از ديار حبيب
سيد مهدى شجاعى
- فهرست -
سكوت كوچه را طنين گامهاى دو اسب ، در هم مى شكند غلغله اى است در خانه سليمان بن صرد خزاعى كوفه آبستن حادثه است خوشا به حال تو، خوشا به حال چشمهاى تو اينجا كجاست كه حسين عليه السلام دستور توقف داده است ؟! عمر سعد در ميان سران لشكرش چشم مى گرداند شب بر زمين و زمان سايه انداخته است جان در قفس تن حبيب ، بى تابى مى كند درود بر تو اى فرزند رسول الله ! در پاى جنازه ات تا صبح مى نشينم