رفتار علوى
در كلام آية اللّه العظمى سید علی خامنه اى

معاونت فرهنگى و تبليغات

- ۱ -


پيش گفتار

آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگى بايد چشيد
بحر بى كران وجود مولى اميرالمؤ منين على بن ابى طالب كه هزاران سلام و ثنا بر او باد چنان است كه نوشيدن يك جرعه اى از آن ، پرده از بسيارى مكنونان عالم را كنار مى زند و استسقاى هر تشنه لبى را به معجزه ولايت و امامتش ، فرومى نشاند.

رهبر فرزانه انقلاب ، در طليعه سال 1379، در بيانات حركت آفرين و تعالى بخش خويش ، سال جديد را ((سال امام على (ع )) ناميدند و از همگان ، خصوصا مسئولان و متوليان جامعه خواستند حتى الامكان فرمايشات و بيانات آن حضرت را نصب العين خويش ساخته ، از اين اقيانوس لايتناهى بهره مند گردند و قرنهاست كه اصحاب دانش و قلم با پژوهش و نگارش و دقت فراوان ، در خصوص كرامات و مناقب مولاى متقيان (ع ) با مباهات و افتخار قلم مى زنند و پرده اى ديگر از مختصات منحصر بفرد آن حضرت را به رشته تحرير مى كشند و هنوز تا فهم كامل آن ((اَبَر انسان )) فرسنگها فاصله است .

در طليعه سال 1380، رهبر معظم انقلاب و ولى امر مسلمين ، سال نو را اختصاصا ((سال رفتار علوى )) نام نهادند و از تمامى مسؤ ولان ، متصديان امور مملكتى و خدمتگزاران به نظام ولايى جمهورى اسلامى خواستند تا حتى المقدور رفتار و سيره آن امام همام را محك و معيار عملكرد خويش ‍ قرار دهند و به راستى و از سر صدق و حقيقت شيعه و رهرو راهش باشند.

همان طور مقام معظم رهبرى در پيامشان فرمودند، سال 1379 ياد و نام مبارك اميرالمؤ منين زينت بخش بسيارى از تلاش هاى عملى فرهنگى گرديد و از آنجا كه مردم عزيز ما به وجود بى بديل اميرالمؤ منين (ع ) از صميم جان عشق مى ورزند، و آنرا سرلوحه رفتار مديران و مسؤ ولان كشور مى خواهند. معظم له در پيام نوروزى سال 1380 چنين فرمودند:

((... آنچه مهم است على وار شدن يا اگر اين را براى خودمان مبالغه آميز بدانيم حركت به سوى على وار شدن است ، همه بخصوص مسؤ لان كشور و دولتمردان و كسانى كه بارى از بارهاى اجتماعى را بر دوش دارند، بايد سعى و تلاش كنند تا عمل خود را در جهتى كه به همانندى با اميرالمؤ منان منتهى مى شود منطبق كنند.))

از عبارت اخير چنين استنباط مى شود كه از شعارها و پرداختن به آشنايى با افكار و نظرات حضرت على (ع ) كه سال گذشته محور تلاشها و فعاليتها قرار داشت بايد به سمت همانندسازى رفتار و عملكردمان با آن حضرت تبديل شود.

آنچه رهبر معظم انقلاب ، در پيام نوروزى خود خواسته اند، سعى و تلاش در نزديك نمودن رفتارها، ((بخصوص در حوزه مسائل اجتماعى ، و بطور اخص در زمينه مسائل حكومتى به عملكرد آن بزرگوار)) است .

ولى امر مسلمين در اين پيام همچنين مى فرمايند:

((تقواى اميرالمؤ منين و پارسائى او، نزديكى و دلسوزى او نسبت به قشرهاى ضعيف و محروم ، كار كرد درخشان او براى خدا، استقامت و خستگى ناپذيرى او در راه هدفهاى متعالى ، هر كدام سرفصلى است كه مسؤ لان مختلف مى توانند خود و مجموعه زير نظر خودشان را در جهت اينها يا لااقل در جهت يكى از اين سرفصلها توجيه كنند و به حركت و تلاش وادارند.))

و اين ((غايت القصورى )) و نقطه اوج آرمانى براى نظام مقدسى است كه شِماى حكومت و شاكله آن را مبتنى بر ياد و نام و عشق على (ع ) و خاندان عصمت و طهارت (سلام الله عليهم اجمعين ) مى داند؛ همان طور كه معمار و بنيانگذار انقلاب و نظام جمهورى اسلامى (ره ) بارها در اين خصوص ‍ تذكر داده اند. امروز نيز خلف صالح آن زنده ياد، با درايت و هوشيارى خاص خود، الگو قرار دادن ((رفتار علوى )) را (يا به فرموده خودشان ، حركت به سوى رفتار علوى ) را براى مسؤ ولان ، دولتمردان و ... گامى سازنده در رفع مشكلات زندگى مردم و گشوده شدن راه هاى منتهى به كمال مى دانند.

معاونت فرهنگى و تبليغات مفتخر است كه با اغتنام از فرصت ، و گردآورى فرمايشات فرماندهى معظم كل قوا، درباره سيره و ((رفتار علوى )) در يك مجلد، امكان بهره گيرى از رفتار و اعمال آن امام بزرگوار را، آنهم از زبان ولى امر مسلمين و رهبر فرزانه انقلاب ، براى آگاهى همگان ، خصوصا مديران ، فرماندهان ، روسا و متوليان امر نظام را فراهم آورده تا بنا به فرموده معظم له ، رفتار آن بزرگوار براى تمامى مسؤ ولان نظام الگو و چراغ هدايت گردد.

معاونت فرهنگى و تبليغات

مقدمه

حمد و سپاس بى حد خداوند يكتا را كه انسان را آن سان آفريد و اين سان هدايتش كرد. او كه لوح و قلم را نماد دانايى قرار داد و رسولان را براى هدايت انسان برانگيخت و با آيات نورانيش آنان را به صراط مستقيم رهنمون گرديد. منت بى انتها خداوند منان را كه سرانجام حضرت محمد(ص ) را به عنوان آخرين فرستاده خود با معجزه قرآنى ، براى هدايت نسل هاى انسانى تا قيام قيامت مامور ساخت . سپس با نصب ((ولايت علوى )) و ابلاغ آن در ((غدير خم ))، دين خود را كامل و نعمتش را بر مردم تمام كرد.

