سخنى با خواننده
در شرايطى كه هر روز با اثر جديدى در زمينه تاريخ انديشه بيگانگان رو به رو هستيم
متأسفانه نسل امروز ما هنوز منابع در خورى براى آشنايى با انديشه گذشتگان و
سازندگان هويت اسلامى و ايرانى خويش در اختيار ندارد. غالبا از ريشه و پيشينه خود
بياطلاع است؛ تا آنجا كه ميبينيم حتى برخى از فارسينويسان به تقليد از
نويسندگان غربى سير انديشه در فلسفه و علوم را پس از دوره يونان و روم باستان در
دوره مدرسى مسيحى و سپس در دوره مدرن دنبال ميكنند و به يك باره دوره اسلامى ـ
يعنى دوره تاريخى مهمى كه مركز ثقل علوم مختلف عقلى و تجربى در سرزمينهاى اسلامى
بوده است و بويژه دانشمندان ايرانى نقش مؤثرى در شكوفايى علوم داشتهاند ـ به دست
فراموشى سپرده ميشود.
در اين ميانه شايد سرنوشت انديشههاى سياسى ـ اعم از فلسفى يا فقهى اسفبارتر از
شاخههاى ديگر علوم باشد؛ همين امر زمينهساز برخى پيشداوريهاى ناروا نسبت به
تطور تاريخى انديشه سياسى مسلمين و بالندگيهاى آن گرديده است. لذا چندى است كه
گروه پژوهشى تاريخ انديشه سياسى مسلمانان، احياى ميراث سياسى اسلامى را وجهه همت
خود قرار داده است و به مدد توفيق الهى هر بار بامعرفى انديشههاى يكى از عالمان
بزرگ اسلامى برگى از اين دفتر گرانبها را تقديم اهل نظر مينمايد.
مسلما آراى متفكران مسلمان در هر دوره نگاه به شرايط عصر خويش داشته و به يك معنا
پاسخى به مسائل و نابسامانيهاى زمانه يا طرحى براى سامان اوضاع جامعه بوده است و
نظرگاه هر كدام در مواجهه با موضوعات سياسى با ديگران تفاوتهايى دارد اما همه
اينها در درون الگوى اسلامى در متن باورها و دغدغههاى نسبتا مشابه روئيده است؛
لذا در عين ويژگيهاى متنوع مشتركات بسيارى در اصول دارند.
اين آرا هم از جهت روشن شدن زواياى تاريك تاريخ اسلام و ايران ارزش تاريخى دارد؛ چه
اينكه به زعم ما شناخت تاريخ با اكتفا به وقايع نگاريها و بدون تلاش براى فهم
انديشههاى آفرينندگان وقايع اصطياد نميگردد؛ هم به جهت محتوايى و نظرى ارزش علمى
وافر دارد چه اينكه به اعتقاد ما انديشمند مسلمان امروز كه درصدد پاسخگويى به
مسائل زمان خويش است دغدغههاى مشترك بسيارى با پيشينيان دارد و در صورتى كه بخواهد
متكى به هويت تاريخى خويش باشد سخت نيازمند مطالعه راه طى شده آنان است و تأمل در
فراز و نشيب تاريخى انديشهها و حوادث براى او بسى عبرتآموز و مغتنم خواهد بود.
آنچه پيش روى شما است تحليل انديشه سياسى شيخ طوسى است كه به قلم فاضل ارجمند
حجتالاسلام و المسلمين جناب آقاى سيد محمدرضا موسويان انجام يافته است. تلاش
مجدّانه محقق محترم شايسته تقدير و ستايش است. همچنين لازم است از زحمات بيدريغ
حجتالاسلام والمسلمين لكزايى كه شكلگيرى گروه و پيشرفت كار آن وامدار مديريت
مدبرانه ايشان است قدردانى به عمل آيد. در خاتمه از همه علاقهمندان به انديشه
سياسى اسلامى استدعا ميشود از ارائه انتقادات و پيشنهادات و همراهى ما، در اين
مهم دريغ نفرمايند.
مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي
پژوهشكده انديشه سياسى اسلام
مقدمه
شناخت و بازكاوى انديشه و روند تحولات تاريخى آن در ابعاد مختلف، پرثمر و مورد توجه
دانشوران هر عصر بوده است. در اين ميان، انديشه سياسى در پيجويى راهكارهايى براى
رهايى مردم و حكومت از دام مشكلات و تعيين جايگاه حاكمان و مردم در صحنه اجتماع و
وظايف متقابل آنان ميباشد، بهخصوص در جهان اسلام كه انديشه سياسى با فراز و
نشيبهاى بسيارى روبهرو بوده است.
دغدغه نگارنده در پرداختن به انديشه سياسى فقيهى چون شيخ طوسى اين است كه در منظر
برخى، فقهاى شيعه فاقد انديشه سياسى بوده و هرگونه تلاش در راهيابى به تفكر
منظومهاى آنان بيهوده است. در اين نوشتار، فقها و متكلمين شيعى در ارتباط تنگاتنگ
خود با مردم، درگير مسائل سياسى و حكومتى بوده و براى حل معضلات آن به ارائه راه حل
پرداختهاند، هرچند به دليل اوضاع نابسامان سياسى، آراى خود را بهصورت پراكنده و
در ابواب مختلف فقه و كلام مطرح نمودهاند.
در اين پژوهش، انديشه سياسى ابوجعفر محمد بن حسن بن على الطوسى معروف به شيخ طوسى
(385 ـ 460 هـ. ق) كه از سرآمدان و فرهيختگان عرصه دانش فقهى ـ كلامى شيعه محسوب
ميشود، مورد بررسى قرار ميگيرد. هدف اوليه پژوهش آشنايى با نظام سياسى عصر شيخ
طوسى و ملزومات آن، بهويژه جايگاه
مردم در حكومت است تا در پرتو آن بتوان با راهكارهايى بر معضلات فكرى ـ سياسى
معاصر خود فائق آمده و فضاى تحقيقات و مطالعات را درباره نقش فقها، بهويژه شيخ
طوسى در زمينه سياست و حكومت از ابهام درآورده و شفافيت آن را نمايان سازيم.
فرضيه پژوهش حاضر و آنچه درصدد آزمون آن هستيم اين است كه آرا و نظريههاى شيخ
طوسى كه از دو زاويه فقه و كلام شيعى برخاسته است، به بحرانهاى سياسى معاصر خويش
پاسخ داده و در نتيجه، انديشه سياسى وى تحت تأثير شرايط سياسى ـ اجتماعى معاصر در
پى راهكار مناسبى براى حل بحرانها بوده است. بدين منظور با استفاده از روش
كتابخانهاى و بررسى آثار چاپى و گاهى خطى شيخالطائفه در كنار مطالعه آثار تاريخى
درباره ايشان، انديشه سياسى وى تدوين شده است.
ابتدا پس از تبيين اوضاع سياسى ـ اجتماعى عصر شيخ طوسى، به تشريح زندگى و شخصيت
علمى و فكرى وى و مواجهات ايشان با حكومت همعصر خود پرداخته و بستر مناسبى را براى
ورود به مباحث نظام سياسى بيان ميكنيم. سپس در طليعه انديشه سياسى وى به مبانى
فكرى ـ سياسى ايشان درباره ضرورت حكومت، رابطه دين و سياست، خاستگاه حكومت و
مشروعيت سياسى پرداخته و پس از بيان انواع حكومت، به تشريح حكومت مطلوب كه از
پيامبر و امام معصوم آغاز شده و به نايب امام در عصر غيبت خاتمه مييابد اشاره شده
و در اين ميان، ويژگيهاى رهبر سياسى جامعه و حكومت نامطلوب از منظر ايشان نيز
معرفى ميگردد.
در گام بعدى به اهداف و غايات حكومت اسلامى كه در حفظ مصالح عمومى و برقرارى نظم و
امنيت و عدالت اجتماعى تجلى مييابد، ميپردازيم. همچنين وظايف و اختيارات حاكم
اسلامى، (اعم از امام معصوم و ولايت فقيه) كه به شكل كلى در سه حوزه تبيين احكام
الهى (تقنين)، قضاوت (دادرسي) و كارگزارى سياست نمايان ميشود، گام بعدى اين پژوهش
است. در حوزه كارگزارى سياست، جنبههاى سياسى، ادارى،
مالى، اقتصادى و اجتماعى بهاختصار مورد مطالعه قرار ميگيرد، ضمن اينكه وظايف و
اختيارات نايب امام و فقيه جامعالشرايط در عصر غيبت بيان شده در عنوانى مستقل بدان
تأكيد شده است و در نهايت، جايگاه مردم، روابط متقابل مردم و حكومت، نوع وظيفه مردم
در مواجهه با حكومت مطلوب و نامطلوب (حكومت جور) و حقوق فرد در حكومت اسلامى بررسى
شده است.
اميد كه با اين كاوش مختصر در آراى سياسى شيخ طوسى، انديشه سياسى وى تا حد كمى به
تصوير كشيده شود. بديهى است كه نگارنده، خود، معترف به نقصان و كاستى در اين مجموعه
بوده و با استقبال از نقد خوانندگان و متفكران، اميد آن دارد كه براى تصحيح و سلامت
هرچه بيشتر آن، هم از نقص آن كاسته و هم راه را براى پژوهشهاى نيكوتر هموار سازد.
فصل اول : زندگى و اوضاع زمانه شيخ طوسي
زندگى و شخصيت شيخ طوسي
شيخالطائفه ابوجعفر محمد بن حسن بن على الطوسى معروف به «شيخ طوسي» در رمضان سال
385 هجرى ديده به دنيا گشود. در اين كه آيا وى اهل قريه طوس، طابران، يا نوغان (محل
كنونى مشهد مقدس) و يا از ساير روستاهاى مجاور طوس ميباشد به درستى روشن نيست، ولى
چون وى در فهرست و ديگر كتابهاى خود و نجاشى، معاصر وى، در «رجال» او را طوسى
ناميدهاند ما نيز شيخ را طوسى ميدانيم (1).
شيخ طوسى مقدمات متداول علمى و دينى را در بهار جوانى فرا گرفت. در آن اوقات طوس،
نيشابور، سبزوار، رى و قم مناطقى بوده است كه وى ميتوانسته از محضر دانشمندان
آنجا، اعم از شيعه و سنى استفاده كند، بهويژه قم كه مركز شيعيان بوده و دانشمندان
بسيارى در آن ميزيستهاند. در حقيقت، عمده تحصيل شيخ در زادگاهش و نزد استادان
عادى سپرى شده
است، زيرا بسيار بعيد است كه وى تا بيست و سه سالگى مدتى در يكى از مراكز علمى به
سر برده و از محضر استادان قابل و شهيرى استفاده كرده باشد، اما در يكى از آثارش از
آنها ياد نكند (2).
در ايام جوانى محمد بن حسن بن على طوسى، از طرفى سلطان محمود غزنوى در غزنه و
خراسان سلطنت ميكرد و در رواج مذهب تسنن تعصب خاصى نشان ميداد و از طرف ديگر،
پادشاهان شيعى آل بويه بر بخش مهمى از ايران حكم ميراندند و رى، فارس و بغداد
بهصورت مراكز فرمانروايى آنها درآمده بود. در اين زمان آثار فكرى و قلمى ابن
بابويه «شيخ صدوق» پيشواى دانشمندان شيعه ايران كه بالغ بر سيصد جلد كتاب و رساله
ميشد (3)
، بخارا تا بغداد را فرا گرفته بود. همچنين آوازه دولتهاى شيعى آلبويه و
خاطرات و تأليفات و دانش گسترده صاحب بن عباد كه چهارصد شاعر توانا او را در شعر
خود ستودهاند، همه و همه، در تحرك و پويايى فكرى وى بيتأثير نبود و حتى به او
اجازه ميداد تا خود را به تكامل و ترقى برساند و مدارج عالى علمى را به سرعت طى
كند.
با فوت شيخ صدوق، مقام پيشوايى شيعيان به محمد بن محمد بن نعمان عكبرى بغدادى معروف
به شيخ مفيد رسيد كه در مركز خلافت و حوزه بزرگ دنياى اسلام ميزيست. شيخ طوسى در
سال 408 هجرى كه محيط كوچك خراسان را براى پيشرفت علمى و سير كمالات خويش محدود
ميشمرد براى استفاده بيشتر و درك محضر شيخ مفيد و ساير علماى آن زمان رهسپار
بغداد شد ـ اگرچه اين هجرت، علل و موجبات ديگرى نيز داشت كه در ذيل خواهد آمد.
شيخ طوسى و هجرت از خراسان
شيخ طوسى پس از اينكه بهره وافرى از علوم مختلف در محافل علمى خراسان كسب كرد،
براى تكميل دانش خويش بهسوى عراق و مركز آن، بغداد، عازم گرديد. شايد سبب اساسى
هجرت شيخ، وضعيت بحرانى و حساسى بود كه در آن دوره بر خراسان و ماوراءالنهر حاكم
بود: در اين منطقه مهم شهرهاى بزرگ و آبادى بود كه شيعيان در آن زندگى ميكردند و
با وجود اكثريت اهل تسنن در آن منطقه، داراى نفوذ و اقتدارى بودند و مبلغان شان در
شهرهاى خراسان پراكنده بوده و آنان را به مذهب اهلبيت دعوت ميكردند.
در چنين فضايى، در نيمه قرن چهارم، واقعه مهمى رخ داد: سلطان محمود غزنوى بر خراسان
و ماوراءالنهر تسلط يافته و نفوذش را در تمام منطقه گستراند. وى به اين اندازه
قناعت نورزيد، بلكه حمايت از موضعگيرى اهل سنت در برابر ديگران را اساس سياست خود
قرار داده و شعار «يا ناصر اهل السنة» را برپا داشت و كار را بر همگان، به جز
معتقدان به مذاهب دولتى سخت گرفت. اين دوره بر كسانى كه علوم عقلى را تدريس كرده و
متديّن به مذاهب اهل سنت نبودند بسيار سخت ميگذشت و سلطان محمود غزنوى بسيارى از
آنان را به قتل رساند و عده كثيرى از معتزله، رافضه، اسماعيليه، جهميه و غيره را
تبعيد كرد. فقهاى اهل سنت از اين فرصت استفاده كرده و به قتل و سوزاندن فلاسفه،
متكلمين و عقلگراها فتوا دادند و حتى مساجد هم از فشار آنان در امان نماند
(4).
در اين اثناء، شيخ طوسى تصميم به ترك خراسان
گرفت و بهسوى مدينة السلام (بغداد) هجرت كرد؛ شهرى كه مركز علما و طلاب و پايگاه
فقها، محدثان، فلاسفه و متكلمان بود و حتى ماديگراها و ملحدين در آن زندگى
ميكردند و در آن مجالس مناظره آزاد برقرار بود (5).
شيخ طوسى در بغداد
شيخ طوسى در سال 408 هجرى وارد بغداد شد و در مجلس درس شيخ مفيد كه زعيم بزرگ شيعه
محسوب ميشد، شركت جست. وى به علت هوش سرشار خود، در اندك زمانى مورد توجه خاص
استاد قرار گرفته و به مرور ايام بر همگان تفوق يافت و پنج سال از محضر اين متكلم و
فقيه شيعى بهره برد. در سال 413 هجرى بعد از فوت شيخ مفيد و انتقال زعامت عالى شيعه
به سيد مرتضى، شيخ طوسى به مدت 23 سال در محضر اين دانشمند در علم كلام، فقه و اصول
تلمذ كرد. شيخ در كتاب «الفهرست» خويش درباره استادش، سيد مرتضى، مينويسد:
وى در بسيارى از علوم، از جمله كلام، فقه، اصول، ادب، شعر، نحو، معانى شعر، لغت و
غيره بر همه مقدم بود. ديوان او شامل بيستهزار بيت شعر است... (6).
شيخ طوسى نزد سيد مرتضى مقامى والاتر و امتيازاتى فزونتر يافت و اين، به لحاظ مقام
علمى وى بود. سيد مرتضى براى شاگردان خود برحسب مراتب فضل و دانش آنان، حقوق مرتبى
قرار داده بود: شيخ طوسى در هر ماه دوازده دينار و قاضى ابن برّاج هشت دينار دريافت
ميكرد (7). سيد مرتضى منزلت اجتماعى بسيار والايى نزد مردم و دولت وقت داشت و نقيب
طالبين
(سرپرست سادات)، اميرالحاج، قاضى القضاة و مسؤول ديوان مظالم محسوب ميشد تا اينكه
در سال 436 هجرى بعد از هشتاد سال عمر گرانبها و 23 سال زعامت و مرجعيت شيعه
درگذشت.
بعد از سيد مرتضى، شيخ طوسى بر مسند زعامت شيعيان قرار گرفت، زيرا در 23 سالى كه در
مكتب سيد مرتضى حضور داشت، مناظرات علمى و مباحثات و طرح نظرهاى باارزش و تأليفات
گرانبهاى وى توجه همگان را به خود جلب كرد. وى در همان زمان به تدريس و تعليم و به
امورى اشتغال داشت كه ويژه زعامت دينى شيعه بود، بدين جهت نام شيخ الطائفه را به
خود گرفت. در مجالس درس وى، چه قبل از زعامت ايشان و چه پس از آن، بيش از سيصد تن
از دانشپژوهان مذاهب مختلف اسلامى شركت ميجستند (8).
آوازه علم و دانش و تقواى وى به خليفه عباسى رسيد كه به لحاظ مذهب در جناح مقابل
قرار داشت، بهطورى كه القائم بأمراللّه، خليفه عباسى با همكارى آل بويه تدريس
كلام را در مركز خلافت به وى واگذار كرد. در آن روزها براى اين منصب، عظمت و رتبه
بسيارى قائل بودند و آنرا به بزرگترين دانشمند كشور واگذار ميكردند و در آن زمان
بالاتر و والاتر از شيخ طوسى در بغداد و سرزمينهاى اسلامى فرد ديگرى نبود كه
شايستگى تدريس را داشته باشد (9).
شيخ طوسى در نجف
در عصر شيخ طوسى، در نتيجه اختلافات مذهبى، بين اهل سنت و شيعه
درگيريهايى به وجود آمد و بارها منازل شيعيان در محله كرخ بغداد به آتش كشيده شد
و افراد بسيارى به قتل رسيدند. با سقوط آلبويه و تسلط سلجوقيان بر بغداد در سال
448 هجرى طغرل سلجوقى به دعوت خليفه عباسى وارد بغداد شد و فشار را بر شيعيان تشديد
كرد و اهل سنت به پشتوانه طغرل كه همكيش آنان بهشمار ميرفت، به مناطق شيعهنشين
هجوم آوردند و در اين ميان، به خانه و كتابخانه شيخ حمله برده و همه را به آتش
كشيدند و حتى كرسى تدريس كلام وى كه از ناحيه خليفه عباسى به وى واگذار شده بود، از
اين هجوم در امان نماند. عجز خلافت عباسى از برقرارى نظم و امنيت در بغداد، شيخ را
وادار كرد تا به نجف مهاجرت كند. او حوزه علميه نجف را تا عرصه محدودى گسترش داد.
آن حوزه بسيار متفاوت با حوزه بغداد بود، زيرا در نجف به دليل فقدان رقباى كلامى،
تنها به علوم اهلبيت پرداخته ميشد.
سرانجام، شيخالطائفه در سال 460 هجرى در 75 سالگى دار فانى را وداع گفت. برخى از
شاگردانش تدفين وى را بهعهده گرفتند و بنابر وصيت وى، در خانهاش به خاك سپرده شد.
بعدها با تبديل آن خانه به مسجد، مركز تدريس و عبادت قرار گرفت كه از مشهورترين
مساجد كنونى نجف به شمار ميآيد (10).
مقام علمى شيخ طوسي
شيخ طوسى بعد از ورود به بغداد، به حلقه درس شيخ مفيد پيوست و از افراد ممتاز و
برجسته در آن مجالس گرديد و استادش نيز به وى توجه و عنايت بسيارى داشت. به يقين،
شيخ مفيد در اين جوان خراسانى نوعي
باهوشى و ذكاوت نادر و قدرت فوقالعاده در فراگيرى دانش يافته بود كه او را به خود
نزديك ساخته و در خلال شاگردى وى، به تربيتش همت گماشت.
شيخ طوسى در بخشهاى اوليه كتاب «تهذيب الأحكام فى شرح المقنعة» كه در زمان شيخ
مفيد و در 27 سالگى تأليف كرده، علم و قدرت تأليف و اجتهاد خويش را نشان ميدهد.
اين كتاب يكى از كتابهاى چهارگانهاي (11)
است كه مورد اعتماد و مراجعه شيعه بوده و در
نقل حديث به آن استناد ميكنند (12)
؛ بنابراين ويژگيها، شيخ مفيد عليرغم اينكه در
ميان دانشپژوهان محفل خويش، افراد مسنتر و با سابقهتر از شيخ طوسى حضور داشتند
وى را به عنوان مقرّب خويش برگزيد. در دوران زعامت سيد مرتضى، شيخ همچنان بهعنوان
مجتهدى برجسته و طراز اول مورد عنايت خاص استادش قرار داشت و از كتابخانههاى عظيم
اساتيد بزرگ كمال بهره را ميبرد. پس از درگذشت سيد مرتضى كه ديگر زعامت تشيع
برعهده شيخ طوسى قرار گرفت، وجهه علمى و مقام والاى دانش وى بيشتر نمايان گرديد.
اينك براى تبيين هرچه بيشتر اين جايگاه، ويژگيهاى اختصاصى مكتب شيخ طوسى را در
بغداد به تصوير ميكشيم:
1 ـ شيخ طوسى در روش عمومى علمى كه شيعيان طبق آن مشى نموده و تنها در مباحث فقه،
اصول و تفسير بر روايات تكيه ميكردند، تغييرى ايجاد كرد و در اين زمينه از عنصر
عقل و ادله عقلى بهطور گسترده بهره جست. وى علاوه بر مراقبت از وارد آمدن خدشه بر
اصول عقيدتى، به دلايل عقلى توجه نموده و آنها را در استنباط احكام الهى بهكار
گرفت. از نتايج اين گرايش عقلى، اعتماد فزاينده وى بر علم اصول فقه بود، زيرا
بايستى قواعدى وضع
ميگرديد كه فقه اماميه متحول شود و اين نكته، در كتاب «العدة فى اصول الفقه»
جلوهگر است. و سخنان شيخالطائفه در مقدمه «العدّة فى اصول الفقه» مؤيّد اين
مدعاست. وى همچنين در تدوين فقه شيعه و سازماندهى آن نقش برجستهاى را ايفا كرده
است به گونهاى كه، بر اساس نظر خود شيخ كتاب «المبسوط»، اولين كتاب مدوّن فقهى
شيعه محسوب ميشود. شيخالطائفه در مقدمه همين كتاب اظهار ميدارد كه:
به دليل اين كه مخالفين در راستاى فقدان و يا كاستى فروع فقهى در كتب اماميه بر
علماى ما طعنه ميزدند در پى ايجاد فقهى مدوّن و فراگير برآمده است.
وى سپس به ويژگيهاى آن اشاره كرده است (آوردن دليل و علت فتواى فقهى، بيان نظرات
فقهاى شيعه در مسائل مهم، پرهيز از قياس، بيان آراى فقهاى مخالف، عدم ذكر اسامى
مخالفين، جمع بين مسائل متشابه و...) و آنگاه چنين ميگويد:
هرگاه خداوند اتمام اين كتاب را تسهيل نمايد كتاب بينظيرى پديد خواهد آمد كه مانند
آن، نه در بين اصحاب ما و نه در ميان كتب مخالفين وجود نداشته است، زيرا تاكنون در
ميان كتابهاى مخالفين كتاب واحدى را مشاهده نكردهام كه تمامى اصول و فروع مستوفاى
مذهب ما را داشته باشد هر چند كتابهاى آنان فراوان است و امّا در بين اصحاب ما،
اثرى كه ما را به مقصودمان برساند وجود ندارد، بلكه داراى آثار مختصرى ميباشند
(13).
2 ـ تعدد مذاهب و اختلاف گروهها در بغداد، فضاى علمى بينظيرى ايجاد كرده و سبب
تحول علم كلامى شد كه اماميه و معتزله در آن مهارت و
برجستگى داشتند. اين فضاى فرهنگى، شيخ را وادار ساخت تا عنصر ديگرى را در مباحث خود
دخالت دهد كه همانا فقه و اصول مقارن بود. اين نكته در كتاب گرانمايه «الخلاف» خود
را به نمايش گذارد و استعداد شيخ را در اين زمينه آشكار كرد، زيرا بحث از فقه شيعى
بهطور گسترده مقارن با آراى عمده مذاهب فقهى اهل سنت شده بود و در عرض فقه اماميه،
آرا و نظرهاى آن مذاهب بهطور دقيق مطرح شد، بهگونهاى كه حتى اقوال و فتاواى نادر
و بياهميت آنها هم بيان شده است چيزى كه سابقهاى در حوزههاى علميه شيعه نداشت
(14).
3 ـ قدرت تفكر و هوش و دانش گسترده شيخ، سبب تنوع و تبويب و بررسى همه جانبه مسائل
مطرح شده در آن زمان شد، بهويژه وى مسايل ارائه شده را با استدلالهاى عقلى و
منطقى مورد حمايت قرار ميداد و ادلّه مخالفان را بهشدت مردود ميدانست،
بهگونهاى كه سايرين را به تسليم واميداشت. اين ويژگى در عين امتياز بودن براى
شيخ، موجب شد تا ساير فقهاى شيعه در برابر فتاواى شيخ سخنى نگفته و جرأت اظهارنظر
را در برابر او به خود راه ندهند و بدين جهت اجتهاد به تعطيلى بينجامد، به گونهاى
كه فقهاى آن دوران (تا يكصد سال بعد از شيخ طوسي) را «فقهاى مقلد» مينامند كه پس
از اين تاريخ، ابن ادريس حلّى توانست با شكستن اين سد، روح اجتهاد را به حوزههاى
علميه شيعه بازگرداند (15).
البته اين نشاط علمى و گستردگى حوزه دانش و فقه و كلام شيعى
در نجف رو به افول نهاد و شيخ در سطح محدودى به نشر دانش خويش پرداخت.
شيخ طوسى در بغداد از محضر اساتيد و مشايخ آن ناحيه بهرههاى وافري
جست، هرچند برخى علوم را در طوس و خراسان و تا قبل از هجرت به نجف فرا گرفته بود.
اين نكته مورد توجه علامه سيد عبدالعزيز طباطبايى قرار گرفته و مشايخ و اساتيد شيخ
طوسى را مورد بررسى قرار داده و به سه تن از آنان كه ساكن طوس، نيشابور و مشهد بوده
و از چهرههاى علمي (16)
آن روزگار محسوب ميشدند، اشاره كرد، بهطورى كه تلمّذ شيخ نزد
آنان به وى اين توانايى را بخشيده تا در عرصه بغداد خود را بنماياند و استعدادهايش
را به منصه ظهور برساند. نام اساتيد شيخ در طوس و بغداد و شاگردانى كه نزد وى به
تحصيل دانش پرداختهاند و خود از علما و دانشمندان بزرگ زمان خويش شدهاند، در
كتابهاى تراجم و سيرهنويسان آمده است (17).
شيخ طوسى در نگاه ديگران
نجاشى دانشمند رجالى معروف و معاصر شيخ طوسى در شأن شيخ طوسى مينويسد:
ابوجعفر محمد بن حسن بن على الطوسى، بزرگى از اصحاب ما، ثقه، عين (مورد اعتماد و
توجه) و از شاگردان استادمان شيخ مفيد است كه تأليفات بسيارى دارد
(18).
و علامه حلّى در كتاب رجالى خود موسوم به خلاصة الأقوال از شيخ چنين ياد ميكند:
شيخ الطائفة، جليلالقدر، عظيمالمنزلة، ثقه، عين، راستگو و عارف به اخبار، رجال،
فقه، اصول، كلام و ادب است و تمامى فضايل به وى نسبت داده ميشود. در همه فنون و
علوم اسلامى تأليفات دارد و عقايد و اصول و فروع دين را منقّح و مهذّب ساخته و در
علم و عمل جامع كمالات انسانى است (19).
شيخ طوسى در منظر علماى اسلام به شيخالطائفه معروف است، بهطورى كه علامه سيد مهدى
بحرالعلوم كه خود از پيشوايان بزرگ مكتب شيعه بهشمار ميآيد، در وصف وى چنين
ميآورد:
محمد بن حسن طوسى سرآمدِ طايفه اماميه و پرچمدار شريعت اسلام و پيشواى فرقه شيعه
بعد از ائمّه معصومين عليهم السلام است. او در
آنچه به دين و مذهب تعلق دارد، مورد اعتماد ما ميباشد. او محقق اصول و فروع،
تهذيبكننده معقول و منقول، شيخالطائفه و رئيس عليالاطلاق شيعه است
(20).
همچنين قاضى در كتاب مجالس به نقل از ابن كثير شامى در شرح حال شيخالطائفه چنين
ميآورد:
همانا او فقيه شيعه بود و به افاده تدريس و تعليم در بغداد اشتغال داشت و به جهت
فتنه بين شيعه و سنى در سال 448 هجرى كتابها و خانهاش به آتش كشيده شد و وى به
نجف منتقل گرديد (21).
سياست در آثار شيخ طوسي
شيخ طوسى در مقام مرجعيت و زعامت شيعه و با توجه به نيازهاى عصر خويش به تأليف
كتابهايى اقدام كرد كه پاسخگوى شيعه باشد. وى در زمينههاى مختلف علم حديث، فقه،
كلام، اصول فقه، رجال، تفسير، ادعيه و تاريخ كتابهاى بسيارى نوشته است، به گونهاى
كه داراى دو اثر حديثى از مجموع كتابهاى اربعه شيعه (الاستبصار و تهذيب الأحكام) و
سه كتاب رجالى از كتابهاى رجالى معروف شيعه (الفهرست، كتاب الرجال و كتاب اختيار
الرجال) ميباشد (22).
وى از منظر معضلات اجتماعى و سياسى معاصر خود، به مباحث سياست و
حكومت و رهبرى جامعه و ويژگيهاى حاكم جامعه اسلامى در كتابهاى كلامى خويش با
نامهاى تلخيص الشافى، الرسائل العشر (23)
، تمهيد الاصول، الاقتصاد الهادى و غيره
بهصورت استدلالى پرداخته است.
وى همچنين در كتابهاى فقهى، نظير «المبسوط فى الفقه»، «كتاب
الخلاف»، «النهاية فى مجرد الفقه والفتاوي» و كتاب اصولى «العدّة فى اصول الفقه» به
مباحثى، همچون وظايف و اختيارات رهبر و زعيم سياسى در حكومت اسلامى، تبيين دامنه
اعمال ولايت در ساير كارگزاران نظام سياسى اسلام، انواع حكومت، كيفيت برخورد با
حكومت حاكمان نامشروع و جور، حقوق و وظايف متقابل فرد و دولت و عناصر نظارتى در
دولت اسلامى، اهداف و غايات نظام سياسى اسلام در صحنههاى داخلى و خارجى، سياستهاى
اقتصادى و مالى و جريانها و گروههاى مخالف نظام اسلامى و كيفيت رفتار با آنان
ميپردازد.
پاورقى:
1. عبدالرحيم عقيقى بخشايشى، فقهاى نامدار شيعه، ص 72.
2. على دوانى، هزاره شيخ طوسى، مقاله سيرى در زندگى شيخ طوسى، ص 4.
3. ابوجعفر محمد بن حسن بن على طوسى، الفهرست، ص 175.
4. ابى الفلاح عبدالحى بن العماد الحنبلى، شذرات الذهب، ص 195؛ عبدالحسين احمد
الامينى النجفى، الغدير فى الكتاب والسنّة، ج 4، ص 276 و ابن الجوزى، المنتظم، ج 8،
ص 40.
5. محمدرضا انصارى قمى، مقدمه كتاب «العدّة فى اصول الفقه»، ص 16.
6. الفهرست، ص 55.
7. مقدمه كتاب «العدة فى اصول الفقه»، ص 18 و سيد محسن أمين، أعيان الشيعة، ج9،
ص180.
8. همان.
9. علامه حلى، خلاصة الأقوال، ص 148؛ شيخ محمدتقى تسترى، قاموس الرجال، ج 3، ص 358
و محمدباقر موسوى خوانسارى، روضات الجنات، ج 6، ص 219.
10. خلاصة الأقوال، ص 148 و روضات الجنات، ج 6، ص 226.
11. كافى، من لايحضره الفقيه، تهذيب الأحكام و الاستبصار.
12. روضات الجنات، ج 6، ص 220.
13. شيخ طوسى، المبسوط فى الفقه، ج1، مقدمه مؤلف.
14. همان، ص 221.
15. روضات الجنات، ج 6، ص 220 و مقدمه كتاب «العدّة فى اصول الفقه»، ص 32 ـ 37.
16. اساتيد شيخ طوسى قبل از هجرت به بغداد عبارتند از: أبوحازم النيسابورى (؟ ـ 417
هـ. ق)؛ المُقرى النيسابورى (427 هـ. ق)؛ ابوذكريّا محمد بن سليمان الحمرانى.
17. مقدمه كتاب «العدّة فى اصول الفقه»، ص 10؛ الفهرست، ص 852؛ خطيب بغدادى، تاريخ
بغداد، ج 11، ص 262 و روضات الجنات، ج 6، ص 228.
18. روضات الجنات، ج 6، ص 225؛ ابن كثير شامى، البداية والنهايه، ج 2، ص 97 و قاضى
نوراللّه شوشترى، مجالس المؤمنين، ج1، ص480.
19. ابى العباس احمد بن على نجاشى، الرجال.
20. خلاصة الاقوال، ص 148.
21. السيد محمدمهدى طباطبايى (علامه بحرالعلوم)، رجال السيد بحرالعلوم (معروف به
فوائد الرجالية)، ج 3، ص 228؛ ميرزا حسين النورى الطبرسى، مستدرك الوسائل، ص 517 ؛
هزاره شيخ طوسى، مقاله سيرى در زندگى شيخ طوسى، ص 27.
22. روضات الجنات، ج 6، ص 228 و الفهرست، ص 285.
23. رسالههاى موجود در آن عبارتند از:
_ المقدمة فى المدخل إلى صناعة علم الكلام؛
_ مسائل كلاميّة؛
_ رسالة فى الاعتقادات؛
_ رسالة فى الفرق بين النبى و الإمام؛
_ المفصح فى الإمامة؛
_ رسالة فى عمل اليوم و اللّيلة؛
_ الجمل و العقور؛
_ رسالة فى تحريم الفقاع؛
_ الإيجاز فى الفرائض و المواريث؛
_ المسائل الحائريات.