الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام

جلد يازدهم
( امام على (ع ) و نظارت مردمي )

مرحوم محمّد دشتى

- ۱ -


كتاب : الگوهاى رفتاري جلد 11-امام على عليه السلام و نظارت مردمى
نام نويسنده : محمد دشتى
سرآغاز
نوشتار نورانى و مبارك و ارزشمندى كه در پيش روى داريد، تنها برخى از ((الگوهاى رفتارى )) آن يگانه بشريّت ، باب علم نبىّ، پدر بزرگوار امامان معصوم عليهم السلام ، تنها مدافع پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به هنگام بعثت و دوران طاقت فرساى هجرت ، و جنگ ها و يورش هاى پياپى قريش ، و نابود كننده خط كفر و شرك و نفاق پنهان ، اوّل حافظ و جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است . كه همواره با قرآن بود، و با قرآن زيست و از قرآن گفت ، و تا بهشت جاويدان ، در كنار چشمه كوثر و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، وحدتشان جاودانه است .
مباحث ارزشمند آن در حال تكامل و گسترش است ، نورانى است ، نورِ نور است ، و عطرآگين از جذبه هاى عرفانى وشناخت و حضور است ، كه با نام هاى مبارك زير، در آسمان پُر ستاره انديشه ها خواهد درخشيد مانند:
1- امام على عليه السلام و اخلاق اسلامى
الف - اخلاق فردى
ب - اخلاق اجتماعى
ج - آئين همسردارى
2- امام على عليه السلام و مسائل سياسى
3- امام على عليه السلام و اقتصاد
الف - كار و توليد
ب - انفاق و ايثارگرى
ج - عمران و آبادى
د - كشاورزى و باغدارى
4- امام على عليه السلام و امور نظامى
الف - اخلاق نظامى
ب - امور دفاعى و مبارزاتى
5- امام على عليه السلام و مباحث اطّلاعاتى و امنيتّى
6- امام على عليه السلام و علم و هنر
الف - مسائل آموزشى و هنرى
ب - مسائل علمى و فرهنگى
7- امام على عليه السلام و مديريّت
8- امام على عليه السلام و امور قضائى
الف - امور قضائى
ب - مسائل جزائى و كيفرى
9- امام على عليه السلام و مباحث اعتقادى
10- امام على عليه السلام و مسائل حقوقى
11- امام على عليه السلام و نظارت مردمى (امر به معروف ونهى از منكر)
12- امام على عليه السلام و مباحث معنوى و عبادى
13- امام على عليه السلام و مباحث تربيتى
14- امام على عليه السلام و مسائل بهداشت و درمان
15- امام على عليه السلام و تفريحات سالم
الف - تفريحات سالم
ب - تجمّل و زيبائى
مطالب و مباحث هميشه نورانى مباحث ياد شده ، از نظر كاربردى مهّم و سرنوشت سازند، زيرا تنها جنبه نظرى ندارند، بلكه از رفتار و سيره و روش هاى الگوئى امام على عليه السلام نيز خبر مى دهند،
تنها داراى جذبه ((قال )) نيست كه دربردارنده جلوه هاى ((حال )) نيز مى باشد.
دانه هاى انگشت شمارى از صدف ها و مرواريد هاى هميشه درخشنده درياى علوم نَبَوى است از رهنمودها وراهنمائيهاى جاودانه عَلَوى است از محضر حقّ و حقيقت است و از زلال و جوشش هميشه جارى واقعيّت هاست كه تنها نمونه هائى اندك از آن مجموعه فراوان و مبارك را در اين جزوات مى يابيد و با مطالعه مطالب نورانى آن ، از چشمه زلال ولايت مى نوشيد كه هر روز با شناسائى منابع جديد در حال گسترش و ازدياد و كمال و قوام يافتن است .(1)
و در آينده به عنوان يك كتاب مرجع و تحقيقاتى مطرح خواهد بود تا:
چراغ روشنگر راه قصّه پردازان
و سناريو نويسان فيلم نامه ها و طرّاحان نمايشنامه ها و حجّت و برهان جدال احسن گويندگان و نويسندگان متعهّد اسلامى باشد، تا مجالس و محافل خود را با ياد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانى كنيم .
كه رسول گرامى اسلام فرمود:
نَوِّروُا مَجالِسَكُمْ بِذِكرِ عَلِىّ بْنِ اَبى طالِب
(جلسات خود را با نام و ياد على عليه السلام نورانى كنيد)
با كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )) حقيقتِ ((چگونه بودن ؟!)) براى ما روشن مى شود
و آنگاه چگونه زندگى كردن ؟! نيز مشخص خواهد شد.
