مسجد فتح :
اين مسجد در شمال غربي مدينه در دامنه کوه سَلْع بر بلندي قرار
دارد . در اين مسجد بود که رسول خد ( صلّي الله عليه
وآله ) در جنگ خندق بر مشرکان نفرين کرد و آنان شکست خوردند . ( 1 )
مجلسي از تفسير علي بن ابراهيم آورده :
چون محاصره به درازا کشيد و رسول خدا
( صلّي الله عليه وآله ) ناتواني اصحاب خويش ديد ، بر کوهي برشد که امروز
مسجد فتح بر آن کوه است و از خدا ياري خواست و گفت :
اي فريادرس اندوهگينان ! و اي پاسخ گوينده بيچارگان ! اي
زداينده اندوه هاي بزرگ ! تو مولاي من ، ولي من ، ولي پدران درگذشته من هستي ، غم و
اندوه و غصه ما را بزداي ! و به توان و نيرو و قوت خود ، اندوه اينان را برطرف ساز
. جبرئيل فرود آمد و گفت : اي محمد ، خدا گفته تو را شنيد و دعاي تو را پذيرفت و
باد دبور را با فرشتگان مأمور ساخت تا قريش را پراکنده سازند . ( 2 )
نظير چنين دعا را احمد نيز در مسند آورده است . ( 3 )
اين مسجد در جنوب مسجد فتح و مشرف بر وادي بطحان است . گويند در
مدت محاصره شهر مدينه در جنگ احزاب ، اميرالمؤمنين علي (
عليه السلام ) در آن به عبادت مي پرداخته است . در نزديکي اين مسجد چند مسجد
ديگر است که بنام مسجد فاطمه ( عليها السلام )
مسجد ابوبکر و مسجد عمر معروف است .
مسجد غمامه :
غمامه به معناي ابر است . واقدي نويسد : نخستين نماز عيد که
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به سال دوم هجرت
در مدينه خواند در صحرا بود . عصايي را که نجاشي به زبير بن عوام
داده بود و او آن را به رسول ( صلّي
الله عليه وآله ) هديه کرد با خود داشت .
رسول ( صلّي الله عليه وآله )
نماز را در صحرا خواند سپس در سده دوم هجرت آن نمازگاه را مسجد کردند . در سبب
نامگذاري آن به غمامه نوشته اند : رسول خدا در آنجا براي باران دعا کرد و چون دعا
خواند ابري پديد آمد و باران باريد . ( 4 )
مَشْرَبه اُمّ ابراهيم :
در سبب نامگذاري آن نوشته اند : ماريه قبطيه ، ابراهيم فرزند
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را در اينجا به
دنيا آورد . نوشته اند رسول ( صلّي الله عليه وآله )
در مشربه ام ابراهيم نماز گزارد . مشربه را چند معني است : زمين نرمي که در
آن رستني رويد . صفه ، مشت که باآن آب نوشند ، آبشخور . و ظاهراً در اينجا به معني
نخست است که بستاني بوده است و معروف است که پيغمبر (
صلّي الله عليه وآله ) در آنجا خمره هاي آب نهاده بود تا از آن بنوشند .
تصوير ص117
مسجد سُقيا :
اين مسجد در نزديکي ميدان عنبريه است . گويند رسول خدا
( صلّي الله عليه وآله ) هنگام رفتن به بدر در آنجا نماز خواندند و دعا
کردند ، سپس در آنجا مسجدي ساخته شد .
مسجد ابوذر :
اين مسجد در انتهاي شارع ابوذر فعلي است و اخيراً آن را کوفته و
از نو با مساحتي بيشتر ساخته اند .
مسجد بني ظفر :
اين مسجد در جانب شرقي بقيع به طرف حَرّه غربي است . گويند
پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) با عبدالله بن
مسعود و معاذ بن جبل و جمعي از صحابه در آن مسجد نشست و فرمود قرآن بخوانيد و چون
قاري بدين آيه رسيد { فَکَيْفَ
إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّة بِشَهِيد وَجِئْنا بِکَ عَلي هؤُلاءِ شَهِيداً
} . رسول خدا گريست چندان که محاسن شريفش ترشد .
مسجد شمس :
يا مسجد ردالشمس . بعضي پنداشته اند اين مسجد همان مسجد فضيخ
است ، ليکن چنين نيست ، چه ، مسجد فضيخ در عوالي در ناحيه حرّه شرقي است در حالي که
مسجد شمس در قربان ، بين قبا و العوالي بوده است . در اين نقطه ، در فضايي که ميان
چند درخت قرار دارد ، مخروبه است و مربع مستطيل که اطراف آن سنگ هاي سياه است و
مانده ديوارهاي ويران شده . بعضي را گمان آن است که اين ويرانه همان مسجد شمس است ،
ليکن به گمان اين بنده ، چنانکه آثار نشان مي دهد اين ويرانه اطُم بوده است و اطم
خانه کوچکي است که از سنگ هاي سياه مي ساختند و چون چند خانه با هم يکجا و در حصاري
محدود باشد آن را حصن ( قلعه ) گويند . شمار اين اُطم ها در مدينه بيش از صد بوده
است که با گسترش شهر در طول تاريخ ، همگي از ميان رفته است . در فاصله دويست متر از
شرق اين ويرانه ديواري است که روي آن مسجد شمس نوشته است و گمان دارم مسجد شمس
همانجا بوده است . اما چرا مسجد را مسجد شمس گويند ، بر طبق آنچه شيعيان معتقدند و
حديث هايي هم از جز شيعه درباره آن آمده ، خلاصه آن اين است که : سر رسول خد
( صلّي الله عليه وآله ) در دامن علي ( عليه
السلام ) بود و به خواب رفت تا آفتاب پنهان شد . چون رسول از خواب بيدار شد
وقت نماز عصر گذشته بود . رسول گفت : پروردگارا ! او ( علي ) در طاعت تو و پيمبر تو
بوده است ، پس آفتاب را بر او برگردان . آفتاب برگشت تا علي
( عليه السلام ) نماز عصر خواند . ( 5 )
اما مؤلف کتاب تاريخ معالم المدينه مي نويسد : آن را مسجد شمس گويند چون بر تلّي بوده است و آفتاب به هنگام دميدن بر
آن مي تافته است . ( 6 )
مسجد شَجره :
در فاصله يک فرسنگ و نيم از مدينه قرار داشته است که اکنون با گسترش شهر ، اين مسافت کمتر شده . چون درخت کُناري
در کنار مسجد بوده است . اين مسجد به نام شجره معروف گرديده است . اهميت اين مسجد
بيشتردر آن است که رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )
در حجة الوداع از آنجا محرم شد . هم اکنون حاجيان ايراني که پيش از اعمال
عمره به مدينه مي روند ، در مسجد شجره احرام مي بندند . اين مسجد در سالهاي پيش
بسيار محقر و خالي از نظافت بود . در نوسازي اخير ( از 1366 به بعد ) بر مساحت مسجد افزوده اند چنانکه
گنجايش پنج هزار نمازگزار دارد . بيرون مسجد بيش از پانصد دوش حمام و بيش از سيصد و
پنجاه عدد دستشويي ساخته شده است .
جز اين مسجدها ، مسجدهاي ديگري نيز در مدينه هست که هر يک کم و
بيش سابقه تاريخي دارد . چون مسجد بني قريظه ، مسجد سقيا و چند مسجد ديگر .
مسجد مباهله :
مسجدي را که به نام مسجد مباهله نشان مي دهند ، نماينده رويدادي
تاريخي و بزرگ است .
مباهله در لغت بريکديگر نفرين و لعنت کردن است . در سال دهم
هجرت گروهي از ترسايان نجران ( ناحيه اي است در يمن در جنوب عربستان ) نزد رسول
( صلّي الله عليه وآله ) آمدند و در باره عيسي (
عليه السلام ) با او گفتگو کردند . رسول ( صلّي
الله عليه وآله ) فرمود عيسي بنده خدا و کلمه او بود که آن را بر مريم القا
فرمود . گفتند چگونه ممکن است انساني بي پدر به دنيا آيد ؟ قرآن در اين باره نازل
شد که مثل عيسي ، مثل آدم است . چون گفتگو دراز گرديد رسول
( صلّي الله عليه وآله ) به حکم خدا فرمود : ما و شما پسران ، زنانمان و
خودمان به مباهلت شويم تا لعنت خدا بر دروغ گويان باشد . در آن روز که بيست و چهارم
و به قولي بيست و يکم ذوالحجه بود رسول خدا با علي مرتضي و زهرا و حسن و حسين
( عليهم السلام ) بيرون شدند . ترسايان چون هما و جلال آن بزرگواران را
ديدند ، ترسيدند و از مباهله چشم پوشيدند و با رسول (
صلّي الله عليه وآله ) مصالحت کردند و جزيه پذيرفتند .
بقيع :
قبرستان معروف و قديمترين و شناخته ترين قبرستان در اسلام که
هنوز حدود آن بر جاي و نام آن بقيع غرقد است . طول آن يکصد و پنجاه متر و عرض آن
يکصد متر است . ( 7 ) بقيع درختان انبوه و غرقد درخت عوسج ( سياه توسکا
) است .
اين قبرستان در ناحيه شرقي مدينه قرار دارد و محدود است از سوي
شمال به شارع ملک عبدالعزيز و از شرق به شارع ملک فيصل و از جنوب به شارع امام علي
و از غرب به شارع ابوذر .
مزار امام حسن مجتبي ، امام علي بن الحسين ، امام محمدباقر و
امام جعفرالصادق ( عليهم السلام ) و نيز دختر
پيغمبر ، فاطمه زهرا ( بقولي ) در اين قبرستان است . همچنين قبر ابراهيم فرزند
پيغمبر و رقيه و ام کلثوم و زنان حضرت . گذشته از اين بزرگان ، هزارها تن از صحابه
کبار و تابعين و صلحا و اخيار و زاهدان و عابدان در اين قبرستان به خاک رفته اند .
متأسفانه در اثر بي توجهي ، اين گورستان که مزار چهارتن از
امامان بزرگ شيعه و هزاران تن از صحابه رسول خدا و تابعان آن حضرت در آن قرار دارد
، به صورتي زننده وا گذاشته شده . نگارنده سال گذشته نامه اي به وزير حج و اوقاف
عربستان سعودي نوشت و ضمن تقدير از خدمات او در بازسازي چندين مسجد متذکر شد که در
سرزمين مکه و مدينه بناهائي بوده که گذشته از جهت قداست آن در ديده پيروان مذهب هاي
اسلامي از نظر تاريخي نيز داراي اهميت است و هم اکنون يکي پس از ديگري از ميان مي
رود . متأسفانه نمي دانم پست نامه را به او رساند يا نه ، و اگر رساند بدان توجهي
کرد يا نه .
اُحُــد :
درّه و کوهي که بدين نام شهرت دارد ، در يک فرسنگي شمال مدينه
است که اکنون به خاطر گسترش شهر ، قسمت فراواني از اين فاصله را ساختمان ها پر کرده
است .
اُحُد از جايگاههاي تاريخي است که براي مسلمانان حزن انگيز است
. در اين جا بود که دومين جنگ ميان مسلمانان و مشرکان مکه در سال سوم هجرت رسول
( صلّي الله عليه وآله ) در گرفت . هنگامي که به رسول خدا خبر دادند
ابوسفيان با سپاهيانش به مدينه روي نهاده اند ، حضرتش شوراي جنگي تشکيل داد تا
معلوم شود شهر بايد صورت دفاع به خود بگيرد ، يا سپاهيان برون روند و آماده کارزار
گردند ؟
نظر سالخوردگان اين بود که شهر حالت دفاعي داشته باشد ولي
جوانان که گرمي بيشتري داشتند ، گفتند به بيرون شهر مي رويم و بر دشمنان حمله مي
بريم . چون اينان در اکثريت بودند رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) رأي آنان را پذيرفت . سلاح پوشيد و آماده رفتن شد ، اما جوانان
پشيمان شدند که چرا رأي خود را بر رسول خدا ( صلّي الله
عليه وآله ) تحميل کردند . پس نزد حضرتش آمدند و گفتند ما از رأي خود
بازگشتيم . رسول خدا که مي دانست قاطعيت در تصميم ، شرط رهبري است و فرمانده نبايد
هر لحظه رأي خود را دگرگون کند ، فرمود :
براي پيغمبر سزاوار نيست هنگامي که لباس رزم پوشيد ، آن را از
تن در آورد ، مگر آنگاه که جنگ کند .
سپاهيان مکه خود را به ذُوالحُلَيْفَه رساندند و از آنجا به
شمال يثرب رفتند و در کنار اُحُد توقف کردند . شمار سپاهيان اسلام يک هزار تن بود .
پيش از شروع جنگ عبدالله بن اُبَيّ که سردسته منافقان بود ، به عنوان اعتراض با
سيصد تن از مردم خود برگشت و گفت محمد از بچه ها پيروي کرد و رأي مرا ناديده گرفت .
مشهور است که آيه 167 سوره آل عمران درباره او نازل شد .
باري با جدا شدن عبدالله و پيروان او از پيغمبر ، تنها هفتصد تن
باقي ماندند . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله )
عبدالله پسر جبير سردسته تيراندازان را فرمود مواظب باش ، دشمن از پشت سر به ما
حمله نکند . جنگ به سود يا به زيان ما باشد ، تو نبايد جاي خود را ترک کني .
با نخستين حمله مسلمانان ، سپاه مکه عقب نشست و سربازان اسلام
به گردآوري غنيمت پرداختند . دسته تيرانداز هم براي آنکه از به دست آوردن غنيمت عقب
نماند موضع خود را رها کرد و هر چند عبدالله کوشيد مانع آنان شود نپذيرفتند . همين
که آنان مدخل دره را رها کردند سوار نظام دشمن به سرکردگي خالد پسر وليد ناگهان بر
سپاه اسلام حمله برد . مسلمانان شکست خوردند و حمزه عموي رسول خدا
( صلّي الله عليه وآله ) و نزديک به هفتاد تن از مسلمانان شهيد گرديدند .
مزار حمزه سيدالشهدا و ديگر شهيدان در دامنه کوه قرار دارد . ولي با وسعت خانه سازي
اطراف به نظر مي رسد که اين جايگاه مقدس و تاريخي به سرنوشت ديگر جاي ها که از ميان
رفته است دچار شود .
بَــدر :
همانا خدا شما را در بدر ياري کرد در حالي که ناتوان بوديد .
( 8 )
يکي از جاي هايي که در تاريخ اسلام اهميتي خاص دارد بدر است .
در اين سرزمين پايه فتح هاي اسلام نهاده شد .
بدر در سابق سر راه مدينه به مکه بود ، ليکن امروز ، از راه
عمومي به کنار است .
نبرد بدر در سال دوم از هجرت رسول خدا
( صلي الله عليه وآله ) رخ داد . خبر به مدينه رسيد که ابوسفيان با کارواني
بزرگ و مال بسيار از شام به مکه باز مي گردد . پيغمبر سپاهي فراهم آورد که شمار آن
را سيصد و سيزده تن نوشته اند . يک چهارم آن از مهاجران و سه چهارم از انصار بودند
. اينان بر سر چاه هاي بدر در کمين نشستند . ابوسفيان خبر يافت و راه خود را تغيير
داد ، در ضمن از مکه ياري خواست . چون خبر به مکه رسيد ابوجهل در خشم شد و گروهي که
شمار آنان را نهصد تن نوشته اند فراهم آورد وگفت بايد درس فراموش ناشدني به مردم
مدينه بدهم .
مسلمانان چنان که نوشتيم بر سر چاه ها بودند و سپاه مکه چون در
پي آب آمدند با مسلمانان درگير شدند . در اين جنگ هفتاد تن که بيشتر از مهتران مکه
بودند کشته شدند . در جنگ بدر علي ( عليه السلام )
پشت سپاه پيغمبر بود و چند تن از دلاوران مکه به دست حضرتش کشته شدند .
مأخذهاي کتاب
مأخذهايي که در نوشتن اين
کتاب از آنها استفاده شده است :
1 ـ الاصابة في تمييز الصحابه ،
ابن حجر عسقلاني ، چاپ 1328هجري قمري .
2 ـ اخبار مکه ،
محمد بن عبدالله ازرقي ، دارالاندلس ، بيروت 1403هجري قمري
.
3 ـ اصول کافي ،
محمد بن يعقوب کليني ، درالکتب الاسلاميه ، تهران .
4 ـ بحارالانوار ،
محمد باقر مجلسي ، مؤسسة الوفاء ، بيروت ـ 1403هجري قمري .
5 ـ تاريخ الاسلام السياسي ،
حسن ابراهيم حسن ، مکتبة النهضه ، قاهره 1964 ـ م .
6 ـ تاريخ تحليلي اسلام ،
سيد جعفر شهيدي ، مرکز نشر دانشگاهي ، 1369 هجري شمسي .
7 ـ تاريخ الرسل والملوک ( تاريخ طبري )
، ابوجعفر محمد بن جريرطبري ، بريل 1879 ـ م .
8 ـ تاريخ عرب ، فيليپ حتي .
ترجمه محمد سعيدي ، کتابفروشي زوار .
9 ـ تاريخ معالم المدينة المنوره ،
سيد احمد ياسين ، مکه ـ 1412هجري قمري .
10 ـ دائرة المعارف بريتانيا .
11 ـ دائرة المعارف فارسي ،
به سرپرستي غلامحسين مصاحب تهرانـ 1345 هجري شمسي .
12 ـ دائرة المعارف ،
محمدفريد وجدي ، دارالمعرفه ، بيروت 1971ـم .
13 ـ الدر الثمين في معالم دارالرسول
الامين ، غالي محمد امين شفقيطي ، دارالقبله ، جدّه
.
14 ـ ديوان خاقاني .
15 ـ ديوان ناصر خسرو ،
منيوي ، محقق . دانشگاه تهران ـ 1356هجري شمسي .
16 ـ زندگاني علي بن الحسين
( عليهما السلام ) ،
سيد جعفر شهيدي ، دفتر نشرفرهنگ اسلامي ، تهران .
17 ـ سفرنامه مکه ،
مخبرالسلطنه هدايت ، انتشارات تيراژه ـ 1368هجري شمسي .
18 ـ سفينة البحار ،
حاج شيخ عباس قمي ، انتشارات کتابخانه سنائي .
19 ـ الشيخ محمد بن عبدالوهاب ،
احمد بن حجر آل بن علي ، مطبعة الحکومه ، مکه ـ 1395 هجري
قمري .
20 ـ علل الشرائع ،
محمد بن علي بن حسين معروف به صدوق ، منشورات مکتبة
الحيدريه ، نجف ـ 1385 هجري قمري .
21 ـ الغدير ،
عبدالحسين احمد اميني ، دارالکتاب العربي ، بيروت ـ1387
هجري قمري .
22 ـ قرآن کريم ،
خط عثمان طه .
23 ـ الکعبة و الکسوه ،
احمد عبدالغفور .
24 ـ کنزالعمال في سنن الاقوال و
الافعال ، علاءالدين علي المتقي ، مؤسسة الرساله ،
بيروت ـ 1399 هجري قمري .
25 ـ مرآة الحرمين ،
ابراهيم رفعت پاشا .
26 ـ مستدرک الوسائل ، حاج ميرزا حسين
نوري ، مؤسسة آل البيت ، قم ـ 1407 هجري قمري .
27 ـ مسند ، احمد بن حنبل ،
قاهره ـ 1313 هجري قمري .
28 ـ معجم الانساب والاسرات الحاکمه .
زامبادر ، مطبعة جامعة فؤاد اول ، قاهره ـ 1951 ـ م
.
29 ـ معجم البلدان ،
ياقوت حموي ، دارصادر ، بيروت ـ 1374 هجري قمري .
30 ـ معجم معالم الحجاز ،
عاتق بن غيث بلادي ، دار مکه ، مکة المکرمةـ 1401 هجري قمري
.
31 ـ المعجم المفهرس لالفاظ الحديث
النبوي ، ونسنگ ، بريل ـ 1936 ـ م .
32 ـ المغازي ،
محمد بن عمر بن واقد ، مطبعة جامعه آکسفورد . 1966 ـم .
33 ـ مکه مکرمه و مدينه منوره ،
امل اِسين ، ترجمه احمد آرام ، انتشارات اميرکبير ، تهران ـ
1358 هجري شمسي .
34 ـ نشريه وزارت اطلاعات عربستان سعودي
، چاپ پنجم ، ربيع الثاني ـ 1402 هجري قمري .
35 ـ نهج البلاغه ،
ترجمه سيد جعفر شهيدي ، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي
تهران ـ 1368 .
36 ـ وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل
الشريعه ، محمد بن الحسن الحرّالعاملي ، داراحياء
التراث العربي ، بيروت ـ 1403
هجري قمري .
37 ـ وفاء الوفا ،
بالخبار دارالمصطفي ، نورالدين علي سمهودي ، داراحياء
التراث العربي ، بيروت ، 1401 هجري قمري .
38 ـ وهابيان ،
علي اصغر فقيهي ، مؤسسه اسماعيليان ـ 1364 هجري شمسي .
پىنوشتها:
1 . تاريخ معالم المدينه ، ص143 ؛ وفاءالوفا ، ص830 مشكل
2 . بحارالانوار ج20 ص230
3 . تاريخ معالم المدينه ، ص144 و نيز رجوع به وفاءالوفا ج3
، ص833 شود .
4 . تاريخ معالم المدينه ، ص100 به بعد .
5 . براي آگاهي از تفصيل اين داستان و روايت هاي آن ، رجوع
شود به الغدير ، ج3 ، صص141 ـ 126
6 . ص125
7 . مرآة الحرمين ، ج1 ، ص425
8 . آل عمران : 123