الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد دوم
( امام على (ع ) و مسائل سياسى )

مرحوم محمّد دشتى

- ۹ -


قشر ديگر، طبقه پايين از نيازمندان و مستمندانند كه بايد به آنها بخشش و يارى كرد. براى تمام اقشار گوناگون ياد شده ، در پيشگاه خدا گشايشى است ، و همه آنان به مقدارى كه امورشان اصلاح شود بر زمامدار حقّى مشخصّ دارند، و زمامدار از انجام آن چه خدا بر او واجب كرده است نمى تواند موّفق باشد جز آن كه تلاش فراوان نمايد، و از خدا يارى بطلبد، و خود را براى انجام حق آماده سازد، و در همه كارها، آسان باشد يا دشوار، شكيبايى ورزد.
اوّل - سيماى نظاميان
براى فرماندهى سپاه كسى را برگزين كه خيرخواهى او براى خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله و امام تو بيشتر، و دامن او پاك تر، شكيبايى او برتر باشد، از كسانى كه دير به خشم آيد، و عذر پذيرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان ، با قدرت برخورد نمايد، دُرشتى او را به تجاوز نكشاند، و ناتوانى او را از حركت باز ندارد. سپس در نظاميان با خانواده هاى ريشه دار، داراى شخصيّت حساب شده ، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نيكو و درخشان ، كه دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزديك بر قرار كن ، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع كرده ، و نيكى ها را در خود گرد آورده اند، پس در كارهاى آنان بگونه اى بينديش كه پدرى مهربان درباره فرزندش مى انديشد، و مبادا آن چه را كه آنان را نيرومند مى كند در ديده ات بزرگ جلوه كند،
فَإِنَّ لِليَسِيرِ مِن لُطفِكَ مَوضِعا يَنتَفِعُونَ بِهِ، وَلِلجَسِيمِ مَوقِعا لاَ يَستَغنُونَ عَنهُ. وَليَكُن آثَرُ رُؤُوسِ جُندِكَ عِندَكَ مَن وَاسَاهُم فِى مَعُونَتِهِ، وَاءَفضَلَ عَلَيهِم مِن جِدَتِهِ، بِمَا يَسَعُهُم وَيَسَعُ مَن وَرَاءَهُم مِن خُلُوفِ اءَهلِيهِم ، حَتَّى يَكُونَ هَمَّهُم هَمّا وَاحِدا فِى جِهَادِ العَدُوِّ.
فَإِنَّ عَطفَكَ عَلَيهِم يَعطِفُ قُلُوبَهُم عَلَيكَ، وَإِنَّ اءَفضَلَ قُرَّةِ عَينِ الوُلاَةِ استِقَامَةُ العَدلِ فِى البِلاَدِ، وَظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ وَإِنَّهُ لاَ تَظهَرُ مَوَدَّتُهُم إِلا بِسَلاَمَةِ صُدُورِهِم ، وَلاَ تَصِحُّ نَصِيحَتُهُم إِلا بِحِيطَتِهِم عَلَى وُلاَةِ الاُْمُورِ، وَقِلَّةِ اسْتِثْقَالِ دُوَلِهِم ، وَتَركِ استِبطَاءِ انقِطَاعِ مُدَّتِهِم . فَافسَح فِى آمَالِهِم ، وَوَاصِل فِى حُسنِ الثَّنَاءِ عَلَيهِم ، وَتَعدِيدِ مَا اءَبلَى ذُوُو البَلاَءِ مِنهُم ؛ فَإِنَّ كَثرَةَ الذِّكرِ لِحُسنِ اءَفعَالِهِم تَهُزُّ الشُّجَاعَ، وَتُحَرِّضُ النَّاكِلَ، إِن شَاءَ اللّهُ. ثُمَّ اعرِف لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم مَا اءَبلَى ، وَلاَتَضُمَّنَّ بَلاَ ءَ امرِئٍ إِلَى غَيرِهِ، وَلاَ تُقَصِّرَنَّ بِهُ دُونَ غَايَةِ بَلاَئِهِ، وَلاَ يَدعُوَنَّكَ شَرَفُ امرِئٍ إِلَى اءَن تُعظِمَ مِن بَلاَئِهِ مَا كَانَ صَغِيرا، وَلاَ ضَعَةُ امرِئٍ إِلَى اءَن تَستَصغِرَ مِن بَلاَئِهِ مَا كَانَ عَظِيما. وَاردُد إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ مَا يُضلِعُكَ مِنَ الخُطُوبِ، وَيَشتَبِهُ عَلَيكَ مِنَ الاُْمُورِ؛ فَقَدْ قَالَ اللّهُ تَعَالَى لِقَومٍ اءَحَبَّ إِرشَادَهُم :

و نيكوكارى تو نسبت به آنان هر چند اندك باشد را خوار مپندار، زيرا نيكى آنان را به خيرخواهى تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نيكو گرداند، و رسيدگى به امور كوچك آنان را به اعتماد رسيدگى به كارهاى بزرگشان وامگذار، زيرا نيكى اندك تو را جايگاهى است كه از آن سود مى برند، و نيكى هاى بزرگ تو را جايى است كه از آن بى نياز نيستند. برگزيده ترين فرماندهان سپاه تو، كسى باشد كه از همه بيشتر به سربازان كمك رساند، و از امكانات مالى خود بيشتر در اختيارشان گذارد، به اندازه اى كه خانواده هايشان در پُشت جبهه ، و خودشان در آسايش كامل باشند، تا در نبرد با دشمن ، سربازان اسلام تنها به يك چيز بينديشند همانا مهربانى تو نسبت به سربازان ، دلهايشان را به تو مى كشاند، و همانا، روشنى چشم زمامداران ، برقرارى عدل در شهرها و آشكار شدن محبّت مردم نسبت به والى است ، كه محبّت دلهاى رعيّت جز با پاكى قلبها پديد نمى آيد، و خيرخواهى آنان زمانى است كه با رغبت و شوق پيرامون والى را گرفته ، و حكومت بارسنگينى را بردوش رعيّت نگذاشته باشد، و طولانى شدن مدت زمامدارى بر ملّت ناگوار نباشد. پس آرزوهاى سپاهيان را برآور، و همواره از آنان ستايش كن ، و كارهاى مهّمى كه انجام داده اند بر شمار، زيرا يادآورى كارهاى ارزشمند آنان ، شجاعان را بر مى انگيزاند، و ترسوها را به تلاش وامى دارد، ان شاء اللّه . و در يك ارزشيابى دقيق ، رنج و زحمات هريك از آنان را شناسايى كن ، و هرگز تلاش و رنج كسى رابحساب ديگرى مگذار،وارزش خدمت او را ناچيز مشمار،تا شرافت وبزرگى كسى موجب نگرددكه كاركوچكش را بزرگ بشمارى ، يا گمنامى كسى باعت شود كه كار بزرگ او را ناچيزبدانى ،مشكلاتى كه دراحكام نظاميان براى تو پديد مى آيد، وامورى كه براى تو شبهه ناكند،به خدا، ورسول خدا صلى الله عليه و آله بازگردان ، زيرا خدا براى مردمى كه علاقه داشت هدايتشان كند فرمود.
