الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد سيزدهم
( امام على (ع ) و مباحث تربيتي )

مرحوم محمّد دشتى

- ۱ -


نام كتاب : الگوهاى رفتارى ، جلد 13 -امام على عليه السلام و مباحث تربيتي
نام نويسنده : محمد دشتى
سر آغاز
نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از ((الگوهاى رفتارى )) آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم عليهم السلام ، تنها مدافع پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساى هجرت ، و جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش ، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان ، اوّل حافظ و جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است . كه همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان ، در كنار چشمه كوثر و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، وحدتشان جاودانه است .
مباحث ارزشمند آن در حال تكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور است ، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى وشناخت و حضور است ، كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهد درخشيد مانند:
1- امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف - اخلاق فردى
ب - اخلاق اجتماعى
ج - آئين همسردارى
2- امام على عليه السلام و مسائل سياسى
3- امام على عليه السلام و اقتصاد
الف - كار و توليد
ب - انفاق و ايثارگرى
ج - عمران و آبادى
د - كشاورزى و باغدارى
4- امام على عليه السلام و امور نظامى
الف - اخلاق نظامى
ب - امور دفاعى و مبارزاتى
5- امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6- امام على عليه السلام و علم و هنر
الف - مسائل آموزشى و هنرى
ب - مسائل علمى و فرهنگى
7- امام على عليه السلام و مديريّت
8- امام على عليه السلام و امور قضائى
الف - امور قضائى
ب - مسائل جزائى و كيفرى
9- امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى
10- امام على عليه السلام و مسائل حقوقى
11- امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)
12- امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13- امام على عليه السلام و مباحث تربيتى
14- امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15- امام على عليه السلام و تفريحات سالم
الف - تفريحات سالم
ب - تجمّل و زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند، زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روش هاى الگوئى امام على عليه السلام نيز خبر مى دهند،
تنها داراى جذبه ((قال )) نيست كه دربردارنده جلوه هاى ((حال )) نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى است از رهنمودها وراهنمائيهاى جاودانه عَلَوى است از محضر حقّ و حقيقت است و از زلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست كه تنها نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك را در اين جزوات مى يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن ، از چشمه زلال ولايت مى نوشيد كه هر روز با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است .(1)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
چراغ روشنگر راه قصّه پردازان
و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامه ها و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد، تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم .
كه رسول گرامى اسلام فرمود:
نَوِّروُا مَجالِسَكُمْ بِذِكرِ عَلِىّ بْنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )) حقيقتِ ((چگونه بودن ؟!)) براى ما روشن مى شود
و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصوم الهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع ومآخذ روائى و تاريخى و سياسى موجود كشف كنيم كه :
((امام على عليه السلام چگونه بود؟))
آنگاه بدانيم كه :
((چگونه بايد باشيم ))
زيرا خود فرمود:
اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاّ وَ اءَسْبِقُكُم الَيْهَا، وَ لا اءَنْهاكُم عَنْ مَعْصِيَةٍ اِلاّ وَ اءَتَناهى قبلَكُمْ عَنها(2) 1
(اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده اى تشويق نمى كنم جز آنكه در عمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيش از نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام )
پس توجّه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و دلاورانى كه با نام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى ، در صلح و سازندگى ، در جنگ و ستيز با دشمن ، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام قدس سره بجوشند، و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
((آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند))
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود:
((اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند))(3)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )) آغاز مباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى )) ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است .
اوّل - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
رفتارهاى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ، كه بايد در ارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را امام على عليه السلام در شرائط زمانى و مكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ قابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نمونه هاى روشنى را جمع آورى كرده ايم ، و ديگر امامان معصوم عليهم السلام نيز توضيح داده اند كه :
شكل و جنس لباس امام على عليه السلام تنها در روزگار خودش قابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم ، مورد اعتراض مردم قرار خواهيم گرفت .
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظر كاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند:
- غذاهاى ساده اى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ميل مى فرمود، در صورتى كه فرزندان و همسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
- لباس هاى پشمى و ساده اى كه امام على عليه السلام مى پوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم عليهم السلام بپوشند.
- در برخى از مواقع ، حضرت با پاى برهنه راه مى رفت ، كه در زمان هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه :
لَنْ تَقْدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعينوُنى بِوَرَعٍ وَاجْتَهاد
(شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبيها مرا يارى دهيد.)(4)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگى شُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرا اينگونه زندگى مى كنى ؟
عاصم بن زياد در جواب گفت :
قَالَ: يَا اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هذَا اءَنْتَ فِى خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءْكَلِكَ!
