انوار حسينى

آية الله العظمى سید صادق حسينى شيرازى

- ۱ -


انوار حسينى (1)

مقدمه

بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمد لله رب العالمين وصلّى الله على محمد وآله الطاهرين ولعنة الله على أعدائهم أجمعين

در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) آمده است :
«إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَين(عليه السلام)حَرارَةً في قُلوبِ المؤْمِنينَ لا تَبْرُدُ أبَدا;(2) شهادت امام حسين(عليه السلام)سوزوگدازى در دل هاى مؤمنان برجاى نهاده كه هيچ گاه به سردى نمى گرايد».
هر جسم گرمى منبع حرارتى دارد كه از آن گرما مى گيرد و به محض دورشدن از آن، دماى جسم تدريجا كاهش مى يابد. اگر به ظرفى كه روى آتش قرار دارد دست بزنيم، دست مان مى سوزد، ولى به محض خاموش شدن آتش، دماى ظرف رو به كاهش مى نهدتا جايى كه پس از گذشت اندك زمانى به سادگى مى توانيم ظرف را در دست بگيريم، بدون آن كه آسيبى ببينيم. از دست دادن عزيزان و نزديكان براى همه جان سوز و با رنج بسيار همراه است. كسى كه داغ عزيزى را مى بيند در روزهاى اول، ضربه بزرگى را تحمل مى كند و چه بسا از حالت طبيعى خارج شده، دچار اختلال شود، غذا نخورد و حتى نخوابد، اما با گذشت هفته ها و ماه ها گَرد فراموشى بر اين مصيبت مى نشيند و كم كم التيام مى يابد. سوزناك ترين مصيبت ها و جان كاه ترين سوگ ها در لابه لاى پيچ و خم زندگى روزمره از ياد مى روند و به خاطره تبديل مى گردند.
در اين ميان تنها يك سوگ است كه هيچ گاه در درازناى زمان از يادها نمى رود و فروغ آن هرگز به خاموشى نمى گرايد. همه ساله چند روز مانده به ماه محرم، كوى و برزن جامه سياه مى پوشد و مردمان در تكاپوى برپا كردن خيمه عزاى امام حسين(عليه السلام) مى افتند و دل هاى همگان حال و هواى ديگرى پيدا مى كند و شور حسينى و سوز عاشورايى چون آتشى از زير خاكستر سر بر مى كشد و شعله مى گيرد.
از روايت گذشته برمى آيد كه اين سوز و حرارت از ويژگى هاى اهل ايمان است، زيرا در آن نيامده است: «در دل انسان ها» يا «در دل مردم». از اين روى شور و حال حسينى كه در دل هاى مؤمنان آشيانه دارد، به درجات ايمان وابسته است و به نسبت آن كم و زياد مى شود و هر مؤمن و دوستدار اهل بيت(عليهم السلام) آن را در وجود خود مى يابد. اين مصيبت عظيم، در حدود 1400 سال پيش رخ داد، ولى حرارت آن هم چنان در جان هاى مؤمنان جاى دارد.
در روايت آمده حضرت زهرا(عليها السلام) در ماه محرم جامه اى را كه سيدالشهدا(عليه السلام) هنگام شهادت به تن داشتند، در فضا مى آويزد و بدين ترتيب سوگ و اندوه را تجديد مى كند. اين مسلماً در شمار امور غيبى است كه چشم ما آن را نمى بيند، ولى فراموش نكنيم كه آثار امور ناديدنى و نشنيدنى به مراتب بيش از ديدنى هاست. عقل انسان نيز ناديدنى است، ولى آثار بسيار دارد كه بر آن دلالت مى كند. پيراهن آغشته به خونِ فرزند رسول خدا نيز ـ هر چند قادر به ديدن آن نباشيم ـ حقيقتى ثابت و قطعى است و اندوهى كه در هستى مى پراكند و در دل هاى مؤمنان ايجاد مى كند انكارناپذير است.

