الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد هشتم
( امام على (ع ) و امور قضايي )

مرحوم محمّد دشتى

- ۱ -


نام كتاب : الگوهاى رفتارى 8 امام على عليه السلام و امور قضايى
نام نويسنده : محمد دشتى
سرآغاز
نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از ((الگوهاى رفتارى )) آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم عليهم السلام تنها مدافع پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساى هجرت ، و جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش ، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان ، اوّل حافظ و جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است . كه همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان ، در كنار چشمه كوثر و پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم ، وحدتشان جاودانه است .
مباحث ارزشمند آن در حال تكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور است ، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى وشناخت و حضور است ، كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهد درخشيد، مانند:
1 - امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف - اخلاق فردى
ب - اخلاق اجتماعى
ج - آئين همسردارى
2 - امام على عليه السلام و مسائل سياسى
3 - امام على عليه السلام و اقتصاد
الف - كار و توليد
ب - انفاق و ايثارگرى
ج - عمران و آبادى
د - كشاورزى و باغدارى
4 - امام على عليه السلام و امور نظامى
الف - اخلاق نظامى
ب - امور دفاعى و مبارزاتى
5 - امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6 - امام على عليه السلام و علم و هنر
الف - مسائل آموزشى و هنرى
ب - مسائل علمى و فرهنگى
7 - امام على عليه السلام و مديريّت
8 - امام على عليه السلام و امور قضائى
الف - امور قضائى
ب - مسائل جزائى و كيفرى
9 - امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى
10 - امام على عليه السلام و مسائل حقوقى
11 - امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)
12 - امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13 - امام على عليه السلام و مباحث تربيتى
14 - امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15 - امام على عليه السلام و تفريحات سالم
الف - تفريحات سالم
ب - تجمّل و زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند، زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روشهاى الگوئى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نيز خبر مى دهند،
تنها داراى جذبه ((قال )) نيست كه دربردارنده جلوه هاى ((حال )) نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى است
از رهنمودها و راهنمائى هاى جاودانه عَلَوى است
از محضر حقّ و حقيقت است
و از زلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست
كه تنها نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك را در اين جزوات مى يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن ،
از چشمه زلال ولايت مى نوشيد
كه هر روز با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است .(1)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
چراغ روشنگر راه قصّه پردازان
و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامه ها
و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد،
تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم .
كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
نَوِّروُا مَجالِسَكُمْ بِذِكرِ عَلِىّ بْنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )) حقيقتِ ((چگونه بودن ؟!)) براى ما روشن مى شود.
و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصوم الهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع ومآخذ روائى و تاريخى و سياسى موجود كشف كنيم كه :
((امام على عليه السلام چگونه بود؟))
آنگاه بدانيم كه :
((چگونه بايد باشيم ))
زيرا خودِ آن حضرت فرمود:
اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاّ وَ اءَسْبِقُكُم الَيْهَا، وَ لا اءَنْهاكُم عَنْ مَعْصِيَةٍ اِلاّ وَ اءَتَناهى قبلَكُمْ عَنها(2)
(اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده اى تشويق نمى كنم جز آنكه در عمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيش از نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام .)
پس توجه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و دلاورانى كه با نام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى ، در صلح و سازندگى ، در جنگ و ستيز با دشمن ، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام رحمه الله عليه بجوشند، و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
((آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند))
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود:
((اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند))(3)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )) آغاز مباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى )) ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است .
اوّل - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
رفتارهاى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ، كه بايد در ارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در شرائط زمانى و مكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ قابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نمونه هاى روشنى را جمع آورى كرده ايم ، و ديگر امامان معصوم عليهم السلام نيز توضيح داده اند كه :
شكل و جنس لباس امام على عليه السلام تنها در روزگار خودش قابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم ، مورد اعتراض مردم قرار خواهيم گرفت .
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظر كاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند:
- غذاهاى ساده اى كه امام ميل مى فرمود، درصورتى كه فرزندان و همسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
- لباس هاى پشمى و ساده اى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى پوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم عليهم السلام بپوشند.
