اسامي كعبه در قرآن

محمد ابراهيم جناتي

- ۲ -


7ـ علت نامگذاري مكّه به «امّ القري»

الف: فخر رازي در تفسير خود چنين مي گويد: «انّما سميّت بذلك اجلالاً لًها لانّ فيها البيت و مقام ابراهيم(ع) و العرب تسمي اصل كلّ شي اُمُّه.»

يعني: «علت نامگذاري مكّه بدين اسم، در واقع نوعي تجليل از مكّه مكرّمه است، زيرا خانه خدا و مقام ابراهيم(ع) در آن قرار دارد و عرب نيز ريشه هر چيزي را «امّ» مي گويد.»

ب: ابن منظور در لسان العرب مي نويسد: «انّما سميّت بامّ القري لانّها قبلة جميع الناس يؤموّنها.»

يعني: «از آنجا كه مكّه قبله همه مردم است و بدان سو نماز مي گذارند، «امّ القري» ناميده شد.

و خداوند متعال نيز از مكّه به امّ القري تعبير نموده است.

«و كذلك اَوْحينا اليك قرآناً عربيّاً لِتنذرَ امّ القري و من حولها...»(27)

«و نيز قرآن را به زبان عربي بر تو نازل كرديم تا ام القري (مكّه) و ساكنان اطرافش را بيم دهي.»

و در آيه ديگر: «...لتنذر ام القري و من حولها...»(28)

«... تا با آن مردم امّ القري و مردم اطرافش را بيم دهي...»

8 ـ در بعضي از آيات از مكّه به لفظ «بَلَد»، تعبير شده است.

«لا اقسم بهذاالبلد و انت حلّ بهذاالبلد»(29)

«قسم به اين شهر، و تو در اين شهر سكونت گزيده اي.»

«والتين و الزيتون و طور سينين و هذاالبلد الامين.»(30)

«سوگند به انجير و زيتون، سوگند به طور مبارك، سوگند به اين شهر ايمن.»

«در آيات 126 بقره، 35 ابراهيم نيز از مكّه به بَلَد تعبير شده است.»

9 ـ در بخشي از آيات از مكّه به «بلدة» تعبير شده است

«انما امرت اَن اعبد ربّ هذه البلدة الّذي حرّمها...»(31)

«جز اين نيست كه به من فرمان داده اند كه پروردگار اين شهر را كه خدا حرمتش نهاده، و همه چيز از آن اوست پرستش كنم.»

10 ـ تعبيـر از مكّـه به «حـرم امن»

«اَوَلم نمكّن لهم حرماً آمناً يجبي اليه ثمراتُ كلّ شي رزقاً منْ لدُنّا.»(32)

«آيا آنها را در حرمي امن جاي نداده ايم كه هرگونه ثمرات در آن فراهم مي شود و اين رزقي است از جانب ما...»

«اَوَلَمْ يَروْا انّا جعلنا حرماً آمناً...»(33)

«آيا ندانسته اند كه حرم امن را جاي مردم قرار داديم، و حال آنكه مردم در اطرافشان، به اسارت ربوده مي شوند.»

11 ـ چگونگي بوجود آمدن خانه كعبه

در صفحات قبل بطور فشرده اشاره كرديم كه ابراهيم(ع) بعد از ويران شدن خانه خدا، دوباره آن را ساخت. و همچنين اشاره كرديم: كه اين خانه مقدّس قبل از ابراهيم(ع) و حتّي دو هزار سال قبل از آدم ابوالبشر، وجود داشته، و مردم گرداگرد آن طواف مي كرده اند. و اكنون طبق وعده اي كه از قبل داده بوديم شرح بيشتري در اين زمينه تقديم مي شود:

كيفيت ساختماني خانه خدا، همانطور كه حضرت ابراهيم(ع) ساخته بود، تا مدّت زماني باقي ماند تا اينكه پس از گذشت زمان (طبق نقل كتاب الفقه على المذاهب الخمسة) قصّي بن كلاب جدّ پنجم پيامبر اسلام(ص) آن را تجديد بنا كرد.

اين بناء نيز همچنان ادامه داشت، تا عمر شريف پيامبر(ص) به 35 سال رسيد، كه ناگهان در همان سال سيل عظيمي مكّه مكرمه را محاصره كرد، بطوري كه ديوارهاي بيت را فرا گرفت و ويراني هايي نيز به وجود آورد. سپس قريش مكه، آن را تجديد بنا كردند، و آنگاه كه ديوار خانه تقريباً به اندازه قامت انسان رسيد، و شرايط براي نصب حجرالاسود مهيّا شد، قبايل عرب براي نصب آن، دچار اختلاف شديدي شدند، زيرا هر كدام، دوست داشتند اين افتخار نصيب آنان شود.

