عرشيان

سيد جعفر شهيدي

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم

پيشگفتار

يکي ديگر از وظايف مهمّ ، قضيه آشنا کردن مردم است به مسائل حجّ . آدم بسيار مي بيند که حجّ مي روند ، زحمت مي کشند ، لکن مسأله حجّ را نمي دانند . . . امام خميني( قدس سره )

حجّ نمايشي پرشکوه ، از اوج رهايي انسان موحّد ازهمه چيز جز او ، و عرصه پيکاري فرا راه توسن نفس ، و جلوه بي مانندي از عشق و ايثار ، و آگاهي و مسئوليت ، در گستره حيات فردي و اجتماعي است . پس حجّ تبلور تمام عيار حقايق و ارزشهاي مکتب اسلام است .

مؤمنان گرچه با اين عبادت الهي ، آشنايي ديرينه دارند و هر سال با حضور شورانگيز از سراسر عالم ، زنگار دل ، با زلال زمزم توحيد مي زدايند و با حضرت دوست تجديد ميثاق مي کنند و گرچه ميراث ادب و فرهنگ ما ، مشحون از آموزه هاي حياتبخش حجّ است ، امّا هنوز ابعاد بي شماري از اين فريضه مهمّ ، ناشناخته و مهجور مانده است .

پيروزي انقلاب اسلامي ، در پرتو انديشه هاي تابناک امام خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ حجّ را نيز همچون ساير معارف و احکام اسلامي ، در جايگاه واقعي خويش نشاند و سيماي راستين و محتواي غني آن را نماياند . امّا هنوز راهي دراز در پيش است ، تا فلسفه و ابعاد و آثار و برکات حجّ ، شناخته و شناسانده شود ، و مؤمن حج گزار با آگاهي و شعور ديني ، بر آن مواقف کريمه و مشاعر عظيمه ، که محلّ هبوط ملائکة الله و توقّف انبيا و اوليا بود ، گام بگذارد .

در راستاي تحقق اين هدف بزرگ ، بعثه مقام معظّم رهبري با الهام از انديشه هاي والا و ماندگار امام راحل ، احياگر حجّ ابراهيمي ـ قدّس سرّه الشّريف ـ و بهره گيري از رهنمودهاي ارزشمند رهبر عزيز انقلاب اسلامي حضرت آية الله خامنه اي ـ مدّظلّه العالي ـ با تأسيس معاونت آموزش و پژوهش ، تلاش کرده است تا فصل جديدي فراراه انديشمندان مسلمان و علاقمندان به فرهنگ حجّ و زائران و راهيان حرمين شريفين بگشايد . از اين رو در عرصه تحقيق و تأليف و ترجمه ، آثار گوناگون پيرامون حقايق و معارف حجّ ، آشنايي با اماکن مقدسه ، تاريخ و سرگذشت شخصيتهاي بزرگ اسلام ، بررسي رويدادها و عرضه خاطرات و بويژه آموزش مسائل و آداب حجّ تلاش هايي را آغاز کرده است .

آنچه اينک پيش روي خواننده قرار دارد ، برگ سبزي است از اين دفتر .

بي گمان راهنمايي و همراهي انديشوران ، از نارسايي ها خواهد کاست و در اين راه ، معاونت آموزش و پژوهش بعثه مقام معظّم رهبري ، از همکاري همه علاقمندان استقبال کرده ، دست آنان را به گرمي مي فشارد .

ومن الله التوفيق وعليه التکلان
معـاونت آموزش و پژوهش
بعثه مقام معظم رهبري

بسم الله الرحمن الرحيم

{ وَلِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَن اِسْتَطاعَ اِلَيْهِ سَبيلاً } . ( 1 )

براي پذيرفتن اين دعوت آسماني که از تأکيد گونه اي هم خالي نيست ، همه ساله ده ها هزار تن از کشور ما و صدها هزار تن از ديگر کشورهاي اسلامي يا غير اسلاميِ جهان ، روانه خانه خدا مي شوند . خود را با هواپيما ، کشتي و يا اتومبيل به بندر جدّه و مدينة الحاج مي رسانند ، تا عمره تمتُّع و حج تمتُّع راانجام دهند . اينان کساني هستند که خود را مستطيع مي دانند ، و چون استطاعت يافته اند بايد اين فريضه الهي را ادا کنند .

حج امانتي الهي و رکني از ارکان اسلام و چهارمين رکن اين دين است . سه رکن پيش از آن ، نماز ، زکات و روزه است . ( 2 )

درباره حج تا آنجا تأکيد شده است که گفته اند : اگر مسلماني مستطيع ، به مکه نرود و بميرد ، شايسته نام مسلماني نيست و دم مرگ به هر دين که خواهد بميرد ، ترسا يا جهود . ( 3 )

و در خبر دعائمُ الاسلام از امام صادق ( عليه السلام ) است که اگر مالداري حج نکند و بميرد ، از کساني است که خدا درباره او گفته است : در روز قيامت او را کور بر مي انگيزانيم . ( 4 ) پرسيدند : کور ؟ فرمود : آري کور از راه خير . ( 5 )

استطاعت چيست و مستطيع کيست ؟

استطاعت حج را فقهاي مذاهب اسلام در رساله هاي عملي و کتابهاي مناسک معني کرده اند ؛ آنقدر پول که بتوان به مکه رفت و برگشت ، آن اندازه که زن و بچه او تا بازگشت وي ، بدان زندگي کنند ، بعلاوه دارا بودن مايه اي براي گذران خود و عائله اش پس از بازگشت از سفر ، همين و همين ، تکليفي ساده ، تا آنجا که بسياري از مسلمانان خود را بر انجام دادن اين تکليف قادر مي بينند ، و شايد به خاطر همين آسان شمردن است که همه ساله صدها هزار ، و در عصر ما افزون از يک ميليون مسلمان از گوشه و کنار جهان به راه مي افتند ، تا خود را به يکي از ميقات گاهها برسانند .