(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى ناگوار بسر مى برى ؟)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
قَالَ: وَيْحَكَ، إِنِّى لَسْتُ كَاءَنْتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّةِ الْعَدْلِ اءَنْ يُقَدِّرُوا اءَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلاَ يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!(5)
واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
دوّم - اقسام الگوهاى رفتارى
بعضى از رفتارهاى امام على عليه السلام زمان ومكان نمى شناسد، و همواره براى الگوپذيرى ارزشمند است مانند:
1 - ترويج فرهنگ نماز
2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت
3 - ترويج فرهنگ اذان
4 - توجّه فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 - حمايت از مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است .
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى ، خودكفائى ، ساده پوشى ارزشمند است ، امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّت ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى متغيّر و در حال دگرگونى است .
اوّل - تربيت از ديدگاه امام على عليه السلام
مسئله تربيت
مباحث تربيتى يكى از بنيادى ترين مباحث علوم انسانى ، و يكى از ارزنده ترين مباحث اجتماعى ، سياسى است ، كه با بسيارى از مباحث ديگر رشته هاى علوم ضرورى ، ارتباط تنگاتنگ دارد،و در اخلاق و سازندگى ، خود سازى و جامعه سازى ، گاهى به عنوان پايه هاى اساسى ، و زمانى به عنوان نتيجه و ره آوردها، اين قبيل از مباحث ارزشمند انسانى ، اجتماعى مورد ارزيابى قرار مى گيرد.
و بديهى است كه ؛ سعادت فرد و جامعه ، تكامل و ترقى انسان ها و خانواده ها، پيشرفت يا عقب ماندگى جوامع بشرى ، سلامت جسم و جان بشريت تشنه آزادى ، همه و همه به ((مباحث تربيتى )) و ((مسئله تربيت )) مربوط مى شود.
اگر انسان ها، مباحث تربيتى را بدرستى بشناسند، و هدفدارى آن را بدانند، و با روش هاى صحيح تربيت آشنائى پيدا كنند، و سپس خود را و خانواده خود را و جامعه خود را تربيت كنند، اصلاح نمايند و به سوى خوبى ها و ارزش هاى اخلاقى سوق دهند، همواره به سوى تكامل و ترقّى و استقلال در حركتند و عقب ماندگى و شكست و ذلّت و خوارى و مفاسد اخلاقى و اجتماعى دامنگيرشان نخواهد شد كه از نظر قرآن كريم و نهج البلاغه ، هدف اساسى همه انبياء و پيامبران الهى تحقق اين آرمان ارزنده الهى ، بشرى است .
و مى دانيم كه :
مكتب اسلام كاملترين مكتب تربيتى است ، و دستورات و قواعد و روش هاى تربيتى آن از چشمه سار هميشه جارى وحى الهى گرفته شده و با رهنمودهاى مداوم امامان معصوم عليهم السلام در تئورى و عمل لباس حقيقت پوشيده است ، همه شرق شناسان و موّرخان غربى و شرقى اعتراف دارند كه رسول گرامى اسلام و امامان راستين تشيّع ، از عرب عقب مانده جاهلى آلوده دامن ، دانشمندان و پرهيزگاران و نام آوران بى نظيرى ساخته اند.
و انقلاب فكرى ، علمى ، سياسى ، اخلاقى ، نظامى ، بهداشتى شگفتى آورى را با دست همان مردم عقب مانده تحقق بخشيدند كه همه متفكران گذشته و حال را در تعجب و حيرت نگه داشتند.
كه مى پرسند :
راستى دل ها و مغزهاى خفته عرب جاهلى چگونه بيدار شد؟
رسول خدا با كدام روش هاى تربيتى دست به انقلاب علمى ، تربيتى زد؟
و مى دانيم كه نهج البلاغه بهترين و گوياترين زبان قرآن و تبيين كننده مباحث تربيتى اسلام است .
پس بايدگوش جان به كلمات حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بسپاريم و در اين سير كوتاه ، مباحث تربيتى نهج البلاغه را به درستى مورد مطالعه و ارزيابى قرار دهيم ،
تا ره توشه ارزشمندى براى خودسازى و باز پرورى جامعه مان باشد.
