بسم الله الرحمن الرحيم
پيشگفتار
در سرزمين وحي، خود را در برابر آينه قرآن قرار دهيم
و زشتي و زيبايي خود را بنگريم كه استناد به قرآن دقيق تر، سريع تر، مؤثّرتر و مورد اتفاق همه مسلمانان مي باشد.
قرآن مي فرمايد: (إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَرِ )
(1)
ولي نماز ما، نه خود و نه جامعه ما را از فحشا و منكر باز نداشت. مشكل چيست؟
در مكه، سنگ ها مرمر، آب زمزم، قبله بدون انحراف، جمعيت ميليوني،
زير پا نفت، قرائت امام جماعت عالي است، پس چرا اين نماز مانع بزرگ ترين منكرات را كه تجاوز دشمنان به كشورهاي اسلامي و قتل عام مسلمانان است نمي گيرد.
مشكل در اين است كه به شرايط و اموري كه بازدارنده انسان ها از فساد و منكر است توجّه نمي شود.
قرآن از ما خواست به هنگام نماز روي خود را از بيت المقدس به سمت مسجد الحرام
بگردانيم تا يهوديان بر ما منّتي نداشته باشند. (لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ)
(2)
ولي امروز ما با دست خود، خود را وابسته مي كنيم تا بر ما حجّت داشته باشند.
قرآن فرمود: (لَنْ يَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً)
(3)
و امروز كفار بر ما همه نوع سلطه اي دارند.
قرآن فرمود: (لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ)
(4)
و امروز سرمايه كشورهاي اسلامي به دست چه كساني است؟
قرآن مي فرمايد: (لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ)
(5)
و در جامعه ما گروهي ظالم و گروهي مظلوم و بعضي نسبت به زيردستان ظالم و نسبت به ابرقدرت ها مظلوم هستند.
قرآن مي فرمايد: (تُؤَدُّوا اْلأَماناتِ إِلي أَهْلِها)
(6)
آيا امروز مسئوليت ها و بودجه ها و امكانات به دست كيست؟
بار ديگر خود را در آينه قرآن ببينيم. قرآن با فريادِ (ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً)
(7)
فرمود: منحرفان را ياور خود نگيريد! ولي متأسفانه ما گرفتيم.
قرآن با فريادِ (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً)
(8)
و (أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً)
(9)
و فريادِ (لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً)
(10)
و فريادِ (كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ)
(11)
به ما گفت، تمام عزت و قدرت براي خداست. قدرت هاي غير الهي مثل تار عنكبوت سست و ضعيف هستند و توان آفريدن يك مگس را هم ندارند،
ولي بسياري از مسلمانان در برابر اين فريادها مثل پسر نوح كه مي گفت: (سَآوِي إِلي جَبَل يَعْصِمُنِي)خود را به ابرقدرت ها وابسته كردند.
در آن زمان پسر نوح گمان مي كرد كوه او را نجات مي دهد و در اين زمان آنها گمان مي كنند قدرت ها آنها را نجات مي دهند.
آيا با مشاهده فرار شاه ايران و آوارگي منافقان و ذلّت صدام، كافي نيست كه باور كنيم كه خدا مي فرمايد:
(أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ) و باور كنيم كلام خدا را كه مي فرمايد: (هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاِْيمانِ )
ما گمان مي كنيم برخي كارها از اهميت ايمان به خدا ارزشمندتر است.
در حالي كه قرآن مي فرمايد: (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ)
(12)
ما گمان مي كنيم بعضي از صحنه هايي كه به وجود آمده اند طبيعي است،
حتي بعضي از انفجارها نقشه اي بيش نيست. قرآن به ما ياد داده كه(وَ جاؤُ عَلي قَمِيصِهِ بِدَم كَذِب)
(13)
آري مسلمان نبايد تحت تأثير جوسازي ها قرار گيرد.
قرآن به ما ياد داده است به هر گريه اي اطمينان نكنيم. (وَ جاؤُ أَباهُمْ عِشاءً يَبْكُونَ)
(14)
و به هر سوگندي دلگرم نشويم. (اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً )
ما گمان مي كنيم در برابر تهديدها بايد كوتاه بياييم. در حالي كه قرآن به ما آموخته:
الف: از زندان نترسيد: (رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ )
(15)
ب: از مرگ و شهادت نترسيد كه ساحران پس از ايمان به موسي همين كه تهديد به قتل شدند گفتند: (إِنّا إِلي رَبِّنا راغِبُونَ)
(16)
ج: از كثرت دشمن نترسيد: (كَمْ مِنْ فِئَة قَلِيلَة غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً)
(17)
و در مقابل اين ترس ها قرآن سفارش كرده كه اوست كه آرامش را بر دل مؤمنان نازل مي كند. (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ)
(18)
اوست كه امدادهاي غيبي را فرو مي فرستد. (لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَة)
(19)
اوست كه پيامبران و مؤمنان را ياري مي كند. (إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا)
(20)
اوست كه اهل تقوا را به اهداف خود رسانده و خوش عاقبت مي كند. (وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)
(21)
اوست كه مؤمنان را از ظلمات شرك و تحير و جهل و تفرقه به سوي نور مي برد. (اللهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ)
(22)
اوست كه انواع وحشت ها را در دل كفار مي افكند. (سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ)
(23)
سفر حج آزمايشگاهي است كه ما به سرزمين وحي برويم و خود را در آينه قرآن ببينيم و وعده هاي خداوند را با چشم و دل مشاهده كنيم:
چگونه خداوند به پيامبرش فرمود: (وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ)
(24)
و چنين كرد.
فرمود: (فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً)
(25)
و چنين شد.
و فرمود: دل هاي مردم را به سمت كعبه گرايش مي دهم. (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ)
(26)
و چنين شد.
در مكه ما مي بينيم كه اگر نظر خداوند به سنگي افتد،
آن سنگ محبوب دل ها مي شود و پروانهوار به دور آن مي چرخند. (وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ)
(27)
در مكه مي بينيم كه ابراهيم پايه هاي كعبه را بالا برد و دعا كرد: (رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا)
(28)
يعني اگر انسان ابراهيم باشد و كارش ساختن كعبه، ولي خداوند قبول نكند ارزشي ندارد.
* * *
يكي از فرصت هاي استثنايي زماني و مكاني، فرصتي است كه زائران خانه خدا در مكه و مدينه به سر مي برند.
مدينه شهري است كه بيشترين معصوم را در بردارد
و صدها آيه قرآن و هزاران حديث از آنجا منتشر شد و بهترين نقطه زمين و فرودگاه جبرئيل و نقطه معراج رسول خدا
(صلّي الله عليه وآله) و قربانگاه اسماعيل و هجرت گاه ابراهيم و شكنجه گاه مسلمين صدر اسلام است.
شايسته است كه مسافران سرزمين وحي در موسم حج
و ايام عمره درنگ و تدبري به آيات حج و تفسير كوتاه آن داشته باشند
و از نكته ها و پيام هاي قرآن بهره مند شوند.
بر اين اساس از «تفسير نور» بعضي از آيات را براي زائران گرامي و همكاران روحاني انتخاب و هديه مي كنم و از همه عزيزان التماس دعا دارم
و اگر لغزشي در نوشته ام بود از خداوند و پيامبرش عذرخواهي و از خوانندگان تكميل آن را خواهانم.
محسن قرائتي
در آستانه سفر
اخلاق و آداب سفر
الف: همسفر و همسفري
تنها و بدون همراه سفر كردن، مورد لعنت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) مي باشد.
(29)
پس انسان بايد قبل از سفر، رفيق پيدا كند
(30)
و بسيار بجاست كه افراد خوش اخلاق را پيدا كند، تا در طول راه مسأله اي پيش نيايد.
(31)
بعد از آن نيز با همسفران خود همفكري و همكاري كند و از خود مخالفتي نشان ندهد، مگر در مورد خلاف و گناه.
(32)
بايد بدانيم در ميان دو همسفر هر كس ملايم تر و رفيق تر است، اجر بيشتري دارد
(33)
و كسي كه از همسفرهاي خود، ناراحتي ديد
و تحمل كرد و نگذاشت كار به گفتگوهاي تند منجر شود، خداوند متعال در قيامت به او، بر فرشتگان مباهات مي كند.
(34)
ب: نماز قبل از سفر
مسافر هنگام خروج از منزل،
دو ركعت نماز بخواند، سپس خود و اهل و فرزند و مال و عافيت و دنيا و آخرت خود را به دست خدا بسپارد و حركت كند. پيامبر
(صلّي الله عليه وآله) فرمود: هركه چنين كند خداوند حاجت او را خواهد داد.
(35)
ج: آگاهي دوستان
انسان هنگام سفر، بايد دوستان خود را از سفري كه در پيش دارد آگاه سازد و آنان نيز هنگام بازگشت به ديدنش آيند.