- در برخى از مواقع ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام با پاى برهنه راه مى رفت ، كه در زمان هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه :
لَنْ تَقْدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعينوُنى بِوَرَعٍ وَاجْتَهاد
((شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبى ها مرا يارى دهيد.))(4)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگى شُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرا اينگونه زندگى مى كنى ؟
عاصم بن زياد در جواب گفت :
قَالَ: يَا اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هذَا اءَنْتَ فِى خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءْكَلِكَ!
(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى ناگوار به سر مى برى ؟)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
قَالَ: وَيْحَكَ، إِنِّى لَسْتُ كَاءَنْتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّةِ الْعَدْلِ اءَنْ يُقَدِّرُوا اءَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلاَ يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!(5)
واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
دوّم - اقسام الگوهاى رفتارى
بعضى از رفتارهاى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام زمان و مكان نمى شناسد، و همواره براى الگوپذيرى ارزشمند است ، مانند:
1 - ترويج فرهنگ نماز
2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت
3 - ترويج فرهنگ اذان
4 - توجّه فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 - حمايت از مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است .
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى ، خودكفائى ، ساده پوشى ارزشمند است ،
امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّت ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى متغيّر و در حال دگرگونى است .
ضرورت ها
1- اگرهاى داورى
اگر همه انسان ها بر اءساس فطرت خداجوى خويش ، راه كمال و تكامل را تداوم مى دادند.
اگر همه انسان ها با روح حق گرائى و خويش به حقيقت مى پيوستند و همه جا با حق ، و براى حق ، و در راه حق تلاش ‍ مى كردند، و به حق خويش قانع مى شدند.
اگر همه انسان ها با جان عدالت خواه خود براى اجراى عدالت مى كوشيدند، عدالت را در همه جوانب آن مى شناختند.
و عدالت جو، و عدالت خو، بودند.
اگر همه انسان ها به يكديگر احترام مى گذاشتند و در احترام متقابل ، براى حقوق فردى و اجتماعى يكديگر ارزش ‍ قائل شده و به حريم حقوقى ديگران تجاوز نمى كردند.
اگر انسان ها با ارزش هاى اخلاقى تربيت مى شدند و با ارزش ها زندگى مى كردند، و براى انسان ها و انسانيّت ارزش ‍ قائل مى شدند.
اگر روح تجاوز طلبى ، برترى جوئى ، امتياز خواهى ، در بشريّت ريشه كن مى شد.
اگر غرائز حيوانى انسان ها چونان شهوت و خشم و غضب و قدرت طلبى تعديل مى گرديد.
اگر همه انسان ها به وظائف خود آشنا بودند.
اگر همه انسان ها تنها خدا را مى پرستند، خداشناس و خداترس بودند و همه جا خدا را مى ديدند و از سرانجام زشتى ها و اعمال نادرست مى ترسيدند.
روح تجاوز طلبى ، ستيزه جوئى ، برترى طلبى ، غارتگرى ، جنگ طلبى ، كينه توزى و انتقام از ميان برداشته مى شد و همه فرشته خو مى شدند.
ديگر نيازى به مبحث قضا و داورى نبود.
ديگر نيازى به محاكم قضائى نداشتيم كه نيكو سرودند:

بهشت آنجاست آزارى نباشد   كسى را با كسى كارى نباشد

امّا هزاران افسوس كه بسيارى در پرتو تعاليم پيامبران آسمانى تربيت نشدند خودسازى نكردند.
و نتوانستند عرائز حيوانى سركش خود را كنترل و تعديل كنند.
و با انواع روش ها و شيوه هاى دروغين و شيطانى در فكر فريب دادن انسان ها هستند، به ديگران ستم مى كنند، و با انواع حيله ها و نيرنگ ها به حريم اجتماعى و اقتصادى ديگران تجاوز مى كنند.
همه چيز را براى خود مى خواهند، و براى رسيدن به مقاصد شوم خود در حق همه كس جَفا مى كنند، ارزش ها را ناديده مى انگارند. اينجاست كه مسئله قضا و داورى مطرح مى شود و يك ضرورت اجتماعى است .
2 - ضرورت شناخت انسان ها
معرفى اقسام مردم در خطبه 32
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نسبت به اين مشكل انسانى ، اجتماعى در خطبه 32 فرمود :
اءَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ اءَصْبَحْنَا فِى دَهْرٍ عَنُودٍ، وَزَمَنٍ كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الُْمحْسِنُ مُسِيئا، وَيَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّا، لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا، وَلاَ نَسْاءَلُ عَمَّا جَهِلْنَا، وَلاَ نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا. وَالنَّاسُ عَلَى اءَرْبَعَةِ اءَصْنَافٍ: مِنْهُمْ مَنْ لاَ يَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِى الاْءَرْضِ إِلا مَهَانَةُ نَفْسِهِ، وَكَلاَلَةُ حَدِّهِ، وَنَضِيضُ وَفْرِهِ.
وَمِنْهُمْ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالُْمجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَرَجِلِهِ، قَدْ اءَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَاءَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ، اءَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ، اءَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ. وَلَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اءَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَنا، وَمِمَّا لَكَ عِنْدَ اللّهِ عِوَضا! وَمِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيَا بِعَمَلِ الاَّْخِرَةِ، وَلاَ يَطْلُبُ الاَّْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا، قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَقَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَشَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَزَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاْءَمَانَةِ، وَاتَّخَذَ سِتْرَ اللّهِ ذَرِيعَةً إِلَى الْمَعْصِيَةِ.
وَمِنْهُمْ مَنْ اءَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ، فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ، وَتَزَيَّنَ بِلِبَاسِ اءَهْلِ الزَّهَادَةِ، وَلَيْسَ مِنْ ذلِكَ فِى مَرَاحٍ وَلاَ مَغْدًى .
وَبَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ اءَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ، وَاءَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الَْمحْشَرِ، فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ، وَخَائِفٍ مَقْمُوعٍ، وَسَاكِتٍ مَكْعُومٍ، وَدَاعٍ مُخْلِصٍ، وَثَكْلاَنَ مُوجَعٍ، قَدْ اءَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ، وَشَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فِى بَحْرٍ اءُجَاجٍ، اءَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ، وَقُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا، وَقُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا، وَقُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.
فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِى اءَعْيُنِكُمْ اءَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ، وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَاتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، قَبْلَ اءَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ؛ وَارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً، فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ اءَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ.

1 - سير ارتجاعى امّت اسلامى
((اى مردم ، در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمت ها، صبح كرده ايم ، كه نيكوكار، بدكار به شمار مى آيد، و ستمگر بر تجاوز و سركشى خود مى افزايد، نه از آن چه مى دانيم بهره مى گيريم ، و نه از آن چه نميدانيم ، مى پرسيم ، و نه از هيچ حادثه مهّمى تا به ما فرود نيايد، مى ترسيم .
2 - اقسام مردم
(روانشناسى اجتماعى مسلمين ، پس از پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم )
در اين روزگاران ، مردم چهار گروه اند گروهى اگر دست به فساد نمى زنند، براى اين است كه ، روحشان ناتوان ، و شمشيرشان كُند، و امكانات مالى ، در اختيار ندارند.
گروه ديگر، آنان كه شمشير كشيده ، و شر و فسادشان را آشكار كرده اند، لشگرهاى پياده و سواره خود را گرد آورده ، و خود آماده كشتار ديگرانند، دين را براى به دست آوردن مال دنيا تباه كردند كه يا رييس و فرمانده گروهى شوند، يا به منبرى فرا رفته ، خطبه بخوانند، چه بد تجارتى ، كه دنيا را بهاى جان خود بدانى ، و با آن چه كه در نزد خداست معاوضه نمايى .
گروهى ديگر، با اعمال آخرت ، دنيا مى طلبند، و با اعمال دنيا در پى كسب مقام هاى معنوى آخرت نيستند، خود را كوچك و متواضع جلوه مى دهند، گام ها را رياكارانه كوتاه بر مى دارند، دامن خود را جمع كرده ، خود را همانند مؤ منان واقعى مى آرايند، و پوشش الهى را وسيله نفاق و دورويى و دنيا طلبى خود قرار مى دهند.
و برخى ديگر، با پستى و ذّلت و فقدان امكانات ، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، كه خود را به زيور قناعت آراسته ، و لباس زاهدان را پوشيده اند.
اينان هرگز، در هيچ زمانى از شب و روز، از زاهدان راستين نبوده اند.
3 - وصف پاكان در جامعه مسخ شده
در اين ميان گروه اندكى باقى مانده اند كه ياد قيامت ، چشمهايشان را بر همه چيز فرو بسته ، و ترس رستاخيز، اشكهايشان را جارى ساخته است ، برخى از آنها از جامعه رانده شده ، و تنها زندگى مى كنند، و برخى ديگر ترسان و سركوب شده يا لب فرو بسته و سكوت اختيار كرده اند، بعضى مخلصانه همچنان مردم را به سوى خدا دعوت مى كنند، و بعضى ديگر گريان و دردناكند كه تقيّه و خويشتن دارى ، آنان را از چشم مردم انداخته است ، و ناتوانى وجودشان را فرا گرفته گويا در درياى نمك فرو رفته اند، دهن هايشان بسته ، و قلب هايشان مجروح است ، آنقدر نصيحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كه كْشته دادند، انگشت شمارند.
4 - روش برخورد با دنيا
اى مردم بايد دنياى حرام در چشمانتان از پَرِ كاهِ خشكيده ، و تُفاله هاى قيچى شده دام داران ، بى ارزش تر باشد، از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آن كه آيندگان از شما پند گيرند، اين دنياىِ فاسدِ نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها كرد.))(6)
3 - ضرورت قضا و داورى
وقتى در جامعه انسان ها انواع فريب ها، حق كُشى ها، بى عدالتى ها، تجاوزها، و امتياز خواهى ها وجود دارد.
يكى از وظائف مهم حكومت اسلامى ايجاد امنيّت اجتماعى است ، و امنيّت اجتماعى بدون يك سيستم قضائى مقتدر و كارآمد به وجود نخواهد آمد زيرا:
تشخيص ظلم و ظالم ؛
شناخت خط تجاوز و متجاوز؛
شناسائى انواع جرم و بزهكارى و مجرمين ؛
و آنگاه اجراى احكام الهى در احقاق حق فرد و جامعه ، و تنبيه متجاوزان ، و قصاص كردن قاتلان ؛
و اجراى حَد شرعى بر اندام كثيف مجرمان ؛
و باز پس گرفتن حقوق از دست رفته محرومان و مظلومان
همه و همه به سيستم قضائى و داورى قضات مؤ من و متعهّد وابسته است .
اگر سيستم قضائى مقتدر و كارآمدى موجود نباشد.
يا قضات و داوران كارشناس و عالم و متخصّص و متعهّدى وجود نداشته باشند.
و يا نگذارند كه عدالت و قسط به وسيله سيستم قضائى به اجرا در آيد.
جامعه انسانى رنگ سلامت نخواهد ديد و انواع ضد ارزش ها رواج پيدا خواهد كرد.
اميرالمؤ منين عليه السلام در خطبه 18 نهج البلاغه با اندوه و تاءسّف فراوان از قضات و داوران دروغين مى نالد كه بدون ايمان و تخصّص و تعهّد بر منصب قضاوت تكيه زدند و با ظنّ و گمان و راءى ناصواب خود احكام دروغين را صادر مى كنند كه فرمود :
تَرِدُ عَلَى اءَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِى حُكْمٍ مِنَ الاْءَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَاءْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلافِ قَوْلِهِ، ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذلِكَ عِنْدَ الاِْمَامِ الَّذِى اسْتَقْضَاهُمْ، فَيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعا. وَإِل -هُهُمْ وَاحِدٌ! وَنَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ، وَكِتَابُهُمْ، وَاحِدٌ! اءَفَاءَمَرَهُمُ اللّهُ -سُبْحَانَهُ- بِالاِْخْتِلاَفِ فَاءَطَاعُوهُ! اءَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ!
((دعوايى نسبت به يكى از احكام اجتماعى نزد عالمى مى برند كه با راءى خود حكمى صادر مى كند، پس همان دعوى را نزد ديگرى مى برند كه او درُست بر خلاف راءى اوّلى ، حكم مى دهد، سپس همه قضُات نزد رييس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرد، جمع مى گردند، او راءى همه را بر حق مى شمارد!))(7)
آنگاه در نامه 53/42 و 46 خطاب به مالك اشتر به ضرورت سيستم قضائى و ضرورت وجود قضات و داوران اشاره مى فرمايد كه :
وَاعْلَمْ اءَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلا بِبَعْضٍ، وَلاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْضٍ: فَمِنْهَا جُنُودُ اللّهِ، وَمِنْهَا كُتَّابُ الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ، وَمِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ، وَمِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَالرِّفْقِ، وَمِنْهَا اءَهْلُ الْجِزْيَةِ وَالْخَرَاجِ مِنْ اءَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُسْلِمَةِ النَّاسِ، وَمِنْهَا التُّجَّارُ وَاءَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَمِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِى الْحَاجَةِ وَالْمَسْكَنَةِ، وَكُلُّ قَدْ سَمَّى اللّهُ لَهُ سَهْمَهُ، وَوَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِى كِتَابِهِ اءَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِصلى الله عليه و آله و سلم عَهْدا مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظا.
((اى مالك بدان ! مردم از گروههاى گوناگونى مى باشند كه اصلاح هر يك جز با ديگرى امكان ندارد، و هيچ يك از گروهها از گروه ديگر بى نياز نيست از آن قشرها، لشگريان خدا، و نويسندگان عمومى و خصوصى ، قضات دادگستر، كارگزاران عدل و نظم اجتماعى ، جزيه دهندگان ، پرداخت كنندگان ماليات ، تجّار و بازرگانان ، صاحبان صنعت و پيشه وران ، و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندان مى باشند، كه براى هريك خداوند سهمى مقررّ داشته ، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنّت پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم تعيين كرده كه پيمانى از طرف خداست و نگهدارى آن بر ما لازم است .))
و در ادامه رهنمود خود به اهميّت و ضرورت كار ارزشمند قضات مى پردازد و مى فرمايد:
فَالْجُنُودُ، بِإِذْنِ اللّهِ، حُصُونُ الرَّعِيَّةِ، وَزَيْنُ الْوُلاَةِ، وَعِزُّ الدِّينِ، وَسُبُلُ الاْءَمْنِ، وَلَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلا بِهِمْ. ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلا بِمَا يُخْرِجُ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِى يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ، وَيَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيَما يُصْلِحُهُمْ، وَيَكُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ.
ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلا بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَالْعُمَّالِ وَالْكُتّابِ، لِمَا يُحْكِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ، وَيَجْمَعُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ، وَيَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ، وَيُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاُْمُورِ وَعَوامِّهَا. وَلاَ قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعا إِلا بِالتُّجَّارِ وَذَوِى الصِّنَاعَاتِ، فِيَما يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ، وَيُقِيمُونَهُ مِنْ اءَسْوَاقِهِمْ، وَيَكْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِاءَيْدِيهِمْ مَا لاَ يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ.

((پس سپاهيان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعيّت ، و زينت و وقار زمامداران ، شكوه دين ، و راههاى تحقّق امنيّت كشورند، امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد، و پايدارى سپاهيان جز به خراج و ماليات رعيّت انجام نمى شود كه با آن براى جهاد با دشمن تقويت گردند، و براى اصلاح امور خويش به آن تكيّه كنند، و نيازمنديهاى خود را برطرف سازند.
سپس سپاهيان و مردم ، جز با گروه سوّم نمى توانند پايدار باشند، و آن قضات ، و كارگزاران دولت ، و نويسندگان حكومتند، كه قراردادها و معاملات را استوار مى كنند، و آن چه به سود مسلمانان است فراهم مى آورند، و در كارهاى عمومى و خصوصى مورد اعتمادند.
و گروه هاى ياد شده بدون بازرگانان ، و صاحبان صنايع نمى توانند دوام بياورند، زيرا آنان وسائل زندگى را فراهم مى آورند، و در بازارها عرضه مى كنند، و بسيارى از وسايل زندگى را با دست مى سازند كه از توان ديگران خارج است ))(8)
4 - ويژگى هاى قضائى امام على عليه السلام
با توجّه به ((اگرهاى داورى )) و ((ضرورت و اهميّت قضا و داورى )) همه ملّت ها و دولت ها به سازماندهى سيستم قضائى پرداختند تا مقتدرترين و كارآمدترين سيستم قضائى را داشته باشند كه بتوانند عدالت اجتماعى را تحقّق بخشند. يعنى سيستم قضائى از سيستم حكومت ها جدا نيست و بايد به مسائل آن به گونه اى جدّى نگريست .