الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد چهاردهم
( امام على (ع ) و بهداشت و درمان )

مرحوم محمّد دشتى

- ۱ -


نام كتاب : الگوهاى رفتارى ، جلد 14
نام نويسنده : محمد دشتى
حقيت جاودانه
 

على جان دراين راه پر تاپ و پيچ تو رمز توانمندى عاشقان تو انديشه و قيل و قال منى تو انگيزه و رمز و راز منى تو عشق و تو جانان و جان تو اى مايه عزّت و افتخار على جان توئى هستى جمله هَست كه هر ناتوانى به نام تو جَست تو درماندگان را ظَهيرى على تو اين كاروان جدامانده را مگر هَست ما بى تو معنا دهد؟ مگر رهروان بى تو راهى روند؟ على جان تو معيار هر كاملى زبانه ، ترازوى هر سنجشى خدا را خدا را، چه با لُطف بود علوم لَدُنّى به دلدار داد على جان تو علم نبى را دَرِى تو معناى علم و تو علمى ، على جهالت كجا راه بر تو گرفت ؟ بلاغت به ياد تو ابلاغ شد تو علم و جواب و سئوال منى على جان توئى رهنماى وجود خدا را تو بر ما نشان داده اى كلام خدا را تو جان داده اى شجاعت به نيروى تو پا گرفت شجاعان عالم طُفيل رهند محبّت به حبّ تو تدبير شد همه مهربانى به مهر تو شد عدالت به عدل تو وابسته است همه پاكى پاكمردان ز تو است على جان تو ياد و حضور منى تو روشنگر ظلمت قلب ها بهشتى ز تو شاءن و زيور گرفت دَرِ بسته با يا على ، باز شد تو عشق و نشاط و سُرور منى تو رمز بقا و وجود منى تو درياى بى ساحلى يا على توئى رمز آغاز و پايان ما فداى تو و ناله هايت على فداى سخن هاى با ارزشت على جان تو نام و پيام منى تو جان و توان و نهان منى على جان مرا ياد تو شاد كرد غبار غم از چهره من زُدود على جان به وصف تو درمانده ايم مگر مى توان وصف مولى نمود؟ مگر دست تو باز گيرد قَلَم كند وصف آن پاكى پاك را   تو تنها دليل من و جمله هيچ بدون تو ما جمله هيچيم و هيچ جواب تمام سئوال منى دعا و نماز و تو حالِ منى منى تو الگوى زيبا جهان منى تو رمز بقاء و توان منى بگير از فقيران خود جمله دست كه هر خسته جانى به ياد تو رَست تو ره ماندگان را دليلى على به هنگام حركت رَحيلى على مگر جَست ما بى تو صهبا دهد؟ مگر رَفت ما بى تو همتا دهد؟ صفابخش جان هاى هر قابلى تو رسواگر راه هر باطلى على را به پهناى هستى نمود دَرِ علم را با على بر گشود تو علم خدا را نكو مظهرى تو هر پرده جهل را بردَرى فصاحت كجا بى تو نيرو گرفت ؟ بديع ، در رهت نام نيكو گرفت تو تفسير حال و مَقال منى تو راه و تو پرها و بال منى ملك را تو خط اءمان داده اى كه دين خدا را توان داده اى سلحشورى و عشق ، معنا گرفت كه نيرو به نيروى تو جا گرفت رشادت به نام تو تفسير شد كه بى عشق تو عشق ، زنجير شد محبّت به مهر تو پيوسته است كه پاكى به نام تو وارسته است تو شعر و شعار و شعور منى تو شور و قيام و نُشور منى بهشت از تو معنا و مِحور گرفت ز تو جام از حوض كوثر گرفت على جان تو درياى نور منى تو عرفان و علم و حضور منى تو هر زنده اى را دلى يا على تو عقل همه عاقلى يا على فداى تو و گريه هايت على فداى تو و نغمه هايت على تو تفسير ذكر و قيام منى تو رمز جواب و سلام منى روان خراب من ، آباد كرد كه ياد تو را روح من ياد كرد ندانيم كه اى ؟ پاك شرمنده ايم در اين ره على جان ، سرافكنده ايم دوباره به حركت در آرد عَلَم دوباره زند زندگى را رَقَم
سرآغاز
نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از ((الگوهاى رفتارى )) آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم عليهم السلام ، تنها مدافع پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساى هجرت ، و جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش ، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان ، اوّل حافظ و جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است . كه همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان ، در كنار چشمه كوثر و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، وحدتشان جاودانه است .