پيروى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگى آن بزرگ معصوم الهى ،بر اين حقيقت تكيه دارد كه با مطالعه همه كتب و منابع ومآخذ روائى و تاريخى و سياسى موجود كشف كنيم كه :
((امام على عليه السلام چگونه بود؟))
آنگاه بدانيم كه :
((چگونه بايد باشيم ))
زيرا خود فرمود:
اَيُّهَا النّاسُ اِنّى وَاللّهِ ما اءَحُثُّكُم عَلى طاعَةٍ اِلاّ وَ اءَسْبِقُكُم الَيْهَا، وَ لا اءَنْهاكُم عَنْ مَعْصِيَةٍ اِلاّ وَ اءَتَناهى قبلَكُمْ عَنها(2)
(اى مردم ! همانا سوگند به خدا من شما را به عمل پسنديده اى تشويق نمى كنم جز آنكه در عمل كردن به آن از شما پيشى مى گيرم ، و شما را از گناهى باز نمى دارم جز آنكه پيش از نهى كردن ، خود آن را ترك كرده ام )
پس توجّه به الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام براى مبارزان و دلاورانى كه با نام او جنگيدند، و با نام او خروشيدند، و هم اكنون در جاى جاى زندگى ، در صلح و سازندگى ، در جنگ و ستيز با دشمن ، در خودسازى و جامعه سازى و در همه جا بدنبال الگوهاى كامل روانند، بسيار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام قدس سره بجوشند، و در همسوئى با امير بيان بكوشند، كه بارها پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
((آنانكه از على پيروى كنند اهل نجات و بهشتند))
و به على عليه السلام اشاره كرد و فرمود:
((اين على و پيروان او در بهشت جاى دارند))(3)
و اميدواريم كه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى امام على عليه السلام )) آغاز مباركى باشد تا اين راه تداوم يابد، وبه كشف و شناسائى ((الگوهاى رفتارى )) ديگر معصومين عليهم السلام بيانجامد.
در اينجا توجّه به چند تذكّر اءساسى لازم است .
اوّل - الگوهاى رفتارى و عنصر زمان و مكان
رفتارهاى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام برخى اختصاصى و بعضى عمومى است ، كه بايد در ارزيابى الگوهاى رفتارى دقّت شود.
گاهى عملى يا رفتارى را امام على عليه السلام در شرائط زمانى و مكانى خاصّى انجام داده است كه متناسب با همان دوران و شرائط خاصّ قابل ارزيابى است ، و الزامى ندارد كه ديگران همواره آن را الگو قرار داده و به آن عمل كنند، كه در اخلاق فردى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نمونه هاى روشنى را جمع آورى كرده ايم ، و ديگر امامان معصوم عليهم السلام نيز توضيح داده اند كه :
شكل و جنس لباس امام على عليه السلام تنها در روزگار خودش قابل پياده شدن بود، امّا هم اكنون اگر آن لباس ها را بپوشيم ، مورد اعتراض مردم قرار خواهيم گرفت .
يعنى عُنصر زمان و مكان ، در كيفيّت ها تاءثير بسزائى دارد.
پس اگر الگوهاى رفتارى ، درست تبيين نگردد، ضمانت اجرائى ندارد و از نظر كاربُردى قابل الگوگيرى يا الگوپذيرى نيست ، مانند:
- غذاهاى ساده اى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ميل مى فرمود، در صورتى كه فرزندان و همسران او از غذاهاى بهترى استفاده مى كردند.
- لباس هاى پشمى و ساده اى كه امام على عليه السلام مى پوشيد، امّا ضرورتى نداشت كه ديگر امامان معصوم عليهم السلام بپوشند.
- در برخى از مواقع ، حضرت با پاى برهنه راه مى رفت ، كه در زمان هاى ديگر قابل پياده شدن نبود.
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خود نيز تذكّر داد كه :
لَنْ تَقْدِروُنَ عَلى ذلِك وَلكِن اَعينوُنى بِوَرَعٍ وَاجْتَهاد
(شما نمى توانيد همانند من زندگى كنيد، لكن در پرهيزكارى و تلاش براى خوبيها مرا يارى دهيد.)(4)
وقتى عاصم بن زياد، لباس پشمى پوشيد و به كوه ها مى رفت و دست از زندگى شُست و تنها عبادت مى كرد، امام على عليه السلام او را مورد نكوهش قرار داد، كه چرا اينگونه زندگى مى كنى ؟
عاصم بن زياد در جواب گفت :
قَالَ: يَا اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، هذَا اءَنْتَ فِى خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَجُشُوبَةِ مَاءْكَلِكَ!
(عاصم گفت ، اى اميرمؤ منان ، پس چرا تو با اين لباس خشن ، و آن غذاى ناگوار بسر مى برى ؟)
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
قَالَ: وَيْحَكَ، إِنِّى لَسْتُ كَاءَنْتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّةِ الْعَدْلِ اءَنْ يُقَدِّرُوا اءَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلاَ يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ!(5)
واى بر تو، من همانند تو نيستم ، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.
دوّم - اقسام الگوهاى رفتارى
بعضى از رفتارهاى امام على عليه السلام زمان ومكان نمى شناسد، و همواره براى الگوپذيرى ارزشمند است مانند:
1 - ترويج فرهنگ نماز
2 - اهميّت دادن به نماز اوّل وقت
3 - ترويج فرهنگ اذان
4 - توجّه فراوان به باز سازى ، عمران و آبادى و كشاورزى و كار و توليد
5 - شهادت طلبى و توجّه به جهاد و پيكار در راه خدا
6 - حمايت از مظلوم و...
زيرا طبيعى است كه كيفيّت ها متناسب با زمان و مكان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعى در حال دگرگونى است .
گرچه اصول منطقى همان كيفيّت ها، جاودانه اند، يعنى همواره ساده زيستى ، خودكفائى ، ساده پوشى ارزشمند است ، امّا در هر جامعه اى چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس كميّت ها و اصول منطقى الگوهاى رفتارى ثابت ، و كيفيّت ها، و چگونگى الگوهاى رفتارى متغيّر و در حال دگرگونى است .
ضرورت ها
نقش نظارت مردمى در اجراى قانون
1 - ضرورت قانون
جوامع انسانى ، و زندگى اجتماعى همواره بر سر دوراهى ((نظم گرايى )) يا هرج و مرج طلبى ((آنارشيسم )) قرار دارد.
براى اينكه انسان ها به رشد و كمال برسند.
براى اينكه كسى به مرز حقوق و ارزش ها و امنيّت ديگران تجاوز نكند.
براى اينكه همه افراد جامعه به حقوق واقعى خود برسند.
براى اينكه جان و مال و ناموس افراد حفظ شود.
براى اينكه عدالت اجتماعى در تمام جوانب خود پياده گردد.
براى اينكه هم حقوق فرد و هم حقوق جامعه تحقّق يابد، و زمين ، بهشت موعود و جامعه و حكومت رنگ و روى مدينه فاضله پيدا كند.
و ريشه ظلم و تجاوز و بزهكارى خشكانده شود.
و دست خائن و متجاوز قطع گردد و زمين بر اساس عدل و داد اداره شود؛
همه مى گويند؛
و همه دانشمندان معتقدند كه ((حاكميّت قانون )) ضرورى است .
و آنگاه هر ملت و جمعيّتى به تدوين قانون و تنظيم قانون اساسى و تشكيل مجالس قانونگذارى روى آوردند تا جامعه بشرى را از هرج و مرج طلبى ، بى نظمى ، توحّش و قانونگريزى نجات داده به سوى نظم و عدل و قانونمندى و قانون گرائى سوق دهند،
تا در سايه قوانين متكامل ، فرد و جامعه به حقوق عادلانه خود برسند كه منتسكيو مى گويد:
قانون يك ضرورت است قانون دهنه اى است كه انسان آن را با دست خود بر دهان خود مى زند تا آزادى هاى فردى كنترل و زندگى اجتماعى سامان گيرد.
از اين رو از زندگى آغازين انسان در زمين تا كنون هر روز انسان ها به سوى تدوين قانون سوق داده شدند.
و در اصل ((ضرورت قانون )) و ((قانونمدارى )) كسى دچار شك و ترديد نشده است .
همه تلاش مى كنند تا :
بهترين قانون نامه را داشته باشند.
متكامل ترين قانون را شناسائى و تدوين كنند.
عالى ترين سيستم قانونگذارى را در كشور خويش سامان دهند.
و مجرّب ترين و آگاه ترين قانون شناسان را جذب مراگز تدوين قانون نمايند.
پيامبران الهى نيز از آدم عليه السلام تا خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله و سلم ، تمام تلاش فرهنگى ، علمى ، سياسى آن بزرگ پاكان ، قانونمند كردن جامعه بود.
اجراى قانون عادلانه در ميان انسان ها بود كه قرآن كريم فرمود:
لَقَدْ اءَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَاءَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَاءَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَاءْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللّهَقَوِىُّ عَزِيزٌ
((ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم ، و با آنها كتاب (آسمانى ) و ميزان (شناسايىِ حق از باطل و قوانين عادلانه ) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند؛ و آهن را نازل كرديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است ، تا خداوند بداند چه كسى او و رسولانش را يارى مى كند بى آنكه او را ببينند؛ خداوند قوى و شكست ناپذير است !))(6)
كه قسط و عدل ، هدف نهائى و ارزشمند همه پيامبران الهى بود.
با اين فرق كه در حكومت هاى بشرى انسان براى انسان ، قانون مى نويسد، امّا در حكومت هاى الهى ، قانون را خدا تعيين مى كند.
چون انسان را آفريده است ؛
و او را مى شناسد؛
و راه هاى صلاح و فساد فرد و جامعه را مى داند،
كه فرمود:
اءَلاَ يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ
((آيا آن كسى كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست ؟! در حالى كه او (از اسرار دقيق ) با خبر و آگاه است !))(7)
در نظام هاى دينى ، الهى ، انسان نمى تواند قانونگذار باشد.
و انسان براى انسان تكليف و وظيفه تعيين نمى كند.
زيرا:
تدوين قانون به شناخت كامل تكيه دارد.
در صورتى كه انسان انسان را بدرستى نمى شناسد.
انسان خود را نمى شناسد.
انسان ها انسان را نمى شناسند.
و با پيشرفت هاى شگفت آورى كه در بيولوژى ، فيزيولوژى ، و در روانشناسى و روانكاوى كرده اند، هنوز هم از درك زواياى روح آدمى عاجزند.
