امام علی (ع) خورشیدی در افق بشریت

سید محمد حسینی شیرازی

- ۳ -


پاسدارى از اموال مردم

اموال مردم در پرتو نظام اسلامى تا حدى محترم و محفوظ است كه هيچگونه تعدى حتى به مقدار يك درهم به اموال مردم نمى‏شود، خواه مسلمان باشند و يا كفار در ذمه اسلام، بله در اسلام چهار نوع ماليات مقرر شده كه عبارتند از:

1 ـ خمس، يعنى بيست درصد در آمدهاى اضافه بر مقدار مصرف انسان، كه تفصيل آن در كتابى فقهى آمده.

2 ـ زكات، كه حداكثر آن ده درصد و حداقل آن يك درصد است آنهم در نه كالا يعنى: (گندم، جو، خرما، مويز، شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره)، با شرايطى كه در كتابهاى فقهى ذكر شد، و لذا شخصى از امام صادق (ع) پيرامون موارد زكات پرسيد؟ امام نه مورد فوق را ذكر كرده و فرمودند: كه پيامبر خدا غير از اينها را عفو كرده، آن شخص عرضه داشت: ما حبوبات ديگرى چون برنج، كنجد و نظاير اينها داريم، آيا زكات ندارد؟ امام فرمودند: من بتو مى‏گويم كه پيامبر خدا (ص) غير از اين موارد نه گانه را عفو كرده و تو مجددا ميپرسى؟!.

3 ـ جزيه، و آن عبارت از ماليات بسيار اندكى است كه دولت اسلامى از اقليتهاى مذهبى دريافت مى‏كند، و در روايت است كه حضرت امير مؤمنان از ثروتمندان ساليانه (48) درهم نقره و از افراد متوسط ساليانه (24) درهم و از افراد كم درآمد ساليانه (12) درهم دريافت مى‏كرد، و همين تسهيلات و قوانين انسانى اسلام بود كه آنان را راغب به اسلام مى‏نمود.

4 ـ خراج، و آن عبارت از پول اجاره سرزمينهاى بلاد كفار است، كه توسط مسلمين فتح شده است.

در نظام اسلامى جز موارد فوق پولى به عنوان ماليات از مردم گرفته نمى‏شود، بنا بر اين ماليات بر سفر، اقامت، دخول و خروج از يك مملكت، نوسازى، ساختمان، مغازه، آب، برق، تلفن و دهها موارد ديگر همه و همه در اسلام نيست.

سئوال: آيا تنها آن چهار موردى را كه در ماليات اسلامى ذكر كرديد، جهت اداره مملكت و انجام خدمات دولت كفايت مى‏كند؟

پاسخ: آرى، بلكه اضافه هم مى‏آيد كه آن اضافه بعنوان صلحه و جوايز بيت‏المال، بطور مساوى به عموم مسلمين داده مى‏شود و اين شيوه از زمان خود پيامبر اسلام (ص) آغاز شد، كه آن حضرت اموال اضافى بيت‏المال را ساليانه چند بار بطور مساوى در ميان كليه مسلمين تقسيم مى‏كرده و تا زمان آخرين خليفه عثمانى ادامه داشت، البته تعدادى از خلفا و فرمانروايان ماليات ديگرى را هم گاهى دريافت مى‏كرده، كه تمام علماى مسلمين آنها را منحرف مى‏دانسته‏اند.

و علت اين افزايش بر مصارف دولت اين بوده كه در نظام اسلامى، دولت كارمندان زيادى ندارد، و تمام كارها و خدمات به مردم سپرده مى‏شود، تا سرمايه‏گذارى كنند و اجحاف نكنند، و دولت فقط ناظر است و لذا هميشه پول بيت‏المال اضافه مى‏آمده حتى در حالتهاى بحرانى و شرايط جنگى هيچيك از رهبران اسلامى بيش از آن ماليات چهارگانه، چيز ديگرى از مردم نمىگرفتند، مثلا پيامبر بزرگ اسلام (ص) در طول بيش از ده سال، كه غالبا در حال دفاع از تجاوزات جنگى كفار بود، و حضرت امير مؤمنان كه در طول حدود پنج سال دوران حكومت خود در مبارزه با جنگ افروزان به سر مى‏برد، هيچگاه حتى يك درهم به زور از مردم دريافت نكردند، بلكه بعنوان اعانه و كمك گاهى پولهائى جمع‏آورى مىكردند.

