زخم خورشيد
كاوشى در زندگى حضرت زهرا (س)

مهدى حسينيان قمى

- ۸ -


فدك، ملك حضرت زهرا

فدك، سرزمين حاصلخيزى است در فاصله اى نه چندان دور با مدينه در حوالى خيبر. اين سرزمين حاصلخيز كه مردمش بدون جنگ و درگيرى تسليم مسلمانان شدند از آن رسول الله گرديد. همراه با نزول آيه ى «و آت ذالقربى حقه» [اسراء 26.] كه پيامبر، مأموريت يافت به خويشاوندان خويش سهمى را اختصاص دهد، فدك را به دخترش زهراى مرضيه عليهاالسلام بخشيد. [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 275 به نقل از كتاب الشافى تأليف علم الهدى سيدمرتضى قدس سره و بحارالانوار، ج 29، ص 106 به ضميمه ى پاورقى همان صفحه.] و از همان روز كه امير مؤمنان على عليه السلام واگذارى فدك را از سوى رسول به زهراى مرضيه عليهاالسلام نوشت و ام ايمن را بر اين موضوع گواه گرفت. حضرت زهرا عليهاالسلام مالك اين زمين شد و فدك، ملك حضرت زهرا گرديد. [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 274 به نقل از كتاب الشافى تأليف علم الهدى سيد مرتضى قدس سره.]

پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ابوبكر، كارگزاران حضرت زهرا عليهاالسلام را از فدك بيرون مى كند و به اين ادعا كه فدك مال پيامبر است و پس از پيامبر اموال او به حكومت مى رسد و فرزندان او از اموال او ارث نمى برند فدك را تصرف مى كند [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 218 و 219.] و اين پشتوانه ى مالى را از دست آنان بيرون مى كشد.

حضرت زهرا عليهاالسلام در آغاز مى فرمايد: فدك را پيامبر به من بخشيد و مال من است و كسى نمى تواند مالى را كه در دست من است و پيامبر به من بخشيده از آن من نداند و از من بازپس ستايد.

آنان از حضرت زهرا عليهاالسلام بينه (گواهى دو شاهد) مى طلبند و حضرت زهرا عليهاالسلام امام على عليه السلام و امام حسن و امام حسين عليهاالسلام و ام ايمن را براى اداى شهادت معرفى مى كند. آنان بهانه مى آورند و مى گويند امام حسن و امام حسين كودكند و امام على عليه السلام هم در اين ارتباط جانبدارى از حضرت زهرا عليهاالسلام مى كند و ام ايمن هم يك زن بيش نيست. و بدين شكل، حتى شهادت اين پاكان را در اين زمينه رد مى كنند. [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 16، ص 274. بحارالانوار، ج 29، ص 336 تا 351.]

با اينكه همان گونه كه امير مؤمنان على عليه السلام به ابوبكر فرمود: كسى كه مال در دست اوست نيازمند اقامه ى بينه نيست. امام على عليه السلام فرمود: اى ابابكر، اگر مالى در دست من باشد و ديگرى ادعا كند آن مال از اوست چگونه حكم مى كنى؟ ابوبكر گفت: مال را از آن تو مى دانم چرا كه در دست توست و از آن كس كه ادعاى آن مال را دارد بينه و شاهد مى خواهم. امير مؤمنان على عليه السلام فرمود: فدك در دست حضرت زهرا بوده و تو عمال او را از فدك بيرون كرده اى و ادعا مى كنى كه مال تو و حكومت است. مال در دست حضرت زهرا عليهاالسلام است او «يد» دارد و تو بايد براى ادعايت بينه و شاهد بياورى نه حضرت زهرا عليهاالسلام. [بحارالانوار، ج 29، ص 124.]

آرى اين مسلم است كه «يد» نشانه ى ملكيت است يعنى كسى كه مال در دست اوست مالك است و آن كه دعوى دارد بايد اقامه ى بينه كند. و لى اين سخنان به حق و استوار را آنان نمى پذيرند و از حضرت زهرا عليهاالسلام بينه مى خواهند و همان گونه كه اشاره رفت حضرت زهرا عليهاالسلام به ناچار چهار نفر را براى اقامه ى شهادت معرفى مى كند كه در اين مرحله باز بدون رعايت قوانين قضايى و موازين اسلامى شهادت آن پاكان نيز پذيرفته نمى شود و با بهانه ها رد مى شود.

امام على عليه السلام را كه آن همه پيامبر ستوده است به اين بهانه كه چون شوهر حضرت زهرا عليهاالسلام است و احتمال خلاف گويى در او راه دارد امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را هم به بهانه ى خردسالى و وابستگى به حضرت زهرا عليهاالسلام و ام ايمن را نيز چون تنها يك زن است. با اين كه مى توان با اضافه كردن يك قسم، به نفع حضرت زهرا عليهاالسلام حكم صادر شود چرا كه يك قسم همراه شهادت يك زن كار را تمام مى كند. بگذريم كه حضرت زهرا عليهاالسلام صديقه است و هيچ مسلمانى چه شيعه و سنى به خود اجازه نمى دهد كه به حضرت زهرا عليهاالسلام نسبت دروغ دهد و يا حتى در صدق زهرا عليهاالسلام كوچكترين تشكيكى كند.

حضرت زهرا عليهاالسلام از اهل بيتى است كه آيه ى تطهير در شأن او نازل شده [بحارالأنوار، ج 29، ص 125.] و در جريان مباهله همراه رسول، براى مباهله ى با نصارى بيرون آمده است و آن آيه هاى روشن قرآنى در حق او نازل شده است. مقام والاى او تا پايه ايست كه بيانات رسول الله تا حدودى پرده از بلنداى آن برداشته و آن حوراء انسيه را به ما معرفى كرده است. حضرت فاطمه عليهاالسلام با فضيلت ترين زن هاى روى زمين است [بحارالانوار ج 43، ص 36، ح 39.]

خداوند از ميان زنان، چهار تن را انتخاب كرد كه برترين آنان حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام است. [بحارالانوار، ج 43، ص 19، ح 3 و ص 36، ح 39.] خداوند به جهت غصب فاطمه غضب مى كند و چون او خوشنود شود خداوند هم خوشنود مى شود. [بحارالانوار، ج 43، ص 19، ح 2.]

پيامبر فرمود: على جان، فاطمه، پاره ى تن من، نور چشم من و ميوه ى دلم است. [بحار] و به هنگامى كه سلمان از مقام زهرا عليهاالسلام شگفت زده مى شود پيامبر مى فرمايد: «يا سلمان ان ابنتى فاطمه لفى الخيل السوابق» [بحارالانوار، ج 8، ص 303، ح 62.] دخترم زهرا عليهاالسلام از پيشتازان است. و بدين جهت است كه رسول گرامى به هنگام ديدار زهرا عليهاالسلام او را در آغوش مى كشيد و بر دو دستش بوسه مى زد و در جاى خود مى نشاند. [بحارالانوار، ج 43، ص 25، ح22.] با اين حال، با زهرا عليهاالسلام براى اثبات انحراف آن كوردلان و پرده بردارى بيشتر از چهره ى مخالفان راه دومى را نيز پيش مى گيرد و براى احقاق حق خويش و باز پس گرفتن فدك، ارث خويش را مى طلبد، چرا كه اگر فدك از سوى پيامبر به زهرا عليهاالسلام داده نشده باشد ملك پيامبر است كه هم اكنون پس از پيامبر به فرزندشان حضرت زهراى مرضيه عليهاالسلام مى رسد گذشته از اين كه حق ارث، اموال ديگر پيامبر را نيز براى زهرا عليهاالسلام مى سازد.

در اين جا باز مخالفان، روايتى را به دروغ به پيامبر نسبت مى دهند كه مانع ارث برى حضرت زهرا عليهاالسلام بشوند آنان مى گويند پيامبر فرموده است: «انا معاشر الأنبياء لانورث و ما تركناه صدقه» ما گروه پيامبران چيزى را به ارث نمى گذاريم و هر چه از ما بماند صدقه است. و يا براى حاكم پس از ماست.

اين روايت كه از ميان آن همه مسلمانان تنها يك يا دو نفر به آن گواهى مى دهند مورد استناد مخالفان حضرت زهرا عليهاالسلام قرار مى گيرد حضرت زهرا عليهاالسلام با بينش دقيق خود حقيقت را در اين گيرودار روشن مى سازد و توضيح مى دهد كه اين روايت، برخلاف قرآن است. در قرآن، ارث برى فرزندان انبياء به وضوح آمده است. در آيه ى 16 از سوره ى نحل مى خوانيم: «سليمان از داوود به ارث برد» و در سوره ى مريم آيه ى 5 مى خوانيم «زكرياى پيامبر از خدا خواست تا به او فرزندى عنايت كند كه از وى ارث برد.» اين آيات كه با وضوح و صراحت ويژه ى خود ارث برى فرزندان انبياء را مطرح مى كند مورد استشهاد حضرت زهرا عليهاالسلام قرار مى گيرد از سوى ديگر حضرت زهرا عليهاالسلام به آيات عمومى ارث نيز استدلال مى كنند و در خطبه ى خويش خطاب به ابوبكر مى گويند: چگونه برخلاف قرآن به رسول گرامى اسلام نسبت مى دهى مگر پيامبر از قرآن، اعراض كرده تا چنين جمله اى را بر زبان جارى سازد. اين چه دروغى است كه شما بدان لب مى گشاييد. كجا سابقه دارد كه فرزندان انبياء از ارث محروم باشند و چرا....

آرى اگر چنين حديثى حقيقت داشت حتما آشكار مى گشت و اگر چنين حكمى و اقعيت داشت قطعاً بيش از همه، خاندان پيامبر با آن آشنا مى شدند و اساساً به دور از حكمت است كه چنين حكمى از مصدر تشريع صادر شود. به چه دليل و چرا فرزندان انبياء از ارث مسلم خويش محروم باشند؟

بدين شكل فاطمه ى زهرا و صديقه ى كبرى عليهاالسلام در آن جو نامساعد و هياهوى جاهلانه، حق را مطرح مى سازد و در كنار آن مى ايستد و بر تمسك به امامت و رهبرى شايسته، كتاب خدا و احكام آن پاى مى فشرد. [و البته ممكن است كه دعوى فدك و دعوى ارث در كنار هم مطرح باشند و به گفته ى ابن ابى الحديد در ج 16، ص 230 حتى حضرت زهرا عليهاالسلام حق سومى را هم به نام حق و سهم ذوى القربى را نيز مطرح كرده اند و همه ى اينها در عرض هم باشند نه در طول هم.]

مفاهيم كلى خطبه ى حضرت زهرا

اين خطبه از درون مايه هاى اعتقادى، فرهنگى، سياسى و دينى تشيع است. كاوش جز به جزء آن و پژوهش واژه به واژه ى آن در خور نياز است. از اينرو فهرست واره اى كه نمودى از مطالب اساسى خطبه است در آغاز مى آوريم و پژوهش گسترده تر در قلمرو هر يك از اين مباحث را به فرصت ديگرى مى سپاريم. [گفتنى است: ما در اين كتاب خطبه را به شش فصل تقسيم كرده ايم.]

فصل اول

1- ستايش خداوند و سپاس بر نعمتهايش

2- بيان بيكرانگى نعمت هاى خداوند.

3- گواهى به توحيد.

4- درس هايى از توحيد:

الف. واقعيت توحيد، رهايى از شرك.

ب. فطرى بودن توحيد.

ج. ديدن، وصف و تصور خدا ناممكن است.

5- آفرينش بديع موجودات.

6- جلوه هاى آفرينش.

7- طاعت و عبادت.

8- معصيت و نقمت.

9- گواهى به رسالت پيامبر.

10- مسائل مهم پيامبرشناسى.

الف. برگزيدگى پيامبر پيش از رسالت.

ب. نام گرفتن او پيش از خلقت.

ج. بعثت پيامبر و حكمت خداوند.

د. انگيزه هاى بعثت.

ه. مردم در زمان بعثت. و . پيامدهاى درخشان بعثت پيامبر.

ز. ارتحال انتخابى و اختيارى پيامبر.

ح. موقعيت والاى پيامبر پس از مرگ.

فصل دوم

11- خطاب به مردم.

12- موقعيت مسلمانان نخستين.

13- در وصف قرآن.

14- حكمت تشريع:

الف: ايمان و بازتاب آن.

ب: نماز و پيامدش.

پ: زكات.

ت: روزه.

ث: حج.

ج: عدل.

چ: اطاعت از امامت.

ح: جهاد.

خ: شكيبايى.

د: امر به معروف.

ذ: نيكى به پدر و مادر.

ر: صله ى رحم.

ز: قصاص.

س: وفاى به نذر.

ش: پركردن پيمانه ها و سرشار كردن ترازوها.

ص: نهى از شرابخوارى.

ض: دورى از قذف (متهم سازى).

ط: دورى از دزدى.

ظ: تحريم شرك.

فصل سوم

15- معرفى خويش.

16- تلاش ها و شيوه هاى تبليغ رسالت.

17- روند پيروزى اسلام بر شرك و كفر.

18- موقعيت عرب در هنگام بعثت پيامبر.

19- نقش حياتى اميرالمؤمنين على عليه السلام در پيروزى اسلام.

20- برخى از ويژگى هاى اميرالمؤمنين على عليه السلام.

21- عدم حضور بسيارى از مسلمانان نخستين در معركه هاى خطرخيز اسلام.

فصل چهارم

22- رحلت رسول خدا.

23- جان گرفتن نفاق.

24- دروغ پردازان به ميدان آمدند.

25- شكل گرفتن توطئه، پيش از به خاك سپارى رسول خدا.

27- نكوهش فتنه پذيران.

28- ناديده گرفتن امامت، وصايت و خلافت به حق اميرالمؤمنين على عليه السلام.

29- پيامدهاى خطرخيز روگرداندن از امامت.

30- بازگشت مردم به جاهليت.

فصل پنجم

31- انكار ارث برى از پيامبر، مولود فرهنگ جاهليت است.

32- خطاب به ابوبكر.

33- حضرت زهرا عليهاالسلام ابوبكر را دروغ پرداز خواندند.

34- استشهاد به آيات قرآن، بر اصل ميراث بردن از پيامبران.

35- گرفتن دستاويزها از مخالفان.

36- حضرت زهرا عليهاالسلام داورى بر مظلوميت خويش را به خدا واگذار كرد.

فصل ششم

37- خطاب به انصار.

38- تمجيد از انصار.

39- استشهاد به سخن پيامبر.

40- يارى خواستن از انصار براى احقاق حق خويش.

41- سوگمندى در مرگ فاجعه خيز پيامبر.

42- رحلت پيامبر و بازگشت مردم به جاهليت.

43- درخواست از انصار براى مبارزه ى خونين و مسلحانه به حاكميت غاصب.

44- نگرشى به روند تاريخ اسلام.

45- دعوت دوباره به مبارزه با پيمان شكنان.

46- انگيزه هاى وانهادن امات در غربت از ديدگاه حضرت زهرا عليهاالسلام.

47- دردمندى شگرف حضرت زهرا عليهاالسلام از حاكميت و مسائل جارى آن زمان.

48- نااميدى حضرت از حمايت مردم.

49- ننگ جاودانه ى حاكميت غاصب.

50- اظهار نهايت ناخشنودى، از حاكميت موجود آن زمان.

51- مخالف با ميراث نهادن پيامبر، برخلاف تصريح قرآن است.

52- شكيب يعقوب وار در برابر توطئه اى كه به دروغ ساخته اند.

53- تصريح به حركت كوركورانه ى مردم و پيامدهاى فاجعه آميز آن.

54- مرثيه سرايى جان سوز حضرت زهرا عليهاالسلام براى پدر خويش.

55- ناخشنودى و گلايه ى صريح از وضعيت موجود.

56- اشاره به ظهور كينه هاى پنهان.

57- بى مانند خواندن فاجعه اى كه بر حضرت گذشته است.

درون مايه ى قرآنى خطابه ى حضرت زهرا

حضرت زهرا عليهاالسلام خطبه ى خويش را با درون مايه ى گسترده اى از آيات قرآن تكوين بخشيده اند. بهره گيرى از آيات قرآن يا به گونه ى نقل است بدين سان كه تصريح مى كند خداى متعال فرموده است و يا به گونه ى اقتباس و تمليح. اقتباس بدين شيوه است كه آيه اى از قرآن در كلام درج گردد، ليكن يادآورى نشود كه اين آيه اى از آيات است تغيير اندك در آيه منافى با اقتباس نيست [مختصر، چاپ جديد، ص 234، مطول، چاپ سنگى، ص 377 و هنجار گفتار، ص 324.] و تمليح به اين آيه اين است كه روند سخن به آيه اى از آيات اشارت كنند و آيه بدون آن را يادآور نشوند. [هنجار گفتار، ص 259، دره ى نجفى، ص 188، مختصر، ص 241 و مطول، چاپ سنگى، ص 380.] نقل آيه، آوردن آيه با تصريح به قائل آن است.

ما درون مايه هاى قرآنى را كه در اين خطبه به كار رفته است بر اساس اصطلاح اقتباس، تمليح و نقل دسته بندى مى كنيم [گفتنى است كه: در خطبه، نقل حديث و تلميح به مثل مشهور وجود دارد.

نقل حديث «أما كان رسول الله صلى الله عليه و آله أبى يقول: المرء يحفظ فى ولده»

اقتباس و تمليح به مثل «عجلان ذااهاله» و «تسرون حسوا فى ارتغاء» و «بعد اللتيا و التى»] مجموع اين آيات، پنجاه و سه آيه است و شايد با دقت بيشتر و با توجه به نقل هاى مختلف تعداد آيه ها بيشتر باشد.

آياتى كه به شيوه ى اقتباس در خطبه به كار رفته است

1- «اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و أنتم مسلمون» آل عمران، 102.

2- «انما يخشى الله من عباده العلماء» فاطر، 28.

3- «لقد جاءكم رسول من أنفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم» توبه، 128.

4- «و كنتم على شفا حفره من النار» آل عمران، 103.

5- «تخافون أن يتخطفكم الناس» انفال، 26.

6- «كلما أوقدوا نارا للحرب أطفأها الله» مائده، 64.

7- «ألا فى الفتنه سقطوا و ان جهنم لمحيطه بالكافرين» توبه، 49.

8- «أنى تؤفكون» انعام، 95- يونس، 24- فاطر، 3- غافر، 63.

9- «بئس للظالمين بدلا» كهف، 50.

10- «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين» آل عمران، 85.

11- «أفحكم الجاهليه يبغون و من أحسن من الله حكما لقوم يؤمنون» مائده، 50.

12- «لقد جئت شيئا فريا» مريم، 27.

13- «لكل نباء مستقر» انعام، 67.

14- «سوف تعلون من يأتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم» زمر، 39، 40.

15- «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات أو قتل انقلبتم على أعقابكم و من ينقلب على عقبيه فلن يضرالله شيئا و سيجزى الله الشاكرين» آل عمران، 144.

16- «ألا تقاتلون قوما نكثوا أيمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدؤكم أول مره اتخشونهم فالله أحق أن تخشوه ان كنتم مؤمنين». توبه، 13.

17- «لن تكفروا أنتم و من فى الأرض جميعا فان الله لغنى حميد» ابراهيم، 8.

18- «نارالله الموقده» همزه، 6.

19- «التى تطلع على الأفئده» همزه، 7.

20- «و سيعلم الذين ظلموا أى منقلب ينقلبون» شعراء 227.

21- «اعملوا انا عاملون» هود، 121.

22- «و انتظروا انا منتظرون» هود، 122.

23- «بل سولت لكم أنفسكم أمرا فصبر جميل و الله المستعان على ما تصفون» يوسف، 18.

24- «أفلا يتدبرون القرآن أم على قلوب أقفالها» محمد صلى الله عليه و آله،24.

25- «و خسر هنالك المبطلون» غافر، 78.

آياتى كه به شيوه ى نقل در خطبه به كار رفته است

1- أفعلى عمد تركتم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهوركم اذ يقول: «و ورث سليمان داود» نحل، 16.

2- و قال فيما اقتص من خبر يحيى بن زكريا (ع) اذ قال: «هب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب» مريم، 5- 6.

3- و قال: «و أولوا الارحام بعضهم أولى ببعض فى كتاب الله» احزاب، 6.

4- و قال: «يوصيكم فى أولادكم للذكر مثل حظ الأنثيين» نساء، 11.

5- و قال: «ان ترك خيرا الوصيه للوالدين و الأقربين بالمعروف حقا على المحسنين» بقره، 180.

آياتى كه به شيوه ى تلميح در خطبه آمده است

1- جم عن الاحصاء عددها تلميح به آيه «و أن تعدوا نعمت الله لا تحصوها» ابراهيم، 34 و نحل، 18.

2- لا ستزادتها بالشكر تلميح به آيه «لئن شكرتم لأزيدنكم» ابراهيم، 7.

3- الممتنع من الأبصار رؤيته تلميح به آيه «لا تدركه الأبصار» انعام، 103.

4- ابتدع الاشياء تلميح به آيه «بديع السموات و الأرض» بقره، 117 و انعام 101.

5- من غير حاجه الى تكوينها تلميح به آيه «فان الله غنى عن العالمين» آل عمران، 98.

6- تعبدا لبريته تلميح به آيه «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» ذاريات، 56.

7- احاطه بحوادث الدهور تلميح به آيه «و أن الله قد أحاط بكل شى ء علما» طلاق، 12.

8- منكره لله مه عرفانها تلميح به آيه «و جحدوا بها واستيقنتها أنفسهم ظلما و علوا» نمل، 14.

9- هداهم إلى الدين القويم تلميح به آيه «ان هذا القرآن يهدى للتى هى أقوم اسراء، 9 و يا آيه ى «قل ان ربى هدانى الى صراط مستقيم دينا قيما» انعام،161.

10- تنزيها عن الكبر تلميح به آيه «و انها لكبيره الا على الخاشعين» بقره، 179.

11- والزكوة تزكيه للنفس تلميح به آيه «خذ من أموالهم صدقه تطهرهم بها تزكيهم» توبه، 103.

12- و القصاص حقانا للدماء تلميح به آيه «ولكم فى القصاص حيوه» بقره، 179.

13- والنهى عن شرب الخمر تنريها عن الرجس تلميح به آيه «انما الخمر و الميسر و الأنصاب و الأزلام رجس» مائده، 90.

14- صادعا بالنذاره تلميح به آيه «فاصدع بما تؤمر» حجر، 94.

15- داعيا الى سبيله بالحكمه و الموعظه الحسنه تلميح به آيه «أدع الى سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه» نحل، 125.

16- انهزم الجميع ولوا الدبر تلميح به آيه «سيهزم الجمع و يولون الدبر» قمر، 45.

17- تتربصون بنا الدوائر تلميح به آيه «و يتربص بكم الدوائر» توبه، 98.

18- أفعلى عمد ترتكم كتاب الله و نبذتموه وراء ظهوركم تلميح به آيه «نبذ فريق من الذين أوتوا الكتاب كتاب الله وراء ظهورهم» بقره، 101.

19- و عند الساعة ما يخسر المبطلون تلميح به آيه «و يوم تقوم الساعة يومئذ يخسر المبطلون» جاثيه، 27.

20- و أنا ابنه نذير لكم بين يدى عذاب شديد تلميح به آيه «ان هو الا نذير لكم بين يدى عذاب شديد» سبأ، 46.

21- كلا بل ران على قلوبكم ما أسأتم من اعمالكم تلميح به آيه «بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون» مطففين، 14.

22- فأخذ بسمعكم و أبصاركم تلميح به آيه «أخذ الله سمعكم و أبصاركم» انعام، 46.

23- و بدالكم من ربكم ما لم تكونوا تحتسبون تلميح به آيه «و بدا لهم من الله ما لم يكونوا يحسبون» زمر، 47.

گفتنى است: در خطبه ى دوم حضرت زهرا عليهاالسلام كه در بستر شهادت خطاب به زنان مهاجران و انصار ايراد شده است هفت اقتباس و دو تلميح وجود دارد.

هفت اقتباس

1- «بئس ما قدمت لهم أنسهم أن سخط الله عليهم و فى العذاب هم خالدون» مائده، 80.

2- «ألا ذلك هو الخسران المبين» زمر، 15.

3- «يحسبون أنهم يحسبون صنعا» كهف، 104.

4- «ألا انهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون» بقره، 12.

5- «أفمن يهدى الى الحق أحق أن يتبع امن لا يهدى الا أن يهدى فمالكم كيف تحكمون» يونس، 35.

6- «يخسر المبطلون» جاثيه، 27.

7- «عميت عليكم أنلزمكموها و أنتم لها كارهون» هود، 28

دو تلميح

1- سحقا للقوم الظالمين تلميح به آيه «بعدا للقوم الظالمين» هود، 44 و مؤمنون، 41.

2- لفتحت عليهم بركات من السماء والأرض و سيأخذهم الله بما كانوا يكسبون تلميح به آيه «لفتحنا عليهم بركات من السماء و الأرض ولكن كذبوا فأخذنا هم بما كانوا يسكبون» اعراف، 96.

مدارك خطبه اول

در اينجا برخى از مدارك خطبه ى زهرا عليهاالسلام در مسجد مدينه اشاره مى كنيم.

بحارالانوار ج 29 ص 215 اين خطبه را از كتابهاى زير نقل كرده است.

مرحوم علامه مجلسى مى نويسد: اين خطبه از خطبه هاى مشهورى است كه عامه و خاصه آن را با سندهاى فراوان در كتابهاى خود آورده اند. آنگاه يك يك به كتابهايى كه اين خطبه در آن آمده است اشاره مى كنيم.

1- ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ج 16 ص 210- 213 از كتاب السقيفه و فدك تأليف ابوبكر احمد بن عبدالعزيز جوهرى متن خطبه را آورده است.

2- على بن عيسى اربلى در كشف الغمه ج 1 ص 480- 492 متن خطبه را به نقل از كتاب السقيفه و فدك ابوبكر جوهرى از نسخه ى قديمى اى كه بر مؤلف قرائت شده بوده ذكر مى كند.

3- مسعودى در مروج الذهب ج 2 ص 304 اشاره اى به خطبه دارد.

4- سيدمرتضى علم الهدى قدس سره در كتاب شافى ج 4 ص 69- 72 خطبه را با سند آورده است.

5- ابوالفضل احمد بن ابى طاهر بغدادى در كتاب بلاغات النساء ص 19 نيز خطبه را آورده است.

6- مرحوم شيخ صدوق بخشى از خطبه را كه مرتبط به فلسفه ى احكام الهى است در علل الشرايع ص 248 ذكر كرده است.

7- مرحوم شيخ مفيد اشعارى را كه حضرت زهرا عليهاالسلام در كنار قبر پيامبر صلى الله عليه و آله پس از سخنرانى خوانده اند، در امالى آورده است.

8- سيد بن طاوس در كتاب الطرائف بخشى از خطبه را كه در آن زهرا عليهاالسلام شكوه دارد و احتجاج مى كند با سند ذكر كرده است. الطائف ص 263.

9- مرحوم طبرسى در كتاب احتجاج ج 1 ص 131 خطبه را آورده است.

ملحقات احقاق الحق ج 10 ص 296 اين خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد را از كتابهاى زير آدرس داده است.

1- ابوالفضل احمدبن ابى طاهر بغدادى متوفاى 280 در كتاب بلاغات النساء ص 14.

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ج 16 ص 210 و 213.

3- عمر رضا كحاله در اعلام النساء ج 3 ص 1208.