امالى شيخ صدوق

ابى جعفر محمّد بن على بن موسى بن بابويه الصدوق
ترجمه : مرحوم آية الله شيخ محمد باقر كمره اى

- ۳۲ -


6- رسول خدا فرمود:
هر كه خدا را شناسد و بزرگ داند دم از سخن بندد و شكم از خوراك و خود را بروزه و شب زنده دارى رنج دهد، گفتند پدران و مادران ما قربانت يا رسول اللّه اينان اولياء اللّه باشند، فرمود اولياء خدا خموشى گيرند و خموشى آنها ياد خداست و نگرند و عبرت گيرند و بگويند گفته آنان حكمت باشد ميان مردم راه روند و بركت زايد اگر عمر مقدر نبود جانشان در تنشان نميماند از ترس عذاب و شوق ثواب .
7- فرمود:
دوست ترين برادرانم نزد من على بن ابى طالب (ع) است و دوست ترين عموهايم حمزه است .
8- فرمود بعلى (ع):
اى على هر كه از تو جدا شود از من جداست و هر كه از من جداست از خداى عز و جل جداست .
9- عبد اللّه بن عباس گويد:
پيغمبر سخت گرسنه شد و آمد بپرده كعبه در آويخت و فرمود پروردگار محمد محمد را بيش از اين گرسنه مدار جبرئيل فرود آمد و بادامى برايش ‍ آورد و گفت يا محمد خداى جل جلاله سلام ميرساند و ميفرمايد اين بادامرا باز كن و آن را باز كرد بناگاه در آن برگ سبز و خرمى بود بر آن نوشته بود لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه محمد را بعلى كمك دادم و و او را به وى يارى كردم بانصاف در باره خدا قضاوت نكرده كسى كه خدا را در سرنوشت خود متهم دارد و در روزى دادن به وى كاهل شمرد.
10- رسول خدا (ص) فرمود:
در ساعت غفلت نماز نافله بخوانيد گرچه دو ركعت سبك باشد كه باعث دار كرامت شوند، عرض شد يا رسول اللّه ساعت غفلت كدام است ؟ فرمود ميان عشاء و مغرب .
11- يك روز امير المؤمنين با پسرش محمد بن حنفيه نشسته بود و باو فرمود:
اى محمد يك ظرف آبى برايم بياور تا وضوى نماز سازم محمد ظرف آبى براى او آورد و آن حضرت كفى آب با دست راستش بدست چپش ريخت و فرمود بنام خدا حمد خدا را كه آب را پاك كننده نمود و نجسش نساخت سپس استنجاء كرد و فرمود خدايا فرجم پارسا دار و عورتم بپوش و بر دوزخم حرام كن در مضمضه فرمود خدايا حجت خود را در روز ملاقات بمن تلقين كن و زبانم را بذكرت روان كن و استنشاق كرد و فرمود خدايا بوى بهشت را بر من غدقن مكن و مرا از آنها كه بوى و نسيم و طيب آن را ميبويند مقرر دار گفت پس از آن روى خود را شست و گفت خدايا سفيد كن رويم را روزى كه روها سياه است و سياه مكن رويم برابر روسفيدان .
سپس دست راستش را شست و گفت خدايا نامه عملم را بدست راستم ده و خلد را در بهشت بر كنارم نه و ب آسانى حسابم را بكش پس دست چپش ‍ را شست و گفت خدايا نامه عمل مرا بدست چپم مده و آن را بر گردنم غل مكن و بتو پناه برم از تيكه هاى آتش و سر را مسح كرد و فرمود خدايا در رحمت و بركاتت و عفو خود اندرم كن .
سپس دو پا را مسح كرد و فرمود خدايا دو گامم را بر صراط بر جا دار روزى كه گامها بلغزند و تلاشم را بدان كارى قرار ده كه ترا از من خشنود كند پس ‍ نگاهى بمحمد كرد و فرمود اى محمد هر كه چون من وضوء سازد و آنچه گفتم بگويد خدا از هر قطره آب وضويش فرشته اى آفريند كه تقديس و تسبيح و تكبير كنند و خدا تا قيامت ثوابش را براى او نويسد.
