دوستى در كلام اميرالمؤمنين على (ع)

جعفر شيخ الاسلامي

- ۴ -


با چه كسانى دوست نشويم؟

همنشين تو از تو به بايد   تا تو را عقل و دين بيفزايد

دوستى و دوست يابى يك ضرورت اجتماعى است، به همين جهت اهداف و شرايطى نيز دارد، نبايد با هر كسى طرح دوستى ريخت و با هر ناپاكى معاشرت نمود. اگر احتياط هاى لازم را رعايت نكنيم و با هر كسى دوست شويم و با هر انسان آلوده دامانى هم صحبت گرديم، دل بيمار خواهد شد و چشم بصيرت را از دست خواهيم داد و همه ى اينها عوامل سقوط و تباهى انسان خواهد بود.

از ديدگاه نهج البلاغه نمى توان با هر كسى دوست شد. با اهل ر- همان كسانى كه در گرفتارى، در پشت سر و پس از مرگ، مراقب دوست نيستند- با افراد فرومايه كه انسان را به بدبختى مى كشانند، با انسان هاى دنيا طلب، خطرناك، دروغگو، پست و فرومايه، چاپلوس، بخيل، فاسد، عيبجو، سخن چين، كسانى كه هر روز به رنگى در مى آيند و با آدم هاى احمق و نادان نمى توان دوستى و معاشرت نمود. فراموش نكنيم اگر با افراد نادرست دوستى كنيم از شرشان ايمن نخواهيم ماند و به سرنوشت دوستى با خاله خرسه دچار خواهيم شد.

باز هم به گلستان پر گل و هميشه سر سبز كلام دوست سرى بزنيم.

آيينه حديث

دوست بد: فى وصيه اميرالمومنين لولده الحسن عليه السلام انه قال فيها: و اياك و مواطن التهمه و المجلس المظنون به السوء، فان قرين السوء يغر جليسه [ بحار الانوار، ج 23، ص 55. ] اميرالمومنين عليه السلام ضمن وصاياى خود به امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: و از مراكز بد نام بپرهيز، از مجالسى كه مورد سوء ظن است دورى كن و بدان كه رفيق بد، دوست خود را فريب مى دهد و ميل او را به كارهاى ناپسند تحريك مى كند و سرانجام آلوده اش مى سازد.

تو را از برگ گل هر چند دامن پاك تر باشد   مشو با ناكسان همدم كه صحبت را اثر باشد
با بدان منشين كه صحبت بد   گر چه پاكى تو را پليد كند
آفتابى بدين بزرگى را   لكه اى ابر ناپديد كند.

همنشين خطرناك: احذر مجالسه قرين السوء، فانه يهلك مقارنه و يردى مصاحبه [ غرر الحكم، ج 1، ص 142، ح 21. ] از همنشين و رفيق بد

دورى كنيد، زيرا او رفيق   خود را فاسد و هلاك مى كند.
تا توانى مى گريز از يار بد   يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها همى بر جان زند   يار بد بر جان و بر ايمان زند.

دروغگو: اياك و مصادقه الكذاب، فانه كالسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عليك القريب [ نهج البلاغه، حكمت 38. ] از دوستى با دروغگو بپرهيز، زيرا دروغگو چون سراب است. دور را در نظر تو نزديك و نزديك را براى تو دور جلوه مى دهد.

بخيل: يا بنى، اياك و مصادقه البخيل، فانه يقعد عنك احوج ما تكون اليه [ غرر الحكم، ج 1، ص 148، ح 16. ] پسرم، از دوستى با بخيل پرهيز كن كه تو را از آنچه كه به آن شديدا نياز دارى باز مى دارد.

چاپلوس: لا تصحب المالق فيزين لك فعله و يود انك مثله [ نهج البلاغه، حكمت 293. ] با چاپلوس رفاقت نكن كه با او چرب زبانى تو را اغفال مى كند، كار نارواى خود را در نظرت زيبا مى نمايد و دوست دارد كه تو نيز مانند وى باشى.