يَا اءَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اءَطِيعُوا اللّهَ وَاءَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاءُولِى الاَْمْرِ مِنكُم ، فَإِن تَنَازَعتُم فِى شَى ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ
فَالرَّدُّ إِلَى اللّهِ: الاَْخْذُ بِمُحْكَمِ كِتَابِهِ، وَالرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ: الاَْخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَةِ غَيْرِ الْمُفَرِّقَةِ.

الثّانى - افضل القضاة
ثُمَّ اختَر لِلحُكمِ بَينَ النَّاسِ اءَفضَلَ رَعِيَّتِكَ فِى نَفسِكَ، مِمَّن لاَتَضِيقُ بِهِ الاُْمُورُ، وَلاَ تُمَحِّكُهُ الْخُصُومُ، وَلاَ يَتََمادَى فِى الزَّلَّةِ، وَلاَ يَحصَرُ مِنَ الفَى ءِ إِلَى الحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ، وَلاَ تُشرِفُ نَفسُهُ عَلَى طَمَعٍ، وَلاَ يَكتَفِى بِاءَدنَى فَهمٍ دُونَ اءَقصَاهُ؛ وَاءَوقَفَهُم فِى الشُّبُهَاتِ، وَآخَذَهُم بِالحُجَجِ، وَاءَقَلَّهُم تَبَرُّما بِمُرَاجَعَةِ الخَصمِ، وَاءَصبَرَهُم عَلَى تَكَشُّفِ الاُْمُورِ، وَاءَصْرَمَهُمْ عِندَ اتِّضَاحِ الحُكمِ، مِمَّن لاَ يَزدَهِيهِ إِطرَاءٌ، وَلاَ يَستَمِيلُهُ إِغرَاءٌ، وَاءُولئِكَ قَلِيلٌ. ثُمَّ اءَكثِر تَعَاهُدَ قَضَائِهِ، وَافسَح لَهُ فِى البَذلِ مَا يُزِيلُ عِلَّتَهُ، وَتَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى النَّاسِ. وَاءَعطِهِ مِنَ المَنزِلَةِ لَدَيكَ مَا لاَ يَطمَعُ فِيهِ غَيرُهُ مِن خَاصَّتِكَ، لِيَاءمَنَ بِذلِكَ اغتِيَالَ الرِّجَالِ لَهُ عِندَكَ. فَانظُر فِى ذلِكَ نَظَرا بَلِيغا، فَإِنَّ هذَا الدِّينَ قَد كَانَ اءَسِيرا فِى اءَيدِى الاَْشْرَارِ، يُعْمَلُ فِيهِ بِالهَوَى ، وَتُطلَبُ بِهِ الدُّنيَا.
الثّالث - افضل المسؤ ولين
اى كسانى كه ايمان آورديد، از خدا و رسول و امامانى كه از شما هستند اطاعت كنيد، و اگر در چيزى نزاع داريد، آن را به خدا و رسولش ‍ باز گردانيد(172)
پس بازگرداندن چيزى به خدا يعنى عمل كردن به قرآن ، و باز گرداندن به پيامبر صلى الله عليه و آله يعنى عمل كردن به سنّت او كه وحدت بخش است ، نه عامل پراكندگى .
دوّم - سيماى قضات و داوران
سپس از ميان مردم ! برترين فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب كن ، كسانى كه مراجعه فراوان ، آنها را به ستوه نياورد، و برخورد مخالفان با يكديگر او را خشمناك نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نكند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ريشه كن كند، و در شناخت مطالب با تحقيقى اندك رضايت ندهد، و در شُبهات از همه با احتياطتر عمل كند، و در يافتن دليل اصرار او از همه بيشتر باشد، و در مراجعه پيايى شاكيان خسته نشود، در كشف امور از همه شكيباتر، و پس از آشكار شدن حقيقت در فصل خصومت از همه برنده تر باشد، كسى كه ستايش فراوان او را فريب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنين كسانى بسيار اندكند!! پس از انتخاب قاضى ، هرچه بيشتر در قضاوتهاى او بينديش ، و آنقدر به او ببخش كه نيازهاى او برطرف گردد، و به مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار كه نزديكان توبه نفوذ در او طمع نكنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در اءمان باشد. در دستوراتى كه دادم نيك بنگر كه همانا اين دين در دست بدكاران گرفتار آمده بود، كه با نام دين به هواپرستى پرداخته ، و دنياى خود را به دست مى آوردند.
سوّم - سيماى كارگزاران دولتى
ثُمَّ انظُر فِى اءُمُورِ عُمَّالِكَ فَاستَعمِلهُمُ اختِبَارا، وَلاَتُوَلِّهِم مُحَابَاةً وَاءَثَرَةً، فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِن شُعَبِ الجَورِ وَالخِيَانَةِ. وَتَوَخَّ مِنهُم اءَهلَ التَّجرِبَةِ وَالحَيَاءِ، مِن اءَهلِ البُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ، وَالقَدَمِ فِى الاِْسْلاَ مِ الْمُتَقَدِّمَةِ، فَإِنَّهُمْ اءَكْرَمُ اءَخْلاَ قا، وَاءَصَحُّ اءَعرَاضا، وَاءَقَلُّ فِى المَطَامِعِ إِشرَاقا، وَاءَبلَغُ فِى عَوَاقِبِ الاُْمُورِ نَظَرا. ثُمَّ اءَسبِغ عَلَيهِمُ الاَْرْزَاقَ، فَإِنَّ ذلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى استِصلاَ حِ اءَنفُسِهِم ، وَغِنًى لَهُم عَن تَنَاوُلِ مَا تَحتَ اءَيدِيهِم ، وَحُجَّةٌ عَلَيهِم إِن خَالَفُوا اءَمرَكَ اءَو ثَلَمُوا اءَمَانَتَكَ.