12- امام صادق (ع) فرمود:
عيسى بن مريم ميفرمود باصحابش اى فرزندان آدم از دنيا بگريزيد بسوى خدا و دل از آن برداريد كه آن را نشائيد و آنهم براى شما نشايد، در آن نمانيد و براى شما نماند هم آنست پر فريب و پرماجرا فريبخورده است كسى كه بدان مغرور شود مغبونست آنكه بدان دل دهد هلاك است آنكه آن را دوست دارد و بخواهيد بدرگاه آفريننده خود باز گرديد و از پروردگار خود بپرهيزيد و بترسيد از روزى كه پدر مجازات پسر را نكشد و فرزند بجاى پدر مجازات نشود، كجايند پدرانتان ؟ كجايند برادرانتان ؟ كجايند خواهرانتان ؟ كجايند فرزندانتان ؟ آنها را دعوت كردند و اجابت نمودند و با اين وطن وداع كردند و با مردگان آرميدند و در نابودان در آمدند، از دنيا برآمدند و از دوستان جدا شدند و نيازمند آنچه پيش فرستاده بودند گرديدند و از آنچه بجا نهادند مستغنى شدند تا چند پند داده شويد و تا چند جلوگيرى شويد و شما در بازى و پشت سر اندازى هستيد؟ شما در دنيا چون جانوريد، در انديشه شكم و شهوتيد، شرم نداريد از آنكه شما را آفريده با آنكه نافرمان خود را بدوزخ تهديد كرده و شما تاب آن نداريد و فرمانبر خود را وعده بهشت و مجاورت فردوس اعلى داده ، در آن رقابت كنيد و از اهل آن باشيد، نسبت بخود انصاف دهيد و بر ناتوانان خود لطف داشته باشيد و هم بر حاجتمندان خود و بخدا توبه با اخلاص كنيد، نيكان باشيد نه پادشاهان جبار و نه سركشان فرعون شعار متمرد بر آنكه بمرگ بر آنها چيره باشد و جبار جبارانست و پروردگار آسمانها و زمين و معبود اولين و آخرين و مالك يوم دين ، سخت كيفر و دردناك شكنجه ستمكارى از دست او بدر نرود و چيزى از او فوت نشود و چيزى بر او نهان نماند و چيزى از او نهفته نگردد، هر چيز را دانش او آمار كرده و بجاى خود مقرر نموده از بهشت يا دوزخ ، اى آدميزاده ناتوان كجا گريزى از كسى كه تو را در روشنى روزت و سياهى شبت ميجويد و در هر حال باشى ، خوب تبليغ كرد هر كه پند داد و رستگار است هر كه پند گرفت .
13- رسول خدا (ص) فرمود:
هر كه نعمت پياپى دارد بسيار بگويد الحمد للّه رب العالمين و هر كه فقر بر او پايد بايد بسيار بگويد لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم كه آن يكى از گنجهاى بهشت است و درمان هفتاد و دو نوع بلا است كه كمتر آن اندوه است .
14- امام باقر (ع) فرمود:
دوزخيان چون سگ مويه كنند از سخنى عذاب چه گمان برى اى عمرو (راوى حديث است ) بمردمى كه مرگ ندارند تا برهنه و عذابشان تخفيف ندارد و تشنه و گرسنه و معيوب چشم كر و كور و سيه روى و رانده در دوزخ و پشيمان و مغضوب از عذاب بر آنها ترحم نشود و تخفيف ندارند و ميسوزند و از حميم مينوشند و از زقوم ميخورند و با قلاب آتشين فرو كشيده شوند و با گرز كوبيده شوند و فرشتگان غلاظ و شداد بر آنها رحم نكنند و در دوزخ بروى خود آنها را بكشند و با شياطين قرينند و در سختيها و بندهاى گردانند اگر فرياد كشند اجابت نشوند و اگر درخواستى كنند برآورده نشود اينست حال آنها كه بدوزخ در آيند.
15- سعيد بن جبير گويد:
نزد عبد اللّه بن عباس رفتم و گفتم اى عموزاده رسول خدا (ص) من آمدم نزد تو از على بن ابى طالب (ع) بپرسم و از اختلاف مردم در باره او ابن عباس گفت پسر جبير آمدى از من راجع به بهترين خلق خدا در امت پس از محمد پيغمبر خدا (ص) بپرسى ، بپرسى از مرديكه در يك شب سه هزار منقبت دارد و آن شب قربت است اى پسر جبير آمدى بپرسى ، از من از وصى رسول خدا (ص) و وزيرش و خليفه اش و صاحب حوضش و لوائى و شفاعتش و سوگند بدان كه جان ابن عباس در دست او است اگر همه جهان مركب شود و همه درختان قلم و همه خلقش نويسنده و مناقب على بن ابى طالب و فضائلش را از روزى كه خدا جهان را آفريده تا روزى كه نابودش كند بنويسد ده يك آن را ننويسند.