اما بعد از رحلت آن ختم رسل ، مردم از ((ولى خدا)) روى برتافتند و خط حاكميت را از صراط مستقيم ((ولايت علوى )) به كجراهه هايى منحرف ساختند. در نتيجه اين انحراف جبران ناپذير، به جز يك برهه زمانى كوتاه (4 سال و 10 ماه ) كه على (ع ) عهده دار امر ولايت و حكومت بر ((جامعه اسلامى )) بود، امكان پياده نمودن احكام الهى ، مخصوصا در بعد اجتماعى و حكومتى براى ديگر ائمه هدى (ع ) فراهم نشد و سرانجام آخرين ذخيره الهى ، حضرت مهدى موعود (عج )، به امر خدا در پرده غيبت شد تا روزى كه برآيد.

در آخرين دهه قرن 14 هجرى قمرى ، مردى از سلاله پاك پيامبران ، علم قيام و مبارزه برافراشت و در كشور ايران ، نظامى مبتنى بر مردم سالارى دينى و رفتار علوى را بنيان نهاد. و اينك ، ماييم و اين امانت الهى ، كه چگونه پاسش بداريم ، تا شايد به دست صاحب اصلى اش ، حضرت مهدى موعود (عج ) بسپاريم . پس از ارتحال امام خمينى (ره )، جانشين خلفش ، حضرت آيت الله خامنه اى ، سكان كشتى انقلاب را به دست گرفت و گذشت زمان ، بر لياقت ، شايستگى و صحت انتخابش بيش از پيش صحه مى گذارد. خداى منان را شاكريم كه او رهبر ماست و بر ماست كه همچنان گوش به فرمانش باشيم .

معنى لغوى ((رفتار)) عبارت است از روش ، طرز حركت ، طرز عمل و شيوه معمول زندگى . در روانشناسى ، رفتار را به عنوان نحوه گذران هستى يا واكنش يك فرد، چه در زندگانى عادى و چه در برابر اوضاعى خاص ، تعريف مى كنند. در روانشناسى اجتماعى و جامعه شناسى ، رفتار اجتماعى يا جمعى به نوبه خود عبارت است از نحوه بود و شيوه هاى عمل هر مجموعه اجتماعى كه از نوعى همگونى و ثبات برخوردار است . واژه ((علوى )) هم يعنى منتسب به على و به طور مشخص حضرت على (ع ).

اگر چه ممكن است كاربرد عبارت ((رفتار علوى )) قدمت زيادى نداشته باشد، اما عبارت ((سيره نبوى )) كه با اندك تفاوتى دقيقا مترادف همين عبارت ((رفتار علوى )) است ؛ قدمت كاربردش به قدمت تاريخ اسلام است . بنابراين ((رفتار)) همان ((سيره )) است و همانگونه كه ((سيره نبوى )) به مجموعه رفتارهاى فردى و اجتماعى پيامبر اكرم (ص ) اطلاق مى شود، ((رفتار علوى )) هم همان بار معنايى سيره را در باره حضرت على (ع ) دارد. ((رفتار علوى )) اگر چه منتسب به على (ع ) بطور اخص است اما، از آنجا كه پيامبر اكرم (ص )، ائمه معصومين (ع ) و حتى حضرت فاطمه زهرا(س )، از نور واحدى خلق شده و همگى معصوم و برى از هرگونه گناه و خطا مى باشند، در نتيجه تفاوت در عملكرد و رفتار آن بزرگواران ناشى از شرايط و مقتضيات زمانى و مكانى اى بوده كه آن بزرگواران در آن موقعيت قرار مى گرفتند؛ وگرنه در سطح ايمان و ميزان شناخت آنان از جهان واقع هيچ تفاوتى وجود ندارد.

در نتيجه ((سيره نبوى )) همان ((رفتار علوى ))، ((صلح حسنى )) و در ادامه همان ((عاشوراى حسينى )) در صحراى تفتيده كربلاست .

از آنجا كه به فرمايش مقام معظم رهبرى ، ((امسال ، سال على (ع ) در رفتار است و نه گفتار)) بنابراين اولى و شايسته ترين كارى كه از شيعيان على (ع ) و معتقدان به اصلى مترقى ولايت فقيه انتظار مى رود، نزديك شدن عملى به حضرت على (ع )، به عنوان اسوه و الگوى كامل انسانى است . على (ع ) آن شخصيت بى نظيرى كه نسخه كوچك شده پيامبر اكرم (ص ) است و بزرگترين هنرش هم اين است كه شاگر پيامبر اكرم (ص ) مى باشد، اما در موقعيت خاصى ، حاكميت جهان اسلام را عهده دار گشته كه پيامبر(ص ) از دنيا رفته و ولايت از مسير طبيعى اش منحرف و در نتيجه شناخت حق از باطل بسيار مشكل شده است .

على (ع ) تنها شخصيتى است كه تمام موقعيتهاى ممكن براى يك مسلمان متعهد را در طول 63 سال عمر با بركتش ، مخصوصا دوره 30 ساله پس از رحلت پيامبر اكرم (ص ) تجربه كرده است . بنابراين نحوه برخورد، شيوه عمل ، مشى سياسى ، سيره حكومتى آن حضرت و در يك كلام ((رفتار علوى )) مى تواند به عنوان يك درس جاودانه براى همه نسلهاى بشرى باشد.

شخصيت وجودى على (ع ) اقيانوسى از شگفتى هاست و همين امر سبب شده است كه علاوه بر شيعيان و مسلمانان ، حتى غيرمسلمانان و آزادانديشان جهان نيز عاشق عظمت وجودى آن حضرت باشند. همانگونه كه بيشترين خطاب حضرت على (ع ) در طول چهارسال و ده ماه دوره حاكميت ظاهرى آن حضرت به مسؤ ولان بوده است ، حضرت امام خمينى (ره ) و به تبع ايشان مقام معظم رهبرى نيز به عنوان رهبر كشورى كه در بين تمام كشورهاى جهان ، مردم و مسؤ ولان نظام بيشترين ارادت را به حضرت على (ع ) داشته و داعيه پيروى آن حضرت و استقرار نظام علوى را دارد بيشترين خطابشان به مسؤ ولان و مجموعه مديريت نظام جمهورى اسلامى ايران بوده و هست .

