پرتوی از مکتب زهرا علیهاالسلام

غلامعلی عباسی فردویی

- ۵ -


فصل پنجم: فاطمه علیهاالسلام و قرآن

در این منظر، آن بانوی آسمانی در دو افق می درخشد:

1. فاطمه علیهاالسلام ، از نگاه قرآن.

2. قرآن، از نگاه فاطمه علیهاالسلام .

آیات بسیاری از قرآن با تفسیر و تأویل بر جلالت فاطمه علیهاالسلام دلالت دارد. از این نگاه، «فاطمه» مشکات، کوکب درّی، بحر موّاج عصمت و عفّت، شاخسار درخت طوبی و مبارک، و کوثر قرآن است.

«فاطمه» از نگاه قرآن

آن بانو، قلب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و قلب پیامبر، تجلّی گاه تابش وحی(182).

او، همراز جبرئیل و همسخن آورنده وحی (محدّثه) بود؛ لذا شمیم قدسی فاطمه از گلواژه های وحی، جان را به زیارت ملکوت می برد.

امام صادق علیه السلام فرمود: «فاطمه، مشکات قرآن کریم است.»(183)

و امام کاظم علیه السلام فرمود: «فاطمه، کوکب درّی است که در آیه «نور» می درخشد.»(184)

«فاطمه، تابش جمال حق در سوره مبارک «هل اتی» است که به پاس حرمتش «حور»، محو جمال الهی او شده است.»(185)

زمخشری می گوید: «وقتی که آیه «قُلْ لا اَسْئَلُکمْ عَلَیهِ اَجْرَا اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»(186) نازل گردید، گفته شد: «یا رسول اللّه! مَنْ قرابتک؛ ای رسول خدا! نزدیکانی که مهر به آنان پاداش رسالت است، چه کسانی اند؟»

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «علی، فاطمه و فرزندانشان علیهم السلام می باشند.»(187)

ابوسعید خدری می گوید: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند، به جبرئیل گفتم: مقصود از «ذُرّیاتنا» در آیه «... وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّةَ اَعْینٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ اِماما»(188) کیست؟ گفت: فاطمه علیهاالسلام است و مراد از «قُرَّةَ اَعْین»، حسن و حسین علیهماالسلام و منظور از «اِماما»، علی علیه السلام می باشند.»(189)

ابن عباس می گوید: «مقصود از دو بحر، در آیه «مَرَجَ الْبَحْرَین...»

علی و فاطمه علیهماالسلام می باشند.»(190)

انس بن مالک نیز می گوید: «مقصود از «دو بحر»، علی و فاطمه علیهماالسلام می باشند.»(191)

ابو سعید خدری می گوید: «چون آیه «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَکمْ وَ نِسائَنا وَ نِسائَکمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکمْ...»(192) نازل گردید، پیامبر صلی الله علیه و آله علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را فرا خواند و فرمود: «پروردگارا! اینان، اهل بیت من هستند.»(193)

اکرمه می گوید: «مقصود از آیه «اولئِک الَّذینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ اِلی رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ»(194)پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام می باشند.»(195)

جابر بن عبدالله انصاری می گوید که رسول خدا فرمود:

«خداوند، علی و فاطمه و فرزندان معصومشان را «حجّت» قرار داد و آنان، دریچه های رحمت و درهای علم و دانش در میان امت هستند. کسی که آنان را هادی و پیشوای خود قرار داد، به صراط مستقیم هدایت شده است و این است، فروغ تابناک: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ».

جابر در روایتی دیگر می گوید که پیامبر اکرم فرمود: «زهرا، زهره فروزان آسمان هدایت است.»(196)

و نیز در پرتو آیه «اَلَمْ تَرَ کیفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً....»(197)؛ از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اصل و ریشه درخت مبارک، علی علیه السلام فرع آن، حسن و حسین علیهماالسلام ثمره آن و فاطمه علیهاالسلام شاخسار آن است.» و در روایتی دیگر از پیامبر نقل شده که: «فاطمه، فرع آن است.»(198)

از عبداللّه بن مسعود روایت شده که آیه «اِنّی جَزَیتُهُمُ الْیوْمَ بِما صَبَرُوا اَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُون»(199)؛ در جلالت علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نازل گردیده است و پاداش صبر و بردباری برای آن رستگاران است(200).

