رحله ابن جبير

محمد بن احمد ابن جبير
مترجم: سيد حسن اسلامي

- ۴ -


زنان در درون خانه كعبه

روز بيست و نهم اين ماه (رجب) ; يعني روز پنج شنبه، (زيارت درون) خانه كعبه تنها به زنان اختصاص داده شد و آنان از هر كران درآمدند و از چند روز پيش همچون آمادگي و گردهمايي براي ديدار (ديگر) زيارتگاه هاي مكرم، بدين مناسبت خود را آماده كرده و جشن گرفته بودند و زني در مكه نماند مگر آن كه آن روز در بيت الحرام شرف حضور و عزّالتزام يافت. چون كليد داران و پردهداران كعبه براي گشودن در آن خانه كريم به عادت قديم (به درون كعبه رفتند) در خروج از كعبه شتاب كردند (و ا ز زمان توقف معهود خويش به ديگر روزها كاستند) و راه را براي ورود زنان گشودند، مردم نيز بخاطر آنها از طوافگاه و حيطه حِجر (اسماعيل) دور شدند و پيرامون آن خانه مبارك، يك تن از مردان باقي نماند. زنان شتابان از پلكان به آستان كعبه بالا رفتند; چنان كه پردهداران هنگام به زير آمدن از آن گرامي خانه، نميتوانستند از ميان آنان راهي به بيرون يابند. زنان زنجيروار به يكديگر پيوستند و چنان يكديگر را ميفشردند (كه به يك لغزش پاي) شيون كنان و تكبير و تهليل گويان بر روي هم فرو غلتيدند. ازدحام ايشان به ازدحام قبايل سرويمني هنگام درنگ آنان درمكه و بالا رفتن آنان (بر آستان كعبه) به روز (اعلام خبر) فتح بيتالمقدس ميمانست و حالِ اينان همان حال بود (و همان غوغا و قيل و قال) انبوه زنان، نيمه اول روز را به همين وضع ادامه دادند و در طوافگاه و حِجر داد دل گرفتند و از بوسيدن حجرالاسود و دست سودن بر اركان (كعبه) شفاي جان جُستند، اين روز نزد آنان بس بزرگ و نامدار و درخشان و با اعتبار بود. خداوند آنان را مستفيد فرمايد و عبادت خالصانه ايشان را عبادتي محض ذات كريم خود محسوب دارد.

باري به سبب وجود انبوه مردان (كه همواره كعبه را انباشتهاند) اين زنان بينوا و مغبونند، زيرا خانه گرامي كعبه را ميبينند و در آن پناه گرفتن نميتوانند، حجرالاسود مبارك را مينگرند و بر بوسيدن آن حسرت ميبرند (و خون دل ميخورند) و بهره آنان از اين فيض، تنها ديدن است و آه به افسوس دميدن و در عالم خيال پر كشيدن، و آنان را جز طوافي از دور بهرهاي منظور نيست. ايشان سال به سال به انتظار اين روز و بروز اين حال، چنان مانند كه چشم به راه شريفترين و گراميترين عيدها دارند.... خداوند به فضل و كرم خود، بدين حسن نيت و اعتقاد، ايشان را جزاي خير دهاد(ص 180 و 181)

ارتشاء در خانه خدا

روز جمعه بيست و چهارم اين ماه (ذي القعده) امير مُكْثِر فرمان داد رئيس پردهداران شيبي محمدبن اسماعيل را دستگير و منزل او را مصادره كنند و وي را از شغل پردهداري بيت الحرام كه خدايش مطهر ساخته، برگيرند. اين به سبب نادرستي هايي بود كه به وي نسبت ميدادند و شايسته كسي كه پردهداري كعبه را به او واگذار كرده باشند، نيست.«وَ مَنْ يُرِدْ فيه بِاِلْحاد بِظُلْم نُذِقْهُ مِنْ عَذاب اَليمِ».(ص208) روز سه شنبه بيست و هشتم اين ماه رئيس معزول كليدداران شيبي كه ميان دو پسر خود خرامان و خودستايانه گام برميداشت، در حالي كه كليد كعبه مقدس را به دست داشت بيامد. معلوم شد كليد آن گرامي خانه عتيق را كه از وي گرفته بودند به او برگرداندهاند....

ما درباره اين رفتار خود نمايانه شيبي معزول، با وجود صحّت نادرستي هايي كه به وي نسبت ميدادند، پرسيديم و پاسخ شنيديم كه وي به سبب آن اتهام به پرداخت پانصد دينار مكي محكوم شده و آن مبلغ را وام گرفته و پرداخته است و حيرت و عبرت اندوزي ما از اين قضيّه افزونتر شد. پس از تحقيق دانستيم كه اعلام دستگيري او از باب شدت علاقه (امير) و به خاطر حفظ اموال الهي ممنوع از تصرّفي كه به دست او حيف و ميل شده نبوده است درحالي كه حفظ ارزش هاي الهي و جلوگيري از شكستن حرمت آن، برتر و مهمتر از حفظ خلافت است، و (آن دو را) اين حال به يكديگر شبيه است كه «و انّ الظّالمينَ بَعْضُهُمْ أَولياءُ بَعْض ـ ستمكاران عالم در ظلم و ستم، دوستدار و مدد كار يكديگرند.» بايد از فسادي كه حتي در شريفترين نقاط زمين بروز كرده است به خدا شكايت برد و بس كه تنها او ما را بسنده است و كفيل و بهترين ضامن و وكيل.(ص 211)

حركت از مكه

ما شامگاه روز يك شنبه بيستم ذي الحجه برابربا اوّل آوريل به قرارگاه كاروان امير الحاج عراقي به زاهر رفتيم كه در فاصله دو ميلي مكه است و كار كرايه كردن وسيله ما براي رسيدن به مَوْصِل كه ده روز راه تا بغداد فاصله دارد به انجام رسيد. خداوند به فضل خود ما را با نيكي و نيكان قرين و همعنان فرمايد. پس سه روز در زاهر مانديم و هر روز به زيارت آن كهن سراي عريق، بيت الله عتيق رفتيم و تجديد عهد و پيمان كرديم و به كرّات با آن (گرامي مكان) بدرود گفتيم.

چون ظهر روز پنج شنبه بيست و دوم ذي الحجه مذكور رسيد، اين كاروان آرام و آهسته، به سبب كندي و عقب ماندن (برخي از افراد خود) به راه افتاد و در جايي نزديك وادي مَرّ كه در حدود هشت ميل از مبدأ حركت قافله فاصله داشت، فرود آمد...

بدين ترتيب مدت اقامت ما در مكّه ـ كه خدايش مقدس دارد ـ از روز وصول ما بدان شهر; يعني روز پنج شنبه سيزدهم ربيعالآخر سال (پانصد) و هفتاد و نه تا روز حركت ما از زاهر; يعني روز پنج شنبه بيست و دوم ذيالحجه سال مذكور، هشت ماه و يك سوم ماه و با احتساب زياده و نقصان روزهاي هر ماه، دويست و چهل و پنج روزِ فرخنده پربركت بود كه خداوند به منّ و احسان خود آن ايام را از آن خود شمارد و قبول طاعت از ما را در آن روزها قرين خشنودي خويش دارد. ما در تمام اين مدت تنها سه روز از زيارت گرامي خانه خدا غيبت كرديم و محروم مانديم: روز عرفه و دومين روز قربان و روز چهارشنبه بيست و يكم ذي الحجه، يك روز پيش از روز پنجشنبه كه روز حركت ما از زاهر بود و اميد است كه خداوند به منّ خود اين زيارت را آخرين ديدار ما از خانه گرامي خود قرار ندهد.(ص 228 و 229)

مزارهاي بقيع غرقد و بيتالأحزان

بقيعِ غرقد در شرق مدينه واقع است و از شهر دروازهاي به سوي آن گشوده ميشود كه به باب البقيع شهرت دارد. نخستين مزاري كه هنگام بيرون آمدن از اين دروازه در سمت چپ خود ميبيني، مزار صفيّه، عمّه ـ پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وسلّم ـ است... (محلّ) سرِ حسن ـ ع ـ در پايين پاي عباس ـ رضي الله عنه ـ قرار گرفته و مزار آن دو، در سطحي وسيع از زمين برجسته است و به لوح هايي آراسته به بهترين صورت با قطعات برنجينِ مرصّع و ستاره نشان و گل ميخ هايي بسيار زيبا و منظري جميل، پوشانده شده است. مزار ابراهيم، پسر پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وسلّم ـ نيز بر همين شكل است و به دنبال آن قبه عباسيّه ميآيد كه خانهاي است منسوب به فاطمه ـ ع ـ ، دختر پيامبر ـ صلّي اللّه عليه وسلّم ـ كه به بيت الحَزَن (خانه اندوه) معروف است و گويند همين خانه است كه بانو ـ سلام الله عليها ـ در سوگ رحلت پدر خود، مصطفي صلّي اللّه عليه وسلّم ـ در آن مأوا گرفت و ديري ملازم آن خانه شد و به اندوه دايم نشست.

مزارهاي بقيع بيش از آن است كه به شمار گنجد; زيرا آن گورستان مدفن جمعي عظيم از اصحاب مهاجر و انصار ـ رضي الله عنهم اجمعين ـ است. بر مزار فاطمه (بنت اسد)مكتوبي است كه بر ديگر مزارها بدين سان كه بر مزار او ديده ميشود ـ رضي الله عنها و عن بنيها ـ وجود ندارد». (ص 244 و 245)