پيشگفتار
الحمد للَّه، و صلّى اللَّه على محمّد و آله الطاهرين.
دوره اى كه با قتل خليفه سوم آغاز شد و با شهادت امام حسين عليه السلام پايان
گرفت، اثرى ژرف بر امّت اسلامى از خود بر جاى نهاد.
در واقع اين دوره رامى توان زنجيره اى از فجايع متعدّد به شمار آورد.
امامت سبط اوّل پيامبرصلى الله عليه وآله، امام حسن مجتبى عليه السلام، در ميانه
همين عصربوده است.
بنابراين بر ماست كه زندگى آن امام را بكاويم و آن را بسان مشعلى فراروى خويش
قرار دهيم.
آيا غير از اين بود كه امام حسن عليه السلام به تصريح پيامبرصلى الله عليه وآله
و به شهادت زندگى درخشان خوش پيشوايى مسلمانان را بر عهده داشت؟ مگر نه اينكه ما آن
امام را حجّت خداوند بر روى زمين مى دانيم؟ ازاين رو بايد در زندگى آن حضرت دقيق
شويم و در راه و روش زندگى مكتبى خويش، از حيات وى الهام گيريم.
اين كتاب در واقع تحليل فشرده اى از زندگى و اوضاع دوران امام حسن مجتبى عليه
السلام مى باشد كه به رشته تحرير درآمده است.
اميدوارم كه خداوند بنده و مؤمنان را از بهره اين كتاب محروم نفرمايد.
محمّد تقى مدرّسى
نام: حسن
پدر و مادر: على بن ابيطالب و فاطمه زهرا
شهرت: مجتبى سبط اكبر كنيه: ابو محمّد
زمان و محل تولّد: نيمه رمضان سال دوّم هجرت در مدينه
زمان و محل شهادت: 28 صفر سال 50 هجرى در سنّ حدود 47 سالگى به دستور معاويه،
توسط جعده، در مدينه، مسموم و به شهادت رسيد مرقد: قبرستان بقيع، واقع در مدينه
دوران زندگى: در سه بخش:
1 - عصر پيامبرصلى الله عليه وآله (حدود 8 سال)
2 - ملازمت با پدر (حدود 37 سال)
3 - عصر امامت (ده سال).
ولادت و پرورش امام حسن مجتبى
در پانزدهمين شب از ماه مبارك رمضان، خانه رسالت پس از انتظارطولانى به استقبال
مولود محبوب خود مى شتافت، درست همان گونه كه گُلى با طراوت و شاداب، پس از مدّتى
تشنگى از يك قطره زلال و گواراى شبنم استقبال مى كند.
نوزاد به نياى خويش، يعنى رسول بزرگ اسلام، بسيار شباهت داشت، امّا وى به هنگام
تولّد اين نوزاد حضور نداشت تا مژده ولادت رابه آن حضرت برسانند.
پيامبرصلى الله عليه وآله به سفرى رفته بود و به زودى به مدينه مراجعت مى كرد.
خانواده با اشتياقى وافر چشم به راه بازگشت پيامبرصلى الله عليه وآله بود و هيچ
يك از آداب و رسوم تولّد را برگزار نكرده بودند تا آنكه پيامبر اكرم ازمسافرت
بازگشت و بنابر عادت هميشگى خويش، نخست به سوى خانه فاطمه زهرا رهسپار شد.
چون مژده تولّد كودك را به پيامبر خدا رساندند،سرورى زايدالوصف آن حضرت را فرا
گرفت و خواستار ديدن كودك شد.
چون كودك را در آغوش گرفت، بوييد و بوسيد و در گوشهايش اقامه واذان گفت و پس از
آنكه از پوشاندن جامه زرد به كودك نهى كرد،دستور داد تا خرقه اى سپيد بياورند وكودك
را در آن بپيچند.
پيامبر اعظم منتظر بود تا ببيند آيا از آسمان خَبَر تازه اى درباره اين كودك
فرود مى آيد يا نه؟ وحى نازل شد و خطاب به آن حضرت گفته شد: نام فرزند هارون،
جانشين موسى عليه السلام، شبّر بود و على نيز نسبت به تو به منزله هارون است نسبت
به موسى، پس اين كودك را "حسن" نام گذارى كن كه حسن در عربى مرادف شبّر است.
نام حسن در مدينه، همچون بوى خوش گلها پيچيد.
مژده دهندگان باگرمترين و شايسته ترين تبريكات به خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله
آمدند، زيراحسن نخستين فرزند خانه رسالت بود و چشم پيامبر اكرم و ياران بزرگوارش به
وى دوخته شده بود.
او تجديد كننده رسالت پيامبر بود و درآينده، مقتدا و الگوى مسلمانان صالح به
شمار مى آمد.
او پس از پيامبرادامه دهنده راه و رسالت آن حضرت بود.
روز بعد، پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود تا قوچى بياورند و قربانى كرد.
چون قربانى را نزد آن حضرت آوردند، وى خود آمد تا بدين مناسبت دعايى بخواند.