هنوز هم روان و روحيّات انسان را به خوبى نشناخته اند،
و در يك كلمه به قول (( كارل )):
((انسان موجودى ناشناخته است ))
وقتى شناخت كامل نباشد، از قانون كامل نيز خبرى نيست .
به همين دليل ، قانون اساسى آمريكا ده ها بار اصلاح شد.
قانون اساسى شوروى ده ها بار دستخوش تغييرات مى گردد.
و هر روز انسان ها در تدوين قانون كامل ، دچار انواع مشكلات مى باشند.
2 - مشكلات اجرائى قانون
صرف نظر از مشكلات تدوين قانون ، يكى ديگر از بُن بَست هاى اجتماعى ، فرهنگى ، سياسى جوامع بشرى ، مسئله (( اجراى قانون )) است .
گاهى بى نظمى ها، هرج و مرج طلبى ها به نداشتن قوانين جامع و كامل ارتباط دارد.
و زمانى بهترين قانون و دستورالعمل وجود دارد،
امّا اجرا نمى شود،
بهترين قانون متكامل را دارند و بيراهه مى روند.
و در اجراى قوانين عادلانه ضعف و سستى نشان مى دهند.
يا عدالت را نمى خواهند،
و يا انواع وابستگى ها مانع اجراى قانون مى گردد،
و گاهى اغراض شخصى ، هواهاى نفسانى روح امتياز خواهى و زياده طلبى تا آنجا مشكل ساز است كه قانونگذاران در شرائط خاصى خود قانون شكن مى شوند.
علل پيدايش فتنه ها
كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود :
إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اءَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ، وَاءَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ، يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللّهِ، وَيَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالا، عَلَى غَيْرِ دِينِ اللّهِ.
فَلَوْ اءَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ؛ وَلَوْ اءَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ، انْقَطَعَتْ عَنْهُ اءَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ.
وَلكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ ه -ذَا ضِغْثٌ، وَمِنْ ه -ذَا ضِغْثٌ، فَيُمْزَجَانِ! فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِى الشَّيْطَانُ عَلَى اءَوْلِيَائِهِ، وَيَنْجُو ((الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللّهِ الْحُسنى )).

((همواره آغاز پديد آمدن فتنه ها، هواپرستى ، و بدعت گذارى در احكام آسمانى است ، نوآورى هايى كه قرآن با آن مخالف است ، و گروهى ((با دو انحراف ياد شده )) بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، كه بر خلاف دين خداست .
پس اگر باطل با حق مخلوط نمى شد، بر طالبان حق پوشيده نمى ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مى گشت زبان دشمنان قطع مى گرديد.
امّا قسمتى از حق و قسمتى از باطل را مى گيرند و به هم مى آميزند، آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مى گردد و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت )).(8) (9)
قانون گريزى ، اقسام مردم در كلام امام (عليه السلام )
آنچه كه حكومت ها را ساقط كرد.
و دولت ها را به انحراف و سقوط كشاند.
و رهبران و شخصيت هاى به نام دنيا را بى اعتبار ساخت .
عدم اجراى قانون عادلانه و يا جلوگيرى از اجراى قوانين عادلانه بود.
طاغوت هاى روزگار كه به قانون توجّهى نداشتند و اجراى قانون را براى ديگران مى خواستند و همواره قانون شكن بودند.
امام على عليه السلام نسبت به اينگونه از انسان هاى قانون گريز فرمود:
العدّ التنّازلى للامّة الاسلامية
اءَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّا قَدْ اءَصْبَحْنَا فِى دَهْرٍ عَنُودٍ، وَزَمَنٍ كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الُْمحْسِنُ مُسِيئا، وَيَزْدَادُ الظَّالِمُ فِيهِ عُتُوّا، لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا، وَلاَ نَسْاءَلُ عَمَّا جَهِلْنَا، وَلاَ نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا.
((اى مردم ، در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمت ها، صبح كرده ايم ، كه نيكوكار، بدكار به شمار مى آيد، و ستمگر بر تجاوز و سركشى خود مى افزايد، نه از آن چه مى دانيم بهره مى گيريم ، و نه از آن چه نميدانيم ، مى پرسيم ، و نه از هيچ حادثه مهّمى تا به ما فرود نيايد، مى ترسيم .
طبقات الناس بعد رحلة النّبىّ صلى الله عليه و آله و سلم
وَالنَّاسُ عَلَى اءَرْبَعَةِ اءَصْنَافٍ: مِنْهُمْ مَنْ لاَ يَمْنَعُهُ الْفَسَادَ فِى الاءَرْضِ إِلا مَهَانَةُ نَفْسِهِ، وَكَلاَلَةُ حَدِّهِ، وَنَضِيضُ وَفْرِهِ.
وَمِنْهُمْ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالُْمجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَرَجِلِهِ، قَدْ اءَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَاءَوْبَقَ دِينَهُ لِحُطَامٍ يَنْتَهِزُهُ، اءَوْ مِقْنَبٍ يَقُودُهُ، اءَوْ مِنْبَرٍ يَفْرَعُهُ. وَلَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اءَنْ تَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِكَ ثَمَنا، وَمِمَّا لَكَ عِنْدَ اللّهِ عِوَضا!
وَمِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيَا بِعَمَلِ الا آخِرَةِ، وَلا يَطْلُبُ الا آخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيَا، قَدْ طَامَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَقَارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَشَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَزَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاءَمَانَةِ، وَاتَّخَذَ سِتْرَ اللّهِ ذَرِيعَةً إِلَى الْمَعْصِيَةِ.
وَمِنْهُمْ مَنْ اءَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ، فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ، فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ، وَتَزَيَّنَ بِلِبَاسِ اءَهْلِ الزَّهَادَةِ، وَلَيْسَ مِنْ ذلِكَ فِى مَرَاحٍ وَلاَ مَغْدًى .

(روانشناسى اجتماعى مسلمين ، پس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم )
در اين روزگاران ، مردم چهار گروه اند
گروهى اگر دست به فساد نمى زنند، براى اين است كه ، روحشان ناتوان ، و شمشيرشان كُند، و امكانات مالى ، در اختيار ندارند.
گروه ديگر، آنان كه شمشير كشيده ، و شر و فسادشان را آشكار كرده اند، لشگرهاى پياده و سواره خود را گرد آورده ، و خود آماده كشتار ديگرانند، دين را براى به دست آوردن مال دنيا تباه كردند كه يا رييس و فرمانده گروهى شوند، يا به منبرى فرا رفته ، خطبه بخوانند، چه بد تجارتى ، كه دنيا را بهاى جان خود بدانى ، و با آن چه كه در نزد خداست معاوضه نمايى .
گروهى ديگر، با اعمال آخرت ، دنيا مى طلبند، و با اعمال دنيا در پى كسب مقام هاى معنوى آخرت نيستند، خود را كوچك و متواضع جلوه مى دهند، گام ها را رياكارانه كوتاه بر مى دارند، دامن خود را جمع كرده ، خود را همانند مؤ منان واقعى مى آرايند، و پوشش الهى را وسيله نفاق و دورويى و دنيا طلبى خود قرار مى دهند.
و برخى ديگر، با پستى و ذّلت و فقدان امكانات ، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، كه خود را به زيور قناعت آراسته ، و لباس زاهدان را پوشيده اند. اينان هرگز، در هيچ زمانى از شب و روز، از زاهدان راستين نبوده اند.
حالة الاتقياء فى مجتمع ممسوخ
وَبَقِى رِجَالٌ غَضَّ اءَبْصَارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ، وَاءَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الَْمحْشَرِ، فَهُمْ بَيْنَ شَرِيدٍ نَادٍّ، وَخَائِفٍ مَقْمُوعٍ، وَسَاكِتٍ مَكْعُومٍ، وَدَاعٍ مُخْلِصٍ، وَثَكْلاَنَ مُوجَعٍ، قَدْ اءَخْمَلَتْهُمُ التَّقِيَّةُ، وَشَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فِى بَحْرٍ اءُجَاجٍ، اءَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ، وَقُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ، قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا، وَقُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا، وَقُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا.
در اين ميان گروه اندكى باقى مانده اند كه ياد قيامت ، چشم هايشان را بر همه چيز فرو بسته ، و ترس رستاخيز، اشك هايشان را جارى ساخته است ، برخى از آنها از جامعه رانده شده ، و تنها زندگى مى كنند، و برخى ديگر ترسان و سركوب شده يا لب فرو بسته و سكوت اختيار كرده اند، بعضى مخلصانه همچنان مردم را به سوى خدا دعوت مى كنند، و بعضى ديگر گريان و دردناكند كه تقيّه و خويشتن دارى ، آنان را از چشم مردم انداخته است ، و ناتوانى وجودشان را فرا گرفته گويا در درياى نمك فرو رفته اند، دهن هايشان بسته ، و قلب هايشان مجروح است ، آنقدر نصيحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كه كْشته دادند، انگشت شمارند.
اءسلوب المواجهة مع الدنيا
فَلْتَكُنِ الدُّنْيَا فِى اءَعْيُنِكُمْ اءَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ، وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ، وَاتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، قَبْلَ اءَنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ؛ وَارْفُضُوهَا ذَمِيمَةً، فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كَانَ اءَشْغَفَ بِهَا مِنْكُمْ.
اى مردم بايد دنياى حرام در چشمانتان از پَرِ كاهِ خشكيده ، و تُفاله هاى قى -چى شده دام داران ، بى ارزش تر باشد، از پيشينيان خود پند گيريد، پى -ش از آن كه آيندگان از شما پند گيرن -د، اين دنى -اىِ فاسدِ نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها كرد.))(10)
و گاهى انسان هاى شرافتمند و عدالت خواه نيز وقتى به قدرت رسيدند انواع وابستگى ها آنها را به مرز مسكوت گذاشتن قانون ، يا قانون شكنى كشانده است .
اينكه مى گوئيم :
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تنها بود.
مظلوم واقع شد.
چون مى خواست با تمام قدرت و توان ، قانون عادلانه را پياده كند،
جامعه را به قانون گرائى سوق دهد،
و قانون الهى را درباره هركس و هرچيز پياده كند،
كه سرانجام شهيد راه عدالت شد.
زيرا بسيارى از مردم ، قانون را و اجراى قانون را مخالف منافع و اغراض شخصى خود مى نگرند و همواره دوست دارند كه قانون درباره ديگران اجرا گردد.
و خود از قانون بگريزند،
كه امام على عليه السلام دردآلود نسبت به روحيّات اينگونه از افراد مى فرمايد:
إِلَى اللّهِ اءَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالا، وَيَمُوتُونَ ضُلا لا، لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ اءَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِى حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَلاسِلْعَةٌ اَنْفَقُ، بَيْعا وَلا اَغْلَى ثَمَنا مِنَ الْكِتابِ اِذا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَلاَ عِنْدَهُمْ اءَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ، وَلاَ اءَعْرَفُ مِنَ المُنْكَرِ!
((به خدا شكايت مى كنم از مردمى كه در جهالت زندگى مى كنند، و با گمراهى مى ميرند، در ميان آنها، كالايى خوارتر از قرآن نيست ، اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعى سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف كنند، و در نزد آنان ، چيزى زشت تر از معروف ، و نيكوتر از مُنكَر نيست .))(11)
و بسيارى ديگر اگر زمينه هاى مناسب پيدا كنند به قانون شكنى روى مى آورند و برخى اجراى قانون را مشكل و سخت مى پندارند.
و برخى ديگر فكر مى كنند اگر قوانين اجرا شود، دچار ضرر و زيان مى شوند، در حاليكه اجراى قانون براى تحقّق منافع فرد و جامعه است و تنها زياده طلبان ، امتياز خواهان ، ستمكاران ، طرفداران آزادى هاى بى حدّ و مرز را كنترل مى كند، تعديل مى كند.
طبيعى است كسى كه آزادى شخصى خود را به نام (اومانيسم ) يا (دموكراسى ) مطلق مى پندارد،
و همه چيز را در راه منافع خود تفسير مى كند،
از اجراى قانون نگران است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام نسبت به اين دسته از افراد كه همواره بحران ساز و مشكل آفرين مى باشند و به قانون اعتنايى ندارند فرمود:
لاَ مَرْحَبا بِوُجُوهٍ لاَ تُرَى إِلا عِنْدَ كُلِّ سَوْاءَةٍ.
(روزى جنايتكارى را حضور امام آوردند، كه جمعى اوباش همراه او بودند.)
((خوش مباد، چهره هايى كه جز به هنگام زشتى ها ديده نمى شوند.))(12)
بنابر اين همه دلسوزان و متفكران بشرى معتقدند كه قانون و اجراى قانون براى تكامل فرد و جامعه ، براى ايجاد امنيّت اجتماعى ، براى اجراى عدالت ، يك ضرورت غير قابل انكار است ،
امّا چگونه ؟
3 - شيوه هاى اجراى قانون
متفكّران بشرى در ((شيوه هاى اجراى قانون ))، فراوان مطالعه كرده اند، به بحث و گفتگو نشسته اند و كنفرانس ها و كنگره هاى بين المللى گرفته اند و به اين موضوع فراوان فكر كرده اند كه :
چه بايد كرد تا همه افراد جامعه ، قانون را محترم شمرده و به اجرا در آورند؟
و روش ها و شيوه هاى اجرايى قانون ، كدام است ؟
از ساليان گذشته تا هم اكنون ، روش ها و شيوه هاى گوناگونى را به كار گرفته اند،
امّا همچنان در آغاز راهند، مانند:
اوّل - تنبيه بدنى و زندان
برخى به شلاّق و تنبيه بدنى اعتقاد داشتند،
امّا نتيجه مطلوبى به دست نياوردند،
و بعضى به زندان و بازداشت هاى موقّت و طولانى روى آوردند امّا هرچه بازداشت كردند و زندان هاى طولانى براى بزهكاران در نظر گرفتند نتيجه مطلوبى نداشت ، گرچه به عنوان يك عامل بازدارنده ، آثار خوبى داشت و دارد،
امّا نتيجه دلخواهى نداشت و مشكلات اجرايى قانون هم چنان نگران كننده است .
دوم - جرائم نقدى
برخى ديگر از متفكران بشرى به جرائم نقدى مى انديشيدند و انواع جرائم نقدى و سنگين را براى اجراى قانون تصويب و به كار گرفتند،
كه اين طرح نيز مانند ديگر شيوه هاى ياد شده در مرز بازدارندگى از بزهكارى و مخالفت با قانون ، متوقّف شده است .
سوم - كنترل و مراقبت هاى شديد
با فراوانى جرائم و بزهكارى و رشد قانونگريزى در جوامع بشرى ناچار به اختراع ابزارهاى الكترونيكى روى آوردند.
اتوبان ها، چهارراه ها، ميادين شهرها، خيابان ها را با سيستم هاى كنترل كننده ، هشدار دهنده و تلويزيونهاى مدار بسته مجهّز و كنترل مى كنند.
ساختمان ها و بانگ ها و مراكز مهم تجارى و اطّلاعاتى را با انواع وسائل كنترل كننده مجهّز كرده اند. و بر كنترل و نظارت و مراقبت ، به شدّت افزوده اند.
و پليس زن و مرد را به گونه اى انبوه و فراگير در همه جا و همه مراكز اقتصادى به خدمت گرفته اند،
و انواع شيوه هاى بازدارنده را به كار مى گيرند،
امّا حكايت هم چنان باقى است .
چهارم - كار فرهنگى
به دنبال چاره جوئى ، و خلق طرح هاى نوين ، جهت حاكميّت قانون ، سرانجام به مسائل فرهنگى روى آوردند و باور كردند كه :
بايد انسان ها را تربيت كرد،
جان آدمى را بايد متحوّل ساخت ،
كه با رشد فرهنگى و باورهاى صحيح اجتماعى مى توان ((قانون گريزى )) را از دل ها زدود.
برخى از كشورهاى پيشرفته توانستند در كنار ابزار و وسائل و شيوه هاى بازدارنده ، با كارهاى حساب شده فرهنگى و آموزش هاى لازم ، زنان و مردان و جوانان و حتّى كودكان جامعه را به گونه اى تربيت كنند كه قانون را رعايت كنند،
محترم بشمارند،
مقرّرات اجتماعى را دقيقا به اجرا درآورند.
حتّى به صورت سمبوليك ، سگ ها و حيوانات را نيز بگونه اى تربيت كرده اند كه مقرّرات ترافيك را رعايت مى كنند.
اين شيوه نوين ، كه از نظر كاربردى بسيار مهمّ است ، در بسيارى از كشورها به بار نشست ،
و نتائج فراوانى داشت ،
زيرا شيوه صحيح اجراى قانون است ،
و همه پذيرفته اند كه تنها راه صحيح اجراء قانون ((دخالت مردم )) و ((نظارت مردمى )) است ،
گرچه پليس و ديگر نيروها و ارگان هاى مسئول نيز بايد نقش خود را درست انجام دهند.
امّا حرف اوّل و آخر را ((نظارت مردمى )) مى زند.
اگر همه مردم ، همه افراد جامعه ، ضرورت قانون را بشناسند، و به آن عمل كنند و قانون گريزها را معرّفى نمايند.
امر به معروف كنند؛
و نهى از منكر نمايند؛
جامعه به سوى سلامت و امنيّت پيش رفته و به كمال مى رسد.
تمام روش هاى اجرايى قانون ، چونان ((نظارت مردمى )) نمى تواند مؤ ثّر باشد،
زيرا پليس كه در همه جا حضور ندارد،
و اگر هم حاضر باشد به تمام جوانب رويدادها و حوادث ناگوار آگاه نيست ،
اگر همه مردم با تربيت هاى صحيح و آموزش هاى لازم فرهنگى ، و با پشتوانه بسيار قوى ((باورهاى اعتقادى )) امر به معروف و نهى از منكر كنند،
زشتى ها، كاستى ها، بزهكارى ها در جامعه راه نمى يابد،
رشد نمى كند،
و سلامت همگان را مورد تهديد قرار نمى گيرد.
يكى از مسئولين بالاى سيستم قضائى آمريكا در يكى از كنفرانس ها اعتراف كرد كه :
((ما بايد كار پيامبر اسلام را تحقّق بخشيم كه آن بزرگ پيامبر در دل هاى هر انسانى يك سيستم بازدارنده قرار داد،
و آن ايمان به خداست ،
بايد ايمان را در دل ها تقويت كرد.))
اينكه مسئولان بزرگ سيستم هاى قضائى كشورهاى بزرگ ، در مقابله با بزهكارى نسل جوان ، به بن بست رسيدند،
و همه ابزارها و شيوه ها و طرح هاى به كار گرفته شده بى اءثر ماند،
و سرانجام به روش هاى فرهنگى ، به باورهاى عقيدتى ، به (( نظارت مردمى )) روى آوردند،
اين حقيقت را به اثبات مى رساند كه دين اسلام دين كامل است و روش ها و راه حل هاى آن در اداره زندگى فرد و جامعه ، واقعى و متكامل و نهايى است ،
كه جهان دانش و متفكّران بشرى با تجربيّات مداوم ، سرانجام به افق روشن آن رسيده اند،
گرچه در اسلام نيز شلاّق و زندان و حدود و قصاص و ديات و جرائم نقدى هم وجود دارد، امّا به اين روش ها اصالت داده نشد كه مهم كار فرهنگى و دخالت مردمى است .
با توجه به اينگونه والائى هاست كه امام على عليه السلام امر به معروف و نهى از منكر را از جهاد در راه خدا مهم تر و با ارزش تر معرّفى مى كند، كه فرمود:
وَمَا اءَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِى سَبِيلِ اللّهِ، عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ، إِلا كَنَفْثَةٍ فِى بَحْرٍ لُجِّيٍّ.
وَإِنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْى عَنِ الْمُنْكَرِ لا يُقَرِّبَانِ مِنْ اءَجَلٍ، وَلا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ، وَاءَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ.

((و تمام كارهاى نيكو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهى از منكر، چونان قطره اى بر درياى موّاج و پهناور است ، و همانا امر به معروف و نهى از منكر، نه اجلى را نزديك مى كنند، و نه از مقدار روزى مى كاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روى حاكمى ستمكار است .))(13)
4 - ارزش و ره آورد امر به معروف
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تمام ارزش ها و خوبى ها و جهاد در راه خدا را با نظارت مردمى ارزيابى كرده و آنگاه امر به معروف را از همه آنها برتر مى داند كه پشتوانه همه خوبى ها اجراى قانون است و اجراى قانون به ((نظارت مردمى )) وابسته است .
امام على عليه السلام به اين حقيقت اشاره مى كند كه اگر ((امر به معروف )) و ((نهى از منكر)) در جامعه نباشد انواع زشتى ها در جامعه رواج پيدا مى كند و آنگاه در مسخ فرهنگى ، ديگر دعاى پاكان نيز بى اثر است .
كه فرمود:
وَاللّهَ اللّهَ فِى الْجِهَادِ بِاءَمْوَالِكُمْ وَاءَنْفُسِكُمْ وَاءَلْسِنَتِكُمْ فِى سَبِيلِ اللّهِ.
وَعَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَالتَّبَاذُلِ، وَإِيَّاكُمْ وَالتَّدَابُرَ وَالتَّقَاطُعَ.
لاَتَتْرُكُوا الاءَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْى عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَكُمْ.

((خدا را! خدا را! درباره جهاد با اموال و جانها و زبان هاى خويش در راه خدا.
بر شما باد به پيوستن با يكديگر، و بخشش همديگر، مبادا از هم روى گردانيد، و پيوند دوستى را از بين ببريد، امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدان شما بر شما مسلّط مى گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد.))(14)
در رهنمود ارزشمند ديگر حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به مراحل نظارت مردمى و امر به معروف اشاره مى فرمايد:
اءَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، إِنَّهُ مَنْ رَاءَى عُدْوَانا يُعْمَلُ بِهِ وَمُنْكَرا يُدْعَى إِلَيْهِ، فَاءَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَبَرِئَ؛ وَمَنْ اءَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ اءُجِرَ، وَهُوَ اءَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ؛ وَمَنْ اءَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللّهِ هِى الْعُلْيَا وَكَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِى السُّفْلَى ، فَذلِكَ الَّذِى اءَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى ، وَقَامَ عَلَى الطَّرِيقِ، وَنَوَّرَ فِى قَلْبِهِ الْيَقِينُ.
((اى مؤ منان ! هركس تجاوزى را بنگرد، و شاهد دعوت به منكرى باشد، و در دل آن را انكار كند خود را از آلودگى سالم داشته است ، و هركس ‍ با زبان آن را انكار كند پاداش داده خواهد شد، و از اوّلى برتر است ، و آن كس كه با شمشير به انكار برخيزد تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پَست گردد، او راه رستگارى را يافت و نور يقين در دلش تابيد.))(15)
سپس در حكمت 374 به شيوه ها و روش هاى امر به معروف و نهى از منكر مى پردازد، مانند:
الف - برخورد زبانى
ب - برخورد غير زبانى
ج - برخورد اخلاق و قلبى
مى فرمايد :
فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ، فَذلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ؛
وَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ وَالتَّارِكُ بِيَدِهِ، فَذلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَمُضَيِّعٌ خَصْلَةً؛
وَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ، وَالتَّارِكُ بِيَدِهِ وَلِسَانِهِ، فَذلِكَ الَّذِى ضَيَّعَ اءَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلاَثِ، وَتَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ،
وَمِنْهُمْ تَارِكٌ لاِِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ وَيَدِهِ، فَذلِكَ مَيِّتُ الاءَحْيَاءِ.

((گروهى ، مُنكر را با دست و زبان و قلب انكار مى كنند، پس آنان تمامى خصلت هاى نيكو را در خود گرد آورده اند.
گروهى ديگر، مُنكر را با زبان و قلب انكار كرده ، امّا دست به كارى نمى بَرند، پس چنين كسى دو خصلت از خصلت هاى نيكو را گرفته و ديگرى را تباه كرده است .
و بعضى مُنكر را تنها با قلب انكار كرده ، و با دست و زبان خويش اقدامى ندارند، پس دو خصلت را كه شريف تر است تباه ساخته و يك خصلت را به دست آورده اند.
و بعضى ديگر مُنكر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند كه چنين كسى از آنان ، مرده اى ميان زندگان است .))(16)
سپس به علل ترك امر به معروف اشاره مى كند و ريشه هاى سُستى ها و كاستى ها را بيان مى فرمايد كه چرا و چگونه افراد يك جامعه از احساس ‍ مسئوليّت فاصله مى گيرند؟
و احساس تعهّد نمى كنند؟
و بى تفاوت مى گردند؟
كه فرمود :