زندگاني فاطمه زهرا (سلام الله عليها)

محمد قاسم نصيرپور

- ۱ -


پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

دريا را با انگشتانه نمى توان كشيد.

فهم و كلام ما همان انگشتانه است و دختر پيامبر (ص)، آن دريا...!

فاطمه زهرا (ع) دختر پاك پيامبر (ص) و سرور زنان جهان، شخصيت گرانقدر و الگوى ارزنده اى است كه رسالت زن مسلمان و چگونه بودن او را بر چهره تاريخ تاباند و در حيات كوتاه و پر بارش موجهاى بلند معنويت را در درياى پر تلاطم زندگى و تاريخ بشر ايجاد كرد.

مرورى بر زندگى او ما را با تاريخ و معارف اسلام آشناتر مى كند براى شناخت او شايسته است با صبر و دقت به كاوش در اسناد و تجزيه و تحليل آنها پرداخت. و در اين راه از شتابزدگى بدور بود. كتابى كه در پيش روى شما خواننده گرامى است، شرح حال برترين بانوى اسلام فاطمه ى زهرا (ع) است. اين كتاب با شتابزدگى نگاشته نشده است و از اينرو بر پايه ى قديمترين و معتبرترين اسناد استوار است. به علاوه تنها بيان واقعه نيست بلكه به تجزيه و تحليل وقايع مى پردازد، پند مى دهد و عبرت مى آموزد.

كتاب دست خواننده را گرفته در يك سفر معنوى و سير تاريخى او را به مدينه كنار خانه ى فاطمه ى (ع) مى برد تا بنگرد در آنجا كه ساكنانش تجلى عينى اسلام و قرآنند چه گذشته است و همه جا در مسير زندگى فاطمه (ع) به سياحت مى پردازد و ابعاد مختلف زندگى و شخصيت پر بار او را در حد توان بازمى نماياند؛ آنگاه خواننده را آزاد مى نهد، تا در پرتو ره آورد اين سفر معنوى راه زندگى را انتخاب كند. امروز زن مسلمان نه تنها در ايران كه در جهان، مى رود تا با شناخت ارزش انسانى خويش، از مرداب متعفن غربزدگى و شرق گرايى روى برتابد گوئى از پوچ گرايى بيزار شده است. و تشنه ى كوثر زلال پاكى است كه شهد معنويت را به كامش ريزد و بدنبال الگوئى است تا از هر جهت در بلندترين افق ها در ابعاد مختلف زندگى بدرخشد، نگاهش به سوى فاطمه (ع) كشيده مى شود، چرا كه فاطمه (ع) زنى است عالم، عارف، عابد، انديشمند، شجاع، سخنور، مبارز، ياور راستين محرومان و بينوايان، مدير، زندگى ساز، نيك پرور، پر تلاش و صابر، و در زندگى فردى، زنى است كه به بهترين شيوه و با كمترين امكانات خانه را اداره مى كند. همسردارى او آيت مهر و ايثار است و براستى براى شوهرش على (عليه السلام) بهترين همسر، براى فرزندانش برترين مادر و در تربيت فرزند سرآمد تمامى بشر است او آينه ى تمام نماى اسلام است كه وقتى در او مى نگريم و خود را با او به عنوان برترين الگوى اسلام مقايسه مى كنيم از قامت ناساز خويش عرق شرم بر چهره ى مان مى نشيند، كمال او نقص ما را آشكار مى سازد، عظمت او حقارت نفس ما را به ما مى نماياند.

زن مسلمان بايد از مكتب فاطمه (ع) بياموزد كه چگونه مشعل درخشان مهر و ايثار و معنويت را بيفروزد و با سلاح عفت و ايمان ريشه هاى فساد را بسوزاند. و نسل آينده را به خوبى بسازد.

مزاياى كتاب

هر چند تاكنون كتابهاى زيادى در مورد زندگى فاطمه زهرا (ع) نگاشته شده است و نويسندگان محترم از ديدگاههاى مختلف، زندگى آن حضرت را مورد ارزيابى قرار داده اند، اما كتاب حاضر از مزايا و ويژگيهاى چند برخوردار است كه عبارتند از:

1- يكى از مزاياى اين كتاب مستند بودن آن به قديمترين اسناد است. در نگارش اين كتاب از اسناد و مدارك بسيارى استفاده شده و گاه براى حصول اطمينان در خصوص يك مطلب، چند مدرك در پاورقى ارائه گرديده است. با مراجعه به پانوشتها و فهرست منابع و مآخذ اين امر به خوبى روشن مى شود.

2- سعى شده مطالب كتاب از نثرى روان برخوردار باشد و در نگارش، ساده نويسى رعايت شود، تا كتاب براى همگان جالب و خواندنى باشد.

3- تاريخ هجرى قمرى با هجرى شمسى تطبيق شده تا موقعيت فصلى جريانات و حوادث روشن شود. اين مهم نكات ظريفى را در تاريخ بازمى نماياند.

4- وضعيت جغرافيايى مناطق ذكر شده در كتاب روشن شده و فاصله آنها از مدينه با كيلومتر معين گشته است.

5- در كتاب نكات جالب و تازه اى وجود دارد كه خواننده با مطالعه و مراجعه به ديگر كتابها اين جهت را درخواهد يافت.

6- در مورد فضائل و مناقب، از كتابهاى معتبر اهل سنت مدرك نقل شده است. و اين نه به آن معنى است كه چنين مطالبى در مدارك شيعه وجود ندارد و يا در نگارش كتاب از مدارك شيعه استفاده نشده است، بلكه استفاده از مدارك اهل سنت روشنگر اين است كه چنين نگرش و اعتقادى در مورد فاطمه زهرا (ع) به اساس اسلام و تمامى جوامع مسلمان، اعم از شيعه و سنى ارتباط دارد نه به مذهبى خاص تا نگاشتن چنين مطالبى حمل بر تعصب نگردد چرا كه نويسنده همواره كمال بيطرفى را رعايت كرده است.

در نگارش اين مطالب به مواردى اكتفا شده كه براى همگان قابل درك باشد و در آن جنبه ى عبرت و پندى براى خواننده نيز وجود داشته باشد.

7- فهرست منابع و مآخذ به ترتيب تاريخ وفات مؤلفان گرد آمده كه خود اين نوع فهرست نگارى، مى تواند راهنمايى براى علاقه مندان و پژوهشگران در زمينه ى تاريخ اسلام باشد.

8- در پايان كتاب سؤالاتى آمده كه خواننده مى تواند با پاسخ به آنها، بر مطالب كتاب و ضبط آنها در حافظه خويش مرورى دوباره داشته باشد.

9- در پايان كتاب تصاوير و نقشه هاى با ارزش و مستند تاريخى كه مربوط به تاريخ زندگى حضرت زهرا (ع) مى باشد گنجانده شده كه اينها خود اسنادى معتبر در بيان تاريخ است و زمينه ى درك تاريخى قويتر و بهترى را براى خواننده فراهم خواهد كرد. گاه سخنى را كه يك تصوير به خواننده القاء مى كند و تأثيرى را كه بر او مى نهد بيش از چندين صفحه ى كتاب است، طبق يك ضرب المثل چينى: «گاه ارزش يك تصوير از هزار كلمه هم بيشتر است».

نويسنده معتقد است به شيوه اى نو در تحقيق و نگارش تاريخ دست يافته و اميدوار است كه در پرتو لطف خداوندى و به مدد انفاس قدسى اوليا الله، فرصت نشر مجموعه اى از تاريخ اسلام و زندگانى معصومان (ع) را بيابد.

با اين وجود هر چند نگارنده سعى خود را بكار انداخته اما نمى توان گفت همه ابعاد وجود فاطمه (ع) را بازنمايانده است و اين به سه جهت است:

اول: آنكه سعى بر اختصار بوده و تمامى مطالب گرد آمده نگاشته نشده است. انشاالله آنها را در كتابى مفصل تر خواهم آورد.

دوم: آنكه نويسنده خود آدمى است در حضيض و فاطمه (ع) انسان كاملى است در اوج و كجا توانسته كه روح بلند او را بنماياند؟

سوم: آنكه اساسا درك مقام فاطمه (ع) فراتر از جستجوى در انبوه مدارك و كتابهاى تاريخ و حديث است. درك مقام والايش حديث عشق است و در دفتر نگنجد و مرا هم بيش از اين ننموده اند.

بقول حافظ:


  • در ره عشق نشد كس به يقين محرم راز در ره عشق نشد كس به يقين محرم راز

  • هر كسى بر حسب فكر گمانى دارد هر كسى بر حسب فكر گمانى دارد

 

انگيزه اى كه نويسنده را به نگاشتن واداشت شور و عشق وى بود. باز هم از حافظ:


  • بيان شوق چه حاجت كه سوز آتش دل بيان شوق چه حاجت كه سوز آتش دل

  • توان شناخت ز سوزى كه در سخن باشد توان شناخت ز سوزى كه در سخن باشد

 

در نشر آن نيز نه جوياى نام بود و نه در جستجوى حطام، بلكه نياز جامعه نسبت به اينگونه نوشتارهاست كه او را به نشر مصمم ساخت. باشد كه اين ناچيز در آستان حضرت حق از سر لطف «قبول افتد و در نظر آيد» و آن شفيعه روز جزا «به عفو گناهم ضمان شود».

در پايان از تمام كسانى كه بگونه اى در تدوين و نشر اين اثر مرا يارى كرده اند سپاسگزارم؛ بخصوص از حضرات «آيت الله سيد مهدى روحانى» [آيت الله سيد مهدى روحانى نماينده مجلس خبرگان و پدر شهيد حجة الاسلام سيد على روحانى از علماى مبارز حوزه ى علميه قم و مورد اعتماد و علاقه ى خاص حضرت امام امت مى باشند. ايشان كه در خلوت انس خويش، حدود نيم قرن از عمر خود را به تحقيق در علوم و معارف اسلامى گذرانده و به شهادت انديشمندان در رشته هاى گوناگون علوم اسلامى همچون تاريخ، تفسير، فقه، هيئت، حديث، ملل و نحل صاحبنظرى كم نظير است. بقول برادر دانشمند و پژوهشگر حجة الاسلام دكتر سيد محمدباقر حجتى استاد محترم دانشگاه تهران: «جامعه هنوز حق ايشان را نشناخته است».

خانه ى ايشان در قم خانه اى است از خشت و گل كه از حدود سيصد سال پيش پدران و اجداد ايشان كه همه از علماى بزرگ بوده اند در آن سكونت داشته اند و اين نمونه اى است از ساده زيستى و حجتى بر همگان. زهد و تقوا، روحيه ى باز و چهره ى بشاش، آزادانديشى و دورى از هر نوع تعصب خشك در مسائل فكرى از ويژگيهاى ديگر ايشان است كه در كمتر كسى مى توان يافت.

از تأليفات ايشان يكى كتاب «بحوث مع اهل السنة و السلفيه» است كه منتشر شده و ديگر كتاب بسيار محققانه اى در شناخت فرق اسلامى است كه در آن تاريخچه و افكار و عقايد بيش از هزار فرقه اسلامى مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته، كه اميد است هر چه زودتر منتشر شود.

بجاست به كار عظيم ايشان در زمينه ى رواياتى كه برادران اهل سنت از اهل بيت عليهم السلام نقل كرده اند اشاره كنم.

ايشان از چند سال قبل به اتفاق آيت الله احمدى ميانجى مجموعه عظيمى از روايات و احاديث كه برادران اهل سنت از اهل بيت عليهم السلام نقل كرده اند يا احاديثى كه پيرامون اهل بيت (ع) در منابع اهل سنت نقل شده در موضوعات مختلف تاريخ، تفسير، اخلاق، فقه و... را از چند صد كتاب معتبر اهل سنت گردآورده اند كه حدود سى هزار فيش است و در يكصد كلاسور بزرگ جاى گرفته است كه انشاءالله پس از تدوين چندين جلد كتاب تحقيقى بسيار ارزنده تحت عنوان «احاديث العترة من طرق اهل السنة» خواهد شد.] كه دستنوشته را با دقت مطالعه و بر رفع نقائص راهنما و همواره مشوقم بوده اند. و از استاد سيدجعفر مرتضى عاملى، آيت الله ابراهيم امينى، و آيت الله احمدى ميانجى و حجة الاسلام و المسلمين رضا استادى و ديگر سرورانى كه در مواردى راهنمايم بوده اند.

از تمامى صاحبنظران و انديشمندان خواهشمندم هر سهو و خطائى را بر من تذكر دهند.

پيشنهادات و انتقادات سازنده را به گرمى پذيرايم و پاسخگوى سؤالات خوانندگان گرامى نيز هستم.

ستاره اى كه درخشيد

طلوع خورشيد

پس از شبى به درازاى قرنها تباهى و ستم، شرك و ظلمت، كفر و ظلالت، مرغ خوشخوان سحرى با نوايش نويد دميدن سپيده را مى داد. طاق كسرى فروريخت. آتشكده فارس خاموش شد. [تا ريخ يعقوبى ج 2 ص 8.] و سروش غيب با آواى بلند نشانه ها مى خواند شايد كه خفتگان از خواب گران برخيزند. ناگهان خورشيد درخشيد. مكه نورباران شد. پيامبر (صلى الله عليه و آله) به دنيا آمد، تا بنياد كفر و شرك را براندازد و نور ايمان و توحيد را در دلها بيفروزد. وى دوران كودكى و نوجوانى را پشت سر گذاشت، و به دوران جوانى قدم نهاد. اما او بسان ديگران نبود، چون گوهرى درخشندگى اش چشمها را خيره كرده بود. از همان كودكى كارهايش شگفت آور بود. پاكى و امانت داريش بر همه آشكار گرديد. از اينرو همه به او «امين» لقب دادند. كاهنان و دانشمندان انگشت شمار اهل كتاب، بر اساس نشانه هاى بيان شده از انبياء گذشته نور پيامبرى را در سيمايش فروزان ديدند. و از آينده اش خبر دادند. [تا ريخ يعقوبى ج 2 ص 9.]

ازدواج خديجه با پيامبر

«خديجه» دختر «خويلد» زن زيرك و داناى قريش مى ديد و مى شنيد كه «امين» همان است كه پيامبران رسالتش را بشارت داده اند. با وجود ثروت فراوان، شيفته حقيقت و عاشق معنويت بود. از اين رو در تلاش برآمد تا «امين» را بيازمايد. سرمايه انبوهى در اختيار او گذارد و او روانه يك سفر تجارى شد. از اين سفر بهترين سود نصيب خديجه شد. «ميسره» غلام خديجه از راستى و درستى «محمد» (ص) در طول سفر حكايتها داشت. ميسره براى خديجه تعريف كرد كه راهبى در شهر «بصرى» به من گفت: اين مرد همان پيامبرى است كه پيامبران ظهورش را نويد داده اند. [سيره ابن اسحق ص 59.]

روزى ديگر با مردى اختلاف پيدا كردند. آن مرد از محمد (صلى الله عليه و آله) خواست تا به بتهاى «لات» و «عزى» سوگند ياد كند ولى امين پاسخ داد هيچ چيز در نظر من از بتها نفرت انگيزتر نيست. [طبقات الكبرى ج 1 ص 129.]

خديجه حقيقت را دريافت و به محمد (صلى الله عليه و آله) پيشنهاد ازدواج داد. آن حضرت كه عشق به معنويت و فضائل اخلاقى را در وجود خديجه يافته بود، با اين ازدواج موافقت نمود. در آن هنگام حضرت محمد (صلى الله عليه و آله) 25 ساله بود. [طبقات الكبرى ج 1 ص 129.]

15 سال بعد (در سن 40 سالگى) بگاهى كه حضرت محمد (صلى الله عليه و آله) در غار حرا به راز و نياز مشغول بود فرشته وحى بر او نازل شد و آن حضرت به پيامبرى مبعوث گشت. [سيره ابن اسحق ص 101.]

نخستين فردى كه به پيامبر (ص) ايمان آورد على (عليه السلام) بود كه در خانه پيامبر (صلى الله عليه و آله) مى زيست [پيامبر (ص) فرمود: «هذا اول من امن بى و صدقنى و صلى معى» نهج البلاغه فيض خطبه 131.] و نخستين زن، خديجه بود. [سيره ابن اسحق ص 112.]

نسيم جان فزاى «وحى» وزيدن گرفته بود و در زير بارش «نور» و حضور «رسول» با نغمه توحيد زيباترين آهنگ هستى سروده مى شد. اسلام در حال شكل گرفتن بود و كفر در حال زوال. جدالها آغاز گرديد و شكنجه گاههاى سران مشرك برپا شد.

تولد فاطمه

روزى جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) نازل شد و عرض كرد: «خداى بزرگ، بر تو سلام فرستاده و امر فرمود كه چهل شبانه روز از خديجه دورى كنى و به عبادت مشغول باشى.» پيامبر (صلى الله عليه و آله) از آن روز به خانه نرفت و چهل شب تا صبح به عبادت مشغول بود و روزها روزه داشت. رسول خدا (صلى الله عليه و آله) عمار را نزد خديجه فرستاد و پيام داد: «به خانه نيامدنم به خاطر ستيز با تو نيست؛ تو همچنان نزد من گرامى و عزيز هستى. خداوند به من چنين امر فرموده و من از فرمان پروردگار اطاعت مى كنم. و او به مصالح داناترست. خديجه اى بانوى بزرگوار! خداوند هر روز چندين بار به وجود تو بر فرشتگان مى بالد. اينك شبها در خانه را ببند و در بستر آرام گير و در انتظار فرمان پروردگار جهان باش. كه من اين مدت را در خانه فاطمه بنت اسد [فاطمه بنت اسد همسر ابوطالب و مادر على عليه السلام بود وى زن عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بحساب مى آمد و از سن هشت سالگى حضرت محمد (صلى الله عليه و آله) در حكم مادرى مهربان براى وى بود.] بسر خواهم آورد.

خديجه به دستور پيامبر (ص) عمل كرد ولى از اندوه تنهايى و فراق پيامبر (ص) مى گريست. چهل روز گذشت. پيك وحى فرود آمد در حالى كه غذايى با خود از بهشت آورده بود. به فرمان خداوند پيامبر (صلى الله عليه و آله) با آن غذاى پاك بهشتى افطار كرد و شبانه روانه خانه شد، و همان شب نطفه پاك فاطمه (عليهاالسلام) منعقد گرديد. [بحارالانوار ج 16 ص 78.]

تكوين نطفه فاطمه (عليهاالسلام) از غذا يا ميوه بهشتى در بين شيعه و سنى امرى مشهور است. كه در روايات آن ميوه به، سيب، گلابى و... ذكر شده است. [مستدرك حاكم ج 1 ص 156] علل الشرايع ص 72 تاريخ بغداد ج 5 ص 87- ذخائر العقبى ص 44 در اغلب اين روايات تكوين نطفه فاطمه (ع)، از ميوه اى بهشتى كه در شب معراج رسول خدا (ص) از آن خورده ذكر شده بنابراين اگر بين اين روايات و روايت پيشين را كه نطفه فاطمه (ع) پس از چهل شب عبادت و چهل روز، روزه دارى منعقد شد جمع كنيم چنين نتيجه مى گيريم كه چه بسا در همان شب چهلم از عزلت، رسول خدا (ص) به معراج رفته و در بازگشت به منزل خديجه نطفه فاطمه (ع) منعقد گرديده است. و خدا داناتر است. .

دوران باردارى سپرى شد. هنگام ولادت فاطمه (عليهاالسلام) فرارسيد. خديجه از درد زايمان به خود مى پيچيد، به سراغ زنان قريش فرستاد تا به يارى اش آيند.

بجاى يارى به او پيام دادند: تو كه سخن ما را نشنيدى، و نصيحت ما را نپذيرفتى و با يتيمى تهيدست ازدواج كردى چگونه ياريت كنيم؟

از يارى آنان مأيوس شد و به يارى خداوند چشم دوخت، كه در نااميدى بسى اميد است. امدادهاى غيبى فرارسيد. زنانى از آسمان و حوريانى از بهشت به ياريش شتافتند و زهراى عزيز پا به عرصه گيتى نهاد. [امالى صدوق ص 476- دلائل الاماله ص 9- بحارالانوار ج 16 ص 79.]

مكان تولد

حضرت زهرا (عليهاالسلام) در شهر مكه و در خانه خديجه اتفاق افتاد. اين خانه در محله اى است كه در گذشته به آن «زقاق العطارين» يعنى كوچه عطارها مى گفتند. رسول خدا (صلى الله عليه و آله) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساكن بود. خانه مباركى كه بارها در آن فرشته وحى بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) نازل گرديد. اين خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. [كامل ابن اثير ج 2 ص 40.] و از آنجا كه محل نزول وحى و بخشى از قرآن، زيستگاه پيامبر (صلى الله عليه و آله) و مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمين ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. و از اين رو بارها در طول تاريخ هم زمان با تعمير و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن اقدام كردند. [شفاء الغرام ج 1 ص 272- مراة الحرمين ج 1 ص 189/ 192.]

ابراهيم رفعت پاشا در كتاب مراة الحرمين با رسم نقشه اى محل تولد فاطمه (عليهاالسلام) را مشخص مى كند.

با كمال تاسف با روى كار آمدن فرقه وهابيت و حاكميت جابرانه آنها بر حرمين شريفين نه تنها به احياء و ترويج اينگونه بناهاى ارزشمند توجهى نشد، بلكه وهابيان از همان روزهاى اول سلطه شان سعى در محو و ويران كردن آثار ارزنده تاريخ اسلام داشته اند.

تحقيقى در سالزاد و سن حضرت زهرا

فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در بيستم جمادى الثانى بدنيا آمد. در زادروزش چندان اختلافى نيست؛ [دست كم در بين شيعيان بيستم جمادى الثانى، روز ولادت فاطمه (ع) محسوب ميگردد.] اما در سالزاد باسعادتش اختلاف است. آنچه مسلم است بعد از خواهرانش زينب، رقيه و ام كلثوم به دنيا آمد. اما چه سالى بدنيا آمد مطلبى است كه تاريخ نگاران بر آن همداستان نيستند و اقوال گوناگونى در اين زمينه وجود دارد.

نظريه علماى اهل سنت

1. اكثريت تاريخ نگاران و محدثان اهل سنت نظير طبرى- متوفاى 310ه-. ابوالفرج اصفهانى- متوفاى 356 ه-. [مقاتل الطالبين ص 30.] احمد بن حنبل- متوفاى 241 ه-. ابوطلحه شافعى- متوفاى 654-. [مطالب السئول ص 9.] و عده اى ديگر تولد فاطمه (عليهاالسلام) را پنج سال قبل از بعثت ذكر كرده اند و از اين رو معتقدند آن حضرت هنگام رحلت حدود 28 و يا 29 سال داشت.

2. مسعودى- متوفاى 345 ه- تاريخ نگار موثقى كه بسيارى او را شيعه دانسته اند، [برخى نيز او را شيعه زيدى شمرده اند.] مى نويسد: «اكثر اهل بيت و شيعيان آنها قائلند كه فاطمه (عليهاالسلام) هنگام رحلت 29 ساله بود. [التنبيه و الاشراف ص 250.]

نظريه علماى شيعه

3. بسيارى از علماى شيعه، نظير كلينى- متوفاى 329- در اصول كافى. [اصول كافى ج 1 ص 458.] طبرى

شيعى- متوفاى قرن 4 ه- در دلائل الامامه. [دلائل الامامه ص 10.] طبرسى- متوفاى 548 ه- در اعلام الورى. [اعلام الورى ص 90.] مجلسى- متوفاى 1110 ه- در بحارالانوار. [بحارالانوار ج 43 ص 7.] رواياتى را نقل نموده اند كه فاطمه (عليهاالسلام) در بيستم جمادى الثانى سال پنجم بعثت به دنيا آمد. كه با اين حساب آن بانو هنگام شهادت 18 سال داشته است.

ارتباط سال تعمير كعبه با تولد حضرت زهرا

4. اربلى در كشف الغمه مى نويسد: «فاطمه (عليهاالسلام) پنج سال بعد از بعثت پيامبر (صلى الله عليه و آله) به دنيا آمد، و آن سالى بود كه قريش خانه كعبه را تعمير مى كردند» [كشف الغمه ج 1 ص 449- بحارالانوار ج 43 ص 7] و از اين رو فاطمه (عليهاالسلام) هنگام وفات 18 ساله بود.

در اين روايت كه اربلى آن را نقل مى كند، سخن از سال تعمير كعبه رفته است كه بدون ترديد بر اساس مستندات و قرائن تاريخى پنج سال قبل از بعثت صورت گرفته است. زيرا هنگامى كه پايه هاى كعبه را چيدند و نوبت به نصب حجرالاسود رسيد. قبائل عرب در اينكه افتخار نصب حجرالاسود نصيب كدام طايفه شود با هم به نزاع پرداختند به گونه اى كه نزديك بود، آتش نبرد خونينى بين آنان شعله ور شود. عاقبت به داورى محمد امين راضى شدند. و آن حضرت حجرالاسود را بر روى رداى خود نهاد و گوشه هاى آن را سران قبائل بلند كردند، آنگاه رسول خدا (ص) آن را با دست خود بلند كرد و در جاى خود نهاد و با اين داورى فتنه ها خوابيد. [سيره ابن هشام ج 1 ص 209- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 19- طبقات ج 1 ص 146- مروج الذهب ج 2 ص 272- كامل ابن اثير ج 2 ص 45.]

بدون ترديد اين واقعه مربوط به قبل از بعثت است. زيرا پس از بعثت ديگر پيامبر (ص) در نظر قريش دشمن به حساب مى آمد، ستيزها و كينه ها آشكار شده بود و بطور قطع به آن حضرت اجازه آن داورى معروف و نصب حجرالاسود را نمى دادند. بنابراين يا راوى در نقل قبل از بعثت و بعد از بعثت دچار اشتباه شده و يا اساسا روايت ضعيف و غير قابل پذيرش است.

دو اشكال ديگر

5. از سوى ديگر اگر فاطمه زهرا (عليهاالسلام)، پنج سال بعد از بعثت به دنيا آمده باشد اشكالات ديگرى نيز پيش خواهد آمد.

نخست آنكه اگر تولد وى 5 سال بعد از بعثت باشد، در هنگام ولادت او رسول خدا (ص) 45 ساله و مادرش خديجه بنابر مشهور 60 ساله بوده است. هر چند زادن زنى شصت ساله محال نيست اما مشكل است.

در پاسخ به اين اشكال بايد گفت: اولا در سن خديجه موقع ازدواج اختلاف است، برخى سن او را هنگام ازدواج 25 سال، برخى 28 سال، برخى 30 و برخى 35 و عده زيادى 40 سال ذكر كرده اند كه آنچه بيش از همه شهرت دارد 40 سال است. [ر. ك: تاريخ الخميس ج 1 ص 264- السيره الحلبيه ج 1 ص 140- البدايه و النهايه ج 2 ص 295- بحارالانوار ج 16 ص 12 و 19.]

ثانيا باردار شدن زنان قريش تا سنين بالاتر از معمول امكان پذير است. زيرا آنان در سن شصت سالگى يائسه مى شوند.

اشكال دوم آنكه: اگر فاطمه زهرا (عليهاالسلام) پنج سال بعد از بعثت به دنيا آمده باشد، در موقع ازدواج حدود 9 سال داشته است، كه باردار شدن در اين سنين مشكل مى نمايد، هر چند دختران در مناطق گرمسيرى از رشدى سريعتر برخوردارند. و امروزه نيز در بخشهائى از هندوستان در سن 10 ازدواج مى كنند.

سخن مسعودى

بنابراين آيا مى توان پذيرفت كه فاطمه زهرا (عليهاالسلام) پنج سال بعد از بعثت به دنيا آمده، در سن 9 سالگى ازدواج نموده و در سن 18 سالگى وفات يافته است؟

پاسخ آنكه، اگر به رواياتى محكم و بدون معارض دست يافته بوديم پذيرفتن آن آسان بود اما همانگونه كه يادآور شديم، يكى از اين روايات، تولد حضرت فاطمه (ع) را پنج سال بعد از بعثت و سال تعمير كعبه بيان كرده است. [كشف الغمه ج 2 ص 75.] كه بدون ترديد تعمير كعبه 5 سال قبل از بعثت انجام گرفت. از سوى ديگر به استناد نوشته مسعودى- متوفاى 345ه- بنظر مى رسد در قرن اول، دوم، سوم و چهارم هجرى، نزد شيعيان و فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) چنان شهرت داشته كه آن حضرت در سن 29 سالگى وفات نموده است. [التنبيه و الاشراف ص 250.] كه در اين صورت در سن 18 يا 19 سالگى ازدواج وى صورت گرفته است.

آنچه از سخن مسعودى برمى آيد اين است كه در بيش از هزار سال قبل و به فاصله زمانى نزديكتر به زمان حادثه در ميان شيعيان و سادات وفات فاطمه (عليهاالسلام) در سن 18 سالگى چندان مشهور و مورد قبول نبوده است.

گفتگوى عبدالله بن حسن با هشام

6. قرينه ديگرى كه سخن مسعودى را تاييد مى كند، گفتگوى «عبدالله بن حسن» (ع) در حضور «كلبى» دانشمند نسب شناس معروف با «هشام بن عبدالملك اموى» است.

هشام از عبدالله بن حسن سوال كرد: فاطمه زهرا (ع) چند سال عمر كرد؟

عبدالله بن حسن پاسخ گفت: سى سال.

هشام اين سوال را از كلبى پرسيد، و او پاسخ داد سى و پنج سال.

هشام رو به عبدالله بن حسن (ع) كرد و گفت: پاسخ كلبى را شنيدى او عالم به انساب است.

عبدالله بن حسن (ع) گفت: احوال مادر مرا از من بايد پرسيد و احوال مادر كلبى را از او. [بحارالانوار 3 و 4 ص 213.]

بايد دقت نمود كه اين گفتگو در حدود سالهاى 105 تا 125 ه-. ق، صورت گرفته و عبدالله بن حسن (ع) خود نواده حضرت زهرا (عليهاالسلام) است.

سخن او با سخن مسعودى كه وفات فاطمه (ع) را در 29 سالگى مى داند اختلاف چندانى ندارد. زيرا اندك اختلاف معمولا در سال تولد و يا وفات براى سنين اشخاص بروز مى كند.

گفته عبدالله بن حسن (ع) و مسعودى تاييدى است بر اعتقاد اهل سنت كه وفات فاطمه (عليهاالسلام) را در سن 29 سالگى مى دانند.

تكوين نطفه فاطمه از ميوه هاى بهشتى

7. آيا براستى فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در 29 سالگى وفات نمود و تولدش 5 سال قبل از بعثت واقع شد؟! مگر نه اين است كه نطفه ى فاطمه (عليهاالسلام) از ميوه اى بهشتى كه در شب معراج رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از آن خورد تكوين يافت. و اين مطلب نه تنها در روايات شيعيان است، بلكه علماى بزرگ اهل سنت نظير حاكم نيشابورى در مستدرك، [مستدرك حاكم نيشابورى ج 3 ص 156.] خطيب بغدادى در تاريخ بغداد، [تا ريخ بغداد ج 5 ص 87.] محب الدين طبرى در ذخائر العقبى، [ذخائر العقبى ص 44.] ابن مغازلى در مناقب، [مناقب ابن مغازلى ص 358.] ذهبى در ميزان الاعتدال، [ميزان الاعتدال ج 2 ص 297.] خوارزمى در مقتل [مقتل الحسين ص 64.] و عده ديگرى از علماى شيعه و سنى آن را روايت كرده اند. [لسان الميزان ج 5 ص 160- علل الشرايع ص 72- تفسير قمى ج 1 ص 365- كنزالعمال ج 13 ص 94- نزهة المجالس ج 2 ص 223- مجمع الزوائد ج 6 ص 202.]

سال معراج

بدون ترديد معراج پيامبر (صلى الله عليه و آله) بعد از بعثت واقع شده است. كه عده اى آن را اوائل بعثت. [البدايه و النهايه ج 3 ص 108.] برخى 15 ماه پس از بعثت. [سيره مغلطاى ص 27.] و برخى هيجده ماه پس از بعثت. [شرح الشفا ج 1 ص 151.] و برخى در سالهاى ديگر ذكر كرده اند كه چه بسا معراج پيامبر (صلى الله عليه و آله) در دفعات متعدد اتفاق افتاده باشد.

در اين صورت فاطمه زهرا (عليهاالسلام) چه زمانى به دنيا آمده است؟ زيرا هيچيك از دو تاريخ مشهور 5 سال قبل از بعثت و 5 سال بعد از بعثت را نمى توان بطور قاطع به عنوان سال ولادت آن حضرت پذيرفت؟!

سخن يعقوبى، نظريه شيخ مفيد و شيخ طوسى

8. گفته سومى نيز وجود دارد:

يعقوبى- متوفاى 284 ه-. ق- تاريخ نگار موثق و بصيرى كه گرايش وى به تشيع معروف است مى نويسد: «فاطمه زهرا (عليهاالسلام) هنگام وفات 23 سال داشت». [تا ريخ يعقوبى ج 2 ص 115.] عده اى ديگر از علماى بزرگ شيعه بر همين رأيند و تولد فاطمه (ع) را 20 جمادى الثانى سال دوم بعثت ذكر كرده اند آنها عبارتند از:

1- شيخ مفيد- متوفاى 413- در كتاب حدائق الرياض. [حدائق الرياض به نقل از بحارالانوار ج 43 ص 8.]

2- شيخ طوسى- متوفاى 460- در مصباح المتهجد. [مصباح المتهجد ص 732.]

3- كفعمى در كتاب مصباح. [مصباح كفعمى ص 512.]

نظريه عده اى ديگر از علماى اهل سنت

اين گفته با نظر عده اى از علماى بزرگ اهل سنت نظير:

1- بيهقى- متوفاى 458 ه- در كتاب دلائل النبوه. [دلائل النبوه بيهقى مترجم ج 1 ص 217.]

2- حاكم نيشابورى- متوفاى 405 ه- در مستدرك. [مستدرك حاكم ج 3 ص 161.]

3- خوارزمى- متوفاى 568- در مقتل الحسين. [مقتل خوارزمى ج 1 ص 51.]

4- محب الدين طبرى- متوفاى 694- در ذخائر العقبى. [ذخائر العقبى ص 26.] كه تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) را در سن 41 سالگى پيامبر (صلى الله عليه و آله) مى دانند تا حد زيادى مطابقت دارد. [بنظر مى رسد سخن علماى شيعه و سنى كه ولادت فاطمه را 20 جمادى الثانى سال دوم بعثت و يا در سن 41 سالگى پيامبر (ص) ذكر كرده اند كاملا با هم مطابقت دارد زيرا پيامبر (ص) در 12 ربيع الاول يا 17 ربيع الاول عام الفيل بدنيا آمد و در ماه رجب يا رمضان آغاز چهلمين سال زندگى خود به نبوت مبعوث گرديد كه در هنگام بعثت 39 سال و چهار يا شش ماه از سن شريف حضرتش مى گذشت، بنابراين در 20 جمادى الثانى سال دوم بعثت رسول خدا (ص) در چهل و يكمين سال زندگى اش بود.] در اين صورت آن بانو هنگام ازدواج حدود 14 سال و هنگام رحلت 23 سال داشته است.

لازم به تذكر است، شيخ طوسى به كتابخانه و اسناد و مدارك مهمى دسترسى داشت. و در غائله اى كه در سال 447 ه-. يعنى 13 سال قبل از وفات شيخ، در بغداد اتفاق افتاد متعصبين كتابخانه وى را كه حاوى كتابهاى بسيار مهم خطى و اسناد ارزشمندى بود به آتش كشيدند. [فقهاى نامدار شيعه ص 73.]

بنابراين در مسائل فقهى، فقهاء بزرگوار گفته شيخ طوسى را حجت مى دانند و براى آن اعتبار و ارزشى خاص قائلند. زيرا او به روايات و اسناد مهمى دسترسى داشته است. همانگونه كه در مسائل فقهى گفتار او نزد علما داراى اعتبار فراوان است چه مانعى است كه ما نيز سخن او را در تاريخ به همان ميزان معتبر بشماريم؟ با توجه به اينكه عده اى از علماى بزرگ شيعه و سنى نيز با او موافقند و خدا داناتر است. بهر صورت فاطمه (عليهاالسلام) 28 ساله بود يا 29 ساله. 18 ساله بود يا 23 ساله او دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله) و الگوئى كامل براى جامعه اسلامى است. مهم آنست كه ما از زندگيش درس زندگى فراگيريم و با پيروى از راهش و هدفش خود را به كمال رسانيم و شيعه راستين او باشيم.

دوران كودكى و نوجوانى فاطمه

كودكى فاطمه

از ديدگاه روانشناسى تربيتى سه عامل مهم زير در ساختار شخصيت فرد تاثير بارزى دارد:

1- وراثت.

2- آموزش و فرهنگ.

3- محيط زندگى.

در حقيقت اين سه عامل مثلث شخصيت فرد را تشكيل مى دهد. از نظر اصل وراثت، فرزند نه تنها وارث وضعيت ظاهرى پدر و مادر از قبيل شكل و قيافه، رنگ پوست، مو، و غيره است، بلكه وارث حالات و صفات روانى پدر و مادر نيز مى باشد. زيرا صفات روانى و حالات روحى نيز كاملا در جنين موثر است.

فرهنگ و محيط جغرافيائى و اجتماعى در رشد بنيادهاى اخلاقى و تربيتى و شكوفائى استعدادهاى نهفته فرد نقش مهمى دارد. يك معلم مى تواند سرنوشت كودك يا كلاس و حتى جامعه اى را پايه ريزى كند، يا چه بسا محيء افراد آلوده را پاك و افراد پاك را آلوده سازد. البته نبايد فراموش كرد كه در ماوراى اين امور سه گانه مساله ى اراده و خواست خود انسان قرار گرفته است. [برگرفته از كتاب پژوهشى پيرامون زندگانى على (ع) ص 17.]

از نظر وراثت تمامى صفات نيك پيامبران از زمان آدم (ع)، يك جا در وجود پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله) يعنى بهترين، كاملترين و والاترين فرد در ميان انسانها و عالم خلقت تبلور يافت. و زهرا (ع) دختر چنين پيامبرى است. پس او وارث صفات نيك آدم، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و محمد (كه سلام و درود خداوند بر آنان باد) مى باشد. اوست كه كوثر زلال پاكيها در روح والايش گرد آمده تا دامن پاكش مهد پرورش پيشوايان معصوم گردد. يعنى وارثان آدم، نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و محمد (كه درود خدا بر آنان باد) و از همين جا معنى زيارت وارث روشن مى شود. [السلام عليك يا وارث آدم صفوة الله السلام عليك يا وارث نوح نبى الله السلام عليك يا وارث ابراهيم خليل الله السلام عليك يا وارث موسى كليم الله السلام عليك يا وارث عيسى روح الله السلام عليك يا وارث محمد حبيب الله.]

از سوى ديگر مادرش حضرت خديجه است، آن زن شجاع و ايثارگرى كه در سخت ترين برهه از تاريخ اسلام به يارى پيامبر (ص) و دين خدا برخاست و در اين راه از هيچ ملامتى نهراسيد، رنجهاى فراوانى را به جان خريد تا جان خويش را در راه عهدش با خدا بر سر اين كار نهاد. زهرا (عليهاالسلام) از سينه چنين مادرى شهد زندگى نوشيد و در آغوش پر مهر و ايثارش حماسه زيستن آموخت.

پس او وارث بهترين صفات از بهترين انسانها در تاريخ بشر است.

فاطمه (عليهاالسلام) از همان كودكى در مكتب وحى به تحصيل دانش پرداخت و پدرش برترين معلم بشريت، هر بار با نزول جبرئيل و تراوش نور وحى براى بيان حقايق تازه اى مامور مى شد.

گوش راز نيوش فاطمه (عليهاالسلام) رازها مى شنيد و از لب هاى پر مهر پيامبر (صلى الله عليه و آله) تفسير هستى را فرامى گرفت.

از همان آغاز محيط براى او الهام بخش مقاومت راستين موحدان بود. روزهاى كودكى حضرت زهرا (ع) با اوج بحرانها و شكنجه ها مصادف بود. به خانه پيامبر (ص) هر لحظه ى خبرى تازه از شكنجه يارانش مى رسيد، شكنجه هايى كه شنيدن آنها مو را بر بدن انسان راست مى كرد و انسانيت از آن دد منشيها به وحشت مى افتاد. خبر از شهادت «سميه» و «ياسر» خبر فريادهاى مقاومت «خباب بن ارت» خبر از تازيانه ها بر پشت «بلال حبشى» و نداى «احد، احد» او در زير شكنجه ها و... گاه حتى صداى ناله شكنجه شده گان بگوش مى رسيد و قلب مهربان اين خاندان را به درد مى آورد. گاه تهديدها و آزارها مستقيما متوجه پيامبر (ص) و خانواده اش بود.

در شعب ابيطالب

شكنجه ها طاقت فرسا بود، هر چند هرگز توان زدودن ايمان و استقامت را نداشت. در سال هفتم بعثت، مشركان پيمان محاصره اقتصادى را امضاء كردند و پيامبر (صلى الله عليه و آله) و ياران به همراه بنى هاشم مجبور شدند به دره اى بنام «شعب ابى طالب» پناهنده شوند [سيره ابن هشام ج 1 ص 376- تاريخ طبرى ج 2 ص 74.]

در شعب، اطاقها و سايبانهاى مناسب زيست وجود نداشت. در روزهاى گرم تابستان آفتاب بر سرشان آتش مى باريد و در شبهاى سرد زمستان از سرما بر خود مى لرزيدند و حتى لباس و تن پوش مناسبى در اختيار نداشتند.

تهيه آذوقه مشقت فراوان داشت. از اينرو گاه يك دانه خرما را چند تن بر دهان مى گذاردند و اندكى ميمكيدند تا مختصر رمقى بگيرند! فرياد كودكان از شدت گرسنگى بلند بود. [سيره ابن هشام ج 2 ص 17.] خديجه (ع) مى كوشيد تا با نثار ثروت خويش و تهيه آذوقه با قيمت گزاف از بازار سياه گرسنگى مسلمانان ساكن شعب را چاره كند و از اينرو گاه بسته هاى آذوقه برايش توسط يكى از تجار مكه بنام «حكيم بن حزام» پنهانى به شعب مى رسيد. [سيره ابن هشام ج 1 ص 379- توضيح اينكه حكيم بن حزام بازرگان محتكرى بود كه براى سودجويى بيشتر به محاصره شدگان در شعب مواد غذايى مى فروخت رجوع كنيد به الصحيح من سيرة النبى ج 1 ص 111.] و شايد بتوان گفت عمده ى دارائى و ثروت خديجه در دوران محاصره اقتصادى و براى خريد آذوقه به بهاى بازار سياه به مصرف رسيد.

زهراى عزيز سه سال از بهترين سالهاى كودكى اش را در چنين شرائط سخت و جانكاهى گذراند. او در سنگلاخهاى دره ابوطالب شكيبائى و مقاومت را فراگرفت. فرياد اطفال گرسنه شعب را مى شنيد و خود نيز بسان ديگر كودكان طعم تلخ گرسنگى را مى چشيد.

مرگ مادر

سال دهم بعثت بود، سه سال از محاصره اقتصادى مسلمانان گذشت. و فاطمه (عليهاالسلام) در اين مدت به جز محيط سوزان دره ابيطالب جائى را نديد. روزى فرشته ى وحى براى پيامبر (صلى الله عليه و آله) پيام آورد كه متن قرارداد محاصره را موريانه ها به امر خداوند خورده و آن را از بين برده اند، به زودى خبر توسط ابوطالب به گوش مشركان رسيد و بدين ترتيب محاصره اقتصادى مسلمانان پايان يافت و آنان به خانه هايشان بازگشتند. [سيره ابن هشام ج 2 ص 14/ 17- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 31/ 32.]

بعد از آن تنگناها اينك شادكامى نمودار شد، اما دريغا و دردا كه روزهاى خوش فاطمه (عليهاالسلام) دوامى نداشت تازه مى خواست عطر دل انگيز آزادى و شادى را استشمام كند كه ابتدا عموى مهربانش ابوطالب و به فاصله كوتاهى پس از آن مادر عزيزش خديجه (ع) به خاطر سختيهايى كه در شعب كشيده بودند از دنيا رفتند. [سيره ابن هشام ج 2 ص 57- تاريخ يعقوبى ج 2 ص 35.] حادثه رحلت آن دو بزرگوار براى پيامبر (صلى الله عليه و آله) به قدرى غم انگيز بود كه آن سال را «عام الحزن» (سال اندوه) نام نهادند. اين حادثه ى جان سوز روح حساس فاطمه (عليهاالسلام) را افسرده و جوانه هاى اميدش را پژمرده ساخت و در فراق مادر مى سوخت و بياد او اشگ مى ريخت.

هنگامى كه خديجه (ع) از دنيا رفت و «پيامبر (ص) از دفن او فراغت يافت» فاطمه (ع) به دور پدر مى گشت و با شيرين زبانى مى گفت: «پدر! مادرم كجاست»؟ پيامبر (صلى الله عليه و آله) در انديشه بود تا جواب دخترش را چه گويد. كه جبرئيل نازل شد و به پيامبر (صلى الله عليه و آله) گفت: «خدايت به تو امر مى فرمايد كه به فاطمه (عليهاالسلام) سلام رسانى و به او بگوئى كه مادرت در قصرى كه از مرواريد و طلا ساخته شده و