به هر حال آنقدر اختلافات بالا گرفت كه نزديك بود هر لحظه آتش جنگ در ميانآنان شعله ور شود وليكن با داوري صحيح و عقل و درايت پيامبر اسلام(ص) اين مشكل بخوبي حلّ شد.

حل مشكل

حضرت لباس خود را روي زمين پهن كرد، و سنگ را با دست خويش روي آن قرار داد، و سپس فرمود: بزرگتر هر قبيله، قسمتي از اين لباس را بگيرد، همگان دستور پيامبر را اطاعت نموده و سنگ را تا برابر مكان تعيين شده، براي نصب، حمل كردند، و آنگاه پيامبر(ص) با دست مبارك خود، سنگ را در مكان مخصوص قرار داد.

اين وضع همچنان باقي بود تا زماني كه يزيدبن معاويه به حكومت رسيد، يزيد در زمان حكومتش با عبدالله بن زبير درگيري شديدي پيدا كرد، كه در نتيجه طبق دستور وي از روي كوه هاي مكّه، با منجنيق خانه خدا را سنگباران كردند.

مورخين نوشته اند در اين حمله ده هزار سنگ به خانه خدا اصابت، و آن را ويرانكرد. ولي ابن زبير پس از فرو نشستن آتش جنگ، خانه كعبه را به همان شكلي كه در سابق بود ساخت، و اطراف آن را به وسيله چوب هايي حصار كشي كرد.

و باز به گواهي تاريخ: خانه خدا مدّت زماني به همين شكل باقي بود تا زماني كه حكومت به عبدالملك مروان رسيد، در ايّام خلافت وي، حجاج بن يوسف ثقفي ابن زبير را محاصره كرد و به قتل رساند. وليكن قتل ابن زبير به سادگي صورت نگرفت، زيرا حَجاج هم مانند يزيد، خانه خدا را سنگباران و مقداري از آن را خراب كرد و نهايتاً ابن زبير را كشت، و سپس خود حجاج، مقدار ويران شده از خانه كعبه را، دوباره درست كرد، وليكن ديوار كعبه را تغيير داد و درب غربي را هم، كه يكي از ابواب بيت بود، مسدود كرده و سرانجام ساختمان خانه خدا، توسط حجاج همچنان تا سال 1040 هجري باقي بود، تا آنكه باران شديدي، با دانه هاي درشت، باريدن گرفت و صدمه فراواني به ديوارهاي خانه خدا زد. در اين هنگام مسلمين جهان از اقصي نقاط دنيا، براي تعمير خانه خدا، متفق شدند و خانه امن را بدين شكل كه الآن موجود است، تعمير كردند.

12 ـ چگونگي به وجود آمدن مسجدالحرام و اهميّت آن

تاريخ نويسان معتقدند: مسجدالحرام داراي سابقه طولاني تاريخي است، و همين مسأله موجب تأسيس شهر مكّه شده است. لذا در سال 17 هجري به خاطر نياز شديد، آن را توسعه دادند; يعني از همه اطراف ديوارهاي كوتاهي به دور آن كشيدند.

ولي در سال 979 هجري و در زمان حكومت سلطان سليم دوّم، بناهاي اطراف آن تجديد و در زمان فرزندش سلطان مراد، كامل شد.

ولي اين مساحت نيز هرگز جوابگوي جمعيّت زيادي كه براي زيارت، به خانه خدا مي آمدند، نبود. و لذا در سال 1375 هجري يعني در اوائل حكومت آل سعود، بار ديگر اطراف مسجد توسعه يافت و مساحت آن از 29127 متر به 160168 متر رسيد. و اخيراً نيز مجدداً مسجد را توسعه داده اند.

بهر حال هر چه در توسعه و ساختمان مجدّد بيت الله، اتفاق افتاده باشد، تأثيري در واقعيّت اين مهبط وحي ندارد، و در واقع مسجدالحرام همان جايي است كه اولين نداي توحيد از حلقوم پاك پيامبر اسلام(ص) بلند شد كه:

«يا ايّهاالناس قولوا لا الهَ اِلاّ الله تفلحوا.»

آري اين نقطه مقدس از سرزمين وحي، اثر شگرفي در بر انگيختن روح علم و معرفت و هدايت مردم به توحيد و نابودي شرك و الحاد، دارد.

13 ـ فضيلت نماز در مسجدالحرام

رواياتي كه در اين مورد از ائمّه معصومين ـ عليهم السلام ـ به دست ما رسيده، بسيار زياد است، وليكن از باب تبرّك به يك روايت اكتفاء مي كنيم.

«روي اَنّ الصلاة في المسجدالحرام افضل مِن مائة صلوة في غيره منَ المساجد.»

يعني: «يك نماز در مسجدالحرام، از يكصد نماز در غير آن، بافضيلت تراست.»