و نیز از ابن عباس روایت شده که منظور از «کلمات» در آیه «فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کلِماتٍ...»(201)؛ محمد صلی الله علیه و آله ، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام می باشند(202).

امام صادق علیه السلام فرمود: «لَیلَةُ الْقَدْر»، فاطمه و «وَالرُّوح»، روح القدس است که در جان و روح فاطمه نازل می گردد.» و این است پرتوی از سوره مبارکه قدر.

امام باقر علیه السلام فرموده است: «خانه علی و فاطمه، قسمتی از حجره رسول خداست و سقف آن، عرش الرّحمن است و باطن این خانه تا عرش خداوند، امتداد دارد که معراج وحی است.»

و در بیانی دیگر، فرمود: «خداوند متعال در بصیرت محمد صلی الله علیه و آله ، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نوری نهاده است که آنان، عرش خدا را می بینند و بام خانه آنان، عرش خداست.»(203)

ابن عباس روایت می کند که آیه «وَ الَّذینَ آمَنوُا وَاتَّبَعَتْهُمُ ذُرِّیتُهُم...»(204)؛ در شأن پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام نازل گردیده است(205).

و نیز همو روایت می کند که آیه «وَ یؤثِرُونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»،(206) در جلالت و فضیلت فاطمه، علی و فرزندان آن دو بزرگوار علیهم السلام نازل گردیده است(207).

و ابو سعید خدری روایت می کند که پس از نزول آیه «وَ ءاتِ ذالْقُربَی حَقَّهُ»(208)، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فاطمه را فراخواند و «فدک» را به وی بخشید(209).

ابان بن تغلب، از امام جعفر صادق علیه السلام و آن حضرت، از پدران بزرگوار خویش علیهم السلام روایت می کند: «چون آیه فوق نازل گردید، پیامبر[دخترش [فاطمه علیهاالسلام را دعوت کرد و فدک را به وی بخشید.»(210)

روایات پیرامون «بخشیدن فدک به فاطمه علیهاالسلام » بسیار است، که در این رابطه می توان به مجامع و کتب روایی و تفسیری، مراجعه کرد(211).

به هر روی، فروغ مکارم زهرا علیهاالسلام بر آفاق آسمانی «قرآن»، فروزان و مایه مباهات دوستان آن حضرت است. بدیهی است آنچه گفته شد، پرتوی از مکارم آن صدّیقه طاهره است؛ ولی آنان که قدرت بصیرتشانْ ملکوت را فتح می کند و به رمز و راز قرآن آگاهند و در باطن نورانی قرآن شناورند، در می یابند که جان و قلب فاطمه، تجلّی گاه انوار وحی خدا بود، و قرآن با تمام آفاق ملکوتی اش بر جان آن بانوی محدّثه تابیده است. زیرا او، قلب پیامبر و هم سخن آورنده وحی بود.

بی گمان، فاطمه زهرا علیهاالسلام به مراتب از «مریم مطهّره و برگزیده» که ده ها آیه قرآن جلالتش را می ستاید، بالاتر و برتر است.

این بود پرتوی از عظمت آن بانو بر ملکوت آیات قرآنی. گرچه آیات دیگری نیز با تفسیر و تأویل، بر مکانت آسمانی فاطمه علیهاالسلام دلالت دارند؛ امّا این مختصر را گنجایش بیان تمام آن آیات نمی باشد.(212)

«قرآن» از نگاه فاطمه علیهاالسلام

زندگی فاطمه، ترجمانی از «تربیت وحیانی» است. فاطمه در دامان پدری پرورش یافت که قلب مبارکش مرکز نزول قرآن بود؛ از این رو، «قرآن» بیش ترین اثر را در تربیت «فاطمه» و زندگی آن بزرگوار داشته است.

به عبارت دیگر: با توجّه به روح عرشی و طینت بهشتی آن قدسیه، فروغ وحی با بیش ترین پرتو در زندگی آن حضرت درخشش داشته است.

تسبیح، تحمید، عبادت، نیایش ها و خصال و مکارم اخلاق آن حضرت جلوه هایی از آیات قرآنی است.

زندگی او، چون دانشگاهی است که در آن انسان و قرآن، چون جسم و روح، شاکله واحدی را آفریده اند، و قرآن و معلّم اکرمش «انسان کامل» را پدید آورده اند.

«قرآن» در اوج فروغ عرشی خود، بر جان «فاطمه» تابیده، و انوار آن در رفتار، اندیشه و خصال آن حضرت فروزان است. لذا در دعای روز دوشنبه چنین می فرماید:

«و تبصّرا فی کتابک، و فهما فی حکمک.... و لا تجعل القرآن بنا ماحلاً، و الصّراط زائلاً....».(213)

او در این نیایشْ از خداوند، بصیرت و بینایی در قرآن و فهم باطن و ظاهرش را می خواهد. آنگاه با درود بر محمد و آل، می فرماید: «خدایا! قرآن را به ما خصم و دشمن قرار مده.»

و نیز در تعقیبات نماز ظهر، همین مفهوم را تکرار نموده و چنین نیایش می کند: «والحمد للّه الّذی لم یجعلنی جاحدا لشی ء مِن کتابه(214)؛ حمد و سپاس برای خدایی است که فروغ وحی را بر جانم جاری ساخت و مرا، منکر آیات کتابش قرار نداد.»

همچنین در سخنان بلیغ و رسای خود در مسجد پیرامون قرآن چنین فرمود:

«و بقیة استخلفها علیکم: کتاب اللّه النّاطق، و القرآن الصّادق و النّور السّاطع، و الضّیاء اللاّمع، و بینة بصائره، منکشفة سرائره، متحیلة ظواهره، مغتبطة به اشیاعه، قائد الی الرّضوان اتباعه، مؤدّ الی النّجاة استماعه، به تنال حجج اللّه المنوّرة و عزائمه المفسّرة، و محارمه المحذرة، و بیناته الجالیة، و براهینه الکافیة، و فضائله المندوبة، و رخصه الموهوبة، و شرایعه المکتوبة(215)؛ و آنچه را که پیامبر خدا پس از خود در میان شما باقی گذارده: کتاب گویای خدا (ما خاندان) و قرآن صادق است که نور فروزان و شعاع درخشان اوست.

قرآن، کتابی است که دلایلش روشن، لطایف و دقائقش آشکار، ظواهرش نورانی، پیروانش پر افتخار و مورد رشک دیگرانند. کتابی که پیروی اش نیل به رضوان، و فرمانبری اش رستگاری دو جهان است؛ در پرتو آن می توان دلیل های روشن الهی را دید، و تفسیر احکام و واجبات او را دریافت. قرآن، حرام های الهی را باز دارنده، و حلال های خدا را رخصت دهنده، و مستحبّات را نشانگر، و شریعت را ره گشاست.»(216)

بازتاب وحی

کلمات و گفتار آن بزرگوار نیز مدلّل و مبرهن به آیات قرآنی است.

«خطبه فدکیه» آن حضرت که در حضور مهاجر و انصار، در مسجد بیان شده ترجمانی از آیات قرآنی است. وی در آغاز خطبه، به حمد و ثنای خدا پرداخته، و خداوند بزرگ را به پاس نعمت های بی کرانش ستوده، و آنگاه به بیان «یکتا ستایی» می پردازد، که ده ها آیات قرآن را در این گفتار، تفسیر و ترجمه نموده است.

سپس در فرازی از خطبه، به بیان «فلسفه احکام» پرداخته و این فراز نورانی را با آیه «یأَیهَاالَّذینَ ءامَنُوا اتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلاّ وَ أَنتُمْ مُسْلِمُونَ»(217)،

و نیز آیه «اءِنَّمَا یخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»(218) مزین نموده است.

آنگاه به ارتباط خود با پیامبر خدا، پرداخته و فرمود: «اِعْلَمُوا أَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی مُحَمّدٌ؛ مردم! بدانید من، فاطمه ام و پدرم، محمد صلی الله علیه و آله است.» و مهرورزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر مردم را، از قول قرآن این گونه بیان داشت: «لَقَدْ جآءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکم بِالْمُؤمِنینَ رَءُفٌ رَحیمٌ»(219)؛

همانا پیامبری از بین شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبّت و مهرورزی، رنج و محنت شما بر او ناگوار، سخت به شما دلبسته، و بر مؤمنان مهربان و غمخوار است.

سپس پیرامون پیامبر و آرمان آسمانی اش، چنین بیان فرمود:

«فبلّغ الرّسالة، صادعا بالنّذارة، مائلاً عن مدرجة المشرکین، ضاربا ثبجهم، آخذا بأکظامهم، داعیا الی سبیل ربّه بالحکمة و الموعظة الحسنة...(220)؛ پیامبر، رسالت خود را ابلاغ نمود، و مردم را از عذاب خداوند ترساند، و از روش مشرکان روی گرداند، و گردن هایشان را به تازیانه توحید خست، و حلقومشان را به سختی فشرد. او، مردم را با دلیل و برهان پند داد، و به راه خدا راهبری نمود، شوکت بت و بت پرستان را در هم شکست، تا جمع آنها پراکنده شد، و ظلمت شب زدوده گردید، و صبح ایمان دمید، و نقاب از چهره جهالت و گمراهی برداشته شد.»

فاطمه علیهاالسلام این مجموعه از سخنان آسمانی خود را با «وحی قرآن» معطّر ساخته و چنین می گوید: «وَ کنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ»(221).

آنگاه وجود رهایی بخش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را بر رخ آنان کشیده و می فرماید: «فانقذکم اللّه تبارک و تعالی بمحمّد صلی الله علیه و آله وسلم ؛ خداوند با رسالت پیامبر خویش شما را نجات و رهایی بخشید. هنگامی که شعله های خشم و حسد شما زبانه کشید: «کلَّما اَوْقَدُوا نارَا لِلْحَرْبِ اَطْفَأهَا اللّهُ»(222)، خداوند آن را خاموش ساخت.»

در فرازی از این خطبه، به داستان «کودتای سقیفه» و انحرافات و پیامدهای آن پرداخته و نقاب دورویی از چهره توطئه گران بر می دارد. و آنگاه که آنان کردار نادرست خود (غصب خلافت) را می خواهند با عنوان «جلوگیری از بروز فتنه در امت اسلام» توجیه کنند، فاطمه بر آنان بانگ می زند و می فرماید: «زعمتم خوف الفتنه؛ شما و فتنه خواباندن؟ هرگز! شما خود، کانون فتنه و فساد هستید.» و سپس سخنان خویش را با آیات قرآن، مستدل می سازد: «اَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ»(223).

فاطمه علیهاالسلام به فروغ جاودانه قرآن نگریسته و بر آنانی که به دروغ می گفتند: «حسبنا کتاب اللّه» فریاد زد: شما دروغ می گویید! نه عترت را پذیرفتید و نه قرآن را می شناسید؛ شما را کجا و شناخت قرآن؟!

«و هذا کتاب اللّه بین اظهرکم، زواجره بینة، و شواهده لائحة، و اوامره واضحة.(224)؛ و حال آنکه کتاب خدا در میان شماست، نشانه های آن آشکار است، و احکامش فروزان، نهی آن روشن، و امر و فرمان آن گویاست، ولی شما به قرآن پشت کردید، و پرچم مخالفت خویش را برافراشتید»، «أرغبة عنه تریدون، ام بغیره تحکمون»(225)؛ آیا داوری جز قرآن بر می گزینید و یا به غیر آن حکم می رانید؟» آنگاه فاطمه علیهاالسلام با این آیه به آنان هشدار می دهد: «بِئْسَ لِلظّالِمینَ بَدَلاً»(226)، که ستمکاران، بد جایگزینی را برای قرآن انتخاب کرده اند.

آن حضرت پرده از چهره آنان برداشته و این آیه را تلاوت می کند: «وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الإسْلامِ دینَا فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»(227).

آیا، مردمی که «عترت و قرآن» را کنار نهاده اند، حقیقتاً به «آیین اسلام» باقی مانده اند؟ مگر اسلام جز قرآن و عترت، فرهنگنامه دیگری دارد؟ پس، نتیجه عمل شما مردم در واقع روی گرداندن از اسلام است، و به هوش باشید: «و هر کس دینی جز آیین اسلام را بپذیرد، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت در زمره زیانکاران جای خواهد داشت».

