ملاقات محبوب

آيت الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: سيد ياسر قزوينى حائرى

- ۱ -


پيشگفتار

با وجود اينكه بوستانهاى شكوفا و گشتزارهاى سرسبز، مكّه‏مكرّمه را احاطه نكرده است، و با وجود اينكه اين شهر بوسيله‏رودهاى روان زينت نيافته است، و از وضعيّت آب و هوايى مناسبى‏برخوردار نيست. و با وجود قرار داشتن آن در ميان كوهها و احاطه‏شدن آن توسّط بيابانهاى بى‏آب و علف و گرماى سوزان خورشيد كه‏ريگهاى آن سرزمين را به آتشى گداخته تبديل مى‏كند مسلمانان رامى‏يابى كه از تمام نقاط جهان در تلاش و كوششند تا هر سال دراين‏بقعه مباركه حضور داشته باشند. و مناسك حجّ را بجا آورند، كه‏خداوند آنها را در ندايى به حضرت ابراهيم‏عليه السلام به سوى آن مناسك‏
دعوت كرده است: )و مردم را به اداى مناسك حجّ فراخوان تا خلق پياده وسواره و از هر راه دور به سوى تو جمع آيند )و آنجا كانون اجتماع خداپرستان شودو كنگره وحدت اهل ايمان گردد(. تا در آنجا منافع )دنيوى و اخروى( بسيار براى‏خود فراهم ببينند و نام خدا را در ايّام معيّن ياد كنيد كه ما آنها را از حيوانات و بهائم‏روزى داديم تا از آن تناول كرده و فقيران بيچاره را نيز اطعام كنند(1)).
و دراين بين بسيارى اين سؤال را مطرح مى‏كنند كه اين اصرار برمشاركت ساليانه در حج براى چيست، حتّى برخى افراد دهها مرتبه درمراسم حج شركت داشته‏اند و طالب حضور دوباره در موسم حج‏مى‏باشند حال اينكه با يك بار شركت در حج وجوب شركت دوباره‏ساقط مى‏شود؟
اگر وجوب اداى مناسك حج را به كنارى بگذاريم الحقّ و الانصاف‏بايد بگوييم حضور دراين مراسم پرشكوه روح ايمان و قرب الهى رادر انسان برمى‏انگيزد، حقيقتاً انسان در حين انجام اعمال حجّ به‏خودشناسى مى‏رسد. هنگاميكه زائر خانه خدا به ضيافت الهى واردمى‏شود، خود را در آرامش واطمينان مى‏يابد، به نشاطى زائدالوصف‏مى‏رسد كه نمى‏داند از كجا آمده. به همين دليل در برابر گرماى هوا به‏سادگى مقاومت مى‏كند، واز حضور و شركت در كنگره ميليونى حج-بدون هيچ ناراحتى از رنج سفر- لذّت مى‏برد، و مشكلات سفر را ازاسكان گرفته تا وسايل نقليّه مورد نياز و مانند آنها را با رضايت كامل‏به جان مى‏خرد.
تمام سختيها در چشم او آسان مى‏شود، و تمام تلخيها در كام اوشيرين مى‏نمايد... چون او يقين دارد پاداشش به اندازه مشقّتى است‏كه دراين راه متحمّل شده پس ابائى از مواجهه با گرفتاريها ندارد هراندازه كه بزرگ هم باشد، و اعتنايى به مشكلات نمى‏كند هر قدر هم كه‏زياد باشد. مطمئنّاً دل كسى كه قدر و منزلت حجّ و فوائد و ويژگيهاى‏آنرا بشناسد از شوق مشاركت در حج به پرواز درمى‏آيد و روح‏وروانش براى حضور دراين عبادت الهى به تكاپو مى‏افتد هر چقدر هم‏كه اين سفر براى او گران تمام شود.
ما در خلال پيگيرى مداوم جلسات سخنرانى آية اللَّه سيّد محمّدتقى‏مدرّسى دريافتيم كه سخنان ايشان در باب حج به انسان معرفت‏بيشترى نسبت به اين عبادت الهى مى‏دهد و افقهاى خير و عمل صالح‏را در مقابل او مى‏گشايد... معرفتى كه انسان را به ورود در حلقه‏حجّاج ترغيب مى‏كند.
اين بود كه بر آن شديم سخنان ايشان را دراين زمينه جمع‏آورى‏كنيم و به مخاطبان بزرگوار ارائه دهيم.
واللَّه ولىّ التوفيق‏
انتشارات محبّان الحسين‏عليه السلام‏

سخنانى گهربار

محبوبترين در نزد خدا

از امام جعفر صادق‏عليه السلام روايت شده كه فرمودند:
"محبوبترين زمين در نزد خداوند بزرگوار مكّه است، و هيچ خاكى‏محبوبتر از خاك آن، و هيچ سنگى محبوبتر از سنگهاى آن، و هيچ درختى‏محبوبتر از درختان آن، و هيچ كوهى محبوبتر از كوههاى آن، و هيچ آبى‏محبوبتر از آبهاى آن در نزد خدا نيست.(2)"

