پرتوی از مکتب زهرا علیهاالسلام

غلامعلی عباسی فردویی

- ۶ -


فصل ششم: فاطمه علیهاالسلام و معاد

منزلت فاطمه علیهاالسلام در قیامت

او، بانویی است که چون بر مقام خویش در عرصات جنان مستقر گردد، حضرت آدم و همه پیامبران علیهم السلام به زیارتش می آیند.(277)

سلمان، پیرامون عظمتش می گوید:

به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردم: مولای من! به خدا سوگندت می دهم که ما را از فضیلت و مقام فاطمه در روز قیامت خبر ده؟

پیامبر صلی الله علیه و آله با تبسّم و خوشحالی متوجّه من شد و فرمود:

قسم به خدایی که جان من در دست قدرت اوست! فاطمه روز قیامت سوار بر ناقه ای وارد محشر می شود، در حالی که جبرئیل از سمت راست او، میکائیل از سمت چپ، علی علیه السلام پیشاپیش او، حسن و حسین علیهماالسلام به دنبال او، و خداوند نگهبان و حافظ اوست. سپس از سوی خداوند جلّ جلاله به اهل محشر خطاب می رسد:

«غضّوا ابصارکم، و نکسوا رؤسکم هذه فاطمة بنت محمّد صلی الله علیه و آله نبیکم...؛ چشمانتان را ببندید، و سرهایتان را پایین آورید! همانا این، دختر محمّد صلی الله علیه و آله پیامبرتان و همسر علی علیه السلام و مادر حسن و حسین علیهماالسلام است که با لباس های سفید وارد بهشت می شود.»

آنگاه فاطمه با دیدن نعمت ها و کرامات الهی، این آیه را تلاوت می کند: «... الحمد للّه الّذی اذهب عنّا الحزن، انّ ربّنا لغفور شکور. الّذی احلنّا دار المقامة من فضله لا یمسّنا فیها نصب و لا یمسّنا فیها لغوب»(278)؛ گویند: حمد خدا را که حزن و اندوه ما ببرد، همانا خدای ما بخشنده و پاداش دهنده به شکرگزاران است. شکر آن خدایی را که از لطف و کرم، ما را به منزل دائمی بهشت وارد کرده، که در اینجا هیچ رنج و دردی به ما نرسد و ابدا ضعف و خستگی نخواهیم یافت.

آنگاه از جانب خدای متعال، خطاب می شود: «ای فاطمه! هر چه دوست داری، از من در خواست کن که اجابت کنم، و آن چنان عطایت کنم که مسرور و خشنود شوی.»

فاطمه علیهاالسلام می گوید: «پروردگارا! تنها آرزویم تویی، لقای تو، رضوان و خشنودی تو؛ خواهشم این است که دوستان من و دوستان فرزندانم را عذاب نفرمایی!»

از سوی خداوند به فاطمه وحی می شود که: «به عزّت و جلالم سوگند! دو هزار سال قبل از آفرینش زمین و آسمان، عهد کرده ام که دوستداران تو و دوستداران فرزندان تو را از آتش عذاب خود معاف دارم».(279)

و در روایت دیگر، ابن عباس می گوید:

«از علی علیه السلام شنیدم که: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد خانه فاطمه علیهاالسلام شد، آن حضرت را اندوهناک یافت. پرسید: دخترم! چرا ناراحتی؟ عرض کرد: پدر جان! به یاد محشر افتادم و از اینکه مردم عریان محشور می شوند، ناراحتم.

پیامبر فرمود: دخترم! آن روز بسیار بزرگ است، ولی جبرئیل به من خبر داد اوّلین کسی که سر از قبر بیرون می آورد، منم... آنگاه خداوند، جبرئیل را با هفتاد هزار فرشته مأمور می کند که بر فراز قبر تو قبّه هایی از نور بر پا کنند، سپس «اسرافیل» با سه حلّه از نور در بالای سرت می ایستد و تو را به نام می خواند: «ای فاطمه، دختر محمّد! برخیز و وارد محشر شو.»

