با قرآن در سرزمين وحى

محسن قرائتي

- ۲ -


حكمت هاي حج

سامان و قوام مردم

جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ وَ أَنَّ اللهَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ (مائده : 97)

خداوند، كعبه بيت الحرام را وسيله سامان بخشي و قوام مردم قرار داده و نيز ماه حرام و قرباني هاي بي نشان و نشان دار را (وسيله برپايي مردم قرار داده است) اين براي آن است كه بدانيد خداوند آنچه (از اسرار) در آسمان ها و زمين است مي داند و خداوند به هر چيز آگاه است.

نكتـه ها:

* «قيام»، وسيله پايدار بودن است، مانند ستون ساختمان و عمود خيمه. (52)

* امام صادق (عليه السلام) فرمود: خانه خدا را بيت الحرام مي نامند، به خاطر آن كه ورود كفّار به آنجا حرام است. (53)

* «هَدي»، قرباني بي نشان است و «قلائد»، قرباني هاي نشاندار.

* مركزيّت، امنيّت، قداست، عبادت، قدمت، وحدت، سياست و برائت، معرفت، سادگي، صفا، خلوص و دوري از جدال، شهوت و فسوق در حج است.

* ماه هاي حرام عبارتند از: رجب، ذيقعده، ذيحجّه و محرّم كه جنگ در آنها ممنوع است.

* اجتماع ميليوني مسلمانان در مكّه، بدون تشريفات و امتيازات وبدون جدال لفظي و نزاع عملي در مكاني مقدّس، از امتيازات اسلام است و اگر به منافع گوناگوني كه در پرتو مراسم حج حاصل مي شود از قبيل: حلاليّت طلبيدن هنگام رفتن، ديد و بازديد، رونق تجاري، پرداخت خمس و زكات، آشنايي با معارف و امّت ها، قرار گرفتن در قديمي ترين مركز توحيد، هم ناله شدن با انبيا و پا جاي پاي آنها قرار دادن، توبه كردن در صحراي عرفات و مشعر، به ياد قيامت افتادن، مانور سياسي و برائت از كفّار و ساير بركات را در نظر بگيريم، مي فهميم كه اين برنامه هاي حج برخاسته از علم بي نهايت خدايي است كه بر همه چيز هستي آگاه است و هرگز علم محدود نمي تواند دستوري به اين جامعيّت و جذّابيّت صادر كند.

پيـام ها:

1ـ حج، مايه ثبات و قوام است. (قِياماً لِلنّاسِ)

2ـ سامان بخشي امور، نياز به تجمّع، وحدت، عبادت، احترام و حرمت، (قِياماً لِلنّاسِ) و آرامش و امنيّت (الشَّهْرَ الْحَرامَ)، و كارهاي پنهان و بي نشان و با نشان (الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ) و تأمين غذاي مورد نياز دارد. (قِياماً لِلنّاسِ)

3ـ كسي حقّ قانونگذاري دارد كه از تمام هستي آگاه باشد. (يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي اْلأَرْضِ)

4ـ مسجد و مسلخ، وسيله قوام دين و دنياي مردم است. (الْكَعْبَةِ...الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ) امام صادق (عليه السلام) فرمود: «جَعَلها الله لدينهم و معيشتهم» (54)

5 ـ حجّي كه سبب قوام جامعه نباشد حج واقعي نيست. (الْكَعْبَةِ ...قِياماً لِلنّاسِ)

6ـ اگر جامعه ثبات داشته باشد، زمينه خداشناسي در آن رشد مي كند. (قِياماً...لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ...)

از منفعت تا ذكر

لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام مَعْلُومات عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ (حج : 28)

(مردم از هر منطقه اي به حج خواهند آمد) تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند و در ايام مخصوص حج خدا را ياد كنند، به خاطر چهار پايان زبان بسته اي كه رزقشان شده; پس از گوشت آنها بخوريد و بينواي فقير را اطعام كنيد.

نكتـه ها:

* امام صادق (عليه السلام) فرمود: مراد از (أيّاماً معلومات)، ايام تشريق، يعني روزهاي 11 و 12 و 13 از ماه ذي الحجة است. (55)

* امام صادق (عليه السلام) فرمود: مراد از (يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ)، گفتنِ «اللّه اكبر» و جملات بعد از آن است كه در دعاي معروفي، بعد از پانزده نماز، كه اوّل آن نماز ظهر روز عيد قربان است، خوانده مي شود. (56)

* امام كاظم (عليه السلام) در پاسخ شخصي فرمود: اگر پوست قرباني مكّه را به سلاخ به عنوان مزد بدهند مانعي ندارد، زيرا آنچه را كه خوردني است بايد خود يا فقير مصرف كند (كُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا...) و پوست خوردني نيست. (57)

پيـام ها:

1ـ مسلمانان بايد براي به دست آوردن منافع مادّي و معنوي حج در صحنه حاضر باشند. (لِيَشْهَدُوا)

2ـ منافع حج به قدري مهم است كه اگر مردم از دورترين نقاط دنيا هم بيايند، باز ارزش دارد. (فَجّ عَمِيق لِيَشْهَدُوا)

3ـ انجام فرمان خدا و قصد قربت داشتن در حج، با بهره گيري هاي گوناگون جنبي منافاتي ندارد. (لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ)

4ـ دستورات الهي به سود مردم است. (مَنافِعَ لَهُمْ)

5 ـ در حج، هم منافع دنيوي است و هم اخروي. («مَنافِعَ» مطلق آمده است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: مراد از «مَنافِعَ» در آيه، منافع دنيا وآخرت است) (58)

6ـ فلسفه عبادات، ياد خداست. (وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ)(درباره فلسفه نماز نيز مي خوانيم: (أقِم الصّلوة لِذكري)يعني براي ياد خدا، نماز بپادار)

7ـ عنصر زمان، در نيايش و دعا مؤثّر است. (فِي أَيّام مَعْلُومات) (عبادات اسلامي زمان بندي خاصي دارد)

8 ـ چهار پايان و تسليم بودن آنها در برابر انسان و قرباني آنهاوسودهاي ديگري كه دارند، از نعمت هاي الهي است كه به بشر داده شده است. (رَزَقَهُمُ)

9ـ استفاده مقداري از گوشت قرباني براي خود زائران جايز است. (فَكُلُوا) (بر خلاف عادت هاي زمان جاهليّت كه مصرفش را براي حاجي حرام مي دانستند)

10ـ حضور در حج و رسيدن به منافع آن، بايد با فقرزدايي همراه باشد. (وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ)

11ـ اجتماع اغنيا در حج نبايد آنان را از فقرا غافل كند. (وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ)

زدودن آلودگي

ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ (حج : 29)

(زائران خانه خدا در روز عيد قربان كه قرباني كردند) سپس بايد آلودگي خود را بر طرف سازند وبه نذرهاي خود وفا كنند و بر گرد خانه كهن و آزاد (كعبه) طواف نمايند.

نكتـه ها:

* كلمه «تَفث» به معناي چرك، مو، ناخن و شارب است، و «قضاء تفث»، يعني با گرفتن ناخن و مو از احرام بيرون آييد و سپس براي ادامه اعمال حج، دور خانه كعبه طواف كنيد.

* در روز عيد قربان، در سرزمين منا، براي زائران خانه خدا سه كار واجب است:

1ـ پرتاب هفت سنگريزه به جايگاه شيطان كه آن را «رمي جمره» مي گويند.

2ـ ذبح و قرباني كه در آيه قبل به آن اشاره شد.

3ـ تراشيدن سر و يا كوتاه كردن مو و ناخن كه در اين آيه آمده است.

پيـام ها:

1ـ در بعضي عبادات مثل نماز، بهداشت و نظافت، شرط ورود است، و در بعضي ديگر مثل حج، جزء آن و در مواردي مثل قرائت قرآن و اعتكاف شرط كمال آن به حساب مي آيد. (ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ)

2ـ سنّت چرك زدايي و رفع آلودگي، يك فرمان حتمي و جدّي است، نه يك توصيه. (ثُمَّ لْيَقْضُوا)

3ـ آلودگي ها از خود انسان، (تَفَثَهُمْ) ولي منافع، لطف الهي است كه براي بشر مقرر شده است.(مَنافِعَ لَهُمْ)

4ـ براي طواف دور خانه مقدّس و آزاد، بايد از آلودگي ها و تعهدها آزاد شويد. (ثُمَّ لْيَقْضُوا ـ وَ لْيُوفُوا ـ وَ لْيَطَّوَّفُوا)

5 ـ وفاي به نذر، واجب است. (وَ لْيُوفُوا)

بيزاري از مشركان

بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَي الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (توبه : 1)

(اين آيات اعلام جدائي و) بيزاري و برائتي است از سوي خدا و پيامبرش، نسبت به مشركاني كه با آنان پيمان بسته ايد.

نكتـه ها:

* براي اين سوره در روايات، نام هاي «برائت» و «توبه» آمده است، از اين مي فهميم كه اين سوره جزء سوره انفال نيست، بلكه سوره اي مستقل است.

* به دليل محتواي قهرآميزش بدون (بِسْمِ اللهِ)شروع شده است، مي فهميم كه (بِسْمِ اللهِ) در هر سوره، متعلّق به همان سوره و جزء آن است، نه آنكه به عنوان تشريفات ويا...، در اوّل هر سوره بيايد.

