سيما و سيره ريحانه پيامبر (صلى الله عليه و آله )

على كرمى فريدنى

- ۴۳ -


على هرگز از اين ميدان هاى شرف و افتخار بازنمى گشت جز اينكه سرهاى دشمنان عدالت و آزادى و قانونگرايى را پايمال شهامت خود مى ساخت و آتش آتش افروزان را با آبشار شمشير ستم ستيزش خاموش مى ساخت .
او در هر تلاش و جهادى رنج ها را به جان مى خريد و براى خدا، خويشتن را فرسوده مى ساخت و در راه تحقق اهداف الهى با همه توان مى كوشيد.
او از نظر نسب و عقيده و راه و رسم و هدف ، نزديك ترين كس به پيامبر بود و در ميان دوستان راستين خدا، سالار همگان .
هماره دامن همت به كمر زده و براى خيرخواهى و نجات و نيك بختى و تاءمين حقوق جامعه در تلاش بود، اما شما در آن شرايط در آسايش و راحتى كاذب خويش غوطه ور بوديد و از خطرات در امان و از نعمت هاى خدا بهره مى گرفتيد.
در انتظار اين بوديد كه چرخ روزگار گردش خويش را بر ضد ما خاندان وحى و رسالت بياغازد و گوش به زنگ اخبار ناگوار براى ما بوديد.به هنگام كارزار عقب مى نشستيد و در سختى هاى پيكار، فرار را بر قرار ترجيح مى داديد.
7- هشدار از دگرگونى ارتجاعى در سيستم سياسى اسلام
در اين مرحله آن پيشواى فرزانه و حق مدار، ضمن هشدارى تكان دهنده به مردم ، فاجعه دگرگونى ارتجاعى در سيستم سياسى اسلام را به همگان توجه داد و همه را به احساس مسئوليت عميق و آگاهانه و شايسته فراخواند و در اين نكات اساسى سخن گفت :
1- رحلت جان سوز پيامبر و پيامدهاى آن .
2- ابليسان فرصت طلب و خطوط انحرافى آن .
3- بى خردان چاكرمنش و ستم پذير.
4- دگرگونى ارتجاعى در سيستم سياسى اسلام .
5- جريان سقيفه و بازى هاى سياسى به نام دين و ملت .
6- فريب مردم ساده انديش .
7- شرايط پيشوايى و رهبرى .
8- پرتوى از ويژگى هاى قرآن .
9- رويگردانى از قرآن .
10- تغيير هنجارها و ارزش ها.
11- انحصار قدرت و قبضه امكانات بارز و زور و تزوير.
12- بدانديش و بدخواهى در لباس دوستى و شاخه زيتون .
آن بانوى انديشمند در اين مورد فرمود:
فلما اختار الله لنبيه (صلى الله عليه و آله ) دار انبيائه وماءوى اصفيائه ، ظهر فيكم حسكة النفاق ، و سمل جلباب الدين ، ونطق كاظم الغاوين ، ونبغ خامل الاقلين ، وهدر فنيق المبطلين ، فخطر فى عرصاتكم ، واطلع الشيطان راءسه من مغرزه هاتفا بكم ، فاءلفاكم لدعوته مستجيبين ، وللغرة فيه ملاحظين ، ثم استنهضكم فوجدكم خفافا واحمشكم فاءلفاكم عضابا، فوسمتم غير ابلكم ، واوردتم غير مشربكم ، هذا و العهد قريب ، والكلم رحيب ، والجرح لما يندمل ؛ و الرسول لما يقبر، ابتدارا زعمتم خوف الفتنة .
الا فى الفتنة سقطوا وان جهنم لمحيطة بالكافرين .(650)
فهيهات منكم ، وكيف بكم ، وانى تؤ فكون ؟ و كتاب الله بين اظهركم ، اءموره ظاهرة ، واحكامه زاهرة ، واعلامه باهرة ، وزواجره لايحة ، واوامره واضحة ، وقد خلفتموه وراء ظهوركم ، ارغبة عنه تريدون ام بغيره تحكمون ؟ بئس ‍ للظالمين بدلا.ومن يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه وهو فى الاخرة من الخاسرين .(651)

اما آن گاه كه خداى پرمهر سراى پيام آوران و بهشت پرطراوت و معنويت خويش را براى برترين پيامبر خود برگزيد و جايگاه بندگان برگزيده اش را منزلگاه او ساخت ، به ناگاه خار و خاشاك نفاق و كينه هاى درونى در ميان شما پديدار شد و پرده دين كنار رفت .گم راهان به صدا درآمدند و گمنامان فراموش شده قامت برافراشتند و سربلند كردند.نعره هاى بيدادگران و باطل گرايان در فضا پيچيد و آنان در صحنه جامعه ، به حركت و جنب و جوش برخاستند.شيطان سرش را از نهانگاه خويش به در آورد و ندايتان داد، و دريغ و درد كه شما را آماده پذيرش دعوت فريبش يافت .