مباحث ارزشمند آن در حال تكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور است ، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى وشناخت و حضور است ، كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهد درخشيد مانند:
1- امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف - اخلاق فردى
ب - اخلاق اجتماعى
ج - آئين همسردارى
2- امام على عليه السلام و مسائل سياسى
3- امام على عليه السلام و اقتصاد
الف - كار و توليد
ب - انفاق و ايثارگرى
ج - عمران و آبادى
د - كشاورزى و باغدارى
4- امام على عليه السلام و امور نظامى
الف - اخلاق نظامى
ب - امور دفاعى و مبارزاتى
5- امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6- امام على عليه السلام و علم و هنر
الف - مسائل آموزشى و هنرى
ب - مسائل علمى و فرهنگى
7- امام على عليه السلام و مديريّت
8- امام على عليه السلام و امور قضائى
الف - امور قضائى
ب - مسائل جزائى و كيفرى
9- امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى
10- امام على عليه السلام و مسائل حقوقى
11- امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)
12- امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13- امام على عليه السلام و مباحث تربيتى
14- امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15- امام على عليه السلام و تفريحات سالم
الف - تفريحات سالم
ب - تجمّل و زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند، زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روش هاى الگوئى امام على عليه السلام نيز خبر مى دهند،
تنها داراى جذبه ((قال )) نيست كه دربردارنده جلوه هاى ((حال )) نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى است از رهنمودها وراهنمائيهاى جاودانه عَلَوى است از محضر حقّ و حقيقت است و از زلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست كه تنها نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك را در اين جزوات مى يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن ، از چشمه زلال ولايت مى نوشيد كه هر روز با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است .(1)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
چراغ روشنگر راه قصّه پردازان
و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامه ها و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد، تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم .
كه رسول گرامى اسلام فرمود:
نَوِّروُا مَجالِسَكُمْ بِذِكرِ عَلِىّ بْنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )) حقيقتِ ((چگونه بودن ؟!)) براى ما روشن مى شود
و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصوم الهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع ومآخذ روائى و تاريخى و سياسى موجود كشف كنيم كه :
((امام على عليه السلام چگونه بود؟))
آنگاه بدانيم كه :
((چگونه بايد باشيم ))
زيرا خود فرمود:
اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاّ وَ اءَسْبِقُكُم الَيْهَا، وَ لا اءَنْهاكُم عَنْ مَعْصِيَةٍ اِلاّ وَ اءَتَناهى قبلَكُمْ عَنها(2) 1
(اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده اى تشويق نمى كنم جز آنكه در عمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيش از نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام )
پس توجّه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و دلاورانى كه با نام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى ، در صلح و سازندگى ، در جنگ و ستيز با دشمن ، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام قدس سره بجوشند، و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
((آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند))
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود:
((اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند))(3)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )) آغاز مباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى )) ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است .
اوّل - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
رفتارهاى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ، كه بايد در ارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را امام على عليه السلام در شرائط زمانى و مكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ قابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نمونه هاى روشنى را جمع آورى كرده ايم ، و ديگر امامان معصوم عليهم السلام نيز توضيح داده اند كه :
شكل و جنس لباس امام على عليه السلام تنها در روزگار خودش قابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم ، مورد اعتراض مردم قرار خواهيم گرفت .
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظر كاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند:
- غذاهاى ساده اى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ميل مى فرمود، در صورتى كه فرزندان و همسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
- لباس هاى پشمى و ساده اى كه امام على عليه السلام مى پوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم عليهم السلام بپوشند.
- در برخى از مواقع ، حضرت با پاى برهنه راه مى رفت ، كه در زمان هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه :
لَنْ تَقْدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعينوُنى بِوَرَعٍ وَاجْتَهاد
(شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبيها مرا يارى دهيد.)(4)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگى شُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرا اينگونه زندگى مى كنى ؟
عاصم بن زياد در جواب گفت :
قَالَ: يَا اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هذَا اءَنْتَ فِى خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءْكَلِكَ!
(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى ناگوار بسر مى برى ؟)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
قَالَ: وَيْحَكَ، إِنِّى لَسْتُ كَاءَنْتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّةِ الْعَدْلِ اءَنْ يُقَدِّرُوا اءَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلاَ يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!(5)
واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
دوّم - اقسام الگوهاى رفتارى
بعضى از رفتارهاى امام على عليه السلام زمان ومكان نمى شناسد، و همواره براى الگوپذيرى ارزشمند است مانند:
1 - ترويج فرهنگ نماز
2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت
3 - ترويج فرهنگ اذان
4 - توجّه فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 - حمايت از مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است .
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى ، خودكفائى ، ساده پوشى ارزشمند است ، امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّت ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى متغيّر و در حال دگرگونى است .