اگرچه مردم و مسؤ ولان نظام تا حد زيادى نسبت به ((رفتار علوى )) آگاهى دارند، اما از آنجا كه به فرموده خداوند كريم ((فذكر، فان الذكر تنفع المومنين ))، اگر مخاطبان عام (مردم ) و خاص (مسؤ ولان ) پيام مقام معظم رهبرى در نوروز 1380، مجموعه اى از خصوصيات فردى و رفتارى حضرت على (ع )، مخصوصا در بعد اجتماعى و حكومتى را در اختيار داشته باشند، اين امر مى تواند در ايجاد انگيزه و آگاهى يافتن بهتر و بيشتر آنان از ((رفتار علوى )) مفيد فايده بوده و زمينه را براى عمل به آن مهيا نمايد. اما اينكه كدام منبع و ماخذ براى اين آگاهى دادن و اطلاع رسانى مناسب تر باشد، بهتر اين است به سراغ منادى پيام ((رفتار علوى )) برويم و از زبان و كلام ايشان ، بر اين اقيانوس شگفتى ها نقبى بزنيم و در حد وسع و توان خود دُرّ و مرواريدهاى بى بديل را از آن اقيانوس بى نظير استخراج نماييم .

براى تهيه و تنظيم اين مجموعه نفيس از بيانات مقام معظم رهبرى از منابع ذيل استفاده شده است :

1- مجموعه هشت جلدى ((حديث ولايت )) كه پيامها و فرمايشات مقام معظم رهبرى ، از خرداد 1368 تا 1370 را شامل مى شود.

2- مدارك و اسناد موجود در موسسه فرهنگى پژوهشى انقلاب اسلامى (حفظ و نشر آثار آيت الله العظمى خامنه اى مدظله العالى )، كه در همين جا از مساعدت و بذل عنايت مسؤ ولان محترم آن موسسه قدردانى مى شود.

3- روزنامه جمهورى اسلامى ، از خرداد 1368 تا مهرماه 1380 كه به صورت جلد شده در گنجينه (آرشيو) سازمان عقيدتى سياسى ارتش ‍ جمهورى اسلامى ايران نگهدارى مى شود.

اولين صفحه كتاب با عنوان ((مطلع كلام نور))، به فرازى از پيام مقام معظم رهبرى در نوروز سال 1380، درباره نامگذارى سال 1380 به نام ((حضرت على (ع )) مزين و متبرك شده است . بخش بعدى كتاب نيز به فرازهايى از سخنان جامع و پر محتواى مقام معظم رهبرى در اولين روز سال 1380 اختصاص دارد كه معظم له در جمع زائران و خيل كثيرى از مردم استان خراسان به تبيين ((رفتار علوى )) پرداخته اند.

فصل اول كتاب با عنوان ((على (ع ) اقيانوسى از شگفتى ها))، شامل جنبه هاى متعددى از خصوصيات فردى حضرت على (ع ) است . مطالعه اين فصل مى تواند خواننده را تا حدود زيادى به غور و غوص در اين اقيانوس بى كران و مملو از شگفتى ها مشغول داشته و زمينه را براى ورود به حيطه وسيع ترى از شخصيت على (ع ) كه به فرموده مقام معظم رهبرى ، قابل احاطه ذهنى و بيانى نيست ، يعنى ((رفتار علوى )) آماده نمايد.

مطالعه فصل ((رفتار علوى ))، با عنوان ((رفتار علوى پيشه نماييم )) كه باز هم برگرفته از كلام رهبر معظم انقلاب اسلامى است ، براى همه مردم ، مخصوصا مسؤ ولان ، مجريان و مجموعه مديريت نظام اسلامى كشورمان ، مى تواند به عنوان شاخص و ملاك سنجش رفتارشان با ((رفتار علوى ))، مورد ارزيابى قرار گيرد تا با نصايح مسير حركت خودشان در بعد رفتار اجتماعى مخصوصا حكومتى ، سعى نمايند هرچه بيشتر خود را به آن حضرت نزديكتر نمايند.

فصل بعدى كتاب ، شامل توصيه هاى مقام معظم رهبرى به اقشار مختلف مردم و مخصوصا مسؤ ولان نظام جمهورى اسلامى در قواى سه گانه (مجريه ، مقننه و قضائيه )، نيروهاى مسلح و... در زمينه رعايت ((رفتار علوى )) است .

آخرين بخش اين كتاب نيز به عنوان حسن ختام ، به چند فراز از بيانات مقام معظم رهبرى در بعد ((مردمسالارى علوى ))، با عنوان ((چند مولفه از مردمسالارى علوى )) اختصاص يافته است .

بيانات مقام معظم رهبرى بدون هيچ گونه دخل و تصرفى در اين مجموعه آمده است . حتى در انتخاب عنوان (تيتر) براى سرفصل ها و موضوعات نيز سعى بر اين بوده كه حتى الامكان از عين كلام معظم له باشد و تنها در برخى موارد تغييرات بسيار جزئى آنهم با رعايت امانت و دقت در عدم تغيير محتوايى اعمال شده است .

از آنجا كه اين كتاب مى تواند به عنوان مرجع و منبع مورد مراجعه و استفاده محققان ، پژوهشگران ، سخنرانان و... قرار گيرد، لذا به منظور امكان دسترسى سريعتر و راحت تر مراجعان به اين مجموعه ، در پايان كتاب ، فهرست اعلام و واژه هاى مهم و كليدى در زمينه ((رفتار علوى )) گنجانيده شده است .

در پايان اميدواريم اين حركت كوچك در تبيين و معرفى شخصيت حضرت على (ع ) و مخصوصا ((رفتار علوى )) در ابعاد اجتماعى و حكومتى ، مورد استفاده اقشار مختلف جامعه قرار گرفته و مرضىِّ رضاى خداوند متعال باشد.

همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد، به فرمايش فرماندهى معظم كل قوا، ((امسال ، سال على (ع ) در رفتار است نه گفتار)). اميد است همه مخاطبان اين پيام مقام عظماى ولايت ، مخصوصا مسؤ ولان نظام اسلامى ، رفتار اجتماعى شان ، بويژه در بعد حكومتى ، طورى باشد كه در پايان سال اگر مورد سوال قرار گرفتند كارنامه درخشانى در تقرب به ((رفتار علوى )) داشته باشند. و اين همان ((صراط مستقيمى )) است كه در شبانه روز بارها هدايت بدان را از خداوند منان درخواست مى نماييم .