ثُمَّ تَفَقَّد اءَعمَالَهُم ، وَابعَثِ العُيُونَ مِن اءَهلِ الصِّدقِ وَالوَفَاءِ عَلَيهِم ، فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِى السِّرِّ لاُِمُورِهِم حَدوَةٌ لَهُم عَلَى استِعمَالِ الاَْمَانَةِ، وَالرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ. وَتَحَفَّظْ مِنَ الاَْعْوَانِ؛ فَإِن اءَحَدٌ مِنهُم بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجتَمَعَت بِهَا عَلَيهِ عِندَكَ اءَخبَارُ عُيُونِكَ، اكتَفَيتَ بِذلِكَ شَاهِدا، فَبَسَطتَ عَلَيهِ العُقُوبَةَ فِى بَدَنِهِ، وَاءَخَذتَهُ بِمَا اءَصَابَ مِن عَمَلِهِ، ثُمَّ نَصَبتَهُ بِمَقَامِ المَذَلَّةِ، وَوَسَمتَهُ بِالخِيَانَةِ، وَقَلَّدتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ.

الرّابع - صفات الدّافعين للزكّاة
وَتَفَقَّد اءَمرَ الخَرَاجِ بِمَا يُصلِحُ اءَهلَهُ، فَإِنَّ فِى صَلاَحِهِ وَصَلاَحِهِم صَلاَحا لِمَن سِوَاهُم ، وَلاَ صَلاَحَ لِمَن سِوَاهُم إِلا
سپس در امور كارمندانت بينديش ، و پس از آزمايش به كارشان بگمار، و باميل شخصى ، و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاى مختلف وادار نكن ، زيرا نوعى ستمگرى و خيانت است كارگزاران دولتى را از ميان مردمى با تجربه و با حيا، از خاندانهاى پاكيزه و با تقوى ، كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب كن ، زيرا اخلاق آنان گرامى تر، و آبرويشان محفوظتر، و طمع ورزيشان كمتر، و آينده نگرى آنان بيشتر است . سپس روزى فراوان برآنان ارزانى دار، كه با گرفتن حقوق كافى در اصلاح خود بيشتر مى كوشند، و با بى نيازى ، دست به اموال بيت المال نمى زنند، واتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذيرند يا در امانت تو خيانت كنند. سپس رفتار كارگزاران را بررسى كن ، و جاسوسانى راستگو، و وفا پيشه برآنان بگمار، كه مراقبت و بازرسى پنهانى تو از كار آنان ، سبب امانت دارى ، و مهربانى با رعيّت خواهد بود. و از همكاران نزديكت سخت مراقبت كن ، و اگر يكى از آنان دست به خيانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خيانت را تاءييد كرد، به همين مقدار گواهى قناعت كرده او را با تازيانه كيفر كن ، و آن چه از اموال كه در اختيار دارد از او باز پس گير، سپس او را خواردار، و خيانتكار بشمار، و طوق بدنامى به گردنش بيافكن
چهارم - سيماى ماليات دهندگان
ماليات وبيت المال را بگونه اى وارسى كن كه صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودى ماليات و ماليات دهندگان ،
بِهِم ، لاَِنَّ النَّاسَ كُلَّهُم عِيَالٌ عَلَى الخَرَاجِ وَاءَهلِهِ وَليَكُن نَظَرُكَ فى عِمارَةِ الاَْرْضِ اءَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فى اسْتْجلابِ اْلَخَراجِ، لاَِنَّ ذلِكَ لاَ يُدرَكُ إِلا بِالعِمَارَةِ؛ وَمَن طَلَبَ الخَرَاجَ بِغَيرِ عِمَارَةٍ اءَخرَبَ البِلاَدِ، وَاءَهلَكَ العِبَادَ، وَلَم يَستَقِم اءَمرُهُ إِلا قَلِيلا.
فَإِن شَكَوا ثِقَلا اءَو عِلَّةً، اءَو انقِطَاعَ شِربٍ اءَو بَالَّةٍ، اءَو إِحَالَةَ اءَرضٍ اغتَمَرَهَا غَرَقٌ، اءَو اءَجحَفَ بِهَا عَطَشٌ، خَفَّفتَ عَنهُم بِمَا تَر جُو اءَن يَصلُحَ بِهِ اءَمرُهُم ؛ وَلاَ يَثقُلَنَّ عَلَيكَ شَى ءٌ خَفَّفتَ بِهِ المَؤُونَةَ عَنهُم ، فَإِنَّهُ ذُخرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيكَ فِى عِمَارَةِ بِلاَدِكَ، وَتَزيِينِ وِلاَيَتِكَ، مَعَ استِجلاَبِكَ حُسنَ ثَنَائِهِم ، وَتَبَجُّحِكَ بِاستِفَاضَةِ العَدلِ فِيهِم ، مُعتَمِدا فَضلَ قُوَّتِهِم ، بِمَا ذَخَرتَ عِندَهُم مِن إِجمَامِكَ لَهُم ، وَالثِّقَةَ مِنهُم بِمَا عَوَّدتَهُم مِن عَدلِكَ عَلَيهِم وَرِفقِكَ بِهِم ، فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيهِم مِن بَعدُ احتَمَلُوهُ طَيِّبَةً اءَنفُسُهُم بِهِ؛ فَإِنَّ العُمرَانَ مُحتَمِلٌ مَا حَمَّلتَهُ.