هماهنگى طبّ و دين
انسان موجودى ناشناخته
به نام آنكه براى هر دردى ((درمانى )) آفريد،
و به انسان نعمت ((آگاهى )) عطا فرمود.
بايد بدانيم كه :
قرآن و نهج البلاغه در جهان معاصر چه رهنمودها و پيامهايى براى درمان جسم و جان آدمى دارد؟
درست است كه علم و دانش بشرى بخصوص بيولوژى و فيزيولوژى و هم اكنون پسيكولوژى در تلاش است تا جسم و جان آدمى را بكاود و ((درد)) و ((درمان )) او را كشف نمايد،
امّا هزاران مشكل و صدها راز ناشناخته در اين راه باقى مانده است ،
زيرا در شناخت انسان درمانده اند كه :
O انسان چيست ؟
و اعتراف كرده اند كه :
انسان موجودى ناشناخته است ،
هر روز راز تازه را كشف مى كنند،
هر روز به عظمت و شگفتى هاى تن آدمى پى برده و روش درمان تازه اى را ارائه مى دهند،
در گذشته ، بدنبال عوامل بيولوژى و فيزيولوژى ، در جستجو بودند كه امروز، علم روانشناسى به كمك بيولوژى آمد،
و بهداشت و درمان را به گونه نوينى در آورده است .
در گذشته نسبت به عوارض و التهاب پوستى با تزريق انواع آمپول ها و معالجات جلدى به درمان مى پرداختند.
در صورتى كه امروز با پيشرفت علم روانشناسى ، بسيارى از اينگونه امراض را با درمان روح و روان ، بهبود مى بخشند.
و باور دارند كه برخى از عوارض پوستى در بدن كودك ، جنبه روانى دارد،
زيرا گاهى پدر در مسافرت است ،
يا به جنگ رفته است ،
و يا در خانواده دچار كمبود محبت شده است كه عامل بيمارى هاى پوستى كودك شده است .
هم اكنون شاهديم كه اُفق ديدِ علوم امروزى بيشتر و بيشتر دارد با واقعيت ها نزديك مى شود.
همه اعتراف دارند كه :
اگر انسان را بدرستى مى شناختيم ،
و علل درد و درمان او را كشف مى كرديم ،
در راه بهداشت و درمان انسان مشكلى پديد نمى آمد.
هر چه انسان در كاوش هاى علمى خود به پيش مى رود،
شگفتى ها و ويژگى هاى تازه ترى را مى نگرد، واقعيت هاى پنهان ديگرى كشف مى شود،
پس شناخت انسان و شناخت عظمت خلقت او، مى تواند ما را به خداوند بزرگ هستى رهنمون شود.
گرچه ناباوران مادّى گرا مى گويند:
((شاهكار خلقت ))
بايد از آنها پرسيد كه :
شاهكار خلقت يعنى چه ؟
چه كسى قانونمندى بدن انسان را تحقّق بخشيده است ؟
كه هر عضوى از اعضاء بدن انسان ، كار مخصوص خود را مى شناسد و از عهده آن بخوبى بر مى آيد،
هم طب و هم دين ، هر دو به انسان مى انديشند،
به درد و درمان او مى پردازند،
جسم و جان انسان را مى خواهند شفا بخشند،
انسان ، هم موضوع دين است و هم موضوع طب ،
با اين فرق كه طب به هدفدارى انسان كارى ندارد مى خواهد چشم يا گوش يا زبان را درمان كند،
امّا براى چه ؟
و چگونه بايد از چشم و گوش و زبان استفاده كرد؟
روا و ناروا در محدوده حواس كدامند؟
كارى ندارد،
در صورتى كه دين به هدفدارى انسان ، و هدفدارى اعضاء تن آدمى ، و به هدفدارى نظام پهناور آفرينش مى پردازد،
و چون طبيب با شگفتى هاى بدن انسان در تماس است ، زودتر مى تواند خداى آفريننده را بشناسد و دست طراح و هوشمند نظام را مشاهده كند از اين رو، در ميان قشر اطباء كمتر كسى پيدا مى شود كه خدا را انكار كند،
زيرا پس از مشاهده راز هاى شگفتى آورتن آدمى با اندك تفكر و ارزيابى مى توان خداوند انسان آفرين را شناخت ،
كه معصوم عليه السلام فرمود:
اِعْرِفْ نَفْسَكَ تُعْرَف رَبَّكَ
(خود را بشناس خدا را مى شناسى .)
