و
اقرار باينكه نماز ستون دين است و اول عملى است كه روز قيامت بنده از
آن بازپرسى شود و اول عملى است پس از معرفت كه بنده مسئول آنست و اگر
قبول شود اعمال ديگر قبول شوند و اگر رد شود اعمال ديگر رد شوند و
نمازهاى واجب شبانه روزى پنج نمازند و هفده ركعت ، ظهر چهار ركعت ، عصر
چهار ركعت و مغرب سه ركعت و عشاء چهار ركعت و صبح دو ركعت ، نافله دو
برابر فريضه است سى و چهار ركعت ، هشت ركعت پيش از ظهر و هشت ركعت پيش
از عصر، چهار ركعت بعد از مغرب و دو ركعت نشسته بعد از عشاء كه يك ركعت
محسوبند و آن بجاى وتر است براى كسى كه در آخر شب وتر را درك نكند،
نماز شب هشت ركعت است و هر دو ركعت بيك سلام و شفع دو ركعت بيك سلام و
وتر يك ركعت و نافله صبح دو ركعت و همه فرائض و نوافل در شبانه روز
پنجاه و يك ركعت است ، اذان و اقامه دو بدو هستند و واجبات نماز هفت
است وقت و طهارت و رو بقبله بودن و ركوع و سجود و دعاء و قنوت در هر
نماز واجب و مستحب در ركعت دوم است پيش از ركوع و بعد از قرائت حمد و
سوره و در ذكر آن كافى است رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انك انت
الاعز الاكرم و سه سبحان اللّه هم در آن كافى است و اگر نمازگزار
بخواهد نام امامها را در قنوتش ببرد و ب آنها صلوات فرستد مختصر كند،
تكبيرة الاحرام يكى است و هفت بهتر است و مستحب است بلند خواندن بِسْمِ
اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ در حمد و سوره و آن آيه ايست از قرآن و
باسم اعظم خدا از سياهى چشم بسفيدى آن نزديكتر است و مستحب است در هر
تكبير نماز دو دست را بلند كرد و آن زينت نماز است و قرائت دو ركعت اول
فريضه حمد و سوره است و نبايد از سوره هاى عزيمه خواند كه در آنها سجده
واجب است كه آن سجده در لقمان و حم سجده و النجم و سوره اقْرَأْ
بِاسْمِ رَبِّكَ است و يك سوره لايلاف يا أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ و الضحى
و أَ لَمْ نَشْرَحْ نباشد كه دو سوره يكى محسوبند و بيكى از آنها در
نماز واجب اكتفاء نشود هر كه بخواهد از آنها در نماز واجب بخواند بايد
ايلاف و أ لم تر كيف را در يك ركعت بخواند يا الضحى و الم نشرح را با
هم در يك ركعت و دو سوره ديگر با هم در يك ركعت فريضه روا نيست ولى در
نافله هر چه خواهند بخوانند و از سوره هاى عزيمه هم بخوانند زيرا آنها
در فريضه ممنوعند و مستحب است در نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و
منافقين خواند كه سنت بر آن جاريست و ذكر ركوع و سجود سه تسبيح است پنج
احسن است و هفت افضل و يك تسبيح تمام در ركوع و سجود براى بيمار و
شتابزده كافى است و هر كه بدون اين عذر يك تسبيح كم گذارد ثلث نمازش
كم است و اگر دو تسبيح كم گذارد دو ثلث نمازش كاسته شود و اگر هيچ
تسبيح نگويد نماز ندارد مگر بجاى آن بهمان اندازه لا إِلهَ إِلَّا
اللّهُ يا اللّه اكبر يا صلوات بر پيغمبر بگويد كه مجريست و در تشهد
همان اداى شهادتين كافى است و بيش از آن براى عبادتست و سلام در نماز
يكى كافى است كه برابر قبله ادا كند و با چشمش اشاره بسمت راست كند هر
كه در جماعت مخالفين است دو سلام بسمت راست و چپش ادا كند چنانچه آنها
كنند براى تقيه ، براى نماز گذار سزد كه پس از هر نماز واجب تسبيح
فاطمه زهراء گويد 34 اللّه اكبر 33 سبحان اللّه 33 الحمد للّه هر كس پس
از نماز واجب پيش از آنكه زانو بردارد چنين كند خدايش بيامرزد سپس
صلوات بر پيغمبر و امامان فرستد و براى خود هر چه خواهد دعا كند و بعد
از دعا سجده شكر كند و سه بار شكرا للّه بگويد و آن را ترك نكند مگر
مخالفى حاضر باشد و تقيه كند و دست بسته نماز نخواند و آمين نگويد بعد
از سوره حمد و در سجده كردن زانوها را پيش از دستها بر زمين نگذارد،
سجده روا نيست مگر بر زمين و آنچه از زمين رويد غير از خوردنى و
پوشيدنى و باكى نيست بر نماز در لباس از موى و كرك هر حيوانى كه گوشتش
خوردنى است و آنچه خورده نشود نماز در مو و كركش روا نيست جز در مورد
رخصت كه نماز در سنجاب و سمور و فنك و خز است و بهتر است كه در آنها هم
نماز خوانده نشود ولى هر كه بخواند درست است ولى در پوست روباه نماز
جائز نيست مگر در حال تقيه يا اضطرار، قاطع نماز خروج ريح است از
نمازگزار يا ديگر آنچه وضوء را باطل كند يا بيادش آيد كه وضوء ندارد يا
آزار وضويى بيند كه نتواند در نماز بر آن صبر كند يا خوندماغ شود و خون
بسيار از او بروى بريزد يا رو از قبله برگرداند تا باندازهاى كه پشت
سرش كسى را بيند و چيزى نماز مسلمان را نبرد چون سگ يا زن كه از برابرش
عبور كند يا چيز ديگرى در نافله حكم شك و سهو نيست هر كه در نافله شك
كند تكليفى ندارد بهر چه خواهد بنا گذارد (بر اقل يا اكثر) حكم شك
منحصر در نماز واجب است هر كه در دو ركعت اول شك كند نماز را اعاده
كند، هر كه در نماز مغرب شك كند نماز را اعاده كند، هر كه ميان سه و
چهار شك كند بنا بر اكثر نهد و چون سلام گفت آنچه گمان كم شدن دارد
تمام كند و سجده سهو بر نماز گذار واجب نشود مگر براى قيام در حال قعود
يا قعود در جاى قيام يا ترك تشهد يا شك در زيادى و كمى نماز بعد از
سلام و دو سجده سهو پس از سلام است و در آنها گويد بسم اللّه و باللّه
السلام عليك ايها النبى و رحمة اللّه و بركاته اما در سجده قرآن گويند
لا اله الا اللّه حقا حقا لا اله الا اللّه ايمانا و تصديقا لا اله الا
اللّه عبودية و رقا سجدت لك يا رب تعبدا و رقا لا مستنكفا و لا مستكبرا
بل انا عبد ذليل خائف مستجير و چون سر بردارد اللّه اكبر گويد و از
نماز بنده پذيرفته نشود مگر آنچه را از دل بدان متوجه است و بسا است از
نمازى ربع يا ثلث يا نصف يا كمتر يا بيشتر قبول شود ولى خداى عز و جل
آن را با نافله درست كند و سزاوارتر مردم براى امامت جماعت قرآندانتر
آنها است و اگر در دانستن قرآن مساويند آنكه پيشتر هجرت داشته و اگر در
هجرت مساويند اسن مقدم است و اگر در سن هم برابرند خوشروتر مقدم است و
صاحب مسجد در مسجد خود اولى بامامت است و هر كه امام جماعت مردمى شود و
در آنها اعلم از او باشد تا قيامت كارشان بپستى رود جماعت در روز جمعه
واجب، است و در روزهاى ديگر مستحب است و هر كه آن را وانهد و از آن و
از جماعت مسلمانان روگردان باشد بدون عذر نماز ندارد، نماز جمعه از نه
طائفه ساقط است، نابالغ، پير، ديوانه، مسافر، بنده، زن، بيمار، كور و
كسى كه دو فرسخ از محل نماز جمعه دور است. نماز جماعت بيست و پنج بار
بهتر است از فرادى، نماز واجب در سفر دو ركعت است مگر نماز مغرب كه
رسول خدا (ص) آن را بحال خود وانهاد در سفر و حضر، در سفر نافلههاى
روز ساقط است و نوافل شب ترك نشود و نماز شب را از اول شب نتوان خواند
مگر در سفر و اگر قضاى آن را بخوانند بهتر است كه سر شب بخوانند و سفرى
كه در آن نماز شكسته و روزه افطار شود هشت فرسخ است و اگر تا چهار فرسخ
سفر كند و نخواهد همان روز برگردد مخير است كه شكسته بخواند يا تمام و
اگر قصد دارد همان روز برگردد شكسته خواندن واجب است بر او، هر كه سفرش
معصيت است بايد تمام بخواند و روزه هم بدارد، كسى كه در سفر تمام
بخواند چون كسى است كه در وطن شكسته بخواند و كسانى كه بايد در سفر
تمام بخوانند و روزه بدارند مكاريست و مكرى و حامل پست و چوپان و كشتى
ران كه اين كارهاى سفرى شغل آنها است و شكارچى اگر براى محض تفريح و
خوشگذرانى شكار رود بايد تمام بخواند و روزه بگيرد و اگر براى اداره
زندگى عيالش باشد نماز و روزهاش شكسته است، روزه سفر بقصد تبرع
نيكوكارى نيست مسافر بىروزه در روز ماه رمضان حق جماع ندارد، نماز سه
قسمت است يك ثلث طهارتست و يك ثلث ركوع است و يك ثلث سجود و نماز
بىطهارت درست نيست، وضوء يك بار يك بار شسته مىشود و اگر دو بار شسته
شود اين جائز است جز آنكه اجرى ندارد هر آبى پاك است تا دانسته شود كه
نجس است، آب را تباه نكند مگر جانورى كه خون روان دارد، وضوء با گلاب و
غسل جنابت با گلاب جائز است ولى آبى كه با آفتاب گرم شده وضوء با آن
روا ولى بد است و هم شستن لباس و غسل جنابت با آن بد است زيرا مورث برص
است، آب باندازه كر را چيزى نجس نكند و كر هزار و دويست رطل مدنى است و
روايت شده كه كر مقدار سه وجب طول در سه وجب عرض در سه وجب عمق است، آب
چاه همهاش پاك است تا چيزى در آن افتد كه آن را نجس كند، آب دريا همه
پاك است، وضوء را باطل نكند مگر آنچه از دو سوراخ پائين درآيد از بول و
غائط و باد و منى و خوابى كه هوش را ببرد و مسح روى عمامه يا كلاه
روانيست و نه روى كفش و جوراب مگر از ترس دشمن يا برفى كه بترسند پاها
را زيان زند كه بر روى كفش بجاى پا مسح كنند و بر جبيره شكسته هم مسح
رواست، عائشه از پيغمبر (ص) روايت كرده كه دريغخورترين مردم در قيامت
كسى است كه وضويش را روى پوست ديگرى بيند، عايشه گفت اگر بر پشت جانورى
در بيابان مسح كنم به است از مسح بر موزه و كفش، هر كه آب ندارد تيمم
كند چنانچه خدا فرموده (مائده) تيمم كنيد بر صعيد طيب- صعيد زمين بلند
است و طيب آنست كه آب از آن سرازير شده- چون كسى خواهد تيمم كند يك بار
دست بر زمين زند و آنها را بتكاند و رويش را با آنها مسح كند. و سپس
دست چپ بر زمين زند و با آن دست راست را از مچ تا سر انگشتان مسح كند
سپس دست راست بر زمين زند و دست چپ را از مرفق تا سر انگشتان مسح كند و
در روايت است كه جبين و دو ابرو را مسح كند و پشت دو دست را و مشايخ ما
بر اين عقيده رفتهاند، هر چه وضوء را بشكند تيمم را هم بشكند و بعلاوه
تمكن از آب تيمم را بشكند، هر كه تيمم كند و نماز بخواند و آب يابد در
وقت باشد يا وقت گذشته باشد اعاده ندارد زيرا تيمم يكى از دو طهارت است
و بايد براى نماز ديگر وضوء سازد و باكى ندارد كه شخص با يك وضوء نماز
شب و روز را همه بخواند تا حدثى از او سر نزده و تيمم هم تا حدثى نديده
و يا بآب نرسيده چنين است، غسل در هفده جا است شب 17 و 21 و 23 ماه
رمضان و براى عيدين و دخول حرمين و وقت احرام و غسل زيارت و غسل دخول
بخانه كعبه و روز ترويه و عرفه و غسل ميت و غسل مس ميت بر كسى كه او را
غسل داده يا كفن كرده يا بعد از سرد شدن مس كرده، غسل روز جمعه و غسل
آفتاب گرفتن در همه قرص خورشيد در صورتى كه از آن مطلع نشده، غسل جنابت
واجب است و غسل حيض زيرا امام صادق (ع) فرمود غسل جنابت و حيض يكى است،
هر غسل پيش از آن وضوء، دارد جز غسل جنابت كه فرض است و چون دو فرض
لازم آيد بزرگتر از كوچكتر كافى است، هر كه خواهد غسل جنابت كند بكوشد
كه پيش از آن بشاشد تا هر چه منى در احليلش بجا مانده درآيد و پيش از
آنكه دست در ظرف آب كند سه بار آن را بشويد سپس استنجاء كند و فرج خود
را بشويد و سه مشت آب بر سر خود ريزد و با انگشت مويها را بر هم زند تا
آب بهمه بيخ موها رسد.
سپس ظرف آب را بردارد و بر سر و بدنش دو بار دو بار بريزد و دست بر همه
تن كشد و دو گوش را با انگشت بخاود و آب بهر جا رسد آن را پاك كرده
باشد و چون جنب يك بار در آب فرو رود بجاى غسل او باشد و اگر زير باران
ايستد تا سراپا شسته شود غسل او محسوبست ، هر كه خواهد در غسل جنابت
مضمضه يا استنشاق كند روا باشد ولى واجب نيست زيرا غسل بر برون تنست نه
درون آن جز آنكه اگر خواهد پيش از غسل بخورد يا بنوشد روا نبود جز آنكه
دو دستش را بشويد و مضمضه و استنشاق كند كه اگر پيش از آن بخورد يا
بنوشد بسا باشد پيس شود و چون جنب در جامه خود عرق كند و جنابت از حلال
باشد نماز در آن رواست و اگر از حرام باشد روا نيست كمتر حيض سه روز
است و بيشترش ده روز، كمتر طهر ده روز است و بيشتر آن اندازه ندارد حد
اكثر نفاس كه در آن از عبادت باز نشيند هجده روز است و يك روز تا دو
روز هم استظهار كند مگر پيش از آن پاك شود، زكاة در نه چيز واجب است
گندم ، جو، خرما و مويز، شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره و رسول خدا (ص)
از جز اينها در گذشته ، زكاة را بايد بشيعه داد و به پدر و مادر و
فرزند و شوهر و زوجه و مملوك و واجب النفقه ديگر نتوان داد- خمس در
اندازه يك دينار طلا از گنج و معدن و غوص و غنيمت جنگ واجب است و حق
خدا و رسول و ذى القربى است از توانگران و حق فقيران و يتيمان مساكين و
ابن سبيل از مسلمانان و روزه سال سه روز است از هر ماه پنجشنبه اول و
چهارشنبه ميانه و پنجشنبه دهه آخر ماه ، روزه ماه رمضان واجب است و برؤ
يت ثابت شود نه برأ ى و گمان هر كه بى رؤ يت رؤ يت روزه دارد و يا
افطار كند مخالف دين اماميه است و شهادت زنان در طلاق و رؤ يت هلال
پذيرفته نيست و نماز ماه رمضان چون نماز ماههاى ديگر است و هر كه خواهد
بيفزايد شبى بيست ركعت نافله بخواند كه هشت ركعتش ميان مغرب و عشاء
باشد تا شب بيستم ماه و سپس شبى سى ركعت بخواند كه هشت ركعت ميان مغرب
و عشاء باشد و بيست و دو ركعت بعد از عشاء و در هر ركعت حمد بخواند و
هر چه از قرآن تواند جز در شب 21 و 23 كه مستحب است احياء كرد و صد
ركعت نماز خواند در هر ركعت حمد و ده بار قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ و هر
كه اين دو شب را در مذاكره و علم احياء كند بهتر باشد و سزاوار است
براى هر كسى كه شب عيد فطر پس از نماز مغرب بسجده رود و گويد يا ذا
الطول يا ذا الحول يا مصطفى محمد و ناصره صل على محمد و آل محمد و اغفر
لى كل ذنب اذنبته و نسيته و هو عندك في كتاب مبين .
سپس صد بار گويد اتوب الى اللّه عز و جل و بعد از مغرب و عشاء و نماز
صبح و نماز عيد و ظهر و عصر روز عيد اين تكبيرات ايام تشريق را بگويد
اللّه اكبر اللّه اكبر لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ و اللّه اكبر اللّه اكبر
و الحمد للّه على ما هدانا و الحمد للّه على ما ابلانا ديگر در آن
نگويد و رزقنا من بهيمة الانعام كه مخصوص ايام تشريق است ، زكاة فطر
واجب است بر هر مردى كه از طرف خود و نانخوران خود از خرد و بزرگ و
آزاد و بنده و مرد و زن يك صاع خرما يا كشمش يا گندم يا جو بدهد و بهتر
همان خرما است ، صاع چهار مد است و مد دويست و نود درهم و نيم است و مى
شود دو هزار و صد و هفتاد درهم عراقى و ميتواند بهاى آن را طلا يا نقره
دهد و ميتواند از خود و همه عيال خود را بيكى دهد ولى يكفطره را بدو تن
نتوان داد و باكى نيست كه فطره را از روز اول ماه رمضان تا آخر آن
بپردازد و آن زكاة باشد تا نماز عيد را بخواند و اگر بعد از نماز دو
باره داد آن سابقى صدقه باشد و بهترين وقتش روز آخر ماه رمضانست هر
كس مملوكى دارد چه مسلمان و چه ذمى بايد فطره او را بدهد و اگر تا پيش
از ظهر روز فطر نوزادى آورد بايد فطره او را بدهد و اگر بعد از ظهر
بزايد فطره ندارد و همچنين است مسلمان شدن پيش از زوال و بعد از آن .
حج بر سه وجه است قران ، افراد و تمتع كه بعد از آن حج باشد و اهل مكه
و حاضران آن نتوانند حج تمتع گزارند و بايد يا حج قران كنند يا افراد
چون خدا فرمايد (بقره ) اين حج تمتع براى كسى است كه خاندانش حاضران
مسجد الحرام نيستند و ميزان حاضران آن تا مسافت چهل و هشت ميل (16-
فرسخ ) است و هر كه از اين اندازه دورتر است بايد حج تمتع گذارد و حج
ديگرى قبول نيست اول احرام از مسلخ است و دومش غمره است و اول افضل است
رسول خدا ميقات اهل عراق را عقيق مقرر كرد و براى اهل طائف قرن المنازل
و براى اهل يمن ، يلملم و براى اهل شام مهيعه كه جحفه باشد و براى اهل
مدينه ذو الحليفه كه مسجد شجره است ، احرام قبل از ميقات جائز نيست مگر
براى علتى يا تقيه ، واجبات حج هفت است احرام ، چهار تلبيه كه اين است
لبيك اللهم لبيك لبيك لا شريك لك لبيك ان الحمد و النعمة و الملك لك لا
شريك لك و جز اين تلبيه مستحب است و سزاست كه محرم بسيار گويد لبيك ذا
المعارج لبيك كه آن تلبيه پيغمبر است طواف بر خانه واجب است با دو ركعت
در مقام ابراهيم (ع) سعى ميان صفا و مروه واجب است وقوف بعرفه واجب است
، وقوف بمشعر واجب است ، قربانى تمتع واجب است و جز اينها از مناسك حج
مستحب است هر كه روز ترويه هنگام زوال شمس را درك كند تا شب حج تمتع را
درك كرده و هر كه روز عيد مشعر را تا پنج تن در آنند درك كند حج را درك
كرده شتر قربانى نبايد كمتر از پنج سال تمام داشته باشد ولى گاو و بزى
كه در سال دوم وارد شده كافى است و بره اى كه شش ماه تمام دارد كافى
است و قربانى نبايد معيوب باشد و يك ماده گاو از پنج تن از يك خاندان
كافى است و نره گاو از يكى كافى است و ماده شتر از هفت كس و نره شتر از
ده كس و لو بيگانه باشند، چپش از مرد و خاندانش كفايت كند و چون قربانى
ناياب شود يك گوسفند از هفتاد كس بس باشد، قربانى را سه سهم كنند يكى
را خود بخورند و ثلثى را هديه دهند و ثلثى را صدقه بفقراء، روزه در
ايام تشريق (11- 13 ذيحجه ) روا نيست كه ايام خوردن و نوشيدن و همسر
بودنست و سنت افطار روز عيد قربان بعد از نماز عيد است و در روز عيد
فطر پيش از رفتن بنماز و تكبيرات ايام تشريق در منى دنبال پانزده نماز
است از ظهر روز عيد تا صبح روز چهارم و در شهرهاى ديگر دنبال ده نماز
است از ظهر روز عيد تا صبح روز سوم .
فرج زنان بسه وجه حلال گردد، نكاح دائم كه ميراث دارد، نكاح منقطع كه
ميراث ندارد و ملك يمين ، كسى بر زن ولايت ندارد مگر پدرش تا باكره است
و اگر بيوه باشد هيچ كس بر او ولايت ندارد و پدر و جز پدر او را تزويج
نكنند مگر بكسى كه خودش راضى باشد بصداق معين و طلاق واقع نشود جز طبق
كتاب و سنت و قسم بطلاق و عتق صحيح نيست ، پيش از نكاح طلاقى نباشد و
پيش از ملك عتقى نيست ، عتق بايد بقصد قربت باشد، وصيت جز در ثلث مال
درست نيست و هر كه به بيشتر وصيت كند بهمان ثلث برگردد و شايسته است
مسلمان براى خويشان خود كه ارث نبرند چيزى وصيت كند كم يا بيش و هر كه
چنين نكند عمرش به گناه ختم شده ، سهام ميراث از شش فزون نشود و احدى
با وجود فرزند و پدر و مادر ارث نبرد جز زوج يا زوجه ، مسلمان از كافر
ارث برد و كافر از مسلمان ارث نبرد، پسر زنى كه لعان شده بپدر ارث ندهد
و بخويشان پدرى ولى مادر از او ارث برد اگر نباشد اخوان و خويشان مادرى
وارث او باشند و اگر چنين پدرى ولى مادر از او ارث برد اگر نباشد اخوان
و خويشان مادرى وارث او باشند و اگر چنين پدرى پس از لعان اعتراف بدان
ولد كند بوى ملحق گردد ولى زن باو بر نگردد اگر اين پدر مرد پسر از او
ارث برد ولى او از چنين پسرى ارث نبرد.
از شرايط دين اماميه است يقين ، اخلاص ، توكل ، رضا، تسليم ، ورع ،
اجتهاد، زهد، عبادت ، صدق ، وفاء، اداى امانت به بر و فاجر و لو قاتل
حسين (ع)، بر بوالدين ، استعمال مروت و صبر و شجاعت و اجتناب محرمات و
قطع طمع از آنچه در دست مردم است ، امر بمعروف و نهى از منكر و جهاد در
راه خدا با جان و مال با وجود شرائط آن و مواسات با برادران و عوض دادن
باحسان و شكر نعمت ده و ستايش نيكوئى كننده و قناعت و صله رحم و حرمت
دارى پدر و مادر و خوش همسايگى و انصاف
و ايثار و همنشينى نيكان و دورى از بدان و معاشرت مردم بخوشى و سلام
كردن بر همه كس با اعتقاد باينكه سلام خدا بظالمان نميرسد و احترام
مسلمان سابقه دار و احترام بزرگتر و مهربانى با كوچكتر و احترام بزرگ
هر قومى و تواضع و خشوع و بسيار ذكر خدا كردن و قرآن خواندن و دعا و
چشم پوشى و تحمل و مدارا و تقيه و خوش صحبت بودن و خشم فرو خوردن و
مهرورزى با فقراء و مساكين و هم زندگى بودن با آنها و پرهيزكارى نسبت
بخدا در نهان و عيان و خوشرفتارى با زنان و مملوكان و دم بستن جز از
خوب گفتن و خوش گمانى بخداى عز و جل و پشيمانى از گناه و بكار بستن جود
و بخشش و اعتراف بتقصير و بكار بردن همه مكارم اخلاق و خلق خوب در امور
دين و دنيا و كناره گيرى از كارها و اخلاق بد، كلى و جزئى و اجتناب از
غضب و خشم و حميت و تعصب و تكبر و ترك زورگوئى و خوار شمردن مردم و
بخود باليدن و خودبينى و بيشرمى و هرزگى و زنا و قطع رحم و حسد و آز و
شكم خوارگى و طمع و بد خلقى و نادانى و سفاهت و دروغ و خيانت و فسق و
نابكارى و قسم دروغ و نهان داشتن گواهى و گواهى ناحق و غيبت و بهتان و
سخن چينى و دشنام و لعن گوئى و طعن و نيرنگ و فريب و پيمان گسلى و بد
قولى و قتل ناحق و ستم و سخت دلى و ناسپاسى و نفاق و ريا و زنا و لواط
و خود نمائى و فرار از جهاد و تعرب پس از هجرت و ناسپاسى پدر و مادر و
كلاهبردارى و مال يتيم خوردن بناحق و بد نام كردن زنان پارسا اين خلاصه
دين اماميه است كه شتابانه بيان شد، گفت كه من شرح و تفسير آن را هم
اگر خدا توفيق مراجعت از مقصد خودم را به نيشابور داد بيان ميكنم ان
شاء اللّه و لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم و صلى اللّه على
محمد و آله و سلم .
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- امام صادق (ع) فرمود در ماه
رمضان هر شب هزار بار سوره إِنّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
بخوان و شب بيست و سوم دل محكم كن و گوش باز كن و عجايب بشنو از آنچه
بينى ، گفت كه مردى بامام باقر (ع) عرضكرد يا ابن رسول اللّه چگونه
بدانم كه شب قدر در هر سال هست ، فرمود از اول ماه رمضان هر شب سوره
دخان را بخوان و شب بيست و سوم آنچه را از آن پرسيدى بچشم خود ببين و
باور كن .
از امام ششم روايت شده كه صبح شب قدر هم چون شب آنست عبادت كن و بكوش .
مجلس نود و چهارم روز سه شنبه هفدهم شعبان 368
در مشهد مقدس على ساكنه السلام درطى مسافرت او بما وراء النهر
1- عبد العظيم
گويد:
شنيدم امام محمد تقى ميفرمود كسى نباشد كه بزيارت پدرم رود و از باران
يا سرما و گرما آزار بيند جز آنكه خدا تنش را بر آتش حرام كند.
2- اسماعيل بن فضل هاشمى گويد:
از امام صادق (ع) پرسيدم كه چطور وقتى موسى بن عمران ريسمانها و عصاهاى
جادوگران را ديد در خود احساس ترس كرد و ابراهيم را كه در منجنيق
نهادند و ب آتش انداختند در خود احساس ترس نكرد؟ فرمود چون ابراهيم ب
آتش افكنده شد اعتماد بحجج الهى داشت كه در پشت او بودند و موسى چنين
نبود براى همين احساس ترس كرد و ابراهيم احساس ترس نكرد.
3- ابو هدبه گويد:
ديدم انس بن مالك دستمالى بر سر بسته از سببش پرسيدم گفت بر اثر نفرين
على بن ابى طالب است گفتم چطور؟ گفت من خدمتكار رسول خدا (ص) بودم مرغ
بريانى ب آن حضرت هديه كردند، فرمود خدايا دوستتر مردم را نزد خودت و
خودم برسان تا با من از اين پرنده بخورد على (ع) آمد و من گفتم رسول
خدا (ص) كارى دارد و او را راه ندادم بانتظار اينكه يكى از قوم خودم
برسد باز رسول خدا (ص) همان دعا را تكرار كرد و دوباره على (ع) آمد و
من همان را گفتم بانتظار مردى از قوم خودم رسول خدا (ص) براى بار سوم
همان دعا را كرد و باز هم على (ع) آمد و من همان را گفتم و على فرياد
برداشت كه رسول خدا چه كارى دارد كه مرا نميپذيرد؟ آوازش بگوش پيغمبر
رسيد و فرمود اى انس اين كيست ؟ گفتم على بن ابى طالب است گفت باو
اجازه بده چون وارد شد فرمود اى على من سه بار بدرگاه خدا دعا كردم كه
محبوبترين خلقش نزد او و خودم بيايد و بامن از اين پرنده بخورد و اگر
در اين بار سوم نيامده بودى تو را بنام دعوت ميكردم عرضكرد، يا رسول
اللّه من بار سوم است كه آمدم و انس مرا برگردانده و مى گفت رسول خدا
از پذيرش تو بكارى مشغول ، رسول خدا فرمود اى انس چه تو را بر اين كار
واداشت ؟ عرض كرد من دعوت را شنيدم و خواستم شامل يكى از قوم خودم شود،
چون روز احتجاج براى خلافت شد على مرا گواه خواست و كتمان كردم و گفتم
فراموش كردم على دست ب آسمان برداشت و گفت خدايا انس را به يك پيسى
بينداز كه نتواند آن را از مردم نهان دارد.
سپس دستمال از سر برداشت و گفت اينست نفرين على (ع).
4- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه ديگرى از اصحاب مرا بر على (ع) برترى نهد كافر است .
5- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه امامت على را پس از من منكر شود چون كسى باشد كه در زندگيم
پيغمبرى مرا منكر است و هر كه پيغمبرى مرا منكر باشد چون منكر ربوبيت
پروردگار عز و جل خويش است .
6- فرمود:
اى على تو برادر و وارث و وصى و خليفه منى در خاندانم و در امتم در
زندگيم و بعد از مرگم دوستت دوست من و دشمنت دشمن من است اى على من و
تو دو پدر اين امتيم ، اى على من و تو و امامان از فرزندانت سادات دنيا
و ملوك آخر تيم هر كه ما را شناسد خدا را شناخته و هر كه منكر ما شود
منكر خداست .
7- فرمود كه خداى جل جلاله فرمايد:
اگر همه مردم بر ولايت على (ع) متفق بودند من دوزخ را نمى آفريدم .
8- امام صادق (ع) فرمود:
اگر دشمن على (ع) بر لب فرات آيد و آن در فيضان باشد و بدو كناره خود
برآمده باشد و از آن شربتى نوشد با بسم اللّه و بعد از آنهم گويد الحمد
للّه همانا مردار يا خون روان ذبيحه يا گوشت خوك خورده باشد،
9- على (ع) فرمود:
سبب دفن فاطمه در شب اين بود كه بر قومى خشمناك بود و بد داشت بر جنازه
او حاضر باشند و بر هر كه آنان را دوست دارد حرامست بر يكى از اولادش
نماز گذارد.
10- رسول خدا (ص) فرمود:
جبرئيل شاد و خرم نزد من آمد باو گفتم در اين شادى بگو بدانم مقام
برادرم على بن ابى طالب (ع) نزد پروردگارش چونست ؟ گفت اى محمد بدان كه
تو را بسه پيغمبرى انگيخته و برسالت برگزيده در اين وقت فرود نيامدم
مگر براى همين موضوع اى محمد على اعلى تو را سلام ميرساند و ميفرمايد
محمد پيغمبر رحمت منست و على مقيم حجت من ، دوستدارش را عذاب نكنم گر
چه گناه من ورزد و بدشمنش رحم نكنم گرچه فرمانم برد، ابن عباس گويد
پيغمبر دنبال آن فرمود روز قيامت جبرئيل نزد من آيد و لواء حمد را بدست
دارد كه هفتاد شقه دارد و هر شقه اش از خورشيد و ماه پهن تر است آن را
بمن دهد و من بگيرم و بعلى بن ابى طالب (ع) دهم ، مردى گفت يا رسول
اللّ ه چطور على تاب حمل آن دارد و گفتى هفتاد شقه دارد كه هر كدام از
خورشيد و ماه وسيعترند؟
رسول خدا (ص) خشم كرد و فرمود اى مرد روز قيامت خدا بعلى نيروى جبرئيل
دهد و زيبائى يوسف و حلم رضوان و نزديك به آواز داود اگر نبود كه داود
خطيب بهشت است آواز او را بوى مى داد
على اول كسى است كه از سلسبيل و زنجبيل نوشد و على و شيعيانش نزد خدا
مقامى دارند كه اولين و آخرين بدان رشك برند،
11- يك روز رسول خدا (ص) بعلى (ع) كه نزد او مى
آمد نگريست و بجمعى كه گردش بودند فرمود:
هر كه خواهد بجمال يوسف و سيماى ابراهيم و بهجت سليمان و حكمت داود
نگرد بايد باين نگاه كند.
12- فرمود:
على از منست و من از او، نبرد كند خدا با هر كه با على نبرد كند؟ لعنت
كند خدا هر كه با على مخالفت كند، على بعد از من امام خلق است هر كه بر
على (ع) تقدم جويد بر من تقدم جسته و هر كه از او جدا شود از من جدا
شده هر كه بر او دريغ كند بر من دريغ كرده ، من سازگارم با هر كه با او
سازگار است و در نبردم با هر كه با او در نبرد است ، دوستم با هر كه با
او دوست است و دشمنم با هر كه او را دشمن است .
13- ياسر گفت چون امام رضا وليعهد شد شنيدم دست
ب آسمان برداشت گفت :
بار خدايا تو ميدانى كه من در فشار و بيچاره ام از من مؤ اخذه مكن
چنانچه از بنده ات و پيغمبرت يوسف براى ولايت مصر مؤ اخذه نكردى كه
گرفتار آن شد.
14- ابراهيم بن عباس مى گفت :
نديدم امام رضا از چيزى سؤ ال شود مگر آنكه ميدانست و اعلم از او در
زمانه نديدم مامون در هر سه روز او را با سؤ ال از هر چيز امتحان ميكرد
و بوى جواب ميداد، همه سخن او و جواب او از قرآن بود و مثل از آيات
قرآن مى آورد و قرآن را در هر سه روز يك بار ختم ميكرد و ميفرمود زودتر
هم ميتوانم ختم كنم ولى ب آيه نگذرم جز آنكه فكر كنم در آن و در اينكه
براى چه نازل شده و در چه وقتى نازل شده و از اين رو در سه روز ختم كنم
.
15- حسين بن هيثم از پدرش نقل كرده كه :
مامون بر منبر شد تا براى على بن موسى الرضا بيعت ستاند گفت اى مردم
نوبت بيعت شما با على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على
بن ابى طالب است بخدا اگر اين نامها را بر كر و لال بخوانند بهبود شود
باذن خدا.
16- دعبل بن على خزاعى گفت :
خبر وفات امام رضا (ع) در قم بمن رسيد و قصيده رائيه خود را سرودم كه
در آنست .
بنى اميه را بتوان عذر خواست گر كشتند |
|
ولى براى بن عباس عذر نتوان گفت |
اولاد حرب و بنو مروان و آل و تبارشان |
|
و بنو معيط همه كينه وران و بد نهاد بدان
|
بر مسلمانى شما اسلافشان گشتيد و چون |
|
دست يافتند بر كفر بمجازات پرداختند |
در طوس نشين بر سر قبرى پاك |
|
گر بر سر دينى تو نشينى از دل |
در طوس بود قبر به از كل بشر |
|
با قبر بتر خلق در اينجا است عبر |
سودى نبرد رجس ز قرب پاكان |
|
بر پاك ز قرب رجس كى هست ضرر؟ |
هر كس گرو كرده خود باشد و بس |
|
برگير هر آنچه خواهى يا زان بگذر |