حال از نهج البلاغه مى پرسيم :
آيا تربيت ممكن است ؟
آيا موانع تربيت را مى شود از ميان برداشت ؟
و روش هاى تربيتى كدامند؟
و چگونه بايد فرد و جامعه را تربيت نمود؟
اوّل - امكان تربيت
از ديدگاه نهج البلاغه ، تربيت ممكن ، و روش هاى تربيتى مشخص و روشن است و بهترين روش هاى مقابله با موانع وآفات تربيت نيز بدرستى مورد ارزيابى قرار گرفته است ، كه فرمود:
فَنَفْسَكَ نَفْسَكَ! فَقَدْ بَيَّنَ اللّهُ لَكَ سَبِيلَكَ، وَحَيْثُ تَنَاهَتْ بِكَ اءُمُورُكَ،
زنهار! زنهار! در تربيت و سازندگى خويشتن تلاش كن زيرا كه خداوند، راهى را كه بايد بروى ، براى تو روشن ساخته است و آينده رفتن تو را مشخص و تبيين فرموده است ).(6)
و سپس اميدوارى مى دهد كه اگر از راه روشن الهى برويد و در تربيت خود و ديگران بكوشيد حتما پيروز شده و به سرچشمه سعادت خواهيد رسيد.
اءَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ، وَمَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِى التِّيهِ!
(اى مردم ، آنكس كه از راه آشكار و جاده حق ره سپارد به آب مى رسد و كسى كه مخالفت كند در حيرت و سرگردانى قرار خواهد گرفت ).(7)
و آنگاه به ضرورت تربيت و خودسازى اشاره مى كند كه :
اءَيُّهَا النَّاسُ، تَوَلَّوْا مِنْ اءَنْفُسِكُمْ تَاءْدِيبَهَا، وَاعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا.
(اى مردم ، خودتان عهده دار تربيت نفس خويش باشيد و نفس را از كشيده شدن به طرف هوس ها و عادت ناروا باز داريد.)(8)
دوم - تربيت پذيرى انسان
تربيت يكى ازارزشمندترين واقعيت نظام هستى است كه در همه چيز قابل پياده شدن و ثمره دادن مى باشد،
نه تنها انسان را مى شود تربيت كرد و در خودسازى و جامعه سازى موفّق شد، بلكه حيوانات و نباتات را نيز مى شود تربيت كرده و با روش هاى تربيتى به سوى ارزش ها سوق داد.
گرچه موجودات حياتى همه تربيت پذيرند،
امّا تربيت پذيرى انسان از ويژگى هاى خاصّى برخوردار است ، انسان با برخوردارى از عقل و تدبير و عواطف انسانى ، تربيت پذيرتر از ديگر موجودات نظام آفرينش مى باشد كه امام على عليه السلام مى فرمايد:
وَ لاَتَكُونَنَّ مِمَّنْ لاَ تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ إِلا إِذَا بَالَغْتَ فِى إِيلاَمِهِ، فَإِنَّ الْعَاقِلَ يَتَّعِظُ بِالا آدَابِ، وَ الْبَهَائِمَ لا تَتَّعِظُ إِلا بِالضَّرْبِ.
(از كسانى مباش كه پند و اندرز به آنها سودى نمى بخشد مگر آنكه سخت در توبيخ آنها مبالغه شود، زيرا انسان هاى عاقل با برخوردارى از عقل با اندرز و آداب پند بپذيرند، امّا چهار پايان با زدن .)(9)
با توجّه به پند آموزى و تربيت پذيرى انسان ، امام على عليه السلام سفارش مى كند كه :
در تربيت كودك ،
و تربيت نفس ،
و تربيت افراد جامعه بايد شتاب نمود و تربيت را از هر كار ديگرى مقدّم داشت ،
زيرا ممكن است آداب و روش هاى زشت و ناروا دل هاى پاك را آلوده سازد و تربيت و سازندگى را ناممكن نمايد،
امام على عليه السلام به فرزندش امام مجتبى عليه السلام مى نويسد:
لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَاءْيِكَ مِنَ الاءَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ اءَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْيَتَهُ وَتَجْرِبَتَهُ،
(من در تعليم و تربيت تو پيش از آنكه قلبت سخت شود و عقل و فكرت به امور ديگرى مشغول گردد مبادرت ورزيدم تا با تصميم جدى به استقبال كارهائى بشتابى كه انديشمندان واهل تجربه زحمت آزمون آنرا كشيده اند).(10)
سوم - ارزش تربيت
پس از آنكه دانستيم تربيت ممكن است ،
و انسان تربيت پذير مى باشد،
و در امور تربيتى بايد عجله و شتاب كرد،
حال ، توجّه به ارزش هاى تربيت و خودسازى ضرورى است ،
كه امام على عليه السلام فرمود:
اَلْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ، وَالا آدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَالْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ.