و قرآن كريم تن آدمى را يكى از راه هاى شناخت معرفى مى كند كه :
وَ فى اَنْفُسِكُمْ اَفَلاتَعْقِلُونَ
(و نشانه هاى خدا در جسم و جان شما نهفته است ، آيا قدرت تفكر نداريد؟)
زيرا در خداشناسى ، هم مى شود سير آفاقى داشت و در اجرام كيهانى مطالعه كرد و چون نظامى گفت :
نه يك رشته را مى توان تافتن نه سر رشته را مى توان يافتن و يا در جسم و جان آدمى ،
در جسم و جان خويش مطالعه كرد كه سير انفسى است ،
اين طبيب كاوشگر است كه با ويژگى ها و رازهاى نهفته آفرينش در تن آدمى هر روز و هر لحظه در تماس مستقيم است و مى تواند عظمت پروردگارى را بدرستى بنگرد.
O تن آدمى
يكى از راه هاى خداشناسى تن آدمى است ،
كه هم فيلسوف الهى در آن به دقت مى نگرد،
و هم طبيب كاوشگر به كشف و ارزيابى آن مى پردازد، مانند:
1 - طرح هاى شگفتى آور
در تن آدمى ، انواع طرح هاى شگفتى آور نهفته است ، كه انسان را به شگفتى وامى دارد،
طرح هاى زيباى اعضاء بدن آدمى كه در شكل ها، و اندازه هاى جالب و شگفت آورى ارائه شده است ، عقل ها و انديشه ها را به تفكّر وامى داردكه چگونه از هدفدارى والائى برخوردارند.
پس از آنكه هورمون بلوغ در خون نوجوان ريخته شود، صداى پسر دورگه و كلفت و صداى دختر نازك مى شود،
در صورت مَرد مو در مى آيد در صورتى كه صورت زن ها بدون مو طراحى شده است كه بسيار حكيمانه است ،
شخصى خدمت امام كاظم عليه السلام رسيد و پرسيد:
چرا صورت مردان مو دارد اما صورت زنان ندارد؟
امام كاظم عليه السلام فرمود:
اين يكى از طرح هاى حكيمانه الهى است ،
چون سئوال كننده بى سواد بود، سئوال تكرار كرد.
امام كاظم عليه السلام با زبانى كه او راز شگفتى آور خلقت را نسبت به موى صورت زن و مرد درك كند، از آن مرد پرسيد:
آيا تو دوست دارى زنى ريش دار بگيرى ؟
مرد كمى فكر كرد و گفت : نه .
امام كاظم عليه السلام فرمود :
خداوند حكيم بگونه اى صورت زنان و مردان را طراحى فرمود كه هم تفاوتى بين زن و مرد باشد و هم مطابق با خواسته هاى هر كدام شكل گيرد.
دندان ها داراى طرح هاى حكيمانه اند،
دندان هاى جلو ريز و تيز و دندان هاى عقب پهن و درشت تا غذاها با دندان ها ريز و تيز جلو قطعه قطعه شود و به هنگام صحبت كردن زيبا باشد، و دندان هاى پهن عقب غذا را آسياب كنند،
اگر دندان هاى عقب با آن درشتى و ضخامت در جلو قرار مى داشت وحشت آور بود و اين چنين است طرح گوش ها، چشم ها، ابروها و...
كه مرحوم شبسترى فرمود :
 
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هر چيزى بجاى خويش نيكوست
2 - خلقت حكيمانه و هدفدار
در تن آدمى چيزى بيهوده آفريده نشده است ،
و آنچه لازمه حيات و زندگى انسان بود به او داده شد كه اين يك قاعده عمومى در نظام هستى است ،
وقتى فرعون از موسى پيامبر عليه السلام پرسيد:
خداى تو كيست ؟
پاسخ داد :
رَبُّنَا الَّذى اَعْطى كُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى
(خداى ما كسى است كه بهر موجود زنده اى آنچه لازمه زندگى او بود به او بخشيد و او را هدايت كرد.)(6)
همه تفاوت ها همينجاست ،
طب كشف مى كند،
واقعيّت ها را مى شناسد،
كه معده چنين است و كليه ها چنان ،
آنها اينگونه كار مى كنند و اينها از نظر فيزيولوژى چنين خاصيتى را دارند امّا به هدفدارى و چگونگى به كارگيرى آنها كارى ندارد، در صورتى كه تفكّر دينى هم شگفتى هاى خلقت و راز هستى را مى شناساند و هم هدفدارى آنها را كشف مى كند،
كه همه ارزش ها همينجاست .