آن گاه شما را دعوت به قيام بر ضد باطل و بيداد نمود و ديد سبكبار به حركت آمده ايد.شعله ها و شراره هاى خشم و انتقام را در سينه هاى شما برافروخت و آثار خشم را در شما نمايان ديد.از اين رو سبب شد كه شما بر غير مركب خويش علامت نهيد و جز بر آبشخور خود درآييد و به چيزى دست دراز كنيد كه از آن شما نيست .
اين دست درازى و غصب خلافت در حالى بود كه هنوز چيزى از رحلت بزرگ پيشواى توحيد نگذشته بود و زخم كارى مصيبت ما وسيع ، و جراحات ما بهبود نيافته ، و پيكر پاك پيامبر به خاك سپرده نشده بود.
بهانه شما اين بود كه از پديدار شدن فتنه مى ترسيد اما چه فتنه اى سهمگين تر از آن كه شما در آن در غلتيديد و راستى را كه دوزخ بر كافران احاطه دارد.
چه دور است اين پيش افتادگى از شما!
راستى چه مى كنيد و به كجا برده مى شويد؟ با اينكه قرآن در ميان شماست كه همه چيز آن پرتوافكن ، مقررات آن درخشان ، نشانه هاى بارزش آشكار و هويدا، هشدارهاى آن هماره در برابر ديدگان شما و دستوراتش بسان روز روشن است ، اما شما آن را پشت سر افكنده ايد!
آيا به راستى از آن روى برتافته يا به غير آن داورى مى كنيد؟
دريغ و درد كه بيدادگران بد جانشينى را براى قرآن و برنامه هاى آن برگزيدند و هر كس جز اسلام آيينى را بجويد، هرگز از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود.
8- تنها و بى دفاع نهادن خاندان رسالت در برابر انحصارگران
در اين فراز، دخت فرزانه و انديشمند پيامبر پس از اشاره اى گذرا به فاجعه جان سوز رحلت پيامبر و پيامدهاى آن ، به پيدايش خطوط انحرافى و مقاومت روشنگرانه و پايدارى آزادمنشانه خاندان رسالت در برابر بازيگران پرداخت و آن گاه به تنها و بى دفاع ماندن آنان در برابر انحصارگران اشاره كرد و در اين محورها سخن گفت :
1- شكيبايى حكيمانه و دليرانه خاندان رسالت .
2- ماجراى غم انگيز فدك .
3- بهانه ها و دستاويزهاى غاصبان .
4- پاسخ روشنگرانه دخت انديشمند پيامبر به بازيگران و بستن همه راه هاى فرار و مانور سياسى بر آنان .
5- قرآن و آيات ارث .
6- هشدار از تحريف معنوى آيات .
7- هشدار به سردمداران كودتا.
آن گاه دخت گران مايه پيامبر با اشاره به بلندترين گام ارتجاعى سلطه جويان افزود:
ثم لم تلبثوا الا ريث ان تسكن نفرتها، ويسلس قيادها، ثم اخذتم تورون وقدتها و تهيجون جمرتها، وتستجيبون لهتاف الشيطان الغوى واطفاء انوار الدين الجلى واهمال سنن النبى الصفى .
تشربون حسوا فى ارتغاء، وتمشون لاهله وولده فى الخمر والضراء، ونصبر منكم على مثل حز المدى ، ووخز السنان فى الحشى .
و انتم الان تزعمون ان لا ارث لنا.
افحكم الجاهلية يبغون ، ومن احسن من الله حكما لقوم يوقنون (652)؟
افلا تعلمون ؟ بلى قد تجلى لكم كالشمس الضاحية انى ابنته .
ايها المسلمون ! ءاءغلب على ارثى ؟

شما مركب خلافت را گرفتيد، اما آن قدر درنگ نكرديد تا رام گردد و كشيدن مهار آن آسان شود.
شما به ناگاه آتش فتنه ها را برافروختيد و شعله هاى آن را دامن زديد و پرشراره تر ساختيد و نداى شيطان اغواگر را پاسخ گفتيد و براى خاموش ‍ ساختن انوار دين خدا و از ميان برداشتن سنت هاى انسان ساز پيام آورش ‍ همت گماشتيد و به بهانه گرفتن كف از روى شير، آن را تا قطره آخر خائنانه و در نهان سركشيديد.
به ظاهر سنگ دلسوزى از دين و جامعه را به سينه زديد اما در حقيقت براى دميدن بر كوره جاه طلبى خود كوشيديد و براى كنار زدن خاندان وحى و رسالت كمين كرديد و ما نيز بسان كسى كه تيزى شمشير بر گلو، و نوك نيزه بر دل او نشسته باشد، چاره اى جز شكيبايى نديديم .
و شگفت اين است كه شما چنين وانمود مى كنيد كه خدا براى ما از پدرمان ميراث قرار نداده ، و من از پدرم ارث نمى برم .
آيا به راستى نظام و حكومت و داورى جاهليت را مى خواهيد؟
و براى گروهى كه به مقررات خدا يقين مى آورند، حكومت و داورى چه كسى بهتر از داورى خداست ؟ آيا شما اين حقايق را نمى دانيد؟
چرا مى دانيد! اينها بسان نور خورشيد براى شما روشن است كه من دختر پيامبرم .
هان اى مردم مسلمان ! آيا زيبنده است كه ميراث پدرم به زور و فريب از من گرفته شود؟
9- محاكمه نظام بى بنياد سقيفه
آن گاه ريحانه هوشمند و شجاع پيامبر، صحن و سراى مسجد پدرش ، پيام آور عدالت و آزادى و سمبل درخشان رادى و سرفرازى و بزرگ پرچمدار حقوق و حرمت انسان را به دادگاهى مردمى و تاريخى و انديشاننده تبديل ساخت و با درايت و شهامتى وصف ناپذير، رهبر نظام زورمدار و عوام باز سقيفه را مخاطب ساخت و خروشيد كه :
يابن ابى قحافة ! افى كتاب الله ان ترث اباك ولا ارث ابى ؟ لقد جئت شيئا فريا! افعلى عمد تركتم كتاب الله ونبذتموه وراء ظهوركم ؟ اذ يقول :
وورث سليمان داود(653)
وقال فيما اقتص من خبر يحيى بن زكريا اذ قال :
فهب لى من لدنك وليا يرثنى ويرث من آل يعقوب (654)
وقال : واءولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله (655)
و قال : يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين (656)
و قال : ان ترك خيرا الوصية للوالدين والاقربين بالمعروف حقا على المتقين (657)
و زعمتم ان لا حظوة لى ولا ارث من ابى ولا رحم بيننا؟
افخصكم الله بآية اخرج منها ابى ؟ ام تقولون : اهل ملتين لا يتوارثان ؟
اولست انا وابى من اهل ملة واحدة ؟ ام انتم اعلم بخصوص القرآن وعمومه من ابى وابن عمى ؟
فدونكها مخطومة مرحولة ، تلقاك يوم حشرك ، فنعم الحكم الله والزعيم محمد (صلى الله عليه و آله )، والموعد القيامة وعند الساعة يخسر المبطلون ولا ينفعكم اذ تندمون و لكل نبا مستقر وسوف تعلمون (658)، من ياءتيه عذاب يخزيه ويحل عليه عذاب مقيم (659)
.
هان اى پسر ابى قحافه ! آيا در قرآن آمده است كه تو از پدرت ميراث مى برى ، اما من نبرم ؟ راستى كه دروغ رسوايى آورده اى و بدعتى زشت در دين مى نهى !
آيا آگاهانه كتاب پرشكوه خدا را پشت سرافكنده اى كه مى فرمايد: ((سليمان از پدرش داود ارث برد.))
و نيز در سرگذشت زكريا، دعاى او را ترسيم مى كند كه : ((پروردگارا! از جانب خويش فرزندى به من ارزانى دار كه از من و خاندان يعقوب ارث برد.))
و نيز مى فرمايد: خويشاوندان در ارث بردن از يكديگر از بيگانگان سزاوارترند.
و نيز مى فرمايد: ((خداوند در مورد فرزندانتان سفارش مى كند كه بهره پسران دو برابر دختران است .))