(36)
د: خدمت به همراهان
در سفر سعي كند، به همراهان و همسفران خود خدمت كند، زيرا پيامبر
(صلّي الله عليه وآله) فرمود: «سيّد القوم خادمهم في السّفر»
(37)
; بزرگ هر قومي، كسي است كه در مسافرت به ديگران خدمت كند. و خود آن حضرت در سفري كه همراهان حضرت،
براي تهيه غذا هريك، كاري را به عهده گرفته بودند، شخصاً عهده دار جمع آوري هيزم شد و هرچه خواستند پيامبر
(صلّي الله عليه وآله) را از آن كار باز دارند، قبول نكرد و فرمود:
«انّ اللّه عزّ و جلّ يكره من عبده اذا كان مع اصحابه أن ينفرد من بينهم»
(38)
; خداوند دوست ندارد در ميان چند نفري كه با هم هستند يكي امتياز داشته و كنار باشد.
شخصي به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد:
همين كه به مكه رسيديم دوستانمان براي طواف خانه خدا حركت كردند و مرا براي نگهداري اثاثيه جا گذاشتند. امام فرمود: «انت اعظمهم اجراً»
(39)
; اجر و پاداش تو از آنان بيشتر است.
هـ : هماهنگي با مسافران
رفيق سفر بايد از نظر مقام و مال هماهنگ تو باشد و اگر بيشتر از تو پول خرج كند
و يا شخصيت و عنوان اجتماعي اش بيشتر باشد قهراً تو به يك موجود تابع و طفيلي و نيمه اسير درمي آيي.
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد: «إذا صحبتَ فاصحب نحوك و لا تصحب مَن يكفيك فإنّ ذلك مذلّة للمؤمن»
(40)
; با شخصي همانند خود دوستي كن و با كساني كه مخارج تو را مي دهند همراه نباش; زيرا با اين عمل، مؤمن خوار و اسيرگونه مي شود.
و در روايت ديگر امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «إصحَب مثلك»
(41)
; با شخصي مثل خودت همراه باش.
و: آداب ديگر
در روايات براي سفر آدابي بيان شده، مانند:
دعاو صدقه هنگام مسافرت، سفارش بستگان به تقوا
هنگام خروج از منزل، شوخي سالم با همسفران، مشورت با آنان، احترام بزرگترها و تسليم تصميمات دوستان بودن جز در گناه،
همكاري و دلسوزي، بخشش و ايثار، تعيين مسئول و مدير در مسير راه، مراعات كردن حال كساني كه ضعيف يا بيمار هستند
و يا در راه بيمار مي شوند، برداشتن وسايل لازم از قبيل: لباس، اسلحه، سوزن، نخ، مسواك، ظرف آب و يك سري ادويه جات
و وسايل لازم ديگر و سعي در رسيدن به منزل قبل از غروب، و فاصله نگرفتن از يكديگر هنگام حركت بطوري كه همديگر را نبينند،
هديه و سوغات آوردن، بازگو نكردن رنج ها و مشكلات سفر پس از بازگشت، و... كه از نقل روايات آنها صرف نظر مي كنيم.
(42)
پرسيدن مسائل ديني
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (نحل : 43)
ما قبل از تو نيز، جز مرداني كه به سويشان وحي مي نموديم
(فرشته يا موجود ديگري را) نفرستاديم (كه آنها از آمدن تو تعجب مي كنند، به آنها بگو:) اگر نمي دانيد از اهل ذكر بپرسيد.
نكتـه ها:
* اين آيه يك اصل كلي را كه عقل هر بشري مي پذيرد، مطرح مي كند وآن مراجعه به اهل علم وكارشناس است، يعني هر چه را نمي دانيد
از آگاهان واهل خبره آن سؤال كنيد. البتّه در زمينه مسائل ديني، بهترين مصداقِ «اهل ذكر» اهل بيت پيامبرند.
(43)
* طبري، ابن كثير و آلوسي نيز در تفاسيرشان، ذيل اين آيه، اهلِ ذكر را اهل بيت پيامبر معرّفي كرده اند.
* حدود شصت روايت نقل شده
(44)
كه در برخي از آنها، امامان معصوم فرموده اند:
«نحن واللَّه اهل الذكر» به خدا قسم ما هستيم، آن اهل ذكري (كه مردم بايد سؤالات خود را از آنان بپرسند).
پيـام ها:
1ـ پيامبران الهي همه از جنس خود بشر بوده اند، نه از جنس فرشتگان. (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاّ رِجالاً )
2ـ پيامبران، همه مرد بوده اند، آنهم مردانِ بالغ ورشيد. (گرچه بعضي مثل عيسي و يحيي(عليهما السلام) در طفوليّت به نبوّت رسيده اند.) (رجالاً)
3ـ نزول وحي الهي بر يك انسان تعجبي ندارد، اين سنّت خداوند براي هدايت بشر بوده است. (رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ )
4ـ جهل عذر نيست، پرسيدن و دانستن وظيفه است. (فَسْئَلُوا)
5 ـ مسائل دين را بايد از كارشناس دين پرسيد، نه هر كس كه اندك آشنائي با دين دارد. (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ)
6ـ آنجا كه انسان خود چيزي را مي داند،سؤال معني ندارد، مگر آنكه بخواهد از دانسته خود فرار كند. (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)
7ـ اگر پرسش از اهل ذكر لازم باشد، پس پذيرش پاسخ او نيز لازم است، وگرنه سؤال لغو است. (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ)
8 ـ آنجا سؤال كنيم كه خود نتوانيم بدانيم، نه آنكه هر چه را نمي دانيم، بدون آنكه فكر و تأملي كنيم،
فوراً سؤال كنيم. آيه نمي فرمايد: «فسئلوا...ان لم تعلموا» اگر نمي دانيد سؤال كنيد،
بلكه مي فرمايد: (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)اگر نمي توانيد بدانيد، سؤال كنيد.
درخواست روش بندگي
رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحِيمُ (بقره : 128)
(ابراهيم واسماعيل همچنين گفتند:) پروردگارا! ما را تسليم (فرمان) خود قرارده واز نسل ما (نيز) امّتي كه تسليم تو باشند قرارده
و راه وروش پرستش را به ما نشان ده و توبه ما را بپذير، كه همانا تو، توبه پذير مهرباني.
نكتـه ها:
* با آنكه
حضرت ابراهيم (عليه السلام) واسماعيل (عليه السلام) هر دو در اجراي فرمان ذبح، عالي ترين درجه تسليم در برابر خدا را به نمايش گذاردند،
امّا با اين همه در اين آيه از خداوند مي خواهند كه مارا تسليم فرمان خودت قرارده.
گويا از خداوند تسليم بيشتر و يا تداوم روحيّه تسليم را مي خواهند. كسي كه فقط تسليم خدا باشد،
نه تسليم عموي بت تراش مي شود و نه در برابر بت ها به زانو مي افتد و نه از طاغوت ها پيروي مي كند.
پيـام ها:
1ـ به كمالات امروز خود قانع نشويد، تكامل و تداوم آنرا از خدا بخواهيد. (رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ)
2ـ توجّه به نسل و فرزندان، يك دورنگري عاقلانه و خداپسندانه است
كه حاكي از وسعت نظر و سوز و عشق دروني است وبارها در دعاهاي حضرت ابراهيم آمده است. (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا)
3ـ راه و روش بندگي را بايد از خدا آموخت وگرنه انسان گرفتار انواع خرافات و انحرافات مي شود. (أَرِنا مَناسِكَنا)
4ـ تا روح تسليم نباشد، بيان احكام سودي نخواهد
داشت. ابراهيم (عليه السلام) ابتدا از خداوند روح تسليم تقاضا مي كند، سپس راه و روش عبادت و بندگي را مي خواهد.
(وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا)
5 ـ نياز به توبه وبازگشت الطاف الهي، در هر حال وبراي هر مقامي، ارزش است. (تُبْ عَلَيْنا)
6ـ يكي از آداب دعا، ستايش پروردگار است كه در اين آيه نيز به چشم مي خورد. (التَّوّابُ الرَّحِيمُ)
برنامه عبادت
وَ لِكُلِّ أُمَّة جَعَلْنا مَنْسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ عَلي ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ (حج : 34)
و (شما تنها امّتي نيستيد كه تكليف قرباني دارد، زيرا) ما براي هر اُمّتي آئيني قرار داديم،
تا هنگام قرباني نام خدا را بر حيواناتي كه خداوند روزي آنان كرده ببرند،
خداي شما معبود يكتاست، پس فقط تسليم او باشيد، و به بندگان خالص بشارت ده.
نكتـه ها:
* كلمه «مُخْبِتِينَ» از «خَبْتُ» يعني زمين وسيع وهموار كه خالي از فراز و نشيب است.
مخبت به انسان آرام ومطمئن گفته مي شود. كه از هرگونه پندار شرك دور باشد.
* كلمه «مَنْسَك» مصدر. يا اسم زمان ويا اسم مكان است.لذا معنا چنين است:
ما براي هر اُمّتي برنامه عبادت يا زماني را براي قرباني يا مكاني را براي آن قرار داديم.
پيـام ها:
1ـ برنامه قرباني، در تمام اديان آسماني بوده است. (لِكُلِّ أُمَّة)
2ـ هنگام قرباني، نام خدا را بايد به زبان آورد. (لِيَذَّكَّرُوا)
3ـ شيوه بندگي خداوند، تنها بايد از طريق وحي باشد. (جَعَلْنا مَنْسَكاً)
4ـ خداي ما پروردگار يكتاست. (فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ)،
همان خدايي كه هم دين مارا تأمين مي كند، (جَعَلْنا مَنْسَكاً) و هم دنياي مارا (رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ).
5 ـ نام خداوند به قدري ارزش دارد كه اگر هنگام ذبح حيوان بر زبان جاري شود،
گوشت آن حيوان حلال، وگرنه حرام خواهد بود. (لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ)
6ـ غذاي انسان هاي خداپرست نيز بايد رنگ الهي داشته باشد. (لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ)
7ـ جز براي خدا تسليم نشويد. (فَلَهُ أَسْلِمُوا)
8 ـ همين كه در تمام اديان نام خدا بردن مطرح است، پس آفريدگار همه يكي است.
زيرا اگر خداي ديگري بود، اين مراسم به صورت هاي ديگري نيز مطرح مي شد.
(فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ) (حرف «فاء» براي نتيجه است يعني وحدت مكتب، نشانه وحدت معبود است).
9ـ بشارت هاي الهي، مخصوص كساني است كه متواضع و تسليم خدا هستند. (بَشّر المخبِتين)
پيـام ها:
1ـ خداوند، هيچ امّتي را بدون مكتب نمي گذارد. (لِكُلِّ أُمَّة)
2ـ دين بايد از طرف خدا باشد. (جَعَلْنا)
3ـ مردم بايد در راه الهي گام بردارند. (هُمْ ناسِكُوهُ)
4ـ وظيفه مبلغ، هدايت امّت و استقامت در اين راه است. (وَ ادْعُ إِلي رَبِّكَ)
5 ـ راه درست، راه انبياست. (إِنَّكَ لَعَلي هُديً)
6ـ در برابر جدال و ستيز و تضعيف مخالفان، تقويت رهبران حق، لازم است. (فَلا يُنازِعُنَّكَ فِي اْلأَمْرِ وَ ادْعُ إِلي رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلي هُديً مُسْتَقِيم)
7ـ كسي كه مسئول ارشاد ديگران است بايد تسلّط بر راه حق و مستقيم داشته باشد. (لَعَلي هُديً مُسْتَقِيم)، (إِنَّكَ
لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ عَلي صِراط مُسْتَقِيم)
(43)
(كلمه «عَلي» رمز تسلّط است)
آغازي صادقانه
وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْق وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْق وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً (اسراء : 80)
و بگو: پروردگارا! مرا با ورودي نيكو و صادقانه وارد (كارها) كن
و با خروجي نيكو بيرون آر و براي من از پيش خودت سلطه و برهاني نيرومند قرار ده.
نكتـه ها:
* صدق، بهترين وصف و حالت يك كار و يك شخص در آغاز و انجام آن است.
چه بسا كارهايي كه آغاز غير صادقانه دارد و با قصد ريا، سمعه، فريب،
برتري جويي و مانند آن شروع مي شود. يا كاري آغازي صادقانه دارد،
ولي پاياني آميخته به غرور، عُجب، منّت، حبط و سوء عاقبت پيدا مي كند و بركات آن محو مي شود.
رمز شكست بسياري از حركت ها، نبود صداقت در آنها و قطع امداد الهي از آن است.
* امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
هرگاه براي ورود به كاري، ترس و وحشت داشتي اين آيه را بخوان و اقدام كن.
(44)
* انسان به جايي مي رسد كه از «صِدِّيقِينَ » مي شود، هرچه مي گويد عمل مي كند و هرچه را عمل مي كند، مي گويد.
(45)
قلب و زبان و عملش يكي مي شود.
* از مصاديق «سلطان نصير»، مي توان داشتن جانشيني لايق، ياري باوفا و وزيري دلسوز و كاردان را برشمرد.
پيـام ها:
1ـ خواسته هاي خود را در برابر خداوند به زبان بياوريم. (وَ قُلْ رَبِّ)
2ـ دعا كردن را هم بايد از خدا آموخت كه چگونه بخوانيم وچه بخواهيم. (وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي...)