وَإِنَّمَا يُؤ تَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ اءَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يَُعْوِزُ اءَهلُهَا لاِ شرَافِ اءَنفُسِ الوُلاَ ةِ عَلَى الجَمعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِم بِال بَقَاءِ، وَقِلَّةِ انتِفَاعِهِم بِالعِبَرِ.

الخامس - افضل الكتّاب
عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه مى باشد، و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود كار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند، بايد تلاش تو در آبادانى زمين بيشتر از جمع آورى خراج باشد كه خراج جز با آبادانى فراهم نمى گردد، و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب ، و بندگان خدا را نابود، و حكومتش جز اندك مدّتى دوام نياورد. پس اگر مردم شكايت كردند، از سنگينى ماليات ، يا آفت زدگى ، يا خشك شدن آب چشمه ها، يا كمى باران ، يا خراب شدن زمين در سيلاب ها، يا خشكسالى ، در گرفتن ماليات به ميزانى تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگران نسازد زيرا آن ، اندوخته اى است كه در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولايتهاى تو نقش دارد، و رعيّت تو را مى ستايند، و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهى شد، و به افزايش قوّت آنان تكيّه خواهى كرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشيدى ، و با گسترش عدالت در بين مردم ، و مهربانى با رعيّت ، به آنان اطمينان خواهى داشت ، آنگاه اگر در آينده كارى پيش آيد و به عهده شان بگذارى ، با شادمانى خواهند پذيرفت ، زيرا عمران و آبادى قدرت تحمّل مردم را زياد مى كند. همانا ويرانى زمين به جهت تنگدستى كشاورزان است ، و تنگدستى كشاورزان ، به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانى است كه به آينده حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نمى گيرند.
پنجم - سيماى نويسندگان و منشيان
ثُمَّ انظُر فِى حَالِ كُتَّابِكَ، فَوَلِّ عَلَى اءُمُورِكَ خَيرَهُم ، وَاخصُص رَسَائِلَكَ الَّتِى تُد خِلُ فِيهَا مَكَائِدَكَ وَاءَسرَارَكَ بِاءَجمَعِهِم لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَ قِ مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْكَرَامَةُ، فَيَجتَرِئَ بِهَا عَلَيكَ فِى خِلاَفٍ لَكَ بِحَضرَةِ مَلاٍَ وَلاَ تَقصُرُ بِهِ الغَفلَةُ عَن إِيرَادِ مُكَاتَبَاتِ عُمَّالِكَ عَلَيكَ، وَإِصدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنكَ، فِيَما يَاءخُذُ لَكَ وَيُعطِى مِنكَ، وَلاَيُضعِفُ عَقدا اعتَقَدَهُ لَكَ، وَلاَ يَعجِزُ عَن إِطلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَيكَ، وَلاَ يَجهَلُ مَبلَغَ قَدرِ نَفسِهِ فِى الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدرِ نَفسِهِ يَكُونُ بِقَدرِ غَيرِهِ اءَجهَلَ. ثُمَّ لاَ يَكُنِ اختِيَارُكَ إِيَّاهُم عَلَى فِرَاسَتِكَ وَاستِنَامَتِكَ وَحُسنِ الظَّنِّ مِنكَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِم وَحُسنِ خِدمَتِهِم ، وَلَيسَ وَرَاءَ ذلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَالاَْمَانَةِ شَيْءٌ.
وَلكِنِ اختَبِرهُم بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبلَكَ، فَاعمِد لاَِحسَنِهِم كَانَ فِى ال عَامَّةِ اءَثَرا، وَاءَعرَفِهِم بِالاَْمَانَةِ وَجْها، فَإِنَّ ذلِكَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِكَ لِلّهِ وَلِمَن وُلِّيتَ اءَمرَهُ. وَاجعَل لِرَاء سِ كُلِّ اءَمرٍ مِن اءُمُورِكَ رَاءسا مِنهُم ، لاَ يَقهَرُهُ كَبِيرُهَا، وَلاَ يَتَشَتَّتُ عَلَيهِ كَثِيرُهَا، وَمَهمَا كَانَ فِى كُتَّابِكَ مِن عَى بٍ فَتَغَابَيتَ عَنهُ اءُلزِمتَهُ.

سپس در امور نويسندگان و منشيان بدرستى بينديش ، و كارهايت را به بهترين آنان واگذار، و نامه هاى محرمانه ، كه در بردارنده سياستها و اسرار تو است ، از ميان نويسندگان به كسى اختصاص ده كه صالح تر از ديگران باشد، كسى كه گرامى داشتن او را به سركشى و تجاوز نكشاند تا در حضور ديگران با تو مخالفت كند، و در رساندن نامه كارگزارانت به تو، يا رساندن پاسخهاى تو به آنان كوتاهى نكند، و در آن چه براى تو مى ستاند يا از طرف تو به آنان تحويل مى دهد، فراموشكار نباشد. و در تنظيم هيچ قراردادى سُستى نورزد، و در بر هم زدن قراردادى كه به زيان توست كوتاهى نكند، و منزلت و قدر خويش را بشناسد، همانا آن كه از شناخت قدر خويش عاجز باشد، در شناخت قدر ديگران جاهل تر است . مبادا در گزينش نويسندگان و منشيان ، بر تيزهوشى و اطمينان شخصى و خوش باورى خود تكيه نمايى ، زيرا افراد زيرك با ظاهرسازى و خوش خدمتى ، نظر زمامداران را به خود جلب مى نمايند، كه در پس اين ظاهرسازى ها، نه خيرخواهى وجود دارد، و نه از امانت دارى نشانى يافت مى شود. لكن آنها را با خدماتى كه براى زمامداران شايسته و پيشين انجام داده اند بيازماى ، به كاتبان و نويسندگانى اعتماد داشته باش كه در ميان مردم آثارى نيكو گذاشته ، و به امانتدارى از همه مشهورترند، كه چنين انتخاب درستى نشان دهنده خيرخواهى تو براى خدا، و مردمى است كه حاكم آنانى . براى هريك از كارهايت سرپرستى برگزين كه بزرگى كار بر او چيرگى نيابد، و فراوانى كار او را درمانده نسازد، و بدان كه هرگاه در كار نويسندگان و منشيان تو كمبودى وجود
داشته باشدكه توبى خبرباشى خطرات آن دامنگيرتوخواهدبود.

