پرتوى از اسرار حج

عباسعلى زارعى سبزوارى

- ۳ -


3 شاذروان 
به برآمدگى كه در اطراف خانه كعبه براى تعيين حدود اصلى و اوليه خانه ايجاد شده ((شاذروان )) مى گويند؛ چنانكه از بعضى احاديث استفاده مى شود كه خانه كعبه بارها دچار حادثه شده و در معرض تخريب قرار گرفته و دوباره تجديد بنا گشته است .
در زمان عبدالملك بن مروان لشكرى به سرپرستى حجاج بن يوسف براى دستگيرى عبداللّه بن زبير به مكه اعزام شد. طبق روايتى كه در فروع كافى نقل شده ،(84) وقتى حجاج خانه كعبه را خراب كرد و ابن زبير را كُشت ، مردم به خانه كعبه هجوم آورده و خاك آن را بردند. و هنگامى كه تصميم گرفتند خانه كعبه را مجدداً بسازند، مار بزرگى ظاهر و مانع از ساختن خانه گرديد. اين خبر را به حجاج رسانيدند. او از مردم چاره جويى كرد. پيرمردى ، على بن الحسين عليه السّلام را براى چاره جويى معرفى كرد. از امام عليه السّلام چاره جويى كردند و آن حضرت فرمود:
((بايد تمام خاكهايى كه مردم برده اند برگردد)).
حجاج دستور داد تا مردم تمام خاكها را برگردانند، وقتى تمام خاكها را برگرداندند، خانه كعبه دوباره تجديد بنا شد.
در اين تجديد بنا، حجاج دستور داد هر چهار قسمت خانه كعبه را به يك ميزان به سمت داخل خانه برده و بسازند. و براى تعيين حدود اصلى و اوليه خانه ، اطراف آن را به ارتفاع حدود 25 سانتى متر بالا بردند و آن ((شاذروان )) است . و در واقع جزء خانه كعبه محسوب مى شود كه زايران بايد خارج از آن حد طواف كنند.
4 و 5 درب و ناودان 
((درب خانه كعبه )) در ضلع شرقى خانه كعبه قرار دارد و ((ناودان )) آن كه از جنس طلا مى باشد، بين ركن شمالى و غربى بر بالاى بام خانه قرار گرفته است .
6 پرده كعبه 
خانه كعبه را با پارچه اى مى پوشانند. و اين كار را ((پرده دارى يا كسوت خانه خدا)) مى گويند. طبق بعضى از روايات ، اولى كسى كه خانه خدا را پرده پوشانيد، حضرت آدم عليه السّلام بوده است .
ابوبصير از امام صادق عليه السّلام نقل كرده است : ((اولين كسى كه خانه خدا را با مو پوشانيد حضرت آدم عليه السّلام بوده است )).(85)
و در ((من لايحضره الفقيه )) روايت كرده است نخستين كسى كه خانه خدا را با پارچه پوشانيد، حضرت ابراهيم عليه السّلام بوده است .(86)
و طبق بعضى ديگر از روايات ، اولين كسى كه خانه خدا را پرده پوشانيد، حضرت اسماعيل عليه السّلام بوده است .(87)
7 مستجار 
مكانى كه در نزديكى ركن يمانى ، پشت خانه كعبه و در موازات درب خانه كعبه است ، ((مستجار)) نام دارد. نام ديگر مستجار، ((ملتزم )) يا ((منفوذ)) است .
دعا نزد خانه كعبه 
كنار خانه كعبه ، بهترين مكان براى دعا و راز و نياز با خداوند است ؛ زيرا قداست و عظمت اين مكان ايجاب مى كند تا در آنجا دعا زودتر اجابت شود. و لذا بايد از اين فرصت نورانى و مكان ملكوتى استفاده كافى ببريم . و بهترين و كاملترين راه براى دعا نزد خانه خدا اين است كه سيره پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه اطهارعليهم السّلام ا پيروى كنيم و دعاهايى را كه آنان نزد خانه خدا مى خوانده اند ما نيز به پيروى از آنان بر زبان جارى نماييم . پس شايسته است در اينجا ادعيه اى را كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ائمه اطهارعليهم السّلام نزد خانه خدا مى خوانده اند، ذكر كنيم .