اما اعمال حج ؛ بظاهر آن اعمال نيز آسان تر از مستطيع شدن است ؛ در يکي از ميقات گاهها محرم شود و به مکه برود . هفت بار به دور خانه کعبه طواف کند ، دو رکعت نماز در مقام ابراهيم ( عليه السلام ) بخواند ، هفت بار بين دو کوه صفا و مروه برود و برگردد ، اندکي از موي يا ناخن را بچيند و از لباس احرام بيرون آيد ، کار عمره تَمتُّع پايان يافته است و بايد منتظر احرام حج باشد . سپس روز هشتم يا نهم ذوالحجه از مسجدالحرام يا از شهر مکه محرم شود ، براي ظهر روز نهم ذي حجه ، خود را به عرفات برساند ، تا غروب آفتاب در عرفات بماند ، شب دهم به مشعرالحرام برسد و تا طلوع خورشيد در آنجا توقف کند ، سپس عازم مِني گردد ، هفت بار به جمره عَقَبَه سنگ بيندازد ، گوسفندي قرباني کند . سر را بتراشد ، يا اندکي از موي سر بچيند ، براي طواف زيارت و نماز طواف و سعي و طواف نساء و نماز طواف به مکه برگردد ، شب يازدهم و دوازدهم و نيمه روز دوازدهم را در مِني توقف کند و به هر يک از جمره هاي سه گانه هفت سنگ بيفکند ، از اين به بعد تا پايان عمر حاجي است . استطاعتي که بظاهر تحصيل آن بسيار آسان است ، و اعمالي که انجام دادن آن آسانتر از استطاعت مي نمايد . آنچه در مناسک حج مي خوانيم ، آنچه در کتابهاي فقهي نوشته شده همين است و همين . ولي آيا به راستي استطاعت اين چنين مختصر و اعمال حج بدين سادگي است ؟

بايد دانست آنچه فقها در رساله ها و مناسک نوشته اند ، تشريح حکم ظاهريِ مکلف است . حکمي است که مکلَّف بايد با دست و پا و زبان انجام دهد ، اما تعريف کامل حج را بايد در کتابهاي اخلاق اسلامي و دستورالعمل هاي ائمه ( عليهم السلام ) جستجو کرد . بايد در نظر داشت که مکلّف پيش از آنکه فريضه حج بر او تعلق گيرد ، مسلمان است و مسلمان در سنَّت تعريفي روشن

دارد . اين که سنت مي گويم چون بين تعريف مسلمان در کتاب خدا و سنت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) و اخبار اهل بيت ( عليهم السلام ) ملازمه اجمال و تفصيل است . در قرآن مسلمان از جهت سهيم بودن در حقوق سياسي و اجتماعي تعريف شده است و در سنت از جهت شايسته بودن براي دريافت اين لقب افتخارآميز ، شايسته اين که او را بتوان موجودي باايمان خواند ، مسلماني آنچنان که امام صادق ( عليه السلام ) او را توصيف مي کند . چنين کس اگر بخواهد فريضه حج را آنچنان که باز در کتاب اخلاق اسلامي بيان شده است بگزارد ، در حقيقت جهاد و يا کاري بالاتر از جهاد کرده است . سختي شهادت يکدم بيش نيست ، اما در چنين جهاد ، هر لحظه بايد خود را قربان کرد :

بگذرند از سر مويي که صراطش دانند
پس به صحراي فلک جاي تماشا بينند ( 6 )

در ميان آنانکه با ادبيات فارسي سروکار دارند ، کمتر کسي را مي توان يافت که اين قطعه ناصر خسرو قبادياني را براي يک بار هم که شده نخوانده باشد :

حاجيان آمدند با تعظيم شاکر از رحمت خداي رحيم
مرمرا در ميان قافله بود دوستي مخلص و عزيز و کريم
گفتم او را بگو که چون رستي زين سفر کردن به رنج و به بيم
چون همي خواستي گرفت احرام چه نيت کردي اندر آن تحريم ؟
جمله بر خود حرام کرده بدي هر چه مادون کردگار قديم
گفت ني ، گفتمش زدي لبيک از سر علم و از سر تعظيم
مي شنيدي نداي حق و جواب باز دادي چنانکه داد کليم
گفت ني ، گفتمش چو در عرفات ايستادي و يافتي تقديم
عارف حق شدي و منکر خويش بتو از معرفت رسيد نسيم ؟
گفت ني ، گفتمش چو مي کُشتي گوسفندي از پي يسير ( 7 ) و يتيم
قرب خود ديدي اول و کردي قتل و قربان نفس شوم لئيم ؟
گفت ني ، گفتمش چو مي رفتي در حرم همچو اهل کهف و رقيم
ايمن از شرّ نفس خود بودي وزغم فرقت و عذابِ جحيم ؟
گفت ني ، گفتمش چو سنگ جمار همي انداختي به ديو رجيم
از خود انداختي برون يکسر همه عادات و فعلهاي ذميم ؟
گفت ني ، گفتمش چو گشتي تو مطَّلع بر مقام ابراهيم
کردي از صدق و اعتقاد و يقين خويشيِ خويش را به حق تسليم ؟
گفت ني ، گفتمش به وقت طواف که دويدي به هَرْوَلَه چو ظَليم ( 8 )
از طواف همه ملائکتان ياد کردي به گرد عرش عظيم ؟
گفت ني ، گفتمش چو کردي سعي از صفا سوي مروه بر تقسيم
ديدي اندر صفاي خود کَوْنَين شد دلت فارغ از جحيم و نعيم ؟
گفت ني ، گفتمش چو گشتي باز مانده از هجر کعبه بر دل ، ريم
کردي آنجا به گور مر خود را همچناني کنون که گشته رميم ؟
گفت از اين باب هر چه گفتي تو من ندانسته ام صحيح و سقيم
گفتم اي دوست پس نکردي حج نشدي در مقام محو مقيم
رفته اي مکه ديده ، آمده باز محنت باديه خريده به سيم ( 9 )

اگر حاجي شدن بدان آساني است که نوشتيم ، اين شاعر متکلم چه مي گويد ؟ آيا حجي را که از دوستش خواسته ، به روش تفسير باطنيان از احکام فقهي است ؟ درست است کـه ناصرخسرو اسماعيلي و بر مذهب باطني است ، امـا آنـچه سروده و انجام دادن آن را حج واقعي دانسته ، در سنت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) و اخبار اهل البيت ( مخصوصاً روايتي که از امام صادق ( عليه السلام ) رسيده ) مي توان ديد :

هرگاه خواستي حج کني ، بر آن باش که دلت را براي خدا ، از چيزي که تو را به خود مشغول سازد و از هر چه ميان تو و او در آيد ، خالي کني . همه کارهاي خود را به آفريدگارت واگذار و در هر حرکت و سکون که از تو پديد مي شود بر او توکل کن . تسليم حکم خدا و قضا و قدر او باش . دنيا و آسايش و آفريدگان را رها ساز . ( 10 )

در مستدرک الوسائل ( 11 ) حديثي است نظير پرسش و پاسخ هاي ناصرخسرو و دوستش ، اين پرسش ها ميان امام سجاد ( عليه السلام ) و شبلي رفته است . اما اگر مقصود از شبلي ، همان صوفي معروف است ، وي در سده سوم ( 247 هـ . ق . ) متولد شده و در سده چهارم ( 334هـ . ق ) درگذشته است . و شبلي ديگري را که در سده نخست ( معاصر امام سجاد ( عليه السلام ) ) در مدينه به سر برده باشد در کتابها نمي بينيم ( والعلم عندالله ) .