مطلع كلام نور

سال 80 سال رفتار علوى است

سال 79 را مزيّن به نام مبارك اميرالمؤ منين مشاهده كرده ايم ، مردم عزيز ايران به اين نام و به اين پيرايه مقدّس دلبستگى نشان دادند و در سرتاسر سال 79، ياد و نام مبارك اميرالمؤ منان ، بر بسيارى از تلاشها و فعاليتهاى علمى و فرهنگى حاكم بود ليكن آنچه مهم است على وار شدن يا اگر اين را براى خودمان مبالغه آميز بدانيم حركت به سوى على وار شدن است ، همه بخصوص مسؤ ولان كشور و دولتمردان و كسانى كه بارى از بارهاى اجتماعى را بر دوش دارند، بايد سعى و تلاش كنند تا عمل خود را در جهتى كه به همانندى با اميرالمؤ منان منتهى مى شود منطبق كنند.

نام اميرالمؤ منين ، نامى گرامى براى همگان است ملّت ما هم به اين بزرگوار عشق مى ورزند و ما اگر بخواهيم خود را عملا به نقطه مطلوب اسلام برسانيم ، اين بهترين نشانه و شاخص براى ماست .

سال 80 هم بايد سال اميرالمؤ منين به حساب بيايد و شناخته بشود.

در اين سال سعى كنيم به كار فرهنگى و علمى اكتفا نكنيم ، تلاش كنيم رفتار و عملكردمان را بخصوص در حوزه مسائل اجتماعى و به طور اخص در زمينه مسائل حكومتى به عملكرد آن بزرگوار نزديك كنيم .

تقواى اميرالمؤ منين و پارسائى او، نزديكى و دلسوزى او نسبت به قشرهاى ضعيف و محروم ، كاركرد درخشان او براى خدا، استقامت و خستگى ناپذيرى او در راه هدفهاى متعالى ، هر كدام سرفصلى است كه مسؤ لان مختلف مى توانند خود و مجموعه زير نظر خودشان را در جهت اينها يا لااقل در جهت يكى از اين سرفصلها توجيه كنند و به حركت و تلاش وادارند.

اگر ما بتوانيم رفتار آن بزرگوار را براى مسؤ ولان نظام جمهورى اسلامى چه مسؤ ولان قوه مجريه ، چه مسؤ لان قوه قضائيه ، چه مسؤ ولان و نمايندگان مردم در قوّه مقنّنه ، و چه مسؤ ولان نظامى و چه همه كسانى كه در بخشى از اين نظام به نحوى مشغول خدمتند الگو قرار دهيم و سعى كنيم خود را به آن نزديك نمائيم ، يقينا رفع مشكلات از زندگى مردم و از وضع كشور آسانتر خواهد شد و راههاى كمال به سوى ملت عزيز ما گشاده تر و سهلتر و آسانتر خواهد شد.

پيام نوروزى سال 1380

معنى و ابعاد رفتار علوى در كلام رهبرى

امسال رفتار علوى پيشه كنيم

آنچه كه من امروز به شما حضار محترم عرض مى كنم ، نكاتى است كه اساس آن همان چيزى است كه در پيام نوروزى هم به آن اشاره كردم . از نظر ما سال 80 هم مانند سال 79 سال على ابن ابيطالب (عليه الصلاة و السلام ) است . سال علوى براى ملت علوى و مخلص على ابن ابيطالب (عليه الصلاة والسلام ) مى تواند حامل پيامهاى بسيار مهمى باشد. سال گذشته هم بنام آن بزرگوار مزيّن شد؛اما آرزوى قلبى اين جانب اين است كه امسال ما به شعار اكتفا نكنيم . شعار علوى ، عزيز است ؛ اما شعار بايد مقدمه رفتار باشد. اگر سال گذشته شعار علوى داديم ، امسال رفتار علوى پيشه كنيم . على ابن ابيطالب (عليه الصلاة والسلام ) هم داراى شخصيت فردى بعنوان يك مسلمان و يك انسان است ، و هم به عنوان يك شهروند در جامعه اسلامى است ، و هم به عنوان يك حاكم ، يك سياستمدار، يك تدبيركننده امور و يك مجاهد فى سبيل اللّه مطرح است ، او از همه اين جهات قابل تاءسى است . ما به تأ سى و پيروى كردن از اميرالمؤ منين احتياج داريم .

سياستمدارى على موجب اين نمى شد كه از جاده صداقت و صراحت كنار رود

اميرالمؤ منين در شخصيت خود، مظهر خصوصياتى است كه امروز اگر ما مردم و مسؤ لان اين خصوصيات را در رفتار و گفتار خودمان منعكس كنيم ، جامعه اسلامى ما اوج و اعتلا پيدا خواهد كرد. راه تعالى و پيشرفت و اصلاح دنيا و آخرت يك ملت ،يك راه پيمودنى است . در مقابل انسان مؤ من و معتقد به خدا و به رسالت انسان ،بن بست وجود ندارد.يك ملت مى تواند مشكلات و همه سنگ راهها و خار راهها در طريق كمال را از جلوى پاى خود بردارد،به شرط آنكه خصوصيّاتى را كه براى اين حركت عظيم و همه جانبه لازم است ،در خود بوجود بياورد و اميرالمؤ منين مظهر اين خصوصيات بود.

اميرالمؤ منين ، هم مظهر تقوا و امانت و هم داراى صدق و صراحت بود.آن بزرگوار با اينكه يك سياستمدار و رئيس دنياى اسلام بود و تدبير يك جمعيت چند ده ميليونى آنزمان با نبود وسايل امروزى براى ارتباط،بر دوش او بود و جامعه و امّت اسلامى را اداره مى كرد،اما سياستمدارى على موجب اين نمى شد كه از جاده صداقت و صراحت كنار رود.على ، صادق و صريح بود؛ آنچه مى گفت ؛ به آن معتقد بود و براى او راهنماى عمل بود. براى اين است كه كلمه ، كلمه گفتار اميرالمؤ منين در طول تاريخ مثل نورافكنى براى زبدگان و نخبگان فكرى عالم درخشيده است . كارى را كه سياستمداران دنيا- چه امروز و چه در طول قرنهاى گذشته - انجام مى دادند و برزبان مى آوردند و به آن اعتقاد قلبى نداشتند و چهره و قيافه اى را كه به خود مى گرفتند با باطن آنهابكلى متفاوت بود، در اميرالمؤ منين وجود نداشت . امروز شما نگاه كنيد حرفهاى زيبا و قشنگ بر زبان سياستمداران عالم بسيار جارى مى شود- نام انسان ،نام حقوق بشر،نام مردم سالارى ،نام صلح ،نام قداست - اما در دلها و در عملها،از اين حقايق هيچ گونه خبرى وجود نداشت اين وضعيت قبل از دوران اميرالمؤ منين هم بود،امروز هم وجود دارد.اميرالمؤ منين -آن قلّه بلند انسانيّت - در اين جهت بر خلاف اغلب سياستمداران عمل كرده است .