قد پس از ((اءعطى كل شى ء خلقه )) واژه ((ثم هدى )) آورده است ، يعنى :
هر موجودى هر چه مى خواهد دارد،
و هر موجودى هدايت شده است ،
مى دانند چه بايد بكنند،
چگونه جذب و دفع داشته باشند،
و چگونه فعل و انفعالات لازم خود را انجام دهند،
آنگاه هدف دهنده را ثابت مى كند، خداى حكيم را مى شناساند كه :
برهان هدايت فطرى ،
هدايت غريزى ،
برهان وجود،
همه از هدايت شدن پديده ها مطرح مى شوند،
طب روش كار كليه ها را مى شناسد كه كليه ها ((سُديم )) را دفع و ((پتاسيم )) را جذب مى كند، امّا به هدفدارى و فلسفه هدايت آنها در مباحث فيزيولوژى كارى ندارد.
اگر بپرسيم :
كليه ها از كجا آموختند كه سُديم براى سلامت تن آدمى ضرر دارد و پتاسيم مفيد است ؟ و راه جذب و دفع آنها كدام است ؟
اين واقعيّت ها به هدايت غريزى ارتباط دارد،
و خداى هدايت كننده را ثابت مى كند.
اينجاست كه معرفت و عشق انسان به پروردگار زياد مى شود، و ركوع و سجود و راز و نياز انسان را رنگ عاشقانه مى زند كه با معرفت مى گويد:
لا اِلهَ اِلا اللّه
(( نيست خدائى جز اللّه ))
و اين است رمز و راز شناختن و عشق ورزيدن به خدا كه اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شبى را در ركوع و شبى را در سجده مى ماندند،
پس كاوش هاى طب و طبيب مى تواند ابزار عشق و معرفت الهى باشد و راه هاى خداشناسى را هموار سازد، و انسان به خوبى شگفتى هاى تن آدمى را بنگرد، و دست قدرت پروردگارى را آشكارا مشاهده كند.
3 - خلقت قانونمند و هدفدار
يكى ديگر از شگفتى هاى ((تن آدمى )) قانومند و هدفدار بودن اعضاء بدن آدمى است كه :
تمام اعضاء از كوچك و بزرگ قانومند و هدفدارند.
تمام سلول ها، ملكول ها، ياخته ها، اعضاء و جوارح ، غده ها، همه و همه قانومند مى باشند،
در اندازه هاى مشخص ، و با فعل و انفعالات حساب شده ، و بازتاب هاى ((رفلكس ها)) معيّن ، به حيات خود ادامه مى دهند،
O چيزى بدون نظم و حساب نيست .
O چيزى بدون قانون و اندازه ها يافت نمى شود.
و همه اعضاء، منظّم و قانونمند، هدفدارند،
در اين راه طب و كاوش هاى طبيبان مى تواند كارساز باشد،
روشنگر راه باشد،
و پرده از واقعيت ها بر دارد ، و راه شناخت را هموار سازد.
الف - اطاق فرمان زايمان
در مطالعات فيزيولوژرى ، سال ها بود كه در مغز زن ، زير غُدّه هيپوفيژ غُدّه اى كوچك مشاهده مى كردند كه در سر مردان نبود،
و علّت و هدف و كاربرد آن را نمى دانستند به تحقيق و برّرسى ادامه دادند.
15 سال كاوش و مطالعه را ادامه دادند،
سرانجام فهميدند كه تصادفى و خوبخود بوجود نيامده است ،
بلكه در نظام سراسر عدل و نظم چيزى بيهوده و بى هدف بوجود نمى آيد،
پس از برّرسى هاى فراوان متوجه شدند كه اين غده اطاق فرمان زايمان است :
O در كدام ساعت و دقيقه بايد زايمان انجام گيرد؟
O بدن زن بايد چه حالات و انفعالات فيزيولوژيكى داشته تا عمل بيرون زدائى و زايمان تحقّق پذيرد؟
O رحم زن بايد چه مواد لزجى را ترشح كند؟
كه همه فعل و انفعالات يك زايمان طبيعى را اين غُدّه بر عهده دارد.
از اين رو براى مردان ضرورتى ندارد، پس با شگفتى بايد گفت :
وَ تَبَارَكَ اللّهُ اَحْسَنُ الْخَالِقينْ
((چه بزرگ و مبارك است ، خدائى كه بهترين آفريننده است .))
و نيكو سرود كه :
اءحسن تو بر نظام اءحسن خلقت حمد تو را اين چنين نظام سرشتى (7) ب - شگفتى عطسه
واقعيّت ديگر ((فيزيولوژى عطسه )) است ،
چه خرافات فراوانى كه نسبت به عطسه درست كردند؟
كه هم اكنون نيز در جامعه وجود دارد،
در صورتى كه عطسه زدن نشانه سلامت تن آدمى است .