(علم ، ميراث گران بهائى است و تربيت و آداب ارزشمند اخلاقى ، لباس فاخر و زينتى است .)(11)
و در كلامى نورانى ، جلوه ارزشمند ديگرى از تربيت را اينگونه مطرح مى فرمايد كه :
لاَ غِنَى كَالْعَقْلِ؛ وَلاَ فَقْرَ كَالْجَهْلِ؛ وَلاَ مِيرَاثَ كَالاءَدَبِ؛ وَلا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ.
(هيچ ثروتى چون عقل نيست و هيچ فقرى چون جهل نمى باشد و هيچ ميراثى چون ادب و تربيت نخواهد بود.)(12)
چهارم - هدفدارى تربيت
امكان تربيت و ضرورت خودسازى و باز پرورى جامعه را بسيارى از مكتب ها پذيرفته اند و مباحث پيرامون آن را قبول داشته و با اسلام و ديگر مكاتب تربيتى ، الهى ، اعلان هماهنگى مى كنند.
آنچه كه اسلام را در برابر ديگر مكاتب تربيتى ممتاز جلوه مى دهد ((هدفدارى انسان )) و ((هدفدارى تربيت )) است .
بسيارى اصول كلّى تربيت و ضرورت آن را براى زندگى انسانى ، و تداوم حيات اجتماعى باور دارند،
امّا مى پرسند :
چرا خود را تربيت كنيم ؟
چرا مشكلات و رنج فراوان خودسازى را هموار سازيم ؟
چرا براى تربيت شدن و تربيت كردن از لذت ها و خوشى ها بگذريم ؟
و براى چه و كدام اهداف تكاملى به تربيت و سازندگى روى بياوريم ؟
و بديهى است تا مبانى اعتقادى قرآن و نهج البلاغه را نپذيرند،
و هدفدارى انسان را،
و حركت تكاملى بشر به سوى قيامت و بهشت جاويدان را باور نكنند، تربيت و مقرّرات و احكام تربيتى ، بدون پشتوانه اجرائى است ،
كه امام على عليه السلام مى فرمايد:
وَاعْلَمُوا، عِبَادَ اللّهِ، اءَنَّهُ لَمْ يَخْلُقْكُمْ عَبَثا وَلَمْ يُرْسِلْكُمْ هَمَلا، اءُوصِيكُمْ، عِبَادَ اللّهِ، بِتَقْوَى اللّهِ، فَإِنَّهَا الزِّمَامُ وَالْقِوَامُ
(اى بندگان خدا آگاه باشيد، خداوند شما را بى هدف و بيهوده نيافريد و سرگردان و بدون سرپرست نگذاشته است ...
اى بندگان خدا شما را به تقوى و خويشتن دارى سفارش مى كنم كه زمام عبادت ها و قوام زندگى سعادتمندانه به تقوى بستگى دارد).(13)
و آنگاه رفاه زدگان شكم باره و هدف گُم كرده را نكوهش كرده ، مى فرمايد:
فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِى اءَكْلُ الطَّيِّبَاتِ، كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ، هَمُّهَا عَلَفُهَا
(آيا عبث و بيهوده آفريده شده ام همانند حيوان پرواى كه تمام همت او علف و چريدن و خوردن باشد؟.)(14)
سپس هدف تكاملى را مطرح مى فرمايد :
لَيْسَ لاَِنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلا الْجَنَّةَ، فَلا تَبِيعُوهَا إِلا بِهَا.
(بدانيد كه جان شما بهائى جز بهشت ندارد پس خود و زحمات و تلاش هاى خود را به كمتر از آن نفروشيد.)(15)
و براى تحمّل مشكلات تربيت و خودسازى تذكّر مى دهد كه :
فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلاَ عَنِ الشَّهَوَاتِ؛ وَمَنْ اءَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الُْمحَرَّمَاتِ
(كسى كه به سوى حيات جاويدان در حركت است و اشتياق بهشت دارد از شهوات و تمايلات سركش پرهيز مى كند و آن كس كه از آتش جهنّم بيمناك است از محرّمات و بدى ها دورى مى كند).(16)
و در كلام نورانى ديگرى ، سعادت و كمال و موفقيت دنيا و آخرت را هدف ارزشمند تربيت معرّفى مى كند كه فرمود:
إِنَّ الْمَالَ والْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا، وَالْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الا آخِرَةِ، وَقَدْ يَجْمَعُهُمَا اللّهُ تَعَالَى لاَِقْوَامٍ،
(ثروت و اموال و فرزندان بهره و كشت اين جهانند و عمل صالح ، زراعت و بهره آخرت است و گاهى خداوند اين هر دو را به افراد مى بخشد).(17)
وقتى هدف ارزشمند خلقت انسان ، سعادت دنيا و آخرت شد پس كوتاهى و سستى نسبت به هر كدام از اين دو نارواست ،
كه امام على عليه السلام به فرزندش امام مجتبى عليه السلام مى فرمايد:
فَاءَصْلِحْ مَثْوَاكَ، وَلاَ تَبِعْ آخِرَتَكَ بِدُنْيَاكَ
(زندگى جاويدان بهشتى و منزلگاه آينده خود را اصلاح كن و آخرت را به دنياى زود گذر مفروش ).(18)
پنجم - شناخت عوامل تربيت
پس از آشنائى با مباحث مقدماتى مسئله تربيت ، بايد عوامل تربيتى را شناخت و آنها را تقويت و به سوى آنها جذب شد،
كه نقش تعيين كننده در تربيت و سازندگى فرد و جامعه دارد.