اميرالمؤ منين به معناى واقعى كلمه طرفدار مردم و ضعفا بود

خصوصيّت او اين بود كه اگر اسم مردم را مى آورد براى آنها حقيقتا ارزش ‍ قائل مى شد؛ نه مثل آن كسانى كه در سطح بين المللى از هر چه تروريست حرفه اى است - كه حكام صهيونيست در دنيا تروريستهاى حرفه اى هستند -از هر چه غارتگر بين المللى است - كه امروز پشت صحنه قدرتهاى استكبارى ، زرسالاران و چپاولگران بين المللى هستند - از هر چه انسان نانجيب و متجاوز به حقوق انسان است ،عملا حمايت و پشتيبانى مى كنند و خجالت هم نمى كشند و بر زبان نام حقوق بشر و انسان و مردم سالارى را جارى مى كنند و طلبكار ملّتها هم مى شوند!نظام جمهورى اسلامى را كه يقينا يكى از مردمى ترين نظامهاى عالم و متكى به آراى قشرهاى عظيم مردم و گره خورده با عواطف و احساسات و ايمان آنهاست ،به عنوان نظام مردم سالار قبول ندارند؛اما نظامهاى كودتا و آن جايى كه بچّه هاى دبستانى آن از آسيب نيروهاى امنيتى شان در امان نيستند و به دست آنها به قتل مى رسند، آنها را به عنوان نظامهاى معتقد به حقوق بشر مى شناسند،اين يك مضحكه سياسى و جهانى است .سياستمداران نظامهاى غير الهى مايلند همه انسانهاى عالم دستخوش چنين بازيچه هايى باشند.

اميرالمؤ منين نام مردم را مى آورد،اما به معناى حقيقى كلمه طرفدار مردم و ضعفا بود. توجه به ضعفا،قدرت و قاطعيت در مقابل زورگويان و ناحق طلبان و بهره ورى كم از منابع اموال عمومى ، خصوصيّات ديگر اميرالمؤ منين است . هر كس كه بيت المال مسلمين را مُلك خود بحساب آورد- يا به زبان بگويد،و يا اگر نمى گويد، در عمل اينطور وانمود كند كه ما اينقدرها حق داريم - و با بيت المال مثل اموال شخصى خود رفتار كند - يا بخورد يا ببخشد يا در راه اغراض شخصى از آن استفاده كند - نمى تواند دنباله رو على بحساب بيايد. رفتار علوى در همه اين ابعاد،وظيفه ماست ،كار زياد،بهره مندى كم . اميرالمؤ منين هم در آن زمان كه وظيفه حكومت بر دوش او بود،هم در آن زمانى كه انزوا و كنار بودن از حكومت را بر او تحميل كرده بودند،وسط ميدان بود و كار مى كرد.هيچ وقت على نرفت در خانه بنشيند وبا مردم و جامعه و كشور قهر كند؛اين خصوصيت اميرالمؤ منين نيست .

ارتباط با خدا

خصوصيت ديگر آن بزرگوار ارتباط با خداست .البته زبان انسانهاى كوچك و قاصرى مثل من خيلى نارساتر از اين است كه حتّى بتواند تقيه كند و كلياتى از عبادت آن بزرگوار را بيان نماييد. وقتى امام سجّاد - كه زين العابدين است - در مقابل عبادت اميرالمؤ منين به شگفتى وادار بشود، امثال ما اصلا بايد سخنى بر زبان نياوريم .

بسيج نيروها در راه حقّ و در برابر ناحقّ، خصوصيّت ديگر اميرالمؤ منين است ، نگويند چرا مردم را نسبت به استكبار و مظالم آن و عوالم و ايادى دشمنان خدا حساس و بسيج مى كنيد؛اميرالمؤ منين هم اين خصوصيّت را داشت .ما هم بايد مانند اميرالمؤ منين ، همه نيروها و همه دلها و همه تنها و همه تو آنها را در مقابل ناحقّ و در راه حقّ بسيج كنيم ،هم بايد خودمان آماده باشيم ،هم بايد دلها و جانهاى آماده و جوانهاى نورانى را - كه امروز جامعه ما به حضور جوانانى كه دلهاشان پاك است ، داراى نشاط و طراوت است - در راه خدا و در راه حقيقت و در راه تلاش مخلصانه كه در اين دوران ،ايران اسلامى به آن نيازمند است - بسيج كنيم .

مبارزه با مقدّس مآبيها

مبارزه با مقدّس مآبيهاى متحجرانه و بى مبنا هم يكى ديگر از خصوصيّات اميرالمؤ منين است . همان اميرالمؤ منين عابد پارساى ذاكر خداوند - كه نخلستانهاى كوفه انعكاس فرياد دعا و تضرع او را تا ابد در سينه خودشان حفظ كرده اند - با آن كسانيكه با تنسك و تعبد متحجرانه و بى مبنا مى خواستند شخصيت فردى خودشان را به رخ مردم بكشاند، و اگر اخلاص هم داشتند ابعاد گوناگون شخصيت خود و ديگران را معطل گذاشته بودند،مقابله كرد اميرالمؤ منين انسانى است كه مرّ حقيقت را بيان مى كرد چه به مذاق جناحهاى مختلف خوش بيايد يا نيايد، چه به مذاق آن كسانيكه مى خواهند به ظواهر بچسبند و باطن را رها كنند،خوش بيايد يا نيايد چه به مذاق آن كسانيكه مى خواهند با سلايق شخصى خودشان دين خدا را تعبير و تفسير كنند خوش بيايد يا نيايد،همه اينها در زمان امير المؤ منين بودند،اينها در شخصيتهاى مشخصى هستند كه در تاريخ نمونه دارند؛در زمان اميرالمؤ منين هم نمونه داشتند.اسلام اميرالمؤ منين اسلامى است كه در ان ذكر و شور و حال و حركت و سازندگى و جهاد و فداكارى و ايثار هست .

اميرالمؤ منين شاخص است

هيچ كس نمى تواند خودش را با على مقايسه كند؛ اما همه مى توانند به سمت آن قلّه حركت كنند. اميرالمؤ منين شاخص است . در درجه اول ، ما مسؤ ولان وظيفه و تكليف داريم كه خودمان را با رفتار اميرالمؤ منين تطبيق دهيم و جهت حركت خودمان را با او بسنجيم ؛ آحاد مردم هم همين تكليف داريم كه خودمان را با رفتار اميرالمؤ منين ، هم يك سياستمدار و يك مدبر امور است . همه ى ابعاد زندگى اميرالمؤ منين درس بگيرند، ولى وظيفه ى سنگين تر است .