ويژگيهاى منحصربه فرد

در روايت آمده است كه خود حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) به حضرت زينب كبرى(عليها السلام) فرمودند:
«أبي خيرٌ مِنّي وأُمّي خيرٌ مِنّي وأخي خيرٌ مِنّي، ولي ولِكُلّ مُسلم بِرَسول الله أسوة(3) پدرم، مادرم و برادرم از من بهترند و من و هر مسلمان را در رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)اسوه و الگويى است».
با اين حال، حضرت را ويژگى هايى منحصر به فرد است كه احدى جز ايشان دارا نيست و برخى از بزرگان نيز درباره آنها تأليفاتى دارند(4) كه در آن به جمع آورى خصايص و ويژگى هاى خاص امام حسين(عليه السلام) پرداخته اند، اما مطالب ناگفته بسيارى نيز هست كه از تأمل در روايات اهل بيت(عليهم السلام)دريافت مى شود و دست كم يكى از اين ويژگى ها تعبيرهاى معروفى است كه در زيارت هاى گوناگون آن حضرت تكرار شده است.

رهايى بخشى مردم از جهالت

در زيارت مخصوص سيد الشهدا(عليه السلام) در روز اربعين كه امام صادق(عليه السلام) به خواندن آن سفارش فرموده آمده است :
«وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ(5) خون دلش (جان خود) را در راه تو ارزانى داشت تا بندگانت را از نادانى و حيرت گمراهى برهاند».
در روايتى از امام حسن مجتبى(عليه السلام) آمده است:
«ما مِنّا إلاّ مَسْموم أو مَقْتول(6) هر يك از ما به زهر يا به شمشير كشته مى شود».
از اين جا معلوم مى شود كه همه پيشوايان ما جان خود را در راه خدا و هدايت مردم قربانى كردند، اما تعبير فوق كه درباره سيدالشهدا(عليه السلام)فراوان به كار رفته، درباره ديگر پيشوايان دست كم اين همه مكرر نيامده است. همه پيشوايان ما نماز را به پا داشتند، زكات دادند، امر به معروف و نهى از منكر نمودند و جان خويش را بر سر اين كار نهادند، ولى چنين تعابيرى با اين فراوانى و تأكيد، تنها درباره سيدالشهدا(عليه السلام)آمده است:
«أشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أقَمْتَ الصّلوةَ وآتيتَ الزَّكاةَ وَأَمَرْتَ بِالْمَعروفِ وَنَهيْتِ عَنِ الْمُنْكَرِ(7)؛ گواهى مى دهم كه نماز را به پاداشتى و زكات دادى و امر به معروف و نهى از منكر نمودى».
نخستين كسى كه روح نماز را اقامه فرمود وجود مقدس رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بود. پس از ايشان امير مؤمنان(عليه السلام) و حضرت زهراى مرضيه(عليها السلام) و حضرت مجتبى(عليه السلام)قرار دارند، اما چرا در زيارات سيد الشهدا(عليه السلام) ـ به رغم چندگونگى و چندگانگى شان ـ اقامه نماز بارها و بارها به ايشان نسبت داده شده و به تكرار بر آن تاكيد رفته است؟
خداى متعال ائمه اطهار(عليهم السلام) را آفريد تاحجت بر همگان تمام شود:
«لِئَلاّ يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ(8) تا براى مردم در مقابل خدا [بهانه و] حجتى نباشد».
«قُلْ فَللهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ(9) بگو برهان رَسا ويژه خداست».
حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)زمينه پيدايش حجت بالغه خدا را فراهم كردند و به اصطلاح علمى شهادت امام حسين(عليه السلام)براى هدايت مردم طريقيت داشت يعنى وجود مقدس حضرت امام حسين(عليه السلام) با تمام عظمت شان خود را قربانى اسلام كردند تا مردمان را از تاريكى جهالت و گمراهى به درآيند. اكنون بر ما و امثال ماست كه از فداكارى و شهادت آن حضرت به عنوان حجت بالغه استفاده كنيم و براى هدايت خود و ديگران از آن بهره وافى و كافى ببريم.
در تاريخ آمده است كه در راه مكه يكى از كسانى كه از دوستان حضرت به شمار مى رفت سر راه ايشان را گرفت و گفت: اى فرزند رسول خدا، كجا مى رويد؟ بنى اميه شما را خواهند كشت.
حضرت پاسخ دادند:
«فَبِما يُمْتَحَنُ هذَا الْخَلْق(10)؛ پس اين مردم چگونه امتحان شوند؟»
پس شهادت حضرت، آزمونى براى مردم و مايه اتمام حجت و در عين حال مشعل هدايت و نجات از نادانى و حيرت و تاريكى است. آن حضرت زمينه هدايت مردم را فراهم كردند و با اهداى سخاوتمندانه خون قلب شريف شان نجات و ره يافتن و رستگارى مردم را خواستندو اينك برماست كه از اين مشعل هدايت به قدرى كه مى توانيم نور برگيريم و در پرتو آن راه بپوييم و از نادانى و تاريكى به در آييم.
از آنچه گفته شد بر مى آيد كه شايد مهم ترين درسى كه مى توان از مكتب سيدالشهدا(عليه السلام) گرفت اين است كه بكوشيم خود و ديگران را از نادانى و تاريكى گمراهى نجات بخشيم و هدايت كنيم، زيرا اين هدف به قدرى بالا و والاست كه وجود مقدس سيدالشهدا(عليه السلام) جان مبارك خود را بر سر آن نهاد. علاوه بر صدها بهره اى كه از بركات امام حسين(عليه السلام) مى بريم، بايد بكوشيم دو وظيفه مهم ديگر را نيز انجام دهيم:
ـ يكى آن كه خود به آنچه مى دانيم و مى گوييم عمل كنيم و هر چه بيشتر براى نزديك شدن به آرمان و هدف سيدالشهدا(عليه السلام) بكوشيم.
ـ ديگر آن كه ديگران را نيز از اين خوانِ بى دريغ نعمت بهره مند و آنان را با امام حسين(عليه السلام) و آرمان هاى او آشناتر سازيم(11).
شايسته است اوامر گران قدر حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) را بياموزيم و بياموزانيم و به آنها عمل كنيم و ديگران را نيز به عمل كردن به آنها فراخوانيم.
بدين منظور بايد مجالس عزا به گونه اى باشد كه افزون بر روضه خوانى و عزادارى، احكام شرعى، تاريخ اسلام و معارف اهل بيت(عليهم السلام) و فلسفه قيام حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)و دستاوردهاى آن نيز گفته شود و بدين وسيله عزاداران از نظر علم دين نيز تغذيه شوند. گفتن قصه هاى ساده از تاريخ اهل بيت(عليهم السلام) و اخلاق و آداب براى كودكان، گفتن احكام اختصاصى بانوان در مجالس زنانه و مسائل ويژه مردان در جلسات مردانه، چاپ جزوات علمى و گفتن چند مسأله شرعىِ مورد ابتلا در ابتداى هر جلسه، از جمله راه هاى افزايش بار علمى عزاداران امام حسين(عليه السلام) مى باشد.
برخى از مردم، اهل منبر و موعظه نيستند و از شركت در مجالس مذهبى ـ به هر دليل ـ بى بهره يا كم بهره اند. در اين ميان كسانى كه در اين گونه مجالس شركت مى كنند و از واعظان و گويندگان احكام و معارف را فرا مى گيرند به ديگران هدايت و ارشاد را منتقل كنند و دانشِ هر چند مختصرى را كه از شركت در مجالس امام حسين(عليه السلام) حاصل مى كنند، در اختيار ديگران قرار دهند.
كلمه «عبادك» در روايت امام صادق (عليه السلام) نشان مى دهد كه بايد در پى هدايت همه بندگان خدا باشيم، نه صرفاً مؤمنان. مسلماً هدايت مؤمنان ومسلمانان به مراتبِ بالاترِ اسلام وايمان نيز مورد نظر است، ولى علاوه بر آن، انسان بايد بكوشد هر كدام از بندگان خدا را كه مى تواند به راهِ راست كه همانا راه اهل بيت (عليهم السلام) است هدايت كند وبا معارف ومعانى اسلام آشنايى دهد. ظالمان، متعصبان، گناه كاران، وكسانى كه جاهلند همگى استعداد هدايت وبهتر شدن را دارند وپيرو راستين حسين بن على (عليه السلام) بايد بكوشد دست اين افراد را بگيرد واز تاريكى جهالت به نور هدايت برساند.

هيچ كس نبايد در اين زمينه توانايى هاى خود را اندك و ناچيز بينگارد. هركس به تنهايى نيروى فراوان و توانايى هاى ناشناخته اى دارد كه اگر به درستى انديشه كند و نيروهايش را بسيج نمايد مى تواند كارايى هاى بسيارى را در وجود خود مشاهده كند. در شعر منسوب به حضرت امير المؤمنين(عليه السلام) آمده است:
وَتَحْسَبُ أَنَّكَ جُرْمٌ صَغيرٌ وَفيكَ انْطُوى العالَمُ الأكْبَرُ؛(12) گمان مى كنى جرم ناچيز و كوچكى هستى حال آن كه جهان بزرگ تر در تو پيچيده شده است.
هدايت مردم و نجات دادن آنان از گمراهى و تاريكى و حيرت، وظيفه اى همگانى و درسى است كه بايد از مكتب سيدالشهدا(عليه السلام)بياموزيم. اين كار شيوه هاى گوناگون دارد و هر كس بايد به نوبه خود به اين هدف والا ـ كه سيد الشهدا(عليه السلام) خون قلب پاك شان را براى تحقق آن هديه كردند ـ كمك كند و در اين راه هيچ كوششى را فرو نگذارد.

اهميت زبان در دستگاه سيدالشهدا(عليه السلام)

مطلب ديگر اهميت زبان در راه برپا شدن عزاى سيدالشهدا(عليه السلام)است. به كمك زبان مى توان كارهاى بسيارى انجام داد و خدمات فراوانى به اقامه شعائر حسينى نمود. كافى است انسان مأيوس و خسته نشود و حوصله به خرج دهد و در كمال خون سردى و خوش رويى، افراد را به مشاركت در عزا دعوت كند. نوع مشاركت افراد در عزادارى متفاوت است. برخى را بايد تشويق به حضور در مجلس و شنيدن نوحه و شركت در سينه زنى كرد، از برخى افراد بايد خواست در زمينه هاى مالى مشاركت كنندو به هر ميزان كه مى توانند به دستگاه امام حسين(عليه السلام) خدمت كنند و در نهايت، از برخى كه توان كارهاى خدماتى دارند خواست تا به اندازه توان و فرصت خود، به فراهم كردن وسايل پذيرايى و مانند آن بپردازند.
اگر ده نفر در قبال پيشنهاد مشاركت مالى، عذر بياورند، نبايد از پيشنهاد كردن به نفر يازدهم نا اميد بود. اگر با خوش رويى كسى را چندين بار به حضور در مجلس عزادارى تشويق كنيم، ولى حاضر نشود، نبايد از تكرار خواسته خود ـ البته بدون ايجاد ناراحتى ـ مأيوس بشويم. اگر دعوت كننده به اندازه لازم در اين خصوص بكوشد، ولى طرف مقابل از حضور در مجلس عزا خوددارى كند، مسلماً دچار سلب توفيق شده است. مهم آن است كه هر كس در هر مقام بكوشد اندكى از وظيفه خود را به جاى آورد و از تشويق ديگران بدين مهم دريغ ننمايد و تحت تأثير وسوسه هاى شيطان مأيوس نشود.
چه بسيار كارها كه تنها به مدد نيروى زبان و بدون به كار بردن ديگر قواى جسمى شدنى است. پيرمردى را مى شناسم كه تنها با سخن گفتن و دعوت اين و آن به شركت مالى در امور خير، تاكنون هشتاد مسجد ساخته است. اين مطلب را بايد در نظر داشته باشيم كه در گفتار و سخن مباشر مثل منبر و نيز نوشتار توانايى هايى وجود دارد كه در ديگر شيوه ها يافت نمى شود.

ديگر اين كه كمك هاى مالى هرچند اندك باشد، نبايد كم اهميت جلوه كند ـ مثلاً ـ انسان نبايد از دادن ده تومان، پنجاه تومان وصد تومان به دليل اندك بودن آن شرمگين باشد، چرا كه همين مبالغ اندك است كه جمع مى شود ومبالغ كلان را به وجود مى آورد. از طرفى چه بسا مبلغ اندك بركت وكارايى مبالغ كلان را داشته باشد، لذا هر كس هر مقدار كه كمك مالى مى كند بايد مورد تشويق قرار گيرد واز مبلغ اهدايى او در راه اقامه عزا استفاده شود. از ديگر سو كسانى كه اين كمك ها را ـ هر چند اندك ـ جمع آورى مى كنند نبايد آن را مايه شرمندگى خويش بدانند، چه اين كه اين عمل شرافت وافتخار فوق العاده اى دارد ودر واقع چنين كسى مجلس حضرت امام حسين (عليه السلام) را برپا داشته، به آن رونق مى بخشد واز همين رو خود وكسانى كه پول وامكانات برگزارى اين مجالس را داده اند پاداشى بس بزرگ دارند. در مقابل اشخاص متمولى كه پيشنهاد كمك مالى به اقامه عزا را رد مى كنند در حقيقت توفيق چنين كارى را ندارند وچه بسا اصرار كردن به اين افراد كار صحيحى نباشد، زيرا در راه امام حسين (عليه السلام) پول خرج كردن شرافت وافتخار بزرگى است وانسان خود بايد از دل وجان طالب اين افتخار باشد. ثروتمندانى كه حاضر نيستند قدمى در اين راه بردارند، خودشان را از اين خوان بخشنده و پرنعمت و اين افتخار عظيم بى بهره خواسته اند.
در جاهايى كه مثلا حسينيه وجود ندارد، نبايد منتظر ديگران نشست. انسان بايد پاى در راه نهد و آن گاه خواهد ديد كه خود حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) چگونه به بهترين نحو عنايت مى فرمايند. در جاهايى كه مجلس خاص بانوان وجود ندارد، خود خانم ها اقدام كنند و بكوشند مجلس تشكيل دهند، هر چند خود آقايان هم خوب است چنين مجالسى را براى آنان برپا كنند. مختصر اين كه همگان بايد به نوبه خود از نعمت زبان در برگزارى هر چه بهتر مجالس عزا بكوشند و هر چه مى توانند بر كميت و كيفيت بهتر اين مجالس بيفزايند.

تأثير كردار پيش از گفتار

يكى از توصيه ها به متوليان عزادارى امام حسين(عليه السلام)اين است كه اگر فرصتى براى شما فراهم شد جهت تبليغ و اقامه شعائر، چند نفر را كه صلاحيت دارند انتخاب كنيد تا هميشه با شما معاشرت داشته باشند. اين افراد بيش از آن كه از گفتار شما چيزى بياموزند، از كردار شما ـ كه به مراتب درس آموزتر و مؤثرتر است ـ درس مى آموزند. خود ما نسبت به كسانى كه به آنان اعتقاد داريم چنين هستيم و بيشتر از آن كه از گفتارشان معرفت بياموزيم، از كردارشان عبرت مى آموزيم. اين افراد كه از نزديك نماز خواندن، نشست و برخاست، وضو گرفتن، نحوه برخورد با مردم، نماز شب و دقايق افعال شما را در نظر دارند، بيش از ديگران از شما بهره خواهند برد و چه بسا بر اثر مطالعه احوال شما، آسان تر و زودتر سخن شما را قبول كنند.

مسئوليت همگانى

در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) آمده است:
«كُلُّكُمْ راع وَكُلُّكُمْ مَسئولٌ عَنْ رَعيَّتِه(13)؛ همگان سرپرستيد و همگان در خصوص كسانى كه سرپرستى آنان را بر عهده داريد مسئوليد».
بايد به خويش بباورانيم كه نسبت به همديگر مسئوليت داريم و فقط گليم خود را از آب كشيدن كافى نيست. فقهاى بزرگوار ما مى گويند: اگر مؤمن و مسلمانى از دنيا رفت، مسلمانان بايد به عنوان واجب كفايى او را تجهيز كنند هر چند به غسل و كفن و حنوط جزئى باشد، بر او نماز بخوانند و او را به خاك بسپارند. اگر كسى اين امور را به عهده گرفت و انجام داد، اين واجب از ديگران ساقط مى شود، ولى اگر كسى پا پيش ننهد تجهيز او بر همگان واجب است و از دوش هيچ يك ساقط نمى شود. در اين صورت از فرزندان و بستگان نزديك ميت گرفته تا دشمنان و كسانى كه با او اختلاف داشتند، همگان مشمول اين حكم مى باشند و در برابر آن مسئولند. اگر بستگان آن شخص از مراسم كفن و دفن او سر باز زنند، حتى بيگانگانى كه چه بسا با او اختلاف و نزاع داشته اند شرعاً موظفند پا پيش نهند و امور مربوط به ميت را انجام دهند. اين بيگانگان در روز قيامت نمى توانند بگويند: بستگان و نزديكانِ اين ميت او را وانهادند، ما بايد او را تجهيز مى كرديم؟! چنين عذرى نزد خدا پذيرفته نيست. پس اگر در مقابل اموات از مسلمانان اينگونه مسئول هستيم، به طريق أولى در مقابل زندگان آنان نيز مسئوليم. همگى نسبت به هدايت افراد مسئوليم و حق نداريم از كنارِ كژى ها و نادرستى ها بى اعتنا رد شويم.

امر به معروف و نهى از منكر

حضرت سيدالشهدا(عليه السلام) فرمودند:
«أريد أن آمر بالمعروف وأنهى عن المنكر(14)؛ برآنم كه به نيكى ها فرا خوانم و از بدى ها باز دارم».
حضرت هدف قيام خود را امر به معروف و نهى از منكر قرار دادند و اين نشان از اهميت اين دو واجب دارد. انسان هنگام امر به معروف بايد در تحصيل مقدمات عقلى و شرعىِ آن كار خير نيز بكوشد و همه نيروهاى خود را در اين مهم به كار گيرد.
درست است كه اگر جمعى از مؤمنان و مسلمانان نسبت به اجراى اين دو فريضه همت كنند تكليف از بقيه ساقط است، اما چه كسى مى تواند بگويد امروزه در تمام نقاط زمين عده اى وجود دارند كه نسبت به اجراى اين دو فريضه الهى اقدام مى كنند به طورى كه تكليف از ديگران ساقط شده است. گمان نمى رود در هيچ يك از بلاد اسلام يا كفر، اين مطلب حتى در يك شهر تحقق يافته باشد. كسى كه اقدام او كفايت تام كند و تكليف را از ديگران يكسره ساقط كند وجود ندارد. بسيارى از مردم از معارف اسلام، واجبات و محرمات آن ناآگاهند. واجبات دين منحصر در نماز، روزه، حج و مانند آن نيست. قرآن صريحاً مى گويد كه در روز قيامت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)از مهجوريت قرآن نزد خدا شكايت خواهد برد:
«وَقَالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَـذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا(15) پيامبر گويد: پروردگارا، قوم من قرآن را رها كردند».
بى شك رها نكردن قرآن فقط به اين نيست كه نماز خوانده شود و روزه گرفته شود و حج گزارده شود؛ بلكه رها نكردن قرآن و اداى حق آن و رعايت حريم والاى آن معنايى بس فراتر دارد. بسيارند مردمانى كه همين احكام ظاهرى را ـ كه در كتاب هاى مختلف و متعدد وجود دارد ـ نمى دانند. بايد امر به معروف و نهى از منكر را ـ البته با شروط آن ـ به جاى آورد و احكام اسلامى را به مردم آموخت. اگر امام حسين(عليه السلام) خون دل شان را پاى اسلام و احكام آن دادند، ما بايد دست كم از صحبت كردن و ياد دادن احكام اسلام و رنجاندنِ زبان مان در اين راه فروگذارى نكنيم و مسائل مورد نياز مردم را به آنان ياد دهيم.
چنان كه گفتيم شايد مهم ترين شيوه لبيك گويى به نداى يارى طلبى سيدالشهدا(عليه السلام)، هدايت مردمان از تاريكى و حيرت به سمت نور و هدايت است.

پاورقى:‌


(1). اين مجموعه تلفيقى از دو سخنرانى مى باشد.
(2). مستدرك الوسائل، ج 10، ص 318، حديث 12084.
(3). بحارالانوار، ج 45، ص 3.
(4). از اين شمار است: الخصائص الحسينية، نوشته شيخ جعفر شوشترى.
(5). تهذيب الاحكام، ج 6، ص 113، حديث 17.
(6). كفاية الاثر، ص 227.
(7). كافى، ج 4، ص 574.
(8). نساء (4)، آيه165.
(9). انعام(6)، آيه 149.
(10). اللهوف، ص 67.
(11). ميان اين دو كار ـ كه هر دو از مسائلِ الزامىِ احكام است ـ ترتب زمانى وجود ندارد. چنين نيست كه تا مورد نخست را انجام نداده ايم، نبايد به واجب دوم بپردازيم. بلكه هر دو كار بايد انجام شود و هيچ كدام، ما را از ديگرى بى نياز نمى كند.
(12). ديوان الامام على(عليه السلام)، ص178.
(13). جامع الاخبار، ص 119.
(14). بحار الانوار، ج 44، ص 329.
(15). فرقان (25)، آيه 30.