در حالی که به لباس های بهشتی مزین و منوّری، و سوار بر مرکبی از نور هستی که زمام آن را فرشته ای به نام «روفائیل» در دست دارد، هفتاد هزار فرشته تسبیح گویان تو را مشایعت می کنند، و هفتاد هزار حوریه بهشتی با عطریات بهشتی به استقبالت می شتابند و تو را همراهی می کنند. سپس مریم با هفتاد هزار حورالعین به استقبالت می آید، و نیز مادرت خدیجه با همان تعداد از فرشته، با پرچمی که نشان تکبیر دارد، تو را استقبال و همراهی می کند؛ حوّا و آسیه نیز با همان تعداد فرشتگان تو را همراهی می کنند.

در حالی که خداوند همه خلق را جمع کرده، ناگهان منادی از زیر عرش با صدای بلند ندا می دهد که: «هان ای اهل محشر! دیدگان فرو بندید تا فاطمه صدّیقه، دختر محمّد و همراهان او عبور کنند.»، کسی به سوی تو نظر نمی کند جز ابراهیم خلیل، و علی...

برایت منبری نصب می شود دارای هفت پلّه، میان آنها صف هایی از فرشتگان با پرچم هایی از نور ایستاده، حوریان در دو سوی منبر به صف آراسته، و نزدیک ترین زنان به تو، آسیه و حوّا می باشند. چون بر فراز منبر مستقر شدی، جبرئیل عرضه می دارد: «ای فاطمه! حاجت خود را درخواست کن.»، تو می گویی: «پروردگارا! حسن و حسین مرا حاضر کن.»

آن دو بزرگوار نزد تو حاضر شوند. در حالی که رگ های حنجره حسین علیه السلام خون آلود است، او می گوید: «پروردگارا! حقّ مرا از ستمگران بگیر.»

آنگاه خداوند جلیل غضب می کند، جهنّم و فرشتگان خشمناک می شوند، جهنّم زبانه می کشد و با شعله ای از آتش وارد صحنه می شود و کشندگان حسین علیه السلام و فرزندانشان را در کام خود می گیرد...

در این حال بار دیگر، جبرئیل خطاب می کند: «ای فاطمه! حاجت خود را طلب نما.»

تو می گویی: «پروردگارا! شیعیانم را ببخشای.» خداوند می فرماید: «آنان را بخشیدم.» عرض می کنی: «پیروان فرزندانم را.» خطاب می رسد: «آنان را نیز بخشیدم.» آنگاه می گویی: «پیروان پیروانم را ببخشای.»، خطاب می رسد: «هر کس به تو پناه جوید، همراه تو وارد بهشت خواهد شد.»

در آن هنگام، همه خلائق آرزو می کنند: ای کاش «فاطمی» بودند!

سپس تو با پیروان و شیعیانت در کمال آرامش به سوی بهشت رهسپار می شوید. چون به در بهشت رسیدی، دوازده هزار حوریه که احدی، آنها را ملاقات نکرده و بعد از تو نیز با احدی ملاقات نخواهند کرد، سوار بر اسب هایی از نور، با زینی از طلای زرد و یاقوت، و لجامی از مروارید درخشان، و روی هر اسب بالشی از سندس به استقبالت می شتابند. و چون وارد بهشت شوی، اهل بهشت به زیارتت شادمان می گردند، شیعیانت در غرفه های بهشت سکنا گزیده و از نعمت های بهشتی، در ظرف های بلورین و زرّین پذیرایی می شوند. آنان در نعمت های بی کران بهشت، شناور و جاویدند؛ در حالی که هنوز اهل محشر در آن عرصه روی پا ایستاده اند.