در اين قسمت از بحث به برخى از آنها اشاره مى شود.
1 - نقش پدر و مادر
آموزشگاه آغازين هر فردى ، خانه و خانواده مى باشد، زندگى خانوادگى ، نقش مهمّى در خود سازى و بازسازى دل ها دارد،
كه پدر و مادر و ديگر افراد خانواده هم مى توانند مربّى لايق و موفّق فرزندان باشند،
و هم عامل اساسى انحراف و آلودگى هاى فكرى كودكان گردند،
كه در اين رابطه امام على عليه السلام مى فرمايد:
وَحَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوَالِدِ اءَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ، وَيُحَسِّنَ اءَدَبَهُ، وَيُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ.
(و حقّ فرزند بر پدر آن است كه براى كودك نام نيك انتخاب كند و او را خوب تربيت نمايد و قرآن تعليمش دهد).(19)
و سپس به تاءثير روابط اجتماعى پدران و فرزندان اشاره مى فرمايد كه :
مَوَدَّةُ الا آبَاءِ قَرَابَةٌ بَيْنَ الاءَبْنَاءِ
(دوستى ميان پدران سبب خويشاوندى ميان فرزندان است ).(20)
گرچه در 2 مورد ياد شده نام پدر و پدران مطرح شد امّا مسئوليّت فوق الذكر شامل مادران نيز مى شود.
2 - نقش خانواده
خانواده ، يكى از عوامل تربيتى است ،
كه فرزندان و كودكان از اعضاء خانواده الگو مى گيرند،
و رنگ مى پذيرند.
از اين رو امام على عليه السلام سفارش مى كند كه با خانواده هاى خوب و صالح ، روابط دوستانه برقرار كنيد.
امام على عليه السلام خطاب به مالك اشتر مى فرمايد:
ثُمَّ اءلْصِقْ بِذَوِى الْمُروءاتِ وَ الاْءَحْسابِ وَ اءَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ السَّوابِقِ الْحَسَنَةِ
(روابط خود را با افراد با شخصيّت و اصيل و خاندان هاى صالح و خوش سابقه برقرار ساز.)(21)
آنگاه بهترين خانواده نمونه را معرّفى مى كند. ((خانواده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ))
كه فرمود :
وَ عِنْدَنا اءَهْلَ الْبَيْتِ اءَبْوابُ الْحِكَمِ وَضِيأ ءُ الاْءَمْر
(درهاى دانش و روشنائى امور نزد ما (اهل بيت ) خانواده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است .)(22)
3 - استاد و آموزگار
امام على عليه السلام با توجّه به نقش ارزنده آموزگار و دانشمندان علوم ضرورى و تاءثير چشمگير جلسات علمى ، به مالك اشتر فرمود:
وَاءَكْثِرْ مُدارَسَةَ الْعُلَماءِ وَ مُناقَشَةَ الْحُكَماءِ فى تَثْبِيتِ ما صَلَحَ عَلَيْهِ اءَمْرَ بِلادِكَ
(در جلسات درس دانشمندان و اساتيد زياد به گفتگو بنشين و با حكماء و انديشمندان نيز بسيار به بحث و برّرسى بپرداز كه وضع كشورت را اصلاح مى كند.)(23)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نسبت به نقش استاد در تربيت انسان به آموزگار الهى خود، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى پردازد،
و اهميّت و ارزش آموزش هاى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را چنين بيان مى دارد:
وَلَقَدْ كُنْتُ اءَتَّبِعُهُ اتِّباعَ الْفَصِيلَ اءَثَرَ اءُمِّهِ يَرْفَعُ لى فِى كُلِّ يَوْمٍ مِنْ اءَخْلاقِهِ عَلَما وَ يَاءْمُرُنِى بِالاءِقْتِداءِ بِهِ.