يكى از ياران امام عسگرى عليه السلام روز پس از تولد حضرت صاحب الزّمان (عج ) در حالى كه آن جانِ جانان در گهواره بود، از آن حضرت پرسيد:
مَا الْعِطَسْ؟
(( عطسه زدن چيست ؟ ))
حضرت پاسخ داد كه :
عَلاَمَةُ السَّلاَمَةِ
(( نشانه سلامتى بدن است . ))
در كاوش هاى هوشمند طب به اين نتيجه رسيدند كه :
عَصَب بينى ، حافظ سلامت شش هاست ،
اگر جسمى بخواهد از راه سوراخ بينى ، شُش ها را تهديد كند، عصب بينى به مركز اعصاب ((هيپاتالاموس )) گزارش مى كند،
و او به شُش ها دستور مى دهد تا هواى موجود خود را با سرعت 75 كيلومتر در ساعت ، بيرون بريزد،
كه مانع ورود شى ء مزاحم بشود و اين فعل و انفعالات را عطسه مى گويند.
به همين علّت كه عطسه زدن نشانه سلامتى و عامل تندرستى است ، رهبران معصوم ما عليهم السلام دستور دادند كه پس از عطسه زدن بگوئيد:
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمين
تا در اين سلامت خدا را سپاسگذار باشيم .
4 - هدفدارى انسان
بحث هدفدارى انسان يكى از مباحث كليدى و تعيين كننده است كه از محدوده طب خارج است ،
يا فراسوى طب است ،
امّا در آغاز به عنوان ابزار كار مى توان يا بايد از كاوش هاى طب و طبيب استفاده كرد،
زيرا در علوم مختلف ، بخصوص طب ، ثابت مى شود كه همه اعضاء آدمى تن قانومند و هدفدار است ،
حكيمانه و منظم است ،
بيهوده و بى هدف خلق نشده است .
امّا در دين و مباحث نظرى اخلاق ، اين گونه از مباحث علمى ، بيولوژى ، فيزيولوژى به ارزيابى و مقايسه گذاشته مى شود كه :
آيا مى شود همه اعضاء يك مجموعه با هدف و قانونمند باشند، امّا خود آن ((مجموعه )) بى هدف باشد؟
آيا مى شود اجزاء يك مركّب هدفدار و خود آن مركّب بى هدف باشد؟
در اينجا تنها مذهب است كه انسان را از پوچى مى رهاند،
و خطّ بطلان بر انواع مكاتب پوچى ، نهيليستنى ، اُوتُوپى ، مى كشد.
آغاز و انجام انسان را روشن مى كند،
و سير حركت تكاملى انسان را به سوى اللّه و يك زندگى جاويدان مشخص مى كند،
الان درد عمومى اروپا و آمريكا و انسان هاى بى مذهب و مادى ، درد پوچى و بى هدفى است ،
چون آينده را تاريك مى نگرند،
چون انسان و جهان را مادى و بى شعور و هدف ، فرض مى كنند،
دچار اضطراب و پوچى مى شوند،
و از اين رو خودكشى در غرب بيداد مى كند،
چون انسان ارزشى ندارد،
با اينكه در آنجا طب و درمان و بهداشت واقعا در حد استاندارد رعايت مى شود،
گرچه بدن سالم است ، امّا اگر عقل و فكر و جان و روح آدمى سالم نباشد باخودكشى يا انواع بزهكارى ، فساد و اعتياد، بدن سالم را هم نابود مى كنند،
و براى همين زندگى را دانشمندان غربى اينگونه تعريف كرده اند كه :
زندگى ((نابودى )) و ((خوردن ديگران )) است ،
پس بخور تا بمانى ،
بِكُش تا بمانى ،
پس تنها طب و كاوش هاى طبيبان نمى تواند به انسان آرمان و هدف ببخشد بلكه زمينه ساز است كه تن سالم زمينه هاى رشد عقل و فكر را فراهم مى آورد كه گفتند:
عقل سالم در بدن سالم است .
امّا سلامت تن همه مسئله نيست ،
بايد در هماهنگى طب و دين ، سلامت جسم و جان را فراهم كرد.
هم اكنون در اروپاى به اصطلاح متمدن و پاكيزه ، با فراوانى خودكشى ، و وجود انواع جنازه ها در پارك ها و اتوبان ها و خيابان ها و كنار مغازه ها، شهردارى ها را به فكر انداخت كه ((سالن خودكشى )) درست كنند،
و سپس اطّلاعيه اى صادر كردند كه :
همشهريان عزيز، ما هر روز جنازه هاى فراوانى را در اماكن عمومى شهر و نقاط مختلف مملكت ، مى يابيم كه براى سلامت عمومى ، خطرناك است .