پس از استقرار در مقام خود در بهشت، آدم و انبیای دیگر، به زیارت تو می آیند. دخترم! در وسط بهشت دو قصر از مروارید وجود دارد؛ یکی سفید و دیگری زرد، و در هر کدام هفتاد هزار اتاق وجود دارد. «قصر سفید» برای ما و شیعیان ماست، و «قصر زرد» از آنِ ابراهیم و آل ابراهیم علیه السلام است.»(280)

در روایتی دیگر آمده: چون فاطمه وارد محشر شود، فرمان می رسد: «چشم ها فرو بندید و سر فرود آرید.» او، اوّل کسی است که لباس بهشتی می پوشد. دوازده هزار حوری و پنجاه هزار فرشته، سوار بر اسب های بهشتی، او را مشایعت کرده تا از صراط عبور کند و وارد بهشت شود. اهل بهشت از ورود فاطمه شادمان شده، ورودش را جشن می گیرند. فاطمه در بهشت بر تختی از نور قرار می گیرد و همراهان در اطراف او حلقه می زنند... از جانب خدای بزرگ، فرشته ای به نزد فاطمه می آید و پس از ابلاغ سلام از سوی خداوند، می گوید: «فاطمه! هر چه دوست داری، از خدا طلب نما که به تو عطا خواهد کرد.» فاطمه می گوید:

«او، سلام است و سلام، از اوست. نعمتش را بر من تمام کرده، و کرامتش را بر من ارزانی داشته است، و مرا بر زنان عالمیان فضیلت و برتری داده است. تقاضایم آن است که فرزندان مرا و دوستان آنان را ببخشد.»

خطاب می رسد: «خواست فاطمه را اجابت کردم.»(281)

همچنین پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:

«... فتدخل فاطمة ابنتی الجنّة و ذرّیتها و شیعتها و من اولادها معروفا ممّن لیس من شیعتها

...(282)؛... فاطمه دخترم و فرزندان و ذرّیه و دوستان او، قبل از حسابرسی اهل محشر، وارد بهشت می شوند ولو بعضی شیعه نباشند...».

 

امام صادق علیه السلام به نقل از پدر و اجدادش پیرامون فضیلت مادرش چنین فرمود:

«... جبرئیل، ناقه ای از ناقه های بهشتی را که جهازش از مرجان، و روپوشش از دیبا، و زمام و افسار آن از مروارید است، برای فاطمه علیهاالسلام آورده و نزد او می خواباند تا فاطمه علیهاالسلام سوار بر آن شود. صد هزار فرشته از جانب راست، و صد هزار فرشته از جانب چپ، و صد هزار فرشته روی بال های خود، فاطمه را به سوی بهشت همراهی می کنند. وقتی فاطمه جلو در بهشت می رسد، به پشت سرش توجه می کند. لذا خدای متعال می فرماید: «ای دختر حبیب من! چرا به عقب می نگری؟» می گوید: «پروردگارا! دوست دارم امروز قدرم شناخته شود.»

خطاب می شود: «برگرد و در میان اهل محشر هر کس را که دوستدار تو و یا یکی از ذرّیه ات می باشد، وارد بهشت کن.»

[پدرم] امام باقر علیه السلام به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: «جابر! به خدا سوگند که فاطمه در آن روز، شیعیان و دوستان خود را از میان آن جمع جدا کند چنان که پرنده، دانه خوب را از بد جدا می کند...»

در پایان روایت آمده: «آنان که به دوستان فاطمه نیز به پاس مهر فاطمه خدمتی کرده اند، وارد بهشت خواهند شد.»(283)

به هر روی، فاطمه در «عرصه قیامت» کنار پدر بزرگوارش بر «مقام محمود» می ایستد تا امّت گنهکار پدر را «شفاعت» می کند. لذا آن حضرت بشارت می دهد:

«اذا حُشِرَتُ یوْمَ الْقیامَةِ اَشْفَعُ عُصاةَ اُمَّة اَبی

(284)؛ چون در روز قیامت برانگیخته شوم، گنهکاران امّت پدرم را شفاعت می کنم.»

معاد در نگاه فاطمه علیهاالسلام

از مفاهیم بلند و آسمانی مکتب فاطمه علیهاالسلام ، ایمان به معاد و زندگی جاوید پس از مرگ است. او از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و در پرتو تابش وحی، آموخته بود که ایمان به معاد، چون ایمان به توحید و یگانه پرستی است.

