سيما و سيره ريحانه پيامبر (صلى الله عليه و آله )

على كرمى فريدنى

- ۴۲ -


دخت فرزانه پيامبر باز هم ناله اى جانكاه از دل پردرد به ياد پيامبر سر داد و طوفانى پديد آورد.خروش از مسجد برخاست و پس از فرونشستن آن شيون و خروش باز هم و باز هم ...
آنگاه سخنان جاودانه خويش را آغاز كرد و در اين محورهاى اساسى و سرنوشت ساز سخن گفت :
1- در توحيدگرايى و يكتاپرستى و ستايش شايسته و بايسته خدا.
2- در رسالت محمد (صلى الله عليه و آله )، هدف ها، آرمان ها، خدمات بزرگ و ره آوردهاى شكوهبار رسالت آن حضرت .
3- در ترسيم پرتوى از فلسفه احكام يا بيان بيست اصل اساسى و مهم اسلامى كه بايد هماره در دين باورى و ديندارى مورد دقت قرار گيرد.
4- در توجه دادن مردم ، به ويژه ياران مدنى پيامبر به مسئوليت هاى خويش ‍ كه با پيامبر پيمان خون بسته بودند كه تا پاى جان از او و خاندان و آرمانش ‍ دفاع كنند.
5- در معرفى كامل خويش ، بيان ويژگى هاى پيامبر و فداكارى هاى اميرمؤمنان .
6- در توجه دادن به مظاهر عقب ماندگى و انحطاط در روزگاران جاهليت .
7- در هشدار از دگرگونى ارتجاعى در سيستم سياسى اسلام و تحول شوم و زشتى كه خودنمايى مى كرد.
8- در هشدار از تنها و بى دفاع نهادن خاندان رسالت ، يكى از دو يادگار گرانبهاى پيامبر در برابر انحصارگران .
9- آنگاه محاكمه نظام پوشالى سقيفه و مهره هاى درشت آن و روشن ساختن اين حقيقت كه رهبر كودتا، به جاى بيان حقايق و دليل و سند، با واژه ها و مفاهيم مقدس بازى مى كند و در انديشه فريب ساده دلان است و سرانجام هم به فحاشى و اهانت روى مى آورد.
10- تعرض شديد به مهاجر و انصار كه اين خشت كج و اين بنياد سست ، اينك فاطمه و خانه او را زير آوار مى گيرد و فردا نسلها و عصرها را.
11- هشدار از آفت ها و عوامل انحطاط و سقوط و فرجام واپسگرايى .
12- و سرانجام هم شكوه به بارگاه خدا و بيان سوز و شراره دل به پيامبر.
اينك متن سخن شگفت انگيز و حماسه ساز و انديشاننده و فرهنگ ساز ريحانه پيامبر:
1- اصل توحيد و توحيدگرايى
ريحانه انديشمند و متفكر پيامبر، پيش از هر چيز و هر نكته اى با ياد و نام خدا سخن را آغاز كرد و از توحيد و توحيدگرايى و يكتاپرستى يا سرلوحه دعوت هاى پيامبران به گونه اى بسيار عميق و ظريف و عارفانه و خالصانه سخن گفت و اين نكات اساسى و مهم را در اين محور طرح كرد:
1- در ستايش شايسته و بايسته خدا.
2- در حق شناسى و سپاس نعمت هاى بى كران خدا.
3- در اخلاص يا ميوه و ثمره توحيدگرايى و يكتاپرستى .
4- در دريافت گوناگون انسانها از توحيد.
5- در ابداع و ايجاد پديده ها و آفرينش كران تا كران هستى از سوى خدا.
6- الهام انسان از امور طبيعى در تصوير و نقش آفرينى .
7- بى نيازى مطلق خدا.
8- فراخوانى همگان به فرمانبردارى از آفريدگار هستى .
9- در حقيقت ناشناخته ذات حق .
10- در هدفدارى و هدفمندى آفرينش .
11- در فلسفه پاداش و كيفر و نقش برانگيزاننده آنها.
12- در علم بى كران خدا بر ناچيزترين ذرات تا عظيم ترين كهكشان ها.
آن حضرت در اين مورد چنين فرمود:
الحمدلله على ما انعم وله الشكر على ما الهم والثناء بما قدم ، من عموم نعم ابتداءها، و سبوغ آلاء اسداها، وتمام منن والاها!