دعاى پيامبرصلّى اللّه عليه و آله  
در حديثى نقل شده است كه وقتى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله خانه كعبه را طواف مى كرد و به ركن يمانى مى رسيد، سرش را به سوى كعبه بلند مى كرد و مى فرمود:
((اَلْحَمْدُللّه الَّذِى شَرَّفَكَ وَعَظَّمَكَ وَالحَمْدُللّه الَّذى بَعَثَنى وَجَعَلَ عَلِيّاً إ ماماً، اللّهُمَّ اهْدِ لَدُ خِيارَ خَلْقِكَ وَجَنِّبْهُ شِرارَ خَلْقِكَ)).(88)
دعاى ائمه اطهارعليهم السّلام  
امام حسن عليه السّلام در كنار ركن ايستاد و فرمود:
((اِلهى اَنْعَمْتَ عَلَىَّ فَلَمْ تَجِدْنى شاكِراً وَابْتَلَيْتَنى فَلَمْ تَجِدْنى صابِراً، فَلااَنْتَ سَلَبْتَ النِّعْمَةَ بِتَرْكِ الشُّكْرِ وَلااءَنْتَ اءَدَمْتَ الشِّدَّةَ بِتَرْكِ الصَّبْرِ، اِلهى مايَكُونُ مِنَ الكَريمِ اِلاّ الكَرَم )).(89)
و امام سجادعليه السّلام در كنار خانه خدا فرمود:
((سَيِّدى ! سَيِّدى ! هذِهِ يَداىَ قَدْ مَدَرْتُها إ لَيْكَ بِالذُّنوبِ مَمْلُوَّةٌ وَعَيْناىَ بِالرِجاءِ مَمْدُودَةٌ وَحَقُّ لِمَنْ دَعاكَ بِالنَدْمِ تَذَلُّلاً اءنْ تُحيبَهُ بِالكَرَمِ تَفَضُّلاً.
سَيِّدى ! اءَمِنْ اءهْلِ الشِّقاءِ خَلَقْتَنى فَاءَطيلُ بُكائى ؟ اءَمْ مِنْ اءهْلِ السَّعادَةِ خَلَقْتَنى فَاءَبْشِرُ رَجائى ؟
سَيِّدى ! اءلِضَرْبِ المَقامِعِ خَلَقْتَ اءعْضايى اءمْ لِشُرْبِ الحَميم خَلَقْتَ امْعائى ؟
سَيِّدى ! لَوْ اءَنَّ عَبُداً اسْتَطاعَ الهَرْبَ مِنْ مَوُلاهُ لَكُنْتُ اءوَّلَ الهارِبينَ مِنْكَ، لكِنّى اَعْلَمُ انّى لااءَفوُتُكَ.
سَيِّدى ! لَو اءنَّ عَذابى مِمّا يَزيدُ فى مُلْكِكَ لَسَاءَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ، غَيْرَ اءنِّى اَعْلَمُ اءنَّهُ لايَزيدُ فى مُلْكِكَ طاعَةُ المُطيعينَ وَلايَنْقُصُ مِنْهُ مَعْصِيَةُ العاصين .
سَيِّدى ! مَا اءَنَا وَماخَطَرى ، هَبْ لى بِفَضْلِكَ وَجَلَّلْنى بِسِتْرِكَ وَاعْفِ عَنْ تَوبيخى بِكَرَمِ وَجْهِكَ.
إ لهى وَسَيِّدى ! ارْحَمْنى مَصْرُوعاً عَلَى الفَراشِ تَقَلُّبَنى اءَيْدى اَحِبَّتى وَارْحَمْنى مَطْرُوحاً عَلَى المُفتَصِلِ يَغْسِلُنى صالِحَ جِيرَتى وَارْحَمْنى مَحْمُولاً قَد تَناوَلَ الاَقْرَباءُ اءَطْرافُ جنازَتى وَارْحَمْ فى ذلِكَ البَيْتِ المُظْلِكَ وَحْشَتى وَوَحْدَتى وَغُرْبَتى )).(90)
يعنى : ((آقاى من ! آقاى من ! اين دستهاى من است كه پر از گناه به سوى تو دراز مى كنم و چشمانم به اميد تو دوخته شده است . و شايسته است كسى را كه با پشيمانى و در حالت خوارى تو را بخواند، با فضل و كرم خويش به او پاسخ دهى .
آقاى من ! آيا مرا از اهل شقاوت آفريدى تا گريه ام را طولانى كنم يا از اهل سعادت آفريدى تا اميدوار باشم ؟
آقاى من ! آيا اعضا و جوارح مرا براى زدن و سركوبى آفريده اى ، يا روده هايم را براى آشاميدن آب جوشان خلق كرده اى ؟
آقاى من ! اگر عبدى باشد كه بتواند به سوى مولايش بكريزد، من اولين كس هستم كه به سوى تو مى گريزم ، ولى مى دانم كه من تو را ترك نمى كنم (تا دوباره به سوى تو بگريزم )
آقاى من ! اگر در تحت فرمانروايى تو عذاب من زياد شده است ، پس از تو صبر بر آن را مى خواهم ، ولى من يقين داردم كه اطاعت كسانى كه تو را اطاعت مى كنند، بر ملك و فرمانروايى تو چيزى اضافه نمى كند معصيت كسانى كه تو را معصيت مى نمايند، از آن چيزى كم نمى كند.
آقاى من ! چه كنم كه بيم دارم ، به فضل خود بر من ببخش و با پوشش ‍ خود، مرا بپوشان . و با گرم خويش ، از توبيخ من درگذر.