موهبات حج‏

امام على بن الحسين‏عليه السلام فرمودند:
"حجّ و عمره بجا آوريد همانا بدنهايتان سالم گردد، ارزاقتان گشايش‏يابد، و تلاش شما در كسب رزق و روزى خانواده‏هايتان كفايت خواهدكرد.(3)"

ختم قرآن در مكّه‏

امام باقرعليه السلام فرمودند:
"هر كس در مكّه قرآن را يك دور ختم كند نمى‏ميرد مگر اينكه رسول‏خداصلى الله عليه وآله را ببيند و جايگاه خويش را در بهشت نظاره كند.(4)"

يك تسبيح در مكّه‏

امام سجّادعليه السلام مى‏فرمايند:
"تسبيحى در مكّه بهتر از خراج - ماليات - عراقين -كوفه و بصره-مى‏باشد كه در راه خدا انفاق شود.(5)"

نگاه بسوى كعبه‏

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:
"هر كس قصد اين خانه را بكند و نزديكى جنسى و گناه نكند، خارج‏مى‏شود از گناهانش مانند روزى كه از مادر زاده شده باشد.(6)"
امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايند:
"از ساده‏ترين چيزهايى كه به نظاره كننده بر كعبه داده مى‏شود اين‏است كه براى هر نگاه پاداشى به وى تعلّق مى‏گيرد و گناهى از او پاك‏مى‏شود، ورتبه‏اى بر درجات او افزوده مى‏گردد.(7)"

بهشت پاداش حج‏

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:
"ثواب حجّ بهشت است و عمره كفّاره هر گناهى است.(8)"

حجّاج سه دسته‏اند

امام جعفر صادق‏عليه السلام فرمودند:
"حجّاج به صورت سه دسته برانگيخته مى‏شوند، دسته‏اى از آتش‏جهنّم رهايى مى‏يابند، و دسته‏اى از گناهان خارج مى‏شوند همانند روزى‏كه از مادر زاده شدند، و دسته‏اى خانواده و اموالشان در پناه خدانگهدارى مى‏شوند، پس آن ساده‏ترين و نزديكترين چيزى است كه زائرخانه خدا به آن مى‏رسد.(9)"

استقبال از حجّاج‏

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايند: على بن الحسين صلوات اللَّه عليهمامى‏فرمود: "اى كسانى كه حج بجا نياورده‏ايد از آمدن حجّاج مسرورشويد وبا آنها مصافحه كنيد و آنها را بزرگ بداريد، پس همانا عمل شماموجب مشاركت شما در پاداش حاجيان مى‏شود.(10)"

عواقب بازداشتن از حج‏

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايند:
"هر كس از شما بر حذر باشد كه هيچگاه برادرش را از بجا آوردن حج‏منع نكند، پس اگر اين كار را بكند به او فتنه‏اى -عذاب- در دنيا خواهدرسيد، و در آخرت نيز فتنه‏ها و گرفتاريهايى براى او ذخيره خواهد شد.(11)"

كسى كه بميرد و حجّ بجا نياورد:

رسول خداصلى الله عليه وآله مى‏فرمايند:
"هر كس كه بميرد و قصد حج نكند، در حالى كه هيچ حاجت‏آشكارى، يا بيمارى زمين‏گير كننده‏اى، يا سلطان ظالمى، او را منع نكرده‏باشد، پس خواهد مرد بر يكى از اين دو كيش يهودى يا نصرانى.(12)"

جوهره ايمان‏

هر كدام از پديده‏ها و ظواهر مختلف زندگى به جوهره‏ها و بنيانهاى‏مختلفى بستگى دارند، و به هر جوهره و اصل صدها پديده متّصل‏مى‏شود. خردمندان و فرهيختگان كسانى هستند كه نگاه خود را به‏اصل وجوهره حقيقتها عمق مى‏بخشند، و به پديده‏ها و ظواهر سطحى‏كه عطش حقيقت جوى آنها را سيراب نمى‏كند اكتفا نمى‏كنند. به عنوان‏مثال ما دائماً از خداى متعال عافيت كامل و دائمى طلب مى‏كنيم. با اين‏حال آيا تا بحال پرسيده‏ايم كه عافيت چيست؟
عافيت آن است كه بنيه و قدرت سلولهاى مدافع و آماده باش براى‏مبارزه با بيماريها در انسان در سلامت كامل باشند، و اگر بيماريى‏ناگهان به او هجوم آورد آن بيمارى به سرعت از بين برود و انسان‏صحّت خود را باز يابد. امّا اگر بنيه او ضعيف باشد و يا قدرت سلولهاى‏مدافع او كم باشد هيچگاه سلامتى را نخواهد ديد. هنوز از يك بيمارى‏خلاص نشده به مرض ديگرى مبتلا مى‏شود. پس با اين تفاصيل ما بايدجوهره و ماهيّت اصلى سلامتى را جستجو كنيم و به مبارزه با پديده‏هاو ظواهر آن اكتفا نكنيم.
اين مشكلات در جامعه نيز مانند انسانها وجود دارد چرا كه جامعه‏از انسانها تشكيل شده است. به عنوان مثال برخى از جوامع گرفتاردهها رذيله اخلاقى مانند تكبّر، رشوه خوارى، دجل، تبانى، خيانت‏وسرپيچى از بزرگان و ظلم به ضعيفان و از هم پاشيدگى خانواده‏هاهستند.
و حال اينكه ما مى‏پرسيم: خلق و خوى خوب در اجتماع چه‏مى‏باشد؟
جواب جامعه‏شناسان به اين پرسش اين است كه: ايمان جامعه به‏اخلاق به عنوان راه درست زندگى كردن، بنيان و ريشه اصلى خلق‏وخوى خوب مى‏باشد.
پس جامعه‏اى كه از خلق و خوى خوبى برخوردار است، در اصل،جوهره و اساس اخلاق را دارا مى‏باشد. وجامعه‏اى كه فاقد خلق وخوى خوب باشد در اصل اخلاق را به عنوان راه زندگى كردن نمى‏بيندوبه اصل و ريشه اخلاق كه خداى متعال به آن امر كرده است اهتمام‏نمى‏ورزد.
براى همين است كه اگر با اين جامعه درباره مصاديق و اجزاء اخلاق‏صحبت كنيد، و يا آنها را به سوى رفتار سليم سوق دهيد و آنها را اززشتيها بازداريد، سودى براى آنها نخواهد داشت. چون مشكل مامشكل اجزاء و مصاديق نيست، بلكه مشكل ما به همان بى‏بيند و بارى‏و مفاسد اخلاقى كه در جامعه است باز مى‏گردد، لذا تمام مفاسداجتماعى را در آن خواهيد يافت.

حقيقت ايمان و نشانه‏هاى آن‏

شايد درباره نماز، روزه، راستگويى، وفاى به عهد و ساير واجباتى‏كه خداوند به آنها امر كرده است بحث كنيم، لكن تمام اينها اجزاءومصاديق و تجلّيات و نشانه‏هاى ايمان هستند. حقيقت ايمان چيزديگرى است. اگر ايمان ضعيف باشد، تمام نشانه‏ها و تجلّيات ايمان‏هم ضعيف خواهند بود. نماز با ايمان ضعيف بى‏روح خواهد بود،ايمان ضعيف باعث سهل انگارى در امر نماز مى‏شود، و در آخر اين‏نماز در برابر فحشا و منكرات بازدارنده نيست، اين نماز به بخشش‏وانفاق امر نمى‏كند.. واى بر نمازگزارى كه در نمازش خشوع نباشد)فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ(13)).
پس بجاى اينكه اين نماز براى نمازگزار رحمت باشد، براى او شرّوبلا است و نيز ساير عبادات كه تمام آنها ابزارى هستند براى هدايت‏انسان.
جامعه بيدار جامعه‏اى است كه ريشه و روح ايمان در آن پاك،طاهر، روشن و حقيقى باشد. در واقع مظاهر ايمان دائماً مصاديق آن‏نيستند. به عنوان مثال جامعه كوفه در زمان امام حسين‏عليه السلام نماز رابه وقت مى‏خواندند، با اين وجود براى به شهادت رساندن امام‏حسين‏عليه السلام كه ريشه وحقيقت و جوهره اصلى نماز بودند بر هم سبقت‏مى‏گرفتند.
سپاهيان عمر سعد در شب عاشورا نماز مغرب و عشا را بجاآوردند، همچنين نماز صبح روز عاشورا را نيز بجا آوردند ولى آن نمازچگونه نمازى بود؟! در حقيقت اين نماز مصداق كامل آيه شريفه)فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ( مى‏باشد. پس واى بر كسى كه اينچنين نمازى را به پامى‏دارد، نمازى كه جز شرك چيزى در آن نيست. نماز او بجاى اينكه‏نردبانى باشد براى رسيدن به كمال و به خداى متعال، وزر و وبال گردن‏او خواهد بود.

حج جوهره ايمان‏

حج از جمله واجباتى است كه جوهره ايمان را در فرد و جامعه زيادمى‏كند. جامعه‏اى كه نماينده‏هاى خود را به سوى خداوند رحمان‏مى‏فرستد، جوهره و حقيقت ايمان -ونه فقط نشانه‏هاى آن- در آن‏جامعه پررنگتر مى‏شود. حج صرف يك عبادت فردى نيست، بلكه‏عبادتى است فردى و اجتماعى.
وقتى انسان به سوى خانه خدا حركت مى‏كند در حالى كه دعوت‏الهى را اجابت كرده است، فرشتگان مقرّب الهى او را احاطه مى‏كنند،دلش به وسيله ايمان پر از هيجان مى‏شود، تقوى را متجلّى مى‏سازدوسختى‏هاى راه را به فراموشى مى‏سپارد وبراى تمام آن سختيها پاداش‏مسجّل مى‏شود. در واقع اين انسان در ضيافت و مهمانى الهى‏بسرمى‏برد و در حالى كه ملائكة اللَّه او را احاطه كرده‏اند و بعد هنگام‏تلبيه فرا مى‏رسد... "لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ... لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ..." در آنجااست كه خداوند متعال خواسته‏هاى او را اجابت مى‏كند، زيرا آن بنده‏نزد بهترين ميزبان به ميهمانى رفته است. اينگونه است كه اين انسان ازاوّلين لحظه به قصد خانه خدا حركت مى‏كند، تا به ميقات مى‏رسد، و ازميقات به سوى مكّه بار سفر مى‏بندد... تا اينكه خود را در صحراى‏عرفات مى‏يابد، ظهر هنگام در صحراى عرفات خداوند او را مخاطب‏قرار داده مى‏گويد: بنده‏ام! حقيقتاً كه آمرزيده شدى، و از پليديها پاك‏شدى، پس كار را شروع كن و به استقبال آن برو.(14)
در حديثى از امام جعفر صادق‏عليه السلام آمده است كه فرمودند: "... پس‏پدرم‏عليه السلام فرمودند: هيچ‏كس از مردم چه كافر و چه مؤمن دراين مكان-عرفات- وقوف نمى‏كند مگر اينكه خدا او را بيامرزد.(15)"
صحيفه اعمال او كه به وسيله كارهاى زشت سياه شده است، از بين‏مى‏رود، و صحيفه‏اى نو و سفيد در برابر او باز مى‏شود، همانند روزى‏كه او از مادر زاده شده ليكن مشكل از زمان خروج او از عرفات آغازمى‏شود، زيرا شيطان بار ديگر او را متوجّه خود مى‏كند، همانگونه كه‏در حديث شريف آمده است، لذا بسيارى از مؤمنين در آن لحظه آرزوى‏مرگ مى‏كنند، و آن را از خدا طلب مى‏كنند. روايت شده است كه حجّ ازنماز و روزه برتر است، چون نمازگزار ساعتى بعد مشغول اهل و عيال‏خود مى‏شود، و روزه‏دار نيز روز بعد مشغول خانواده خود مى‏شود.ولى زائر خانه خدا از بدن خود مى‏گذرد و خود را فدا مى‏كند، دارائى‏خود را انفاق مى‏كند و دورى از خانواده را طولانى مى‏كند و اينها نه‏براى مال است و نه براى تجارت.(16)
زائر خانه خدا در حجّ با مشكلات زيادى برخورد مى‏كند؛ درعرفات، در رمى جمرات، يا در طواف...، شايد در آن لحظات ازشدّت گرما وشلوغى مرگ را به چشم خود ببيند، و اينها در حالى است‏كه سر او در برابر گرماى سوزان خورشيد برهنه است. او نه تنها نبايدبراى كسى مزاحمت ايجاد كند و كسى را در آن ازدحام به اطراف براند،بلكه منازعه ومجادله بر حق نيز بر او جايز نمى‏باشد.
)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَجِدَالَ فِي الْحَجِّ...(17)).
"حجّ واجب در ماههاى معيّن است. پس هركه را حجّ واجب شودبايد آنچه ميان زن و شوهر روا است ترك كند و كار ناروا )مانند دروغ‏ومجادله و بدگوئى و گفتن لا واللَّه وبلى واللَّه( را ترك كند."
او در حجّ نمى‏تواند به خدا قسم بخورد، در آنجا فقط اطاعت‏وتسليم در برابر خدا رواست ونه چيز ديگر. مجاهد در راه خدا اگر درجنگ شركت كند ممكن است بكشد و ممكن است شهيد شود، ولى‏زائر خانه خدا حتّى اگر مرگش فرا رسد بدون دفاع از خود است، درحالى كه امكان دارد در اثر دفاع از خود مرگ به سراغ او نيايد. حقيقتاًاين تسليم مطلق و بى‏چون و چرا جوهره ايمان را در انسان تربيت‏مى‏كند و آن را صيقل مى‏بخشد و به زندگى او رنگ ايمانى جديدى‏مى‏زند.

ويژگيهاى اجتماعى حج‏

اگر از حجّاجى كه به گرد خانه خدا مى‏گردند بپرسيم كه از كدامين‏ديار بدينجا آمده‏اند، با جوابهاى گوناگونى روبرو مى‏شويم،سرزمينهايى دور ويا نزديك. به عنوان مثال اگر تعداد هزار زائر رامورد بررسى قرار دهيم، ممكن است هر كدام از آنها از منطقه‏اى آمده‏باشند. و اين امر به نوبه خود ايمان امّت را به خودش، به ارزشهايش،به كتاب آسمانيش و به پيامبرش و در آخر به خداى سبحان مستحكمترمى‏سازد.
لذا در حديثى از امام صادق‏عليه السلام مى‏خوانيم: "همانا اگر از كعبه سهل‏انگارى شود، پس اثرى از آنها ديده نمى‏شود." يعنى امّت اسلامى به‏تمامى از بين خواهد رفت. پس بقاء امّت به بقاء مردم گردا گرد كعبه‏بستگى دارد.
حقيقتاً خداوند سبحان كعبه را مايه هدايت و رحمت و بركت براى‏امّت اسلامى قرار داده است. در واقع امّت اسلامى در كعبه بسرمى‏برد.لذا پروردگار ما مى‏گويد:
)وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ(.
اى ابراهيم اينجا مكان بيت ]كعبه‏[ است )أَن لاَّ تُشْرِكْ بِي شَيْئاً(يعنى تا به ما شرك نورزى، و از اين عبادت رابطه بين بيت اللَّه الحرام‏وتوصيه در جامعه‏ها را در مى‏يابيم.
سپس مى‏خوانيم:
)... وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ * وَأَذِّن فِي النَّاسِ‏بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى‏ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ(18)).
"و به او وحى كرديم كه خانه مرا براى طواف حاجيان و نمازگزاران‏وركوع و سجودكنندگان پاك و پاكيزه‏دار * واى )رسول ما( مردم را به‏اداى مناسك حجّ فرا خوان تا خلق پياده و سواره و از هر راه دور به‏سوى تو جمع آيند."
ابراهيم‏عليه السلام همسر خود هاجر و فرزند خوردسالش اسماعيل را به‏كعبه برد و آنها را به امر خداى متعال در آن زمين بى‏آب و علف تنهاگذاشت، خدايى كه همچنين او را امر كرد تا به بالاترين نقطه كوه قبيس‏برود و مردم را براى حجّ دعوت كند... در آن هنگام ابراهيم‏عليه السلام گفت:پروردگارا! چه كسى را دعوت كنم، دراين بيابان كه بين كوههاى بى‏آب‏و علف قرار دارد كسى نيست، پس جواب آمد كه: اى ابراهيم! برگردن‏تو اداى وظيفه واجب است و بر ما ابلاغ آن.
و اينگونه بود كه ابراهيم‏عليه السلام آن درستكار زمانه به بالاى كوه قبيس‏رفت و ندا سر داد كه: اى مردم! بياييد براى حج.. و آنگونه كه درحديث شريف از امام صادق‏عليه السلام آمده است "هنگامى كه خداوند عزّوجلّ ابراهيم و اسماعيل‏عليهما السلام را به ساختن بيت ]كعبه‏[ امر كرد و ساختن‏آن به اتمام رسيد به او امر كرد تا از ستونى بالا رود و سپس مردم را ندادهد كه: فرا خوانده شده‏اى بسوى حج، پس اگر ندا سر مى‏داد فراخوانده‏شده‏ايد بسوى حج، حج بجا نمى‏آوردند مگر افرادى از آنان كه در آن‏روزگار خلق شده بودند، ولكن ندا سر داد فراخوانده شدى به سوى حجّ،پس تمام مردم در صلب مردان به او لبّيك گفتند: لبّيك اى دعوت كننده‏بسوى خدا، لبّيك اى دعوت كننده به سوى خدا، پس هر كس ده مرتبه به‏او لبّيك گفت ده مرتبه حجّ بجا آورد، و هركس پنج مرتبه لبّيك گفت 5 بارحج بجا آورد، و هر كس بيشتر از آن لبّيك گفت پس به عدد ان حج بجاآورد. و هر كس يكبار لبّيك گفت حجّ بجا آورد و هر كس لبّيك نگفت حج‏بجا نياورد.(19)"
بر همين اساس است كه دل مردم در موسم حج براى حج مى‏تپد.اگر مقدّمات سفر براى آنها فراهم شود توفيق حج پيدا مى‏كنند، و اگرفراهم نگردد توفيق از آنها سلب مى‏شود، و اين توفيق در حقيقت ازروز دعوت ابراهيم‏عليه السلام بدست آمده است.
بعداز آن خداوند متعالى مى‏فرمايد:
)لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ(.
"تا منافع خود را در آن مشاهده كنند."
حج فقط يك عبادت فردى نيست، بلكه اضافه بر آن عبادتى است‏در تعامل با زندگى و پيشرفت و توسعه ملل. پس حقيقتاً خداى متعال‏سرزمين مكّه را سرزمينى آزاد قرار داد و به آن منتهاى حرمت را اعطاكرد، و خود آنجا را بيت الحرام نام نهاد، بيت الحرامى كه انسان در آن‏حقّ تجاوز به هيچ چيزى را ندارد، حتّى حق ندارد مورچه‏اى را كه بربدنش راه مى‏رود بردارد و به زمين بزند بلكه بايد مورچه را به آرامى درجاى امنى قرار دهد و حتّى حق ندارد پرنده‏اى را براند لذا همه چيز درمكّه داراى امنيّت مى‏باشد.
همانگونه كه شاعر عرب قبل از اسلام، نابغه ذبيانى، مى‏گويد:
والمؤمن العائذات الطير ممسحها
ركبان مكّة بين العين والسلم‏
يعنى: "قسم به پروردگارى كه به اين پرندگان بازگشته از سفر امان‏داده است، پرندگانى كه مسافران مكّه آنها را نوازش مى‏كنند در حالى كه‏اين پرندگان در بين هيزمها و مكانهاى پر درخت پاك كه العين و السلم‏نام دارند هستند."
بيت‏الحرام، مسجدالحرام، مشعرالحرام، يعنى چه؟ يعنى آزادگى‏بلكه بالاترين درجه آن. انسان مى‏تواند با صراحت در آنجا به جستجوبپردازد، در حالى كه كسى حق تجاوز به ديگران را ندارد.
به رغم اينكه اين آيات كريمه بصورت كامل در مسجدالحرام پياده‏نشده است امّا آن دسته از آيات كه بر مسجدالحرام منطبق شده است‏سود زيادى را براى امّت اسلامى به همراه داشته است.
حج در هر سال ايمان و روح رويارويى با مشكلات را در مسلمانان‏منتشر مى‏سازد. كه ما مى‏توانيم از اين روح و ايمان جهت تزكيه نفس‏ورفتن به حج استفاده كنيم و شايد بتوانيم بدينوسيله تمام واجبات راادا كنيم و حقوقى را كه خداوند برگردنمان نهاده ادا كنيم، بويژه حقوق‏خويشاوندان. مى‏توانيم در حج ايمانمان را تقويت سازيم، پس برماست كه از فرصت حجّ به خوبى بهره ببريم، و براى چند روزى كه درحجّ هستيم برنامه‏ريزى دقيقى داشته باشيم واز ساعات و روزها نهايت‏استفاده را ببريم، خدا را زياد ياد كنيم و به تلاوت قرآن بپردازيم. امام‏باقرعليه السلام مى‏فرمايد:
"هر كس در مكّه ختم قرآن كند نخواهد مرد تا اينكه پيامبر خدا را ببيندو همچنين جايگاه خود را در بهشت ببيند.(20)"
در مرتبه بعد دعا و انقطاع به سوى پروردگار را در برنامه خود قراردهيم، همچنين برادران مؤمن و ذريّه خودمان را از دعا فراموش‏نكنيم، همچنين براى برآورده شدن نيازهاى دنيوى و اخروى دعاكنيم، همانا كه خداوند سميع و مجيب است.

ايستگاه تقوى‏

)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ‏وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى‏وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ(21)).
"حجّ واجب در ماههاى معيّنى است )شوّال، ذى قعده و ده روز اوّل‏ذى حجّه( پس هر كه را حج واجب شود بايست آنچه ميان زن و شوهررواست ترك كند و كار ناروا )مانند دروغ( و مجادله )و بدگوئى وگفتن‏لاواللَّه و بلى‏واللَّه( را ترك كند و شما هر كارِ نيك كنيد خدا بر آن آگاه‏است و توشه تقوى‏ براى راه آخرت برگيريد كه بهترين توشه اين راه‏تقوى‏ است و از من بپرهيزيد و خدا ترس شويد اى صاحبان عقل‏وادراك."
اين آيه كريمه مختصرى از احكام و فلسفه حجّ را بيان مى‏كند،بصيرت حقيقى را به زائر خانه خدا در كيفيّت اداى حجّ و آنچه به‏خودش مربوط مى‏شود مى‏بخشد، همچنين به او مى‏آموزد كه چگونه‏حجّ را به نقطه عطفى در زندگى خود بدل كند بطوريكه شخصيّت قبل‏و بعداز حجّ او متفاوت باشد؛ شخصيّت قبل از وقوف در عرفه‏وشخصيّت بعداز وقوف در عرفه.
گروهى از مردم از اين نكته اساسى متأثّر مى‏شوند و براى خودتوشه وزادى بزرگ فراهم مى‏سازند )وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى‏(،گروهى ديگر نيز از اين آيه استفاده بسيار كمى مى‏برند. بدون شك‏اعمال و ميعادگاههاى حجّ همگى فوائدى دارند كه به خود زائر بازمى‏گردد، و در حديثى از امام جعفر صادق‏عليه السلام روايت شده كه‏فرمودند:
"گناهكارترين مردم كسى است كه اين خانه را طواف كند -در حالى‏كه به بيت العتيق اشاره مى‏فرمودند- و دراين سرزمين توقّف كند -درحالى كه به وادى عرفه اشاره مى‏فرمودند- سپس گمان كند كه خداگناهانش را نيامرزيده است، پس او گناهكارترين مردم است."
يعنى انسان بايد يقين كامل داشته باشد كه خدا گناهان او را درصورت وقوف در عرفات محو خواهد كرد، حال آنكه وقوف درعرفات اوج مناسك حجّ قلمداد مى‏شود، حقيقتاً عرفات محلّ تولّددوباره انسان است، زيرا كه روح ايمان وى را دوباره زنده مى‏كند و به اونگاهى نو در مورد حقايق زندگى و دنياى آخرت مى‏دهد. ولى برخى‏حجّاج هيچ تغييرى نمى‏كنند. و به اخلاق ناپسند گذشته باز مى‏گردند،به علاوه اينكه حجّ آنها از اخلاص لازم برخوردار نبوده است. و چه‏اختلاف فاحشى است بين آنكه از حجّ توشه‏اى برداشته و آنكه دست‏خالى برگشته در حالى كه هر دو را به عنوان حاجى و زائر خانه خدامى‏شناسند. در واقع اهداف برتر حجّ را آيه مذكور به وضوح توضيح‏داده است. اين آيه پس از اشاره به مشخّص بودن ماههاى حجّ كه‏عبارت‏اند از: شوّال، ذى‏القعده و ذى‏الحجّه، التزام امورى كه بر فردمحرم واجب است تا به تولّد دوباره برسد را دوباره تأكيد مى‏كند.تولّدى كه هدف اصلى حجّ است، اين امور عبارت‏اند از: نزديكى‏نكردن با همسر، سرپيچى نكردن از فرمان خدا، منازعه و جدال‏نكردن در خلال حجّ.
)فَلَا رَفَثَ( لازم است زائر خانه خدا از آنچه كه به شهوت جنسى‏وابسته است دورى گزيند، فقها مى‏گويند: مُحرم حتّى نبايد شاهد بسته‏شدن عقد ازدواج باشد. پس چشم‏پوشى از جاذبه‏هاى جنسى حتّى‏براى مدّتى محدود امرى است كه بايد از آن دورى كنيم.
)وَلَا فُسُوقَ( براى فسوق تفسيرهاى عديده‏اى ارائه شده است.ولى جامع‏ترين تفسير عبارت است از: هر چيزى كه انسان را از راه‏صواب بازدارد. يعنى ضرورت التزام به ترك گناه؛ چه صغيره و چه‏كبيره، به بيانى ديگر حجّ برنامه متكاملى است در جهت تربيت و تزكيه‏مستقيم حجّاج. هر گناهى كيفرى دارد و كيفر برخى از گناهان در حالى‏كه حاجى به كرّات مرتكب آن شود تا آنجا مى‏رسد كه باعث بطلان حجّ‏مى‏شود. و اين جداى از قبول يا ردّ حجّ در درگاه الهى است. و شايدبهترين مثال براى فسوق در حجّ در بر كردن لباس است، چه مادّى وچه‏معنوى، در بر كردن هر چيزى باعث تمايز طبقاتى يا تمايز قومى و غيراز آن مى‏شود. يعنى حجّ فريضه مساوات مردم در برابر آفريدگارشان‏است، هيچ‏كس بر ديگرى برترى ندارد، و هيچ‏كس بر ديگرى تفاخرنمى‏ورزد، تمام محرمين با لباسهاى يك شكل و يك نوع محرم‏مى‏شوند، و هيچ‏كس اجازه ندارد از خود چيزى در حجّ ابداع كندوفقط بايد اوامر الهى را اطاعت كند.
حجّ فريضه عقيده و عمل است؛ فريضه‏اى است كه فرد معتقدوعملش را قوام مى‏بخشد. انسان در حجّ بايد از نظر عمل و گفتار بيادآورد كه كرامت و قيمتش به ثروت و مليّت، به روابط اجتماعيش، يامنصب ومقامش، يا امورى مانند اين زائل شدنى نيست. بلكه كرامت‏انسان خصوصيّاتى ذاتى دارد. در واقع انسان از ثروت، ملّيّت روابطومقامهاى دنيوى ارزش بيشترى دارد. اگر فرض كنيم انسانى تنهاومجرّد زندگى مى‏كند ومال و ثروت و امكاناتى هم در اختيار ندارد..آيا اين انسان بى‏ارزش است؟
اسلام آمده براى اينكه بگويد ارزش انسان به خود اوست و نه به‏آنچه او را احاطه كرده است همانگونه كه ارزش دُرّ به خود دُرّ است وباصيقلى كردن آن بر ارزش ذاتى آن افزوده نمى‏شود.
)وَلاَ جِدَالَ( كسى كه از حقيقت وجود خودش غافل است هميشه‏براى دفاع از خود، به آب و آتش مى‏زند:
)وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلاً(22)).
"و انسان از همه بيشتر به جدال مى‏پرداخت."
زائر خانه خدا به قصد پاك شدن به حجّ مى‏رود، نه فقط پاكى ازگناهان، بلكه پاكى از آن ريشه‏هاى فاسدى كه گناهان از آنها سرچشمه‏مى‏گيرند.
گناهكار با تمسّك به شهوت، خشم، منازعه وجدل، فخرفروشى‏ومباهات و حقير شمردن ديگران، گناه مى‏كند.. زائر به حجّ آمده است‏تا در لحظات تجلّى خداوندى از اينها پاك شود لحظاتى كه انسان باحقيقت مجرّد خودش آشنا مى‏شود، و در نتيجه معرفت او نسبت به‏پروردگارش افزايش مى‏يابد.
حديث معروفى وجود دارد كه مى‏فرمايد:
"هر كس خودش را بشناسد پس پروردگارش را شناخته است.(23)"
اين لحظات در ضمير زائر صادق و راغب الى اللَّه تأثير عميق‏مى‏گذارد و او را براى رفتن دوباره به حجّ به تكاپو مى‏اندازد. در واقع‏نورى الهى بر او تابيده مى‏شود و آرامش و لذّت روحى بدست مى‏آيد-كه هيچ آرامش ولذّتى بالاتر از آن نيست- و او را در مقابل سختيهاوخستگى انجام مناسك حجّ مقاوم مى‏سازد لذا بار ديگر براى لمس‏كردن آن لذّت ابدى به تلاش مى‏افتد.
يكى از الطاف الهى نشان دادن آيات و نشانه‏هاى خود به جهت‏يقين رسيدن بندگان مى‏باشد، آنجا كه آيات خود را به موسى بن‏عمران‏عليه السلام نشان داد و او بيهوش شد وبه زمين افتاد. اين تجلّى الهى درراستاى ايمان وجايگاه افراد تفاوت مى‏كند. لذا ما بخاطر جايگاه‏پايينى كه در هستى داريم مقدار كمى از تجلّى الهى را مشاهده‏مى‏كنيم، كه همين مقدار كم هم ما را به سوى تكامل و رسيدن به مقام‏ملاقات كنندگان با نور برتر الهى سوق مى‏دهد.
در ادامه خداوند مى‏فرمايد:
)...وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى‏...(.
"...و هر آنچه از خير انجام مى‏دهيد خدا بدان آگاه است و توشه‏برداريد پس بدرستى كه بهترين توشه تقوى مى‏باشد...".
حسنه ويژه‏اى كه انسان در اثناء حجّ مى‏تواند انجام دهد، خلوص‏براى خداى متعال و آگاهى به اهداف اصلى مناسك مختلف حج وعمل‏به آنها مى‏باشد.
توشه و زادى كه خداوند امر به برگرفتن آن مى‏كند تقوى مى‏باشد.تقوى حالتى درونى است كه به وسيله ثروت يا درس و بحث بدست‏نمى‏آيد، بلكه حالتى درونى مى‏باشد كه انسان بوسيله تجاربى كه به‏دست مى‏آورد در او اثرى عميق مى‏گذارد قرآن كريم مردم را به‏برگرفتن زاد و توشه "تقوى" در خلال حجّ دعوت مى‏كند. و مهم اين‏است كه قاصد خانه خدا براى دستيابى به درجات مختلف تقوى تلاش‏كند. هر كس اين ملكه نورانى را بدست آورد طعم سعادت را خواهدچشيد و با قلب سليم بسوى پروردگارش پرواز خواهد كرد.
لازم به ذكر است كه در مقابل انسان حج كننده سفرى پرمشقّت‏وهمراه با سختى قرار دارد كه نمى‏داند به كجا و چگونه ختم مى‏شود.شايد اين مسافرت كوتاه باشد، شايد هم طولانى. او از زمان مرگ نيزمطّلع نمى‏باشد، ولى دراين بين خداى تبارك و تعالى او را به مقاومت‏در برابر وسوسه‏هاى شيطانى امر مى‏كند، وسوسه‏هايى كه هيچگاه او رارها نمى‏كنند حتّى اگر بر فراز كوه عرفات باشد...
لحظه‏اى به خويشتن باز مى‏گردد، تا عزم خود را براى تغييروپيشروى بسوى نور الهى جزم كند. در حالى كه همين لحظه بيدارى‏براى خداوند كفايت مى‏كند تا بنده را به خود نزديك كند و درهاى‏رحمت و سعادت ابدى را در برابرش بگشايد. مصائب و بلاهايى كه به‏هر فرد در طول عمرش خواهد رسيد چيزى جز وسيله‏اى براى بيداركردن انسان از غفلت و تنبيه او بخاطر آنچه در آن غوطه‏ور است نيست،و اينها براى اين است كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد.
اگر بگوييم حجّ ايستگاه دورى از گناهان و مركز انقلاب انسان براى‏غلبه بر هواى نفس است بيراهه نرفته‏ايم. حجّ ايستگاهى است كه‏برترين احترامها را براى انسان قائل مى‏شود و مى‏خواهد انسان خود رادر مسائل حاشيه‏اى و پست غرق نسازد.
در واقع هدف از حجّ به تنهايى، و با توجّه به اصل مطلب، اين است‏كه آينه‏اى برّاق و صيقل را به انسان ارائه كند تا )وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ(را منعكس سازد.
تمام افراد بشر در جرگه كسانى كه قرآن كريم آنها را )أُولِي الْأَلْبَابِ(نام نهاده قرار نمى‏گيرند، بلكه كسانى كه به عمق و ريشه مفاهيم‏وحقيقت قضايا توجّه دارند اولى الالباب هستند. امّا آنهايى كه به ظاهرمسائل زندگى اكتفا كرده‏اند و از دريا فقط كف آن را مشاهده مى‏كنندسزاوار زندگى در قشر و پوسته وجود هستند.