* اعلام برائت، به خاطر پيمان شكني كفّار بود كه در آيه 7 و 8 مطرح شده است، و گرنه قانون كلّي، مراعات پيمان هاست و تا طرفِ مقابل به پيمان وفادار باشد، بايد آن را نگهداشت. چنانكه در آيه 4 آمده است: (إِلاَّ الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلي مُدَّتِهِمْ) به ميثاقتان با مشركاني كه پيمان نشكسته و توطئه اي نكرده اند، تا آخرِ مدّت وفادار بمانيد. به علاوه مسلمانان به دليل ضعف، تن به آن قرارداد دادند، وگرنه خواسته مسلمانان، قلع و قمع هر چه سريعتر شرك است.

ماجرا

* در سال هشتم هجري مكّه فتح شد، امّا مشركان همچنان براي انجام مراسم عبادي خود كه آميخته با خرافات و انحرافات بود، به مكّه مي آمدند. از جمله عاداتشان اين بود; لباسي را كه با آن طواف مي كردند، صدقه مي دادند. يك زن كه مي خواست طواف هاي بيشتري انجام دهد، چون ديگر لباسي نداشت، به اجبار كفّار برهنه طواف كرد و مردم به او نگاه مي كردند.

اين وضع براي پيامبر و مسلمانان كه در اوج قدرت بودند، غير قابل تحمّل بود. پيامبر منتظر فرمان خدا بود تا آنكه اين سوره در مدينه نازل شد. پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به ابوبكر مأموريت داد تا آياتي از آن را بر مردم مكّه بخواند. شايد انتخاب ابوبكر به دليل آن بود كه او پيرمرد بود و كسي نسبت به او حساسيّت نداشت.

امّا وقتي او به نزديك مكّه رسيد، جبرئيل از سوي خدا پيام آورد كه تلاوت آيات را بايد كسي انجام دهد كه از خاندان پيامبر باشد. آن حضرت، علي (عليه السلام) را مأمور اين كار كرد و فرمود: من از او هستم و او از من است. علي (عليه السلام) در وسط راه آيات را از ابوبكر گرفت و به مكّه رفت و بر مشركان قرائت نمود.

* ماجراي تلاوت آيات اين سوره توسّط علي (عليه السلام) ، در كتب اهل سنّت نيز آمده و از اصحاب، كساني همچون ابوبكر و علي (عليه السلام) ، ابن عباس، انس بن مالك، جابربن عبدالله انصاري آن را روايت كرده اند و در مدارك بسياري نقل شده است. (59)

برخي از اهل سنّت (60) تلاش كرده اند كه آن را امري عادي جلوه دهند تا امتيازي براي حضرت علي (عليه السلام) به حساب نيايد و تحويل مأموريت تلاوت را به علي (عليه السلام) ، براي تأليف دلِ او دانسته اند، نه امتيازي براي او. در حالي كه براي به دست آوردن دل كسي، كاري بي خطر به او محوّل مي كنند، نه تلاوت آياتِ برائت از مشركين، آن هم در منطقه شرك و توسّط كسي كه بسياري از مشركان را در جنگ ها كشته است و عدّه اي كينه او را در دل دارند!

* وقتي خداوند به حضرت موسي (عليه السلام) فرمان داد كه نزد فرعون رفته او را به توحيد دعوت كند، وي گفت: خدايا من يك نفر از آنان را كشته ام، مي ترسم مرا به قصاص بكشند، برادرم را به همراه من بفرست. ولي علي (عليه السلام) كه تعداد زيادي از سران شرك را كشته بود، به تنهايي رفت و آياتِ برائت را در نهايت آرامش خواند، آن هم در جاي حسّاسي چون مني و كنار جمره عقبه.

* نكاتي كه توسّط علي (عليه السلام) به كفّار اعلام شد عبارت بود از:

1ـ اعلام برائت و لغو پيمان ها.

2ـ ممنوعيّت شركت مشركان در حج از سال آينده.

3ـ ممنوعيّت طواف در حالت برهنگي.

4ـ ممنوعيّت ورود مشركان به خانه خدا.

* در موارد زيادي از قرآن، خدا و رسول در كنار هم مطرح شده اند، از جمله:

الف: در هديه و لطف. (أَغْناهُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ) (61)

ب: در بيعت. (إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللهَ) (62)

ج: در اطاعت وپيروي. (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ) (63)

د: در برائت و بيزاري از ديگران. بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ)

پيـام ها:

1ـ لغو اعتبار پيمان با مشركين، از اختيارات رهبر است. (بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ) (پيمان هاي بسته شده با مشركين درباره عدم تعرّض به يكديگر بوده است)

2ـ وفا به پيمان آري، تسليم توطئه شدن، هرگز.(بَراءَةٌ إِلَي الَّذِينَ عاهَدْتُمْ)

3ـ گرچه از نظر حقوقي، موظّفيم به پيمان وفادار باشيم، ولي برائت قلبي از مشركان و منحرفان، يك اصل ديني است. (64) (بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ)

