سلحشوران طفّ
ترجمه ابصار العين فى انصار الحسين (عليه السلام)

شيخ محمد بن طاهر السماوى
مترجم: عباس جلالى

- ۱۸ -


شهادت پنج برادر

ط - در سرزمين كربلا پنج برادر از خاندان بنى هاشم به شهادت رسيدند كه عبارت بودند از:

1 - عباس. 2 - عثمان. 3 - جعفر. 4 - ابوبكر. 5 - عبدالله، از فرزندان اميرالمؤمنين كه امام حسين عليهماالسلام ششمين فرد آنان به شمار مى آمد.

در كربلا سه برادر از فرزندان امام حسين مجتبى (عليه السلام) به فيض ‍ شهادت نايل شدند:

1 - ابوبكر. 2 - قاسم. 3 - عبدالله.

سه برادر ديگر از فرزندان عقيل (عليه السلام) در سرزمين كربلا شربت شهادت نوشيدند كه عبارت بودند از:

1 - مسلم. 2 - عبدالرحمان. 3 - جعفر.

سه برادر، از غير بنى هاشم و از فرزندان زهير ثعلبى در كربلا با هم به شهادت رسيدند كه عبارت بودند از:

1 - قاسط. 2 - كردوس. 3 - مقسط.

شهداى دو برادر

دو برادر از بنى هاشم و از فرزندان امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسيدند كه عبارت بودند از:

1 - على اكبر. 2 - عبدالله (شيرخوار).

دو برادر ديگر از بنى هاشم و از فرزندان مسلم به فيض شهادت نايل گشتند كه عبارت بودند از:

1 - عبدالله 2 - محمد.

دو برادر از بنى هاشم و از فرزندان عبدالله جعفر به خيل شهدا پيوستند كه عبارت بودند از:

1 - عون 2 - جعفر.

دو برادر ديگر از غير بنى هاشم، از فرزندان يزيد عبدى به شهادت رسيدند كه عبارت بودند از:

1 - عبدالله 2 - عبيدالله.

دو برادر از غير بنى هاشم، از فرزندان عروه غفارى شربت شهادت نوشيدند كه عبارت بودند از:

1 - عبدالله 2 - عبدالرحمان.

دو برادر از فرزندان عمرو راسبى به فيض شهادت نايل آمدند كه عبارت بودند از:

1 - نعمان 2 - حُلاس.

دو برادر ديگر، از فرزندان حرث انصارى به شهادت رسيدند كه عبارت بودند از:

1 - سعد 2 - ابوالحتوف.

و دو برادر ناتنى از جابريان به خيل شهيدان پيوستند كه عبارت بودند از:

1 - مالك 2 - سيف.

ى - در سرزمين كربلا، نه تن به شهادت رسيدند كه مادرانشان در خيمه، نظاره گر آنان بودند كه عبارت بودند از:

1- عبدالله بن حسين (كودك شيرخوار): رباب مادرش، هنگام شهادت فرزند، به او مى نگريست.

2 - عون بن عبدالله بن جعفر: مادرش حضرت زينب، عقيله بني هاشم، نظاره گر شهادت او بود.

3 - قاسم بن حسن: مادرش رمله، ناظر شهادت وي بود.

4 - عبدالله بن حسن: مادرش دختر شليل بجلى، شهادت فرزند را نظاره گر بود.

5 - عبدالله بن مسلم: مادرش رقيه، دختر علي (عليه السلام)، نظاره گر شهادت فرزند بود.

6 - محمد بن ابوسعيد بن عقيل: مادرش بدو مي نگريست؛ كه وحشت زده عمود خيمه را گرفته بود و فردي به نام لقيط يا هاني، او را پيش چشمان مادر، به شهادت رساند.

7 - عمروبن جناده: مادر وي او را به جنگ فرمان داد و شهادتش را به چشم خود ديد.

8 - عبدالله كلبي: بنابر نقل طاووسي،(414) مادرش وي را به نبرد تشويق مي كرد و نظاره گر او بود.

9- على بن حسين (عليه السلام): آن گونه كه در بعضي روايات آمده، مادر او ليلى،(415) در خيمه، براى فرزندش دعا مي كرد و پاره پاره شدن پيكر نازنين او را با چشم خود نظاره گر بود.

