعضی گفته اند: بر هر مؤمنی واجب است و هر که آن را ترک کند، حقّی از حقوق را ترک کرده و عاق رسول خدا صلی الله علیه و آله شده و در ایمانش نقص است و کسی که در نزدیکی آن حضرت باشد و قادر بر زیارت آن حضرت باشد و به زیارت او نرود، عمرش کم می شود و زیارت او باعث طولانی شدن عمر است و مدتی که در زیارت آن حضرت باشد از عمر او حساب نمی کنند و هر گامی که در آن راه می گذارند با حجّی برابر است و هر که یک دِرهم در آن راه نفقه دهد با ده هزار درهم برابر است و هر که آن حضرت را زیارت کند و عارف به حق او باشد گناهان گذشته و آینده او آمرزیده می شود. (19) در باره زندگانی و قیام امام حسین علیه السلام کتابهای زیادی است که ان شاءاللّه برای درک مطالبِ مخصوص ائمه، خصوصاً امام حسین علیهم السلام از آنها استفاده می کنیم.

حضرت آیة اللّه موسوی دهسرخی اصفهانی در کتاب شریف رمز المصیبة فی مقتل من قال انا قتیل العبرة چنین نقل می کند: از ابن الربیع بن منذر از پدرش از حضرت امام حسین علیه السلام روایت کند که فرمود: هیچ بنده ای نیست که برای خاطر ما چشمش یک قطره اشک بریزد یا گریان شود، جز آنکه خداوند جای او را همیشه در بهشت قرار دهد. (20)

گریه مخصوص شهید کربلاست

گریه بر هر چیز و هرکس نارواست * گریه مخصوص شهید کربلاست

گر بگرید روز و شب جنّ و بشر * تا به محشر از برای او بجاست

آنکه باشد نوحه خوانش جبرئیل * سوگوارش بوالبشر تا مصطفاست

من چه گویم در عزای آن شهی * کز برایش عرش حق ماتم سراست

شیعه گر خون گرید از این غم کم است * چون عزای خامس آل عباست

من چه گویم کاندر آن وادی چه دید * سرّ مکنون است و در علم خداست

از حرم آید صدای العطش * از کنار علقمه ادرک اخاست

یک طرف نعش عزیزان بر زمین * ناله اهل حرم سوی سماست

داغ فرزندان و یارانش به دل * بر گلوی اصغرش تیر بلاست

لحظه آخر لبش در ذکر حق * سر به روی خاک گرم کربلاست

بارالها من وفا کردم به عهد * کن وفا یارب که این میعاد ماست

آن زمان افلاکیان شیون زدند * کین حسین است و ذبیحاً بالقفاست

حوریان سیلی به صورت می زدند * کین شهید بی گنه محبوب ماست

پس خطاب آمد ملائک را تمام * کاین حسین فرمانده کلّ قواست

حربه های آتشین بر کف ملک * بر فراز رأس شاه کربلاست

لیک سر بر داشت سوی آسمان * کاین فداکاری براهت فخر ماست

ممکن ار می شد مرا هفتاد بار * جان دهم در راه محبوبم بجاست

ای یگانه بهر هر دردی دوا * تربت پاک شهید نینواست. (21)