جم عن الاحصاء عددها، و نآى عن الجزاء امدها، و تفاوت عن الادراك ابدها، وندبهم لاستزادتها بالشكر لاتصالها واستحمد الى الخلائق باجزالها، وثنى بالندب الى امثالها.
واشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له ، كلمة جعل الاخلاص تاءويلها وضمن القلوب موصولها، وانار فى التفكير معقولها.
الممتنع من الابصار رؤ يته ، ومن الالسن صفته ، ومن الاوهام كيفيته .
ابتدع الاشياء لا من شى ء كان قبلها، وانشاءها بلا احتذاء امثلة امتثلها.
كونها بقدرته و ذرءها بمشيته من غير حاجة منه الى تكوينها، ولا فائدة له فى تصويرها الا تثبيتا لحكمته ، وتنبيها على طاعته ، واظهارا لقدرته ، وتعبدا لبريته و اعزازا لدعوته ، ثم جعل الثواب على طاعته ووضع العقاب على معصيته ، ذيادة لعباده من نقمته و حياشة لهم الى جنته .

خدا را بر نعمت هاى بى كرانش ستايش نموده و بر آنچه الهام فرمود سپاس ‍ مى گزارم و ذات پاك او را بر موهبت هايى كه پيشاپيش ارزانى داشت ، مى ستايم ؛ بر نعمت هاى جهانشمولى كه آفرينش آنها را آغاز فرمود و بر موهبت هاى گسترده اى كه به ما عنايت كرد و نعمت هاى گرانى كه پى در پى بر ما باراند.
نعمت هايى كه شمارش آنها از شمار فراتر، و مرزهاى آن از هر مزد و پاداشى پرشكوه تر و افزون تر، و آغاز و انجام آنها از قلمرو درك و دريافت ما فراتر است .
بر او كه بندگان را به سپاس از نعمت ها فراخواند تا با سپاس آنها باز هم بر نعمت هايشان به طور بى دوام بيفزايد و با گستردن خوان نعمت ها، آنها را دوچندان گرداند.
و گواهى مى دهم كه جز خداى يكتا، خدايى نيست و همتا و همانند و شريكى ندارد.
سخنى است كه روح آن را اخلاص قرار داد و دلهاى شيفتگان به حق را به آن گره زد و مفهوم و آثار آن را در انديشه ها پرتوافكن ساخت ؛ خدايى كه ديدنش با چشم ها نشايد و با اين زبان ، بيان وصف او نه ممكن ، و درك ذات پاكش براى خردها ميسر نيست .
پديده هاى هستى را بى آنكه پيش از آنها چيزى باشد، پديد آورد و بى آنكه الگو و مثال و نمونه و قالبى باشد، آنها را ابداع و ايجاد فرمود.
آنها را در پرتو قدرت وصف ناپذير و اراده خويش آفريد، بى آنكه به آفرينش ‍ آنها نيازى داشته باشد؛ يا سودى از صورت بندى آنها به او بازگردد.جز اينكه مى خواست حكمت خويش را از اين راه آشكار سازد و مردم را به فرمانبردارى از خود هشيار گرداند.قدرت بى كرانش را از اين راه به نمايش ‍ نهد و مردم را به بندگى و پرستش خويش رهنمون گردد و دعوت نجات بخش پيام آورانش را عزت و قدرت بخشد.
آن گاه براى فرمانبردارى از خويش ، پاداش شكوهبارى مقرر كرد و براى نافرمانى و عصيان در برابر خود، كيفرى سهمگين قرار داد، تا بندگان را بدين وسيله از خشم و انتقام خود رهايى بخشد و بسوى بهشت پرطراوت و نعمت هاى بى شمارش سوق دهد.
2- پديده دگرگون ساز وحى و رسالت
برترين بانوى جهان هستى در دومين محور سخن خويش نظر ژرف و عميق خويش را به پديده وحى و رسالت افكند و در اين مورد، پيرامون اين نكات انسان ساز و تحول آفرين و زندگى ساز سخن گفت :
1- در پديده وحى و رسالت .
2- فلسفه بعثت برترين پيامبر خدا.
3- در بندگى و عبادت خالصانه محمد كه زمينه ساز رسالت او بود.
4- گوهر ممتاز وجود پيامبر گرامى و مقام و موقعيت والاى آن حضرت پيش از فرود وحى .
5- در نويد كتاب هاى آسمانى از رسالت او.