ك - در سرزمين كربلا، پنج نوجوان نابالغ در ركاب اباعبدالله الحسين (عليه السلام) شربت شهادت نوشيدند كه عبارت بودند از:

1 - عبدالله بن حسين (على اصغر): وى كودكى شيرخوار بود كه او را به پدر بزرگوارش سپردند و پدر، او را در آغوش گرفت و حرمله با پرتاب تيرى به گلوى نازنينش، او را به شهادت رساند.

2 - عبدالله بن حسن: او در ميدان كارزار از خيمه بيرون آمد و به سرعت به سوى عمويش حسين دويد و عمه اش زينب نتوانست از رفتن او جلوگيرى كند تا به عمويش رسيد. وقتى عموى خود را در خاك و خون غلطان ديد، كنار او ايستاد، ديد بحر بن كلب قصد ضربت زدن بر عمويش دارد، عبدالله بر سر بحر فرياد زد و گفت: اى فرزند زن بدكاره مى خواهى عمويم را به شهادت برسانى؟ بحر متوجه كودك شد و او را به شهادت رساند.

3 - محمد بن ابوسعيد: زمانى كه امام حسين (عليه السلام) روى زمين قرار گرفته بود و صداى شيون و زارى زنان بلند شد وحشت زده در خيمه آمد و عمود آن را به دست گرفت، فردى بن نام لقيط يا هانى با شمشير بر او حمله ور شد و وى را به شهادت رساند.

4 - قاسم بن حسن: او با سن اندك خويش به قصد جنگ وارد ميدان كارزار گرديد، بند كفشش پاره شد، وى براى بستن آن توقف كرد كه ((عمرو بن سعد ازدى)) با شمشير بر او حمله برد و وى را به شهادت رساند.

5 - عمرو بن جناده انصارى: او به فرمان خود از حسين (عليه السلام) اجازه ميدان خواست و به ميدان تاخت، يكى از سپاهيان دشمن با شمشير بر او يورش برده و او را به شهادت رساند.

ل - امام حسين (عليه السلام) در سوك ده تن از افراد مورد علاقه و ياران خويش كه با حزن و اندوه سخن گفت، عبارت بودند از:

1 - على بن الحسين (على اكبر): زمانى كه وى به شهادت رسيد، حضرت، بالين او آمد و فرمود:

قَتلَ الله قوما قتلوك ما اجراءهم على الرحمان و على انتهاك حُرمة الرسول، على الدنيا بعدك العفا.

((خدا بكشد مردم ستمگرى كه تو را كشتند، اينان تا چه اندازه بر خدا و به هتك حرمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بى پروا شده اند، پس از تو، اف بر اين دنيا!))

2 - عباس بن على (عليه السلام): وقتى عباس (عليه السلام) به فيض شهادت نايل گشت، امام حسين (عليه السلام) بالين او حاضر شد و فرمود:

الآن انكسر ظهرى و قلّت حيلتى و شُمت بى عدوّى.

((اكنون پشتم شكست، چاره انديشى ام اندك و زبان شماتت دشمن به رويم باز شد)).

3 - قاسم بن حسن (عليه السلام): آن گاه كه وى به شهادت رسيد، امام (عليه السلام) بالين او حضور يافت و فرمود:

بُعدا لقوم قتلوك و خصمهم فيك رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم).

((دور باد از رحمت خدا! گروهى كه تو را به شهادت رساندند، جدت رسول خدا در روز رستاخيز در اين زمينه با آنان دشمنى كند)).

سپس فرمود: عزّ على عمّك إن تدعوه فلا يجيبك.

((بر عمويت بس دشوار است كه او را به يارى خود فراخوانى، ولى نتواند به تو پاسخ مثبت دهد.

4 - عبدالله بن حسن (عليه السلام) هنگامى كه عبدالله به شهادت رسيد، امام حسين (عليه السلام) او را در آغوش گرفت و فرمود:

يابن اخى! اصبر على ما نزَل بك، و احتسِب فى ذلك الخير، فان الله يُلحقك بآبائك الصالحين.

((فرزند برادر! صبر و شكيبايى ورز و از آن اميد خير داشته باش كه خداوند تو را به دنياى پاك و شايسته ات ملحق خواهد ساخت...)).

5 - عبدالله بن حسين (عليه السلام): زمانى كه او به شهادت رسيد، امام حسين (عليه السلام) خون گلويش را به آسمان پاشيد و عرضه داشت:

اللهم لا يكن عليك من دم فصيل.

