الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد دوازدهم
( امام على (ع ) و امور معنوي و عبادي )

مرحوم محمّد دشتى

- ۶ -


(نامه به فرمانداران شهرها درباره وقت نماز)
پس از ياد خدا و درود! نماز ظهر را با مردم وقتى بخوانيد كه آفتاب به طرف مغرب رفته ، سايه آن به اندازه ديوار خوابگاه بُز گردد، و نماز عصر را با مردم هنگامى بخوانيد كه خورشيد سفيد و جلوه دارد، در پاره اى از روز كه تا غروب مى شود دو فرسخ راه پيمود،
و نماز مغرب را با مردم زمانى بخوانيد كه روزه دار افطار، و حاجى از عرفات به سوى مِنى كوچ مى كند،
و نماز عشاء را با مردم وقتى بخوانيد كه شَفَق پنهان مى گردد تا يك سوّم از شب بگذرد، و نماز صبح را با مردم هنگامى بخوانيد كه شخص چهره همراه خويش را بشناسد، و در نماز جماعت در حد ناتوان آنان نماز بگذاريد، و فتنه گر مباشيد.
6 - فضيلت و جايگاه نماز
خطبه 99 نهج البلاغه
دعاى عافيت - پرهيز از دنيا پرستى
طلب المعافاة فى الدين
نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ، وَنَسْتَعِينُهُ مِنْ اءَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ، وَنَسْاءَلُهُ الْمُعَافَاةَ فى الاءَدْيَانِ، كَمَا نَسْاءَلُهُ الْمُعَافَاةَ فى الاءَبْدَانِ.
1 - التحذير من الدّنيا
عِبَادَ اللّهِ، اءُوصِيكُمْ بِالرَّفْضِ لِه -ذِهِ الدُّنْيَا التَّارِكَةِ لَكُمْ وَإِنْ لَمْ تُحِبُّوا تَرْكَهَا، وَالْمُبْلِيَةِ لاَِجْسَامِكُمْ وَإِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ تَجْدِيدَهَا، فَإِنَّمَا مَثَلُكُمْ وَمَثَلُهَا كَسَفْرٍ سَلَكُوا سَبِيلا فَكَاءَنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوهُ، وَاءَمُّوا عَلَما فَكَاءَنَّهُمْ قَدْ بَلَغُوهُ. وَكَمْ عَسَى الُْمجْرِي إِلَى الْغَايَةِ اءَنْ يَجْرِيَ إِلَيْهَا حَتَّى يَبْلُغَهَا! وَمَا عَسَى اءَنْ يَكُونَ بَقَاءُ مَنْ لَهُ يَوْمٌ لا يَعْدُوهُ، وَطَالِبٌ حَثِيثٌ مِنَ الْمَوْتِ يَحْدُوهُ وَمُزْعِجٌ فى الدُّنْيَا حَتَّى يُفَارِقَهَا رَغْما!
روش برخورد با دنيا
2 - كيفيّة مواجهة الدّنيا
فَلاَ تَنَافَسُوا فى عِزِّ الدُّنْيَا وَفَخْرِهَا، وَلا تَعْجَبُوا بِزِينَتِهَا وَنَعِيمِهَا، وَلا تَجْزَعُوا مِنْ ضَرَّائِهَا وَبُؤْسِهَا، فَإِنَّ عِزَّهَا وَ فَخْرَهَا إِلَى انْقِطَاعٍ، وَإِنَّ زِينَتَهَا وَنَعِيمَهَا إِلَى زَوَالٍ، وَ ضَرَّاءَهَا وَبُؤْسَهَا إِلَى نَفَادٍ،
ترجمه خطبه 99
خدا را بر نعمت هايى كه عطا فرمود ستايش مى كنيم و در كارهاى خود از او يارى مى جوييم ، از او سلامت در دين را خواهانيم آنگونه كه تندرستى بدن را از او در خواست داريم .
اى بندگان خدا، شما را به ترك دنيايى سفارش مى كنم كه شما را رها مى سازد، گر چه شما جدايى از آن را دوست نداريد، دنيايى كه بدن هاى شما را كهنه و فرسوده مى كند با اينكه دوست داريد همواره تازه و پاكيزه بمانيد
شما و دنيا به مسافرانى مانيد كه تا گام در آن نهاده ، احساس دارند به پايان راه رسيدند، و تا قصد رسيدن به نشانى كرده اند، گويا بدان دست يافتند، در حالى كه تا رسيدن به هدف نهايى هنوز فاصله هاى زيادى است
چگونه مى تواند به مقصد رسد كسى كه روز معيّنى در پيش دارد؟ و از آن تجاوز نخواهد كرد! مرگ به سرعت او را مى راند، و عوامل مختلف او را بر خلاف خواسته خود از دنيا جدا مى سازند.
پس در عزّت و ناز دنيا بر يكديگر پيشى نگيريد، و فريب زينت ها و نعمت ها را نخوريد و مغرور نشويد، و از رنج و سختى آن نناليد، و ناشكيبا نباشيد،
وَكُلُّ مُدَّةٍ فِيهَا إِلَى انْتِهَاءٍ، وَكُلُّ حَي فِيهَا إِلَى فَنَاءٍ. اءَوَلَيْسَ لَكُمْ فى آثَارِ الاءَوَّلِينَ مُزْدَجَرٌ، وَفى آبَائِكُمُ الْمَاضِينَ تَبْصِرَةٌ وَمُعْتَبَرٌ.
إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ! اءَوَلَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِينَ مِنْكُمْ لا يَرْجَعُونَ، وَإِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِينَ لا يَبْقَوْنَ! اءَوَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ اءَهْلَ الدُّنْيَا يُصْبِحُونَ وَيُمْسُونَ عَلَى اءَحْوَالٍ شَتَّى : فَمَيِّتٌ يُبْكَى . وَآخَرُ يُعَزَّى ، وَصَرِيعٌ مُبْتَلىً، وَعائِدٌ يَعُودُ، وَآخَرُ بِنَفْسِهِ يَجُودُ، وَطَالِبٌ لِلدُّنْيَا وَالْمَوْتُ يَطْلُبُهُ، وَغَافِلٌ وَلَيْسَ بِمَغْفُولٍ عَنْهُ؛ وَعَلَى اءَثَرِ الْمَاضى مَا يَمْضى الْبَاقى !
اءَلا فَاذْكُرُوا هَاذِمَ الَّذَّاتِ، وَمُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ، وَقَاطِعَ الا ءمْنِيَاتِ، عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلاءَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ؛ وَاسْتَعِينُوا اللّهَ عَلَى اءَدَاءِ وَاجِبِ حَقِّهِ، وَمَا لا يُحْصَى مِنْ اءَعْدَادِ نِعَمِهِ وَإِحْسَانِهِ.

زيرا عزّت و افتخارات دنيا پايان مى پذيرد، و زينت و نعمت هايش نابود مى گردد، و رنج و سختى آن تمام مى شود، و هر مدّت و مهلتى در آن به پايان مى رسد، و هر موجود زنده اى به سوى مرگ مى رود. آيا نشانه هايى از زندگى گذشتگان كه بر جا مانده شما را از دنيا پرستى باز نمى دارد؟ اگر خردمنديد!! آيا در زندگانى پدران شما آگاهى و عبرت آموزى نيست ؟ مگر نمى بينيد كه گذشتگان شما باز نمى گردند؟ و فرزندان شما باقى نمى مانند؟ مگر مردم دنيا را نمى نگريد كه در گذشت شب و روز حالات گوناگونى دارند؟ يكى مى ميرد و بر او مى گريند، و ديگرى باقيمانده به او تسليت مى گويند، يكى ديگر بر بستر بيمارى افتاده ديگرى به عيادت او مى آيد، و ديگرى در حال جان كندن است ، و دنياطلبى در جستجوى دنياست كه مرگ او را در مى يابد، و غفلت زده اى كه مرگ او را فراموش نكرده است ، و آيندگان نيز راه گذشتگان را مى پويند. بهوش باشيد، مرگ را كه نابود كننده لذّت ها و شكننده شهوت ها و قطع كننده آرزوهاست ، به هنگام تصميم بر كارهاى زشت ، بياد آوريد، و براى انجام واجبات ، و شكر در برابر نعمت ها و احسان بى شمار الهى ، از خدا يارى خواهيد.
7 - نماز باران
خطبه 143 نهج البلاغه
( فى الاستسقاء )
1- نظام آفرينش ...
1 - الكون فى خدمة الا نسان
اءَلا وَإِنَّ الاءَرْضَ الَّتى تُقِلُّكُمْ، وَالسَّمَاءَ الَّتى تُظِلُّكُمْ، مُطِيعَتَانِ لِرَبِّكُمْ، وَمَا اءَصْبَحَتَا تَجُودَانِ لَكُمْ بِبَرَكَتِهِمَا تَوَجُّعا لَكُمْ، وَلا زُلْفَةً إِلَيْكُمْ، وَلا لِخَيْرٍ تَرْجُوَانِهِ مِنْكُمْ، وَلكِنْ اءُمِرَتَا بِمَنَافِعِكُمْ فَاءَطَاعَتَا، وَاءُقِيمَتَا عَلَى حُدُودِ مَصَالِحِكُمْ فَقَامَتَا.
2- فلسفه آزمايش ها
2 - الغاية من الامتحان
إِنَّ اللّهَ يَبْتَلى عِبَادَهُ عِنْدَ الاءَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الَّثمَرَاتِ، وَحَبْسِ الْبَرَكَاتِ، وَإِغْلاقِ خَزَائِنِ الْخَيْرَاتِ، لِيَتُوبَ تَائِبٌ، وَيُقْلِعَ مُقْلِعٌ، وَيَتَذَكَّرُ مُتَذَكِّرٌ، وَيَزْدَجِرَ مُزْدَجِرٌ. وَقَدْ جَعَلَ اللّهُ سُبْحَانَهُ الاءِسْتِغْفَارَ سَبَبا لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَرَحْمَةِ الْخَلْقِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: ((اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارا. يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِدْرَارا. وَيُمْدِدْكُمْ بِاءَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَلْ لَكُمْ اءَنْهَارا)).
فَرَحِمَ اللّهُ امْرَاءً اسْتَقْبَلَ تَوْبَتَهُ، وَاسْتَقَالَ خَطِيئَتَهُ، وَبَادَرَ مَنِيَّتَهُ!

ترجمه خطبه 143
(سخنرانى در مراسم دعاى باران )
آگاه باشيد، زمينى كه شما را بر پشت خود مى برد، و آسمانى كه بر شما سايه مى گستراند، فرمانبردار پرودگارند، و بركت آن دو به شما نه از روى دلسوزى يا براى نزديك شدن به شما، و نه به اميد خيرى است كه از شما دارند، بلكه آن دو، ماءمور رساندن منافع شما مى باشند، و اوامر خدا را اطاعت كردند، به آنها دستور داده شد كه براى مصالح شما قيام كنند و چنين كردند.
خداوند بندگان خود را كه گناهكارند، با كمبود ميوه ها، و جلوگيرى از نزول بركات ، و بستن دَر گنج هاى خيرات ، آزمايش مى كند، براى آن كه توبه كننده اى بازگردد، و گناهكار، دل از معصيت بكند، و پند گيرنده ، پند گيرد، و بازدارنده ، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد، و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمى فروريختن روزى ، و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود:
((از پرودگار خود آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است ، بركات خود را از آسمان بر شما فرو مى بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان ، شما را يارى مى دهد، و باغستان ها و نهرهاى پرآب در اختيار شما مى گذارد))(141)
پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد، و پيش از آن كه مرگ او فرارسد، اصلاح گردد.
3- نيايش طلب باران
3 - الدعاء لنزول الغيث
اللَّهُمَّ إِنَّا خَرَجْنَا إِلَيْكَ مِنْ تَحْتِ الاءَسْتَارِ وَالاءَكْنَانِ، وَبَعْدَ عَجِيجِ الْبَهَائِمِ وَالْوِلْدَانِ، رَاغِبِينَ فى رَحْمَتِكَ، وَرَاجِينَ فَضْلَ نِعْمَتِكَ، وَخَائِفِينَ مِنْ عَذَابِكَ وَنِقْمَتِكَ.
اللَّهُمَّ فَاسْقِنَا غَيْثَكَ وَلا تَجْعَلْنَا مِنَ الْقَانِطِينَ، وَلا تُهْلِكْنَا بِالسِّنِينَ، ((وَلا تُؤَاخِذْنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا))؛ يَا اءَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. اللَّهُمَّ إِنَّا خَرَجْنَا إِلَيْكَ نَشْكُو إِلَيْكَ مَا لا يَخْفَى عَلَيْكَ، حِينَ اءَلْجَاءَتْنَا الْمَضَايِقُ الْوَعْرَةُ، وَاءَجَاءَتْنَا الْمَقَاحِطُ الُْمجْدِبَةُ، وَاءَعْيَتْنَا الْمَطَالِبُ الْمُتَعَسِّرَةُ، وَتَلاَحَمَتْ عَلَيْنَا الْفِتَنُ الْمُسْتَصْعِبَةُ.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَسْاءَلُكَ اءَلا تَرُدَّنَا خَائِبِينَ، وَلا تَقْلِبَنَا وَاجِمِينَ. وَلا تُخَاطِبَنَا بِذُنُوبِنَا، وَلا تُقَايِسَنَا بِاءَعْمَالِنَا.
اللَّهُمَّ انْشُرْ عَلَيْنَا غَيْثَكَ وَبَرَكَتَكَ، وَرِزْقَكَ وَرَحْمَتَكَ؛ وَاسْقِنَا سُقْيَا نَاقِعَةً مَرْوِيَةً مُعْشِبَةً، تُنْبِتُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ، وَتُحْيى بِهَا مَا قَدْ مَاتَ، نَافِعَةَ الْحَيَا، كَثِيرَةَ الُْمجْتَنَى ، تُرْوِي بِهَا الْقِيعَانَ، وَتُسِيلُ الْبُطْنَانَ، وَتَسْتَوْرِقُ الاءَشْجَارَ، وَتُرْخِصُ الاءَسْعَارَ؛ ((إِنَّكَ عَلَى مَا تَشَاءُ قَدِيرٌ)).

بارخداوندا! ما از خانه ها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه ، و گريه دلخراش كودكان گرسنه ، به سوى تو بيرون آمديم ، و رحمت تو را مشتاق ، و فضل و نعمت تو را اميدواريم ، و از عذاب و انتقام تو ترسناكيم . بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار، و ما را ماءيوس برمگردان ! و با خشكسالى و قحطى ما را نابود مفرما، و با اعمال زشتى كه بى خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان ، اى مهربانترين مهربانها! بار خداوندا! به سوى تو آمديم از چيزهايى شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست و اين هنگامى است كه سختى هاى طاقت فرسا ما را بيچاره كرده و خشكسالى و قحطى ما را به ستوه آورده ، و پيش آمدهاى سخت ما را ناتوان ساخته ، و فتنه هاى دشوار كارد به استخوان ما رسانده است . بار خداوندا! از تو مى خواهيم ما را نوميد برمگردانى ، و با اندوه و نگرانى به خانه هايمان باز نفرستى ، و گناهانمان را به رخمان نكشى ، و اعمال زشت ما را مقياس كيفر ما قرار ندهى . خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار، و بركت خويش را بر ما بگستران ، و روزى و رحمتت را به ما برسان ، و ما را از بارانى سيراب فرما كه سودمند و سيراب كننده و روياننده گياهان باشد، كه آن چه خشك شده دوباره بروياند، و آن چه مرده است زنده گرداند، بارانى كه بسيار پرمنفعت ، روياننده گياهان فراوان ، كه تپه ها و كوهها را سيراب ، و در درّه ها و رودخانه ها، چونان سيل جارى شود، درختان را پربرگ نمايد. نرخ گرانى را پايين آورد، همانا تو بر هر چيز كه خواهى توانايى .
8 - روانشناسى نيايش
حكمت 312 نهج البلاغه
التعامل مع الفرائض و النوافل
وَقَالَ عليه السلام :
إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالا وَإِدْبَارا؛ فَإِذَا اءَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ، وَإِذَا اءَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ.

ترجمه حكمت 312
و درود خدا بر او فرمود :
دل ها را روى آوردن و نشاط، و پُشت كردن و فرارى است ، پس آنگاه كه نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات وا داريد، و آنگاه كه پُشت كرده بى نشاط است ، به انجام واجبات قناعت كنيد.
9 - ارزش قرآن
قسمتى از خطبه 198 نهج البلاغه
القيّم الاخلاقيّة و خصائص القرآن
ثُمَّ اءَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ نُورا لا تُطْفَاءُ مَصَابِيحُهُ، وَسِرَاجا لا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ، وَبَحْرا لا يُدْرَكُ قَعْرُهُ، وَمِنْهَاجا لا يُضِلُّ نَهْجُهُ، وَشُعَاعا لا يُظْلِمُ ضَوْؤُهُ، وَفُرْقَانا لا يُخْمَدُ بُرْهَانُهُ، وَتِبْيَانا لا تُهْدَمُ اءَرْكَانُهُ، وَشِفَاءً لا تُخْشَى اءَسْقَامُهُ، وَعِزّا لا تُهْزَمُ اءَنْصَارُهُ، وَحَقّا لا تُخْذَلُ اءَعْوَانُهُ.
فَهُوَ مَعْدِنُ الاءِيمَانِ وَبُحْبُوحَتُهُ، وَيَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَبُحُورُهُ، وَرِيَاضُ الْعَدْلِ وَغُدْرَانُهُ، وَاءثَافِيُّ الاءِسْلامِ وَبُنْيَانُهُ، وَاءَوْدِيَةُ الْحَقِّ وَغِيطَانُهُ.
وَبَحْرٌ لا يَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ، وَعُيُونٌ لا يُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ، وَمَنَاهِلُ لا يَغِيضُهَا الْوَارِدُونَ، وَمَنَازِلُ لا يَضِلُّ نَهْجَهَا الْمُسَافِرُونَ، وَاءَعْلاَمٌ لا يَعْمَى عَنْهَا السَّائِرُونَ، وَآكَامٌ لا يَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ.
جَعَلَهُ اللّهُ رِيّا لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ، وَرَبِيعا لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءَ، وَمَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ،

قسمتى از ترجمه خطبه 198
سپس قرآن را بر او نازل فرمود. نورى است كه خاموشى ندارد، چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد، دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود، راهى است كه رونده آن گمراه نگردد، شعله اى است كه نور آن تاريك نشود، جدا كننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش ‍ نگردد، بنايى است كه ستونهاى آن خراب نشود، شفا دهنده اى است كه بيماريهاى وحشت انگيز را بزدايد، قدرتى است كه ياورانش شكست ندارند، و حقّى است كه يارى كنندگانش مغلوب نشوند. قرآن ، معدن ايمان و اصل آن است ، چشمه هاى دانش و درياهاى علوم است ، سرچشمه هاى عدالت ، و نهرهاى جارى عدل است ، پايه هاى اسلام و ستون هاى محكم آن است ، نهرهاى جارى زلال حقيقت ، و سرزمين هاى آن است ، دريايى است كه تشنگان آن ، آبش را تمام نتوانند كشيد، و چشمه هايى است كه آبش كمى ندارد، محل برداشت آبى است كه هرچه از آن برگيرند كاهش نمى يابد، منزلهايى است كه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد، و نشانه هايى است كه روندگان از آن غفلت نمى كنند، كوهسار زيبايى است كه از آن نمى گذرند. خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان ، و باران بهارى براى قلب فقيهان ، و راه گسترده و وسيع براى صالحان قرار داده است ،
وَدَوَاءً لَيْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ، وَنُورا لَيْسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ، وَحَبْلا وَثِيقا عُرْوَتُهُ، وَمَعْقِلا مَنِيعا ذِرْوَتُهُ، وَعِزّا لِمَنْ تَوَلا هُ، وَسِلْما لِمَنْ دَخَلَهُ، وَهُدًى لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ، وَعُذْرا لِمَنِ انْتَحَلَهُ، وَبُرْهَانا لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ، وَشَاهِدا لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ، وَفَلْجا لِمَنْ حَاجَّ بِهِ، وَحَامِلا لِمَنْ حَمَلَهُ، وَمَطِيَّةً لِمَنْ اءَعْمَلَهُ، وَآيَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَجُنَّةً لِمَنِ اسْتَلاءَمَ، وَعِلْما لِمَنْ وَعَى ، وَحَدِيثا لِمَنْ رَوَى ، وَحُكْما لِمَنْ قَضَى .
قرآن دارويى است كه با آن بيمارى وجود ندارد، نورى است كه با آن تاريكى يافت نمى شود، ريسمانى است كه رشته هاى آن محكم ، پناهگاهى است كه قلّه آن بلند، و توان و قدرتى است براى آن كه قرآن را برگزيند، محل امنى است براى هركس كه آنجا وارد شود، راهنمايى است براى آن كه از او پيروى كند، وسيله انجام وظيفه است براى آن كه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد، برهانى است بر آن كس كه با آن سخن بگويد، عامل پيروزى است براى آن كس كه با آن استدلال كند، نجات دهنده است براى آن كس كه حافظ آن باشد و به آن عمل كند، و راهبر آن كه آن را بكار گيرد، و نشانه هدايت است براى آن كس كه در او بنگرد، سپر نگهدارنده است براى آن كس كه با آن خود را بپوشناند، و دانش كسى است كه آن را به خاطر بسپارد، و حديث كسى است كه از آن روايت كند، و فرمان كسى است كه با آن قضاوت كند.
قسمتى از خطبه 1 نهج البلاغه
القرآن والاحكام الشرعيّة
كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ: مُبَيِّنا حَلاَلَهُ وَحَرَامَهُ، وَفَرَائِضَهُ وَفَضَائِلَهُ، وَنَاسِخَهُ وَمَنْسُوخَهُ، وَرُخَصَهُ وَعَزَائِمَهُ، وَخَاصَّهُ وَعَامَّهُ، وَعِبَرَهُ وَاءَمْثَالَهُ، وَمُرْسَلَهُ وَمَحْدُودَهُ، وَمُحْكَمَهُ وَمُتَشَابِهَهُ، مُفَسِّرا مُجْمَلَهُ، وَمُبَيِّنا غَوَامِضَهُ، بَيْنَ مَاءْخُوذٍ مِيثَاقُ عِلْمِهِ، وَمُوَسَّعٍ عَلَى الْعِبَادِ فى جَهْلِهِ.
وَبَيْنَ مُثْبَتٍ فى الْكِتَابِ فَرْضُهُ، وَمَعْلُومٍ فى السُّنَّةِ نَسْخُهُ، وَوَاجِبٍ فى السُّنَّةِ اءَخْذُهُ، وَمُرَخَّصٍ فى الْكِتابِ تَرْكُهُ، وَبَيْنَ وَاجِبٍ بِوَقْتِهِ، وَزَائِلٍ فى مُسْتَقْبَلِهِ. وَمُبَايَنٌ بَيْنَ مَحَارِمِهِ، مِنْ كَبِيرٍ اءَوْعَدَ عَلَيْهِ نِيرَانَهُ، اءَوْ صَغِيرٍ اءَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ، وَبَيْنَ مَقْبُولٍ فى اءَدْنَاهُ، مُوَسَّعٍ فى اءَقْصَاهُ.

فلسفة الحج
وَفَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ، الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاءَنَامِ، يَرِدُونَهُ وُرُودَ الاءَنْعَامِ، وَيَاءْلَهُونَ إ لَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ، وَجَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ، وَإ ذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ، وَاخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعا اءَجَابُوا إ لَيْهِ دَعْوَتَهُ، وَصَدَّقُوا كَلِمَتَهُ، وَوَقَفُوا مَوَاقِفَ اءَنْبِيَائِهِ، وَتَشَبَّهُوا بِمَلاَئِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ.
ترجمه قسمتى از خطبه 1
كتاب پروردگار ميان شماست ، كه بيان كننده حلال و حرام ، واجب و مستحب ، ناسخ و مَنسوخ ، مُباح و مَمنوع ، خاصّ و عام ، پندها و مَثَلها، مُطْلَق و مُقَيَّد، مُحكَمُ و مُتَشابِه مى باشد، عبارات مُجْمَل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود را روشن مى كند، از واجباتى كه پيمان شناسايى آن را گرفت ، و مستحبّاتى كه آگاهى از آنها لازم نيست .
قسمتى از احكام دينى در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمده ، و بعضى از آن ، در سنّتِ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است ، بعضى از واجبات ، وقتِ محدودى داشته ، كه در آينده از بين رفته است ، محرّمات الهى از هم جدا مى باشند، برخى از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد، و بعضى كوچك كه وعده بخشش داده است ، و برخى از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.
خدا حجِّ خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اى كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوى آن روى مى آورند، و همانند كبوتران به آن پناه مى برند. خداى سبحان ، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش ، و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد، و در ميان انسان ها، شنوندگانى را برگزيد، كه دعوت او را براى حج ، اجابت كنند، و سخن او را تصديق نمايند، و پاى بر جايگاه پيامبران الهى نهند، همانند فرشتگانى كه بر گِرد عرش الهى طواف مى كنند،
يُحْرِزُونَ الاءَرْبَاحَ فى مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ، وَيَتَبادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ.
جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى لِلاِسْلاَمِ عَلَما، وَلِلْعَائِذِينَ حَرَما، فَرَضَ حَقَّهُ، وَاءَوْجَبَ حَجَّهُ، وَكَتَبَ عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ:
((وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا، وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّهَ غَنِىُّ عَنِ الْعَالَمين )).

و سودهاى فراوان ، در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران ، به دست آورند، و به سوى وعده گاه آمرزش الهى بشتابند.
خداى سبحان ، كعبه را براى اسلام ، نشانه گويا، و براى پناهندگان خانه امن و اَمان قرار داد، اَداى حق آن را واجب كرد، و حج بيت اللّه را واجب شمرد، و بر همه شما انسان ها مقررّ داشت ، كه به زيارت آن برويد، و فرمود:
(آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بى نياز است )(142)