به هر حال مضمون آن روايت ، رعايت شرايط معنوي در اداي مناسک حج به موازات انجام تکليف هاي ظاهري است ؛ پس بار ديگر مي پرسم : استطاعت چيست ؟

در آغاز بحث ، از استطاعت سخن گفتيم و گفته شد : بايد توجه داشت استطاعتي را که فقها شرط دانسته اند ، استطاعت مالي و جسمي است ، اما پيش از اين دو ، بايد استطاعت ديگري تحصيل شده باشد . استطاعتي که مخصوص زائر خانه خدا نيست . استطاعتي که هر مسلمان مکلف بايد دارا باشد . استطاعت علمي ؛ يعني چه بايد بکند و استطاعت اخلاقي ؛ يعني آنچه را مي داند چگونه انجام دهد . در شريعتي که درباره اخلاق عملي آن ، کتابهايي مانند :

محجة البيضاء ، احياء علوم الدين ، معراج السعاده ، کيمياي سعادت ، مقامات العليه و دهها کتاب اخلاقيِ ديگر نوشته شده است ، در ديني که طلب علم را بر هر مسلمان واجب کرده است ، مسلّماً بايد اين استطاعت ، پيش از بلوغ فراهم گردد ، و يا لااقل به تدريج در مدتي نه بسيار طولاني ، آماده شود . اما متأسفانه بسياري از برادران مسلمان بدين دو امر مهم توجه ندارند . زائران خانه خدا بطور معمول هنگامي استطاعت مالي پيدا مي کنند که بيش از نيمي از عمر طبيعي را پشت سر گذارده اند ؛ يعني در سنين بالاتر از چهل سالگي . در چنين وقتي به فکر ياد گرفتن احکام حج مي افتند ، آن هم در روزهاي معيّن و در ساعتهاي معدود .

مي دانيم در چنين دوره از زندگي ، تعليم گرفتن دشوار است و آنچه روحانيان گروههاي حج از حاجيان مي خواهند تقريباً محال . دشواريِ کار ، تنها در آموختن واجبات حج ، يعني همان اعمال و گفتار ساده نيست . بسياري از برادران و خواهران مي خواهند حمد و سوره و اعمال نماز واجب را هم در همان مجالس ياد گيرند ، مثل اينکه نماز هنگام بيرون شدن براي حج ، بر آنها واجب شده است . خوب ، به قول معروف از هر جاي ضرر برگرديم منفعت است ، اما چگونه برگرديم ؟ به تجربه دانسته شده است چون سنين عمر از پانزده گذشت و تار آواهاي گلو ستبر شد ، ديگر محال است بتوان حرف ها را مانند عرب زبانان درست ادا کرد و چقدر آن روحاني محترم رنج مي بَرَد که مي خواهد به پيرمردي هفتاد ساله از منطقه اي دورافتاده تعليم دهد ، تا اِنَّ الْهَمْتَ وَالنِّهْمَةَ نگويد و اِنَ الْحَمْدَ وَالنِّعَمَة بگويد . و يا وَلاَالضّالين را ولاالزّالين تلفظ نکند .

اگر آن برادرِ مسلمان پيش از آغاز بلوغ شرعي به ياد گرفتن و درست گفتن حمد و سوره مي پرداخت و اگر در همان سالها احکام حج را که ممکن است روزي بر او واجب گردد ، مي آموخت ، با چنين دشواريها روبرو نمي شد .

بايد پذيرفت که مقدار توجه به فراگرفتن احکام و آداب دين ، نمايانگر درجه علاقه ما نسبت به دين است . اگر در مکه و مدينه اعمال بعضي حاجيان نشان مي دهد که از دين و معارف اسلامي جز تعليماتي سطحي ندارند ، علامت اين است که اجتماع مسلمان نسبت به آموختن احکام دين و فقه اسلام و اخلاق اسلامي بي اعتناست ، مگرنه اين است که در حديث مي خوانيم مسلمان نسبت به مسلمان ديگر مانند اندامي از کالبد است که اگر فاسد شود به همه کالبد اثر مي گذارد .

تأسف ما وقتي شديدتر خواهد شد که بر چنين سهل انگاري ، اين مطلب را نيز اضافه کنيم که شايد تعداد قابل توجهي از زائرانِ خانه خدا و حرم شريف پيغمبر ،

از وضع اين منطقه ، آداب و رسوم مردم حرمين ، مقرراتي که در آنجا حاکم است ، اماکن زيارتي و آداب خاص آن اماکن ، اطلاع درست ندارند ، تا چه رسد به وضع اقتصادي و موقعيت جغرافيايي حجاز و حرمين در بين ديگر کشورهاي اسلامي و زيان اين ندانستن ، مخصوصاً در آن قسمت که به آداب و رسوم مذهبي مردمِ حجاز مربوط مي شود ، کمتر از نقص ندانستن اعمال و فرايض حج نيست و بسا مشکلاتي را پيش مي آورد .

بدون شک اگر بازرگاني بخواهد کالايي را به ارزش همان مبلغ که يک تَن حاجي در سرزمين حجاز مصرف مي کند خريداري کند ، اطلاعاتي وسيع تر از معلومات اين برادر مسلمان درباره خصوصيات آن کالا ، چگونگي توليد آن ، بهاي آن و بازار فروش آن به دست خواهد آورد .

متأسفانه مي بينيم توجه بعضي زائران خانه خدا به خريد و انتخاب کالا بسيار بيشتر از توجه به روشي است که امامان ما ، از ما هميشه و بخصوص در اين سفر انتظار دارند ! تعدادي از برادران مسلمان ما به حج مي روند و بر مي گردند و درست نمي دانند به کجا رفته اند وبراي چه رفته اند . بلکه گروهي از آنان حتي به ظاهر هم نمي دانند به کجا رفته اند . و اگر از آنان بپرسند شهر مقدس مکه و مدينه را از روي نقشه جهان بشناسانند که در کدام نقطه است ، در مي مانند ، تا چه رسد به اينکه بدانند اين دو شهر پيش از ظهور اسلام چه وضعي داشته و چگونه اداره مي شده و اسلام چه تغييرهاي بنيادي در آن پديد آورده است .