6- در گزينش آن حضرت از سوى خدا.
7- در هدف ها و آرمان هاى رسالت او.
8- در قيام و حركت او براى هدايت و نجات و آزادى و آزادگى انسان .
9- در خدمات بزرگ آن حضرت به بشريت .
10- در ره آورد بزرگ و بى شمار رسالت او.
11- در شكوه و عظمت دو يادگار گرانبهاى آن حضرت .
12- در ويژگى هاى رهبرى قرآن و عترت .
13- در رحلت جان سوز پيامبر و پيامدهاى آن .
آن حضرت در اين فراز از سخن الهام بخشش فرمود:
واشهد ان ابى محمدا عبده ورسوله ، اختاره وانتجبه قبل ان ارسله ، وسماه قبل ان اجتباه ، واصطفاه قبل ان ابتعثه ، اذا الخلائق بالغيب مكنونة و بستر الاهاويل مصونة ، و بنهاية العدم مقرونة ، علما من الله تعالى بمآل الامور، و احاطة بحوادث الدهور، ومعرفة بمواقع الامور.
ابتعثه الله اتماما لامره و عزيمة على امضاء حكمه وانفاذا لمقادير حتمه .فراءى الامم فرقا فى اديانها، عكفا على نيرانها، عابدة لاوثانها، منكرة لله مع عرفانها.فانار الله بمحمد (صلى الله عليه و آله ) ظلمها، وكشف عن القلوب بهمها وجلى عن الابصار غممها، وقام فى الناس بالهداية فاءنقذهم من الغواية و بصرهم من العماية .وهداهم الى الدين القويم ودعاهم الى الطريق المستقيم ، ثم قبضه الله اليه قبض راءفة واختيار ورغبة وايثار، فمحمد (صلى الله عليه و آله ) من تعب هذه الدار فى راحة ، قد حف بالملائكة الابرار، ورضوان الرب الغفار، ومجاورة الملك الجبار.
صلى الله على ابى نبيه و امينه و خيرته من الخلق وصفيه والسلام عليه و رحمة الله وبركاته .

و گواهى مى دهم كه پدرم ، محمد، بنده برگزيده و فرستاده اوست .پيش از آنكه او را براى نجات و هدايت مردم بفرستد برگزيد و پيش از آنكه او را بيافريند، براى اين مقام والا نامزد ساخت ، و پيش از اينكه او را برانگيزد به پيامبريش انتخاب كرد.
در آن هنگام كه بندگان در جهان غيبت پنهان و در پشت پرده هاى هراس آور نيستى پوشيده و به آخرين مرحله نيستى نزديك بودند.
اين بدان خاطر صورت گرفته است كه خداوند از آينده و فرجام كارها آگاه بود و به حوادث روزگار احاطه داشت و مقررات را به خوبى مى شناخت .
او پيامبر را برانگيخت تا فرمانش را كامل سازد و حكم خويش را اجراء و مقدرات خود را نفوذ بخشد.
پيامبرش پس از برانگيخته شدن ، امت ها را ديد كه آيين هاى شرك آلود و پراكنده اى را برگزيده اند.گروهى در برابر آتش كرنش مى كنند و دسته اى بتهايى را كه خود تراشيده اند، مى پرستند و با اينكه آفريدگار خويش را در پرتو فطرت خداگرايانه خويش شناخته اند، به ناروا او را انكار مى كنند.
خداى پرمهر در پرتو نورافشانى هاى محمد، تاريكى ها را برچيد و روشن ساخت و ابرهاى تيره و تار را از برابر انديشه ها و ديدگان زدود.
او به منظور هدايت بشريت به پاخاست و آنان را از گم راهى و اسارت رهايى بخشيد و ديدگانشان را بينا ساخت و به آيين استوار رهنمون گشت و به راه راست فراخواند.
سپس خداى پر مهر روح تابناك پيامبرش را با نهايت مهر و محبت و از سر رغبت و راءفت بسوى خود برد.آرى محمد از رنج اين جهان آسود و اينك در ميان فرشتگان و خشنودى پرودگار آمرزنده و در جوار قرب فرمانرواى پرشكوه اين جهان و آن جهان قرار دارد.
درود خدا بر پدرم ، همو كه پيام آور پروردگار، امانتدار بزرگ وحى ، برگزيده برجسته وى از ميان همه ، و مورد خشنودى او بود، و سلام و رحمت و بخشايش خدا و بركاتش بر او باد.
3- پرتوى از ويژگى هاى قرآن
آن گاه دخت فرزانه پيامبر رو به انبوه مردم كرد و در سومين بخش از سخن انسان ساز و جامعه پرداز و روشنگر خويش به بيان پرتوى از ويژگى هاى رهبرى قرآن و شكوه و عظمت يكى از دو يادگار گرانبهاى پيامبر و معارف و مفاهيم عميق و دگرگون ساز آن پرداخت و چنين گفت :
انتم عباد الله نصب امره ونهيه وحملة دينه ووحيه ، وامناء الله على انفسكم ، وبلغائه الى الامم .زعيم حق له فيكم ، وعهد قدمه اليكم ، وبقية استخلفها عليكم ومعنا كتاب الله الناطق ، والقرآن الصادق ، والنور الساطع ، والضياء اللامع ، بينة بصائره ، منكشفة سرائره ، متجلية ظواهره ، مغتبطة بى اشياعه ، قائد الى الرضوان اتباعه ، مؤ د الى النجاة استماعه ، به تنال حجج الله المنورة ، وعزائمه المفسره ، ومحارمه المحذرة ، وبيناته الجالية وبراهينه الكافيه ، وفضائله المندوبة ورخصه الموهوبة وشرائعه المكتوبة .
هان اى بندگان خدا! شما پرچمداران امر و نهى او، حاملان دين و وحى وى ، امانتداران خدا نسبت به يكديگر، و پيام رسانانش به سوى جامعه ها و تمدن ها هستيد.
زمامدار حق در ميان شما، و نگاهدارنده پيمان خدا در دسترس همه شماست و آنچه پيامبر پس از خويش در ميان امت به امانت نهاده ، كتاب گوياى خدا و قرآن راستگو و نور آشكار و پرتو فروغ اوست .
كتابى كه بينش ها و دلايل آن روشن ، رموز و اسرار باطنى آن هويدا و ظرافت هاى آن آشكار و روشنگر است ، ظواهر آن جلوه گر و پيروان آن مورد تحسين و غبطه جهانيانند.
كتابى كه عمل كنندگان به مقررات خويش را به بهشت پرطراوت و زيباى خدا فرامى خواند و شنوندگان و دريافت دارندگان راستين پيامش را به ساحل نجات و رستگارى راه مى نمايد.
به وسيله آن به دلايل روشن خدا مى توان دست يافت و تفسير و بيان مقررات و واجبات و بايدها و نبايدهاى او را آموخت و به ضد ارزشها و محرماتى كه از ارتكاب آنها هشدار داده است ، دست يافت .
دلايل روشن و جلوه گر او و برهانهاى كافى وى را بررسى نمود و ارزشهاى اخلاقى و انسانى و آنچه مشروع و مجاز است در آن مكتوب نگريست .
4- پرتوى از اسرار و فلسفه احكام
دخت فرزانه پيامبر در چهارمين بخش از سخنان رسا و عميق خويش ، ضمن عباراتى جالب و معجزه آسا به ترسيم پرتوى از اسرار و رموز فلسفه احكام پرداخت و در اين نكات سرنوشت ساز، روشنگرى فرمود:
1- در مفهوم ايمان به خدا و ره آوردهاى آن .
2- در حقيقت نماز واقعى و يا رمز دوستى با خدا.
3- در مورد زكات يا اداى حقوق مردم .
4- درباره روزه و ره آورد آن .
5- در مورد طواف خالصانه و عارفانه ، بر گرد كهن ترين معبد توحيد و بركات آن .
6- در اهميت عدالت اجتماعى و سياسى و قضايى و اقتصادى و نقش ‍ زندگى ساز آن .
7- در امامت اهل بيت و ميوه دلنشين آن .
8- در جهاد و تلاش خالصانه و فلسفه آن .
9- در اصل شكيبايى و پايدارى در راه حق .
10- در دعوت به ارزش ها يا آزادى بيان و قلم و انتقاد و اظهار نظر و چون و چرا و حق انتخاب و مقايسه .
11- در نيكى به پدر و مادر.
12- در پيوند با نزديكان يا صله رحم .
13- در مقررات كيفرى براى حفظ جان ها و خون هاى بى پناهان .
14- در وفا و وفادارى .
15- در دادگرى و انصاف در داد و ستد و روابط اقتصادى .
16- در هشدار از ميخوارگى و بدمستى .