فاسد و شرير: لا تصحب الشرير، فان طبعك يسرق من طبعه شرا و انت لا تعلم [ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 2، ص 272. ] از مصاحبت با مردم شرير و فاسد بپرهيز، كه طبيعت تو بدى و ناپاكى را از طبع منحرف او مى دزدد و تو از آن بى خبرى. و اياك و مصاحبه الفساق، فان الشر بالشر ملحق [ نهج البلاغه، نامه ى 69. ] از دوستى و همنشينى با بدان و افراد فاسق و فاسد بپرهيز، كه بدى با بدى و زشتى پيوسته است.

آلوده ى گناهكار: اياك و مصادقه الفاجر، فانه يبيعك التافه [ همان، حكمت 38. ] از دوستى با انسان آلوده ى گناهكار پرهيز كن، زيرا تو را به چيز كمى مى فروشد.

ناشناس: لا ترغبن فى موده من لا تكشفه [ غرر الحكم، ج 2، ص 800، ح 18. ] در دوستى كه او را نمى شناسى رغبت مكن.

دشمن دوست: لا تتخذن عدو صديقك صديقا فتعادى صديقك [ نهج البلاغه، نامه ى 31. ] هرگز دشمن دوست خود را به دوستى انتخاب مكن، زيرا با اين كار با دوستت به دشمنى برخاسته اى.

عيبجو: اياك و معاشره متتبعى عيوب الناس، فانه لم يسلم مصاحبهم منهم [ فهرست غرر، ص 286. ] از همنشينى و مجالست با عيبجويان پرهيز كن، كه همنشين آنان از آسيبشان سالم نمى ماند.

سخن چين: لا تعجلن الى صديق واش و ان تشبه بالناصحين، فان الساعى ظالم لمن سعى به، غاش لمن سعى اليه [ غرر الحكم، ج 2، ص 812، ح 176. ] به سوى دوست نمام و سخن چين مشتاب، اگر چه او خود را مانند پنددهنده جلوه دهد، زيرا كه شخص بد خواه و نمام، درباره ى آن كس كه در صدد بدى با اوست ظلم كننده است و به كسى كه بخواهد با آن سخن چين بدى كند خائن است.

آدم پست: لا تكثرن من اللئيم، فانه ان صحبتك نعمه حسدك و ان طرفتك نائبه قذفك [ غرر الحكم، ج 2، ص 814، ح 189. ] با ناكس و آدم پست، بسيار دوستى و رفاقت نكن، زيرا اگر نعمتى به تو برسد او بر تو رشك برد و اگر مصيبتى به تو راه يابد تو را بيندازد "و شادى كند".

نادان و احمق: موده الحمقى تزول كما يزول السراب و تقشع كما تقشع الضباب [ همان، ص 763، ح 118. ] دوستى نادان مانند سراب، زود از بين مى رود و همچون ابر زود پاره پاره مى شود.

صديق الاحمق فى تعب [ فهرست غرر، ص 83. ] كسى كه رفيق احمق دارد، همواره در رنج و ناراحتى است.

موده الاحمق كشجره النار ياكل بعضها بعضا [ غرر الحكم، ج 2، ص 763، ح 116. ] دوستى نادان همچون درخت آتش است كه بعضى از آنها بعضى ديگر را مى خورد.

اياك و مصادقه الاحمق، فانه يريد ان ينفعك فيضرك [ نهج البلاغه، حكمت 38. ] از رفاقت با نادان بپرهيز، زيرا مى خواهد به تو نفع برساند "اما" زيان مى رساند.

موده الجهال متغيره الاحوال و شيكه الانتقال [ غرر الحكم، ج 2، ص 764، ح 122. ] دوستى با نادان، هر آن و ساعتى به يك رنگ است و از بين رفتنش نزديك است.

صحبه الاحمق عذاب الروح [ همان، ج 1، ص 455، ح 31. ] همنشينى با نادان روح را رنج مى دهد. [ روح را صحبت ناجنس عذابى است اليم. ] صديق الاحمق معرض للعطب [ غرر الحكم، ج 1، ص 457، ح 46. ] دوست شخص نادن، هميشه در لب پرتگاه تباهى است.

احذر مجالسه الجاهل كما تامن من مصاحبه العاقل [ همان، ص 143، ح 29. ] از همنشينى با نادان كناره بگير، بدان گونه كه از نشست و برخاست با خردمند در امن و آسوده اى.

