سيماى حضرت فاطمه در قرآن كريم (تحفه ى فاطميه)

مرحوم ميرزا عبدالحسين قدسى خوشنويس

- ۱ -


پيشگفتار

انسان در جهان آفرينش

به نام آنكه جان را فكرت آموخت جهان آفرينش گستره اى بس پهناور دارد كه هزاران سال پيشرفت دانش، انديشه و فن آورى نتوانسته و نخواهد توانست ما انسان ها را حتى به شمارش گونه هاى آفريده شده و پراكنده در آن توانا سازد، خود آفريدگار بزرگ در كتاب هستى بخشش مى فرمايد:

«اگر همه ى درختان زمين قلم، همه ى اقيانوس ها و درياها مركب شده و هفت مقابل آن هم گرد آيند، هرگز شمارش كلمات خداوند پايان نخواهد پذيرفت [ لقمان: 27. ]».

در اين ميان بخش كوچكى را جانداران و زندگان، و بخش كوچكترى از آن ميان را آدميان به خود اختصاص داده اند، آفريدگانى با ويژگى هايى خاص خود كه موجب برترى آنان بر بسيارى ديگر گرديده [ اسراء: 7. ] و آنان را به جايگاه خليفة اللّهى [ بقره: 30. ] و نفخ روح خدايى [ حجر: 29، صاد: 72. ] رسانيده است، زمينه اى را در او فراهم آورده تا بتواند با شكوفا ساختن آن به نور خداوندى پيوند يابد و خويشتن را در حق فانى ساخته و جان خويش را آينه ى جمال و جلال و جبروت حق سازد. و اين ويژگى چيزى جز عقل و انديشه نيست كه همان حجت عام خداوند در درون هر انسانى مى باشد، انديشه اى كه با روح آدمى عجين گشته و او را قادر به تشخيص آفريدگار خويش، قدردانى از او و اطاعت و تسليم در برابر او ساخته، همان انديشه اى كه مى تواند صاحبش را از ديگر جانداران جدا ساخته و به او بفهماند كه به جز خواب و خور و شهوت و غرائز حيوانى جنبه هاى ديگرى در درون دارد و مى تواند با شكوفا ساخته آن خود را به كمال و رشد برساند، سره را از ناسره جدا ساخته و حق را از باطل تميز دهد و هر آنچه در راستاى ويژگى انسانى خويش مى بيند را برگزيند:

(وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّيها- فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْويها- قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّيها- وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّيها [ شمس: 7- 10. ]) «قسم بجان آدمى و آنكه او را سامان بخشيد- پس به او راه پليدى و پرهيزگارى را به الهام آموخت- براستى رستگار شد هر آنكس كه جان خود را پاكيزه ساخت- و براستى به بدبختى گراييد هر آنكس كه خويشتن را آلوده نمود».

آموزگاران خدايى

دومين نعمت پرارزش خداوند پس از چنان زمينه سازى پرارزشى فراهم آوردن آموزگارانى علم اندوخته و كمال آموخته براى بشريت است.

كسانى كه همه ى ارزش ها و عظمت ها، حق ها و باطل ها، نيكى ها و زشتى ها راهها و گمراهيها را نزد او آموخته اند و آموخته هاى عنداللّه را براى ديگران باز مى گويند.

كسانى كه با يادآورى، راهنمايى، موعظه، استدلال و منطق عقلانى نيروى بزرگ عقل و انديشه را در انسان ها متبلور ساخته و آنها را به رهپويى حقيقت پس از شناخت برهانى آن قانع مى سازند.

استادانى كه با تن آدميان سر و كار دارند، كه كتاب روح و زواياى درون انسان ها را خوانده اند، كه مى توان همچون اجسام خارجى به جهات شش گانه اش تقسيم كرد: شكم، شهوت، شهرت طلبى، جاه و مقام، زراندوزى و فزون طلبى و بالاخره عقل و انديشه.

جهاتى كه همه در فطرت انسان ريشه دارند و براى زندگى عادى او ضرورى و لازم اند، و نبود هر يك موجب كاستى در روال طبيعى زندگى او، اما مهم در اين ميان تشخيص اولويّت هاست كه در مسير زندگى به كداميك بايست اهميت بيشترى معطوف دارد و آن را زيربناى اصلى زندگى خويش سازد و او را برتر از ديگر جهات بشمار آورد؟

منطق اديان الهى

اديان الهى و آيين هاى آسمانى انسانيت انسان را برتر از هر ويژگى ديگر او دانسته و شكوفايى آن را پر اهميت مى شمرد و از اين رو همه ى آموزگاران الهى: پيامبران و معصومان (عليهم السلام) براى باور ساختن عقل و انديشه كه زيربناى انسانيت اند، فرستاده شده اند و راه استدلال و برهان را براى رسيدن به آن برگزيده و پيوند دادن حجت بيرون، بر حجت درونى عقل را پى گرفته اند.

حال چنين آموزگارانى با چنان اهداف بلندى چه ويژگى هايى بايست داشته باشند تا بتوانند ديگران را بدان مسير سوق داده و رهنمون گردند؟ قرآن كريم كه كتاب تدوين شريعت و قانون خدا نوشته ى دين است، سه ويژگى را براى چنان آموزگارانى لازم و ضرورى مى داند تا بر ديگران پيروى كردن و نشستن در چنان كلاسى را ضرورى و لازم برشمارد:

1- دانستن بى پايان:

(و كلّ شى ء أحصيناه فى امام مبين [ يس: 12. ]) «و ما دانستن هر چيز را نزد پيشوايى روشنگر برشمرده ايم».

2- تكيه بر عقل و استدلال:

(قد جائكم برهان من ربّكم و أنزلنا اليكم نوراً مبيناً [ نساء: 174. ]) «همانا شما را دليل هاى قاطع و قانع كننده از سوى پروردگارتان آمد، و ما بر شما نورى كه روشنى بخش است فروفرستاده ايم...».

3- نشانه و آيت داشتن از جانب خداوند:

(و لقد اخترناهم على علمٍ على العالمين- و آتيناهم من الآيات ما فيه بلؤٌ مبين [ دخان: 32- 33. ]) «ما پيامبران را بر اساس دانش بر جهانيان برگزيده ايم- و ما از نشانه ها به ايشان آن اندازه داديم كه مايه ى امتحان، و نيز روشنگر باشد».

(... ربّنا و ابعث فيهم رسولاً منهم يتلوا عليهم آياتك و يعلّمهم الكتاب والحكمة و يزكّيهم انّك أنت العزيز الحكيم [ بقره: 129. ]) «بار پروردگارا در ميان آن پيامبرى از خودشان برانگيز تا نشانه هاى تو را برايشان بازگويد و آنان را كتاب و حكمت آموزد و براى تزكيه و پرورش ايشان تلاش دارد، همانا تو عزتمند و حكيم هستى».

جمع اين خصلت هاى گرانسنگ علاوه بر ماهيت دعوت كه به خداوند و بندگى براى او نفى هر آنچه جز اوست مى باشد، عصمت از خطا و گناه را به دست مى دهد كه تابلوى بزرگ و برجسته ى برگزيدگان خداوند است، آنانى كه در آيين هاى الهى اطاعت آنان بندگى غير خدا به شمار نرفته و پيروى از غير او محسوب نمى گردد.

آنانى كه خداوند از هر پليدى و ناپاكى مبرّايشان ساخته و سزاوار برترى و عظمت و شكوهشان برمى شمرد:

(فى بيوت أذن اللّه أن ترفع و يذكر فيها اسمه يسبّح له فيها بالغدوّ والآصال- رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و إقام الصلاة و ايتاء الزكوة يخافون يوماً تتقلّب فيه القلوب والأبصار [ نور: 36- 37. ]) «- نور و هدايت الهى- در خانه هايى استقرار گرفته كه خداوند اجازه فرموده تا برترى يابند و در آن خانه ها ياد از نام او گردد، خانه هايى كه در آنها بامدادان و شبانگاهان مردانى به تسبيح خداوند مى پردازند كه هرگز سوداگرى و تجارت آنان را از ياد خدا، از برپا داشتن نماز و اداى فريضه ى زكات بازنداشته و دور نمى سازد، مى ترسند از روزى كه در آن دل ها و ديده ها دگرگون گردند...».

معصومان و اوصياى رسولان الهى همواره در پى پيامبران با نشيب و فراز تاريخ اديان آسمانى همراهى كرده اند، اما روشن است كه سرور و برتر رسولان كه مقام خاتميت در مكتب آموزه هاى مستقيم خداوند را با خود دارد، براى پس از خود همانند خودى را كه برترين اوصياء و برجسته ترين شخصيت هاى علمى، اخلاقى، اجتماعى و الهى باشد، بر جايگاه خويش مى نشاند تا بتواند راه زمينه چينى شده ى پيامبران را كه به دست اقتدار و عزت محمّد مصطفى (صلى اللّه عليه و آله) بازسازى و باز تدوين گرديده است، را به انجام متناسبش برساند، و اين نكته ى مهم راز افضليت و برترى حضرت مولا اميرالمؤمنين (عليه السلام) و فرزندان معصوم او بر همه ى فرستادگان پيشين خداوند است كه جز با دقت و تدبر در سير تاريخى أديان ، آموزه هاى الهى و اهداف فرستادگان او به فهم و نظر نخواهد رسيد.

فاطمه حلقه ى وصل

و البته حضرت صدّيقه طاهره فاطمه ى شهيده (عليهاالسلام) در اين ميان جايگاهى ويژه دارد كه او حلقه ى ارتباط خاتم پيامبران و سرور رسولان حضرت محمّد مصطفى (صلى اللَّه عليه و آله) با اوصياى معصوم و جانشينان مظلومش (عليهم السلام) بوده و به فرمايش حضرت امام عسكرى (عليه السلام) كه:

«نحن حجة الله على خلقه و جَدَّتنا فاطمة حجة الله علينا [ تفسير أطيب البيان: 13/ 225. ]».

حجت خداوند براى پيشوايان و حجت هاى معصوم اوست.

پيامبر اكرم (صلى اللَّه عليه و آله) نيز در روايتى چنين فرموده اند:

«ان اللّه جعل علياً و زوجته و أبنائه حجج اللّه على خلقه [ شواهد التنزيل: 1/ 76 ح 89، عوالم: 11/ 78. ]».

«همانا خداوند على و همسر و فرزندان او را حجت هاى خود در ميان مردم قرار داده است».

حضرت باقر (عليه السلام) نيز در بيانى چنين مى فرمايند:

«... لقد كانت مفروضة الطاعة على جميع من خلق الله من الجنّ والانس والطير والوحش والأنبياء والملئكة [ عوالم: 11/ 190. ]».

«او- حضرت فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام)- چنان منزلتى داشت كه پيرويش بر همه ى مخلوقات خدا از جن و انس و پرندگان و وحوش گرفته تا پيامبران و ملائكه ى مقرب، واجب و ضرورى بوده است».

اجمالاً دامنه ى آنچه در روايات از پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) و ديگر معصومان (عليهم السلام) در فضايل و معرفى ارج و ارزش و جايگاه مقدس و بلند حضرت صديقه كبرى فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) در درگاه الهى آمده، آن اندازه گسترده است كه تنها فهرست كردن آنها به هزاران صفحه و مجلدات عديده اى نيازمند است.

جايگاه معصومان در قرآن

همچنانكه بررسى جايگاه برگزيدگان معصوم خدا (عليهم السلام) در قرآن كريم كه مستحكم ترين مجموعه ى آموزه هاى دينى است، خود گستره اى بس فراگير دارد و نفعى بسيار عام، كه با كمال تأسف آنچنان كه بايد مورد توجه همه جانبه ى پژوهشگران علوم و فنون قرآنى قرار نگرفته و هنوز زمينه اى بس دراز براى كنكاش و تدبر مى طلبد.

در اين ميانه نيز آنچه كمتر از ديگران بدان پرداخته شده، بررسى و پژوهش در جايگاه بلند برترين بانوى تاريخ بشريت، سرور ستمديدگان، مام پدر، حضرت صدّيقه طاهره (عليهاالسلام) در قرآن كريم است، و البته انگيزه هاى بسيارى در اين هجران و واماندگى تأثير گذارده اند كه از محيط به شدّت مرد سالارانه ى جوامع گرفته تا عنادها و لجاجت هاى فرقه اى و هوس بازى هاى جاه طلبانه ى آنهائى كه هستى و حتى نام و ياد آن مظلومه را مانعى استوار در راه سواركارى... اجتماعى شان مى ديده اند، امتداد مى يابد.