ما در كنار شهردارى ((سالن خودكشى )) درست كرده ايم كه داراى انواع وسائل خود كشى است ، از طناب براى حلق آويز كردن ، گرفته تا اسلحه گرم و قرص سيانور، لطفا جهت سلامت عمومى شهروندان ، براى خودكشى به اين سالن تشريف بياوريد.
اين اطّلاعيه ممكن است در كشورهاى اسلامى مسخره باشد، امّا در اروپاى جداى از دين و دين باورى ، و ارزش هاى اخلاقى يك ضرورت اجتماعى است .
زيرا آمار مى دهند كه اكثر مردم در غرب دچار بيمارى روانى مى باشند،
و 90 مردم غرب به نوعى يك نوع بيمارى روانى دارند،
و يكى از اسم هاى عصر ما را ((عصر بيمارى روانى )) ناميدند سر انجام انسان هاى دير باور نيز باور كرده اند كه :
بدون مذهب و آرمان هاى الهى و ارزش هاى اخلاقى ، نمى شود جامعه سالم و ايده آل داشت ،
و بدون سلامت روان و سلامت تن ، كارى از پيش نخواهد برد.
هم بدون طب و كاوش هاى طبيبان نمى شود زندگى آرامى داشت ،
و هم بدون دين و سلامت روان ، تلاش طبيبان بجائى نخواهد رسيد.
5 - كاوش هاى علمى و رهنمودهاى دينى
گفتيم كه موضوع كلى دين و طب هر دو ((انسان )) است حال بايد با دقت بررسى نمود كه كاوش هاى طبى تا كجا؟ و چقدر توانسته است رهنمودهاى دين و راهنمائى هاى منابع دينى را كشف كند؟
واقعيت هاى احكام الهى را بشناسد و بشناساند؟
و فلسفه احكام را درك كند؟
رهنمودهاى دينى را نسبت به كاوش هاى علمى مى توان به سه دسته تقسيم كرد، مانند:
الف - رازهاى كشف شده
كاوش هاى علمى و طبّى توانسته است ، راز حرمت بسيارى از حرام الهى را بداند،
در اسلام و در دين شراب ممنوع است ،
در كاوش هاى علمى و سمينارها و سمپوز يوم الكل ، به اين نتيجه رسيدند كه الكل براى بدن بمقدار لازم ضرورى است كه پروردگار حكيم هستى در تمام غذاها مقدارى الكل قرار داده است تا سوخت و ساز بدن را تاءمين كند،
امّا اگر الكل مستقيم وارد معده و خون شود، انسان را مست مى سازد و انواع جنايات در حالت مستى صورت مى گيرد و انواع ضررهاى طبّى را به همراه دارد، پس حرمت شراب و ميگسارى روشن است .
ب - رازهاى در حال كشف
چون هر روز دامنه علوم بشرى گسترش مى يابد،
و رازهاى تازه اى در نظام هستى كشف مى گردد،
برخى از فلسفه احكام الهى ، روشن شده و در حال كشف و شناسائى است ،
هم اكنون با آزمايش هاى دقيق در خون افراد جانى و آدم كُش به اين نتيجه رسيدند كه فرزند نامشروع از نظر روح و روان و حتى بافت هاى خونى با افراد حلال زاده متفاوت است .
قرن ها قبل امام صادق عليه السلام فرمود:
وَلَدُ الزِّنَا يَهِنُ اِلَى الْحَرَام
(فرزند زنا و نامشروع در معرض گناه و حرام قرار دارد.)
يعنى زمينه بزهكارى در او زيادتر از فرزندان طبيعى است ،
و ده ها حرام يا حلالى كه هر روز با گسترش دامنه علم ، پرده از اسرار آنها برداشته مى شود.
ج - رازها و مباحث فراسوى طب
دسته اى ديگر از احكام الهى فراسوى علم و فراسوى طب هستند، و فكر و دانش بشرى نمى تواند به مرزهاى ژرف آن دسترسى پيدا كند،
گرچه در روانشناسى امروز توانستند به برخى از جوانب آن راه پيدا كنند، در كاوش هاى طبّى مى گويند:
اگر غذا ضدّ عفونى شود و در حرارت لازم انگل ها و ميكروب هاى آن نابود گردند قابل استفاده است اما در اسلام لقمه حرام ، حرام است ،
و اثر بد بر روح و جان انسان مى گذارد،
انسان را دگرگون مى سازد، مسخ مى كند.