مشاوره الجاهل المشفق خطاء [ همان، ج 2، ص 767، ح 148. ] با دوست مهربان نادان مشورت كردن، خطاست.

دنيا دوستان: موده ابناء الدنيا تزول لادنى عارض يعرض [ همان، ص 763، ح 117. ] دوستى دنيا زدگان به كمترين چيزى كه پيدا شود و پيش آيد از بين مى رود.

از همنشينى با سه نفر دورى كن

امام صادق عليه السلام فرمود: امير مومنان على عليه السلام هر گاه براى سخنرانى بالاى منبر مى رفت مى فرمود: بر مسلمان است كه از رفاقت و برادرى سه شخص دورى كند:

شخص هرزه كه در گفتار و كردار، بى باك است و رعايت اسلام نمى كند، كم عقل، دروغگو. اما شخص اول، كار خود را مى آرايد و دوست دارد تو نيز مثل او باشى و در شوون دين و آخرت تو را كمك نمى كند. رفاقت با او موجب جفا و سخت دلى است و رفت و آمدش براى تو ننگ و عار است.

اما شخص دوم "كم عقل"، پس او به خير و سعادت تو دستور ندهد و در جلوگيرى از شر، اميدى به او نيست. اگر او خود را به رنج و زخمت اندازد و بخواهد به تو سودى برساند، به علت كم عقلى اش به تو زيان مى رساند، پس مرگ او بهتر از زندگى اش و خاموشى او بهتر از گفتارش باشد و دورى از او بهتر از نزديك شدن به اوست.

و اما شخص سوم "دروغگو"، هيچ گاه زندگى به همراهى او با تو گوارا نيست. گفته ى تو را نزد ديگران برد و گفتار و اخبار ديگران را نزد تو آرد و هر گاه داستانى را به آخر رساند، داستان ديگرى را به دنبالش بيفزايد. حتى او چه بسيار است گويد، ولى باور نكنند و ميان مردم دشمنى اندازد و در سينه ى انسان ها كينه ها بروياند.

پس از خدا بترسيد و مراقب باشيد كه با چه كسى دوست مى شويد و همنشين مى گرديد. [ اصول كافى، ج 2، ص 376 "باب مجالسه اهل المعاصى، ح 6". ]

دوستى هاى پايدار

دوستان واقعى و صميمى افرادى هستند كه در وقت نياز دوست، در انتظار بيان نيازش نمى ماند. امام سجاد عليه السلام از كسى كه درباره ى دوستى خود با ديگران سخن مى گفت و از آن ستايش مى نمود پرسيد: آيا دوستى شما به جايى رسيده است كه دست خود را در جيب يا كيسه ى يكديگر كنيد و به مقدار نياز بدون اطلاع يكديگر برداريد و بار ديگر آنچه را برداشته ايد برگردانيد؟ آن شخص عرض كرد: نه. حضرت فرمود: پس شما هنوز دوست كامل و واقعى نيستيد. [ كيف يكسب الاصدقاء، ص 199. ]

بالاترين درجه ى دوستى اين است كه انسان سود دوستش را بر سود خود مقدم بدارد . هر گاه چنين دوستان نايابى پيدا شدند، بايد قدر آنان را دانست و مورد احترام و محبت قرار داد.

حضرت على عليه السلام براى معرفى چنين دوستى مى فرمايد: برادر حقيقى تو كسى است كه هميشه با تو باشد و به خود ضرر برساند تا نفعى به تو رساند.

بدون ترديد نمونه ى چنين دوستى، دوستى شخص على بن ابى طالب عليه السلام با رسول خدا صلى الله عليه و آله است، زيرا آن حضرت بارها جان خود را در معرض خطر انداخت تا پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به سلامت باشد و عظمت اسلام افزونى گيرد و دين خدا پا برجا بماند. در هر حال اگر دوستى بر اساس صداقت و مودت و از خود گذشتگى استوار باشد، پا برجا خواهند ماند. آنگاه كه دوستى، ريشه دار و عميق و براى خدا باشد و طرفين هيچ گاه به فكر سود شخصى و بهره بردارى نباشند قابل احترام است.