السادّس - التّجار و اصحاب الصّنائع
ثُمَّ استَوصِ بِالتُّجَّارِ وَذَوِى الصِّنَاعَاتِ، وَاءَوصِ بِهِم خَيرا: المُقِيمِ مِنهُم وَالمُضطَرِبِ بِمَالِهِ، وَالمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ، فَإِنَّهُم مَوَادُّ المَنَافِعِ، وَاءَسبَابُ المَرَافِقِ، وَجُلا بُهَا مِنَ المَبَاعِدِ وَالمَطَارِحِ، فِى بَرِّكَ وَبَحرِكَ، وَسَهلِكَ وَجَبَلِكَ، وَحَيثُ لاَ يَلتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا، وَلاَ يَجتَرِؤُونَ عَلَيهَا، فَإِنَّهُم سِلمٌ لاَ تُخَافُ بَائِقَتُهُ، وَصُلحٌ لاَ تُخشَى غَائِلَتُهُ. وَتَفَقَّد اءُمُورَهُم بِحَضرَتِكَ وَفِى حَوَاشِى بِلاَدِكَ. وَاعلَم - مَعَ ذلِكَ - اءَنَّ فِى كَثِيرٍ مِنهُم ضِيقا فَاحِشا، وَشُحّا قَبِيحا، وَاحتِكَارا لِلمَنَافِعِ، وَتَحَكُّما فِى البِيَاعَاتِ، وَذلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلعَامَّةِ، وَعَيبٌ عَلَى الوُلاَةِ. فَامنَع مِنَ الاِْحْتِكَارِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله مَنَعَ مِنهُ. وَليَكُنِ البَيعُ بَيعا سَمحا: بِمَوَازِينِ عَدلٍ، وَاءَسعَارٍ لاَ تُجحِفُ بِالفَرِيقَينِ مِنَ البَائِعِ وَالمُبتَاعِ. فَمَن قَارَفَ حُكرَةً بَعدَ نَهيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّل بِهِ، وَعَاقِبهُ فِى غَيرِ إِسرَافٍ.
السّابع - المحرومون
ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُم ، مِنَ المَسَاكِينِ وَالُْمحْتَاجِينَ وَاءَهْلِ الْبُؤْسَى وَالزَّمْنَى ، فَإِنَّ فِى هذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعا وَمُعتَرّا، وَاحفَظ لِلّهِ مَا استَحفَظَكَ مِن حَقِّهِ فِيهِم ، وَاجعَل لَهُم قِسما مِن بَيتِ مَالِكَ،
ششم - سيماى بازرگانان و صاحبان صنايع
سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكارى سفارش كن ، بازرگانانى كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردن مى باشند، و بازرگانانى كه با نيروى جسمانى كار مى كنند، چرا كه آنان منابع اصلى منفعت ، و پديد آورندگان وسايل زندگى و آسايش ، و آوردندگان وسايل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى باشند، از بيابانها و درياها، و دشتها و كوهستانها، جاهاى سختى كه مردم در آن اجتماع نمى كنند، يا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمى آرامند، و از ستيزه جويى آنان ترسى وجود نخواهد داشت ، مردمى آشتى طلبند كه فتنه انگيزى ندارند، در كار آنها بينديش چه در شهرى باشند كه تو به سر مى برى ، يا در شهرهاى ديگر، با توجه به آن چه كه تذكر دادم اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان ، هستند كسانى كه تنگ نظر و بد معامله و بخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويى به سود خود مى انديشند. و كالا را به هر قيمتى كه مى خواهند مى فروشند، كه اين سودجويى و گران فروشى براى همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگى بر زمامدار است . پس از احتكار كالا جلوگيرى كن ، كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آن جلوگيرى مى كرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامى ، به سادگى و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخهايى كه برفروشنده و خريدار زيانى نرساند، كسى كه پس ‍ از منع تو احتكار كند، او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود امّا در كيفر او اسراف نكن .
هفتم - سيماى محرومان و مستضعفان
سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه كه هيچ چاره اى ندارند، از زمين گيران ، نيازمندان ، گرفتاران ، دردمندان ، همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتن دارى نموده ، و گروهى به گدايى دست نياز بر مى دارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش كه خداوند براى اين طبقه معّين فرموده است ، بخشى از بيت المال ،
وَقِسما مِن غَلا تِ صَوَافِى الاِْسْلاَ مِ فِى كُلِّ بَلَدٍ، فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنهُم مِثلَ الَّذِى لِلاَْدْنَى ، وَكُلُّ قَدِ اسْتُرْعِيتَ حَقَّهُ. فَلاَ يَشغَلَنَّكَ عَنهُم بَطَرٌ، فَإِنَّكَ لاَ تُعذَرُ بِتَضيِيعِكَ التَّافِهَ لاَِحكَامِكَ الكَثِيرَ المُهِمَّ. فَلاَ تُشخِص هَمَّكَ عَنهُم ، وَلاَ تُصَعِّرخَدَّكَ لَهُم ، وَتَفَقَّد اءُمُورَ مَن لاَ يَصِلُ إِلَيكَ مِنهُم مِمَّن تَق تَحِمُهُ العُيُونُ، وَتَحقِرُهُ الرِّجَالُ. فَفَرِّغ لاُِلئِكَ ثِقَتَكَ مِن اءَه لِ الخَشيَةِ وَالتَّوَاضُعِ، فَليَرفَع إِلَيكَ اءُمُورَهُم ، ثُمَّ اعمَل فِيهِم بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللّهِ يَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هؤُلاَ ءِ مِنْ بَيْنِ الرَّعِيَّةِ اءَحوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَيْرِهِمْ، وَكُلُّ فَاءَعْذِرْ إِلَى اللّهِ فِى تَاءدِيَةِ حَقِّهِ إِلَيهِ. وَتَعَهَّد اءَهلَ اليُتمِ وَذَوِى الرِّقَّةِ فِى السِّنِّ مِمَّن لاَ حِيلَةَ لَهُ، وَلاَ يَنصِبُ لِلمَساءَلَةِ نَفسَهُ، وَذلِكَ عَلَى الوُلاَةِ ثَقِيلٌ، وَالحَقُّ كُلُّهُ ثَقِيلٌ؛ وَقَد يُخَفِّفُهُ اللّهُ عَلَى اءَقوَامٍ طَلَبُوا العَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا اءَنفُسَهُم ، وَوَثِقُوا بِصِدقِ مَوعُودِ اللّهِ لَهُم . وَاجعَل لِذَوِى الحَاجَاتِ مِنكَ قِسما تُفَرِّغُ لَهُم فِيهِ شَخصَكَ، وَتَجلِسُ لَهُم مَجلِسا عَامّا فَتَتَوَاضَعُ فِيهِ لِلّهِ الَّذِى خَلَقَكَ، وَتُقعِدَ عَنهُم جُندَكَ وَاءَعوَانَكَ مِن اءَحرَاسِكَ وَشُرَطِكَ، حَتَّى يُكَلِّمَكَ مُتَكَلِّمُهُم غَيرَ مُتَتَعتِعٍ، فَإِنِّى سَمِعتُ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ فِى غَيرِ مَوطِنٍ: لَن تُقَدَّسَ اءُمَّةٌ لاَ يُؤ خَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ القَوِيِّ غَيرَ مُتَتَعتِعٍ.