4ـ گرچه قانونگذار خداست،(لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً) (65) ولي در سيره و عمل، خدا و رسول در كنار هم هستند. (مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ)

5 ـ برائت، نشانه قاطعيّت و اقتدار است، همچنان كه سكوت در برابر توطئه ها و پيمان شكني ها نشانه ضعف و ذلّت است. (بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ)

6ـ پيمان بستن با مشركين در شرايطي مانع ندارد. (الَّذِينَ عاهَدْتُمْ)

7ـ اگر به دليل ترس از توطئه و خيانت، قراردادي لغو شد بايد به مخالفان اعلام شود، تا غافلگير نشوند. (بَراءَةٌ مِنَ اللهِ...إِلي ...الْمُشْرِكِينَ)

برائت همگاني

وَ أَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَي النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذاب أَلِيم (توبه : 3)

(و اين آيات، اعلامي است) از سوي خدا و پيامبرش (به مردم) در روز حجّ اكبر (عيد قربان يا روز عرفه) كه خدا و رسولش از مشركان بيزارند. (با اين حال) اگر توبه كنيد (و دست از شرك و كفر برداريد،) اين برايتان بهتر است. و اگر روي بگردانيد، پس بدانيد كه (كاري از شما ساخته نيست و) هرگز نمي توانيد خدا را ناتوان كنيد. و كافران را به عذابي دردناك بشارت ده.

نكتـه ها:

* آيه اوّل اين سوره، اعلام برائت به خود مشركان بود، اينجا اعلام برائت از مشركان به عموم مردم است.

* «حجّ اكبر»; يا روز عيد قربان است، (66) يا روز عرفه و يا مراسم حج (67) ، در برابر مراسم «عمره» كه حجّ اصغر است.

پيـام ها:

1ـ براي جلوگيري از مظلوم نمايي دشمن و تبليغ عليه شما، مردم را در جريان بگذاريد. (أُذُنٌ .... إِلَي النّاسِ)

2ـ در تبليغ، از عنصر زمان و مكان غفلت نكنيد. (يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ)

3ـ از تشويق و تهديد، استفاده كنيد. (إِنْ تُبْتُمْ...خَيْرٌ لَكُمْ، إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا)

4ـ هنگام قطع روابط، روزنه اي براي پيوند باقي گذاريد. (فَإِنْ تُبْتُمْ)

5 ـ مهلت چهار ماهه، نشان لطف خداست، نه عجز او. (غَيْرُ مُعْجِزِي اللهِ)

ميقات

آغاز ضيافت

إِنِّي أَنَاْ رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمـُقَدَّسِ طُويً (طه : 12)

همانا من پروردگار تو هستم. پس كفش خود را بيرون آور، به درستي كه تو در سرزمين مقدّس «طُوي» هستي.

نكتـه ها:

* نام موسي در 20 سوره و 136 بار، در قرآن آمده است. ماجراي موسي (عليه السلام) از بزرگ ترين داستان هاي قرآن است، زيرا حدود 900 آيه از قرآن را به خود اختصاص داده است.

* كلمه «ربّ» كه از اسماي حسناي الهي است، بيش از 970 مرتبه در قرآن آمده است و خداوند در اوّلين تجلّي بر حضرت موسي (عليه السلام) ، خود را با اين نام به او معرفي فرمود. (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ) و چون نبوّت حضرت موسي (عليه السلام) با ندا و كلام الهي آغاز شد، لذا او را كليم اللّه مي نامند. (وَ كَلَّمَ اللهُ مُوسي تَكْلِيماً) (68)

* «وادي المقدّس» به مكان دور از عيب و گناه اطلاق مي گردد و «طوي» يعني چيزي يا جايي كه با بركت آميخته شده است.

* در حديثي مي خوانيم كه مراد از كندن دو كفش، دل كندن از دو نگراني است: يكي نگراني از وضع همسر در آن سرما و ديگري، نگراني از شرّ فرعون. (69) بعضي نيز آن را اشاره به همسر و فرزند و يا حبّ دنيا و آخرت دانسته اند.

* در تورات كنوني نيز عبارت «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ » به همين تعبير آمده است. (70)

پيـام ها:

1ـ چه بسا انسان به قصد كاري گام برمي دارد، امّا به نتيجه ديگري مي رسد. (آتِيكُمْ مِنْها بِقَبَس...نُودِيَ)

رفت موسي كآتشي آرد بدست *** آتشي ديد او كه از آتش بِرَست

2ـ همين كه اراده خداوند بر تحقّق چيزي تعلّق گرفت، تمام وسايل به خدمت آن هدف درمي آيند. (تاريكي شب، بارداري همسر، گم كردن راه، ديدن آتش، همه مقدّمه جذب موسي (عليه السلام) و ارائه وحي و نبوّت به او در ميعادگاه الهي شد.)

