حماسه غدیر

محمد رضا حکیمی

- ۲ -


هسته اصلى فلسفه سياسى اسلام

امامت و خلافت علي, هسته اصلى فلسفه سياسى اسلام است و همه شوون و مصالح اسلام وابسته به آن. از اين رو كه خود علماى اهل سنت, از على روايت كرده اند كه فرمود :
اصول الاسلام ثلاثة, لاينفع واحد منها دون صاحبه: الصلاة, و الزكاة, و الموالاة . پايه هاى اسلام سه چيز است: نماز خواندن, زكات دادن, به ولايت و حكومت حقه اعتقاد داشتن.
و بسيار روشن است كه مقصود از اين ولايت, تنها جنبه درونى و معنوى آن نيست, بلكه علاوه بر آن, منظور اين است كه مسلمان, هنگامى مسلمان است كه نماز بخواند و زكات بدهد و جز خلافت عدل و ولايت امام عادل گردن ننهد. و همين است كه قوام دين و نشر آيين به آن بسته است, نه حكومت بنى اميه و بنى عباس و امثال آن. و همين است كه در سايه آن, نواميس و حدود خدايى اجرا مىشود و متروك نمى ماند. پس جا دارد كه از مهمترين مسائلى باشد كه خدا از آن بازخواست مىكند. چنانكه آلوسى بغدادى ـ عالم بسيار متعصب سنى ـ در تفسير خود (ج 23/74), در ذيل اين آيه :
وقفوهم انهم مسؤولون (1)
ـ نگاه داريدشان كه مسؤولند
پس از اينكه اقوال علما را درباره مقصود اين آيه نقل مىكند مىگويد:
نزديكترين اين اقوال به صحت, اين است كه در آن روز, از عقايد و اعمال مىپرسند, و راس اينها همه, ((لااله الاالله)) (يعني: اقرار به يگانگى خدا) است و از مهمترين آنها (يعنى آنچه در قيامت از آن مىپرسند و بازخواست مىكنند), ولايت على ـ كرم الله وجهه ـ است .(2)
و از اينجاست كه مىنگريم, بانوى اكرم حضرت فاطمه زهرا ((ع)) در خطبه معروف خويش (3), كه در واقع تفسيرى است بر اصالتهاى اسلام و رسالتهاى قرآن و دفاعنهاى است از حكومت حقه و حقوق اجتماعى اسلام و مسلمين, و نشاندادن خط مشى صحير امت است در لزوم پيروى از امام حق, چنين مىگويد:
انتم عباداللّه! نصب امره و نهيه, و حملة دينه و وحيه, و امناء اللّه على انفسكم, و بلغاه الى الامم (4)
ـ اى مسلمانان! اين شماييد كه در فشهاى افراشته احكام خداييد, و اين شماييد كه بارگران دين خدا را و آيات وحى او را بر دوش كشيدهايد, تاهم خود از سر صدق و امانت به آن عمل كنيد, و هم اين همه آيات و مواريث تربيتى را به سراسر گيتى و اقوام جهان برسانيد...
و چون توجه كنيم كه قصد اصلى حضرت زهرا از اين سخنراني, دفاع از خلافت على و وصيت پيغمبر در مورد خلافت و نشر فلسفه سياسى اسلام و تاييد حق اجتماعى و دينى مسلمين و تصحير شكل حكومت بوده است, به اين نكته خوب پى مىبريم, كه اينهمه, يعنى نشر دين خدا و عمل صادقانه به احكام آن, و ابلاغ دين به اقوام و ملل گيتي, همواره در پرتو رهبرى كسى ميسر است كه وجودش, از هر حيث, دنباله و امتداد وجود پيامبر باشد, و با همه ملكات پيامبر پرورش يافته باشد, و از كودكى در دامان پيامبر بزرگ شده باشد, و لحظهاى انحراف در رور و جسم و زندگيش راه نيافته باشد, و بت نپرستيده باشد, و گناه نكرده باشد, و جاهليت در زندگى او راه نداشته باشد, و از همه مهمتر, او نيز چون خود پيامبر, از مجموعه اين رسالت آگاه باشد, و به مجموعه اين رسالت مومن باشد, و به خود و مسووليت هاى خود علم و اعتقاد داشته باشد (5).
و همه مىدانند كه چنين فردى در اسلام, با اين مشخصات, به تصديق تمام فرق اسلام, بلكه ديگر بيگانگان آگاه از تاريخ اسلام, جز على بن ابيطالب, كسى نبوده است. اين بود كه پيامبر, به دستور خدا, او را براى ادامه رسالت هاى اسلام و دنباله گيرى دقيق كليت اقدام هاى خود, و تشكيل ((مدينه غدير)), يعنى نشرنهايى و قدرتمندانه و در عين حال بر پايه عدل و رافت اسلام بارها و بارها و از جمله در روز غدير تعيين كرد, اما به گفته ولتر فيلسوف معروف فرانسوي:
آخرين اراده محمد انجام نشد, او على را (به جانشينى خود) منصوب كرده بود...(6)
نيز بايد به اين اصل بسيارى مهم, در شرايع و اديان الهى توجه كرد. و آن, اصل وصايت است كه انبياء گذشته همه, جانشين (وصّي) داشته اند و به دستور وحي, به اصل وصايت (تعيين وصي) عمل كرده اند. اين موضوع در قرآن كريم, در شرح حال پيامبران, بارها ياد شده است. از طرف ديگر در قرآن تصرير شده است كه سنت خدايي, ((تبديل)) و ((تحويل)) و دگرگونى بردار نيست. بنابراين, پيامبر ما نيز بايد مانند آن پيامبران, به دستور وحي, به اصل وصايت عمل كند و وصى (جانشين) خويش را در امت معرفى نمايد, تا به سنت غير قابل تبديل الهى عمل شده باشد. پيامبر اكرم, به اقتضاى پيامبرى و به امر خدايى چنين كرد, و جز اين هم نميتوانست .باشد (ولن تجد لسنة الله تبديلا).


پى‏نوشتها:

1- سوره 37 (صافات), آيه 24
2- ((الغدير)), ج 1/388.
3- خطبه اى (سخنرانيي) كه در ظاهر, براى احقاق حق مسلم و ميراث شرعى خانواده پيامبر ((ص)) ايراد شد, يعنى استرداد فدك, اما در واقع, فدك, عنوان بود, و مقصود اصلي, احاى ذهن جامعه بود و نجات امت و نشاندادن انحراف اصولى در مقام رهبرى و بر حذر داشتن اجتماع از پذيرش مراحل اوليه ظلم, تا به مراحل بعدى نكشد و پايه هاى ستم استوار نگردد. اين خطبه فاطميه, در حقيقت, يكى از نهادهاى اساسى ((فلسفه سياسي)) در اسلام است.
4- ((من لا يحضره الفقيه)), ج 3/372, ((مشيخة)) /114, ((رياحين الشريعة)), ج 1/314 به بعد و مآخذ آن از كتب اهل سنت.
5- ايمان به شعار ـ پس از صحير بودن آن ـ از عمدهترين عوامل پيشرفت آن است, كه ((آمن الرسول بما انزل اليه من ربه...)) (سوره 2 آيه 285), يعني:
((پيامبر به آنچه بر او نازل شد بگرويد و ايمان آورد)). رمز صداقت رهبران نيز همين ايمان است. و از اينجاست كه در تاريخ اسلام, به تصديق تجربه تاريخى و واقعيت ملموس, تنها ائمه آل محمد ((ص)) بودند كه به خاطر همين ايمان به همه اسلام و رضا ندادن به هيچ گذشتى درباره آن, خود و فرزندان و نزديكان و پيروان و حتى علاقه مندانشان, يا به دست حكومت غاصب شهيد شدند, يا همواره مورد انواع شكنجه و حبس و توهين و محروميت اجتماعى و... بودند, كه يك نمونه آن در گذشته ((فاجعه كربلا)) است... اما ديگر كسانى كه رهبرى جامعه هاى اسلامى را در دست مى گرفتند, نخست به نام اسلام به قدرت مى رسيدند, آنگاه با قرآن و احكام قرآن و عدل اسلامي, خداحافظى مىكردند و قرآن را بر طاق مى هشتند.
6. La dernicre volonte do   (Mahomet ne fut point exccutee. Il avait nomme Ali ...) Oeuvgres. Completes, vol xi, p. 209 Louis Maland.
(اين قسمت را آقاى دكتر جواد حديدي, استاد دانشگاه مشهد, در دسترس اين بنده قرار دادند).
و اكنون چرا از ولتر فرانسوى (1694 ـ 1778) نقل مىكنيم, با آن همه اعترافاتى كه در اين باره, از علما و عقلاى ملل و مذاهب عالم, در طول تاريخ, و حتى از خود خلفا ثبت شده است? براى اينكه بدانيم كه اشخاص دور از اسلام و دنياى اسلام و فرهنگ اسلام نيز, به اين حقايق پى برده اند.