و بخشى از غلّه هاى زمينهاى غنيمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پايين اختصاص ده ، زيرا براى دورترين مسلمانان همانند نزديكترينشان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئوول رعايت آن مى باشى مبادا سرمستى حكومت تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترك مسؤ وليّت هاى كوچك تر نخواهد بود، همواره در فكر مشكلات آنان باش ، و از آنان روى بر مگردان ، به ويژه امور كسانى را از آنان بيشتر رسيدگى كن كه از كوچكى به چشم نمى آيند و ديگران آنان را كوچك مى شمارند و كمتر به تو دسترسى دارند.
براى اين گروه از افراد مورد اطمينان خود كه خدا ترس و فروتنند انتخاب كن ، تا پيرامونشان تحقيق و مسائل آنان را به تو گزارش كنند. سپس در رفع مشكلاتشان بگونه اى عمل كن كه در پيشگاه خدا عذرى داشته باشى ، زيرا اين گروه در ميان رعيّت بيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند، و حق آنان را بگونه اى بپرداز كه در نزد خدا معذور باشى ، از يتيمان خردسال ، و پيران سالخورده كه راه چاره اى ندارند. و دست نياز بر نمى دارند، پيوسته دلجويى كن كه مسؤ وليّتى سنگين بر دوش زمامداران است . اگر چه حق ، تمامش سنگين است امّا خدا آن را بر مردمى آسان مى كند كه آخرت مى طلبند، نفس را به شكيبايى وا مى دارند، و به وعده هاى پروردگار اطمينان دارند. پس بخشى از وقت خود را به كسانى اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنان رسيدگى نمايى ، و در مجلس عمومى با آنان بنشين و در برابر خدايى كه تو را آفريده فروتن باش ، و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو كند، من از رسول خدا صلى الله عليه و آله بارها شنيدم كه مى فرمود : ملّتى كه حق ناتوانان را از زورمندان ، بى اضطراب و بهانه اى باز نستاند، رستگار نخواهد شد

ثُمَّ احتَمِلِ الخُرقَ مِنهُم وَالعِيَّ، وَنَحِّ عَنهُمُ الضِّيقَ وَالاَْنْفَ يَبسُطِ اللّهُ عَلَيكَ بِذ لِكَ اءَكنَافَ رَحمَتِهِ، وَيُوجِبُ لَكَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ. وَاءَعطِ مَا اءَعطَيتَ هَنِيئا، وَامنَع فِى إِجمَالٍ وَإِعذَارٍ!
9 الاخلاق الخاصّة للوالى
ثُمَّ اءُمُورٌ مِن اءُمُورِكَ لاَ بُدَّ لَكَ مِن مُبَاشَرَتِهَا: مِنهَا إِجَابَةُ عُمَّالِكَ بِمَا يَعيَا عَنهُ كُتَّابُكَ، وَمِنهَا إِصدَارُ حَاجَاتِ النَّاسِ يَومَ وُرُودِهَا عَلَيكَ بِمَا تَحرَجُ بِهِ صُدُورُ اءَعوَانِكَ. وَاءَمضِ لِكُلِّ يَومٍ عَمَلَهُ، فَإِنَّ لِكُلِّ يَومٍ مَا فِيهِ.
وَاجعَل لِنَفسِكَ فِيَما بَينَكَ وَبَينَ اللّهِ اءَفضَلَ تِلكَ المَوَاقِيتِ، وَاءَجزَلَ تِلكَ الاَْقْسَامِ، وَإِنْ كَانَتْ كُلُّهَا لِلّهِ إِذَا صَلَحَتْ فِيهَا النِّيَّةُ، وَسَلِمَت مِنهَا الرَّعِيَّةُ.
وَليَكُن فِى خَاصَّةِ مَا تُخلِصُ بِهِ لِلّهِ دِينَكَ: إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِى هِيَ لَهُ خَاصَّةً، فَاءَعطِ اللّهَ مِن بَدَنِكَ فِي لَيلِكَ وَنَهَارِكَ، وَوَفِّ مَا تَقَرَّبتَ بِهِ إِلَى اللّهِ مِن ذلِكَ كَامِلا غَيرَ مَثلُومٍ وَلاَمَنقُوصٍ، بَالِغا مِن بَدَنِكَ مَا بَلَغَ. وَإِذَا قُمتَ فِى صَلاَ تِكَ لِلنَّاسِ، فَلاَتَكُونَنَّ مُنَفِّرا وَلاَ مُضَيِّعا، فَإِنَّ فِى النَّاسِ مَن بِهِ العِلَّةُ وَلَهُ الحَاجَةُ. وَقَد سَاءَلتُ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله حِينَ وَجَّهَنِى إِلَى الَْيمَنِ كَيْفَ اءُصَلِّى بِهِمْ ؟ فَقَالَ:
صَلِّ بِهِم كَصَلاَةِ اءَضعَفِهِم ، وَكُن بِالمُؤ مِنِينَ رَحِيما.

پس درشتى و سخنانان ناهموار آنان را بر خود هموار كن ، و تنگ خويى و خود بزرگ بينى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشايد، و تو را پاداش اطاعت ببخشايد، آن چه به مردم مى بخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چيزى را از كسى باز مى دارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد.
9 - اخلاق اختصاصى رهبرى
بخشى از كارها بگونه اى است كه خود بايد انجام دهى ، مانند پاسخ دادن به كارگزاران دولتى ، در آنجا كه منشيان تو از پاسخ دادن به آنها درمانده اند، و ديگر، بر آوردن نياز مردم در همان روزى كه به تو عرضه مى دارند، و يارانت در رفع نياز آنان ناتوانند، كار هر روز را در همان روز انجام ده ، زيرا هر روزى ، كارى مخصوص به خود دارد. نيكوترين وقت ها و بهترين ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب كن ، اگر چه همه وقت براى خداست ، آنگاه كه نيّت درست و رعيّت در آسايش قرار داشته باشد. از كارهايى كه به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص ‍ انجام دهى ، انجام واجباتى است كه ويژه پروردگار است ، پس در بخشى از شب و روز، تن را به پرستش خدا اختصاص ده ، و آن چه تو را به خدا نزديك مى كند بى عيب و نقصانى انجام ده ، اگر چه دچار خستگى جسم شوى . هنگامى كه نماز به جماعت مى خوانى ، نه با طولانى كردن نماز مردم را بپراكنى و نه آن كه آن را تباه سازى ، زيرا در ميان مردم ، بيمار يا صاحب حاجتى وجود دارد، آنگاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله مرا به يمن مى فرستاد از او پرسيدم ، با مردم چگونه نماز بخوانم ؟فرمود: در حدّ توان ناتوانان نماز بگذار و بر مؤ منان مهربان باش
وَاءَمَّا بَعدُ، فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احتِجَابَكَ عَن رَعِيَّتِكَ، فَإِنَّ احتِجَابَ الوُلاَةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعبَةٌ مِنَ الضِّيقِ، وَقِلَّةُ عِلمٍ بِالاُْمُورِ؛ وَالاِْحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِندَهُمُ الكَبِيرُ، وَيَعظُمُ الصَّغِيرُ، وَيَقبُحُ الحَسَنَ، وَيَحسُنُ القَبِيحُ، وَيُشَابُ الحَقُّ بِالبَاطِلِ. وَإِنَّمَا الوَالِى بَشَرٌ لاَ يَعرِفُ مَا تَوَارَى عَنهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الاُْمُورِ، وَلَيْسَتْ عَلَى الحَقِّسِمَاتٌتُعرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدقِ مِنَ الكَذِبِ، وَإِنَّمَا اءَنتَ اءَحَدُ رَجُلَينِ: إِمَّا امرُؤٌ سَخَت نَفسُكَ بِالبَذلِ فِى الحَقِّ، فَفِيمَ احتِجَابُكَ مِن وَاجِبِ حَقٍّ تُعطِيهِ، اءَو فِعلٍ كَرِيمٍ تُسدِيهِ! اءَو مُبتَلًى بِالمَنعِ، فَمَا اءَسرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَن مَساءَلَتِكَ إِذَا اءَيِسُوا مِن بَذلِكَ! مَعَ اءَنَّ اءَكثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَيكَ مِمَّا لاَ مَؤُونَةَ فِيهِ عَلَيكَ، مِن شَكَاةِ مَظلِمَةٍ، اءَو طَلَبِ إِنصَافٍ فِى مُعَامَلَةٍ.
10 اخلاق القيادة مع الا رقاب
ثُمَّ إِنَّ لِلوَالِى خَاصَّةً وَبِطَانَةً، فِيهِمُ استِئثَارٌ وَتَطَاوُلٌ، وَقِلَّةُ إِنصَافٍ فِى مُعَامَلَةٍ، فَاحسِم مَادَّةَ اءُولئِكَ بِقَطعِ اءَسبَابِ تِلكَ الاَْحْوَالِ.
وَلاَ تُقطِعَنَّ لاَِحَدٍ مِن حَاشِيَتِكَ وَحَامَّتِكَ قَطِيعَةً، وَلاَ يَطمَعَنَّ مِنكَ فِى اعتِقَادِ عُقدَةٍ، تَضُرُّ بِمَن يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ، فِى شِربٍ اءَو عَمَلٍ مُشتَرَكٍ، يَحمِلُونَ مَؤُونَتَهُ عَلَى غَيرِهِم ،

هيچگاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، كه پنهان بودن واليان ، نمونه اى از تنگ خويى و كم اطّلاعى در امور جامعه مى باشد. نهان شدن از رعيّت ، زمامداران را از دانستن آن چه بر آنان پوشيده است باز مى دارد، پس كار بزرگ ، اندك ، و كار اندك بزرگ جلوه مى كند، زيبا زشت ، و زشت زيبا مى نمايد، و باطل به لباس حق در آيد، همانا زمامدار، آن چه را كه مردم از او پوشيده دارند نمى داند، و حق را نيز نشانه اى نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال يكى از آن دو نفر مى باشى : يا خود را براى جانبازى درراه حق آماده كردى پس نسبت به حقّ واجبى كه بايد بپردازى يا كار نيكى كه بايد انجام دهى ترسى ندارى ، پس چرا خود را پنهان مى دارى ؟ و يا مردى بخيل و تنگ نظرى ، پس مردم چون تو را بنگرند ماءيوس شده از درخواست كردن باز مانند.
با اينكه بسيارى از نيازمندى هاى مردم رنجى براى تو نخواهد داشت ، كه شكايت از ستم دارند يا خواستار عدالتند، يا در خريد و فروش خواهان انصافند.