بايد رفتار علوى در ميان مسؤ ولان نهادينه شود

من آن روز گفتم ، امروز هم مى گويم ؛ وظيفه ى مسؤ لان سنگين است ؛ بايد رفتار علوى در ميان ما مسئولان نظام جمهورى اسلامى نهادينه شود، آن روز است كه هيچ گونه آسيب و خطرى اين نظام را تهديد نخواهد كرد.

انقلاب اسلامى براساس الگو قرار دادن همين شخصيت همه جانبه كامل به وجود آمد. آنهايى كه خواستند از انقلابهاى گذشته و از بعضى حوادث كشورهاى ديگر براى انقلاب اسلامى شبيه سازى كنند، به اين نكته توجّه نكردند انقلاب اسلامى الگو و نمونه ى خود را از اميرالمؤ منين گرفت و نظام جمهورى اسلامى به وجود آمد. امام بزرگوار ما يك شاگرد و رهرو مكتب اميرالمؤ منين (عليه الصلاة والسلام ) بود، در رفتار و گفتار خود، همين توصيه ها را مى كرد. اگر نگاه كنيد، در تعاليم امام بزرگوار، جا به جا شاخصهاى علوى را مشاهده مى كنيد. به خاطر همين بوده است كه دشمنان نقطه ى مقابل راه امام را هدف فعاليّت خودشان قرار داده اند. تبليغات دشمنان انقلاب و نظام جمهورى اسلامى - كه دشمنان ملّت ايران اند - هدف خود را همين قرار داده اند كه نقطه ى مقابل آن راهى را كه امام بزرگوار با شاخصهاى معين ترسيم كرده بودند، در ميان مردم ترويج كنند.

ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاريم

... جمهورى اسلامى ، همان الگوى اميرالمؤ منين الگوى ايمان ، تقوا، پاكدامنى ، توجّه به ضعفها و خواست طبقات محروم جامعه و توجّه به مصالح عمومى ملّت را مورد توجّه قرار داد؛ بديهى است كه عده يى با چنين نظام و حكومت و كشورى كه باج نمى دهد، تسليم دشمن مداخله گر نمى شود، فرش قرمز در مقابل پاى چپاولگران پهن نمى كند، مصالح كشور را به بيگانگان نمى سپارد و مى ايستد و از حقّ خود دفاع مى كند، مخالف و دشمن مى شوند.

چرا بعضيها از آوردن اسم دشمن بدشان مى آيد؟! مى گويند نفهميد، ندانيد و به ياد نياوريد كه دشمن داريد! انقلاب و نظام جمهورى اسلامى اين راه روشن را به ما نشان داد و اين خط صلاح و فلاح را در مقابل پاى ملّت گذاشت . انقلاب احتياج به تجديد نظر ندارد، احتياج به عمل كردن دارد. عده يى دايما دم از تجديد نظر مى زنند؛ در چه چيزى مى خواهيد تجديد نظر كنيد؟! انقلاب ، يك حركت عظيم در مقابل فساد و بى كفايتى رژيمى بود كه تا خرخره در لجنزارهاى فساد و وابستگى گرفتار شده بود. انقلاب ، يك اصلاح بزرگ است . بايد به انقلاب عمل كرد؛ بايد به مبانى نظام جمهورى اسلامى وفادار بود و عمل كرد. انقلاب و جمهورى اسلامى عيبى ندارد. بنده و امثال بنده با ضعفها و كم بصيرتى و ترس و جبن ذاتى و دلدادگى خود به امور مادى و عشرت دنيايى مى خواهيم انقلاب را تفسير كنيم . ما ضعفهاى خود را به حساب انقلاب مى گذاريم ؛ در حالى كه انقلاب ، قوى و كار آمد است و نظام جمهورى اسلامى ، همان قلّه ى بلندى است كه مى تواند ملّت ايران و كشور عزيز ما را از همه ى گرفتاريهاى مادى و معنوى اش بيرون بياورد؛ به شرطى كه بنده و امثال بنده به آنچه كه نظام جمهورى اسلامى و اسلام عزيز بردوش ما گذاشته ، عمل كنيم و ضعفهاى خودمان را به پاى نظام جمهورى اسلامى نگذاريم .

امسال ، سال امام على در رفتار است ، نه در گفتار

لذا من امسال كه سال امام على در رفتار، نه فقط در گفتار است - دو شعار اصلى را براى عملكرد دستگاههاى مختلف كشور مطرح كردم ، كه بايد آن را در مقابل چشم داشته باشند: يكى اقتدار ملى و ديگرى اشتغال مفيد و مولد؛ و حتى اولى از دومى مهمتر است . با اين كه امروز مساله اشتغال در كشور ما يك مساله بسيار مهم و اساسى است و اگر برنامه ريزى خوب و كارامد و عمل جدّى دنبال اين عنوان وجود داشته باشد بوضوح مشكلات بتدريج كاهش پيدا خواهد كرد - كه البته خوشبختانه از سال 79 برنامه ريزى را شروع كرده اند و امسال بايد مسئولان كشور به طور جدّى وارد ميدان بشوند. اما مسئله اقتدار ملى از اين مهمتر است . يك ملّت مثل ملّت ايران با همه وجودش با سابقه تاريخى اش ، با ريشه هاى فرهنگى اش با امكانات جغرافيايى و اقليمى اش و با تواناييهاى فراوان بشرى ، اقتدار و عزّت و توانايى آبروى خود را در چهره مسئولان كشور و قواى سه گانه مى توانند مظهر اقتدار ملى باشند.

اجتماع بزرگ مردم مشهد و زائران حرم مطهر امام رضا (عليه السلام )

1/1/1380

در سال «اميرالمؤ منين على ابن ابى طالب » خودمان را به آن بزرگوار نزديك كنيم

سال جديدى را در پيش رو داريم و همان طورى كه مى دانيد، امسال هم در آغاز، هم در پايان خود، مزين به عيد مبارك غدير است سال 1379، دو عيد غدير دارد خيلى مناسب است كه ما اين سال را به اين مناسبت ، ((سال امام اميرالمؤ منين ، على بن ابى طالب )) بدانيم و بناميم و خودمان را به آن بزرگوار نزديك كنيم .