16- رسول خدا (ص) فرمود:
من سيد پيغمبرانم و على بن ابى طالب سيد اوصياء است و حسن و حسين دو سيد جوانان اهل بهشت و امامان بعد از آنها سادات متقيان ولى ما ولى خدا است و دشمن ما دشمن خدا طاعت ما طاعت خدا است و نافرمانى ما نافرمانى خداى عز و جل و حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.
17- امام رضا (ع) فرمود:
ما در دنيا ساداتيم و در آخرت ملوك و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.
مجلس هشتاد و سوم روز جمعه چهاردهم رجب 368
1- على بن ابى طالب فرمود:
من قصد تزويج فاطمه (ع) را نمودم كه دختر محمد (ص) بود ولى جرأ ت نداشتم آن را به پيغمبر اظهار كنم ولى شب و روز اين انديشه در نهادم بود تا خدمت رسول خدا (ص) رسيدم و فرمود اى على عرضكردم لبيك يا رسول اللّه فرمود ميل زن گرفتن دارى ؟ گفتم رسول خدا (ص) داناتر است و با خود گفتم ميخواهد يكى از زنان قريش را بمن دهد و نگران بودم كه فاطمه از دستم برود بناگاه فرستاده رسول خدا (ص) آمد و گفت پيغمبر را اجابت كن و بشتاب كه نديديم رسول خدا مثل امروز شاد باشد گويد شتابانه آمدم و آن حضرت در حجره ام سلمه بود چون چشمش بمن افتاد خوشحال شد و خنديد تا سفيدى دندانهايش را چون برق نگريستم ، فرمود اى على مژده گير كه خدا آنچه را من در دل داشتم از تزويج تو كفايت كرد عرضكردم چگونه ، فرمود جبرئيل آمد و سنبل و قرنفل بهشتى همراه آورده بود و بمن داد بوئيدم و گفتم براى چه آوردى ؟ گفت خداى تبارك و تعالى بفرشتگان بهشت و ديگر بهشتيان دستور داد كه بهشت را بيارايند با هر چه دارد از درخت و ميوه و كاخ و بيادش دستور داد تا انواع عطر و بوى خوش ‍ وزيد و بحوريانش دستور داد سوره طه و طواسين و يس و حمعسق بخوانند و منادى از عرش جار كشيد كه امروز روز وليمه على بن ابى طالب است هلا همه گواه باشيد كه من فاطمه دختر محمد را بعلى بن ابى طالب تزويج كردم و آنها را براى هم پسنديدم .
سپس خدا ابر سفيدى فرستاد از لؤ لؤ و زبرجد و ياقوت بهشت بر همه باريد و از سنبل و قرنفل بهشت نثار كرد و اين از نثار فرشته ها است .
سپس خدا فرشته اى از بهشت را بنام راحيل كه سخنرانتر فرشتگان است دستور داد تا خطبه اى خواند كه اهل آسمانها و زمين مانند آن را نشنيده بودند.
سپس جارچى حق ندا كرد اى فرشتگانم و ساكنان بهشتم بر على بن ابى طالب تبريك گوئيد كه دوست محمد است و بر فاطمه دختر محمد كه من آنها را مبارك كردم هلا من محبوبترين زنان را نزد خود بمحبوبترين مردان نزد خودم پس از پيغمبران و رسولان بزنى دادم ، راحيل عرضكرد خدايا بيش از آنچه ما ديديم چه بركنى ب آنها دادى ، فرمود از آن جمله است كه آنها را بر محبت خود يك دل كردم و بر خلق خود حجت نمودم بعزت و جلال خودم سوگند كه من از آنها خلقى برآورم و نژادى پرورم كه در زمين خزانه داران و معادن علم من باشند و داعيان دينم و ب آنها بر خلق خود حجت آورم پس از پيغمبران و رسولان مژده گير اى على كه خداى عز و جل بتو كرامتى داده كه باحدى مانندش نداده من دخترم فاطمه را طبق تزويج خدا بتو تزويج كردم و همان را پسنديدم كه خدا پسنديد اهل خود را برگير كه تو باو از من شايسته ترى جبرئيل بمن خبر داد كه بهشت بشما دو تن مشتاق است و اگر خدا حجت خود را از شما مقدر نكرده بود هر آينه بهشت و اهلش را بوجود شما مفتخر ميكرد چه خوب برادرى هستى و چه خوب دامادى هستى و چه خوب رفيق و صاحبى و رضاى خدايت بس ‍ است على گويد گفتم مقام من ب آنجا رسيده كه در بهشت ياد شوم و خدا در محضر فرشتگان مرا زن دهد؟ فرمود چون خدا دوست خود را گرامى دارد باو لطفى كند كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده اى على خدا آن را برايت نگهدارد، على گفت خدايا بمن توفيق ده كه شكر اين نعمتى كه عطا كردى انجام دهم رسول خدا (ص) فرمود آمين .
2- رسول خدا (ص) بالاى منبر فرمود:
اى على خداى عز و جل حب مساكين و مستضعفين را بتو داده در زمين تو ببرادرى آنها خشنودى و آنها بامامت تو خشنودند خوشا بر كسى كه تو را دوست دارد و تصديق كند و بدا بر كسى كه تو را دشمن دارد و دروغ شمارد، اى على تو عالم اين امتى هر كه دوستت دارد كاميابست و هر كه دشمنت دارد هلاكست ، اى على من شهر علمم و تو در آنى آيا بشهر در آيند جز از درش اى على دوستانت هر توبه كار حفيظ و هر ژنده پوش است كه اگر بخدا سوگند خورد خدايش سوگند روا كند، اى على دوستت هر پاك زكى است كه كوشا است و بخاطر تو دوستى و دشمنى كند در ميان خلق حقير است و پيش خدا مقام بزرگى دارد، اى على دوستانت در فردوس ‍ همسايه خدايند و بر آنچه از دنيا واگذاردند تاسف ندارند، اى على من دوست دوستان توام و دشمن دشمنانت ، اى على هر كه دوستت دارد دوستم دارد و هر كه دشمنت دارد دشمنم دارد، اى على دوستانت لب تشنه و ژوليده اند، اى على برادرانت در سه جا شادند هنگام جان دادن كه من بالين آنهايم و تو هنگام سؤ ال و جواب در قبر وقت سان بزرگ و در صراط كه از خلق بازپرسى كنند و نتوانند جواب دهند، اى على نبرد با تو نبرد بامنست و سازش با تو سازش با من و نبرد با من جنگ با خداست هر كه با تو بسازد با من ساخته و هر كه با من بسازد با خدا ساخته ، اى على مژده ده ببرادرانت كه خداى عز و جل آنها را پسنديده براى آنكه تو را پيشرو آنها پسنديده و آنها تو را بولايت پسنديدند، اى على تو امير مؤمنان و پيشواى دست و رو سفيدانى ، اى على شيعيانت نجيبانند، اگر تو و شيعه هايت نبوديد دين خدا برپا نبود و اگر از شماها در زمين نبود خدا قطره اى از آسمان نميفرستاد، اى على تو در بهشت گنجى دارى و تو ذو القرنين امتى و شيعه ات بحزب اللّه معروفند، اى على تو و شيعيانت دادگستريد و بهترين خلق ، اى على من اول كسم كه زنده شود و از قبر برآيم و تو همراه منى و سپس ديگرانند اى على تو و شيعيانت بر سر حوض باشيد و هر كه را خواهيد آب دهيد و هر كه را نخواهيد دريغ داريد، شمائيد در روز هراس ‍ بزرگتر در سايه عرش و مردم در هراسند و شما بيهراس ، مردم در اندوهند شما بيغم در باره شما اين آيه نازل شده است (انبياء- 101) براستى آنها كه سابقه خوبى از طرف ما دارند هم آنان از دوزخ بدورند- در باره شما نازل شده است كه (پس از آيه سابق ) اندوهناك نكند آنان را هراس بزرگتر و فرشتگان با آنها بر خورند كه اينست روزى كه بشما وعده داده ميشد اى على تو و شيعيانت در موقف خواسته شويد و شما در بهشت نعمت يابيد، اى على فرشته ها و خازنان مشتاق شمايند و حاملان عرش و فرشته هاى مقرب بخصوص براى شما دعا كنند و براى دوستانتان از خدا خواهش كنند و بهر كدام شما آئيد شاد شوند چنانچه خاندان مسافرى كه سفرش طول كشيده با بدان او شاد شوند، اى على شيعيانت در نهان از خدا ترسند و در عيان خير او خواهند، اى على شيعيانت در درجات رقابت كنند زيرا بخدا رسند و گناهى ندارند، اى على اعمال شيعيانت هر جمعه بمن عرضه شود و بكارهاى نيكشان شاد شوم و براى كردار بدشان آمرزش خواهم ، اى على ذكر تو در تورات است و ذكر خير شيعه ات پيش از آنكه خلق شوند در انجيل اهل كتاب بتو از ايليا خبر دهند با اينكه تو خودت انجيل و تورات را ميدانى آنان ايليا را بزرگ شمارند او را و شيعه او را نشناسند و در كتب خود آنها را شناخته اند اى على نام شيعه ات در آسمان بزرگتر است و بيش از زمين آنها را بخوبى نام برند بايد بدان شاد باشند و بكوشش بيفزايند، اى على ارواح شيعه ات در خواب و در مرگ به آسمان بالا رود و فرشته ها همان نظر بدان كنند كه مردم بماه نو از شوقى كه به آنها دارند و از مقامى كه نزد خدا برايشان ميدانند اى على بياران خود كه عارف بتواند بگو از كارهاى بدى كه دشمنان از آن كناره گيرند منزه باشند زيرا روز و شبى نباشد مگر آنكه رحمت خداى تبارك و تعالى آنها را فراگيرد و بايد از چركى بر كنار باشند اى على خشم خدا سخت است بر آنكه دشمنشان دارد و از تو بيزار است و از آنها و عوض از تو و آنها گرفته و بدشمنت ميل كرده و تو را وانهاده و شيعيانت را و گمراهى را اختيار كرده و تو بجنگ تو برخاسته و شيعه تو و دشمن داشته ما خاندان را و دشمن دوستان و ياران و دلدادگان تو است، اى على از من ب‏آنها سلام برسان، آنان كه ببينم و آنها كه مرا نبينند و ب‏آنها اعلام كن كه برادران منند و من ب‏آنها مشتاقم و علم مرا باهل قرون آينده برسانند و برشته خدا بچسبند و بدان خود نگهدارند و در كار كوشش كنند كه از هدايت بگمراهى بيرونشان نكنم ب‏آنها خبر ده كه خدا از آنها راضى است و نزد فرشته‏ها ب‏آنها بنازد و هر شب جمعه نظر رحمت ب‏آنها دارد و بفرشته‏ها دستور دهد برايشان آمرزش خواهند، اى على روگردان مباش از يارى مردمى كه ب‏آنها خبر رسد يا بشنوند كه من تو را دوست دارم و تو را بخاطر من دوست دارند و خدا را بدان ديندارى كنند و دوستى پاك از دل بتو ارزانى دارند و تو را بر پدران و برادران و فرزندان مقدم شمارند و براه تو روند و تحمل بديها كنند بخاطر ما و جز يارى ما و جانبازى در راه ما با آزار و بدشنيدن نخواهند با سختيها كه كشند ب‏آنها مهربان باش و بدانها قناعت كن زيرا خداى عز و جل بعلم خود آنها را از ميان خلقش براى ما برگزيده و از گل ما آنها را آفريده و سر ما را بدانها سپرده و معرفت حق ما را در دل آنها جاى داده و سينه‏شان را بدان گشاده و آنها را متمسك برشته ما ساخته مقدم ندارند بر ما مخالفان ما را با زيانى كه در دنيا برند، خدا آنها را تأييد كند و براه حق برد بدان بچسبيد كه مردم در كورى گمراهيند و در هوسهاى خود سرگردانند و از حجت و آنچه از خدا آمده كورانند و شام و بام در خشم خدايند و شيعه تو بر راه حق باشند و راستى و بمخالفان خود انس نگيرند و دنيا از آنها نيست و آنها از دنيا نيستند آنها چراغهاى شب تارند.
3- ابى سعيد خدرى گويد:
از رسول خدا راجع ب آيه (سوره نمل 41) گفت آنكه نزد او علم كتاب بود، پرسيدم ، فرمود او وصى برادرم سليمان بن داود بود گفتم يا رسول اللّه در گفتار ديگر
خداى عز و جل (سوره رعد 44) بگو بس است بخدا گواه ميان من و شما و كسى كه نزد او است علم كتاب فرمود مقصود از آن برادرم على بن ابى طالب است .
4- ابن عباس گفت :
يك شب نماز عشاء را با رسول خدا (ص) خوانديم و چون سلام داد بما رو كرده و فرمود امشب با سپيده دم اخترى از آسمان در خانه يكى از شماها سقوط كند و هر كه باشد او وصى و خليفه و امام بعد از من است ، نزديك سپيده دم هر كدام در خانه خود نشستند و انتظار سقوط اختر را داشتيم و كسى كه بيشتر در آن طمع داشت پدرم عباس بود و چون سپيده دميد آن اختر از جا كند و در خانه على بن ابى طالب سقوط كرد رسول خدا (ص) بعلى (ع) فرمود اى على بدان كه مرا بنبوت مبعوث كرده وصيت و خلافت و امامت پس از من براى تو لازم شد، منافقان كه عبد اللّه بن ابى و يارانش ‍ بودند گفتند محمد در محبت عموزاده اش گمراه شده و در باره او از روى وحى سخن نميكند و خداى تبارك و تعالى نازل كرد قسم بستاره وقتى كه فرود شد خداى عز و جل ميفرمايد قسم بخالق نجم وقتى فرود آيد كه گمراه نشده صاحب شما يعنى در محبت على بن ابى طالب و از راه بدر نرفته و سخن نگويد بدلخواه يعنى در باره او، نيست آن جز وحى كه نازل شود.
5- در روايت ديگر:
طلوع اختر را مقارن طلوع خورشيد ياد كرده است . در روايت ديگر در اين موضوع ربيعه سعدى گويد از ابن عباس پرسيدم از گفته خداى عز و جل وَ النَّجْمِ إِذا هَوى گفت مقصود اختريست كه با سپيده دم فرو افتاد و در خانه على بن ابى طالب سقوط كرد و پدرم عباس ميخواست آن ستاره در خانه او سقوط كند تا وصيت و خلافت و امامت از او باشد ولى خدا نخواست براى غير على بن ابى طالب باشد و اين فضل خداست كه بهر كه خواهد دهد و صلى اللّه على محمد و آله الطاهرين .
مجلس هشتاد و چهارم روز سه شنبه دوازده روز از رجب 368 مانده
1- رسول خدا بعلى بن ابى طالب چنين سفارش كرد:
اى على چون عروس را بخانه تو آرند وقتى نشست كفش او را بكن و پايش ‍ را بشو و آبش را بدر خانه ات بريز كه چون چنين كنى خدا از خانه ات هفتاد هزار رنگ فقر را ببرد و هفتاد هزار رنگ بركت در آن درآورد و هفتاد هزار رحمت بر تو فرو فرستد كه بر سر عروس بچرخد تا بركت آن بهر گوشه خانه ات برسد و خدا عروس را از جنون و خوره و پيسى امان دهد كه باو رسند تا در آن خانه است و عروس را تا يك هفته از دوغ و سركه و گشنيز و سيب ترش منع كن ، على گفت يا رسول اللّه چرا او را از اين چهار چيز منع كنم ؟ فرمود چون رحم از اين چهار عقيم شود و اولاد نياورد و حصير كف خانه از زن نازاد به است على گفت چطور سركه از او منع كند، فرمود چون بر سركه حائض گردد هرگز پاك نشود بطور كامل و گشنيز حيض را برانگيزد در درون او و زايش را سخت كند و سيب ترش حيض را ببندد و مايه درد شود.
سپس فرمود اى على با زنت اول و ميانه و آخر ماه مجامعت مكن كه ديوانگى و خوره و گيجى بدو شتابند و بفرزندش ، بعد از ظهر جماع مكن كه اگر فرزندى آوريد قيچ باشد و شيطان به قيچى انسان شاد است ، نزد جماع سخن مگو كه اگر فرزندى شود از گنگى در امان نيست مبادا كسى بفرج زنش بنگرد و بايد وقت جماع ديده بر هم نهد زيرا نظر بفرج مايه كورى فرزند است اى على با زنت بعشق زن ديگرى مجامعت مكن كه ميترسم اگر فرزندى شود مخنث و زن منش و گيج باشد، هر كه با زن خود در بستر جنب است قرآن نخواند كه ميترسم آتشى از آسمان فرود آيد و هر دو را بسوزاند، اى على جماع مكن جز آنكه خودت دستمالى داشته باشى و زنت دستمال ديگر با يك دستمال خود را پاك نكنيد كه شهوت بر شهوت افتد و مايه دشمنى است ميان شما و شما را بجدائى و طلاق كشد، ايستاده جماع مكن كه كار خرانست و اگر فرزندى شود در بستر بشاشد چون خر كه در هر جا بشاشد، در شب فطر جماع مكن كه اگر فرزندى شود بسيار بد باشد، در شب عيد قربان جماع مكن كه فرزند شش انگشت آيد يا چهار انگشت ، زير درخت بار دار جماع مكن كه فرزند جلاد و آدمكش و كدخدا آيد، در برابر پرتو آفتاب جماع مكن ، مگر با روپوش بر هر دوان كه اگر فرزند شود در سختى و فقر باشد تا بميرد، ميان اذان و اقامه جماع مكن كه فرزند خونخوار آيد اى على چون زنت آبستن باشد بيوضوء با او جماع مكن كه فرزند كوردل و بخيل آيد در نيمه شعبان جماع مكن كه فرزند شوم و با خال چهره آيد، در آخر ماه دو روز از آن مانده جماع مكن كه فرزند گمركچى و معاون ظالم آيد و جمعى از مردم بدستش هلاك شوند بر سر پشت بامها جماع مكن كه فرزند منافق و رياكار و بدعت گذار آيد چون قصد سفر دارى در شب جماع مكن كه فرزند ولخرج آيد رسول خدا اين آيه را خواند (سوره اسراء- 30) براستى مبذرين برادران شياطين باشند، چون در سفرى رفتى تا سه شب و روز جماع مكن كه فرزند معاون هر ظالم بر تو آيد، اى على شب دوشنبه ملازم جماع باش كه اگر فرزندى آيد حافظ قرآن و راضى بقسمت خدا باشد. اى على اگر شب سه شنبه جماع كنى و فرزندى آيد پس از شهادت به شهادتين شهادت روزيش باشد و خدا با مشركانش كيفر نكند و بوى دهانش خوش باشد و رحم دل و با سخاوت و پاك زبان از غيبت و دروغ و بهتان است ، اگر شب پنجشنبه جماع كنى و فرزندى آيد حاكمى از حكام گردد يا عالمى از علماء در روز پنجشنبه ظهر هنگام كه آفتاب در وسط آسمانست فرزند كه آيد تا پير شود شيطان باو نزديك نگردد و با فهم باشد و در دين و دنيا سلامت روزيش گردد، در شب جمعه باشد و فرزند آيد سخنور و گويا و زبان آور شود و در روز جمعه پس از عصر باشد و فرزند آيد معروف و مشهور و دانشمند گردد در شب جمعه بعد از نماز عشاء باشد اميد فرزندى ميرود كه از ابدال باشد ان شاء اللّه ، اى على در ساعت اول شب با زنت جماع مكن كه اگر فرزندى شود بسا باشد جادوگر و دنيا طلب در آيد، اى على اين سفارش مرا بياد نگهدار چنانچه من از جبرئيل نگهداشتم .
2- امام باقر (ع) فرمود:
يكى از اصحاب امير المؤمنين بنام همام كه مردى عابد بود خدمتش آمد و عرضكرد يا امير المؤمنين مردان با تقوى را برايم توصيف كن تا گويا آنها را ديده باشم على (ع) در جوابش سنگينى كرد و سپس باو فرمود اى همام تو تقوى پيشه كن و احسان نما زيرا خدا همراه با متقيان و محسنان است همام گفت يا امير المؤمنين تو را بحق آنكه بدان چه مخصوصت كرده و گراميت داشته و بتو بخشش كرده و تفضل كرده و بحق آنچه بتو داده و عطا كرده آنها را برايم وصف كن امير المؤمنين (ع) بر سر دو پا ايستاد و سپاس و ستايش ‍ خدا نمود و صلوات بر پيغمبر فرستاد و پس از آن فرمود: