الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام
جلد هفتم
( امام على (ع ) و مديريت )
مرحوم محمّد دشتى
- ۱ -
نام كتاب : (الگوهاى رفتارى
امام على عليه السلام ) جلد هفتم امام على عليه السلام و مديريت
نام نويسنده : محمد دشتى
سرآغاز
نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها
برخى از ((الگوهاى رفتارى ))
آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم عليهم
السلام ، تنها مدافع پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم به هنگام بعثت و
دوران طاقت فرساى هجرت ، و جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش ، و نابود
كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان ، اوّل حافظ و جامع قرآن ، و قرآن
مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است . كه همواره با قرآن بود،
و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان ، در كنار چشمه كوثر
و پيامبرصلى الله عليه و آله و سلم ، وحدتشان جاودانه است .
مباحث ارزشمند آن در حال تكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور
است ، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى وشناخت و حضور است ، كه با نام هاى
مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهد درخشيد مانند:
1 - امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف - اخلاق فردى
ب - اخلاق اجتماعى
ج - آئين همسردارى
2 - امام على عليه السلام و مسائل سياسى
3 - امام على عليه السلام و اقتصاد
الف - كار و توليد
ب - انفاق و ايثارگرى
ج - عمران و آبادى
د - كشاورزى و باغدارى
4 - امام على عليه السلام و امور نظامى
الف - اخلاق نظامى
ب - امور دفاعى و مبارزاتى
5 - امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6 - امام على عليه السلام و علم و هنر
الف - مسائل آموزشى و هنرى
ب - مسائل علمى و فرهنگى
7 - امام على عليه السلام و مديريّت
8 - امام على عليه السلام و امور قضائى
الف - امور قضائى
ب - مسائل جزائى و كيفرى
9 - امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى
10 - امام على عليه السلام و مسائل حقوقى
11 - امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)
12 - امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13 - امام على عليه السلام و مباحث تربيتى
14 - امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15 - امام على عليه السلام و تفريحات سالم
الف - تفريحات سالم
ب - تجمّل و زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و
سرنوشت سازند، زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و
روشهاى الگوئى امام على عليه السلام نيز خبر مى دهند، تنها داراى جذبه
((قال )) نيست كه
دربردارنده جلوه هاى ((حال ))
نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى
علوم نَبَوى است از رهنمودها وراهنمائيهاى جاودانه عَلَوى است از محضر
حقّ و حقيقت است و از زلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست كه تنها
نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك را در اين جزوات مى يابيد
و با مطالعه مطالب نورانى آن ، از چشمه زلال ولايت مى نوشيد كه هرروز
با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است
.
(*)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
چراغ روشنگر راه قصّه پردازان و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان
نمايشنامه ها و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد
اسلامى باشد، تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم
اسلام نورانى كنيم .
كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
نَوِّروُا
مجَالِسَكُمْ بِذِكرِ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على
عليه السلام )) حقيقتِ ((چگونه
بودن ؟!)) براى ما روشن مى شود
و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از امام على عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن
بزرگ معصوم الهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع
ومآخذ روائى و تاريخى و سياسى موجود كشف كنيم كه :
((امام على عليه السلام چگونه بود؟))
آنگاه بدانيم كه :
((چگونه بايد باشيم ))
زيرا خود فرمود:
أَيُّهَا
النَّاسُ إِنى وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلا وَ
أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَ لاَأَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلا وَ
أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا(1)
(اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده اى تشويق نمى
كنم جز آنكه در عمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از
گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيش از نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام )
پس توجه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و
دلاورانى كه با نام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در
جاى جاى زندگى ، در صلح و سازندگى ، در جنگ و ستيز با دشمن ، در
خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار
مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام رحمه الله عليه بجوشند، و
در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى الله عليه و
آله و سلم فرمود:
((آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند))
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود:
((اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند))
(2)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى
امام على عليه السلام )) آغاز مباركى باشد تا
اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى ((الگوهاى
رفتارى )) ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است .
اوّل - الگوهاى رفتارى و
عنصر زمان و مكان
رفتارهاى امام على عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ،
كه بايد در ارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در شرائط زمانى
و مكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ
قابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار
داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى امام على عليه السلام نمونه
هاى روشنى را جمع آورى كرده ايم ، و ديگر امامان معصوم عليه السلام نيز
توضيح داده اند كه :
شكل و جنس لباس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تنها در روزگار خودش
قابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم ، مورد
اعتراض مردم قرار خواهيم گرفت .
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از
نظر كاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند:
- غذاهاى ساده اى كه امام ميل مى فرمود، درصورتى كه فرزندان و همسران
او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
- لباسهاى پشمى و ساده اى كه امام مى پوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر
امامان معصوم عليهم السلام بپوشند.
- در برخى از مواقع ، امام على عليه السلام با پاى برهنه راه مى رفت ،
كه در زمان هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه :
لاَ تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِى بِوَرَعٍ وَ
اجْتِهَادٍ
( شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى
خوبى ها مرا يارى دهيد.)
(3)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگى
شُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار
داد، كه چرا اينگونه زندگى مى كنى ؟
عاصم بن زياد در جواب گفت :
قَالَ يَا
أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِى خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ
جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ
(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى
ناگوار بسر مى برى ؟)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
قَالَ
وَيْحَكَ إِنى لَسْتُ كَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى
أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ
كَيْلاَ يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ
واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه
خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان
نياورد، و به طغيان نكشاند.
دوّم - اقسام الگوهاى
رفتارى
بعضى از رفتارهاى امام على عليه السلام زمان و مكان نمى شناسد،
و همواره براى الگوپذيرى ارزشمند است ، مانند:
1 - ترويج فرهنگ نماز
2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت
3 - ترويج فرهنگ اذان
4 - توجّه فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 - حمايت از مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ
و آداب و رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است .
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى
، خودكفائى ، ساده پوشى ارزشمند است ، امّا در هر جامعه اى چهار چوب
خاصّ خودش را دارد، پس كميّت ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و
كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى متغيّر و در حال دگرگونى است .
زيربناى مديريّت ها
در تمام ملّت ها و دولت ها نوعى مديريّت و سياست براى اداره
كشور و مردم وجود داشته و دارد.
گرچه مباحث ((مديريّتى ))
را بسيارى به دوران پديد آمدن كارخانه ها و مجتمع هاى كارگرى و اقتصادى
نسبت مى دهند، و نوع روش هاى برخوردى كار فرمايان با كارگران را به نقد
و ارزيابى مى گذارند.
امّا هم اكنون مبحث ، چگونگى اداره انسان ها در مراكز گوناگون اقتصادى
، نظامى ، سياسى ، اجتماعى ، بهداشتى ، نوعى با مباحث مديريّت در
ارتباط است كه هر يك از دولت ها و ملّت هاى كنونى جهان تلاش مى كنند تا
با راه و رسم و آداب و رسوم و نوآوريهاى خاصّ خودشان ((مديريّت
)) را تعريف كنند و فرد و جامعه را اداره
نمايند.
از ظهور اوّلين تئورى هاى مديريّت (تيلوريسم در غرب ) تا كنون كه انواع
تئورى هاى مديريّت سامان يافت
و پس از دوران هاى خاصّى مورد نقد و ارزيابى قرار گرفته و سپس دچار
فروپاشى شد،
همواره كارشناسان امور سياسى ، اجتماعى ، نظامى بر اين مهم پا مى
فشارند كه چگونه بايد ((فرد))
و ((جامعه )) را اداره
كرد كه همگان به حقوق خويش رسيده و جامعه انسانى به خوبى اداره گردد، و
هر روز فرد و جامعه به سوى رشد و تكامل در حركت باشند.
نه كارگران بر ضد كار فرمايان شورش كنند.
و نه كارفرمايان حقوق كارگران را ناديده انگارند.
و انسان ها در كار و تلاش مداوم به حقوق لازم خود رسيده و شخصيّت آنان
محفوظ ماند.
اوّل - علل فروپاشى ها
1 - مديريّت تيلوريسم
در روزهاى آغازين ظهور تئورى ((تيلوريسم
)) گرچه مراكز كارى سامان يافت ، و كارخانه
داران ، و كارفرمايان بر اوضاع مسلّط شدند و زمان سودآورى فرا رسيده
بود و روزگار به كام صاحبان صنايع شد.
امّا به زودى دوران فروپاشى فرا رسيد زيرا اصول و مبانى مديريّت نوع
((تيلوريسم )) در دراز
مدّت براى كارگران قابل تحمّل نبود، مانند:
الف - اصل جانبدارى از كارفرما
درست است كه كارخانه و ابزار كار از آنِ كارفرما و صاحبان صنايع بود، و
نيروى كار، در آن دخالت نداشت ، امّا ناديده گرفتن حقوق انسانى نيروى
كار نوعى اهانت به شخصيّت كارگران ، و ظلم به حقوق آنان بود.
نيروى كار احساس مى كرد كه كسى مدافع حقوق آنان نيست و كاستى ها و
كمبودها و حق كُشى ها را كسى برّرسى نمى كند و به فكر جبران آن نيست كه
به تدريج اصل جانبدارى از كارفرما زير سئوال رفت و زمينه هاى شورشگرى
را پديد آورد.
ب - اصل نگاه ابزارى به نيروى انسانى
در تفكّر و مديريّت تيلوريسم مى گفتند، سرمايه و ماشين و ابزار كار از
آن صاحبان صنايع و كارفرماست ، و چون نيروى كار در آن دخالت ندارد، سهم
بيشتر از آن ((كارفرما))
است .
و كارگر تنها ابزار كار است ، كه بايد حداكثر توان خويش را بكارگيرد و
حقوقى كه صاحبان صنايع و كارفرمايان تعيين مى كنند بگيرد،
نه در نوع كار
و نه در نوع دستمزد
مى تواند اظهار نظر كند.
اين نوع برداشت ها براى نيروى انسانى قابل قبول نبود و به تدريج از
ميان رفت و نيروى انسانى حاضر نشد كه تنها ((نقش
ابزارى )) داشته و در سرنوشت خود دخالتى نداشته
باشد و آرام آرام زير سئوال رفت و در شورشهاى كارگرى مردود اعلام شد.
امام على عليه السلام با توجّه با اين حقيقت در نامه 26 خود به كارگزار
مالياتى مى نويسد:
أَمَرَهُ
بِتَقْوَى اللَّهِ فِى سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ
حَيْثُ لاَ شَهِيدَ غَيْرُهُ وَ لاَ وَكِيلَ دُونَهُ وَ أَمَرَهُ أَلا
يَعْمَلَ بِشَيْءٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ فِيمَا ظَهَرَ فَيُخَالِفَ
إِلَى غَيْرِهِ فِيمَا أَسَرَّ وَ مَنْ لَمْ يَخْتَلِفْ سِرُّهُ وَ
عَلاَنِيَتُهُ وَ فِعْلُهُ وَ مَقَالَتُهُ فَقَدْ أَدَّى الاَْمَانَةَ
وَ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ وَ أَمَرَهُ أَلا يَجْبَهَهُمْ وَ لاَ
يَعْضَهَهُمْ وَ لاَ يَرْغَبَ عَنْهُمْ تَفَضُّلاً بِالاِْمَارَةِ
عَلَيْهِمْ فَإِنَّهُمُ الاِْخْوَانُ فِى الدينِ وَ الاَْعْوَانُ عَلَى
اسْتِخْرَاجِ الْحُقُوقِ وَ إِنَّ لَكَ فِى هَذِهِ الصَّدَقَةِ
نَصِيباً مَفْرُوضاً وَ حَقّاً مَعْلُوماً وَ شُرَكَاءَ أَهْلَ
مَسْكَنَةٍ وَ ضُعَفَاءَ ذَوِى فَاقَةٍ وَ إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ
فَوَفهِمْ حُقُوقَهُمْ وَ إِلا تَفْعَلْ فَإِنَّكَ مِنْ أَكْثَرِ
النَّاسِ خُصُوماً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ بُؤْسَى لِمَنْ خَصْمُهُ
عِنْدَ اللَّهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِينُ وَ السَّائِلُونَ وَ
الْمَدْفُوعُونَ وَ الْغَارِمُونَ وَ ابْنُ السَّبِيلِ وَ مَنِ
اسْتَهَانَ بِالاَْمَانَةِ وَ رَتَعَ فِى الْخِيَانَةِ وَ لَمْ يُنَزهْ
نَفْسَهُ وَ دِينَهُ عَنْهَا فَقَدْ أَحَلَّ بِنَفْسِهِ الذُّلَّ وَ
الْخِزْيَ فِى الدُّنْيَا وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ أَذَلُّ وَ أَخْزَى
وَ إِنَّ أَعْظَمَ الْخِيَانَةِ خِيَانَةُ الاُْمَّةِ وَ أَفْظَعَ
الْغِش غِشُّ الاَْئِمَّةِ وَ السَّلاَمُ
1- اخلاق كارگزاران مالياتى
((او را به ترس از خدا در اسرار پنهانى ، و
اعمال مخفى سفارش مى كنم ، آنجا كه هيچ گواهى غير ازاو، و نماينده اى
جز خدا نيست ، و سفارش مى كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت ، و در
خلوت نافرمانى كند، و اينكه آشكار و پنهانش ، و گفتار و كردارش در تضاد
نباشد، امانت الهى را اداء، و عبادت را خالصانه انجام دهد و به او
سفارش مى كنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگويد، و با مردم به
جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بى اعتنايى نكند، چه اينكه مردم برادران
دينى ، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهى اند بدان ! براى تو در اين
زكاتى كه جمع مى كنى سهمى معيّن ، و حقّى روشن است ، و شريكانى از
مستمندان و ضعيفان دارى ، همانگونه كه ما حق تو را مى دهيم ، تو هم
بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى ، اگر چنين نكنى در روز رستاخيز
بيش از همه دشمن دارى ، و واى بر كسى كه در پيشگاه خدا، فقرا و مساكين
، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقّشان محرومند، و بدهكاران و
ورشكستگان و در راه ماندگان ، دشمن او باشند و از او شكايت كنند
2 O امانتدارى
كسى كه امانت الهى را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، و خود و
دين خود را پاك نسازد، درهاى خوارى را در دنيا به روى خود گشوده ، و در
قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود، و همانا! بزرگ ترين خيانت ! خيانت به
ملّت ، و رسواترين دغلكارى ، دغلبازى با امامان است ، با درود.))
(4)
ج - اصل استبداد و خشونت
براى اينكه بر اوضاع اقتصادى و مراكز كارگرى مسلّط باشند به اين سياست
رسيدند كه كارفرمايان را به خوبى اداره كرده و با نيروى انسانى
((كارگر)) با خشونت و روش
هاى استبدادى برخورد كنند،
با رعب و وحشت آنها را در تداوم توليد به سكوت و حداكثر توان كار وادار
كنند تا جرئت نكنند چون و چرا كنند،
و از فرامين كار فرمايان سرپيچى نمايند.
اين روش غير عادلانه نيز با روح و فطرت آزادى خواه انسان سازگار نبود
و محكوم شد و سرانجام مشكلات مراكز اقتصادى را دو چندان كرد و عامل
اعتراض ها،
شورشها، و اعتصاب ها شد.
امام على عليه السلام در نامه 53 نسبت به خشونت و ضد ارزشها به مالك
اشتر هشدار مى دهد كه :
وَ أَشْعِرْ
قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ
اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاَ تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً
تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِى
الدينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِى الْخَلْقِ يَفْرُطُ نهج البلاغة ص :
428مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ يُؤْتَى عَلَى
أَيْدِيهِمْ فِى الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ
صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِى تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ
مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِى الاَْمْرِ
عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلا كَ وَ قَدِ
اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلاَكَ بِهِمْ وَ لاَ تَنْصِبَنَّ
نَفْسَكَ لِحَرْبِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لاَ يَدَ لَكَ بِنِقْمَتِهِ وَ
لاَ غِنَى بِكَ عَنْ عَفْوِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ لاَ تَنْدَمَنَّ عَلَى
عَفْوٍ وَ لاَ تَبْجَحَنَّ بِعُقُوبَةٍ وَ لاَ تُسْرِعَنَّ إِلَى
بَادِرَةٍ وَجَدْتَ مِنْهَا مَنْدُوحَةً وَ لاَ تَقُولَنَّ إِنى
مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِى الْقَلْبِ وَ
مَنْهَكَةٌ لِلدينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ وَ إِذَا أَحْدَثَ
لَكَ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ سُلْطَانِكَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِيلَةً
فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْكِ اللَّهِ فَوْقَكَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْكَ
عَلَى مَا لاَ تَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ نَفْسِكَ فَإِنَّ ذَلِكَ
يُطَامِنُ إِلَيْكَ مِنْ طِمَاحِكَ وَ يَكُفُّ عَنْكَ مِنْ غَرْبِكَ وَ
يَفِى ءُ إِلَيْكَ بِمَا عَزَبَ عَنْكَ مِنْ عَقْلِكَ
((مهربانى با مردم را پوشش دل خويش قرارده ، و
با همه دوست و مهربان باش . مبادا هرگز، چونان حيوان شكارى باشى كه
خوردن آنان را غنيمت دانى ، زيرا مردم دو دسته اند، دسته اى برادر دينى
تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مى باشند، اگر گناهى از آنان سر
مى زند، يا علّتهايى بر آنان عارض مى شود، يا خواسته و ناخواسته ،
اشتباهى مرتكب مى گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گير، آن گونه
كه دوست دارى خدا تو را ببخشايد و بر تو آسان گيرد همانا تو از آنان
برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن كس كه تو را فرماندارى مصر
داد والاتر است ، كه انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده ، و آنان
را وسيله آزمودن تو قرار داده است ، هرگز با خدا مستيز، كه تو را از
كيفر او نجاتى نيست ، و از بخشش و رحمت او بى نياز نخواهى بود، بر بخشش
ديگران پشيمان مباش ، و از كيفر كردن شادى مكن ، و از خشمى كه توانى از
آن رها گردى شتاب نداشته باش ، به مردم نگو، به من فرمان دادند و من
نيز فرمان مى دهم ، بايد اطاعت شود، كه اين گونه خود بزرگ بينى دل را
فاسد، و دين را پژمرده ، و موجب زوال نعمتهاست و اگر با مقام و قدرتى
كه دارى ، دچار تكبّر يا خود بزرگ بينى شدى به بزرگى حكومت پروردگار كه
برتر از تو است بنگر، كه تو را از آن سركشى نجات مى دهد، و تند روى تو
را فرو مى نشاند، و عقل و انديشه ات را به جايگاه اصلى باز مى گرداند.))
(5)
د - اصل از يادبردن ارزش ها
در مديريّت تيلوريسم ، تنها افزايش توليد محور اداره مجتمع هاى كارگرى
بود كه افزايش توليد را با روشهاى گوناگون و با شيوه هاى مختلف مى
خواستند تحقّق بخشند حتّى به فداكردن ارزش هاى اخلاقى ، و زير پاگذاشتن
واقعيّت ها و مسخ و دگرگون جلوه دادن حقيقت ها، كه هم اكنون نيز براى
پيروزى در رقابت هاى جهانى و به دست گرفتن كانالهاى توليد و صادرات از
همه ابزارهاى موجود استفاده مى كنند
تا از كانال هاى تلويزيونى ، ماهواره ها، اينترنت ، مردم را اغفال و
مُدلهاى انتخابى خود را در جهان مطرح كنند
تا الگوى دلخواه خود را رواج داده و بدنبال آن كالاهاى خود را صادر
كنند.
اين اصل نيز براى نيروهاى انسانى قابل قبول نبوده و نيست و در دراز
مدّت مردم را به سرپيچى و شورش واداشت .
امام على عليه السلام باتوجّه به نقش ارزش ها در مديريّت صحيح جامعه در
نامه 27 به محمدبن ابى بكر مى نويسد:
فَاخْفِضْ
لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ
وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِى اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لاَ
يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِى حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لاَ يَيْأَسَ
الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى
يُسَائِلُكُمْ مَعْشَرَ عِبَادِهِ عَنِ الصَّغِيرَةِ مِنْ
أَعْمَالِكُمْ وَ الْكَبِيرَةِ وَ الظَّاهِرَةِ وَ الْمَسْتُورَةِ
فَإِنْ يُعَذبْ فَأَنْتُمْ أَظْلَمُ وَ إِنْ يَعْفُ فَهُوَ أَكْرَمُ
((با مردم فروتن باش ، نرمخو و مهربان باش ،
گشاده رو و خندان باش ، در نگاههايت ، و در نيم نگاه و خيره شدن به
مردم به تساوى رفتار كن ، تا بزرگان در ستمكارى تو طمع نكنند، و
ناتوانها در عدالت تو ماءيوس نگردند، زيرا خداوند از شما بندگان درباره
اعمال كوچك و بزرگ ، آشكار و پنهان پرسش مى كند، اگر كيفر دهد شما
استحقاق بيش از آن را داريد، و اگر ببخشد از بزرگوارى اوست .))
(6)
2 - مديريّت هاى سوسياليستى
در مديريّت هاى سوسياليستى ، چيزى عوض نشده بود، و اصول غير انسانى در
مديريّت هاى غربى تغيير نكرده بود با اين فرق كه در كشورهاى غربى ،
كارفرما، و صاحبان صنايع ، اشخاص و افراد و سرمايه داران بودند كه در
مديريّت هاى سوسياليستى ، كارفرما و صاحب صنايع ، سرمايه دار بزرگى
بنام ((دولت )) بود.
هم در مديريّت هاى غربى انسان و نيروى انسانى ابزار كار بود، و هم در
مديريّت هاى سوسياليستى به انسان چونان ابزار كار مى نگريستند.
در هر دو مدل مديريّت :
الف - اصل جانبدارى از كارفرما
ب - اصل نگاه ابزارى به نيروى انسانى
ج - اصل استبداد و خشونت
د - اصل از ياد بردن ارزش ها
مطرح بوده و هست با اين فرق كه در كشورهاى سوسياليستى در آغاز با
شعارهاى فريبنده مانند:
O جهان از آنِ ((پرولتاريا))
است .
O كارگران جهان متّحد خواهند شد.
O كارگران جهان به سوى بهشت كمونيسم در حركتند.
مردم را اغفال كردند،
امّا در دراز مدّت نيروى انسانى به خود آمد و دانست كه دست رنج او را
در غرب ، سرمايه داران و در شرق دولت مردان غارت مى كنند،
در هر دو نظام كارگر بيچاره غارت زده و غارت شده است كه نه به نيروى
كار او بها مى دهند و نه شخصيّت او را محترم مى شمارند و نه ارزش هاى
اخلاقى او را پاس مى دارند.
از اين رو در كشورهاى سوسياليستى نيز شورش ها پديد آمد و كارگران با
ابزار كار بى تفاوت شدند و دانستند كه كسى به منافع آنان فكر نمى كند.
آندره ژيد در سال هاى 54 - 53 كه از شوروى ديدن كرده بود وقتى به
ملاقات رئيس جمهور شوروى سابق (خروشچف ) مى رفت به او گفتند منتظر
بماند، زيرا رئيس جمهور در استخر شير گوسفند دارد حمّام مى كند.
آندره ژيد اموال شخصى خروشچف را وقتى محاسبه كرد، اعلام نمود كه با
سرمايه موجود بانك ملّى سوئيس برابرى دارد.
دوم O زيربناى انواع
مديريّت ها
آنچه كه در مديريّت هاى غربى و شرقى از ياد رفته بود ارزشهاى
اخلاقى بود،
|