پس فرمود: "بسم اللَّه الرحمن الرحيم.
خدايا! استخوان آن در مقابل استخوان حسن وگوشت آن در مقابل گوشت او و خون آن در
برابر خون او و موى آن دربرابر موى او.
خدايا! اين را نگاهبان محمّد و آل او قرار بده".
سپس دستور داد گوشت قربانى را ميان تنگدستان و مستمندان تقسيم كنندتا اين كار پس
از وى در ميان مردم سنّت گردد.
وخانواده هاى توانگر درهر مناسبتى گوسفندى قربانى كنند تا بدين وسيله ثروت در
ميان مردم توزيع شود و تنها در ميان توانگران واغنيا نباشد.
روزى پيامبرصلى الله عليه وآله در حضور لبابه، ام الفضل، همسر عبّاس بن
عبدالمطلّب، عموى خويش، حسن را در آغوش مى گيرد و مى فرمايد: - آيا درباره من خوابى
ديده اى؟ - آرى اى رسول خدا.
- آن را بازگوى.
- چنان ديدم كه قطعه اى از تن شما در دامن من افتاده است.
- پس پيامبرصلى الله عليه وآله لبخندى زد و كودك شير خواره را به دست او
سپردوفرمود: آرى اين تأويل رؤياى توست.
او پاره تن من است.
بدين ترتيب ام الفضل به عنوان دايه امام حسن برگزيده شد.
كودك در كنف حمايت رسول بزرگوار اسلام و در زير سايه پدرش امام على وحضرت زهرا
بزرگ مى شد تا بدين وسيله تمام معانى ومفاهيم اسلامِ ناب را از چشمه سار رسالت و
تمام ارزشهاى ولايت را در زير سايه ولايت و همه فضايل و مكارم را از منبع عصمت و
فضليت بياموزد.
پيامبر، على و زهراعليهما السلام در تربيت امام توجّه و اهتمامى بليغ، مبذول مى
داشتند تا بدان وسيله، استعدادها و شايستگيهاى وى را شكوفا سازند.
وراثت
بى ترديد وراثت، در ساخت شخصيّت فرد تأثير به سزايى دارد.
شخصيّت فرد با محيطى كه از آن برخاسته و در آن متولّد شده است ارتباطمستقيمى
دارد.
در ميان فرزندان ابو طالب، بهترين و برترين خانه ها براى پديد آمدن انسان كامل،
همين خانه بود، زيرا هر كودكى كه در اين خانه زاده مى شد، از دو طرف با عبدالمطلّب
نسبت داشت.
از يك طرف ازسوى على بن ابى طالب و از طرف ديگر از سوى فاطمه دختر محمّد بن
عبداللَّه بن عبدالمطلّب.
همان طور كه على عليه السلام خود نيز از دو سوى به هاشم منسوب بود.
ما در اينجا در صدد بيان مناقب و فضايل هاشم و بويژه خاندان عبدالمطلّب در ميان
آنان نيستيم كه فضايل و مناقب وى بسيار و فراوان است، بلكه همين مقدار كافى است كه
بدانيم رسول گرامى اسلام، محمّدبن عبداللَّه صلى الله عليه وآله وجانشين بزرگوار آن
حضرت، امام على عليه السلام، از همين خانواده برخاسته اند.
بر حسب كشفيات علم ژنتيك، تأثير، گاه از سوى پدر است كه در اين حالت، تمام
ويژگيها و صفات پدر به كودك منتقل مى شود و گاهى نيزكودك از سوى مادر، كه در مورد
امام حسن اين قسم اخير تحقّق يافت.
درشخصيّت امام حسن نشانه هاى مادرش هويدا بود و بدين ترتيب خودمنعكس كننده صفات
پدر بزرگوار آن حضرت يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله بود.
از اين رو امام حسن بيشتر از آن كه شبيه امام على باشد به پيامبر شباهت
بسيارداشت و بدين خاطر بارها پيامبر خود نيز فرموده بود: "حسن از من و حسين از على
است".
شايد بتوان با نگرش بر حوادثى كه پس از رسول گرامى اسلام رخ داده است اين حديث
را به گونه اى ديگر هم تفسير كرد.
و ماهيّت شرايطى كه در دوران امام حسن حكمفرما بود آن حضرت را وامى داشت روش
پيامبرصلى الله عليه وآله را دنبال كند وآن حضرت را كاملاً الگوى خود قرار
دهدوهمچون او به موّفقيتهاى بزرگى نيز نايل شود.
با اتخاذ همين روش بود كه وى مانند پيامبر گذشت و اغماض را پيشه خود مى ساخت و
با دشمنانش به صلح و مدارا رفتار مى كرد.
چنان كه شرايط و اوضاع خاصّ روزگار امام حسين نيز اقتضا مى كردتا آن حضرت در امر
دين و پيشبرد آن از خود تلاش و غيرت نشان دهدوهمين امر موجب شباهتهاى ميان دوران او
و دوران امام على شده بود.