به راستی فاطمه علیهاالسلام در این عرصه، زیباترین مدل و الگو برای اهل ایمان است؛ چرا که با وجود آن همه قدر و منزلت در قیامت، از رستاخیز و حضور در آن مقام، سخت بیمناک بود.

به هر روی، مرکب نورانی که فاطمه در قیامت بر آن سوار می گردد، رأسش از «خشیت اللّه» است.(285)

«چگونگی حال مردم در روز قیامت»، مطلبی است که فاطمه از پدر بزرگوارش جویا می شود:

یا أبتِ أخبرنی کیف یکون الناس یوم القیامة؛

یا فاطمة یشغلون فلا ینظر احد الی احد، و لا والد الی ولده و لا ولد الی امّه؛

هل یکون علیهم أکفان اذا خرجوا من القبور؛

یا فاطمة تبلی الأکفان و تبقی الأبدان(286)؛

پدر جان! مرا از احوال مردم در قیامت آگاه ساز.

فاطمه جانم! جملگی به خود مشغولند و از دیگران فارغ، به سوی یکدیگر نگاه نکنند، نه پدر به فرزند توجهی دارد و نه فرزند به مادر.

آیا به گاه خروج از قبر، کفنی بر تن دارند؟

ای فاطمه! کفن های آنها پوسیده، ولی بدن هایشان باقی مانده است.

آن بانوی بزرگوار از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید:

«یا ابة أین القاک یوم القیامة

(287)؛ پدر جان! در روز قیامت کجا زیارتت کنم؟»

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

1. نزد «میزان»؛ در حالی که من ندا می کنم: «بار پروردگارا! آن که شهادت به «لا اله الاّ اللّه» را اظهار کرده، بر دیگری برتری ده.»

2. نزد «دیوان محاسبه»؛ آن گاه که نامه اعمال مردم را تقسیم می کنند، من با خدای خود مناجات کرده و می گویم: «بار پروردگارا! اعمال امّتم را آسان محاسبه نما.»

3. و نیز در «مقام محمود»؛ در تجلّی گاه فروغ شفاعتم و روی پل صراط ظاهر می گردم و می بینم که هر کسی به فکر نجات خود است، ولی من به فکر نجات امّت خویشم؛ ندا می کنم: «خداوندا! امّت مرا به سلامت دار.» و سایر پیامبران نیز به امّت من دعا می کنند.

در روایتی دیگر، آمده است:

«یا ابتاه، أین القاک یوم الموقف الاعظم، و یوم الفزع الاکبر؟ قال: یا فاطمة عند باب الجنّة و معی لواء الحمد و انا الشفیع لامّتی الی ربّی.

قالت: یا ابتاه فان لم القک هناک؟ قال: القینی علی الحوض، و انا اسقی امّتی، قالت: یا ابتاه ان لم القک هناک؟ قال القینی علی الصّراط و انا قائم اقول ربّ سلّم امّتی.

قالت: فان لم القک هناک؟ قال: القینی علی شفیر جهنم امنع شررها و لهبها، عن امّتی. فاستبشرت فاطمة بذلک. صلّی اللّه علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها».(288)

فاطمه علیهاالسلام پرسید: پدر جان! در روز رستاخیز کجا شما را ملاقات می کنم؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فاطمه جان! کنار در آستان بهشت، در حالی که «پرچم حمد» به همراه دارم و آنجا به درگاه الهی شفاعت امّتم را می کنم.

عرض کرد: پدر جان! اگر شما را آنجا ملاقات ننمودم؟ فرمود: مرا کنار «حوض کوثر» ملاقات می کنی، در حالی که امّتم را سیراب می کنم. سؤال کرد: پدر جان! اگر آنجا ملاقات نکردم؟

فرمود: کنار «پل صراط» مرا ملاقات خواهی کرد، در حالی که ایستاده ام و می گویم: «بار الها! امّتم را به سلامت دار.»

دگر باره پرسید: اگر شما را آنجا دیدار ننمودم؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مرا بر کناره جهنّم ملاقات می کنی، در حالی که شعله و آتش آن را از امّت خویش دور می کنم.