در زمانى كه تعدادى از مسلمين ثروتمند بودند، گاهى پيامبر اسلام (ص) از شدت گرسنگى سه شبانه روز به شكم مبارك خود سنگ مى‏بست و غذائى نداشت، حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا (ع) از شدت گرسنگى رنگ مباركشان دگرگون مى‏شد و حضرت امام حسن و امام حسين (ع) دراثر گرسنگى بمانند دو جوجه مى‏لرزيدند، و اصحاب صفّه (كه جايگاهى در مسجد بوده و فقراى مسلمين آنجا اجتماع مى‏كرده‏اند) برهنه و نيمه برهنه و بسيارى از شبها گرسنه مى‏خوابيده‏اند با اين وجود هيچ تاريخى ننوشته كه پيامبر اسلام (ص) جز در موارد چهارگانه حتى يك درهم از ثروتمندان بعنوان ديگرى به زور گرفته باشد، چون اسلام پاسدار جان و اموال مردم است.

و در كتاب وسايل الشيعة، باب سيزدهم كتاب الزكات، روايتى از امير مؤمنان(ع) نقل كرده، كه اهميت حفظ حقوق و اموال مردم را بيان مى‏كند:

حضرت امير مؤمنان براى عاملين خود جهت دريافت ماليات، در توصيه نامه‏اى چنين مى‏نوشت:

همراه با تقواى خدا (وحده لا شريك له) حركت كن، و مواظب باش كه هيچ مسلمانى را مترسانى، و به زور و اكراه از زمين او رد نشوى، و مواظب باش كه بيش از حق خدا از اموال او درياف نكنى، پس اگر به يك آبادى رسيدى، در خارج آن در كنار منبع و يا قنات آب آنها پياده شو، بدون اينكه وارد خانه‏هايشان گردى، آنگاه با آرامش و وقار بسوى آنان حركت كن تا به ميان آنان برسى، پس نخست با روئى گشاده سلام كن و بگو: اى بندگان خدا، ولى و جانشين خدا مرا بسوى شما فرستاده تا حق خدا را از شما بستانم، پس آيا از حقوق خدا چيزى به شما تعلق گرفته تا آن را به ولىّ او برسانم؟ در اين حال اگر كسى گفت: نه، ديگر از او بازخواست مكن، و اگر كسى هم گفت: آرى، با او حركت كن بدون اينكه او را بترسانى يا تهديد كنى، يا در مشكلات بيندازى و يا اينكه او را رنج و زحمت اندازى.

آنگاه آنچه را كه آن شخص از طلا و يا نقره بتو تقديم داشت، بپذير و مواظب باش هيچگاه مسلمانى را اهانت و حتى يك يهودى يا نصرانى را براى خراج مورد ضرب و توهين قرار ندهى، و هيچ حيوان باركشى را جهت تأمين ماليات بفروش نرسانى، زيرا ما مأمور گشته‏ايم از اموال اضافى آنان ماليات دريافت كنيم.

و در روايتى از حضرت امام جعفر صادق(ع) از پدران بزرگوارش از حضرت امير مؤمنان على(ع) چنين آمده كه: پيامبر اسلام(ص) از اجبار مردم بر پرداخت ماليات نهى كرده و فرموده است، كه گفته مردم در تعلق و يا عدم تعلق ماليات اسلامى بر آنها كافى است، و جايز نيست كه سالانه دو بار از مردم ماليات دريافت شود، كه جز سالانه يكبار ممنوع است، همچنين پيامبر اسلام (ص) از دريافت ماليات اجبارى، يا با ايراد ضرب و شدت و يا بيش از طاقت مردم نهى كرده، و به مأمور ماليات دستور فرموده كه با رعايت عدالت، جز ماليات آنچه را كه در دست مردم مى‏بييند، چيز ديگرى را مطالبه نكند.

و در آئين اسلام هركس كه حقوق خدا و حقوق مردم را بپردازد، بقيه دارائيش محترم است و هيچكس بهيچ عنوان حق تعرض به ثروت و دارائى مشروع مردم را ندارد.

بيت المال

كليد بيت‏المال مسلمين در اختيار پيامبر و امام و در زمان غيبت امام بايد در اختيار مراجع تقليد و رهبران دادگر و شايسته‏اى باشد، بطورى كه حتى به مقدار يك درهم نيز حيف و ميل نگردد، و حتى خود رهبران اسلامى و يا قضات آنها، يا اينكه از حقوق بيت‏المال استفاده نمى‏كرده و از دسترنج خود امرار معاش مى‏نموده‏اند، و يا اينكه در صورت استفاده، جز به مقدار مورد نياز خود از آن بر نمى‏داشته‏اند.

مثلا پس از پايان جنگ حنين به نفع مسلمين، غنايم جنگى بسيارى بدست سپاه اسلام افتاد، و پيامبر بزرگ اسلام(ص) چند موى شتر را بدست گرفته و فرمودند: من حتى اين مقدار هم از مال شما نخواهم برداشت و اين غنايم به عموم مسلمين تعلق دارد.

و در روايت ديگرى از پيامبر بزرگ چنين وارد شده: اگر اموال شما مثل كوههاى (تهامه) در اختيار باشد، آن را در ميان شما عادلانه تقسيم مى‏كنم و شما مرا دروغگو، ترسان، و بخيل نمى‏يابيد.

پيامبر اسلام تمام اموال بيت‏المال را در ميان مسلمين قسمت كرد، تا جائى كه به هنگام رحلت نزد مردى يهودى چيزى را برسم رهن و گرو گذاشته بود، تا مقدارى غذا براى مصرف خود و خانواده‏اش تهيه كند.

و امير مؤمنان امام على(ع) نيز به پيروى از پيامبر اسلام اموال بيت‏المال را در ميان مردم تقسيم مى‏كرد، حتى دارائى خود را نيز در راه خدا انفاق كرد، تا جائى كه به هنگام شهادت در حدود هفتصد هزار درهم بدهكار بود، با وجودى كه پولهاى زيادى در بيت‏المال به اختيار آن حضرت بود و امام تمام آنها را تقسيم مى‏نمود، و اگر گاهى براى خود چيزى بر مى‏داشت، تنها به قدر سهميه ساير مسلمين به خود حق مى‏داد.

حضرت پيامبر (ص) و امير مؤمنان (ع) هميشه مردم را از سوء استفاده در امور مالى و بويژه اموال مربوط به بيت‏المال مسلمين برحذر مى‏داشتند، و احترام حقوق مردم را گوشزد مى‏نمودند.

در روايتى آمده: به هنگام توزيع غنائم خيبر توسط پيامبر اسلام (ص) قطعه پارچه‏اى ناپديد شد، بعضى از منافقين حضرت را متهم ساختند كه آن پارچه را برداشته، اما بعد معلوم شد كه يكى از اصحاب آن را به سرقت برده، مدتى از اين موضوع گذشت، روزى گذر پيامبر اكرم (ص) با عده‏اى از اصحابشان به قبرستان بقيع افتاد، و شخصى كه پارچه را به سرقت برده بود، قبلا از دار دنيا رفته و در آن قبرستان دفن شده بود، يكى از اصحاب پيامبر بر سر قبر او كه رسيد گفت: (خوشا به حال تو كه در بهشت هستى).

پيامبر اسلام (ص) روى به اصحاب نموده و فرمود: نه، او در بهشت نيست زيرا پارچه‏اى را كه در خيبر سرقت كرده بود، در قبر او تبديل به شعله‏اى آتش شده است.

و در كتاب (غوالى) از پيامبر اسلام(ص) نقل مى‏كند كه فرمود: كسى كه مال مسلمانى را به زور بستاند، خداوند بهشت را بر او حرام و دوزخ را بر او واجب مى‏كند، سئوال شد: يا رسول الله حتى اگر آن مال چيز اندكى باشد؟! فرمود: حتى اگر يك مسواك باشد.

و در داستان معروفى نقل مى‏كنند: حضرت على(ع) با يك مرد غير مسلمان در باره يك زره از بيت‏المال نزاعشان شد، امام به همراه آن مرد نزد قاضى تشريف بردند، آنچه جلب توجه مى‏كند اين است كه تا چه اندازه حفظ اموال بيت‏المال داراى اهميت است، كه شخص رئيس دولت براى يك زره بيت‏المال حاضر شود حتى نزد قاضى برود تا حقى از بيت‏المال ضايع نگردد.

عدالت در قضاوت

قضاوت در اسلام بسيار ساده است و هيچگونه تشريفاتى ندارد، مثلا حضرت امير مؤمنان على(ع) در مركز دولت گسترده خود كه شهر كوفه بود تنها يك قاضى داشت، با اينكه عده‏اى جمعيت شهر كوفه را در آن زمان چهار ميليون نفر نوشته‏اند، و علتش اين است كه اسلام با آزاديهاى گسترده‏اى كه به مردم داده 90? جرايم امروز دنيا را جرم نمى‏داند، و مردم را گرفتار دادگاه نمى‏كند، مثلا اگر نگاهى به دادگاهها كنيد خواهيد يافت كه اكثر باصطلاح مجرمين عبارتند از: كسى كه جنسى وارد كرده يا اينكه بطور غير قانونى وارد شده يا اينكه بدون گذرنامه خواسته خارج شود و يا اينكه بدون مجوز قانونى خانه خريده و يا اينكه بدون اجازه جنسى را خريد و فروش كرده، يا بدون مجوز دست به كار و كاسبى زده، يا پروانه ساختمان نداشته و در اراضى خارج از محدوده خانه ساخته و بطور غير قانونى كشاورزى كرده، و بالاخره صدها موردى كه اسلام مردم را در تمام آنها آزاد گذاشته و قوانين ضد اسلام آنها را محدود ساخته است مخالفين آن قوانين را، بعنوان مجرم به دادگاه معرفى مى‏كنند.

بله موارد بسيار اندكى از مشكلات فردى و اجتماعى وجود دارد، كه دادگاه اسلامى با كمال سادگى آنها را حل و فصل مى‏كند، و لذا ممكن است در يك شهر يك يا چند ميليونى تنها يك قاضى به كارها رسيدگى كند.

يكى ديگر از بدعتهاى غرب تشكيل دادگاههاى متفاوت است مثل دادگاه جزاء، محكمه صلح، دادگاه ارتش، دادگاه ويژه فلان چيز و نظاير اينها، اما در اسلام چون تساوى حقوق همگان در برابر قانون در نظر گرفته شده تنها يك دادگاه و يك حاكم است كه به تمام امور فوق رسيدگى مى‏كند، بله طبق پاره‏اى از روايات دادگاه تميز و استيناف نيز در نظام قضائى اسلام وجود دارد.

مثل روايت زير :

سعد بن عباس نقل مى‏كند كه: رسول خدا(ص) روزى از منزل عائشه خارج شد و مرد عربى را سوار بر يك شتر ملاقات كرد، مرد عرب عرضه داشت: اى محمد آيا اين شتر را خريدارى مى‏كنى؟ پيامبر فرمودند: آرى، آن را بچند مى‏فروشى؟

مرد عرب گفت: يكصد درهم، پيامبر فرمودند: ارزش شتر تو بيش از اين است، و بالاخره شتر را به مبلغ چهارصد درهم خريدارى نمود، اما هنگامى كه پيامبر پول را به آن مرد عرب تحويل داد، آن مرد گفت: شتر شتر من و پول هم پول من است و اگر محمد ادعائى دارد، بايستى شاهد داشته باشد.

پيامبر اكرم فرمودند: آيا راضى به قضاوت پيرمردى كه به نزديك ما مى‏آيد، هستى؟ گفت: آرى، وقتى پير مرد نزديك شد پيامبر (ص) عرض حال كردند: من شتر را خريده‏ام و حال شتر از آن من و پولها از آن عرب است، اما مرد عرب انكار كرده و شاهد خواست، به همين جهت داور برحسب ظاهر حق را به مرد عرب داد، پيامبر در اين راى استيناف خواسته و مرد عرب را نگاه داشتند، تا اينكه مرد ديگرى پيدا شد، پيامبر فرمودند آيا به قضاوت اين شخص كه نزديك ميشود راضى هستى؟ گفت: آرى، وقتى نزديك شد پيامبر اسلام شكايت كردند و مرد عرب منكر شد، و داور دوم نيز مثل داور اول راى داد، پيامبر اسلام مجددا استيناف خواسته و مرد عرب را نگاه داشت و به او فرمود: بنشين تا شخصى بيايد و به حق قضاوت كند، دراين ميان حضرت على(ع) نزديك شد، پيامبر فرمودند: آيا قضاوت اين جوان را مى‏پذيرى؟ گفت آرى، امام كه نزديك شد و طرفين عرض حال كردند، حق را به پيامبر اكرم داد و به آن عرب فرمود: پيامبرى كه در تمام گفته‏هايش از سوى خداوند راست گفته چگونه براى يك شتر دروغ مى‏گويد از اين روايت جواز تجديد نظر و استيناف رأى دادگاه بدست مى‏آيد.

بهرحال رعايت عدالت از سوى قاضى بسيار سفارش شده، و حتى اسلام دستور مى‏دهد كه قاضى بايستى طرفين نزاع را احترام كند و صداى خود را بلندتر از آنان نكند.

در تاريخ حضرت امير مؤمنان على(ع) آمده: امام روزى يكى از قضات خود بنام (ابوالاسود الدؤلى) را از منصب خود معزول داشت، اين شخص به خدمت امام شرفياب شده و عرضه داشت: يا اميرالمؤمنين، چرا مرا معزول داشتيد در حالى كه من نه جنايت و نه خيانتى مرتكب شده‏ام؟! امام فرمودند: چون شنيده‏ام كه صدايت را بلندتر از صداى طرفين نزاع قرار مى‏دهى.

آخرين وصيت امام

حضرت امير مؤمنان على بن ابى‏طالب(ع) در ميان كعبه ـ خانه خدا ـ بدنيا آمده و در ميان محراب خانه خدا ـ مسجد كوفه ـ در حالت نماز ضربت خورده و كم‏كم چشم از دنيا فرو بست.

زندگانى آن امام بزرگ از بدو تولد تا روز شهادت سراسر درس و اسوه است براى هر انسانى كه به دنبال سعادت دنيا و آخرت باشد، ما بگوشه‏هائى از آن زندگانى افتخارآميز اشارت برده، و تا حدودى چگونگى رفتار و كردار او را متذكر شديم، كه او هميشه شايسته رهبرى جوامع انسانى، و شايسته امامت بوده و هست، و على(ع) براى هميشه بسان خورشيدى است كه در افق بشريت پيوسته مى‏درخشد، نور مى‏دهد و حتى اگر هم روزى خورشيد سرد و خاموش و بى‏فروغ گردد، واقعيت آن امام عظيم براى هميشه باقى و جاويد است.

يكى از آخرين وصيتهائى كه نمود اين بود:

(الله الله فى‏القرآن، فلا يسبقنكم بالعمل به غيركم) يعنى: خدا را بياد آوريد، خدا را بياد آوريد، در باره قرآن نكند غير مسلمين به قرآن عمل كنند و از شما سبقت گيرند.

متأسفان امروز قوانين اسلامى در غالب خود كشورهاى اسلامى عمل نمى‏شود، بلكه كشورهاى غير اسلامى آنها را به مرحله اجرا گذاشته، و پيوسته به پيش مى‏تازند.

پيشرفت كشورهاى غير اسلامى

سخنى است منسوب به سيد جمال‏الدين اسد آبادى كه مى‏گويد: (در اروپا اسلام را ديدم اما بدون مسلمين، و در بلاد اسلام مسلمين را ديدم اما بدون اسلام) و اين واقعيتى است كه متأسفانه در حال حاضر اسلام چيزى است و مسلمين چيز ديگر!.

ما بايد براى پيشرفت خود، عوامل دشمن را بسنجيم و بشناسيم، تا بدانيم او چرا نيرومند است و ما نيستيم؟!.

مثلا در كشور اشغال شده فلسطين كه هم‏اكنون بدست اسرائيليان و صهيونيستها اداره مى‏شود، اگر ريشه‏يابى كنيم كه چگونه آنان توانسته‏اند در ميان دريائى از مسلمين و در قلب اعراب، با وجود حالت جنگ هميشگى پيوسته باقى مانده و روز بروز به پيش بتازند؟! خواهيم يافت كه آنان چگونگى سعادت و ترقى در دنيا را از اسلام آموخته و به مرحله اجرا گذاشته‏اند. بطور مثال در كشور اسرائيل تعدد احزاب، آزادى اظهار نظر، آزادى انتخابات، آزادى مطبوعات و ديگر آزاديها براى مردم تأمين شده و اخوت و برادرى در سايه? دين كليمى را در اسرائيل مشاهده مى‏كنيد، چنانچه در پاره‏اى از كتابها و همچنين روزنامه‏هاى خارجى آمده: كه انسان در كشور اسرائيل به جامعه غريب و شگفت‏آورى بر مى‏خورد: افراد يهودى اعم از سياه، سپيد، سرخ پوست، زرد پوست، آفريقائى، آسيائى، اروپائى، آمريكائى همه باهم برابر و با وجود اختلافات زياد در رنگ، زبان و آداب و رسوم با يكديگر مجتمع و متحد هستند.

وآنگهى آنان دين خود را جزو سياستشان دانسته، و معيار را در درجه اخلاص به آئين يهود و خدمت به يهوديان قرار داده‏اند، به عنوان نمونه بگزارشى كه در يك روزنامه عربى چند سال پيش بچاپ رسيده بود توجه فرمائيد:

(قبل از انتخاب (مناخيم بگين) برياست دولت اسرائيل، رقيب انتخاباتى او كانديداتورى خود را پس گرفته و انصرافش را اعلام نمود، و همين كار موجب شد كه بگين به قدرت برسد و علت انصراف رقيب بگين در حزب مخالفش اين بود كه حزب طرفدار بگين چند روزى قبل از انجام انتخابات اعلام كرد كه همسر آقاى (شيمون پرز) رقيب انتخاباتى بگين، مبلغ دو هزار دلار بعنوان پس‏انداز در بانكهاى آمريكا سپرده، و اين دليل بى‏اعتمادى بر بانكهاى اسرائيلى است، و هرچه او و همسرش از اين مسئله دفاع كردند، كه آمريكا دوست اسرائيل است و همسر آقاى پرز در راه سفر به دليل ترس از دزدان اين كار را كرده اما دفاع آنها مؤثر واقع نشد و بالاخره همين اتهام ناچيز موجب پيروزى بگين در انتخابات شد).

همچنين اسرائيل مردم خود را تشويق به ازدواج و افزايش فرزندان مى‏كند، و يك نفر كه در زمان شاه مخلوع از ايران براى معالجه به اسرائيل سفر كرده بود، نقل مى‏كند: در آنجا بيشتر زنان كارمند در بيمارستان و مكانهاى ديگر را حامله يافتم، از يكى علت اين كار را پرسيدم؟ گفت: دولت اسرائيل ما را تشويق به حامله شدن و تكثير نسل مى‏كند.

و در يك گزارش روزنامه عربى ديدم كه مجموعه مطبوعات اسرائيل در جرايد و مجلات بيش از جرايد و مجلات تمام كشورهاى عربى است، و اصدار مجله و يا روزنامه در اسرائيل مجاز و آزاد است، و همچنين در حدود يك هزار روزنامه و مجله و صدها ايستگاه راديوئى طرفدار اسرائيل در خارج اين كشور پيوسته به نفع اسرائيل تبليغات مى‏كنند.

لازم توجه :

از اين چند نمونه‏اى كه در اسرائيل معمول است، تذكر چند نكته را لازم مى‏دانيم:

1 ـ تأمين آزادى در اسرائيل و سركوبى آزادى در اغلب كشورهاى اسلامى، موجب پيشرفت آنان شده، كه اسلام نيز آزادى را محترم و سركوبى آن را حرام شمرده، اما اين قانون اسلامى را متأسفانه دشمن مورد بهره‏بردارى قرار مى‏دهد.

2 ـ اخوت و برادرى در سايه دين را اسرائيل عمل مى‏كند، و مسلمين از آن دور شده و در ميان خود مرزهائى قائل هستند كه تمام اين مرزها برخلاف اسلام بوده، و متأسفانه از اين قانون اسلامى نيز دشمن بهره مى‏برد.

3 ـ اسرائيل براى رهبران خود اخلاص به دين و مردم را شرط مى‏داند و اين قانونى است اسلامى كه غالبا مسلمين بدان پشت پا زده‏اند.

4 ـ اسرائيل مردم را تشويق به ازدواج و تكثير نسل مى‏كند برخلاف اغلب مسلمين كه نسل خود را محدود و يا عقيم مى‏سازند و شعار (فرزند كمتر، زندگى بهتر) را سر مى‏دهند، در حالى كه پيامبر بزرگ اسلام(ص) فرمود: ازدواج كنيد و تكثير نسل كنيد كه من با كثرت شما روز قيامت بر امتهاى ديگر مباهات مى‏كنم حتى اگر فرزندان شما سقط شده هم باشند.

5 ـ در اسرائيل مطبوعات آزاد و در اغلب كشورهاى اسلامى بسيار محدود و تحت مقررات است و كسى حق اخراج روزنامه و يا مجله ندارد مگر با رضايت مقامات، آنهم تحت شرايطى كمرشكن و در صورت اجازه هم بايد تحت نظارت دولت و توجيه كننده اعمال آن باشد.

6 ـ اسرائيل همه گونه تبليغات در سراسر دنيا دارد بر خلاف مسلمين.

البته اسرائيل بعنوان يك نمونه از دشمن محارب ما بود، و الا همين اوضاع و احوال در ديگر كشورهاى باصطلاح دمكراتيك نيز وجود دارد، كه اميد است با رشد و آگاهى يك ميليارد مسلمان و شناخت صحيح آنان از اسلام و معارف اسلام بزودى مسلمين از خواب سنگين خود بيدار شده، و مجددا قدرت و عظمت خود را باز يابند. انشاءالله.

حاكميت امير مؤمنان

س1: چرا در زمان امير مؤمنان على(ع) اوضاع آرام نشده و مكتب حاكميت نيافت؟ و چرا آن حضرت پيوسته مشغول جنگ جمل يا صفين و يا نهروان بود؟

ج: جنگ با رئيس دولتى دليل بر عدم آرامى اوضاع و عدم حاكميت مكتب نيست، چنانچه در زمان پيامبر بزرگ هم دهها جنگ رخ داد، پس جنگ با يك رهبر دليل بر عدم قدرت و حاكميت او و يا مكتبش نيست.

س2: پس چرا آن حضرت از كار ياران و اطرافيان خودش آه مى‏كشيد، و تأسف مى‏خورد؟

ج: زيرا آن حضرت مى‏خواست بدون كيفر دادن به افراد و بدون خونريزى، كشور را اداره كند، و بجاى مجازات افراد و خشونت با تبهكاران، منطق را حاكم كند تا اسوه باشد و رحمت اسلامى را به مرحله اجرا گذارد، چرا كه خداوند متعال ارحم الراحمين است، و در روايات چنين آمده كه: به اخلاق خدائى خو بگيريد، و همچنين پيامبر بزرگ اسلام (ص) رحمتى براى تمامى عالميان بوده، و على(ع) نيز رحمت براى همگان بود.

و اگر امير مؤمنان آدمكشى، خونريزى، زندان و شكنجه مى‏كرد، تا به امروز يك فرمانرواى نمونه و شايسته‏اى براى جهانيان جهت حل مشكلاتشان نبود، همانطورى كه آقاى (برناردشو) در حق پيامبر (ص) مى‏گويد: (محمد است كه اگر امروزه زنده و برانگيخته شود، مى‏تواند مشكلات جهانيان را حل كند).

و لذا مشاهده مى‏شود كه امام على(ع) كسانى را كه ناسزايش گفتند، آزارش دادند و مورد اهانت قرارش دادند، مورد عفو و بخشش قرار داد.

و حتى هنگامى كه عده‏اى بر عليه آن امام عظيم‏الشأن دست به تظاهرات زدند، امام نخست فرزندش امام حسن(ع) را به سوى آنان فرستاد تا ارشاد شان كند، و هنگامى كه اصرار آنان را بر تظاهرات ضد خود ديد، آزادشان گذاشت و اين آيه شريفه را تلاوت فرمود (و من يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى و يتبع غـير سبيل المـؤمنين نولـه ما تولى و نصله جهنم و سائت مصيراً)(15) يعنى: كسى كه با پيامبر ستيزه جوئى كند، پس از آنكه راه هدايت برايش شناخته شده، و جز راه مؤمنان را پيروى كند، با آنچه كه دوست داشت قرارش داده، و به جهنم واصلش مى‏كنيم، و جهنم بدسرنوشتى است.

بنا بر اين قدرت و حاكميت امير مؤمنان(ع) استوار بود:

1 ـ هميشه وجدان و روح آن حضرت آسوده خاطر بود به حدى كه هنگام شهادت فرمود: بخداى كعبه رستگار شدم.

2 ـ عموم مسلمين رضايت كامل از رفتار امام داشتند، جز تعدادى از سودجويان و طمعكاران، و اين طبيعى است كه هر دولت و رئيس دولتى يك عده سودجو، ناراضى و مخالف دارد و به همين جهت است كه مى‏بينيم در مدت حكومت آنحضرت هيچكس به فكر ترور او نبوده و جز شخصى تبهكار از روى حقد و كينه درونى و شهوت جنسى، و گمان مى‏رود كه اصل توطئه آن حضرت از سوى معاويه طرح ريزى شده بود، طبق پاره‏اى از شواهد تاريخى.

و لذا به هنگام شهادت امير مؤمنان(ع) مردم طورى گريه و ناله مى‏كردند مثل ايام رحلت پيامبر اسلام(ص).

3 ـ از روز شهادت بلكه از روز ولادت آن حضرت تا به امروز بهترين ياد و نام را در جوامع انسانى از خود بجاى گذاشته، و امروز نام مبارك او بر فراز مأذنه‏ها، منابر، راديوها، تلويزيونها و مطبوعات با كمال احترام و عظمت برده مى‏شود، و او تنها امامى است كه شيعيان واهل سنت اتفاق نظر بر خلافت او پس از پيامبر اسلام دارند، منتهى شيعيان او را خليفه نخستين پيامبر خدا (ص)، و اهل سنت او را خليفه چهارم مى‏شمارند.

4 ـ همچنين فرزندان برومند آن حضرت يكى پس از ديگرى تا به امروز مورد احترام تمام جهانيان و محافل علمى هستند، و اين جز براى امير مؤمنان، براى شخص ديگرى معروف نيست كه فرزندانش تا اين درجه مورد احترام همگان باشند.

5 ـ زير پرچم آن حضرت دولتهاى شيعه در تاريخ اسلام تشكيل يافت از قبيل دودمان آل بويه، صفويه، طباطبائيان، حمدانيان، فاطميان، ادريسيان، قطب شاهيان و جز اينها از دهها دولتهاى شيعى مذهبى كه زمان كشورهاى اسلامى را پس‏از آن امام به مدت كوتاهى تا به امروز به دست گرفته‏اند، و اين به معنى تأييد ما از تمامى آن دولتها و كارهايشان نيست، بلكه مى‏خواهيم بگوئيم كه يكى از بزرگترين عوامل سعادت و حاكميت يك انسان اين است كه بنام و شهرت او دولتهائى تشكيل و بر سر كار آيند.

6 ـ بارگاه آن پيشواى عظيم‏الشأن در شهر نجف اشرف هميشه محور دلها بوده، چنانكه در زمان حضرت امام جعفر صادق(ع) بلكه پيش از او نيز تا به امروز اين مطلب عيانست، و هر سال ميليونها انسان به زيارت بارگاه شريف او شرفياب مى‏شوند و اگر آزادى در كشورهاى اسلامى رعايت مى‏شد، مى‏ديديم كه امروزه شهر نجف اشرف يكى از بزرگترين شهرهاى جهان بود، و شايد بتوان گفت در حدود پنجاه ميليون انسان در كنار مرقد مقدس مولاى متقيان در اين شهر مقدس اقامت مى‏گزيدند، اما متأسفانه اتحاد شرق و غرب بر عليه اسلام و تخلف مسلمين و مرزبندى و جدائى كشورهاى اسلامى از يكديگر، همراه با فشارهاى رو به افزايش استعمار بر مسلمين و بويژه بر شيعيان موجب عدم تحقق اين هدف گشته، و اينجانب اميد دارم كه انشاء الله به زودى روزى خواهد آمد كه نجف اشرف چنين شود، و ميليونها نفر هر ماه و هر روز به زيارت مولاى متقيان شرفياب شوند، همانطور كه هم‏اكنون خوشبختانه در زوار بارگاه مقدس حضرت امام رضا(ع) مشاهده مى‏شود كه ايرانيان چگونه به زيارت آن امام بزرگ مى‏شتابند، و گاهى اوقات مثل ايام تعطيلات تابستان زوار امام رضا (ع) هر سال از مرز پنج ميليون زائر مى‏گذرند، با وجودى كه بيشتر زوار امام رضا ايرانى هستند، و دولتهاى كشورهاى اسلامى ملتهاى خود را از زيارت آن حضرت در خراسان باز داشته و ممانعت مى‏كنند، و بايد دانست كه در حال حاضر جمعيت شيعيان سراسر جهان در حدود پانصد ميليون نفر است كه در شوروى، چين، هند، پاكستان، افغانستان، اندونزى، يمن، كشورهاى خليج، عراق، سوريه، لبنان، تركيه و ايران و غيره پخش هستند.

خاتمه

و در پايان اين تذكر را مى‏دهيم كه اگر امت اسلامى به دنبال خير و سعادت دنيا و آخرت است، و اگر مى‏خواهد از يوغ استعمار رهائى يابد، بايد به پيامبر خدا و امير مؤمنان عليهماالسلام اقتدا كند، و بويژه در طرز حاكميت و انتخاب فرمانروايان اسلامى تا انشاءالله يك هزار ميليون مسلمان زير پرچم يك دولت واحد و تحت حاكميت شوراى فقهاى مراجع تقليد مسلمين گردهم آيند، و از آن شوراى فقها احزاب اسلامى آزادى منشعب شود زير نظر مراجع تقليد، و با يكديگر برقابتهاى سازنده بپردازند.

كه اگر چنين شد، مرزهاى استعمارى در ميان كشورهاى اسلامى برداشته شده، قوانين اسلامى اجرا و برادرى و اخوت اسلامى در ميان تمامى مسلمين پديد مى‏آيد و آنگاه ديگر هيچ مانعى در سفر، اقامت، عمران و ساختمان، كشاورزى و نظاير اينها نخواهد بود، و ماليات تنها خمس، زكات، جزيه و خراج خواهد بود، و بدين‏وسيله دولت خودكفا شده و حتى يك درهم اضافى از مردم نخواهد گرفت، زيرا:

اولاً ـ تمام آزاديها براى مردم فراهم شده، و در آن صورت هرگونه كسب، تجارت، منابع مباح و غيره آزاد خواهد بود.

ثانياً ـ تمام خدمات به دست مردم خواهد افتاد حتى مدارس، بيمارستانها، فرودگاهها، وسايل حمل و نقل، كارخانجات و غيره و دولت فقط ناظر بر عدم اجحاف و ظلم به مردم خواهد بود، و بدين وسيله تعداد كارمندان تا حد زيادى كاهش يافته، و پشت دولت سبك مى‏شود.

اميد است كه جامعه اسلامى از خواب بيدار شده و با شناخت كامل اسلام آن را به مرحله اجرا در آورد و مجدداً عظمت و مجد خود را باز يابد.