3ـ هر كجا كه ناباوري احساس مي شود، بايد تأكيد بيشتري كرد. (إِنِّي أَنَا رَبُّكَ)

4ـ آثار قداست و معنويت كار بايد در ظاهر افراد نيز پيدا باشد. (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ)

5 ـ رابطه عميق با خداوند، در گرو دل كندن از وابستگي هاست. (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ)

6ـ براي دريافت مسئوليت، فروتني از ابتدائي ترين لوازم است. (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ)

7ـ بعضي از مكان ها داراي قداست خاصي هستند. (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ)(پابرهنه شدن و بيرون آوردن كفش، از آداب ورود به مكان هاي مقدّس است)

8 ـ پيام هاي مقدّس، در مكان هاي مقدّس نازل مي شوند. (نُودِيَ ...بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ)

9ـ پذيرش مسئوليت هاي آسماني در دل پاك طبيعت، همچون; كوه طور، وادي مقدّس طُوي و غار حرا بوده است. (نُودِيَ...بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُويً)

حرمت شعائر الهي

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي وَ لا تَعاوَنُوا عَلَي اْلإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (مائده : 2)

اي كساني كه ايمان آورده ايد! حرمت شعائر الهي، و ماه حرام، و قرباني حج و حيواناتي كه براي حج علامت گذاري شده اند و راهيان خانه خدا، كه فضل و خشنودي پروردگارشان را مي طلبند نشكنيد، و هرگاه از احرام بيرون آمديد (و اعمال عمره را به پايان رسانديد) مي توانيد شكار كنيد. و دشمني با گروهي كه شما را از مسجدالحرام بازداشتند، شما را به بي عدالتي و تجاوز وادار نكند. و در انجام نيكي ها و دوري از ناپاكي ها يكديگر را ياري دهيد، و هرگز در گناه و ستم، به هم ياري نرسانيد، و از خداوند پروا كنيد، كه همانا خداوند، سخت كيفر است.

نكتـه ها:

* «هَدْي»، حيوان بي نشاني است كه براي قرباني در حج هديه مي شود، و «قَلائِدَ» حيواناتي هستند كه پيش از مراسم حج، با آويختن چيزي به گردن آنها يا داغ زدن، علامت دار مي شوند تا در مناسك حج، قرباني شوند.

* خداوند در ابتداي اين آيه، احترام به همه شعائر را واجب و هتك حرمت آنها را حرام نموده است، ولي در ميان شعائر، چند مورد را به خصوص ذكر كرده است از جمله: چهار ماه رجب، ذيقعده، ذيحجّه و محرّم كه جنگ در آنها حرام است و ماه ذيحجّه كه حج در آن انجام مي شود، هَدْي كه قرباني بي نشان است و قلائد كه قرباني نشان دار است.

* در سال ششم هجري، مسلمانان با طيّ هشتاد فرسخ راه از مدينه به مكّه آمده بودند تا حج بگذارند، ولي كافران مانع شدند و صلح حديبيه پيش آمد. اكنون كه مكّه فتح شده، نبايد دست به تجاوز بزنند. (صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ)

* در آيه 177 سوره بقره، مواردي از «برّ» را بيان كرده است: (لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ الْكِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَلي حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ...وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ) برّ، ايمان به خدا و قيامت وفرشتگان وكتاب آسماني و انبيا و رسيدگي به محرومان جامعه وپايبندي به قراردادها وصبر در كارهاست.

* در روايات بسياري به تعاون بر نيكي ها وياري رساندن به مظلومان ومحرومان، سفارش شده واز كمك وياري به ستمگران نهي شده است و ما در اينجا چند حديث را براي تبرّك ذكر مي كنيم:

* امام صادق (عليه السلام) فرمود: هر كس براي ياري رساندن به ديگران گامي بردارد، پاداش مجاهد و رزمنده دارد. (71)

* تا زماني كه انسان در فكر ياري رساندن به مردم است خداوند او را ياري مي كند. (72)

* ياري كردن مسلمان، از يك ماه روزه مستحبّي واعتكاف بهتر است. (73)

* هر كس ظالمي را ياري كند خودش نيز ظالم است. (74)

* حتّي در ساختن مسجد، ظالم را ياري نكنيد. (75)

پيـام ها:

1ـ خداوند از مؤمنان، انتظار ويژه اي دارد. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا...)

2ـ احترام گذاردن به شعائر الهي، وظيفه اهل ايمان است. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ)

3ـ هتك حرمت و قداست شعائرالهي، حرام است. (لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ)

4ـ همه زمان ها يكسان نيستند. برخي روزها مثل ايّام اللّه و برخي ماه ها مثل ماهِ حرام، احترام ويژه اي دارند. (لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ)

5 ـ حيواني هم كه در مسير هدف الهي قرار گيرد، احترام دارد. (وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ)

6ـ راهيان خانه خدا بايد مورد احترام قرار گيرند. (وَ لاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ) (هر برنامه اي كه به احترام و امنيّت زائران خانه خدا ضربه بزند حرام است، خواه در سفر حج باشد يا عمره.)

7ـ هدف اصلي در حج، زيارت كعبه است.(آمِّينَ الْبَيْتَ)

8 ـ حج و عمره، راهي براي تحصيل دنيا وآخرت است. (يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً)

9ـ سراغ سود حلال رفتن يك ارزش است. قرآن، فضل پروردگار را كه همان سودِ كسب و كار است، در كنار رضوان وقرب الهي قرار داده است. (يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً)

10ـ هر نوع فعّاليّت اقتصادي و تجاري در مكّه، براي كشورهاي اسلامي آزاد است. (يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ)

11ـ بهره هاي مادّي، تفضّل الهي به انسان و از شئون ربوبيّت اوست. (فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ)

12ـ دشمني هاي ديگران در يك زمان، مجوّز ظلم و تجاوز ما در زماني ديگر نمي شود. (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ...أَنْ تَعْتَدُوا)

13ـ بي عدالتي وتجاوز از حد، حرام است حتّي نسبت به دشمنان. (شَنَآنُ قَوْم... أَنْ تَعْتَدُوا)(در انتقام نيز عدالت را رعايت كنيد.)

14ـ احساسات ديني، بهانه ظلم نشود. (صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا)

15ـ وفاي به پيمان ها وحفظ حرمت و قداست شعائر الهي نياز به همياري و تعاون دارد. (لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللهِ...وَ تَعاوَنُوا)

16ـ چشم پوشي از خطاي ديگران، يكي از راه هاي تعاون بر نيكي است. (لا يَجْرِمَنَّكُمْ...تَعاوَنُوا)

17ـ حكومت و جامعه اسلامي، بايد در صحنه بين المللي، از مظلوم و كارهاي خير حمايت و ظالم و بدي ها را محكوم كند. (تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ وَ التَّقْوي وَ لا تَعاوَنُوا عَلَي اْلإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ)

18ـ براي رشد همه جانبه فضايل بايد زمينه ها را آماده ساخت و در راه رسيدن به آن هدف، تعاون داشت. (تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ)

19ـ به جاي حمايت از قبيله، منطقه، نژاد و زبان، بايد از «حق» حمايت كرد و به «بِر» ياري رساند. (تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ)

20ـ در جامعه اسلامي، نيكوكار تنها نيست و ستمگر ياور ندارد. (تَعاوَنُوا عَلَي الْبِرِّ... )

21ـ كساني كه قداست شعائر الهي را مي شكنند و به بدي ها كمك مي كنند، بايد خود را براي عقاب شديد الهي آماده كنند. (وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ)

محرمات احرام 1

الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْر يَعْلَمْهُ اللهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْبابِ (بقره : 197)

(موسم عمره و) حج (در) ماه هاي معيّني است (شوّال، ذي القعده، ذي الحجة)، پس هر كه در اين ماه ها فريضه حج را ادا كند، (بداند كه) آميزش جنسي و گناه وجدال در حج روا نيست و آنچه از كارهاي خير انجام دهيد خدا مي داند. و زاد و توشه تهيه كنيد كه البتّه بهترين زاد و توشه، پرهيزگاري است. اي خردمندان! تنها از من پروا كنيد.

نكتـه:

* كلمه «رفث» به معناي آميزش جنسي و «فسوق» به معناي دروغ، ناسزاگويي و جدال و گفتن« لاو الله» و «بلي و الله» است.

تفسير اين آيه در مباحث قبلي كسب توشه بيان شد.

محرمات احرام 2

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْل مِنْكُمْ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ أَوْ كَفّارَةٌ طَعامُ مَساكِينَ أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً لِيَذُوقَ وَبالَ أَمْرِهِ عَفَا اللهُ عَمّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللهُ مِنْهُ وَ اللهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقام (مائده : 95)

اي كساني كه ايمان آورده ايد! در حال احرام، شكار را نكشيد، و هر كس از شما به عمد، شكاري را بكشد، كيفر و كفّاره اش كشتن نظير آن حيوان از چهارپايان است كه (به اين نظير بودن) دو شاهد عادل از ميان خودتان حكم كنند. (اين حيوان قرباني) هديه اي است كه به كعبه برسد (وآنجا ذبح شود) يا (به جاي قرباني) براي جبران آن (به شصت) فقير طعام بدهد يا برابر آن روزه بگيرد. (اين كفّاره هاي سه گانه) براي آن است كه جزاي كار خود را بچشد. خداوند از گذشته شما (كه قانون كفّاره نيامده بود) گذشت. و هر كس اين كار را تكرار كند، خداوند از او انتقام مي گيرد، و خداوند، شكست ناپذير و انتقام گيرنده است.

نكتـه ها:

* كلمه «حُرُمٌ» به معناي كسي است كه براي حج يا عمره، مُحرم شده است و كلمه «نْعَمَ» كه جمع آن «أَنْعامٌ» است، به شتر، گاو و گوسفند گفته مي شود.

* كلمه «مِسْكِين» از «سَكَنَ»، به كسي گفته مي شود كه به خاطر تهي دستي و فقر، از مسكن خود خارج نمي شود و به اصطلاح فقر او را از پا در آورده و خانه نشين كرده است.

* امام صادق (عليه السلام) فرمود: كفّاره شترمرغ، شتر و كفّاره الاغ وحشي، گاو و كفّاره آهو، گوسفند و كفّاره گاو وحشي، گاو اهلي است. (76)

پيـام ها:

1ـ خداوند، از مؤمنان انتظار ويژه اي دارد. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا...)

2ـ امنيّت در حال احرام، حتّي براي حيوانات نيز بايد حفظ شود. (لا تَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ)

3ـ فلسفه تحريم يا حلال ساختن، هميشه ذاتي و مربوط به خود موارد نيست، بلكه گاهي به اقتضاي شرايط زماني و مكاني است، پس زمان ومكان، تاريخ و جغرافيا، در حكم الهي تأثير دارد. (وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ)

4ـ اسلام براي حالات خاص، دستورات ويژه اي دارد. (وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ)

5 ـ قوانين اسلام براي همه است. (وَ مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ)

6ـ خطرناكتر از عمل و تخلّف، انگيزه و هدف و سوء قصد آگاهانه است. (مَنْ قَتَلَهُ مِنْكُمْ مُتَعَمِّداً)

7ـ كيفر، بايد عادلانه باشد. (مِثْلُ ما قَتَلَ)

8 ـ پرداخت كيفر و جريمه بايد دقيق باشد. (يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْل)

9ـ اسلام به عدالت در همه جا توجّه دارد. (ذَوا عَدْل مِنْكُمْ)

10ـ اسلام به هر مناسبتي به مسئله گرسنگان و فقرزدايي توجّه دارد. (طَعامُ مِسْكِين)

11ـ حيواناتي كه در مكّه ذبح مي شوند، هديه هستند. (هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ)

12ـ دست مجرم را در انتخاب نوع جريمه (قرباني، اطعام، روزه) باز بگذاريم و شرايط مالي و توان جسمي او را ناديده نگيريم. (فَجَزاءٌ مِثْلُ ما قَتَلَ...أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِياماً)

13ـ كيفر قانون شكني به قدري سنگين است كه اطعام شصت فقير يا گرفتن شصت روز روزه تنها گوشه اي از آن است، نه تمام آن. (لِيَذُوقَ) («يذوق» كه به معناي چشيدن است، نشانه مقدار جريمه است)

14ـ اجراي قوانين، پس از ابلاغ رسمي آنهاست. (عفي الله عما سلف)قانون موارد قبلي را شامل نمي شود.

15ـ در تكرار شكار، علاوه بر جريمه، انتقام و قهر الهي نيز وجود دارد. (وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللهُ)

16ـ اصرار بر گناه و تكرار آن، بسيار خطرناك وعقوبت سختي در پي دارد. (وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللهُ مِنْهُ وَ اللهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقام)

17ـ تهديدات الهي را جدّي بگيريم. (فَيَنْتَقِمُ اللهُ... عَزِيزٌ ذُو انْتِقام)

محرمات احرام 3

أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ (مائده : 96)

(البتّه) شكار دريا و خوراك آن براي شما حلال شده كه توشه اي براي شما و كاروانيان است، ولي تا وقتي مُحرم هستيد، صيد صحرايي بر شما حرام است. و از خداوندي كه به سوي او محشور مي شويد، پروا كنيد.

نكتـه ها:

* تفسير مجمع البيان وبرخي تفاسير ديگر و كتب فقهي، از اين آيه استفاده كرده اند كه در حال احرام، صيد حيوانات دريايي و مصرف آن حلال است، امّا حيوانات صحرايي، شكار و مصرفشان حرام است.

البتّه مراد از حيوان دريايي، آبزيان و حيواناتي است كه در آب زندگي مي كنند، گرچه در رودخانه باشد.

* امام صادق (عليه السلام) درباره «وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ» فرمودند: مقصود ماهي نمك زده اي است كه مي خورند.(77) (كه براي مدّت طولاني و در سفرها به وسيله نمك زدن مانع فاسد شدن آن مي شدند.)

پيـام ها:

1ـ براي افراد محرم، همه راه ها بسته نيست. (خداوند در كنار منع شكار صحرايي، شكار دريايي را جايز دانسته است.) (أُحِلَّ ...حَرَّمَ)

2ـ شكار آنگاه حلال است كه براي تغذيه باشد نه تفريح و لغو. (مَتاعاً لَكُمْ)

3ـ منافع و فرآورده هاي دريايي، تنها مخصوص ساحل نشينان نيست. (مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ)

4ـ ساحل نشينان، در بهره گيري از دريا اولويّت دارند. (لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ) (كلمه «لَكُمْ» قبل از كلمه «لِلسَّيّارَةِ» آمده است)

5 ـ صيد حيوانات صحرايي يا خوردن آن در حال احرام، بي تقوايي است. (حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً وَ اتَّقُوا اللهَ)

6ـ به متخلّفان بايد هشدار داد. (وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)

7ـ ايمان به قيامت ومحاسبه اعمال، عامل بازدارنده از گناه است. (وَ اتَّقُوا اللهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ)

آزمايش مؤمنان

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللهُ بِشَيْء مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ وَ رِماحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ (مائده : 94)

اي كساني كه ايمان آورده ايد! خداوند شمارا با چيزي از شكار كه دست ها و نيزه هايتان به آن مي رسد مي آزمايد تا خداوند معلوم گرداند چه كسي در باطن از او بيم دارد (و تسليم فرمان اوست و از شكار مي گذرد) پس بعد از اين هر كه تجاوز كند، او را عذابي دردناك است.

نكتـه ها:

* در ايّام حج و حالت احرام، حاجي حقّ شكار ندارد. همان ايّام گاهي شكار تا نزديكي انسان مي آيد و مي توان به راحتي به آن دست يافت، ولي آزمايش الهي به اين است كه دست به شكار نزنيم. در حديث مي خوانيم: در عمره حُديبيه حيوانات شكاري فراواني براي مسلمانان ظاهر شدند كه مسلمانان مي توانستند به راحتي آنان را صيد كنند.(78)

* در قرآن، مسأله شكم و غذا، به عنوان يكي از اسباب آزمايش الهي مطرح شده است به نمونه هاي زير توجّه كنيد:

الف: آدم و حوا در مسأله غذا شكست خوردند. (لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ)(79)

ب: بني اسرائيل در تحريم صيد ماهي در شنبه ها، شكست خوردند.

(وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ)(80)

ج: يكي از فرماندهان بني اسرائيل هنگام عبور سربازانش از يك منطقه و رسيدن به نهر، فرمان داد كه از آب آن ننوشند، ولي يارانش جز اندكي خوردند.(فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاّ قَلِيلاً)(81)

د: روزه گرفتن، خود يك آزمايش بزرگ است.

هـ : نزديك آمدن شكار به حجاج در حالت احرام، كه حقّ صيد ندارند. (تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ)

*سؤال: انسان كه چيزي را آزمايش مي كند، براي اطلاع و علم است، امّا خدا كه همه چيز را مي داند چرا آزمايش مي كند؟

پاسخ: حضرت علي (عليه السلام) در نهج البلاغه مي فرمايد: آزمايشات الهي براي آن است تا انسان در برابر حوادث تلخ و شيرين عكس العمل نشان دهد و در برابر آن، استحقاق كيفر يا پاداش داشته باشد.(82)

خداوند بر اساس عمل، كيفر و پاداش مي دهد نه بر اساس علم خود، همان گونه كه ما نيز به خاطر علم به هنر و كارآيي فردي به او پاداش نمي دهيم، بلكه بايد براي ما كاري از خود نشان دهد تا مزد بگيرد.

* سؤال: آيا ميهمان وزائر خانه خدا، به خاطر شكار حيواني بايد به عذاب دردناك گرفتار شود؟

پاسخ: خود شكاركردن، عذاب دردناك ندارد، بلكه عذاب به خاطر شكستن قداست حرم و اِحرام وقانون شكني اوست. (مَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ)

پيـام ها:

1ـ آزمايش مؤمنان، يك سنّت قطعي پروردگار است. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ) (حرف «لام» و فعل مضارع و نون تأكيد، نشانه قطعي بودن است)

2ـ خداترسي آنجا آشكار مي شود كه زمينه گناه فراهم باشد و انسان خطا نكند. (تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ)

3ـ نعمت هاي در دسترس، وسيله آزمايش اند. (لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللهُ بِشَيْء...تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ)

4ـ هر چيزي كه دست ما به آن مي رسد، رزق و حلال نيست. (تَنالُهُ أَيْدِيكُمْ)

5 ـ ملاك تقوا، خوف باطني است، نه تنها حياي ظاهري. (يَخافُهُ بِالْغَيْبِ)

6ـ تكليف و مسئوليّت، بعد از ابلاغ است. (بَعْدِ ذلِكَ)

7ـ حاجي كه فرسنگ ها در بيابان ها به عشق حق مي رود، گاهي يك شكاركوچك او را از پا درمي آورد و به نافرماني مي كشد كه نتيجه آن عذاب الهي است. (مَنِ اعْتَدي بَعْدَ ذلِكَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِيمٌ)