پيشگفتار
با وجود اينكه بوستانهاى شكوفا و گشتزارهاى سرسبز، مكّهمكرّمه را احاطه نكرده است،
و با وجود اينكه اين شهر بوسيلهرودهاى روان زينت نيافته است، و از وضعيّت آب و
هوايى مناسبىبرخوردار نيست. و با وجود قرار داشتن آن در ميان كوهها و احاطهشدن آن
توسّط بيابانهاى بىآب و علف و گرماى سوزان خورشيد كهريگهاى آن سرزمين را به آتشى
گداخته تبديل مىكند مسلمانان رامىيابى كه از تمام نقاط جهان در تلاش و كوششند تا
هر سال دراينبقعه مباركه حضور داشته باشند. و مناسك حجّ را بجا آورند، كهخداوند
آنها را در ندايى به حضرت ابراهيمعليه السلام به سوى آن مناسك
دعوت كرده است: )و مردم را به اداى مناسك حجّ فراخوان تا خلق پياده وسواره و از هر
راه دور به سوى تو جمع آيند )و آنجا كانون اجتماع خداپرستان شودو كنگره وحدت اهل
ايمان گردد(. تا در آنجا منافع )دنيوى و اخروى( بسيار براىخود فراهم ببينند و نام
خدا را در ايّام معيّن ياد كنيد كه ما آنها را از حيوانات و بهائمروزى داديم تا از
آن تناول كرده و فقيران بيچاره را نيز اطعام كنند(1)).
و دراين بين بسيارى اين سؤال را مطرح مىكنند كه اين اصرار برمشاركت ساليانه در حج
براى چيست، حتّى برخى افراد دهها مرتبه درمراسم حج شركت داشتهاند و طالب حضور
دوباره در موسم حجمىباشند حال اينكه با يك بار شركت در حج وجوب شركت دوبارهساقط
مىشود؟
اگر وجوب اداى مناسك حج را به كنارى بگذاريم الحقّ و الانصافبايد بگوييم حضور
دراين مراسم پرشكوه روح ايمان و قرب الهى رادر انسان برمىانگيزد، حقيقتاً انسان در
حين انجام اعمال حجّ بهخودشناسى مىرسد. هنگاميكه زائر خانه خدا به ضيافت الهى
واردمىشود، خود را در آرامش واطمينان مىيابد، به نشاطى زائدالوصفمىرسد كه
نمىداند از كجا آمده. به همين دليل در برابر گرماى هوا بهسادگى مقاومت مىكند،
واز حضور و شركت در كنگره ميليونى حج-بدون هيچ ناراحتى از رنج سفر- لذّت مىبرد، و
مشكلات سفر را ازاسكان گرفته تا وسايل نقليّه مورد نياز و مانند آنها را با رضايت
كاملبه جان مىخرد.
تمام سختيها در چشم او آسان مىشود، و تمام تلخيها در كام اوشيرين مىنمايد... چون
او يقين دارد پاداشش به اندازه مشقّتى استكه دراين راه متحمّل شده پس ابائى از
مواجهه با گرفتاريها ندارد هراندازه كه بزرگ هم باشد، و اعتنايى به مشكلات نمىكند
هر قدر هم كهزياد باشد. مطمئنّاً دل كسى كه قدر و منزلت حجّ و فوائد و
ويژگيهاىآنرا بشناسد از شوق مشاركت در حج به پرواز درمىآيد و روحوروانش براى
حضور دراين عبادت الهى به تكاپو مىافتد هر چقدر همكه اين سفر براى او گران تمام
شود.
ما در خلال پيگيرى مداوم جلسات سخنرانى آية اللَّه سيّد محمّدتقىمدرّسى دريافتيم
كه سخنان ايشان در باب حج به انسان معرفتبيشترى نسبت به اين عبادت الهى مىدهد و
افقهاى خير و عمل صالحرا در مقابل او مىگشايد... معرفتى كه انسان را به ورود در
حلقهحجّاج ترغيب مىكند.
اين بود كه بر آن شديم سخنان ايشان را دراين زمينه جمعآورىكنيم و به مخاطبان
بزرگوار ارائه دهيم.