و نيز مى فرمايد: ((اگر كسى ثروتى از خود بجاى گذارد، بر اوست كه براى پدر و مادر و بستگان ، به گونه اى شايسته وصيت نمايد.))
با اين آيات ارث ، آيا شما چنين مى پنداريد كه من از پدرم بهره اى ندارم و از او ارثى نمى برم ؟ و هيچ نسبت و خويشاوندى ميان من و او نيست ؟! آيا خدا آيه اى به ويژه براى شما فروفرستاد كه پدرم را از آن خارج ساخت ؟ يا مى گوييد كه پيروان دو دين از يكديگر ارث نمى برند و من و پدرم يك دين و آيين نداريم ؟! يا بر اين پنداريد كه از پدر و عموزاده ام كه دروازه دانش پيامبر است ، به عام و خاص مقررات قرآن آگاهتريد؟
اينك كه چنين است ، اين تو و اين هم ارث من كه بسان مركبى آماده براى بهره بردارى است ؛ بر آن بنشين ، اما بدان كه در روز رستاخيز تو را ديدار خواهد كرد و ما از حقوق خويش بازخواست خواهيم نمود.در آن روز چه نيكوست كه خدا داور باشد، و پيامبرش ، محمد (صلى الله عليه و آله )، دادخواه ؛ و چه جالب وعده گاهى است رستاخيز.و آنگاه است كه باطل گرايان زيان خواهند ديد، اما ندامت به حال شما سودى نخواهد داشت .
به هوش باشيد كه : هرچيزى قرارگاهى دارد و بزودى خواهيد دانست كه چه كسى عذاب خواركننده به سويش خواهد آمد و كيفر ماندگار، دامانش را خواهد گرفت .
10- سخنى ژرف با ياران مدنى پيامبر
آن گاه بزرگ بانوى عصرها و نسلها، روى سخن را متوجه گروه انصار، يا ياران مدنى و ميزبانان ساخت و با صلابت و شهامتى وصف ناپذير در اين محورها به نورافشانى و روشنگرى پرداخت :
1- اشاره اى به نقش تحسين برانگيز انصار در پيشرفت دين .
2- انتقادى سخت از انصار.
3- چرا سكوت و خاموشى به هنگامه فرياد؟
4- چرا دگرگونى نامطلوب ؟
5- يارى خواهى از انصار براى دفاع از حق در برابر بيداد.
آن بانوى آزاده و ستم ناپذير در اين مورد چنين گفت :
يامعشر الفتية واعضاد الملة وحضنة الاسلام ! ما هذه الغميزة فى حقى والسنة عن ظلامتى ؟ اما كان رسول الله (صلى الله عليه و آله ) ابى يقول : المرء يحفظ فى ولده .سرعان ما احدثتم وعجلان ذا اهالة ، ولكم طاقة بما احاول وقوة على ما اطلب وازاول ، اتقولون : مات محمد (صلى الله عليه و آله ) فخطب جليل ، استوسع وهيه ، واستنهر فتقه ، وانفتق رتقه ، واظلمت الارض لغيبته ، وكسفت الشمس والقمر وانتثرت النجوم لمصيبته ، واكدت الآمال ، وخشعت الجبال ، واضيع الحريم ، وازيلت الحرمة عند مماته ، فتلك والله النازلة الكبرى ، والمصيبة العظمى ، لا مثلها نازلة ، ولا بائقة عاجلة ، اعلن بها كتاب الله جل ثنائه فى افنيتكم و فى ممساكم و مصبحكم هتافا وصراخا و تلاوة و الحانا، ولقبله ما حل بانبيائه ورسله ، حكم فصل وقضاء حتم .
وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابكم ومن ينقلب على عقبيه فلن يضر الله شيئا و سيجزى الله الشاكرين (660)

هان اى جوانمردان !
اى بازوان ملت
و اى ياران اسلام !
آخر اين ناديده گرفتن حق من و نشان دادن ضعف و غفلت در مورد آن چرا؟
اين سستى و سهل انگارى در برابر ستمى كه بر من رفته است براى چه ؟
آيا پدرم پيامبر نمى فرمود: ((بايد شكوه و حرمت هر كس را در مورد فرزندانش رعايت كرد؟))
چه زود شرايط را نامطلوب ساختيد و چه با سرعت به بيراهه گام سپرديد! با اين كه شما هم نيروى كافى براى بازگردانيدن حق و عدالتى كه من براى آن مى كوشم ، در اختيار داريد و هم از توانايى و امكانات لازم براى حمايت از منطق درست و دعوت عادلانه من بهره وريد.
راستى چه مى انديشيد؟ آيا بر اين پنداريد كه محمد جهان را بدرود گفت ، وبا رحلت او همه چيز به پايان رسيد و بايد راه و رسم عادلانه اش وا نهاده شود و خاندانش مورد ستم قرار گيرند؟
راستى كه فاجعه رحلت او سوگى بزرگ و ضربه اى دردناك بر پيكر حق بود.ضربه اى كه شكاف آن هر روز آشكارتر و گسيختگى آن بيشتر و وسعت آن افزونتر مى گردد.آرى ! زمين از غروب خورشيد وجود او تيره و تار شد، و ستارگان بى فروغ ، اميدها به نااميدى گراييد و كوه ها متزلزل ، حرمت ها شكسته شد، و با رحلت او حرمتى براى كسى باقى نماند.
خداى را كه اين حادثه اى سهمگين ، سوگى بزرگ ، ضايعه اى جبران ناپذير، و بلايى جانگذار بود كه چيزى در دنيا به پاى آن نمى رسد.
اما از ياد نبريد كه اگر او به سوى خدا پركشيده است ، قرآن كه يكى از دو يادگار گرانبهاى او در خانه هاى شماست ، پيشتر از آن خبر داده بود، و شما بامداد و شامگاه باصداى بلند و آهسته و با لحن هاى گوناگون آن را مى خوانيد و از آن مى آموزيد كه پيام آوران گذشته نيز با اين حقيقت رو به رو شدند؛ چرا كه مرگ فرمان قطعى و تخلف ناپذير خداست ...
قرآن پيش از رحلت او به صراحت هشدار داد كه : ((و محمد جز پيامبرى نيست كه پيش از او نيز پيام آورانى آمدند و گذشتند: آيا اگر او جهان را بدرود گويد و يا كشته شود، شما از عقيده خود بر مى گرديد؟ و هر كس از عقيده خويش بازگردد، هرگز زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.))
11- هشدار پيامبرانه
در اين فراز ريحانه ژرف نگر پيامبر از آفت ها و عوامل انحطاط و سقوط و فرجام واپسگرايى ، دلسوزانه و طبيبانه و پيامبرانه هشدار داد و در اين ميدان ها و محورها به روشنگرى پرداخت :
1- پس از آن پيشرفت شگفت انگيز، چرا عقبگرد؟
2- پس از آن ايمان و باور چرا شرك و ترديد؟
3- پس از آن جنبش و خيزش براى عدالت و آزادى چرا اسارت پذيرى ؟
فرجام رسواى عهدشكنان .
4- دو آفت بى تفاوتى و سكوت يا دنيادوستى و راحت طلبى .
5- فرياد از بازگشت به استبداد و خودكامگى .
6- اتمام حجت پيامبرانه .
7- بيان شراره دل .
8- هشدار از فرجام اين واپسگرايى و فتنه .
آن حضرت در اين مورد چنين گفت :
ايها بنى قيلة ! ءاءهضم تراث ابى ؟ وانتم بمراى منى ومسمع ومنتدى ومجمع تلبسكم الدعوة وتشملكم الخبرة وانتم ذوو العدد والعدة والاداة والقوة ، وعندكم السلاح والجنة ، توافيكم الدعوة فلا تجيبون ، وتاءتيكم الصرخة فلا تغيثون وانتم موصوفون بالكفاح ، معروفون بالخير والصلاح ، والنخبة التى انتخبت و الخيرة التى اختيرت لنا اهل البيت .
قاتلتم العرب ، وتحملتم الكد والتعب ، وناطحتم الامم وكافحتم البهم ، لا نبرح او تبرحون ، ناءمركم فتاءتمرون ، حتى اذا دارت بنا رحى الاسلام ودر حلب الايام ، وخضعت نعرة الشرك ، وسكنت فورة الافك ، وخمدت نيران الكفر، وهداءت دعوة الهرج ، واستوسق نظام الدين !
فاءنى حرتم بعد البيان واسررتم بهد الاعلان ونكصتم بعد الاقدام واشركتم بعد الايمان ؟
الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم وهموا باخراج الرسول وهم بدءوكم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان كنتم مؤمنين (661)
الا قد ارى ان قد اخلدتم الى الخفض ، وابعدتم من هو احق بالبسط والقبض ، وخلوتم بالدعة ونجوتم من الضيق بالسعة ، فمججتم ما وعيتم ، ودسعتم الذى تسوغتم .
فان تكفروا انتم ومن فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد(662)

هان اى فرزندان اوس و خزرج !
آيا من در مورد ميراث پدرم مورد ستم و بيداد قرار گيرم با اين كه شما شرايط مرا مى نگريد و سخنان مرا مى شنويد و داراى انجمن و توان و آمادگى فراوانى هستيد؟
شما نداى دادخواهى و فراخوان مرا دريافت مى داريد اما پاسخ نمى دهيد، و ناله مظلوميت من به گويش شما مى رسد اما مرا يارى نمى كنيد، و اين در حالى است كه به من رزم آورى و پيكارگرى وصف شده ايد و به خوبى و شايستگى شهرت يافته ايد و برگزيدگانى هستيد كه بوسيله پيامبر انتخاب شده ايد.
شما در راه يارى قرآن و پيامبر، با حق ستيزان عرب كارزار كرديد و رنج جهاد را به جان خريديد.با گروه هاى گوناگونى كارزار كرديد و با شجاعان ، بى هيچ دلهره پيكار نموديد.شما همواره فرمان ما خاندان وحى و رسالت را اطاعت مى كرديد تا بدين وسيله آسياى اسلام بر محور وجود ما به گردش درآمد، و شير در پستان روزگاران فزونى يافت ، و نعره تجاوزكارانه شرك در گلوبند آمد، و شعله هاى كفر به خاموشى گراييد و فراخوان به آشوب و فتنه ، در نطفه خفه شد، و دين خدا در جامعه و دلهاى مردم استوار گرديد.اما اينك كه مرز ارزش ها و ضد ارزش ها به وسيله پيامبر ترسيم شده است ، چرا بهت زده مانده ايد؟ و پس از روشن شدن حقايق ، چرا آن را پوشيده مى داريد؟ و چرا پس از بستن پيمان ، اينك عهدهاى خويش را مى شكنيد؟ و چرا پس از ايمان ، دگرباره راه شرك را پيش گرفته ايد؟
چرا با گروهى كه پيمان هاى خود را شكستند و آهنگ بيرون راندن پيامبر را نمودند، كارزار نمى كنيد؟ در حالى كه آنان نخستين بار پيكار با شما را آغاز كردند، آيا از آنان مى ترسيد با اينكه سزاوارتر است كه از خدا بترسيد، اگر ايمان داريد.
هان به هوش باشيد! شما را چنين مى نگرم كه به تن آسايى خو گرفته ، و شخصيت والايى را كه براى هدايت جامعه و تدبير امور و رفع گرفتارى ها از همه شايسته تر و پرتوان تر بود، كنار زده ، و به تنبلى و خزيدن در خلوت تن سپرده ايد.هنگامى كه گشايش در كارها يافتيد از سختى انجام مسئوليت به فراخناى زندگى راحت طلبانه خزيديد.
و سرانجام هر آنچه از ايمان و شناخت به آسانى حفظ كرده بوديد، ناخواسته بيرون افكنديد، و هر آنچه نوشيده بوديد به اكراه بالا آورديد.
اما هشدارتان باد كه اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كفر ورزيد، اين كارتان به خدا زيانى نمى رساند، چرا كه خداوند بى نياز از همگان و ستوده است .
12- و سرانجام رها ساختن شراره دل
و آن گاه به بيان شراره دل پرداخت و فرمود:
الا! وقد قلت ما قلت على معرفة منى بالخذلة التى خامرتكم والغدرة التى استشعرتها قلوبكم ، ولكنها فيضة النفس ، ونفثة الغيض وخور القناة وبثة الصدر وتقدمة الحجة .
فدونكموها فاحتقبوها دبرة الظهر نقبة الخف ، باقية العار، موسومة بغضب الجبار وشنار الابد، موصولة بنار الله الموقدة التى تطلع على الافئدة .فبعين الله ما تفعلون وسيعلم الذين ظلموا منقلب ينقلبون (663)
و انا ابنة نذير لكم بين يدى عذاب شديد، فاعلموا انا عاملون وانتظروا انا منتظرون (664)

هان ! به هوش باشيد كه آنچه مى بايست ، من با شناخت كامل به شما گفتم ، با اين كه خوب مى دانم كه وانهادن حق و يارى نكردن آن ، اينك با پوست و گوشت شما درآميخته ، و نيرنگ و دجالگرى ، قلب شما را ربوده است ، اما اين سخن به خاطر لبريز شدن جان و بيرون افكندن خشم درونى و اندوهى است كه در كران تا كران سينه و گستره قلبم موج مى زند.
آرى گفتنى هايى كه گفته شد براى اتمام حجت بود.
اكنون كه حق را روشن ساختم ...اينك مركب خلافت را بگيريد، اما به هوش ‍ باشيد كه پشتش زخم خورده ، پايش شكاف برداشته ، و داغ ننگ و عار بر پيشانى او باقى است ، و نشان از غضب خدا و رسوايى ماندگار با خود دارد و سرانجام نيز به آتش خشم خدا كه تا اعماق دلها نفوذ مى كند، خواهد پيوست .
آنچه شما انجام مى دهيد و در پيشگاه خداست و به همين زودى بيدادگران خواهند دانست كه به چه بازگشتگاه شومى باز خواهند گشت ، و چه سرنوشت دردناكى در انتظار آنهاست .
و من دخت همان كسى هستم كه شما را از عذابى سخت كه سر راه شماست هشدار داد.پس شما هر آنچه مى خواهيد انجام دهيد، ما نيز كار خويش را انجام مى دهيم ، و شما در انتظار كيفر عملكرد زشت و ظالمانه خود باشيد كه ما نيز در انتظار پاداش شكوهبار عملكرد خويش ‍ هستيم .(665)
سياست بازى و توجيه فريب كارانه رهبر نظام غاصب
آنگاه كه ابوبكر به پاسخ ‌گويى پرداخت و چنين گفت :
يا بنة رسول الله ! لقد كان ابوك بالمؤمنين عطوفا كريما، رؤ وفا رحيما،...ان عزوناه وجدناه اباك دون النساء، واخا الفك دون الاخلاء، آثره على كل حميم وساعده فى كل امر جسيم ، لا يحبكم الا كل سعيد، ولا يبغضكم الا كل شقى ...وانت يا خيرة النساء و ابنة خير الانبياء، صادقة فى قولك ، سابقة فى وفور عقلك ، غير مردودة عن حقك ، ولا مصدودة عن صدقك ، والله ما عدوت راءى رسول الله (صلى الله عليه و آله )! ولا عملت الا باذنه ...و انى اشهد الله وكفى به شهيدا، انى سمعت رسول الله يقول : نحن معاشر الانبياء لا نورث ذهبا ولا فضة ولا دارا و لا عقارا وانما نورث الكتاب والحكمة ، والعلم والنبوة ، وما كان لنا من طعمة فلوالى الامر بعدنا، ان يحكم فيه بحكمه .
هان اى دخت گرانمايه پيامبر!
به راستى كه پدر گرانقدرت بر مردم با ايمان ، پرمهر و بخشايشگر؛ و بركفرگرايان و ستمكاران و حق ناپذيران ، عذاب و كيفرى سهمگين بود.اگر نسبت او را جستجو كنيم ، آن حضرت را در تو خواهيم يافت نه ديگر زنان امت ، و او را برادر شوى گران مايه تو خواهيم ديد و نه ديگران .آن حضرت او را بر هر دوست و نزديكى برترى داد و از ميان همگان او را برگزيد و شوى شهسوار تو نيز آن حضرت را در نزديكترين و پرخطرترين كارها قهرمانانه و پراخلاص يارى كرد.
شما خاندان رسالت را جز نيكبختى واقعى دوست نمى دارد و جز شقاوت پيشه دنيا و آخرت با شما دشمنى نمى ورزد؛ چرا كه شما خاندان پاك و پاكيزه پيامبر خدا هستيد و برگزيده نجيب ترين عصرها و نسل ها.شما مردم را به سوى بهشت پرطراوت خدا و راه هاى روشن او راه مى نماييد.
و تو، به ويژه اى برگزيده بانوان عصرها و نسل ها و دخت فرزانه برترين پيام آوران ! بى هيچ ترديدى در گفتارت راستگويى و در نبوغ و انديشه و خرد بسيارت بر همگان پيشگام و پيشتاز هستى .
تو هرگز از حقوق خويش بازداشته نخواهى بود و در راستگويى خود، چون و چراكننده اى نخواهى يافت .<