3ـ يكي از اصول مديريّت، آينده نگري و دورانديشي است. (أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْق)
4ـ مهم تر از آغاز نيك، پايان و فرجام خوب است. نبايد به آغاز شيرين دلخوش بود،
بلكه بايد از خطر بدعاقبتي به خدا پناه برد. (أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْق)
5 ـ رهبري يك نهضت جهاني كه شروع و پايانش صادقانه و بي انحراف باشد،
بدون دعا و استمداد از خدا و دريافت امداد الهي ممكن نيست. (رَبّ أَخْرِجْنِي)
6ـ همه امور به دست خداست و بايد از او مدد خواست (أَدْخِلْنِي، أَخْرِجْنِي،اجْعَلْ)
7ـ كسب قدرت براي اهداف مقدّس ارزش دارد. (وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً)
8 ـ مؤمن، نصرت و امداد را تنها از خدا مي طلبد. (مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً)
اهميت حج
بانگ دعوت
وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق (حج : 27)
و در ميان مردم بانگ حج برآور تاآنان، پياده و سواره بر مركب هاي چابك از هر راه دوري به سراغ تو بيايند.
نكتـه ها:
* «ضامِر» حيواني است كه پيه بدنش آب شده و گوشت هايش به ماهيچه تبديل شده و چابك است،
مانند حيواني كه بدن سازي شده و براي مسابقات آماده است. حضرت علي (عليه السلام)
در خطبه 28 نهج البلاغه مي فرمايد: «أليوم المِضمار و غَداً السّباق» يعني امروز خود را چابك كنيد تا در قيامت بتوانيد سبقت بگيريد.
* حضرت ابراهيم (عليه السلام) گفت: خداوندا! صداي من به گوش كسي نمي رسد. خداوند فرمود: تو فرياد بزن، من به مردم ابلاغ مي كنم.
* اوّلين وظيفه زائران كعبه، پوشيدن لباس احرام و گفتن «لبّيك الّلهم لبّيك» است،
امام صادق (عليه السلام) فرمود: اين جملات پاسخ دعوت ابراهيم است.
(46)
* پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) نيز در مدينه در سال دهم دستور
داد كه مؤذّنين با بلندترين صدا مردم را براي حج همراه پيامبر دعوت كنند.
(47)
پيـام ها:
1ـ فرياد امروز اولياي خدا، در آيندگان اثر خواهد كرد. (أُذِنَ ـ يَأْتُوكَ)
2ـ انبيا از پيشگامان امر به معروف بوده اند. (وَ أَذِن)
3ـ حج رفتن، به محضر اولياي خدا رسيدن است. (يَأْتُوكَ)(نفرمود: «يأتوه» آري، در مراسم حج محور رهبر الهي است)
4ـ خداوند از غيب و آينده تاريخ خبر مي دهد. (يَأْتُوكَ ـ يَأْتِينَ)
5 ـ اگر انسان بر انجام كاري مكلّف شد، بايد مقدّمات آن را فراهم كند. (وَ عَلي كُلِّ ضامِر ...)
6ـ پياده رفتن به حج برتر از سواره است. («رِجالاً» قبل از «كُلِّ ضامِر» آمده است)
7ـ اگر در انجام كاري، اراده و عشق باشد، امكانات در مرحله بعد قرار مي گيرد. (رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِر)
8 ـ حج، تنها مقصدي است كه هميشه واز همه مناطق جهان مسافر دارد. (مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق)
فرار به سمت او
فَفِرُّوا إِلَي اللهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ (ذاريات : 50)
پس به سوي خداوند بگريزيد، كه همانا من از سوي او بر شما هشداردهنده اي آشكارم.
نكتـه ها:
* نتيجه فرار به سوي خدا، فرار از: ظلمات به نور، جهل به علم،
دلهره به اطمينان، خرافات به حق، تفرقه به وحدت، شرك به توحيد، گناه به تقوي است.
امام باقر (عليه السلام) سفر حج را مصداق فرار به سوي خدا دانستند.
(48)
پيـام ها:
1ـ انسان محدود، در برابر هزاران مسئله مادي و معنوي و در ميان تمايلات حق و باطل كه از خود يا ديگران
بر او عرضه مي شود به پناهگاهي محكم نيازمند است، و بهترين پناهگاه خداست. (فَفِرُّوا إِلَي اللهِ)
2ـ انسان چاره اي جز فرار به سوي خدا ندارد. (فَفِرُّوا إِلَي اللهِ)
3ـ نتيجه مطالعه در هستي و توجّه به خداوند بايد بندگي خدا باشد.
(وَ السَّماءَ بَنَيْناها... وَ اْلأَرْضَ... وَ مِنْ كُلِّ شَيْء خَلَقْنا زَوْجَيْنِ...لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ...فَفِرُّوا إِلَي اللهِ)
4ـ راه انبيا روشن و شفاف است. (نَذِيرٌ مُبِينٌ)
5 ـ پناهندگي به طاغوت ها، دوستان، بيگانگان، مال و مقام اثري ندارد. (فَفِرُّوا إِلَي اللهِ...وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللهِ...)
6ـ پيامبران دستور انذار و هشدار و ترساندن داشتند. (مِنْهُ نَذِيرٌ)
كسب توشه
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ
وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْر يَعْلَمْهُ اللهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْبابِ (بقره : 197)
(موسم عمره و) حج (در) ماه هاي معيّني است (شوّال، ذي القعده، ذي الحجة)، پس هر كه در اين ماه ها فريضه حج را ادا كند،
(بداند كه) آميزش جنسي و گناه وجدال در حج روا نيست و آنچه از كارهاي خير انجام دهيد خدا مي داند. و زاد و توشه تهيه كنيد
كه البتّه بهترين زاد و توشه، پرهيزگاري است. اي خردمندان! تنها از من پروا كنيد.
نكتـه ها:
* كلمه «رفث» به معناي آميزش جنسي و «فسوق» به معناي دروغ
و ناسزاگويي و جدال و گفتنِ «لا والله» و «بلي والله» است.
* زمان مطرح شده در آيه، ناظر به حج وعمره با هم است. عمره تمتّع
در طول سه ماه شوال، ذي القعده وذي الحجّه انجام مي شود، ولي زمان حج ماه ذي الحجّه است.
پيـام ها:
1ـ در عبادات اسلامي، زمان نقش مهمّي دارد. (الحج اشهر معلومات)
2ـ محيط و فضاي با صفاي حج و مكّه را نبايد با ارتكاب گناه و كدورت آلوده نمود. (لا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ)
3ـ اعتقاد و يقين به آگاهي خداوند، رمز نشاط و اميد در انجام وظائف است. (ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْر يَعْلَمْهُ اللهُ)
4ـ در هر سفري، زاد وتوشه لازم است، بهترين زاد و توشه سفر حج تقواست. (خَيْرَ الزّادِ التَّقْوي)
5 ـ پرهيزكاري نشانه خردمندي است. (وَ اتَّقُونِ يا أُولِي اْلأَلْبابِ)
ضرورت اخلاص
وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ
بِهِ أَذيً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيام أَوْ صَدَقَة أَوْ نُسُك فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ
إِلَي الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّام فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَة إِذا
رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ (بقره : 196)
و حج وعمره را براي خدا به اتمام رسانيد و اگر محصور شديد (و موانعي مانند ترس از دشمن يا بيماري اجازه نداد كه پس از احرام بستن،
حج را كامل كنيد) آنچه از قرباني فراهم است (ذبح كنيد واز احرام خارج شويد.)
وسرهاي خود را نتراشيد تا قرباني به قربانگاه برسد و اگر كسي بيمار بود
و يا ناراحتي در سر داشت (و ناچار بود سر خود را زودتر بتراشد،) بايد كفّاره اي
از قبيل روزه يا صدقه يا قرباني بجا آورد وچون (از بيماري ويا دشمن) درامان شديد،
پس هر كس بدنبال عمره تمتّع، حج را آغاز كرده آنچه را
از قرباني كه ميسّر است (ذبح كند.) و هركس كه قرباني نيافت، سه روز در ايام حج روزه بدارد
و هفت روز به هنگامي كه بازگشتيد، اين ده روزِ كامل است. (البتّه) اين (حج تمتّع) براي كسي است كه
خاندانش ساكن (مكّه و) مسجد الحرام نباشند. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او سخت كيفر است.
نكتـه ها:
* در اين آيه، كليّات وگوشه اي از احكام حج و عمره آمده است، ولي تفصيل آن در روايات و فتاواي علما مي باشد.
«حج» مناسكي است كه بنيان گذار آن حضرت ابراهيم (عليه السلام) بوده و در ميان عرب از زمان آن حضرت متداول بوده
و به فرمان خداوند اين برنامه در اسلام نيز امضا شد و تا روز قيامت نيز خواهد بود.
«عمره» به معناي زيارت است و هركس وارد مكّه شود بايد با لباس احرام به زيارت كعبه و طواف آن برود.
حج و عمره مثل اذان و اقامه، دو عمل مشابه هستند كه اندكي تفاوت دارند.
«هَدْيْ »، نام قرباني حج است.
* اين آيه، عمره تمتّع را در كنار حج تمتّع آورده است; (فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَي الْحَجِّ)، لكن يكي از
خلفا به اجتهاد خود آن را منع كرد. البتّه اين اجتهاد در برابر فرمان صريح خداوند است.
* حكم مسائل اضطراري، محدود به زمان ضرورت است. ولذا بر خلاف موارد عادي كه در سفر روزه جايز نيست،
در اين سفر در صورت عدم ذبح قرباني، روزه واجب است و آن هم بايد
در سه روز هفتم، هشتم و نهم ماه باشد، چرا كه روز دهم عيد قربان است كه روزه آن حرام مي باشد.
* امامان معصوم در تفسير جمله (أَتِمُّوا الْحَجَّ)فرمودند:
حجِ تمام، حجي است كه در آن كلام زشت، گناه و نزاع نباشد و از محرّمات پرهيز شود.
(49)
و انسان توفيق يابد امام زمان خود را ملاقات كند.
(50)
پيـام ها:
1ـ وظايف ديني را بايد تمام و كمال به انجام رسانيد. بعد از شروع اعمال حج، نمي توان آن را ناتمام و ناقص گذارد. (أَتِمُّوا)
2ـ در اعمال حج، قصد قربت و عبادت لازم است. به انگيزه جهانگردي و سياحت نمي توان حج بجا آورد. (أَتِمُّوا...اللهَ )
3ـ احكام اسلام، در مقام سخت گيري بر مردم نيست. تمام نمودن حج وعمره
بر كسي كه از درون مريض يا از بيرون ترس دارد، واجب نيست. (فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ)
4ـ مكان در عبادات سهم دارد. (يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ)
5 ـ بيماري سبب تخفيف در احكام است، نه تعطيل آن. لذا در حج، افراد معذور بايد با روزه يا صدقه يا قرباني،
وظايف خود را جبران كنند. (فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ... فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيام أَوْ صَدَقَة أَوْ نُسُك )
6ـ ملاك وجوب قرباني در حج، آسان و سهل بودن آن است. (فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّام...)
7ـ قانون عمره و حج تمتّع، تنها براي حجاجي است كه ساكن مكّه نباشند،
حج ساكنان مكّه نوع ديگري است. (أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ...ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ)
8 ـ توجّه به كيفر الهي، زمينه ساز تقواست و تقوي،
زمينه ساز انجام تكاليف. (أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ...وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ)
9ـ توجّه به تقوا، در انجام تمام فرمان هاي الهي مطرح است. (أَتِمُّوا الْحَجَّ... وَ اتَّقُوا اللهَ)
10ـ اعمال حج، قبل از اسلام به نحو ديگري بوده است. لذا قرآن بر مراعات اين تغييرات تأكيد نموده است. (أَنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ)
11ـ براي كساني كه در احكام حج تغييري دهند، كيفر شديدي است. (شَدِيدُ الْعِقابِ)
پاداشي براي هجرت
وَ مَنْ يُهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللهِ يَجِدْ فِي اْلأَرْضِ مُراغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً
إِلَي اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي اللهِ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحِيماً (نساء : 100)
و هر كه در راه خداوند هجرت كند، اقامتگاه هاي بسيار همراه
با گشايش خواهد يافت و هر كه از خانه اش هجرت كنان به سوي خدا و پيامبرش خارج شود،
سپس مرگ، او را دريابد حتماً پاداش او بر خداوند است و خداوند آمرزنده مهربان است.
نكتـه ها:
* يكي از مسلمانان مكّه بيمار شد گفت مرا از مكّه بيرون ببريد تا جزء
مهاجران باشم. همين كه او را بيرون بردند، در راه درگذشت. سپس اين آيه نازل شد.
* همه هجرت هاي مقدّس، مثل هجرت براي جهاد، تحصيل علم، تبليغ و ... مصداق اين آيه است.
* امام صادق (عليه السلام) فرمودند: كسي كه براي معرفت امام زمان
خود از خانه و شهر خود خارج شود، ولي اجل به او مهلت ندهد، از مصاديق اين آيه است.
(51)
پيـام ها:
1ـ هجرت، زمينه ساز گشايش و توسعه است. (مَنْ يُهاجِرْ...يَجِدْ فِي اْلأَرْضِ مُراغَماً) نابرده رنج، گنج ميسّر نمي شود.
2ـ ما مكلّف به وظيفه ايم، نه نتيجه. مهم خروج از منزل است، نه وصول به مقصد. (وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ)
3ـ راه خدا و رسول را برويد، نگران مرگ و حيات نباشيد. (ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ)
4ـ پاداش «مهاجر» با خداست و بالاتر از بهشت است. (وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَي اللهِ)