واللَّه ولىّ التوفيق
انتشارات محبّان الحسينعليه السلام
سخنانى گهربار
محبوبترين در نزد خدا
از امام جعفر صادقعليه السلام روايت شده كه فرمودند:
"محبوبترين زمين در نزد خداوند بزرگوار مكّه است، و هيچ خاكىمحبوبتر از خاك آن، و
هيچ سنگى محبوبتر از سنگهاى آن، و هيچ درختىمحبوبتر از درختان آن، و هيچ كوهى
محبوبتر از كوههاى آن، و هيچ آبىمحبوبتر از آبهاى آن در نزد خدا نيست.(2)"
موهبات حج
امام على بن الحسينعليه السلام فرمودند:
"حجّ و عمره بجا آوريد همانا بدنهايتان سالم گردد، ارزاقتان گشايشيابد، و تلاش شما
در كسب رزق و روزى خانوادههايتان كفايت خواهدكرد.(3)"
ختم قرآن در مكّه
امام باقرعليه السلام فرمودند:
"هر كس در مكّه قرآن را يك دور ختم كند نمىميرد مگر اينكه رسولخداصلى الله عليه
وآله را ببيند و جايگاه خويش را در بهشت نظاره كند.(4)"
يك تسبيح در مكّه
امام سجّادعليه السلام مىفرمايند:
"تسبيحى در مكّه بهتر از خراج - ماليات - عراقين -كوفه و بصره-مىباشد كه در راه
خدا انفاق شود.(5)"
نگاه بسوى كعبه
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:
"هر كس قصد اين خانه را بكند و نزديكى جنسى و گناه نكند، خارجمىشود از گناهانش
مانند روزى كه از مادر زاده شده باشد.(6)"
امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
"از سادهترين چيزهايى كه به نظاره كننده بر كعبه داده مىشود ايناست كه براى هر
نگاه پاداشى به وى تعلّق مىگيرد و گناهى از او پاكمىشود، ورتبهاى بر درجات او
افزوده مىگردد.(7)"
بهشت پاداش حج
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمودند:
"ثواب حجّ بهشت است و عمره كفّاره هر گناهى است.(8)"
حجّاج سه دستهاند
امام جعفر صادقعليه السلام فرمودند:
"حجّاج به صورت سه دسته برانگيخته مىشوند، دستهاى از آتشجهنّم رهايى مىيابند، و
دستهاى از گناهان خارج مىشوند همانند روزىكه از مادر زاده شدند، و دستهاى
خانواده و اموالشان در پناه خدانگهدارى مىشوند، پس آن سادهترين و نزديكترين چيزى
است كه زائرخانه خدا به آن مىرسد.(9)"
استقبال از حجّاج
امام صادقعليه السلام مىفرمايند: على بن الحسين صلوات اللَّه عليهمامىفرمود: "اى
كسانى كه حج بجا نياوردهايد از آمدن حجّاج مسرورشويد وبا آنها مصافحه كنيد و آنها
را بزرگ بداريد، پس همانا عمل شماموجب مشاركت شما در پاداش حاجيان مىشود.(10)"
عواقب بازداشتن از حج
امام صادقعليه السلام مىفرمايند:
"هر كس از شما بر حذر باشد كه هيچگاه برادرش را از بجا آوردن حجمنع نكند، پس اگر
اين كار را بكند به او فتنهاى -عذاب- در دنيا خواهدرسيد، و در آخرت نيز فتنهها و
گرفتاريهايى براى او ذخيره خواهد شد.(11)"
كسى كه بميرد و حجّ بجا نياورد:
رسول خداصلى الله عليه وآله مىفرمايند:
"هر كس كه بميرد و قصد حج نكند، در حالى كه هيچ حاجتآشكارى، يا بيمارى زمينگير
كنندهاى، يا سلطان ظالمى، او را منع نكردهباشد، پس خواهد مرد بر يكى از اين دو
كيش يهودى يا نصرانى.(12)"
جوهره ايمان
هر كدام از پديدهها و ظواهر مختلف زندگى به جوهرهها و بنيانهاىمختلفى بستگى
دارند، و به هر جوهره و اصل صدها پديده متّصلمىشود. خردمندان و فرهيختگان كسانى
هستند كه نگاه خود را بهاصل وجوهره حقيقتها عمق مىبخشند، و به پديدهها و ظواهر
سطحىكه عطش حقيقت جوى آنها را سيراب نمىكند اكتفا نمىكنند. به عنوانمثال ما
دائماً از خداى متعال عافيت كامل و دائمى طلب مىكنيم. با اينحال آيا تا بحال
پرسيدهايم كه عافيت چيست؟
عافيت آن است كه بنيه و قدرت سلولهاى مدافع و آماده باش براىمبارزه با بيماريها در
انسان در سلامت كامل باشند، و اگر بيماريىناگهان به او هجوم آورد آن بيمارى به
سرعت از بين برود و انسانصحّت خود را باز يابد. امّا اگر بنيه او ضعيف باشد و يا
قدرت سلولهاىمدافع او كم باشد هيچگاه سلامتى را نخواهد ديد. هنوز از يك
بيمارىخلاص نشده به مرض ديگرى مبتلا مىشود. پس با اين تفاصيل ما بايدجوهره و
ماهيّت اصلى سلامتى را جستجو كنيم و به مبارزه با پديدههاو ظواهر آن اكتفا نكنيم.
اين مشكلات در جامعه نيز مانند انسانها وجود دارد چرا كه جامعهاز انسانها تشكيل
شده است. به عنوان مثال برخى از جوامع گرفتاردهها رذيله اخلاقى مانند تكبّر، رشوه
خوارى، دجل، تبانى، خيانتوسرپيچى از بزرگان و ظلم به ضعيفان و از هم پاشيدگى
خانوادههاهستند.
و حال اينكه ما مىپرسيم: خلق و خوى خوب در اجتماع چهمىباشد؟
جواب جامعهشناسان به اين پرسش اين است كه: ايمان جامعه بهاخلاق به عنوان راه درست
زندگى كردن، بنيان و ريشه اصلى خلقوخوى خوب مىباشد.
پس جامعهاى كه از خلق و خوى خوبى برخوردار است، در اصل،جوهره و اساس اخلاق را دارا
مىباشد. وجامعهاى كه فاقد خلق وخوى خوب باشد در اصل اخلاق را به عنوان راه زندگى
كردن نمىبيندوبه اصل و ريشه اخلاق كه خداى متعال به آن امر كرده است
اهتمامنمىورزد.
براى همين است كه اگر با اين جامعه درباره مصاديق و اجزاء اخلاقصحبت كنيد، و يا
آنها را به سوى رفتار سليم سوق دهيد و آنها را اززشتيها بازداريد، سودى براى آنها
نخواهد داشت. چون مشكل مامشكل اجزاء و مصاديق نيست، بلكه مشكل ما به همان بىبيند و
بارىو مفاسد اخلاقى كه در جامعه است باز مىگردد، لذا تمام مفاسداجتماعى را در آن
خواهيد يافت.
حقيقت ايمان و نشانههاى آن
شايد درباره نماز، روزه، راستگويى، وفاى به عهد و ساير واجباتىكه خداوند به آنها
امر كرده است بحث كنيم، لكن تمام اينها اجزاءومصاديق و تجلّيات و نشانههاى ايمان
هستند. حقيقت ايمان چيزديگرى است. اگر ايمان ضعيف باشد، تمام نشانهها و تجلّيات
ايمانهم ضعيف خواهند بود. نماز با ايمان ضعيف بىروح خواهد بود،ايمان ضعيف باعث
سهل انگارى در امر نماز مىشود، و در آخر ايننماز در برابر فحشا و منكرات
بازدارنده نيست، اين نماز به بخششوانفاق امر نمىكند.. واى بر نمازگزارى كه در
نمازش خشوع نباشد)فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ
سَاهُونَ(13)).
پس بجاى اينكه اين نماز براى نمازگزار رحمت باشد، براى او شرّوبلا است و نيز ساير
عبادات كه تمام آنها ابزارى هستند براى هدايتانسان.
جامعه بيدار جامعهاى است كه ريشه و روح ايمان در آن پاك،طاهر، روشن و حقيقى باشد.
در واقع مظاهر ايمان دائماً مصاديق آننيستند. به عنوان مثال جامعه كوفه در زمان
امام حسينعليه السلام نماز رابه وقت مىخواندند، با اين وجود براى به شهادت رساندن
امامحسينعليه السلام كه ريشه وحقيقت و جوهره اصلى نماز بودند بر هم
سبقتمىگرفتند.
سپاهيان عمر سعد در شب عاشورا نماز مغرب و عشا را بجاآوردند، همچنين نماز صبح روز
عاشورا را نيز بجا آوردند ولى آن نمازچگونه نمازى بود؟! در حقيقت اين نماز مصداق
كامل آيه شريفه)فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ( مىباشد. پس واى بر كسى كه اينچنين نمازى
را به پامىدارد، نمازى كه جز شرك چيزى در آن نيست. نماز او بجاى اينكهنردبانى
باشد براى رسيدن به كمال و به خداى متعال، وزر و وبال گردناو خواهد بود.
حج جوهره ايمان
حج از جمله واجباتى است كه جوهره ايمان را در فرد و جامعه زيادمىكند. جامعهاى كه
نمايندههاى خود را به سوى خداوند رحمانمىفرستد، جوهره و حقيقت ايمان -ونه فقط
نشانههاى آن- در آنجامعه پررنگتر مىشود. حج صرف يك عبادت فردى نيست، بلكهعبادتى
است فردى و اجتماعى.
وقتى انسان به سوى خانه خدا حركت مىكند در حالى كه دعوتالهى را اجابت كرده است،
فرشتگان مقرّب الهى او را احاطه مىكنند،دلش به وسيله ايمان پر از هيجان مىشود،
تقوى را متجلّى مىسازدوسختىهاى راه را به فراموشى مىسپارد وبراى تمام آن سختيها
پاداشمسجّل مىشود. در واقع اين انسان در ضيافت و مهمانى الهىبسرمىبرد و در حالى
كه ملائكة اللَّه او را احاطه كردهاند و بعد هنگامتلبيه فرا مىرسد... "لَبَّيْكَ
اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ... لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ..." در آنجااست كه خداوند
متعال خواستههاى او را اجابت مىكند، زيرا آن بندهنزد بهترين ميزبان به ميهمانى
رفته است. اينگونه است كه اين انسان ازاوّلين لحظه به قصد خانه خدا حركت مىكند، تا
به ميقات مىرسد، و ازميقات به سوى مكّه بار سفر مىبندد... تا اينكه خود را در
صحراىعرفات مىيابد، ظهر هنگام در صحراى عرفات خداوند او را مخاطبقرار داده
مىگويد: بندهام! حقيقتاً كه آمرزيده شدى، و از پليديها پاكشدى، پس كار را شروع
كن و به استقبال آن برو.(14)
در حديثى از امام جعفر صادقعليه السلام آمده است كه فرمودند: "... پسپدرمعليه
السلام فرمودند: هيچكس از مردم چه كافر و چه مؤمن دراين مكان-عرفات- وقوف نمىكند
مگر اينكه خدا او را بيامرزد.(15)"
صحيفه اعمال او كه به وسيله كارهاى زشت سياه شده است، از بينمىرود، و صحيفهاى نو
و سفيد در برابر او باز مىشود، همانند روزىكه او از مادر زاده شده ليكن مشكل از
زمان خروج او از عرفات آغازمىشود، زيرا شيطان بار ديگر او را متوجّه خود مىكند،
همانگونه كهدر حديث شريف آمده است، لذا بسيارى از مؤمنين در آن لحظه آرزوىمرگ
مىكنند، و آن را از خدا طلب مىكنند. روايت شده است كه حجّ ازنماز و روزه برتر
است، چون نمازگزار ساعتى بعد مشغول اهل و عيالخود مىشود، و روزهدار نيز روز بعد
مشغول خانواده خود مىشود.ولى زائر خانه خدا از بدن خود مىگذرد و خود را فدا
مىكند، دارائىخود را انفاق مىكند و دورى از خانواده را طولانى مىكند و اينها
نهبراى مال است و نه براى تجارت.(16)
زائر خانه خدا در حجّ با مشكلات زيادى برخورد مىكند؛ درعرفات، در رمى جمرات، يا در
طواف...، شايد در آن لحظات ازشدّت گرما وشلوغى مرگ را به چشم خود ببيند، و اينها در
حالى استكه سر او در برابر گرماى سوزان خورشيد برهنه است. او نه تنها نبايدبراى
كسى مزاحمت ايجاد كند و كسى را در آن ازدحام به اطراف براند،بلكه منازعه ومجادله بر
حق نيز بر او جايز نمىباشد.
)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلاَ رَفَثَ
وَلاَ فُسُوقَ وَلاَجِدَالَ فِي الْحَجِّ...(17)).
"حجّ واجب در ماههاى معيّن است. پس هركه را حجّ واجب شودبايد آنچه ميان زن و شوهر
روا است ترك كند و كار ناروا )مانند دروغومجادله و بدگوئى و گفتن لا واللَّه وبلى
واللَّه( را ترك كند."
او در حجّ نمىتواند به خدا قسم بخورد، در آنجا فقط اطاعتوتسليم در برابر خدا
رواست ونه چيز ديگر. مجاهد در راه خدا اگر درجنگ شركت كند ممكن است بكشد و ممكن است
شهيد شود، ولىزائر خانه خدا حتّى اگر مرگش فرا رسد بدون دفاع از خود است، درحالى
كه امكان دارد در اثر دفاع از خود مرگ به سراغ او نيايد. حقيقتاًاين تسليم مطلق و
بىچون و چرا جوهره ايمان را در انسان تربيتمىكند و آن را صيقل مىبخشد و به
زندگى او رنگ ايمانى جديدىمىزند.
ويژگيهاى اجتماعى حج
اگر از حجّاجى كه به گرد خانه خدا مىگردند بپرسيم كه از كدامينديار بدينجا
آمدهاند، با جوابهاى گوناگونى روبرو مىشويم،سرزمينهايى دور ويا نزديك. به عنوان
مثال اگر تعداد هزار زائر رامورد بررسى قرار دهيم، ممكن است هر كدام از آنها از
منطقهاى آمدهباشند. و اين امر به نوبه خود ايمان امّت را به خودش، به ارزشهايش،به
كتاب آسمانيش و به پيامبرش و در آخر به خداى سبحان مستحكمترمىسازد.
لذا در حديثى از امام صادقعليه السلام مىخوانيم: "همانا اگر از كعبه سهلانگارى
شود، پس اثرى از آنها ديده نمىشود." يعنى امّت اسلامى بهتمامى از بين خواهد رفت.
پس بقاء امّت به بقاء مردم گردا گرد كعبهبستگى دارد.
حقيقتاً خداوند سبحان كعبه را مايه هدايت و رحمت و بركت براىامّت اسلامى قرار داده
است. در واقع امّت اسلامى در كعبه بسرمىبرد.لذا پروردگار ما مىگويد:
)وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ(.
اى ابراهيم اينجا مكان بيت ]كعبه[ است )أَن لاَّ تُشْرِكْ بِي شَيْئاً(يعنى تا به
ما شرك نورزى، و از اين عبادت رابطه بين بيت اللَّه الحراموتوصيه در جامعهها را
در مىيابيم.
سپس مىخوانيم:
)... وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ *
وَأَذِّن فِي النَّاسِبِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ
يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ(18)).
"و به او وحى كرديم كه خانه مرا براى طواف حاجيان و نمازگزارانوركوع و سجودكنندگان
پاك و پاكيزهدار * واى )رسول ما( مردم را بهاداى مناسك حجّ فرا خوان تا خلق پياده
و سواره و از هر راه دور بهسوى تو جمع آيند."
ابراهيمعليه السلام همسر خود هاجر و فرزند خوردسالش اسماعيل را بهكعبه برد و آنها
را به امر خداى متعال در آن زمين بىآب و علف تنهاگذاشت، خدايى كه همچنين او را امر
كرد تا به بالاترين نقطه كوه قبيسبرود و مردم را براى حجّ دعوت كند... در آن هنگام
ابراهيمعليه السلام گفت:پروردگارا! چه كسى را دعوت كنم، دراين بيابان كه بين
كوههاى بىآبو علف قرار دارد كسى نيست، پس جواب آمد كه: اى ابراهيم! برگردنتو
اداى وظيفه واجب است و بر ما ابلاغ آن.
و اينگونه بود كه ابراهيمعليه السلام آن درستكار زمانه به بالاى كوه قبيسرفت و
ندا سر داد كه: اى مردم! بياييد براى حج.. و آنگونه كه درحديث شريف از امام
صادقعليه السلام آمده است "هنگامى كه خداوند عزّوجلّ ابراهيم و اسماعيلعليهما
السلام را به ساختن بيت ]كعبه[ امر كرد و ساختنآن به اتمام رسيد به او امر كرد تا
از ستونى بالا رود و سپس مردم را ندادهد كه: فرا خوانده شدهاى بسوى حج، پس اگر ندا
سر مىداد فراخواندهشدهايد بسوى حج، حج بجا نمىآوردند مگر افرادى از آنان كه در
آنروزگار خلق شده بودند، ولكن ندا سر داد فراخوانده شدى به سوى حجّ،پس تمام مردم
در صلب مردان به او لبّيك گفتند: لبّيك اى دعوت كنندهبسوى خدا، لبّيك اى دعوت
كننده به سوى خدا، پس هر كس ده مرتبه بهاو لبّيك گفت ده مرتبه حجّ بجا آورد، و
هركس پنج مرتبه لبّيك گفت 5 بارحج بجا آورد، و هر كس بيشتر از آن لبّيك گفت پس به
عدد ان حج بجاآورد. و هر كس يكبار لبّيك گفت حجّ بجا آورد و هر كس لبّيك نگفت
حجبجا نياورد.(19)"
بر همين اساس است كه دل مردم در موسم حج براى حج مىتپد.اگر مقدّمات سفر براى آنها
فراهم شود توفيق حج پيدا مىكنند، و اگرفراهم نگردد توفيق از آنها سلب مىشود، و
اين توفيق در حقيقت ازروز دعوت ابراهيمعليه السلام بدست آمده است.
بعداز آن خداوند متعالى مىفرمايد:
)لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ(.
"تا منافع خود را در آن مشاهده كنند."
حج فقط يك عبادت فردى نيست، بلكه اضافه بر آن عبادتى استدر تعامل با زندگى و
پيشرفت و توسعه ملل. پس حقيقتاً خداى متعالسرزمين مكّه را سرزمينى آزاد قرار داد و
به آن منتهاى حرمت را اعطاكرد، و خود آنجا را بيت الحرام نام نهاد، بيت الحرامى كه
انسان در آنحقّ تجاوز به هيچ چيزى را ندارد، حتّى حق ندارد مورچهاى را كه بربدنش
راه مىرود بردارد و به زمين بزند بلكه بايد مورچه را به آرامى درجاى امنى قرار دهد
و حتّى حق ندارد پرندهاى را براند لذا همه چيز درمكّه داراى امنيّت مىباشد.
همانگونه كه شاعر عرب قبل از اسلام، نابغه ذبيانى، مىگويد:
والمؤمن العائذات الطير ممسحها
ركبان مكّة بين العين والسلم
يعنى: "قسم به پروردگارى كه به اين پرندگان بازگشته از سفر امانداده است، پرندگانى
كه مسافران مكّه آنها را نوازش مىكنند در حالى كهاين پرندگان در بين هيزمها و
مكانهاى پر درخت پاك كه العين و السلمنام دارند هستند."
بيتالحرام، مسجدالحرام، مشعرالحرام، يعنى چه؟ يعنى آزادگىبلكه بالاترين درجه آن.
انسان مىتواند با صراحت در آنجا به جستجوبپردازد، در حالى كه كسى حق تجاوز به
ديگران را ندارد.
به رغم اينكه اين آيات كريمه بصورت كامل در مسجدالحرام پيادهنشده است امّا آن دسته
از آيات كه بر مسجدالحرام منطبق شده استسود زيادى را براى امّت اسلامى به همراه
داشته است.
حج در هر سال ايمان و روح رويارويى با مشكلات را در مسلمانانمنتشر مىسازد. كه ما
مىتوانيم از اين روح و ايمان جهت تزكيه نفسورفتن به حج استفاده كنيم و شايد
بتوانيم بدينوسيله تمام واجبات راادا كنيم و حقوقى را كه خداوند برگردنمان نهاده
ادا كنيم، بويژه حقوقخويشاوندان. مىتوانيم در حج ايمانمان را تقويت سازيم، پس
برماست كه از فرصت حجّ به خوبى بهره ببريم، و براى چند روزى كه درحجّ هستيم
برنامهريزى دقيقى داشته باشيم واز ساعات و روزها نهايتاستفاده را ببريم، خدا را
زياد ياد كنيم و به تلاوت قرآن بپردازيم. امامباقرعليه السلام مىفرمايد:
"هر كس در مكّه ختم قرآن كند نخواهد مرد تا اينكه پيامبر خدا را ببيندو همچنين
جايگاه خود را در بهشت ببيند.(20)"
در مرتبه بعد دعا و انقطاع به سوى پروردگار را در برنامه خود قراردهيم، همچنين
برادران مؤمن و ذريّه خودمان را از دعا فراموشنكنيم، همچنين براى برآورده شدن
نيازهاى دنيوى و اخروى دعاكنيم، همانا كه خداوند سميع و مجيب است.
ايستگاه تقوى
)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلَا رَفَثَ
وَلَا فُسُوقَوَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ
اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىوَاتَّقُونِ يَا أُولِي
الْأَلْبَابِ(21)).
"حجّ واجب در ماههاى معيّنى است )شوّال، ذى قعده و ده روز اوّلذى حجّه( پس هر كه
را حج واجب شود بايست آنچه ميان زن و شوهررواست ترك كند و كار ناروا )مانند دروغ( و
مجادله )و بدگوئى وگفتنلاواللَّه و بلىواللَّه( را ترك كند و شما هر كارِ نيك
كنيد خدا بر آن آگاهاست و توشه تقوى براى راه آخرت برگيريد كه بهترين توشه اين
راهتقوى است و از من بپرهيزيد و خدا ترس شويد اى صاحبان عقلوادراك."
اين آيه كريمه مختصرى از احكام و فلسفه حجّ را بيان مىكند،بصيرت حقيقى را به زائر
خانه خدا در كيفيّت اداى حجّ و آنچه بهخودش مربوط مىشود مىبخشد، همچنين به او
مىآموزد كه چگونهحجّ را به نقطه عطفى در زندگى خود بدل كند بطوريكه شخصيّت قبلو
بعداز حجّ او متفاوت باشد؛ شخصيّت قبل از وقوف در عرفهوشخصيّت بعداز وقوف در عرفه.
گروهى از مردم از اين نكته اساسى متأثّر مىشوند و براى خودتوشه وزادى بزرگ فراهم
مىسازند )وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى(،گروهى ديگر نيز از
اين آيه استفاده بسيار كمى مىبرند. بدون شكاعمال و ميعادگاههاى حجّ همگى فوائدى
دارند كه به خود زائر بازمىگردد، و در حديثى از امام جعفر صادقعليه السلام روايت
شده كهفرمودند:
"گناهكارترين مردم كسى است كه اين خانه را طواف كند -در حالىكه به بيت العتيق
اشاره مىفرمودند- و دراين سرزمين توقّف كند -درحالى كه به وادى عرفه اشاره
مىفرمودند- سپس گمان كند كه خداگناهانش را نيامرزيده است، پس او گناهكارترين مردم
است."
يعنى انسان بايد يقين كامل داشته باشد كه خدا گناهان او را درصورت وقوف در عرفات
محو خواهد كرد، حال آنكه وقوف درعرفات اوج مناسك حجّ قلمداد مىشود، حقيقتاً عرفات
محلّ تولّددوباره انسان است، زيرا كه روح ايمان وى را دوباره زنده مىكند و به
اونگاهى نو در مورد حقايق زندگى و دنياى آخرت مىدهد. ولى برخىحجّاج هيچ تغييرى
نمىكنند. و به اخلاق ناپسند گذشته باز مىگردند،به علاوه اينكه حجّ آنها از اخلاص
لازم برخوردار نبوده است. و چهاختلاف فاحشى است بين آنكه از حجّ توشهاى برداشته و
آنكه دستخالى برگشته در حالى كه هر دو را به عنوان حاجى و زائر خانه خدامىشناسند.
در واقع اهداف برتر حجّ را آيه مذكور به وضوح توضيحداده است. اين آيه پس از اشاره
به مشخّص بودن ماههاى حجّ كهعبارتاند از: شوّال، ذىالقعده و ذىالحجّه، التزام
امورى كه بر فردمحرم واجب است تا به تولّد دوباره برسد را دوباره تأكيد
مىكند.تولّدى كه هدف اصلى حجّ است، اين امور عبارتاند از: نزديكىنكردن با همسر،
سرپيچى نكردن از فرمان خدا، منازعه و جدالنكردن در خلال حجّ.
)فَلَا رَفَثَ( لازم است زائر خانه خدا از آنچه كه به شهوت جنسىوابسته است دورى
گزيند، فقها مىگويند: مُحرم حتّى نبايد شاهد بستهشدن عقد ازدواج باشد. پس
چشمپوشى از جاذبههاى جنسى حتّىبراى مدّتى محدود امرى است كه بايد از آن دورى
كنيم.
)وَلَا فُسُوقَ( براى فسوق تفسيرهاى عديدهاى ارائه شده است.ولى جامعترين تفسير
عبارت است از: هر چيزى كه انسان را از راهصواب بازدارد. يعنى ضرورت التزام به ترك
گناه؛ چه صغيره و چهكبيره، به بيانى ديگر حجّ برنامه متكاملى است در جهت تربيت و
تزكيهمستقيم حجّاج. هر گناهى كيفرى دارد و كيفر برخى از گناهان در حالىكه حاجى به
كرّات مرتكب آن شود تا آنجا مىرسد كه باعث بطلان حجّمىشود. و اين جداى از قبول
يا ردّ حجّ در درگاه الهى است. و شايدبهترين مثال براى فسوق در حجّ در بر كردن لباس
است، چه مادّى وچهمعنوى، در بر كردن هر چيزى باعث تمايز طبقاتى يا تمايز قومى و
غيراز آن مىشود. يعنى حجّ فريضه مساوات مردم در برابر آفريدگارشاناست، هيچكس بر
ديگرى برترى ندارد، و هيچكس بر ديگرى تفاخرنمىورزد، تمام محرمين با لباسهاى يك
شكل و يك نوع محرممىشوند، و هيچكس اجازه ندارد از خود چيزى در حجّ ابداع كندوفقط
بايد اوامر الهى را اطاعت كند.
حجّ فريضه عقيده و عمل است؛ فريضهاى است كه فرد معتقدوعملش را قوام مىبخشد. انسان
در حجّ بايد از نظر عمل و گفتار بيادآورد كه كرامت و قيمتش به ثروت و مليّت، به
روابط اجتماعيش، يامنصب ومقامش، يا امورى مانند اين زائل شدنى نيست. بلكه
كرامتانسان خصوصيّاتى ذاتى دارد. در واقع انسان از ثروت، ملّيّت روابطومقامهاى
دنيوى ارزش بيشترى دارد. اگر فرض كنيم انسانى تنهاومجرّد زندگى مىكند ومال و ثروت
و امكاناتى هم در اختيار ندارد..آيا اين انسان بىارزش است؟
اسلام آمده براى اينكه بگويد ارزش انسان به خود اوست و نه بهآنچه او را احاطه كرده
است همانگونه كه ارزش دُرّ به خود دُرّ است وباصيقلى كردن آن بر ارزش ذاتى آن
افزوده نمىشود.
)وَلاَ جِدَالَ( كسى كه از حقيقت وجود خودش غافل است هميشهبراى دفاع از خود، به آب
و آتش مىزند:
)وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً(22)).
"و انسان از همه بيشتر به جدال مىپرداخت."
زائر خانه خدا به قصد پاك شدن به حجّ مىرود، نه فقط پاكى ازگناهان، بلكه پاكى از
آن ريشههاى فاسدى كه گناهان از آنها سرچشمهمىگيرند.
گناهكار با تمسّك به شهوت، خشم، منازعه وجدل، فخرفروشىومباهات و حقير شمردن
ديگران، گناه مىكند.. زائر به حجّ آمده استتا در لحظات تجلّى خداوندى از اينها
پاك شود لحظاتى كه انسان باحقيقت مجرّد خودش آشنا مىشود، و در نتيجه معرفت او نسبت
بهپروردگارش افزايش مىيابد.
حديث معروفى وجود دارد كه مىفرمايد:
"هر كس خودش را بشناسد پس پروردگارش را شناخته است.(23)"
اين لحظات در ضمير زائر صادق و راغب الى اللَّه تأثير عميقمىگذارد و او را براى
رفتن دوباره به حجّ به تكاپو مىاندازد. در واقعنورى الهى بر او تابيده مىشود و
آرامش و لذّت روحى بدست مىآيد-كه هيچ آرامش ولذّتى بالاتر از آن نيست- و او را در
مقابل سختيهاوخستگى انجام مناسك حجّ مقاوم مىسازد لذا بار ديگر براى لمسكردن آن
لذّت ابدى به تلاش مىافتد.
يكى از الطاف الهى نشان دادن آيات و نشانههاى خود به جهتيقين رسيدن بندگان
مىباشد، آنجا كه آيات خود را به موسى بنعمرانعليه السلام نشان داد و او بيهوش شد
وبه زمين افتاد. اين تجلّى الهى درراستاى ايمان وجايگاه افراد تفاوت مىكند. لذا ما
بخاطر جايگاهپايينى كه در هستى داريم مقدار كمى از تجلّى الهى را مشاهدهمىكنيم،
كه همين مقدار كم هم ما را به سوى تكامل و رسيدن به مقامملاقات كنندگان با نور
برتر الهى سوق مىدهد.
در ادامه خداوند مىفرمايد:
)...وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ
الزَّادِ التَّقْوَى...(.
"...و هر آنچه از خير انجام مىدهيد خدا بدان آگاه است و توشهبرداريد پس بدرستى كه
بهترين توشه تقوى مىباشد...".
حسنه ويژهاى كه انسان در اثناء حجّ مىتواند انجام دهد، خلوصبراى خداى متعال و
آگاهى به اهداف اصلى مناسك مختلف حج وعملبه آنها مىباشد.
توشه و زادى كه خداوند امر به برگرفتن آن مىكند تقوى مىباشد.تقوى حالتى درونى است
كه به وسيله ثروت يا درس و بحث بدستنمىآيد، بلكه حالتى درونى مىباشد كه انسان
بوسيله تجاربى كه بهدست مىآورد در او اثرى عميق مىگذارد قرآن كريم مردم را
بهبرگرفتن زاد و توشه "تقوى" در خلال حجّ دعوت مىكند. و مهم ايناست كه قاصد خانه
خدا براى دستيابى به درجات مختلف تقوى تلاشكند. هر كس اين ملكه نورانى را بدست
آورد طعم سعادت را خواهدچشيد و با قلب سليم بسوى پروردگارش پرواز خواهد كرد.
لازم به ذكر است كه در مقابل انسان حج كننده سفرى پرمشقّتوهمراه با سختى قرار دارد
كه نمىداند به كجا و چگونه ختم مىشود.شايد اين مسافرت كوتاه باشد، شايد هم
طولانى. او از زمان مرگ نيزمطّلع نمىباشد، ولى دراين بين خداى تبارك و تعالى او را
به مقاومتدر برابر وسوسههاى شيطانى امر مىكند، وسوسههايى كه هيچگاه او رارها
نمىكنند حتّى اگر بر فراز كوه عرفات باشد...
لحظهاى به خويشتن باز مىگردد، تا عزم خود را براى تغييروپيشروى بسوى نور الهى جزم
كند. در حالى كه همين لحظه بيدارىبراى خداوند كفايت مىكند تا بنده را به خود
نزديك كند و درهاىرحمت و سعادت ابدى را در برابرش بگشايد. مصائب و بلاهايى كه
بههر فرد در طول عمرش خواهد رسيد چيزى جز وسيلهاى براى بيداركردن انسان از غفلت و
تنبيه او بخاطر آنچه در آن غوطهور است نيست،و اينها براى اين است كه توبه كند و
عمل صالح انجام دهد.
اگر بگوييم حجّ ايستگاه دورى از گناهان و مركز انقلاب انسان براىغلبه بر هواى نفس
است بيراهه نرفتهايم. حجّ ايستگاهى است كهبرترين احترامها را براى انسان قائل
مىشود و مىخواهد انسان خود رادر مسائل حاشيهاى و پست غرق نسازد.
در واقع هدف از حجّ به تنهايى، و با توجّه به اصل مطلب، اين استكه آينهاى برّاق و
صيقل را به انسان ارائه كند تا )وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ(را منعكس
سازد.
تمام افراد بشر در جرگه كسانى كه قرآن كريم آنها را )أُولِي الْأَلْبَابِ(نام نهاده
قرار نمىگيرند، بلكه كسانى كه به عمق و ريشه مفاهيموحقيقت قضايا توجّه دارند اولى
الالباب هستند. امّا آنهايى كه به ظاهرمسائل زندگى اكتفا كردهاند و از دريا فقط كف
آن را مشاهده مىكنندسزاوار زندگى در قشر و پوسته وجود هستند.