آيينه حديث

ياران خدا: الاخوان فى الله تعالى تدوم مودتهم لدوام سببها [ غرر الحكم، ج 1، ص 72، ح 1809. ] آنان كه براى يارى خدا با هم برادرى مى كنند دوستى شان براى پايدارى سبب آن دوستى، پاينده و پايدار است.

ياران دين: اخوان الدين ابقى موده، برادران دينى دوستى شان پايدارتر است.

موده ذوى الدين بطيئه الانقطاع دائمه الثبات و البقاء [ غرر الحكم، ج 2، ص 762، ح 94. ] دوستى دين داران با يكديگر دير بريده مى شود و دوام و ثباتش دايمى است.

من احسن مصاحبه الاخوان استدام منه الوصله [ همان، ص 676، ح 1052. ] هر كس به خوبى با برادران دينى همراه نمايد پيوند دوستى اش هميشگى است.

همراهى عقل: صديق كل امرء عقله [ همان، ج 1، ص 456، ح 44. ] دوست هر كس عقل اوست.

برادران دينى: عليكم بالاخوان فانهم عده فى الدنيا و الاخره الا تسمعون الى قوله تعالى: فمالنا من شافعين و لا صديق حميم [ شعراء "26"، آيات 100 و 101. ] [ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 62. ] پيوند دوستى را با برادران دينى خود محكم سازيد كه آنان ذخاير دنيا و آخرت هستند. مگر نشنيده ايد كه خداوند در قرآن شريف به تاثر گمراهان در قيامت اشاره كرده كه مى گويند: "در روز سخت" نه شفيعى داريم، نه دوستى كه در كارمان همت گمارد.

همراهى با دوست: موافقه الاصحاب تديم الاصطحاب [ غرر الحكم، ج 2، ص 768، ح 158. ] با دوستان همراهى كردن، دوستى را پايدار مى دارد.

دوستى و دشمنى براى خدا: وادوا من توادونه فى الله سبحانه و ابغضوا من تبغضونه فى الله سبحانه [ غرر الحكم، ج 2، ص 785، ح 60. ] هر كه را دوست مى داريد در راه خداوند بزرگ و براى او دست بداريد و هر كس را دشمن مى داريد و در راه خداوند بزرگ و براى او دشمن بداريد.

حسن ختام

براى ياران و همراهان نهج البلاغه نردبان آسمان است اين كلام. روزگار و گذشت زمان و طرح افكار و انديشه هاى نو، نه تنها از ارزش اين مجموعه ى زيبا و نفيس نكاسته، بلكه بر ارج و قدر آن افزوده است.

اين كتاب بزرگ منتخبى از خطابه ها، دعاها، وصايا، نامه ها و كلمات قصار مولاى متقيان على عليه السلام است كه سيد رضى- رضوان الله تعالى عليه- در قرن چهارم آن را گرد آورده است.

وظيفه ى مهمى كه همه ى ما در قبال نهج البلاغه داريم اين است كه در محتواى ان، تعمق و انديشه كنيم و پيام هاى مكتب على عليه السلام را در مسائل مختلف- همان چيزهايى كه جامعه ى اسلامى ما سخت بدان نيازمند است- درك كنيم و از اين كتاب معرفت و هدايت و رستگارى و سعادت، راه و رسم زندگى را بيابيم.

براى اين منظور، قسمتى از نامه ى على عليه السلام را برگزيده ايم كه وصيت ايشان به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبى عليه السلام در نامه ى 31 نهج البلاغه مى باشد، چرا كه:

آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگى بايد چشيد

از ياران و همراهان نهج البلاغه تقاضا دارم در نهج البلاغه و نامه ى مذكور به دقت بنگرند تا عمق و والايى مقام سخنان اميرالمومنين بر آنان بهتر روشن شود:

... و لا خير فى معين مهين، و لا فى صديق ظنين. ساهل الدهر ما ذل لك قعوده.

و لا تخاطر بشى ء رجاء اكثر منه، و اياك ان تجمع بك مطيه الجاج، احمل نفسك من اخيك عند صرمه على الصله، و عند صدوده على اللطف و المقاربه، و عند جموده على البذل، و عند تباعده على الدنو، و عند شدته على اللين، و عند جرمه على العذر، حتى كانك له عبد، و كانه ذو نعمه عليك. و اياك ان تضع دلك فى غير موضعه، او ان تفعله بغير اهله. لا تتخذن عدو صديقك صديقا فتعادى صديقك، و امحض اخاك النصيحه حسنه كانت او قبيحه. و تجرع الغيظ، فانى لم ارجرعه احلى منها عاقبه و لا الذ مغبه. و لن لمن غالظك، فانه يوشك ان يلين لك. و خذ غلى عدوك بالفضل، فانه اخلى الظفرين و ان اردت قطيعه اخيك فاستبق له من نفسك بقيه يرجع اليها ان بداله ذلك يوما ما، و من ظن بك خيرا فصدق ظنه.

و لا تضيعن حق اخيك اتكالا عل ما بينك و بينه، فانه ليس لك باخ من اضعت حقه، و لا يكن اهلك اشقى الخلق بك، و لا ترغبن فيمن زهد عنك، و لا يكونن اخوك على مقاطعتك اقوى منك على صلته، و لا يكونن على الاساءه اقوى منك على الاحسان، و لا يكبرن عليك ظلم من ظلمكم، فانه يسعى فى مضرته و نفعك، و ليس جزاء من سرك ان تسوءه،

در همكارى كه اهانت مى كند خيرى نيست و در دوست بخيل سودى يافت نمى شود. با روزگار تا آنجا كه با تو مى سازد سازشن كن. به بيش از ظرفيت طرف كه اميد داشته باشى خود خود "و خواسته ات" را در معرض خطر قرار داده اى، مواظب باش كه لجاجت تو را سقوط ندهد.

در اين موارد برادر دينى خود را تحمل كن:

قطع رابطه كرد، تو قطع نكن، بى اعتنايى كرد، تو مهربانى كن و ارتباطت را حفظ نما. به تو بخل ورزيد تو به او كمك كن، از تو دورى كرد با او نزديك باش، هنگام عصبانيت او نرم باش، موقعى كه اشتباه كرد و عذر خواست بپذير "آن قدر با او مدارا كن" كه گويا بنده اش هستى و او به تو حق دارد و بر تو مسلط است.

مواظب باش اين برنامه ها را درباره ى فردى كه درك مى كند به كارگيرى و از اجراى آن درباره ى نااهل پرهيز نمايى.

دشمن دوستت را به دوستى نپذير، زيرا با دوست خود دشمنى كرده اى. از نصيحت خالصانه به برادرت خود دارى نكن، خواه پند در راه خير باشد و يا پرهيز از كار بد. خشم خود را آهسته آهسته فروبنشان، زيرا جرعه اى كه از نظر نتيجه، شيرين تر و لذت بخش تر از فروبردن غيظ باشد نديده ام.

با كسى كه با تو بد رفتارى مى كند خوش رفتارى كن، زيرا او هم به زودى با تو نرم خواهد شد. به دشمن خود محبت كن كه هميشه لطف، گام اول پيروزى است.

اگر تصميم گرفتى از برادر دينى ات جدا شوى، براى دوستى راه بازگشتى بگذار، كه اگر او خواست بار ديگر دوست شود بتواند. كسى كه به تو حسن ظن دارد، گمان او را حفظ كن. حق برادر خود را براى رفاقت زير پا نگذار، زيرا كسى كه حق او را ضايع كنى برادرت نخواهد بود. نبايد نزديكانت نسبت به تو بدترين مردم باشند. به كسى كه از تو كناره گيرى مى كند ميل نداشته باش. قطع رابطه با برادرت نبايد از ارتباط با وى قوى تر و بدى با وى نبايد نيرومندتر از نيكى باشد. ظلم كسى كه به تو ظلم كرده در نظرت بزرگ جلوه نكند، زيرا او به ضرر خود و نفع تو كار مى كند و پاداش كسى كه به تو نزديكى كرده اين نيست كه به او بدى كنى.

الحمدلله رب العالمين

و العاقبه للمتقين