خداى من ! و مولاى من ! لطف و مرحمت خود را شامل من گردان ، آنگاه كه زمينگير شدم ، دوستانم به كمك من بيايند و آنگاه كه در غسّالخانه هستم ، بهترين همسايه ام مرا غسل دهد و آنگاه كه مرا در تابوت حمل مى كنند، نزديكانم پيرامون جنازه ام باشند. و در آن قبر تاريك ، بر وحشت و تنهايى و بى كسى من ترّحم كن )).
اين دعا بسيار پرمحتوا و عالى است ، خداوند به همه ما توفيق دهد كه بتوانيم اين دعا را با توجه و اخلاص كامل در كنار خانه خدا بخوانيم و فيض ‍ ببريم .
ساير ائمه اطهارعليهم السّلام نيز در كنار خانه خدا به گونه اى با خدا راز و نياز مى كرده اند كه گويا جز او كسى را در پيش روى خود نمى ديده اند. و ما هميشه بايد دعا كنيم و از خداوند بخواهيم تا توفيق دعاى با اخلاص را در كنار خانه خودش به ما عنايت كند؛ زيرا اگر دعا در كنار خانه خدا با اخلاص باشد بدون شك اجابت مى شود؛ چون فلسفه وجودى خانه كعبه اين است كه بندگان خدا پيرامون اين خانه طواف مى كنند و از خداوند بخواهند تا گناهانشان را ببخشد.
لذت دعا نزد خانه خدا و نتيجه اخروى و معنوى آن را كسانى درك مى كنند كه به مقام و منزلت اين مكان قدسى آشنا باشند. و اگر كسى به مقام و منزلت اين مكان و ملكوتى بودن آن آشنا باشد، هيچگاه از عبادت و راز و نياز به درگاه حضرت حق بارى تعالى در كنار خانه كعبه ، خسته نمى شود.
((طاووس فقيه )) مى گويد: ((امام چهارم ، سيد الساجدين عليه السّلام را در كنار خانه كعبه ديدم كه شب تا صبح طواف و عبادت مى كرد. وقتى كنار خانه كعبه خلوت شد و ديگر كسى را در كنار خانه نديد، به آسمان نگريست و فرمود:
((الهى ! غارَتُ نُجُومُ سَماواتِكَ وَهَجَعَتْ عُيُونُ آنامِكَ وَاءبْوابُكَ مُفْتَحاتٌ لِلسّائلِين ، جِْتُكَ وتَرحَمْنى وَتَرينى وَجْهَ جَدّى مُحَمَّدصلّى اللّه عليه و آله فى عَرَصاتِ القِيامَةِ))
يعنى : ((پروردگارا! اكنون ستارگان آسمانهاست خاموش شده و همه افراد خوابيده اند. و درهاى رحمت تو براى گداها مفتوح است . من اكنون به نزد تو آمده ام تا مرا ببخشى و مورد رحمت قرار دهى و در روز قيامت ، مرا در صورت جدّم محمدصلّى اللّه عليه و آله بينى )).
سپس امام سجادعليه السّلام گريست و فرمود:
((وَعِزَّتِكَ! وَجَلالِكَ! مااءَرَدْتُ بِمَعْصِيَتى مُخالِفَتَكَ وَماعَصَيْتُكَ اِذْ عَصَيْتُكَ وَاَنَابِكَ شاكّ وَلابِنِكالِكَ جاهِل وَلالِعُقوبَتِكَ مُتَعَرِّض وَلكِنْ سَوَلْتْ لى نَفسىِ وَاَعانَنى عَلى ذلِكَ سَتْرُكَ المُرضى بِهِ عَلَيَّ، فَاءَنا الا نُ مِنْ عَذابِكَ مَنْ يَستنقِذُنى وَبِحَبْلِ مَنْ اعْتَصِمُ إ نْ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنّى ، فَواسَوْاءَتاهُ غَداً مِنَ الوُقُوفِ بَينَ يَدَيْكَ إ ذا قيلَ لِلْمُخّفينَ جُوزوا وَلِلْمُثْقِلينَ حُطّوا، اءَمَعَ المُخْفين اءَجُوزُ اءَوْمَعَ المُثْقِلينَ اءَحْطُّ؟ وَيْلى كُلَّما طالَ عُمرى كَثَرْتُ خَطاياىَ وَلَمْ اءَتُبْ، اءما آنٌ لى اءَنْ اسْتَحي مِنْ رَبِّى ؟)).
يعنى : ((به عزت و جلالت سوگند مى خورم كه با گناه خويش قصد مخالفت تو را ننموده ام . و اگر معصيتى را مرتكب شده ام به خاطر اين نبوده است كه به تو شك دارم ، يا به تنبيه تو، جاهل باشم و يا عقوبت تو را ناديده گرفته باشم ، بلكه هواى نفس ، مرا به وسوسه انداخت و اينكه تو آن گناه را مى پوشانى نيز مرا به انجام آن وادار نمود. اكنون با خود مى گويم چه كسى مرا از عذاب تو نجات مى دهد؟ و اگر تو ريسمانت را از من بُبّرى ، به ريسمان چه كسى چنگ بزنم . واى بر فردا! آنگاه كه روبه روى تو به سبكبالان گفته مى شود: ((برويد)). و به سنگين بالان گفته مى شود: ((توقّف كنيد)). آيا من با سبكبالان هستم يا با سنگين بالان هستم تا بمانم ؟ واى بر من ! كه هر اندازه از عمرم مى گذارد، خطاهايم بيشتر مى شود در حالى كه توبه نكرده ام . آيا وقت آن نرسيده است كه از پروردگارم خجالت بكشم ؟)).
و سپس امام عليه السّلام گريست و اين شعر را سرود:
اءَتَحْرُقَنى بِالنّارِ ياغايَةُ المُنى
فَاءَيْنَ رَجائى ثُمَّ اءَيْنَ مُحِبَّتى
اءَتَبْتُ بِاءعْمالٍ قَباحٍ رَدِيَّةٍ
وَمافِى الوَرى خَلْقٌ جَنى كَجِنايَتى
يعنى : ((اى هدف آرزومندان ! آيا مرا با آتش مى سوزانى ! پس اميد و محبّت من به كجا رفته ؟ من با اعمالى زشت و پست ، نزد تو آمده ام و در جهان ، هيچ كس نيست كه مثل من چنين جنايتى مرتكب شده باشد)).
من چنين جنايتى مرتكب شده باشد)).
پس از سرودن اين شعر،گريست و فرمود:
((سُبْحانَكَ تَعْصى كَاءَنَّكَ لاتَرى ، وَتَحْلِمُ كَاءَنَّكَ لَمْ تُعصى ، تَتَوَدَّدُ إ لى خَلْقِكَ بِحُسْنِ الصَّنيع كَاءَنَّ بِكَ لِحاجَةٍ إ لَيْهِمْ وَاءنْتَ ياسَيِّدىَّ! الغِنى عَنْهُمْ)).
پس از اين كلمات ، به حالت سجده بر روى زمين افتاد.
در اين هنگام من نزديك رفتم و سر مبارك آن حضرت را آهسته گرفتم و روى زانوهايم گذاشتم و گريستم به طورى كه اشكهايم جارى شد و روى صورت آن حضرت ريخت .
آن حضرت حركت كرد و نشست و فرمود: ((چه كسى من را از ذكر پروردگارم بازداشت ؟)).
گفتم : من ((طاووس )) هستم . (سپس پرسيدم ) اين چه بى لياقتى و ترسى است كه در تو مى بينم ؟ اين كار را ما كه گناهكار هستيم بايد انجام دهيم ! نه شما كه پدرت حسين بن على و مادرت فاطمه زهرا و جدّت رسول خداست .
آن حضرت فرمود: ((هرگز! هرگز اى طاووس ! پدر و مادر و جدّم را واگذار؛ زيرا خداوند بهشت را خلق كرده است براى كسى كه او را اطاعت نموده و كار نيك انجام دهد هرچند بنده اى حبشى باشد. و آتش را آفريده است براى كسى كه او را معصيت كند هرچند از طايفه قريش باشد. آيا نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد:
(فَاِذا نُفِخَ فىِ الصُورِ فَلاانْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلايَتَساءَلُون ).(91)
به خدا سوگند فردا هيچ كس تو را يارى نمى كند مگر عمل شايسته اى كه پيش فرستاده باشى )).(92)
اين حديث ، بيانگر اهميت دعا و راز و نياز در كنار خانه كعبه است .
امام صادق عليه السّلام نيز در كنار خانه كعبه ، چنين دعا مى كند:
((اللّهم من قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَالفَرَجُ وَالعاقِبَةُ، اَلّلهُمَّ اِنَّ عَمَلى ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لى وَاغْفِرلى مَااطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنّى وَخَفي على خَلْقِكَ وَتَسْتَجِيرُ مِنَ النّارِ)).(93)
و طبق حديث ديگرى از امام رضاعليه السّلام نقل شده است كه آن حضرت وقتى رو به روى ((ركن يمانى )) قرار مى گرفت ، دستهاى خود را به سوى آسمان بلند مى كرد و مى فرمود:
((يا اَللّه ! يا وَلِىُّ الصافِيَةِ! وَ ياخالِقُ العافِيَةِ! و يا رازِقُ العافِيَةِ! وَالمُنْعِمُ بِالافِيَةِ وَالمَنّانُ بِالعافِيَةِ وَالمُتفضّلُ بِالعافِيَةِ عَلَىَّ وَعَلَى جَميعِ خَلْقِكَ، يا رَحْمانُ الدُّنيا وَالا خِرَةِ وَرَحيمُهَما! صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْزُقنا العافِيَةَ وَدَوامَ العافِيَةِ وَتَمامَ العافِيَةِ وَشُكْرَ العافِيَةِ في الدُّنيا وَالا خِرَةِ يا اَرْحَمُ الرّاحِمين )).(94)
وداع با كعبه 
درباره چگونگى و آداب وداع با خانه خدا نيز از ائمه اطهارعليهم السّلام دستوراتى وارد شده است . در حديثى ((معاوية بن عمّار)) از امام صادق عليه السّلام نقل مى كند كه آن حضرت عليه السّلام رمود:
((هرگاه خواستى از مكه خارج شده و نزد خانواده ات برگردى ، با خانه خدا وداع و خداحافظى كن . ابتدا هفت مرتبه پيرامون كعبه طواف كن و اگر توانستى در هر مرتبه ، حجرالاسود و ركن يمانى را با دستهاى خود بگير، و اگر نتوانستى ، طواف را از حجرالاسود شروع و در ركن يمانى ختم كن . و اگر اين را هم نتوانستى ، هر طور كه مقدور است انجام بده . و سپس به ركن مستجار آمده و مانند اولين روزى كه به مكه آمدى ، عمل كن و هر دعايى كه خواستى بخوان . و سپس از آن ، حجرالاسود را در بغل گرفته و شكم خود را به ديوار كعبه چسبانيده و يك دست را بر روى حجرالاسود و دست ديگر را بر ديوار نزديك به درب كعبه بگذار و بر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و اهل بيت او صلوات بفرست و سپس بگو:
((الّلهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمِّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِّكَ وَاءَمِينِكَ و جَيبِكَ وَنَجيِّكَ وَخَيِرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ.
الّلهُمَّ! كَمابَلَّغَ رِسالاتَكَ وَجاهَدَ فى سَبيلِكَ وَصَدَّعَ بِاءمْرِكَ وَاُوذِىَ فى جَنْبِكَ وَعَبَدَكَ حَتى اَتاهُ اليَقين .
الّلهُمَّ! اقِلبْنى مُفْلىً مُنْبِحاً مُسْتَجاباً لى بِاءفْضَلِ مايَرْجَعُ بِهِ اءحدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَ المَغْفِرَةِ وَالبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ وَالعافِيَة .
الّلهُمَّ! إ نْ اءمتَّنى فَاغْفِرلى وَإ نْ اَحْيَيْتَنى فَارْزُقْنيه مِنْ قابِلٍ.
الَّلهُمَّ! لاَتَجْعَلُهُ آخِرُّ العَهْدِ مِنْ بَيْتِكَ.
الَّلهُمَّ! إ نّى عَبْدُكَ وَابنُ عَبْدِكَ وَابنُ اَمَتِكَ، حَمَلْتَنى عَلى دَوابِكَ وَسيَّرْتَنى فى بِلادِكَ حَتّى اءَقْدَمْتَنى حَرَمَكَ وَاءَمْنَكَ وَقَدْ كانَ فى حُسْنِ ظَنّى بِكَ اءَنْ تَغْفِرَلى ذُنُوبِى فَإ نْ كُنتَ قَدْ غَفَرْتَ لى ذُنُوبى فَازُدُدْ عَنّى وَقَرِّبْنى إ لَيْكَ زُلْفى وَلاتُباعِدْنى وَإ ن كُنْتَ لَمْ تَغْفِرْلى فَمِنَ الا نِ فَاغْفِرلى قَبْلَ اءَنْ تَناءى عَنْ بَيْتِكَ دارى ، فَهذا اءَوانُ انْصِرافى إِنْ كُنتَ اءَذْنْتَ لى غَيرُ راغِبٍ عَنْكَ وَلاعَنْ بَيْتِكَ وَلامُسْتَبْدِل بِكَ وَلابِهِ.
الَّلهُمَّ! احْفَظْنى مِنْ يَيْنَ يَدَىَّ وَمِنْ خَلْفى وَعَنْ يَمينى وَسَمْن شِمافى حَتّى تُبَلِّغُْنى اءَهْلى فَإ ذا بَلَّغْتَنى اءَهْلى فَاكْفنى مَؤْونَةَ عِبادَكَ وَعَيالِى فَاِنَّكَ وَلِىُّ ذلِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَمِنّى )).
پس از خواندن اين دعا به كنار چاه زمزم آمده و از آب آن بياشام . و پس ‍ از آن به بيرون رفته و بگو:
((آئبون تائبون عابدون لربّنا حامدون إ لى ربنا راغبون إ لى اللّه راجعون إ ن شإ اللّه )).
((معاوية بن عمّار)) مى گويد: ((خود امام صادق عليه السّلام وقتى خانه كعبه را وداع گفت و خواست از مسجدالحرام خارج شود، در كنار درب مسجد تا مدت زيادى به سجده رفت و سپس حركت كرد و از مسجد خارج شد)).(95)
بخش سوّم : مسجد الحرام و اسرار آن 
حدود مسجدالحرام 
((مسجدالحرام )) از قديميترين مساجد است . عظمت و قداست اين مسجد، از همه مساجد بيشتر است . ((مسجدالحرام )) تنها مسجدى است كه در قرآن كريم از آن به عظمت و شوكت نام برده شده است . خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:
(يا اَيُّهَالَّذينَ امَنُوا اِنَّما المُشْرِكُونض ‍ نَجِسٌ فَلايَقْرِبُوا المَسْجِدِالحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا...).(96)
و نيز مى فرمايد: (لَقَدْ صَدَقَ اللّه رَسُولَهُ الرُّءْيا بِالحَقِّ لَتَدْخُلَنَّ المسجدالحرام ...)(97)
و لازم است قبل از هر موضوعى ، حدود مسجدالحرام مشخص شود.
از بعضى روايات استفاده مى شود كه حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل عليهماالسّلام سجدالحرام را از طرف مشرق به صفا و مروه محدود كرده اند.(98)
پس از تحقيق و تفحّص راجع به اين موضوع ، نتيجه مى گيريم كه مسجدالحرام ابتدا داراى محدوده و فضاى مشخصى بوده است . و دليل روشن آن اين است كه در قرآن كريم فرموده است :
(فلا يقربوا المسجدالحرام )؛ يعنى : ((مشركين نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند)).
و يا مى فرمايد: ((لتدخلنّ المسجدالحرام )؛ يعنى : ((تا داخل در مسجدالحرام شوند)).
امر نمودن خداوند به اينكه مشركين نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند و همچنين داخل شدن رسول خدا و همراهان او به مسجدالحرام ، مستلزم اين است كه محدوده مسجدالحرام مشخص بوده باشد. پس مسجدالحرام در ابتدا داراى حدود مشخصى بوده است هرچند اكنون آن محدوده اصلى ، نامشخص است .
براى مسجدالحرام پس از ظهور اسلام و بخصوص در زمان خليفه دوم ، فضاى معيّنى در نظرگرفته شد و پيرامون آن ديوار كشيدند. همچنين بعد از خليفه دوّم ، در زمان خليفه سوم و سپس در دوران حكومت عباسيان ، در فضا مساحت مسجدالحرام تغييراتى انجام گرفت و مسجد را بزرگتر بنا كردند. اين تغييرات ادامه پيدا كرد تاكنون كه آل سعود مساحت مسجد را به بيش از 356 هزار متر مربع افزايش ‍ داده اند.
جايگاه معنوى مسجدالحرام 
عظمت و قداست و شوكت مسجدالحرام در حدّى بالاست كه هيچ مسجدى با او همتراز نمى باشد؛ زيرا خداوند براى اين مسجد، ويژگيهايى قرار داده است كه براى هيچ مسجدى قرار نداده است . و آن ويژگيها عبارتند از:
1 تحريم ورود مشركين به مسجدالحرام 
در قرآن كريم صراحتاً از داخل شدن مشركين به مسجدالحرام نهى شده است ، خداوند مى فرمايد:
(يا اَيُّهَا الَذِينَ آمَنُوا اِنَّما المُشْرِكُونَ نَجِسٌ فَلايَقْرِبُوا المَسْجِدُالحَرام بَعْدَ عامِهِمْ هذا...)(99)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! مشركين نجس هستند و پس از اين نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند)).
در اين آيه از نزديك شدن مشركين به مسجدالحرام ممانعت شده است ؛ زيرا قداست و پاكيزگى و عظمت اين مكان با نزديك شدن كسى كه نجس است ، هيچ سازگارى ندارد. اين مكان ، مورد نظر خدا و جايگاه عاشقان اوست ، پس هر كس كه پاك و منزّه از شركت و نجاست درونى باشد، اجازه ورود به آن را دارد و هر كس كه آلوده به شرك و نجاست درونى باشد، حق ورود به آنجا را ندارد.
2 امن بودن مسجدالحرام 
از ويژگيهاى مسجدالحرام ، امنيت آن است . كسى كه به داخل مسجدالحرام پناه ببرد، امنيت پيدا كند و كسى حق آزار و اذيت او را ندارد، زيرا مسجدالحرام جزء حرم خداست و هر كسى كه داخل حرم خدا شود، امنيت دارد؛ همانطور كه خداوند مى فرمايد:
(وَمَنْ دَخَلَهُ كانَ امِناً)(100) يعنى : ((و هر كسى كه داخل حرم خدا شود، امنيت دارد)).
از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: آيا منظور از اين آيه كه مى فرمايد: ((هركسى كه داخل آن شود، امنيت دارد))، خانه كعبه است يا حرم خدا؟
آن حضرت فرمودند: هر كسى كه در حرم داخل شود و به آنجا پناه ببرد از غضب خداوند در امان است . و هر حيوان وحشى و پرنده اى كه داخل حرم شود، از اذيت و آزار ديگران در امان است تا هنگامى كه از حرم خارج شود)).
از اين روايت و ساير روايات استفاده مى شود كه اذيت و آزار رساندن به ديگران در مسجدالحرام كه جزء حرم خدا مى باشد، حرام است .
شايد فلسفه نامگذارى اين مسجد به ((المسجدالحرام )) اين باشد كه گشتن و يا اذيت و آزار رساندن به هر موجود زنده اى در آن حرام است .
و ممكن است علت نامگذارى آن به ((مسجدالحرام )) احترام ويژه اى باشد كه اين مسجد نزد خداوند دارد؛ زيرا بعضى از روايات بيانگر اين مطلب است كه محدوده مسجدالحرام مكانى است كه ميخ خيمه بهشتى در آنجا كوبيده شده . در روايتى از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود:
((وقتى كه آدم و حواعليهماالسّلام به زمين هبوط كردند، مدتى دور از هم و در تنهايى مى زيستند و براى رسيدن به همديگر، به درگاه خداوند تضرّع و گريه كردند تا خداوند بر آنان ترحّم نمود و به جبرئيل دستور داد خيمه اى از خيمه هاى بهشتى را به زمين برده و آدم و حوا را در آن خيمه جمع كرد. اين خيمه داراى ستوتى بسيار نورانى و از جنس ياقوت سرخ بود، تا هر جا نور اين ستون امتداد داشت ، خداوند به احترام ستون و خيمه بهشتى آن را جزء حرم خود قرار داد)).
و در همين روايت مى فرمايد: ((اين خيمه داراى طنابهايى بود كه ميخ آنها در محدوده مسجدالحرام كوبيده مى شد)).(101) لذا ممكن است فلسفه نامگذارى مسجدالحرام ، احترام ويژه اى باشد كه اين مكان به لحاظ آن خيمه و ستون بهشتى دارد.
3 نماز و دعا در مسجدالحرام 
يكى ديگر از ويژگيهاى مسجدالحرام اين است كه نماز و دعا در مسجدالحرام ، در مقايسه با نماز و دعا در ساير مساجد از بيشترين اجر و ثواب برخوردار است . فقها و علما در رساله هاى علمّيه به اين مطلب تصريح كرده اند. و روايات زيادى نيز در اين رابطه وارد شده است .
در بعضى از روايات ، يك نماز در مسجدالحرام را معادل با صد هزار نماز دانسته اند.(102)
و در بعضى از روايات ، نماز فرادا در مسجدالحرام از نماز جماعت در منزل ، افضل دانسته شده است .(103)
حضرت اميرالمؤ منين على عليه السّلام فرموده است :
((النافِلَةُ في المَسْجِدِالحَرامِ الاَْعْظَمِ تَعْدِلُ عُمْرَةً مَبْرُورَةً وَصَلاةُ الفَريضَةِ تَعْدِلُ حَجَّةً مُتَقَبَّلَة ))(104)
يعنى : ((نماز نافله در مسجدالحرام برابر با عمره مبرور و نماز واجب در آن برابر با حج مقبول است )).
دعا و راز و نياز به درگاه خداوند نيز در مسجدالحرام از منزلت ويژه اى برخوردار است ؛ زيرا در اين مسجد، خانه خدا كه خانه رحمت و مغفرت هست قرار دارد، و خود اين مسجد در شهر مكه كه شهر ((اُمُّ رُحْم )) هست ، قرار گرفته است . پس اگر كسى با اخلاص و فروتنى كامل وارد مسجدالحرام شود و به درگاه خداوند مناجات كند، خداوند دعاى او را اجابت خواهد كرد.
ائمه اطهارعليهم السّلام در اين مسجد، نمازهاى زيادى با سجده هاى طولانى اقامه مى كرده اند و اين گوياى اهميت نماز و دعا در مسجدالحرام است .
مكانهاى معنوى مسجدالحرام 
در مسجدالحرام ، مكانها و جايگاههاى بسيار مقدس و با عظمتى وجود دارد كه در واقع وجود اين جايگاهها به مسجدالحرام ، عزّت و قداست ويژه اى بخشيده است .
1 كعبه 
((كعبه )) مهمترين جايگاه در مسجدالحرام است . و راجع به اهميّت و فلسفه وجود آن ، درگذشته مطالبى را مرقوم داشتيم .
2- حجرالاسود 
((حجرالاسود)) همانطور كه از اسم آن پيداست ، سنگ سياهى است كه در ركن شرقى با ارتفاع يك متر و نيم از زمين قرار دارد. اين سنگ به شكل بيضى و در قابى از نقره قرار گرفته است . در اينجا بايد چند نكته را پيرامون حجرالاسود تذكر دهيم :
الف ماهيت حجرالاسود:
حجرالاسود، ياقوت سفيد از ياقوتهاى بهشت بوده است كه خداوند آن را در كوه ((ابوقبيس )) قرار داد و به حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهماالسّلام وحى كرد تا آن را از كوه ابوقبيس ، استخراج نمايند و به همين شكل كه اكنون هست ، در كعبه جاسازى نمايند.