اميرالمؤ منين (عليه السّلام )، يك الگوى كامل براى همه است . جوانى پرشور و پرحماسه ى او، الگوى جوانان است ؛ حكومت سراسر عدل و انصاف او، الگوى دولتمردان است ؛ زندگى سراپا مجاهدت و سراپا مسؤ وليت او، الگوى همه ى مؤ منان است ؛ آزادگى او، الگوى همه ى آزادگان جهان است ؛ سخنان حكمت آميز و درسهاى ماندگار او، الگوى عالمان و دانشمندان و روشنفكران است .

اميرالمؤ منين در زندگى حكومتى خود، نسبت به عدالت ، نسبت به حقوق ضعفا و درماندگان و پابرهنگان ، بى اغماض و بى گذشت بود؛ ماهم بايد همين جور باشيم ؛ اما نسبت به حق خود و به سهم خود، بسيار پرگذشت بود؛ ما هم همه بايد همين جور باشيم . در همه ى عمر، مظهرى از خداپرستى و صفاى معنوى و مجاهدت و تلاش و سرزندگى و نشاط بود و با تلخيها، غمها و دردها، شادمانانه برخورد كرد و مسؤ ولان ه وظيفه ى خودش را انجام داد. اين الگوى بسيار خوبى است .

ما مى توانيم در سايه ى نزديكى به اميرالمؤ منين ، به آرزوى بزرگ كشور و ملتمان و نظام جمهورى اسلامى يعنى عدالت اجتماعى نزديك بشويم . اميدوارم كه ما مسؤ ولان كشور در درجه ى اول و همه ى آحاد مردم تلاش ‍ كنند تا بتوانيم عدالت اجتماعى را در اين كشور، مستقر كنيم ؛ كه اين آرزوى بزرگ همه ى عدالتخواهان ، همه ى مبارزان و شهيدان و همه ى رادمردان عالم در تاريخ ما و در تاريخ عالم بوده و هست .

پيام نوروزى ، 1/1/1379

على (ع ) اقيانوسى از شگفتى ها

در باب زندگى اميرالمؤ منين (ع )، شما يك اقيانوس را در نظر بگيريد. احاطه به همه ابعاد اين اقيانوس ، در يك نگاه كه هيچ ؛ در يك مطالعه طولانى هم براى يك انسان ميسر نيست . از هر طرف كه شما مى شويد، دنيايى از عظمت مشاهده مى كنيد؛ درياهاى گوناگون ، اعماق ژرف ، موجودات آبى گوناگون و متنوع و اشكال مختلف از حيات و عجايب دريا. اگر اين بخش را رها كنيد و از بخش ديگر اين اقيانوس وارد بشويد، باز همين داستان و همين ماجراست . اگر از قسمت سوم يا چهارم يا پنجم و يا دهمى وارد بشويد، از هر جا كه وارد مى شويد، باز شگفتى ها يى مشاهده مى كنيد. اين ، يك مثال نارسا و كوچكى از شخصيت اميرالمومنين (عليه الصلاة والسلام ) است . شما از هر طرف كه اين شخصيت را نگاه كنيد، خواهيد ديد كه عجايبى در آن نهفته است . اين ، مبالغه نيست . اين ، بازتاب عجز انسانى است كه سالهاى متمادى درباره زندگى اميرالمومنين (ع ) مطالعه كرده و اين احساس ‍ را در درون و وجود خود پيدا كرده است كه به على (عليه السلام ) اين شخصيت والا با ابزار فهم معمولى ، يعنى همين ذهن و عقل و حافظه و ادراكات معمولى ، نمى شود دسترسى پيدا كرد؛ از هر طرف شگفتى هاست .

على (ع ) نسخه كوچك شده پيامبر(ص )

البته اميرالمومنين (ع ) نسخه كوچك شده پيامبر اكرم (ص ) و شاگرد آن بزرگوار است ؛ اما همين شخصيت عظيمى كه در مقابل روى ماست ، اگر چه در مقابل پيامبر، خود را كوچك و حقير مى بيند و خود شاگرد آن بزرگوار است ، اما وقتى كه ما مى خواهيم با ديد بشرى نگاه كنيم ، براى ما يك شخصيت فوق انسانى به نظر مى رسد. ما: مى توانيم يك انسان با اين عظمت ها را تصور كنيم . ابزار بشرى ، يعنى ادراك و عقل و ذهن نمى گويم دوربين تلويزيون كه خيلى حقيرتر از اين حرفهاست و ذهن انسان ، برتر از هر ابزار مادى است خيلى كوچكتر است كه بتواند اميرالمومنين (ع ) را براى انسانهايى كه به مقام كشف معنوى نرسيده باشند، تبيين كند. البته كسانى در عالم حضور معنوى و شهود روحى هستند كه شايد آنها مى توانند به نحوى ابعاد آن شخصيت را بفهمند؛ ولى امثال ما دستمان نمى رسد.

خطبه نماز جمعه تهران

12/11/1375

شاگرد پيامبر بودن هنر بزرگ على (ع ) است

نبى مكرم اسلام جداى از خصوصيات معنوى و نورانيت و اتصال به غيب و آن مراتب و درجاتى كه امثال بنده از فهميدن آنها هم حتّى قاصر هستيم ، از لحاظ شخصيت انسانى و بشرى ، يك انسان فوق العاده ، طراز اول و بى نظير است . شما درباره ى اميرالمؤ منين مطالب زيادى شنيده ايد؛ همين قدر كافى است عرض شود كه هنر بزرگ اميرالمؤ منين اين بود كه شاگرد و دنباله رو پيامبر بود. يك شخصيت عظيم ، با ظرفيت بى نهايت و با خلق و رفتار و كردار بى نظير، در صدر سلسله ى انبيا و اوليا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظف شده ايم كه به آن بزرگوار اقتدا كنيم ؛ كه فرمود: ((ولكم فى رسول اللّه اسوة حسنة )). ما بايد به پيامبر اقتدا و تاءسى كنيم ؛ نه فقط در چند ركعت نماز خواندن ؛ در رفتارمان ، در گفتارمان ، در معاشرت و در معامله مان هم بايد به او اقتدا كنيم ؛ پس بايد او را بشناسيم .

خطبه هاى نماز جمعه تهران ، 23/2/1379

اعتماد كامل پيامبر(ص ) به على (ع )

((و ما نزلت برسول اللّه (صلى اللّه عليه و اله ) نازلة قطّ الاّ دعاه فقدمه ثقة به ))؛ هر وقت مساءله ى مهمى براى پيامبر پيش مى آمد، پيامبر او را صدا مى كرد و جلو مى انداخت ؛ به خاطر اين كه به او اعتماد داشت و مى دانست كه اولا خوب عمل مى كند؛ ثانيا از كار سخت سرپيچى ندارد؛ ثالثا آماده ى مجاهدت در راه خداست . مثلا در ((ليلة المبيت )) آن شبى كه پيامبر مخفيانه از مكه به مدينه آمد يك نفر بايد آن جا در آن رختخواب مى خوابيد؛ پيامبر على را جلو انداخت ، در جنگها، اميرالمؤ منين را جلو مى فرستاد؛ در كارهاى مهم ، هر مساءله ى اساسى و مهمى كه پيش مى آمد، على را جلو مى انداخت ؛ ((ثقة به ))؛ چون اطمينان داشت و مى دانست كه او برنمى گردد؛ نمى لرزد و خوب عمل خواهد كرد. ببينيد، صحبت اين نيست كه امثال بنده آدمهاى حقير و ضعيف ادعا كنيم كه مى خواهيم اين طورى عمل كنيم ؛ نه ، صحبت اين است كه ما بايد در اين جهت حركت كنيم . انسان مسلمان پيرو على ، خطش بايد اين خط باشد و هرچه بتواند، جلو برود. بعد فرمود: ((و ما اطاق احد عمل رسول اللّه (صلى اللّه عليه واله ) من هذه الا مة غيره ))؛ هيچ كس از اين امت طاقت اين را نداشت كه مثل پيامبر عمل كند، مگر او؛ او بود كه مثل پيامبر در همه جا مى رفت ؛ هيچ كس ديگر نمى توانست به دنبال پيامبر و پا جاى پاى آن حضرت حركت كند. ((و ان كان ليعمل عمل و جل كان وجهه بين الجنة و النار))؛ با همه ى اين كارهاى بزرگ و خداپسند و مؤ منانه ، رفتار او، رفتار يك انسان بين خوف و رجا بود؛ از خدا ترسناك بود، كانّه او را بين بهشت و جهنم قرار داده اند؛ در يك طرف بهشت را مى بيند، در يك طرف جهنم را مى بيند. ((يرجو ثواب هذه و يخاف عقاب هذه )). خلاصه ى اين جمله اين است كه به اين همه مجاهدت ، به اين همه انفاق ، به اين همه عبادت ، مغرور نمى شد. ما حالا دو ركعت نافله و چند جمله دعا كه بخوانيم ، و اگر دو قطره اشك بريزيم ، فورا مغرور مى شويم كه بله ديگر، ((اين منم طاووس عليين شده ))! اما اميرالمؤ منين با اين انبوه عمل صالح ، مغرور نمى شد.

پنج درخواست پيامبر از خداوند

روايت ديگر، روايت ((خوارزمى حنفى )) است كه اين هم از نويسندگان سنى است . كتابى دارد در مناقب ، او اين روايت را نقل مى كند كه پيغمبر به اميرالمومنين فرمودند:

((من از خداى متعال پنج چيز در رابطه با تو خواسته ام و خداوند هر پنج چيز را به من داده است . اول اين است كه خواستم در قيامت وقتى محشور مى شوم و از خاك برمى خيزم ، تو در كنارم باشى . دوم اينكه در هنگامى كه اعمال خلايق را در ميزان الهى مى سنجند كه اين ميزان در قرآن اسمش آمده است ، تو هم در كنار من باشى . سوم اينكه از خدا خواستم آن علم و لوائى را كه بزرگترين علم و لواى الهى در روز قيامت است و روى آن نوشته است كسانى كه به بهشت يم روند و در زير هر علمى عده اى از خلايق جمع شده اند. كسانيكه به بهشت سرافراز و كامياب شدند و خلايق زير اين علم جمع هستند پيغمبر طبق اين روايت به اميرالمومنين مى فرمايد كه از خدا خواستند كه اين پرچم را در قيامت خدا به دست تو بسپارد. و اين را خداوند قبول فرمود. از خدا خواستم كه در روز قيامت ساقى حوض كوثر، تو باشى . خدا اين را قبول كرد و از خدا خواستم كه در قيامت پيشرو امت من به بهشت ، تو باشى . تو جلو و امت من پشت سر تو به طرف بهشت و اين را هم خدا قبول كرد.))

پيغمبر از اين كه اين مقامات معنوى را به على بن ابى طالب (ع ) داده است ، خدا را سپاسگزارى مى كند. واقعا هيچ مقامى به بلندى اين مقام نيست .

يك روايت ديگر هست كه اين روايت را مى گويند از اسناد متواترى روايت شده است ، يعنى همه روايت كرده اند. البته من از بحارالانوار نقل مى كنم ، از ابوهريره عن ابى ((معاذ بن جبل )) كه او از پيغمبر نقل مى كند كه پيغمبر فرمود: ((نگاه كردن به على ابن ابى طالب عبادت است .)) چرا چون يك عنصر معنوى است ، چون يك بنده خالص خداست ، چون نگاه به او، انسان را به خدا نزديك مى كند. چون او معنوى است لذا نگاه كردن به او كه مظاهر عبوديت در مقابل پروردگار نوعى عبوديت است . بعد مرحوم علامه عالى مجلسى رضوان الله تعالى عليه نقل مى كند از ((ابن اثير)) در النهايه كه او اين حديث را نقل كرده ، بعد بيان كرده كه چرا نگاه كردن به على بن ابى طالب عبادت است ، مى گويد او اينطور گفته است كه وقتى على بن ابى طالب در مقابل مردم ظاهر مى شد، مردم او را كه مى ديدند مى گفتند چقدر اين جوان شريف است ، چقدر كريم و بزگوار است . چقدر دانشمند است ، چقدر شجاع است . خلاصه اين را ابن اثير مى گويد، وقتى كه به على بن ابى طالب نگاه مى كردند آنقدر صفات او برجسته بود، مكرر در مكرر ذكر خدا مى كردند، از اين جهت نگاه كردن به او عبادت است . مجلسى قبول ندارند اين بيان را، مى گويند اين آقا خواسته يك فضيلت را از على بن ابى طالب سلب كند كه خود نگاه كردند به او به خاطر خود على بن ابى طالب عبادت باشد. اين را خواست سلب كند چند فضيلت ديگر را براى على بن ابى طالب اثبات كرد.

جمهورى اسلامى ، هشتم فروردين 1371، شماره 3709، ص 14