17- در هشدار از بدگويى و بدانديشى و نسبت هاى ناروا.
18- در هشدار از تجاوز به حقوق و آزادى و امنيت مردم .
19- در هشدار از شرك و ريا و سالوس در چهره هاى گوناگون .
20- در سفارش به تقوا و پروا و خويشتن دارى .
21- در رابطه گسست ناپذير دانش و بينش ، آزادى و آزادمنشى و آزادى خواهى يا توحيدگرايى و نجات .
آن حضرت در اين مورد چنين فرمود:
فجعل الله الايمان تطهيرا لكم من الشرك ، والصلوة تنزيها لكم عن الكبر، والزكاة تزكية للنفس ، ونماء فى الرزق ، والصيام تثبيتا للاخلاص ، والحج تشييدا للدين ، والعدل تنسيقا للقلوب ، وطاعتنا نظاما للملة ، وامامتنا امانا للفرقة ، والجهاد عزا للاسلام ، والصبر معونة على استيجاب الاجر، والامر بالمعروف مصلحة للعامة ، و بر الوالدين وقاية من السخط، وصلة الارحام منساءة فى العمر ومنماة للعدد، والقصاص حقنا للدماء والوفاء بالنذر تعريضا للمغفرة ، وتوفية المكائيل والموازين تغييرا للبخس ، والنهى عن شرب الخمر تنزيها عن الرجس ، واجتناب القذف حجابا عن اللعنة و ترك السرقة ايجابا للعفة وحرم الله الشرك اخلاصا بالربوبية
فاتقوا الله حق تقاته ولا تموتن الا وانتم مسلمون (647)
و اطيعوا الله فيما امركم به ونهاكم عنه ، فانه انما يخشى الله من عباده العلماء(648)
هان اى مردم ! خداى جهان آفرين امان را سبب تطهير و پاك سازى شما از آلودگى هاى شرك و ارتجاع قرار داد، و نماز را وسيله پاك ساختن شما از آفت غرور و خود بزرگ بينى .
زكات را باعث تزكيه جان و افزون شدن روزيتان قرار داد و روزه را عاملى براى استوارى اخلاص .
طواف برگرد خانه خدا را وسيله تقويت دين ، و عدالت را مايه هماهنگى و انسجام دل ها.
فرمانبردارى از ما خاندان رسالت را باعث نظام دين و دولت مقرر فرمود، و امامت و پيشوايى ما را به منظور در امان ماندن از پراكندگى ها.
جهاد را باعث شكست ناپذيرى و عزت اسلام ، و شكيبايى را وسيله اى براى جلب پاداش پرشكوه سراى آخرت .
امر به معروف و فراخوان بسوى ارزش ها را مايه صلاح و شايستگى توده ها شناخت ، ونيكى به پدر و مادر را سنگر پيشگيرى از خشم خدا.
پيوند با نزديكان را وسيله افزونى شمار و اقتدار جامعه ، و قصاص عادلانه و انسانى را عامل حفظ جانها و زندگى ها.
وفاى به نذرها را براى در معرض آمرزش قرار گرفتن ، و عادلانه و درست دادن كيل ها و وزن ها را وسيله مبارزه با كمبودها و تنگناها.
هشدار از ميخوارگى را سبب پاكيزگى از پليدى ها و دورى گزيدن از تهمت زدن و نسبت ناروا دادن را مانعى در بربر غلتيدن به وادى لعنت شدگان .
وانهادن سرقت را براى حفظ عفت و پاسداشت از حريم پاكى و پاكدامنى ، و تحريم شرك و ريا را براى اخلاص در بندگى پروردگار.
اينك كه چنين است پرواى خدا را آن گونه كه شايسته است پيشه سازيد و بكوشيد كه در زندگى جز مسلمانى راستين و آزادمنش و بشردوست جهان را بدرود نگويى .
خداى يكتا را در آنچه فراخوانده و هشدار داده است فرمانبردارى كنيد و راه دانشوران يكتاپرست و پرواپيشه را در پيش گيريد؛ چرا كه از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان و آگاهان واقعى از او مى ترسند و در برابر او احساس ‍ مسئوليت مى نمايند.
5- بيان موقعيت و موضع خويش
سپس آن آموزگار والايى ها با درايت و شهامت وصف ناپذيرى به معرفى خويش و ويژگى هاى پيامبر و همدلى و همفكرى امير والايى ها پرداخت و در بيان موضع خويش در برابر نظام سقيفه اين نكات ظريف را ترسيم كرد:
1- در معرفى خويشتن .2- در بيان پرتوى از ويژگى هاى پيامبر.
3- دلسوزى بى نظير پيامبر نسبت به جامعه .
4- رنجها و تلاش هاى سنگين آن حضرت در راه ايجاد تحول مطلوب .
5- در همدلى و همفكرى و برادرى پيامبر با اميرمؤمنان .
6- خدمات و شاهكارهاى على (عليه السلام).
7- در چگونگى آغاز وحى و رسالت .
8- در مراتب و مراحل سه گانه دعوت .
9- در بت شكنى و ستم ستيزى پيامبر.
10- در طنين افكن شدن آواى دل انگيز توحيد و عدالت و افول نعره شرك و بيداد.
11- در مورد در هم نورديده شدن كفر و نفاق .
12- و درباره پديدار شدن نشانه هاى دلپذير جامعه مطلوب .
آن پيشواى رادى و سرفرازى ؛ اين مورد چنين گفت :
ثم قالت : ايها الناس اعلموا انى فاطمة ، وابى محمد (صلى الله عليه و آله ) اقول عودا و بدؤ ا ولا اقول ما اقول غلطا، ولا افعل ما افعل شططا.لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤ ف رحيم .(649)
فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نسائكم ، واخا ابن عمى دون رجالكم ولنعم المعزى اليه (صلى الله عليه و آله ).فبلغ الرسالة صادعا بالنذارة ، مائلا عن مدرجة المشركين ضاربا ثبجهم ، آخذا باءكظامهم داعيا الى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة ، يكسر الاصنام وينكت الهام ، حتى انهزم الجمع وولوا الدبر، حتى تفرى الليل عن صبحه ، واسفر الحق عن محضه ، ونطق زعيم الدين ، وخرست شقاشق الشياطين ، وطاح وشيظ النفاق ، وانحلت عقد الكفر والشقاق وفهتم بكلمة الاخلاص فى نفر من البيض ‍ الخماص .

هان اى مردم ! بدانيد كه من فاطمه ام ، و پدرم محمد است .
آنچه مى گويم آغاز و فرجامش يك سخن است و در آن ناهماهنگى و ضد و نقيض نخواهد بود.
نه در آنچه بر زبان مى آورم جز سخن درست و عادلانه چيز ديگرى خواهد بود، و نه در عملكردم و راهى كه مى پويم خطا و اشتباهى .
پيامبرى از ميان شما به سوى تان آمد كه رنج هاى شما بر او گران است .به ارشاد و هدايت شما سخت عشق مى ورزيد و بر ايمان آوردگان رئوف و پرمهر بود.
هرگاه نسب اين پيامبر گرانمايه را بجوييد، خواهيد ديد كه او پدر من است ، نه پدر ديگر زنان امت ، و برادر عموزاده ام ، اميرمؤمنان بود، نه برادر ديگر مردان جامعه .
راستى كه اين نسب و تبار، چه افتخارانگيز و غرورآفرين است .
آن برگزيده خدا رسالت خويش را از جانب خدا آغاز نمود و در اوج شايستگى آن را به پايان برد و مردم را به روشنى هشدار داد.از راه و رسم شرك گرايان روى برتافت و بر فرق و گردن آنان شمشير عدالت را فرود آورد و گلوهاى زورمداران حق ستيز را فشرد تا از شرك و ارتجاع و اوهام و خرافات و تجاوز به حقوق و آزادى و امنيت مردم دست بردارند و به توحيد و يكتاپرستى و قانون و عدالت و دادگرى گردن گذارند.
او هماره با زبان حكمت و اندرز نيكو و دليل و برهان سودمند، مردم را به راه خدا فراخواند.بتها را در هم نورديد و بر مغز سركردگان ستم و شقاوت كوبيد، تا اتحاد شوم آنان را گسست و فراريشان داد و با از هم پاشيدن سياهى ها و دريدن پرده ظلمت ، سپيده دم نجات و اميد فرا رسيد و سيماى پرجاذبه حق ، آشكار گرديد و پيشواى دين به سخن آمد و عربده هاى شياطين به خاموشى گراييد.خار و خس نفاق از سر راه كنار زده شد و گره هاى كفر و دشمنى گشوده شد.و آنگاه شما در حالى كه گروهى اندك و فاقد امكانات بيش نبوديد، در ميان گروهى سپيد چهره و امكانات از دست داده و شكم به پشت چسبيده ، زبان به كلمه اخلاص گشوده و نداى يكتاپرستى و آزادى سرداديد.
6- مظاهر انحطاط و عقب ماندگى
ريحانه پيامبر در ششمين بخش از سخن جاودانه اش با بينش عميق جامعه شناسى به ترسيم چهره زشت و ظالمانه مظاهر انحطاط و عقب ماندگى در روزگار جاهليت پرداخت و روشنگرى كرد كه چگونه به بركت وحى و رسالت و همدلى و همكارى و جهاد خستگى ناپذير بزرگ پرچمدار رهايى و يكتا شاگرد قهرمانش اميرمؤمنان ، مظاهر انحطاط زدوده شده و جامعه در ريل تحول و تكامل و رشد قرار گرفت .
در اين بخش از سخن ، آن حضرت در اين محورها به نورافشانى پرداخت :
1- انحطاط اخلاقى و معنوى .
2- انحطاط سياسى و اجتماعى .
3- عقب ماندگى روحى و انسانى .
4- ظهور بزرگ پرچمدار رهايى و نجات .
5- نقش سرنوشت ساز اميرمؤمنان در گسترش دعوت پيامبر.
6- موقعيت شهامتمندانه اميرمؤمنان در رويارويى با فتنه ها.
7- پرتوى از ويژگى هاى آن حضرت .
8- خوشگذران ها و فرصت طلب ها.
9- و خصلت هاى نكوهيده .
آن دانشور ژرف نگر در هشدار از مظاهر زشت و انحطاطآور جاهليت فرمود:
وكنتم على شفا حفرة من النار، مذقة الشارب ونهزة الطامع ، وقبسة العجلان ، وموطى الاقدام ، تشربون الطق ، وتقتاتون الورق ، اذلة خاسئين ، تخافون ان يتخطفكم الناس من حولكم .فاءنقذكم الله تبارك وتعالى بمحمد (صلى الله عليه و آله ) بعد اللتيا والتى وبعد ان منى ببهم الرجال ، وذؤ بان العرب ومردة اهل الكتاب كلما اوقدوا نارا للحرب اطفاءها الله ، او نجم قرن للشيطان ، او فغرت فاغرة من المشركين قذف اخاه فى لهواتها، فلا ينكفى حتى يطاءصماخها باءخمصه ، ويخمد لهبها بسيفه مكدودا فى ذات الله ، مجتهدا فى امر الله قريبا من رسول الله ، سيدا فى اولياء الله ، مشمرا، ناصحا، مجدا، كادحا، لا تاءخذه فى الله لومة لائم وانتم فى رفاهية من العيش ، وادعون فاكهون ، آمنون تتربصون بنا الدوائر، وتتوكفون الاخبار، وتنكصون عند النزال ، وتفرون من القتال .
شما در آن روزگاران بر لب پرتگاه دوزخ قرار داشتيد و به خاطر فقدان امكانات و اقتدار، به جرعه اى آب براى فردى تشنه يا لقمه اى غذا براى انسانى گرسنه و يا شعله اى آتش براى كسى بوديد كه شتابان در پى آب و غذا و آتش مى دود و زير دست و پاها لگدمال مى شديد.
آن روزها آب نوشيدنى شما گنديده و آلوده بود، و خوراكتان برگ درختان و پوست حيوانات .خوار و ذليل بوديد و مردود و مطرود، و هماره در هراس ‍ بوديد كه مباد دشمنان زورمند، شما را بربايند و هستى و امكانات ناچيزتان را ببلعند.
آرى در آن شرايط دهشتناك بود كه خداى پرمهر شما را به بركت محمد (صلى الله عليه و آله ) و به دست توانمند و انديشه تابناك او از آن همه ذلت و حقارت نجات بخشيد.
او با شجاعان سخت درگير شد و با گرگ هاى خون خوار عرب و سركشان حق ستيز يهود و نصارى پنجه در افكند و همه را به شكست كشانيد.
هرگاه آتش جنگ را برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت و هرگاه شاخ شيطان نمايان گشت يا اژدهايى از شرك گرايان دهان گشود، پدرم پيامبر برادرش اميرمؤمنان را در كام آنها افكند، و آنها را به دست توانمند او سركوب ساخت .<