(من هم چون سايه اى بدنبال آموزگارم رسول خدا حركت مى كردم و آن بزرگ پيامبر هر روز نكته تازه اى از اخلاق نيك را براى من آشكار مى ساخت و مرا فرمان مى داد كه به او اقتدا نمايم .)(24)
4 - جامعه و محيط زند
يكى از عوامل تربيتِ ((جامعه )) و ((محيط زندگى ))، انسان است كه در انتخاب مكان زندگى و ((محيط اجتماعى )) بايد دقّت لازم را به عمل آورد.
امام على عليه السلام براى انتخاب جامعه خوب مى فرمايد:
وَاسْكُنِ الاءَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ، وَاحْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَالْجَفَاءِ وَقِلَّةَ الاءَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللّهِ.
(در شهرهاى بزرگى كه مركز اجتماع مسلمانان است مسكن گزين و از محيط و جامعه هايى كه اهل غفلت و ستم كارى در آنجا هستند و ياران مطيع خدا در آنجاها كمتر يافت مى شوند بپرهيز.)(25)
آنگاه با توجّه به نقش عوامل جغرافيايى جامعه و محيط زندگى در روحيّات انسان به مردم بصره مى فرمايد:
بِلاَدُكُمْ اءَنْتَنُ بِلاَدِ اللّهِ تُرْبَةً:
اءَقْرَبُهَا مِنَ الْمَاءِ، وَاءَبْعَدُهَا مِنَ السَّمَاءِ،

(سرزمين شما متعفّن ترين خاكهاست از همه جا به آب نزديك تر است و از آسمان دورتريد.)(26)
5 - دوستان
امام على عليه السلام در رابطه با نقش تربيتى بسيار حسّاس ((دوستان )) در يكديگر مى فرمايد:
وَامْحَضْ اءَخَاكَ النَّصِيحَةَ، حَسَنَةً كَانَتْ اءَوْ قَبِيحَةً،
(هميشه نصيحت خالصانه ات را براى دوست خود آماده ساز، شيرين و نيكو باشد يا تلخ و ناراحت كننده .)(27)
و آنگاه هشدار مى دهد كه با اين افراد دوست نباش و از آنها دورى كن ، مانند:
اِيّاكَ وَالْمُصادَقَةَ الاْءَحْمَقِ فَاِنَّهُ يُريدُ اءَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ
(برحذر باش از دوستى با احمق ، كه مى خواهد به تو منفعت كند، امّا زيان مى رساند.)(28)
و براى دورى از انسان هاى بخيل و مال پرست مى فرمايد:
اِيّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخيلِ فَاِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ اءَحْوَجَ مَا تَكوُنُ إِلَيْهِ
(از دوستى با بخيل بپرهيز زيرا به هنگام شديدترين حاجت و نيازمندى تو را ترك مى گويد.)(29)
و نسبت به ضرورت ((دافعه )) در طرد انسان هاى فاسد رهنمود مى دهد كه :
وَ اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْفاجِرِ فَاِنَّهُ يَبيعُكَ بِالتَّافَةِ
(برحذر باش از دوستى با انسان فاسد و جنايتگار كه تو را به چيز كمى مى فروشد.)(30)
و براى دفع دروغ گويان مى فرمايد :
اِيّاكَ وَ مُصادَقَةَ الْكَذّابِ فَاِنَّهُ كَالسَّرابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيب
(برحذر باش از دوستى با دروغگو، چراكه او مانند سراب است ، دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور جلوه مى دهد.)(31)
و آنگاه پس از معرّفى الگوهاى دروغين دوستى ، معيار انتخاب دوستان صالح را بيان مى فرمايد:
قَارِنْ اءَهْلَ الْخَيْرِ تَكُنْ مِنْهُمْ، وَبَايِنْ اءَهْلَ الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ
(به نيكوكاران نزديك باش كه از آنان خواهى شد و از اهل شر و بدى دورى كن تا ار آنها بركنار باشى .)(32)
6 - علماء و نصيحت كنندگان جامعه
علماء و دانشمندان متعهّد، انسان هاى پاك و دلسوزى هستند كه در برابر كجى ها و زشتى نمى توانند بى تفاوت بمانند،
و چون پدر مهربان و دوستى خيرخواه ، لب به پند و اندرز مى گشايند،
از اين رو از عوامل مهمّ تربيت به شمار مى آيند كه بايد به آنان احترام گذاشت و گوش دل به سخنانشان سپرد.
در غير اينصورت تلخى ها و پشيمانى ها در انتظار ما خواهد بود.
فَإِنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الُْمجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ، وَتُعْقِبُ النَّدَامَةَ
(نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان ، استاد دانا و با تجربه ، باعث پشيمانى و اندوه ناگوار خواهد شد.)(33)
7 - حكومت و رهبرى
حاكم اسلامى و رهبر جامعه ، هم مسئوليت تربيت فرد و جامعه را دارد،
و هم به عنوان يكى از الگوهاى تربيت مطرح است ،
همه به او نظر دوخته اند و از دستورات و فرامين رهبر اطاعت مى كنند.
كه امام على عليه السلام فرمود :
فَاءَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيْحَةُ لَكُمْ...وَتَعْلِيمُكُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا، وَتَاءْدِيبُكُمْ كَيَْما تَعْلَمُوا.
(شما مردم را بر من حاكم اسلامى حقّى است اما حق شما بر من آن است كه از خيرخواهى شما دريغ نورزم و شما را تعليم دهم تا از جهل و نادانى نجات يابيد و شما را تربيت كنم تا فراگيريد و تربيت شويد.)(34)
و هشدار مى دهد كه نگذارند رهبرى جامعه به دست نالايقان و نااهلان قرار گيرد،
كه فرد و جامعه را به تباهى و نابودى مى كشانند و خود به اين بيدارى و مسئوليّت ، سخت پايبند است .
كه فرمود :
وَلَكِنَّنِى آسَى اءَنْ يَلِى اءَمْرَ هذِهِ الا ءمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَفُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللّهِ دُوَلا، وَعِبَادَهُ خَوَلا
(ولى من از اين اندوهناكم كه سرپرستى حكومت امّت به دست بى خردان و نابكاران افتد كه بيت المال را غارت كنند و آزادى بندگان خدا را سلب نمايند و آنها را برده خود سازند.)(35)
8 - الگوهاى موفّق تربيت
در پيرامون الگوهاى موفق بحث بسيار ارزنده اى در نهج البلاغه موجود است كه در اين قسمت از بحث ؛
پيامبران خدا ،
و رسول گرامى اسلام ،
و اصحاب و ياران آن بزرگ پيامبر،
و سيماى پرهيزگاران ،
و امامان معصوم عليهم السلام را معرّفى مى كند.
نسبت به اطاعت و پيروى از پيامبران الهى و نقش تربيتى آن مى فرمايد :
وَلكِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ اءَرَادَ اءَنْ يَكُونَ الاءِتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ، وَالتَّصْدِيقُ بِكُتُبِهِ
(خداوند اراده كرده است كه پيروى مردم از پيامبرانش باشد و كتابهاى آنان را تصديق كنند و به دستورات آنها گوش فرا دهند.)(36)
و نقش تربيتى رسول خدا را اينگونه شرح مى دهد:
وَلَقَدْ كَانَ فِى رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله و سلم كَافٍ لَكَ فِى الا ءسْوَةِ، وَدَلِيلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْيَا وَعَيْبِهَا، وَكَثْرَةِ مَخَازِيهَا وَمَسَاوِيهَا
(كافى است كه روش زندگى رسول خدا را سرمشق خويش قرار دهى و او بهترين راهنما و سرمشق تو در بى ارزش نشان دادن دنيا و رسوائى ها و بدى هاى آن مى باشد.)(37)
و آنگاه به امامان معصوم و اهل بيت رسول خدا عليهم السلام مى پردازد و مى فرمايد :
انْظُرُوا اءَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ، وَاتَّبِعُوا اءَثَرَهُمْ، فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى ، وَلَنْ يُعِيدُوكُمْ فِى رَدًى
(به اهل بيت پيامبر بنگريد، از آن سمت كه آنها گام برمى دارند منحرف نشويد و قدم به جاى قدمشان بگذاريد آنها هرگز شما را از جاده هدايت بيرون نمى برند و به پستى و هلاكت باز نمى گردانند.)(38)
9 - قرآن و تعاليم انسان ساز آن
يكى از عوامل ارزنده تربيتى براى جوامع اسلامى و براى دنياى تشنه حقيقت و سعادت ، قرآن كريم است كه نقش تربيتى آن در نهج البلاغه فراوان مطرح شده است .
كه امام على عليه السلام فرمود :
اءَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِى لاَ يَغُشُّ، وَالْهَادِى الَّذِى لاَ يُضِلُّ
(اين قرآن پند دهنده اى است كه انسان را نمى فريبد، و هدايت كننده اى است كه گمراه نمى كند.)(39)
و ادامه مى دهد كه :
فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَاسْتَضِى ءْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ
(آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان مى كند بپذير و از نور هدايت قرآن بهره گير تا رستگار شوى .)(40)
10 - همسايه و همسايگان
بدون روابط با همسايگان نمى شود به زندگى اجتماعى تداوم بخشيد،
همسايگان نه تنها حقوق الهى ، انسانى فراوانى بر يكديگر دارند بلكه از نظر تربيتى ، به عنوان يكى از عوامل اجتماعى تربيت بحساب مى آيند كه بايد در خريدن منزل و انتخاب همسايگان دقت لازم را بعمل آورد.
كه اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ، وَعَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ.
(قبل از حركت براى سفر درباره هم سفرت و پيش از خريدن منزل درباره همسايه ات ، سئوال و تحقيق كن .)(41)
11 - تبليغات
يكى ديگر از عوامل تربيت و معرّفى ارزش ها و نيروى بازدارنده از زشتى ها، تبليغات اسلامى است ،
كه گاهى به شكل وعظ و خطابه يا نصيحت و اندرز، و زمانى با عنوان ((امر به معروف )) و ((نهى از منكر)) در جامعه اسلامى مطرح مى شود،
اگر همه افراد جامعه به اين عامل حسّاس اجتماعى توجّه كنند، تربيت فرد و جامعه تحقّق مى پذيرد.
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
لاَ تَتْرُكُوا الاءَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْى عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَكُمْ.
(امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه اشرار و فاسدان بر شما مسلط مى گردند، سپس هرچه دعا كنيد مستجاب نمى گردد.)(42)
12 - سنن و آداب صحيح اجتماعى
يكى از عوامل تربيتى و تربيت اجتماعى ، آداب و سنن ارزشمند تكاملى است .
كه امام على عليه السلام به مالك اشتر مى فرمايد :
وَلاَ تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هذِهِ الا ءمَّةِ، وَاجْتَمَعَتْ بِهَا الا ءلْفَةُ، وَصَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ.
(هرگز آداب و سنّت پسنديده اجتماعى را طرد نكن آدابى كه پيشوايان اين امت به آن عمل كرده اند و ملّت اسلام با آنها انس و الفت گرفته و امور رعيّت به وسيله آن اصلاح مى گردد.)(43)
13 - تاريخ گذشتگان
نقش تربيتى تاريخ را همه قبول دارند،
و شاهدند كه چگونه بررسى و ارزيابى تاريخ تلخ و شيرين گذشتگان ، جان و دل فرد و جامعه را دگرگون مى سازد.
كه امام على عليه السلام فرمود:
وَاعْرِضْ عَلَيْهِ اءَخْبَارَ الْمَاضِينَ، وَذَكِّرْهُ بِمَا اءَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الاءَوَّلِينَ
(تاريخ و اخبار گذشتگان را بر قلبت عرضه نما و آنچه را كه بر گذشتگان رسيده است يادآورش باش تا بدرستى بيانديشد.)(44)
14 - انقلاب اسلامى ، الهى
انقلاب و قيام ، و حركت موفّق يك امّت ، بهترين و ارزنده ترين مربّى و آموزگار دل هاى آماده تربيت است ، نهضت و قيام رهائى بخش ، نقش ‍ اساسى در تربيت اجتماعى دارد،
ترس و زبونى ها را از دل ميليون ها انسان مى شويد،
و شجاعت و دلاورى و شهادت طلبى را به همه مى آموزد،
در انقلاب ، همه آزمايش مى گردند،
و زشتى ها و پليدى هاى خود را نشان مى دهند.
آيا ميليون ها دل و جان آماده اى كه در انقلاب اسلامى ما عوض شد،
و رنگ خدائى گرفت را مى شود انكار كرد؟
كدام عامل تربيتى اينهمه قدرت جذب و سازندگى دارد؟
و در كدام كلاس به وسعت همه كشور آزادمان مى توان به تبليغ و ارشاد مغزها پرداخت ؟
نعمت انقلاب ، از بزرگترين نعمت هاى الهى و حركت انقلاب ، از بزرگترين عوامل تربيتى بشمار مى آيد كه درود و سلام همه ما به فرزند راستين اميرالمؤ منين عليه السلام ، حضرت امام خمينى قدس سره كه انقلاب اسلامى را با تلاش و تدبير و ايثارگرى خود سامان داد و ميليون ها جان و دل را رنگ خدائى زد.
در اين رابطه امام على عليه السلام مى فرمايد :
وَالَّذِى بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً... حَتَّى يَعُودَ اءَسْفَلُكُمْ اءَعْلاَكُمْ، وَاءَعْلاَكُمْ اءَسْفَلَكُمْ
(سوگند به خدائى كه پيامبر را بحق مبعوث كرد به سختى آزمايش مى شويد و غربال مى گرديد... آنچنانكه بالا، پائين و پائين ، بالا قرار مى گيرد.)(45)
همه اعتراف دارند كه اين آزمايش عمومى و مردمى تنها در يك انقلاب مقدّس امكان پذير مى باشد.