فاطمه که درود خدا بر او و پدر و همسر و فرزندانش باد از این «بشارت» مسرور و خوشحال گردید.

روزی آن قدّیسه آسمانی، پدر را گریان دید؛ لذا گفت: فدایت شوم! چه چیزی موجب گریه شما شده؟ پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: چگونه نگریم و حال آن که جبرئیل این آیه را بر من فرود آورد:

«وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعینَ لَها سَبْعَةُ اَبْوابٍ لِکلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»(289)؛ و البته وعدگاه تمامی آن مردم گمراه جهنّم خواهد بود، برای جهنّم هفت در است و برای هر دری، گروهی معین.

در پایان روایت آمده: «فسقطت فاطمة علی وجهها و هی تقول: الویل، ثمّ الویل لمن دخل النّار(290)؛ بعد از شنیدن این سخن از رسول خدا، فاطمه علیهاالسلام با چهره بر زمین افتاد و فریاد برداشت: ای وای! ای وای بر کسی که داخل آتش گردد!»

به هر روی نگاه فاطمه به قیامت، آن است که همگان باید از این روز که مشرق تابانی از ظهور قدرت خداوند است، بیمناک باشند؛ روزی که جلوه «جمال و جلال حقّ» تجلّی می کند.

فاطمه علیهاالسلام ایمان به روز رستاخیز را، به عنوان یک اصل سازنده، و بازدارنده می شناسد. از این رو، بر بانیان مکتب غصب و کودتاگران سقیفه، فریاد زده و هشدار می دهد:

«...تلقاک یوم حشرک فنعم الحکم اللّه، و الزّعیم محمّد و الموعد القیامة و عند السّاعة یخسر المبطلون...؛

حال که چنین است، زمام شتر خلافت ارزانی ات، و بر آن سوار شو؛ ولی آگاه باش روز بر پایی میزان حق و رستاخیز بزرگ، تو را دیدار می کند و بازخواست می نماید. آن روز، چه روز مهمّی است! وعدگاه، قیامت و داور، خدا و خواهان، محمّد صلی الله علیه و آله در آن هنگامه گمراهان، زیان خواهند دید. آن روز، دیگر «پشیمانی» سودی نخواهد داشت؛ چرا که به فرمایش قرآن: «برای هر چیزی زمانی معین است و به زودی خواهد دانست که چه کسی به عذابی که خوارش می سازد، گرفتار می آید و یا عذاب جاوید بر سر او فرود می آید».(291)

و در قسمت دیگر خطبه، «مسجدیان» را این گونه مخاطب قرار می دهد:

«... باقیة العار، موسومة بغضب اللّه، و شنار الابد، موصولة بنار اللّه موقدة(292)، «الّتی تطّلع علی الافئدة»(293)...؛ اکنون که چنین است، بر مرکب خلافت سوار شوید، به آن محکم در آویزید، و هرگز رهایش مسازید؛ ولی آگاه باشید که پشت این شتر مجروح، پای آن تاول کرده و سوراخ است، داغ ننگ بر خود دارد، و نشانی از خشم خدا و رسوایی ابدی با او همراه است. امّا شما را آسوده نخواهد گذارد تا به آتش خشم خداوندی بیازارد: «آتشی که هر دم فروزد و دل و جان را بسوزد».

آنچه انجام می دهید، نزد خدا حاضر است «و ستمکاران به زودی خواهند یافت که به چه مکانی باز می گردند».(294)من، دختر پیامبری هستم که شما را از عذاب الهی بیم داد. هان! آنچه در توان دارید، انجام دهید؛ ما نیز به وظیفه خود عمل می کنیم: «شما انتظار بکشید، ما نیز منتظر می مانیم».(295)

فاطمه علیهاالسلام در این سخنان آتشین، با اخگر جهنّم بر خرمن بیداد غاصبان آتش افکند؛ باشد که یادآوری «روز قیامت» دل های غافلان و افکار عمومی را به مسیر «هدایت» برگرداند.

«معاد» در تعقیبات فاطمه علیهاالسلام

آن بانوی بزرگوار در ادعیه و نیایش های خود نیز مسأله «معاد» را مطرح ساخته، و پیام های عبرت آموزی را به انسان ها ارائه کرده است.

پرتوی از دعای آن حضرت بعد از «نماز ظهر» بدین سان است:

«اللّهمّ انّی أسألک ... و الرّاحة عند الموت و الأمن عند الحساب ...»

فاطمه علیهاالسلام در آغاز، مرگ و حالت آن را که دروازه ورود به زندگی واقعی است، بیان داشته و سپس می فرماید:

«خداوندا! آسودگی به هنگام مرگ، و در امان بودن به گاه حسابرسی در روز رستاخیز را از تو می خواهم. و نیز از تو در خواست می کنم که «مرگ» را بهترین ناشناخته ای که در انتظار او هستم و بهترین چیزی که با او برخورد می کنم، قرار دهی.

خدایا! هنگام فرا رسیدن مرگ، و آنگاه که مرا در خود فرو برد، و زمانی که جانم در میان استخوان های سینه ام قرار دارد، و آن هنگام که به زیر گلویم می رسد، و در آن حال که از دنیا رخت بر می بندم، و در ساعتی که هیچ اختیاری از خود نداشته، و هیچ سود و زیان و سختی و آسایشی را نمی توانم برای خود فراهم سازم، «نسیمی از رحمت» خود و «بهره ای از خشنودی» خود را، به من عطا فرما. و پیش از آنکه جانم را بستانی، و روحم را قبض نمایی، و فرشته مرگ را بر خارج ساختن جانم چیره نمایی، «بشارتی از کرامت» خود را، به من ارزانی دار.

ای پروردگار من! بشارتی ده که از غیر تو نباشد، تا سینه ام را از التهاب باز دارد، و جانم را خشنود سازد، و دیدگانم نورافشان گردد، و موج سرور در چهره ام جاری شود، رنگ رخسارم را درخشندگی عطا کند، و جانم را آرامش بخشد.

بشارتی که سبب آسودگی تمامی اعضا و جوارحم گردد، تا هر مخلوقی از مخلوقاتت که مرا ببیند و هر بنده ای از بندگانت که وصفم می شنود، بر آن غبطه خورد. [بشارتی که] سختی های مرگ را بر من آسان گرداند، و رنجش را از من دور دارد، و شدّت آن را بر طرف نماید ...»

پس از آن، فاطمه «آغاز عروج و ملکوت روح» را بیان داشته و می فرماید:

«ثمّ اذا توفیت نفسی، و قبضت روحی، فاجعل روحی فی الارواح الرّابحة و اجعل نفسی فی الأنفس الصّالحة...

(296)؛ خدایا! آنگاه که جانم گرفته شد، و روح از کالبدم خارج گردید، روحم را در میان ارواح پاک، و جانم را در میان جان های صالح، و جسدم را در میان جسدهای پاکیزه، و عملم را در میان اعمال مقبول قرار ده. و از جایگاه قبرم و محلّ استتار بدنم آنجا که گوشت هایم کوبیده شده، و استخوان هایم دفن می گردد، و بی کس رها شده، و هیچ قدرتی بر خود ندارم، شهرها مرا از خود دور ساخته، و بندگانْ مرا رها کرده اند، و نیازمند رحمت تو و محتاج اعمال صالح خود هستم، و آنچه را برای خود آماده ساخته، و برای سفر آخرت خود پیش فرستاده و در زندگی دنیا انجام داده ام را می یابم بهره ای از رحمتت و درخششی از نورت را به من ارزانی دار! و مرا از کرامت خود با سخن درست در زندگانی دنیا و آخرت، ثابت قدم گردان.»

سپس به شرح روز رستاخیز و حوادث بزرگ آن پرداخته و به درگاه الهی عرضه می دارد:

«ثمّ بارک لی فی البعث و الحساب...؛ پس آنگاه که در قیامت، به گاه حسابرسی که قبرم شکافته شود، و بندگان از من دور گردند، صیحه آسمانی مرا فرا گیرد، و نفخه صور مرا به وحشت افکند، و بعد از مرگ مرا بر می انگیزی، و برای حساب اعمال آماده ام می گردانی، [این هنگامه را [بر من مبارک گردان.

بار الها! همراه من نوری از بخششت را برانگیز، تا پیشاپیش و از طرف راست من حرکت کند، تا مرا در امنیت قرار داده، و قلبم را محکم نموده، و عذرم را ظاهر کرده، و مرا به آخرین درجه رحمتت برساند، و به برترین مرتبه بهشت نائل گرداند.

پروردگارا! همنشینی محمّد صلی الله علیه و آله بنده و رسولت، در بالاترین درجه بهشت و با فضیلت ترین آن، و نیکوترین مرتبه آن، و ارزشمندترین قسمت آن را بر من عطا فرما.

سکونت همراه کسانی که به آنان نعمتت را ارزانی داشته ایی؛ یعنی پیامبران، راستگویان، شهدا و صالحان که بهترین دوستان هستند را بر من عطا فرما.(297) در فرازی دیگر از این دعا، می فرماید:

«یا ساتر الأمر القبیح، و مداوی القلب الجریح، لا تفضحنی فی مشهد القیامة بموبقات الآثام(298)؛ ای پوشاننده کار زشت، و درمان کننده قلب های مجروح! در روز قیامت به جهت گناهان هلاکت آور، مرا تحقیر مکن و از من روی بر مگردان.»

همچنین به درگاه الهی عرضه می دارد:

«یا جابر العظم الکبیر، هب لی موبقات الجرایر...(299)؛ ای التیام بخش استخوان شکسته! گناهان بزرگ را بر من ببخشای، از کارهای زشتم چشم پوشی کن، و جانم را از عواقب خطاها پاک گردان، و آمادگی نیکو برای مرگ را به من ارزانی دار، ... به رحمتتْ مرا از آتش نجات ده و در غرفه های بهشت ساکن گردان.»

و نیز پس از دعا و ستایش پدر، می گوید:

«او را به برترین مقام بهشت برسان، و به مقام محمودی که او را وعده داده ای، نائل گردان، و او را در مقام و منزلت برترین پیامبران و رسولانت قرار ده، و ما را رهرو راه او مقرّر فرما، و از جام او سیراب گردان، و بر حوض او وارد ساز، و در گروه او محشور فرما.»(300)

آن بانوی بزرگ در نیایش خود بعد از «نماز عصر» نیز به یاد «رستاخیز» می نالد و چنین می گوید:

«اللّهمّ قد تری مکانی و تسمع کلامی، و تطلع علی امری...؛ بار خدایا! مکان و جایگاهم را می بینی، و کلامم را می شنوی، و بر امورم آگاهی... بدان که از سر «نیاز» روی به درگاهت آورده ام، خواسته هایم را از تو می خواهم، و برای آنها به درگاهت زاری می کنم، و با فقر و نیاز و خواری و درماندگی از تو، یاری می جویم. تو، پروردگاری هستی که گناهان را می بخشی! جز من، کسانی را می یابی که عذاب کنی ولی من جز تو، آمرزنده ای نمی یابم و تو، از عذاب من بی نیازی امّا من، نیازمند لطف و احسان توام.

پس، به سبب نیازی که من به تو دارم و بی نیازی تو از من، دعاهایم را به اجابت برسان و جایگاهم را مکان نزول رحمتت قرار ده....

پروردگارا! دینم که مهم ترین آرمان من است، و دنیایم که راه به دست آوردن معاش من است، و آخرتم که سرانجامم به سوی اوست را، اصلاح گردان...

بار خدایا! تو، بخشنده ای و بخشایش را دوست داری؛ پس، از من در گذر.

بار الها! مرا زنده دار آنگاه که می دانی «زندگانی» برایم خیر و برکت دارد، و بمیران آن هنگام که می دانی «مرگ» برایم نیکوست.»

آن ملکه فضیلت در نیایش خود بعد از «نماز مغرب» نیز به یاد «معاد» می نالد و از درگاه الهی چنین می خواهد:

«اللّهمّ اذا طال یوم القیامة علی المجرمین فقصّر طول ذلک الیوم علینا، کما بین الصّلاة الی الصّلاة...(301)؛ بار الها! آنگاه که روز قیامت بر گنهکاران طولانی می گردد، آن روز را مانند فاصله بین دو نماز بر ما کوتاه گردان. خدایا! و آنگاه که حرارت در روز قیامت به شدّت بر جمجمه ها می تابد، و فاصله خورشید و مردم نزدیک می گردد، و حرارت آن به اندازه ده سال حرارت افزایش می یابد، از تو می خواهم که ما را در «سایه رحمت» خود قرار دهی. و در حالی که مردم برای حسابرسی می روند، ما را بر منابر و تخت ها قرار ده، تا بر آنها استقرار یابیم.»

در فرازی دیگر می گوید:

«ربّ استجیرک من النّار فأجرنی...(302)؛ خداوندا! از آتش جهنّم به تو پناه می برم، پس پناهم ده؛ از تو نجات از آتش را خواهانم. پروردگارا! از هراس آتش به تو روی می آورم، مرا از آتش دور دار.»

و نیز نیایش می کند:

«و من الفزع الأکبر فامنی و فی ظلّ عرشک فنجّنی....(303)؛ از هراس روز قیامت مرا ایمن دار، و در سایه عرشت جایگاهم ده، و مرا مشمول رحمتت گردان.»

فاطمه علیهاالسلام دراین نیایش «مرگ و معاد» را به عنوان دو مدل سازنده در مقابل دیدگان ما، برجسته ساخته تا «عبرت» بگیریم.

آن بانو، چون سایر پیامبران علیهم السلام می گوید: «خدایا! مرا مسلمان بمیران و به صالحین ملحق بفرما. ای پروردگار من، ای منّان! مرا از فضل خود منع مکن و در حال بیچارگی به خود وا مگذار. بار الها! زمین خوردنم را هنگام مرگ، و فراق دوستان و تنهایی ام را هنگام جای گرفتن در قبر، و غربتم را در روز قیامت، و نیازم را آن هنگام که برای حسابرسی در پیشگاهت قرار می گیرم.»

در نیایش خود بعد از «نماز عشا» نیز به «مرگ و معاد» پرداخته و می فرماید:

«اللّهمّ اذا فنی عمری و تصرّمت ایام حیاتی و کان لابدّ لی لقائک...(304)؛ پروردگارا! آنگاه که عمرم به پایان رسیده و روزگار زندگی ام خاتمه یافته و باید به ملاقات تو آیم، از تو می خواهم که منزلی را در بهشت به من عنایت کنی که تمام مخلوقات، از اوّلین و آخرین، به آن حسرت برند... خداوندا! عذاب جهنّم را از ما دور گردان؛ چرا که عذاب آن، جاودانه است....»

آری آن بانوی بزرگوار علیهاالسلام موضوع «معاد و قیامت» را چون مکتبی آموزنده که انسان با توجّه و یادآوری آن، کامیاب و رستگار می گردد در مقابل دیدگان عقلْ فروزنده ساخته، وعده و وعیدهای خداوند نسبت به آن روز را برجسته کرده، و چون مشعلی راهنما، فرا روی مردم قرار داده است.

حضرت فاطمه علیهاالسلام در ادعیه دیگر مانند دعاهای روزهای هفته نیز به موضوع «معاد» پرداخته و از خداوند، «فلاح و رستگاری» را مسألت نموده است. پس، سزاوار است ما نیز به درگاه الهی دست نیاز بلند کرده و بعد از سپاس و صلوات، چنین درخواست کنیم:

«خدایا! به حقّ دعاهای عارفانه حضرت فاطمه علیهاالسلام مرگمان را، آغاز آرامش و آسایش ما قرار ده، و در پرتو رحمتت و شفاعت معصومان علیهم السلام هنگامه «رستاخیز» را، بر ما آسان و نیکو گردان.»

آمین، یا ربّ العالمین.