((خدايا! ارزش خون او كه از خون بچه ناقه صالح در نزد تو كمتر نيست)).

6 - مسلم بن عوسجه: هنگامى كه مسلم به شهادت رسيد، امام (عليه السلام) بالين وى حاضر شد و فرمود: رحمك الله يا مسلم؛ ((اى مسلم! خداوند تو را مشمول رحمت خويش گرداند)) و اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: فمنهم من قضى نحبه و منهم مَن ينتظرُ و ما بدَّلوا تبديلا.

7 - حبيب بن مظهر: آن گاه كه وى به فيض شهادت نايل گشت، امام حسين (عليه السلام) بالين سر او آمد و فرمود: عند الله احتسب نفسى و حُماة اءصحابى.

((بذل جان خود و شهادت يارانم را در پيشگاه خدا ذخيره مى نهم.

8 - حر بن يزيد رياحى: هنگامى كه وى به شهادت رسيد، حضرت بر بالين او قرار گرفت و فرمود: انت كما سمّتك امّك حرُ فى الدنيا و سعيد فى الآخرة.

((همانگونه كه مادرت تو را نام نهاده، در دنيا آزاد مرد و در آخرت، سعادتمندى)).

9- زهير بن قين: آن گاه كه زهير شربت شهادت نوشيد، حضرت بالين او آمد و فرمود:

لا يبعدنّك يا زهير من رحمته و لعن الله قاتليك، لعنَالَّذِينَ مسخوا قردة و خنازير.

((زهير! خداوند تو را از رحمت خويش دور ندارد و قاتلانت را لعنت كند به سان كسانى كه به صورت ميمون و خوك در آمدند.))

10 - جَون برده ابوذر: زمانى كه جون به شهادت رسيد، حضرت بالين او حاضر شد و فرمود:

اللهم بيّض وجهه و طيّب ريحه و عرّف بينه و بين محمد و آله.

((خدايا! چهره اش را سفيد، بدنش را خوشبو و ميان او و محمد و خاندانش، آشنايى بيشتر قرار ده)).

امام (عليه السلام) در سوك دو تن ديگر كه در غير سرزمين كربلا به شهادت رسيده بودند با اندوه سخن گفت، عبارت بودند از:

1 - مسلم بن عقيل.

2 - هانى بن عروة.

اين دو بزرگوار، در كوفه به شهادت رسيدند و خبر شهادت آنان در منزل ثعلبيه به امام (عليه السلام) رسيد، حضرت چند بار فرمود: رحمة الله عليهما.

م - امام حسين (عليه السلام) روز عاشورا، پياده بر بالين هفت تن از افراد مورد علاقه و ياران شهيدش حضور يافت كه عبارت بودند از:

1 - مسلم بن عوسجه: زماني كه مسلم به شهادت رسيد، حضرت به اتفاق حبيب بن مظهر، پياده بر بالين او حاضر شد و بدو فرمود: رحمك الله يا مسلم...!

2 - حر بن يزيد رياحى: آن گاه كه وي به فيض شهادت نايل گشت، امام حسين (عليه السلام) بر بالين او حضور يافت و فرمود: انت حر كما سمتك امك...!

3 - واضح رومي يا اسلم ترك: وقتي او به درجه شهادت نايل آمد، امام (عليه السلام) پياده بر بالين او آمد و او را در آغوش گرفت و گونه بر گونه اش ‍ نهاد.

4 - جون بن حوى: زماني كه وي به شهادت رسيد، امام حسين (عليه السلام) بر بالين او حاضر شد و فرمود: اللهم بيض وجهه....

5 - عباس بن على (عليه السلام): هنگامي كه آن بزرگوار به درجه رفيع شهادت نايل گشت، اباعبدالله الحسين (عليه السلام) پياده بر بالين وي حضور يافت و كنارش نشست و بدو فرمود: الان انكسر ظهري....

6 - علي بن الحسين (عليه السلام): آن گاه كه وي شربت شهادت نوشد، امام (عليه السلام) پياده بر بالينش حاضر شد و فرمود: ... علي الدنيا بعدك العفا.

7. قاسم بن حسن: آن گاه كه وي به درجه رفيع شهادت نايل گشت، امام (عليه السلام) پياده بر بالين او آمد و فرمود: بُعدا لقوم قتلوك....

ن - اعضاي بدن سه تن از افراد مورد علاقه و ياران اباعبدالله الحسين (عليه السلام)، در نبرد روز عاشورا، از بدن جدا شد كه عبارت بودند از:

1 - عباس بن علي (عليه السلام): نخست دست راست و سپس دست چپ و آن گاه سر مقدسش از پيكر جدا شد.

2 - علي بن حسين (عليه السلام) - ضربتي بر سر مبارك او فرود آمد و سپس ‍ بدن نازنينش با شمشير، پاره پاره شد.

3 - عبدالرحمان بن عمير: در جنگ تن به تن با سالم و يسار، نخست دست و سپس ساق پا و آن گاه سر او از بدن جدا و به سمت امام حسين (عليه السلام) پرتاب شد.

س - سرهاى سه تن از ياران شهيد اباعبدالله الحسين (عليه السلام) در كربلا به سوى آن بزرگوار پرتاب شد كه عبارت بودند از:

1 - سر مبارك ((عبدالله بن عمير كلبى)) كه به سمت امام حسين (عليه السلام) پرتاب شد و مادرش آن را گرفت.

2 - سر مقدس ((عمر بن جناده)) كه به سوى حضرت پرتاب شد و مادرش ‍ آن را ستاند و بر مردى از دشمن كوبيد و آن گونه كه نقل شده، وى را به هلاكت رساند و سپس عمود خيمه را بر گرفت و آهنگ ميدان كرد، ولى امام حسين (عليه السلام) او را از اين كار بازداشت.

3 - سر مبارك ((عابس بن ابوشبيب شاكرى))، آنگاه كه او به شهادت رسيد، سرش را از بدن جدا كردند و گروهى بر سر آن با يكديگر به نزاع پرداختند عمر سعد به مشاجره آنان پايان داد و گفت: اين فرد توسط يك تن كشته نشده و آن را به سمت امام (عليه السلام) پرتاب كرد.

ع - در ركاب امام حسين (عليه السلام) در كربلا، يك بانو به شهادت رسيد كه عبارت بود از ((ام وهب نمرى قاسطى))، همسر عبدالله بن عمير كلبى، اين بانو بالين سر شهيد خود قرار گرفت و گفت: از خدايي كه بهشت را روزي تو گردانده، مسئلت دارم مرا نيز در جوار تو قرار دهد. در اين هنگام، رستم، غلام شمر، با ضربت گرزى، وي را به شهادت رساند.

ف - روز عاشورا، دو بانو در ركاب امام حسين (عليه السلام) جنگيدند كه عبارت بودند از:

1 - مادر عبدالله بن عمير: اين بانو پس از شهادت فرزند خود، عمود خيمه اى را برگرفت و به وسيله آن به ميدان نبرد با دشمن شتافت، امام حسين (عليه السلام) او را باز گرداند و بدو فرمود:

ارجعى رحمك الله، فقد وضع الله عنك الجهاد.

((به خيمه بازگرد، خداوند تو را مشمول رحمت خويش قرار دهد، خداوند جهاد را از تو برداشته است.

2 - مادر عمر بن جناده: آن گونه كه روايت شده، وى پس از شهادت فرزندش، سر او را از دشمن گرفت و بر مردى از آنان زد و او را به هلاكت رساند، سپس شمشير كشيد و به خواندن اين رجز پرداخت:

انا عجوز فى النساء ضعيفة   بالية خاوية نحيفة
اضربكم بضربة عنيفة   دون بنى فاطمة الشريفة

يعنى: من در ميان زنان، زنى ضعيف هستيم، زنى پير و فرتوت و لاغر، بر شما ضربه محكمى وارد خواهم ساخت، در دفاع و حمايت از فرزندان فاطمه عزيز، چنين مى كنم.

بنابه نقل برخى ارباب مقاتل: امام (عليه السلام) نزد او آمد و وى را به خيمه بازگرداند.

ص - روز عاشورا پنج بانو از خيمه گاه امام حسين (عليه السلام) بيرون آمده و در برابر دشمن قرار گرفتند كه عبارت بودند از:

1 - كنيزك مسلم بن عوسجه: زمانى كه مسلم به شهادت رسيد، وى با سر دادن فرياد وا سيداه! از خيمه بيرون آمد.

2 - ام وهب همسر عبدالله كلبى: وى به اتفاق شوهر، براى نبرد با دشمن از خيمه خارج گرديد و پس از شهادت همسر، خود نيز به شهادت رسيد.

3 - مادر عبدالله كلبى: وى براى تشويق عبدالله از خيمه بيرون آمد و پس از شهادت فرزند، او را ستوده و خود به مبارزه پرداخت.

4 - مادر عمر بن جناده: او پس از شهادت فرزند براى مبارزه از خيمه خارج شد.

5 - زينب كبرى عليها السلام: آن مخدره پس از شهادت على اكبر (عليه السلام) با فرياد: يا حبيباه! يابن اخيّاه! از خيمه بيرون آمد و به سمت ميدان دويد و خود را روى بدن على اكبر افكند و امام حسين (عليه السلام) نزدش آمد و او را به خيمه بازگرداند.

ق - خانواده هاى آن دسته از ياران اباعبدالله الحسين (عليه السلام) كه از خاندان ابوطالب نبودند در كوفه باقى ماندند؛ زيرا وقتى آن ها به كوفه رسيدند، نزديكان قبيله آنان نزد ابن زياد وساطت كرده و آن ها را از اسيران جدا كردند ولى اسراى خاندان ابوطالب به شام برده شدند.

ر- بنابه روايت جمعى، از جمله شيخ صدوق در امالى،(416) پس از شهادت اباعبدالله الحسين (عليه السلام) دو كودك به نام هاى ((ابراهيم و محمد)) از فرزندان عقيل با جعفر در كوفه به شهادت رسيدند، بدين سان كه وقتى زنان و فرزندان اسير را وارد كوفه نمودند، اين دو تن از بيم و وحشت پا به فرار گذاشتند و به خانه مردى طايى پناه جستند، صاحبخانه وضعيت آن ها را جويا شد، كودكان او را در جريان امر قرار دادند و گفتند: ما از خاندان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هستيم، از بند اسارت گريخته و به تو پناه آورده ايم، هواى نفس پليد او وى را وسوسه كرد كه اگر آن دو كودك را به قتل برساند و سرهاى آن ها را نزد ابن زياد ببرد، بدو جايزه خواهد داد، از اين رو؛ كودكان را به شهادت رساند و سرهاى آنان را نزد عبيدالله آورد و بر او وارد شد و آن ها را مقابل وى گذاشت.

ابن زياد او را مورد اعتراض قرار داد و گفت: كار بسيار ناپسندى انجام داده اى، به دو پسر بچه كه به تو پناه آورده بودند ستم روا داشته و آن ها را به قتل رساندى و در امانت، خيانت ورزيدى و سپس فرمان به كشتن او داد و در دَم او را كشتند.(417)

در كتاب حضر ((ابصار العين)) به بيان سرگذشت يكصد و دوازده تن از ياران حسين (عليه السلام) پرداختم، دست يابى به بيان شرح حالات اين بزرگواران جز با كوشش و تلاش و عرق جبين و نياسودن و دل مشغولى، ميسر نبود و اين رج و دشوارى ها بر اين دليل من آسان بود! زيرا:

خدمت به سبط النبى مترجما   لإنصاره المستشهدين على الطف
فان كان مقبولا و ظنّى هكذا   فياسعد حظى بالكرامة و اللطف
و الا فانى واقف و سينهمى   على واقف تحت الحياصيب الوطف

يعنى: با بيان شرح حال ياران شهيد اباعبدالله الحسين (عليه السلام) در كربلا، خواستم به پيشگاه فرزند پيامبر خدمتى انجام داده باشم، اگر خدمت ناچيزم، مقبول افتد و تصورم نيز همين است، بنابراين، خرسندم كه به لطف و كرامت، دست يافته ام. و اگر مقبول نيفتاد، در انتظار خواهم ماند و كسى كه چنين در انتظار بماند، با باران رحمت آنان تطهير خواهد شد.

اكنون، آخرين مطالبى را كه بر اين قلم جارى، و بازو و دستم آن را به حركت در مى آورد، تقديم مى دارم.

با سپاس به درگاه پروردگار جهانيان و درود بر محمد و خاندان والامقامش،

اين كتاب را در تاريخ 22 شعبان سال 1341 هجرى در نجفِ كوفه به پايان بردم.