برخي از حاجيان نمي دانند چه رژيمي بر اين منطقه حکومت مي کند . نمي دانند مردم اين شهرها بر چه مذهبي هستند . آنان که آشنايي مختصري به تاريخ داشته باشند ، شنيده اند که مکه و مدينه جزو عربستان سعودي است . و مذهب سعوديان ، وهابي است . اما سعوديان کيستند و وهابي چيست ؟ چيزي نمي دانند ! اما حج چنانکه مي دانيم عبادت است ، جهاد است ، رکني از ارکان اسلام است . مجاهد در ميدان جهاد بايد از همه سو مواظب حمله دشمن باشد . و بنيان گذار رکن بايد تا آنجا که مي تواند پايه را استوار سازد .

حج ، عبادتي واجب است و در هر عبادت بايد مراقب بود که با محظوري بر خورد نکند ، چه اگر چنين برخوردي پيش آيد ، تکليف دشوار خواهد شد . اما متأسفانه کمتر سالي است که دشواري هايي براي حاجيان پيش نيايد . گاهي هم ممکن است کار از مرحله دشواري بالاتر رود و با فاجعه اي دلخراش پايان يابد چنان که نمونه هايي از آن را در عمر خود ديديم .

نويسنده اين مختصر ، با توجه بدين نکات ، چنين جزوه اي را تهيه کرده است ، او نمي خواهد مناسک را از روي رساله مراجع بياورد . نمي خواهد فلسفه و اسرار حج را بيان کند . در اين باره به قدر کافي کتاب و مقاله نوشته اند . آنچه در اين مختصر فراهم آمده ، حداقل معلوماتي است که هر زيارت کننده خانه خدا بايد دارا باشد ، بلکه هر مسلمان مستطيع يا غير مستطيع بايد آن را بداند .

اميدوارم اين کوشش مشکور افتد و خوانندگان و استفاده کنندگان از آن ، در آن مکانهاي مقدس فراهم آورنده را از دعاي خير فراموش نکنند .

عربستان سعودي :

عربستان سعودي کشوري است پادشاهي ، داراي سرزميني به مساحت دوميليون و دويست و پنجاه هزار کيلومتر مربع و نه ميليون جمعيت .

اين کشور در جنوب غربي آسيا واقع است . از شمال به کشور اردن هاشمي ، عراق و کويت ، از شرق به خليج فارس و شيخ نشينهاي خليج فارس ، امارات متحده عربي و درياي عمان ، از جنوب به يمن و جمهوري خلق يمن و از مغرب به درياي سرخ محدود است .

عمده نيازمنديهاي مردم اين کشور ـ چه در گذشته و چه در حال ـ بايد از طريق واردات تأمين شود .

در آمد عمومي کشور ـ پيش از پيدايش منابع نفتي ـ از گمرک و سود خريد و فروشي بود که به وسيله زائران انجام مي گرفت و يا مالياتي که از حاجيان مي گرفتند .

اما اين سالها چنان در آمدهايي ، در مقابل پولي که از فروش نفت به دست مي آيد ، قابل ذکر نيست . از طريق صادرات نفت خام ، امروز فرآورده هاي همه کشورهاي جهان را در شهرهاي حجاز مي توان ديد ، مخصوصاً موسم حج که بازاري از ساخته هاي سراسر دنيا براي حاجيان آماده مي شود .

پادشاهي در عربستان سعودي موروثي است و شخص پادشاه بر وزيران رياست دارد .

پايتخت پادشاهي عربستان رياض ، و يکي از بنادر مهم آن بندر جده ، و شهرهاي مهم ديني اين کشور مکه و مدينه است .

مردم عربستان سعودي ـ جز اندکي کارشناسان خارجي و کارگران که در غير سرزمين هاي مقدس به سر مي برند ـ مسلمان اند . در شهرهاي مکه و مدينه کسي جز مسلمان اجازه درآمدن ندارد .

مذهب :

چنانکه نوشتيم ساکنان عربستان سعودي مسلمانند ، اما در فروع ، پيرو مذهب احمد بن محمد بن حنبل ( م ـ 242 ) و در اصول اعتقاد ، پيرو مکتب ابوالحسن اشعري ( م ـ 330 ) هستند . کلام اشعري بر خلاف کلام شيعه و معتزلي به عقل توجهي ندارد و ظاهر حديث هاي رسيده از پيغمبر و نيز ظاهر آيه هاي قرآن را حجت مي داند .

محمد بن عبدالوهاب کيست و چه مي گفت ؟

محمد در شهر عُيَيْنَه از بلاد نجد متولد شد . فقه حنبلي را از پدر خود آموخت ، سپس در بلاد اسلام گردشها کرد ، علوم ديني را از علماي متعدد فرا گرفت و سرانجام بر اثر خواندن کتابهاي ابن تيمِيَّه ( 661 ـ 728 ) و شاگرد او ابن قَيّم ( 691 ـ 751 ) روش آنان را پذيرفت . اين دو در اصطلاح ، معروف به ظاهري هستند ، يعني بر ظاهر معناي قرآن و احاديث اعتماد مي کنند .

محمد پس از گردش در بلاد اسلامي ، به زادگاه خود برگشت و به نشر افکار و اعتقادات خويش پرداخت . مذهب او با مخالفت گروهي از علما در داخل و خارج عربستان روبرو گرديد ، ولي در نجد پيرواني يافت .

محمد بن سعود سر سلسله خاندان سعودي که در دهکده دَرْعِيَه ( نزديک رياض فعلي ) اقامت داشت ، بدو گرويد ، پس از او ، خاندان سعودي يکي پس از ديگري ، ترويج مذهب وهابي را به عهده گرفتند .

در عربستان سعودي حلّ و فصل دعاوي و خصومات به دست قاضيان است و قدرت قضائي در دست علمائي است که تربيت شده به روش محمد بن عبدالوهاب اند .

در عربستان سعودي پيروان ديگر مذاهب اسلامي نيز وجود دارند و از جمله در مدينه ، مکه و قطيف اقليت شيعه زندگي مي کنند .

مکه معظمه

تاريخ مکّه :

مکّه : بکّه ، بلد حرام ، بلد امين ، حرم امن ، اُمُّ القُري ، مرکز ظهور دين اسلام ؛ سرزميني که گذشته از شرافت و قداستي که از آغاز خلقت و بخصوص از عهد ابراهيم ( عليه السلام ) يافته است ، نخستين آيه هاي قرآن کريم نيز در آنجا به رسول اکرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرود آمد و تا سيزده سال ادامه داشت . نخستين گروه در آنجا به مسلماني گرويدند و بسياري از آنان در راه دين خود آسيب ها ديدند . سرزميني که زادگاه رسول ( صلّي الله عليه وآله ) و امير مؤمنان ( عليه السلام ) است .

اين شهر امروز يکي از شهرهاي کشور عربستان سعودي و مهمترين و مشهورترين شهر آن کشور است . مکه در طول 39 درجه و 49 دقيقه و عرض 21 درجه و 25 دقيقه و در ارتفاع 330 متر از سطح دريا قرار دارد . ( 12 ) شهر مکه را رشته کوههاي متعدد فراگرفته است چنان که تا نزديک شهر ساختمانهاي آن را درست نمي توان ديد . اگر کوههاي گرداگرد مکه را از جانب شمال آغاز کنيم و به طرف غرب دور بزنيم ، نخست به کوه فَلج يا فَلق سپس به کوههاي قُعَيْقِعان ، هِنْدِي ، لَعْلع ، کَدّاء در بالاي مکه مي رسيم .

از جانب جنوب به طرف شرق ، کوههاي ابوحديده ، کُدَيْ ، ابوقُبَيْس و خَندَمَه قرار دارد . ( 13 )

مکه در مشرق درياي سرخ واقع و فاصله آن تا بندر جده هشتاد کيلومتر است . درجه گرماي شهر در زمستان و تابستان ميان 18 تا 47 درجه بالاي صفر است .

شمار ساکنان دائمي مکه را در سال 1402 سيصد هزار تن نوشته اند ( 14 ) ودر موسم حج به بيشتر از يک ميليون و نيم مي رسد .

مردم شهر ، بلا استثنا مسلمانند و اين سنت از زمان نزول سوره مبارکه برائت تا امروز رعايت مي شود . از مغرب زمينيان کساني که خود را به مکه و مدينه رسانده سپس درباره اين دو شهر کتاب نوشته اند ، مسلمان بوده و يا بظاهر ادعاي مسلماني کرده اند .

مکه تاريخي قديم و طولاني دارد ، بطلميوس نام آن را مَکْرُب نوشته است ( 15 ) و احتمال مي دهند اين کلمه از لهجه سبائيان ـ ساکنان جنوب عربستان ـ است که معني مقدس و محترم مي دهد ( 16 ) هر چند اين شهر از هزاران سال پيش به قداست معروف بوده است ، اما از سراسر اين تاريخ جز آغاز و آخر آن ، به درستي روشن نيست . به موجب قرآن کريم نخستين کس ابراهيم ( عليه السلام ) بود که خانواده خود را در اين سرزمين بي آب و علف جاي داد . ابراهيم ( عليه السلام ) به خداي خود چنين گفت :

پروردگارِ ما ! من تني چند از فرزندانم را در درّه اي که رويندگي ندارد نزديک خانه با حرمت تو جاي دادم . اي پروردگار ما ! تا نماز را برپا دارند . ( 17 )

و درباره شهر مکه از خدا چنين خواست :

پروردگار من ! اين شهر را ايمن گردان و از مردم آن ، آنان را که به خدا و روز رستاخيز گرويده اند ، از ثمره ها روزي کن . ( 18 )

از دوره ابراهيم تا آنگاه که مهاجران جنوب عربستان در مکه سکونت کردند ، بر اين شهر چه گذشته است ؟ خدا مي داند ، تاريخ آن بدرستي روشن نيست . جز آنکه در اين فترت طولاني ، از تيره اي که بر آن مسلّط شدند و عماليق نام داشتند سخن رفته است .

عماليق : يا عمالقه ( صحرا نشينان ) که نام آنان در سفرهاي پيدايش اعداد ، سموئل و جايهاي ديگر تورات آمده ، گروهي بيابان گرد و جنگجو بودند که با بني اسرائيل دشمني داشتند و چند بار ميان آنان و اين قوم درگيري پيدا شده است . در سده چهارم ميلادي بر اثر به هم خوردن اوضاع اجتماعي و اقتصادي جنوب عربستان ، دسته هائي از مردم جنوب به ديگر نقاط شبه جزيره مهاجرت کردند . تيره اي که به نام جُرْهُم معروف بودند ، در مکه ساکن شدند و کار شهر را به دست گرفتند ، سپس تيره جنوبي ديگري بنام خُزاعَه جرهم را به کنار زد و خود بر شهر مسلط شد . ( 19 )

در آغاز سده ششم ميلادي ( احتمالاً ) قُصَيّ فرزند کِلاب که جدّ اعلاي رسول اکرم است قبيله خزاعه را به کنار زد و خويشاوندان خود ، قُريش را که در بيابان ها و دره هاي بيرون مکه مي زيستند به شهر در آورد و رياست شهر را به دست گرفت ( 20 ) و دارالندوه را تأسيس کرد .

دارالنَّدْوَه آن روز نخستين و تنها مجلس مشاوره در سراسر عربستان به شمار مي رفت ، اين مجلس سپس منزلگاه خلفا و امرا گرديد ، سپس اندک بناي آن رو به ويراني نهاد و سرانجام جزو مسجد گرديد . و امروز هيچ نشاني از آن نمانده است

حاکمان مکه :

چون يثرب ( مدينه ) مرکز حکومت اسلامي گرديد و در سال هشتم هجري مکه گشوده شد ، پيوسته از جانب پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) و يا از سوي خلفا حاکماني براي اداره کار مکه گماشته مي شد . ( 21 )

پس از مرگ معاويه در سال شصتم هجري ، عبدالله بن زبير خود را خليفه خواند و مکه را مرکز خلافت قرار داد . در سال شصت و چهارم هجري از سوي شام حُصَيْن بن نُمَيْر مأمور سرکوبي عبدالله بن زبير گرديد .

حُصَيْن شهر مکه و خانه کعبه را زير سنگ باران منجنيق گرفت اما در اين هنگام يزيد مُرد و حصين به شام بازگشت .

چون عبدالملک بن مروان خلافت يافت ، در سال 73 هجري حجاج بن يوسف را مأمور سرکوبي ابن زبير ساخت . حجاج مکه را محاصره کرد . خانه کعبه را با سنگ پرتاب ، ويران ساخت و سرانجام ابن زبير را کشت و به دار آويخت . ( 22 )

ظاهراً خرابي خانه کعبه در حد آسيب به ديوارها بوده است . ليکن در علل الشرائع حديثي از ابان بن تغلب آمده است که حجاج خانه را ويران کرد و مردم خاک آن را بردند . چون خواستند ديگر بار کعبه را بسازند ماري بزرگ پديد آمد و مانع آنان شد ، حجاج از مردم چاره خواست ، او را به امام علي ابن الحسين ( عليهما السلام ) راهنمائي کردند و حضرتش فرمود : بايد

خاک ها به جاي خود برگردد . حجاج از مردم خواست تا آنچه از خاک برداشته اند برگردانند . چون چنين کردند امام پيش رفت و اساس خانه را نهاد . ( 23 ) از اين پس تا سال 132 که مکه در اداره امويان بود حاکم اين شهر از جانب خليفه دمشق تعيين مي شد و در طول خلافت امويان بيست و هفت تن به اصالت و يا به نيابت حکومت مکه را يافتند . در دوره عباسيان از سال 132 تا سال 306 حاکم مکه از جانب بغداد معين مي شد . ( 24 ) و گاهي حاکمي از وضع آشفته بغداد استفاده مي کرد و ادعاي استقلال مي نمود .

در آغاز قرن چهارم هجري ( سال 317 ) قرامطه که فرقه اي از اسماعيليه اند و مرکز آنان جنوب عربستان بود ، بر اين شهر مسلط شدند . اين دسته که مردمي تندخو ، ماجراجو و به ظاهر اسلام بي اعتنا و در احکام شرع معتقد به تأويل بودند ، مکه را ويران کردند . پس از خاموش شدن فتنه قرمطيان ، و کوتاه گشتن دست آنان از شهر مکه ، تقريباً مدت ده قرن ( تا استيلاي آل سعود بر حجاز ) خانواده هاي مختلفي حکومت مکه را به دست گرفتند ، اين حکومت ها بر حسب توسعه سلطه مرکز

خلافت بغداد ، قاهره يا استانبول بظاهر از خلفاي عباسي ، فاطمي و يا عثماني متابعت مي کردند و گاه خود حکومتي مستقل داشتند . پس از تأسيس دولت سعودي پيوسته حکومت شهر مکه را يک تن از خاندان پادشاهي عهده دار مي شود .

مسجدالحرام :

نام مسجد گرداگرد خانه کعبه است . اين مسجد قديمي ترين و معروف ترين مسجد در تاريخ اسلام بشمار مي رود و يکي از مسجدهايي است که رسول اکرم ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده است بايد به سوي آن کوچ کرد . ( 25 ) چنانکه در تاريخ کعبه نوشته ام ، اين خانه هزاران سال پيش ازاسلام ساخته شد . مسلّم است که در همان روزگار و يا لااقل سالياني پس از آن ، گرداگرد خانه کعبه فضائي مي بوده است ، و زيارت کنندگان خانه در آن فضا گرد مي آمده اند و يا از آنجا به زيارت خانه مي رفته اند ، اما نام مسجد و مسجدالحرام در اسلام بدان محوطه داده شده است .

و مسجدالحرام که آن را براي مردمان قرار داديم ، مقيم يا مسافر . ( 26 )

مساحت اين فضا پيش از اسلام و در آغاز فتح مکه ، چه مقدار بوده است ؟ بدرستي معلوم نيست . تاريخ نشان مي دهد تا پس از رحلت رسول اکرم ( صلي الله عليه وآله ) هم ، مردم خانه هاي خود را نزديک به خانه کعبه مي ساختند و بدين ترتيب فضاي مسجد را مي گرفتند . عُمَر آنان را از اين کار بازداشت و گفت کعبه خانه خداست و هر خانه فضاي خارجي مي خواهد . اين فضا پيش از شما بوده و شما بدان در آمده ايد . آنگاه خانه هايي را خريد و داخل مسجد درآورد .

خانه کساني را هم که حاضر به فروش نشدند ويران کرد و بهاي آن را براي صاحبان خانه نگاهداشت ، تا سرانجام به گرفتن آن راضي شدند . عمر براي مسجد ديواري ساخت به طول يک قامت ، که بر سر آن ديوار چراغها را مي گذاشتند . سپس عثمان خانه هاي ديگر را به بهاي گران خريد و به مسجد افزود . کساني را که نمي خواستند خانه هاي خود را بفروشند نکوهش کرد و به زندان انداخت و به آنان گفت : شما از مداراي من سوء استفاده مي کنيد . گويند عثمان نخستين کسي بود که براي مسجد رواق ساخت . ( 27 )

چون عبدالله بن زبير خود را خليفه خواند و مکه را محل اقامت کرد ، ديوارهاي مسجد را مرمت نمود اما بر وسعت مسجد نيفزود .

در دولت امويان عبدالملک پسر مروان و فرزند عبدالملک وليد ، که به ايجاد ساختمان علاقه اي بسيار داشت در ترميم ، وسعت و زيبائي مسجد کوشيدند ، و به دستور عبدالملک ديوار مسجد را بالاتر بردند . در دولت عباسيان نيز چندتن از خلفا ، مسجدالحرام را وسيع تر کردند و در زيبايي آن کوشيدند . به خصوص مهدي عباسي که در سال 160 هجري به مکه رفت و خانه هاي بسياري را خريد و داخل مسجد کرد . او کوشيد که در اين نوسازي ، خانه کعبه در وسط مسجد قرار گيرد .

نوشته اند مهدي خود بر کوه ابوقُبَيْس بالا رفت تا بنگرد و مطمئن شود که خانه در مرکز مسجد قرار گرفته است . ( 28 )

در سال 332 هجري بعضي ستونهاي رواق گرداگرد مسجد را تغيير دادند و ستونهاي سنگي زرد رنگ در آن بکار بردند . در ديوارها و راهروها نيز سنگ هاي مرمر نصب کردند و حِجر اسماعيل را با مرمرِ سبز ، فرش نمودند و سنگي را که جاي پاي ابراهيم ( عليه السلام ) است ( مقام ابراهيم ) در زر گرفتند . اما تعميرها و ترميم هاي اساسيِ مسجدالحرام در دوره عثمانيان بود .

سلطان سليمان قانوني معمار مشهور و سازنده مسجد سليمانيه استانبول ( سنان ) را به مکه فرستاد تا براي نوسازي خانه نقشه اي تهيه کند . ولي سليمان خود موفق به اجراي آن نقشه نشد . در سال 990 هجري يکي از معماران ترکيه به نام

محمد آغا صحن مسجد را وسعت داد و مساحت آن را به بيست و پنج هزار مترمربع رسانيد . در اين نوسازي درهاي مسجد را که نوزده در بود از نو ساختند . رواقهاي مسجد و اطراف حرم را با ستونهاي مرمر و ستونهايي از سنگ زرد تعويض کردند .

سپس در سال 994 يکي از نقاشان ترک داخل گنبد و رواق ها را با نقش ها و خط هاي خوش تزيين کرد . هر يک از امامان مذهب هاي چهارگانه سنت و جماعت : شافعي ، مالکي ، حنفي و حنبلي در داخل مسجد براي خود مقامي داشتند . سالي که صحن مسجد را نوسازي کردند ( 994 ) مقامهاي اين پيشوايان را نيز به شکل کوشک ساختند . ( 29 ) اين مقامها تا آغاز حکومت سعوديان بر حجاز ، وجود داشته است ، مخبرالسلطنه در سفرنامه خود از اين مقام ها نام برده و از اين که مذهب شافعي ـ چون نزديک تر به حقيقت ( مذهب شيعه ) است ـ مقامي ندارد ، دريغ مي خورد . ( 30 )

پس از تأسيس حکومت عربستان سعودي در دوره ملک عبدالعزيز و ملک فيصل تغييرات مهمي در مسجدالحرام صورت گرفت . دولت عربستان سعودي با هزينه اي در حدود هشتصد ميليون ريال ( سعودي ) مساحت مسجد را از بيست و هفت هزار به يکصد و هشتاد هزار متر مربع رسانيد . در اين

نوسازي بر درهاي مسجد نيز تعدادي افزودند و اکنون مسجد داراي شصت و دو در بزرگ و کوچک است . سه در اصلي و بزرگ به نامهاي : باب ملک عبدالعزيز ، باب العمره ، باب السلام معروف است . بر هر يک ازاين سه در ، دو مناره به ارتفاع 92 متر با قاعده اي به ابعاد 7 * 7 متر قرار دارد و بر تارک هر منار هلالي به ارتفاع 6/5 متر از برنز طلا کاري است .

هفتمين منار مسجد بر باب الصف است . در کنار آن سقفي داراي قبه است که قطر خارجي آن 35 متر است و بر اين قبه نيز هلالي برنزي طلا کاري شده ، قرار دارد .

گرداگرد مسجد ، رواق دو طبقه است و مسجد با وسعت فعلي گنجايش پانصد هزار نمازگزار دارد . در سالهاي اخير بتدريج قسمتي ديگر از محوطه خارج مسجد را ضميمه مسجد کرده اند که در حال حاضر ( 1412 هجري قمري ) در دست ساختمان است .

خانه کعبه :

خداوند ، خانه کعبه ، بيت الحرام را قوام کار مردمان گردانيد . ( 31 ) کعبه ، بيت الله الحرام ، بيت العتيق ، بيت الله ، خانه خدا ، دومين قبله مسلمانان ( 32 ) ساختمان چهار گوشه مسقفي است در داخل مسجدالحرام . نماي ظاهري خانه از سنگ سبز مايل به خاکستري است که از کوههاي مکه آورده اند . خانه کعبه در

تمام مدت سال با پرده اي سياه که حاشيه فوقاني آن قلاب دوزي شده ( 33 ) پوشيده است . بناي خانه کعبه بر روي پايه اي از سنگ مرمر به ارتفاع 25 سانتي متر است و آن پايه را شاذروان مي گويند . ساختمان مربع شکل خانه کعبه با زاويه هاي آن ، چنان است که بتواند فشار بادهاي سخت را بشکند و خانه را از آسيب نگاه دارد .

بلندي خانه کعبه تقريباً 15 متر است . ضلع غربي ( که ميزاب در آن قرار دارد ) دوازده متر و پانزده سانتيمتر است و ضلع شرقي پانزده متر و نود و دو سانتي متر و طول ضلع جنوبي ده متر و بيست و پنج سانتي متر است . ( 34 )

دَرِ خانه بر ضلع شرقي قرار دارد و بلندي آن از زمين دو متر است . براي در آمدن به خانه ، بايد از نردبان استفاده شود . دَرِ خانه کعبه در تمام مدت سال بسته است ، مگر هنگامي که بخواهند داخل خانه را شست و شو کنند ( اين مراسم در اين سالها معمولاً در روز هفتم ذوالحجه برگزار مي گردد ) ( 35 ) و يا شخصيت هاي بزرگ اسلامي را به زيارت درون خانه مشرف سازند . اما در سالهاي پيش ، گاه خادمان کعبه در مقابل دريافت پول از زائران ، رخصت مي داده اند تا به درون خانه بروند . ( 36 )

رکن ها :

اگر خط هايي از مرکز کعبه به چهار گوشه آن امتداد دهيم اين خطوط در امتداد جهت هاي چهارگانه اصلي قرار مي گيرد ، و اين گوشه ها رکن نام دارد . هر يک از چهار ضلع خانه يا چهار رکن آن به نامي موسوم است . رکن شمالي را عراقي ، رکن غربي را شامي ، رکن جنوبي را يماني و رکن شرقي را اسود مي نامند . اين رکن را اسود گويند ، چون حجرالاسود در آن است .

درون خانه کعبه مربع شکل و مسقف است . و کف خانه با سنگ مرمر سفيد و سياه فرش شده ، در وسط آن سه ستون از چوب عود قرار دارد که بسيار گرانبهاست و گويند از عهد عبدالله بن زبير همچنان باقي است . ( 37 ) سقف و ديوارهاي خانه از پرده هاي حرير سرخ پوشيده شده است . ( 38 ) اين سقف در دوره سلطان عثماني به سال 959 تعمير شده . پرده ها را سلطان عبدالعزيز از پادشاهان عثماني در آنجا آويخته است . بر ديوارهاي دروني خانه لوحه ها نصب شده که نام تعمير کنندگان و يا هديه کنندگان زيور در آنها ثبت شده است . ( 39 )

حجرالاسود :

حجرالاسود در رکن شرقي به ارتفاع يک متر و نيم از زمين قرار گرفته است و آن سنگي است سياه مايل به سرخي ، بيضي شکل به قطر سي سانتي متر که در آن نقطه هاي قرمز ديده مي شود و در پوششي از نقره است و علامت شکستگي دارد ، علت اين شکستگي آسيب هايي است که در طول زمان بر اين سنگ مقدس وارد آمده است . نخستين آسيبي که تاريخ اسلام آن را نشان مي دهد ضربه هايي است که به وسيله سنگ پرتاب ، هنگام محاصره حجاج بن يوسف ثقفي بدان رسيد . ديگر شکستگي هاي آن از فتنه قرامطه است . در اين فتنه ، قرمطيان بر مکه تاختند . مردمِ آن را کشتند . به خانه کعبه بي حرمتي کردند و حجرالأسود را با خود به بحرين بردند .

حجرالأسود مدت بيست و دو سال در بحرين قرار داشت و سپس در سال 329 هجري قمري نخست به کوفه و سپس به مکه منتقل شد و روز سه شنبه دهم ذوالحجه همان سال در محل خود نصب گرديد .

ميزاب :

ناودان يا ميزاب ، بر بام خانه بين رکن شمالي و غربي و بر فراز جايي است که بنام حجر اسماعيل است . گويند اين ناودان را نخست حجاج بن يوسف نهاد تا باران بر بام خانه جمع نشود ، سپس وليد بن عبدالملک آن را در زر گرفت . به سال 455 هجري قمري بنوالطيب آن را به يمن بردند که حاکم يمن آن را خريد و به مکه برگرداند .

به سال نهصد و پنجاه و نه هجري قمري سلطان سليمان قانوني ، ميزاب را از نقره ساخت و به سال 1021 سلطان احمد آن را به ناوداني از نقره منقش به طلا و مينا و لاجورد تبديل کرد . در سال 1273 سلطان عبدالمجيد ميزابي از طلا براي خانه کعبه فرستاد که هم اکنون باقي است .

حطيم و حجر اسماعيل :

درباره تحديد حطيم اختلاف است . بيشتر اهل سنّت به مقابل ديواري که حجر اسماعيل ناميده مي شود حطيم مي گويند ولي شيعيان حطيم را ميان حجرالاسود و مقام ابراهيم و در کعبه مي دانند حجر اسماعيل با ديواري به ارتفاع 31/1 محدود است .

مؤلف معجم معالم الحجاز مي نويسد : امروز نزد مردم مکه معروف است که حطيم ميان رکن و زمزم و مقام ابراهيم است که طواف از آنجا آغاز مي شود . ( 40 )

ملتزم :

آن قسمت از ديوار خانه که پشت ديوار کعبه نزديک رکن يماني واقع است ملتزم نام دارد . آن را ملتزم گويند ؛ چون حاجيان خود را موظف مي دانند که در آنجا دعا کنند .

پى‏نوشتها:‌


1 . خداراست حج آن خانه ، بر کسي که توانايي رفتن بدان را داشته باشد ( آل عمران : 97 ) .
2 . اصول کافي ، ج2 ، ص18 حديث 3 ، چاپ آخوندي .
3 . سفينة البحار ، ج1 ، ص211
4 . طه : 124
5 . بحار الانوار ، ج96 ، ص22
6 . خاقاني شرواني .
7 . يسير از اتباع است ، چنانکه گويند : يسير و يتيم ، و اين کلمه در متن هاي قديم فراوان آمده است .
8 . شتر مرغ .
9 . ناصر خسرو ، چاپ مينوي ، محقق ، صص301 ـ 300
10 . سفينة البحار ، ج1 ص213
11 . ج10 ، صص72 ـ 166 چاپ مؤسسه آل البيت .
12 . بر اساس نوشته دائرة المعارف بريتانيا . اما در مرآة الحرمين 37 درجه و 54 دقيقه طول و 28 درجه و 280 دقيقه عرض جغرافيائي است ( مرآة الحرمين ، ج1 ، ص178 ) و در معجم معالم الحجاز 38 درجه و 30 دقيقه طول و 21 درجه و 30 دقيقه عرض ثبت شده است . ( ج8 ، ص244 ) .
13 . مرآة الحرمين ، ج1 ، ص178 و رجوع کنيد به دائرة المعارف فريد وجدي ذيل مکه .
14 . نشريه وزارت اطلاعات عربستان سعودي . ليکن در اين ده سال مانند بسياري از شهرها جمعيت مکه افزايش يافته است .
15 . دائرة المعارف بريتانيا .
16 . تاريخ عرب پيش از اسلام . فيليپ حِتّي ، ج1 ، ص144
17 . ابراهيم : 37
18 .
19 . رجوع شود به تاريخ تحليلي اسلام از نگارنده ، ص22
20 . تاريخ تحليلي اسلام ، ص34
21 . رجوع شود به معجم الانساب زمباور . فصل حاکمان مکه . نيز رجوع شود به مرآة الحرمين ، ج1 ، ص355
22 . معجم الانساب ، فصل حاکمان مکه .
23 . علل الشرائع ، ص448
24 . فريد وجدي ، ذيل کلمة مکه ، دائرة المعارف فرانکلين ذيل عربستان ، مرآة الحرمين ، ج1 ، ص355
25 . لا تُشدُّالرِّحالُ الاّالي ثلاث مساجد ( وسائل الشيعه ، ج 3 ، ص 525 ؛ مسنداحمد ، ج 2 ، ص 234 ) .
26 . حج : 25
27 . معجم البلدان . ياقوت . ذيل مسجدالحرام و رجوع کنيد به دائرة المعارف فريد وجدي .
28 . دائرة المعارف فريد وجدي ، ذيل مکه ، مکه مکرمه . ترجمه آقاي احمد آرام ص149
29 . مکه مکرمه ، ص179
30 . سفرنامه ، ص159
31 . مائده : 97
32 . قبله نخستين ، مسجد اقصي يا بيت المقدس است . هفده ماه پس از هجرت رسول الله ( صلّي الله عليه وآله ) به مدينه ، به موجب آيه هاي قرآن کريم قبله مسلمانان به سمت کعبه تغيير يافت . رجوع به ذيل مسجد ذوالقبلتين در همين کتاب شود .
33 . رجوع به ذيل عنوان پوشش کعبه شود .
34 . مأخذ نويسنده ، مرآة الحرمين ، ج1 ، ص263 است ، در بعض مأخذها حدود چند سانتي متر در طول ضلع ها اختلاف ديده مي شود .
35 . در برخي سالها به مناسبت هايي روز انجام مراسم شست و شو تغيير مي يابد ، چنانکه در سالهاي پيش شست و شو در بيستم ذي حجه انجام مي گرفت و امسال که سال 1412 هجري قمري است مراسم روز اول ذي حجه بود .
36 . دائرة المعارف فريد و جدي ، ج8 ، ص146
37 . همان مآخذ ، ص 144
38 . دائرة المعارف فريد وجدي ، ج8 ، ص145
39 . دائرة المعارف ، ج8 ، ص145 . در سال 1356 هجري شمسي نويسنده به شرف زيارت درون کعبه مشرف شده ، همانگونه است که وصف گرديده .
40 . معجم معالم الحجاز ، ج3 ، ص28