و از حضرت على عليه السّلام نقل گرديده است كه پيش از حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهماالسّلام خداوند اين سنگ را از بهشت همراه حضرت آدم عليه السّلام به زمين فرستاد و آن حضرت سنگ را در همين مكان كنونى قرار داد، ولى پس از طوفان نوح عليه السّلام حضرت ابراهيم و اسماعيل عليهماالسّلام از طريق وحى ، آن را از كوه ابوقبيس استخراج نمودند.(105)
اين سنگ كه ابتدا ياقوت بسيار سفيد و نورانى بود، بر اثر تماس كفّار و مشركين با آن و معصيت گناهكاران ، رنگ آن تغيير پيدا كرد و سياه شد.
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بر عايشه كه در حال طواف بود فرمود: ((اگر چنين بود كه خداوند اين سنگ را بر اثر پليدى و نجاسات دوران جاهليت متاءثّار سازد، اكنون هر دردى با آن شفا پيدا مى كرد و اين سنگ به همان شكلى بود كه در اوّل ، خداوند آن را با آن شكل به زمين فرستاد و خداوند آن را به همان حالت اوّلى كه داشت ، ظاهر مى كرد. اين سنگ ، ابتدا ياقوتى سفيد از ياقوتهاى بهشت بود، ولى خداوند زيبايى آن را بر اثر معصيت گناهكاران ، تغيير داد...)).(106)
و در روايت ديگرى از اميرالمؤ منين على عليه السّلام نقل شده است كه آن حضرت فرمود: ((حجرالاسود در ابتدا سنگى بود كه سفيدى آن مانند سفيدى مرواريد و درخشش آن مانند ياقوت بود، سپس دستهاى كفّار آن را سياه كرد...)).(107)
ب استلام حجرالاسود:
((استلام )) يعنى ((دست كشيدن )) استلام حجرالاسود، يكى از اعمال مستحبى است كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه اطهارعليهم السّلام انجام دادن آن را بسيار سفارش كرده اند. و در بسيارى از روايات ، استلام حجرالاسود به عنوان سنّت رسول خدا معرفى شده است .
البته در استلام حجرالاسود لازم است رعايت ديگران بشود و چنانچه موجب اذيت و آزار ديگران شود، بهتر است از دور به آن اشاره كنيم .
از امام رضاعليه السّلام پرسيدند: آيا در استلام حجرالاسود، وقتى مردم زياد شدند و ازدحام كردند كسى حق دارد براى استلام آن ، ضارعه كند؟
آن حضرت فرمود: ((در اين صورت با دست خود به حجرالاسود اشاره كن )).(108)
و در روايت ديگرى نقل شده است كه از امام صادق عليه السّلام پرسيدند: چرا حجرالاسود را استلام نمى كنى ؟
آن حضرت فرمود: ((اءكرِهُ اءن اُوذيَ ضعيفاً اءو اءتاءذّي )).(109)
يعنى : ((نمى خواهم انسان ضعيفى را اذيت كرده باشم يا خود، اذيت شوم )).
نقل شده است كه در مكّه مردى از كارگزاران بنى اميّه زندگى مى كرد كه به او ((ابن ابى عوانه )) مى گفتند. اين شخص با اهل بيت پيامبرعليهم السّلام دشمنى داشت و هرگاه امام صادق عليه السّلام ا يكى از بزرگان اهل بيت عليهم السّلام وارد مكه مى شد، آن مرد او را به بازيچه مى گرفت . روزى نزد امام صادق عليه السّلام آمد در حالى كه آن حضرت در طواف بود، به او عرض كرد: نظر شما درباره استلام حجرالاسود چيست ؟
آن حضرت فرمود: ((رسول خداصلّى اللّه عليه و آله آن را استلام مى كرد)).
او عرض كرد: من نديده ام شما آن را استلام كنى .
آن حضرت فرمود: ((نمى خواهم انسان ضعيفى را اذيت كرده يا خود اذيت شوم .
آن مرد به امام صادق عليه السّلام عرض كرد: من گمان مى كردم كه رسول خداصلّى اللّه عليه و آله ن را استلام مى كرد ((يعنى به اذيت ديگران يا خودش كارى نداشت ))؟
امام صادق عليه السّلام فرمود: آرى ، رسول خداصلّى اللّه عليه و آله آن را استلام مى كرد ولى مردم وقتى پيامبرصلّى اللّه عليه و آله را مى ديدند، حقّش را ادا مى كردند و راه را براى او باز مى نمودند ولكن حقّ مرا را ادا نمى كنند)).(110)