در حالى كه پرتقال يا ديگر غذاى دزديده شده ، ويروس و انگل ندارد،
پول حرام كه ميكروب و ويروس ندارد،
چگونه روح و جان را فاسد مى كند؟
اينكه لقمه حرام تاءثير بد بر جان و دل آدمى دارد را چگونه بايد درك كرد، آزمايش نمود؟
اينكه خيال بد، انديشه بد، رابطه بد اءثر دارد و گاهى فرزندان يك انسان را هم مى آلايند يعنى چه ؟
اينجا بحث ويروس و انگل و اسكاريس نيست كه مى گويند:
در كارخانه هاى مُدرن و مُجهَّز، گوشت سگ و خوك را ضدّ عفونى مى كنيم و تمام انگل ها و ويروس هاى آن كشته مى شود،
امّا باز هم در اسلام حرام است چرا؟
اينجا، روانشناسى گوشت مطرح است ،
روانشناسى غذا مطرح است ،
بحث ، بحثِ انتقال صفات از راه گوشت به انسان است كه فرمودند:
گوشت بُز كم بخوريد زيرا صفت ترس را به شما منتقل مى كند. گوشت درندگان نخوريد كه روح درنده خوئى به شما مى دهد.
اين دسته از مباحث اسلامى فراسوى طب و علم است و نبايد گفت ، چون علّت و فلسفه و اسرار آن را نمى شناسيم قبول نمى كنيم .
زيرا فوق درك عقل است ، و فراسوى علم قرار دارد.
بنابراين اگر در جائى يا موردى بين نظريّه اى از دانشمندان يا مراكز علمى با احكام الهى بظاهر تضادّى يا اختلافى يافتيم نبايد به علم اصالت داد،
و دست از احكام الهى كشيد،
زيرا انسان ها انسان را نشناخته اند،
و همه اسرار علوم را نگرفته اند،
و با آگاهى اندك بشرى نمى توانند در برابر واقعيت هاى ژرف هستى اظهار نظر كنند،
چون مى بينيم كه هر روز تئورى ها عوض مى شود،
و ديدگاه انسان در حال دگرگونى است ،
پس نبايد تضادّ علم و دين را باور كرد،
بايد تلاش نمود تا با هماهنگى طب و دين ، جامعه اى متكامل داشت .
فراسوى طب
همه مى دانيم كه :
O جهان هستى بر عدل و نظم و حساب و هدفدارى روشنى پديد آمده و تداوم دارد.
O جهان سراسر نظم و عدل است .
O و واقعيّت ها همه جا جلوه گرند.
O و چون انسان داراى عقل و شعور و قدرت شناخت مى باشد مى تواند واقعيّت ها و بايدها و نبايدهاى حاكم بر نظام هستى را شناسائى كند.
O عناصر موجود و كيفيّت ارتباط آنها با يكديگر را كشف كند.
O خاصيّت هاى اشياء و عناصر را بداند.
O اندازه ها و معيارها و ملاكهاى حاكم بر عناصر و اشياء را بشناسد.
O زمان بندى و ميزان تحوّلات و دگرگونى پديده ها را بداند.
پس هم واقعيّت ها وجود دارند.
و هم انسان قدرت شناخت دارد كه بداند:
سبزى ها و گياهان گوناگون با خاصيّت هاى متفاوت ، براى چه پديد آمده اند؟
و براى درمان كدام بيمارى مؤ ثّرند؟
خاك هاى گوناگون چه خاصيّت ها و بازتاب هايى دارند و براى كدام بيمارى پوستى و عوارض جلدى مفيدند؟
ميوه جات گوناگون داراى چه فوايدى هستند و ارزش غذائى آن كدام است ؟
و چگونه و براى چه بايد آنها را مصرف كرد؟
و با انواع ميوجات كدامين بيمارى را مى توان درمان نمود؟
كه هم اكنون بشريّت عصرما از ره آورد قرن ها تجربه و رهنمود طبيبان و كاوش گران و پيامبران الهى و رهبران معصوم بهره مندند كه چرخ زندگى را مى چرخانند.
و باور كرده اند كه :
آنچه بشر به آن نيازمند است در طبيعت خداوندى وجود دارد.
و آنچه در آينده به آن محتاج است نيز آفريده شده و قابل كشف و شناسائى است .
پس براى هر دردى داروئى ، دوائى آفريده شد.
اوّل - راه هاى كشف و شناخت داروها، درمان ها
سه راه ابتدائى براى شناخت درمانها
دانشمندان و طبيبان با تجربه و مردم جهان ، بر اساس دانش و پژوهش و تجربه و آزمايش ، تا كنون توانسته اند.
O بسيارى از گياهان را شناسائى كرده و براى مداواى برخى از دردها بكارگيرند.
O بسيارى از ميوه جات را از نظر درمانى تجربه كنند.
O بسيارى از خاك ها را بشناسند و خاصيّت آنها را از نظر كاربردى مورد آزمايش قرار دهند.
كتاب ها بنويسند،
و انواع گياهان و شيوه هاى صحيح درمان آن را به مردم بشناسانند،