10 - اخلاق رهبرى با خويشاوندان
همانا زمامداران را خواص و نزديكانى است كه خود خواه وچپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان ، و به هيچكدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن ، و بگونه اى با آنان رفتار كن كه قرار دادى به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبيارى مزارع ، يا زراعت مشترك ، كه هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل كنند،
فَيَكُونَ مَهنَاءُ ذلِكَ لَهُم دُونَكَ، وَعَيبُهُ عَلَيكَ فِى الدُّنيَا وَالاخِرَةِ. وَاءَلزِمِ الحَقَّ مَن لَزِمَهُ مِنَ القَرِيبِ وَالبَعِيدِ، وَكُن فِى ذلِكَ صَابِرا مُحتَسِبا، وَاقِعا ذلِكَ مِن قَرَابَتِكَ وَخَاصَّتِكَ حَيثُ وَقَعَ، وَابتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثقُلُ عَلَيكَ مِنهُ، فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذلِكَ مَحمُودَةٌ. وَإِن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيفا فَاءَصحِر لَهُم بِعُذرِكَ، وَاعدِل عَنكَ ظُنُونَهُم بِإِصحَارِكَ، فَإِنَّ فِى ذلِكَ رِيَاضَةً مِنكَ لِنَفسِكَ، وَرِفقا بِرَعِيَّتِكَ، وَإِعذَارا تَبلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِن تَق وِيمِهِم عَلَى الحَقِّ.
11 اءسلوب مواجهة الا عداء
وَلاَ تَدفَعَنَّ صُلحا دَعَاكَ إِلَيهِ عَدُوُّكَ وَلِلّهِ فِيهِ رِضًى ، فَإِنَّ فِى الصُّلحِ دَعَةً لِجُنُودِكَ، وَرَاحَةً مِن هُمُومِكَ، وَاءَمنا لِبِلاَدِكَ، وَلَكِنِ الحَذَرَ كُلَّ الحَذَرِ مِن عَدُوِّكَ بَعدَ صُلحِهِ، فَإِنَّ العَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِيَتَغَفَّلَ فَخُذ بِالحَزمِ، وَاتَّهِم فِى ذلِكَ حُسنَ الظَّنِّ. وَإِن عَقَدتَ بَينَكَ وَبَينَ عَدُوِّكَ عُقدَةً، اءَو اءَلبَستَهُ مِنكَ ذِمَّةً، فَحُط عَهدَكَ بِالوَفَاءِ، وَارعَ ذِمَّتَكَ بِالاَْمَانَةِ، وَاجْعَلْ نَفْسَكَ جُنَّةً دُونَ مَا اءَعطَيتَ، فَإِنَّهُ لَيسَ مِن فَرَائِضِ اللّهِ شَى ءٌ النَّاسُ اءَشَدُّ عَلَيهِ اجتَِماعا، مَعَ تَفَرُّقِ اءَهوَائِهِم ، وَتَشَتُّتِ آرَائِهِم ، مِن تَع ظِيمِ الوَفَاءِ بِالعُهُودِ.
وَقَد لَزِمَ ذلِكَ المُشرِكُونَ فِيَما بَينَهُم دُونَ المُسلِمِينَ

در آن صورت سودش براى آنان ، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براى تو است .حق را مال هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز، و در اين كار شكيبا باش ، و اين شكيبايى را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراى حق مشكلاتى براى نزديكانت فراهم آورد، تحّمل سنگينى آن را به ياد قيامت برخود هموارساز و هرگاه رعيّت بر تو بدگمان گردد، افشاگرى نموده عذر خويش را آشكارا در ميان بگذار، و با اينكار از بدگمانى نجاتشان ده ، كه اين كار رياضتى براى خودسازى تو، و مهربانى كردن نسبت به رعيّت است ، و اين پوزش خواهى تو آنان را به حق وامى دارد.
11 - روش برخورد با دشمن
هرگز پيشنهادِ صلح از طرف دشمن را كه خشنودى خدا در آن است رد مكن ، كه آسايش رزمندگان ، و آرامش ‍ فكرى تو، و امنيّت كشور در صلح تاءمين مى گردد. لكن زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتى كردن ، زيرا گاهى دشمن نزديك مى شود تا غافلگير كند، پس دورانديش باش ، و خوشبينى خود را متّهم كن . حال اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادى ، به عهد خويش وفادار باش ، و آن چه بر عهده گرفتى امانت دار باش ، و جان خود را سپر پيمان خود گردان ، زيرا هيچ يك از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نيست كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتى كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتّفاق نظر داشته باشند. تا آنجا كه مشركين زمان جاهليّت به عهد و پيمانى كه با مسلمانان داشتند وفادار بودند،
لِمَا استَوبَلُوا مِن عَوَاقِبِ الغَدرِ؛ فَلاَ تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ، وَلاَتَخِيسَنَّ بِعَهدِكَ، وَلاَ تَختِلَنَّ عَدُوَّكَ، فَإِنَّهُ لاَ يَجتَرِئُ عَلَى اللّهِ إِلا جَاهِلٌ شَقِيُّ. وَقَد جَعَلَ اللّهُ عَهدَهُ وَذِمَّتَهُ اءَمنا اءَفضَاهُ بَينَ العِبَادِ بِرَحمَتِهِ، وَحَرِيما يَسكُنُونَ إِلَى مَنَعَتِهِ، وَيَستَفِيضُونَ إِلَى جِوَارِهِ. فَلاَ إِدغَالَ وَلاَ مُدَالَسَةَ وَلاَ خِدَاعَ فِيهِ، وَلاَتَعقِدعَقدا تُجَوِّزُ فِيهِ العِلَلَ، وَلاَ تُعَوِّلَنَّ عَلَى لَحنِ قَولٍ بَعدَ التَّاءكِيدِ وَالتَّوثِقَةِ. وَلاَ يَدعُوَنَّكَ ضِيقُ اءَمرٍ، لَزِمَكَ فِيهِ عَهدُ اللّهِ، إِلَى طَلَبِ انفِسَاخِهِ بِغَيرِ الحَقِّ، فَإِنَّ صَبرَكَ عَلَى ضِيقِ اءَمرٍ تَرجُو انفِرَاجَهُ وَفَضلَ عَاقِبَتِهِ، خَيرٌ مِن غَدرٍ تَخَافُ تَبِعَتَهُ، وَاءَن تُحِيطَ بِكَ مِنَ اللّهِ فِيهِ طِلبَةٌ، لاَ تَستَقبِلُ فِيهَا دُنيَاكَ وَلاَ آخِرَتَكَ.