فاطمه علیهاالسلام در این سخنان که به منزله منشوری از معارف الهی است پس از داستان غصب خلافت، به «غصب فدک» اشاره کرده و چنین فرمود:

«ثمّ لم تریثوا الا ریث ان تسکن نغرتها...(228)؛ آن قدر درنگ نکردید، تا اسب سرکش خلافت رام گردد، دوباره اخگر در هیمه فتنه افکنده، و آن را مشتعل ساختید. ندای شیطانِ اغواگر را لبّیک گفته، و به خاموش ساختن انوار آیین حق و از میان برداشتن سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کمر بستید، زدودن کف از روی شیر را بهانه کرده، آن را پنهانی تا به آخر سرکشیدید. برای گوشه گیر و منزوی ساختن خاندان و فرزندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در کمین گاه نشستید. و ما، چاره ای جز شکیبایی ندیدیم، و همچون کسی که خنجر بر گلویش و تیغ سنان بر دلش نشسته باشد، سکوت نمودیم!

شما می پندارید که ما ارثی نداریم! کدام دختر از پدرش ارث نمی برد؟ مگر من، دختر پیامبر خدا نیستم؟ بدون شک شما آگاهید، و همچون آفتاب برای شما روشن است که من، دختر اویم.»

فاطمه علیهاالسلام «غصب فدک» را بازگشت از «احکام قرآن» دانسته و این دستور حکومت را، جائرانه و جاهلانه می داند و این آیه را گوشزد می کند: «أفَحُکمَ الْجاهِلِیةِ یبْغُونَ وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکما لِقَومِ یوقِنُونَ»(229)؛ مگر رسم جاهلیت را می جویید؟ برای مردمِ دارای یقین، چه حکمی از حکم خدا بهتر است؟

آنگاه، مسلمانان را مخاطب قرار داده و چنین فرمود: «ایها المسلمون أاُغلب علی ارثی؛ شما ای مسلمانان به هوش! آیا رواست که میراث پدرم را به زور از من بگیرند؟»

پس از آن، بر جفای خلیفه تاخته، و بر او بانگ زد: «یا ابن ابی قحافة! أفی الکتاب اللّه أن ترث اباک و لا ارث ابی؟...(230)؛ ای پسر ابو قحافه! آیا خدا گفته که تو از پدرت ارث ببری و من از میراث پدرم محروم باشم؟»

«لَقَدْ جِئتِ شَیئا فَرِیا».(231)

فاطمه علیهاالسلام عمل ابوبکر را تقبیح کرده و ناروا می شمارد. سپس حقانیت خویش و باطل بودن خصم را، بر «قرآن» عرضه و به آیاتی از قرآن مستدل می نماید:

«وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُودَ...»(232)؛ و سلیمان علیه السلام از پدرش داود علیه السلام ارث برد... .

و زکریا در دعایش از خداوند می خواهد که: «...فَهَبْ لِی مَنْ لَدُنْک وَلِیا یرِثُنِی وَ یرِثُ مِنْ ءالِ یعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا»(233)؛ خداوندا! به من از جانب خود فرزندی عطا کن تا میراث برِ من، و خاندان یعقوب باشد...

پیرامون «ارث ارحام» در قرآن چنین آمده:

«وَ اُولُوا الاَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَولی بِبَعْضٍ فِی کتابِ اللّهِ»(234)؛ به حکم کتاب خداوند در ارتباط با ارث، خویشاوندان به یکدیگر سزاوارترند.

و نیز می فرماید: «یوصیکمُ اللّهُ فی اَوْلادِکمْ لِلذَّکرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیینِ...»(235)؛ خداوند، شما را به فرزندانتان سفارش می کند که سهم پسر، دو برابر سهم دختر است...

و در همین ارتباط فرموده: «اِنْ تَرَک خَیرا اَلْوَصیةُ لِلْولِدَینِ وَ الاَْقْرَبینَ بِالْمَعْروُفِ حَقَّا عَلَی الْمُتَّقینَ»(236)؛ هرگاه یکی از شما را مرگ فرا رسد و مالی بر جای نهد، درباره پدر و مادر و خویشان به دیده انصاف سفارش کند؛ که این، شایسته پرهیزکاران است.

این، فروغ وحی بود؛ آیا چشم شما نمی بیند، و گوش شما نمی شنود؟ شما به خیال باطل خود، چنین پنداشته اید که من هیچ بهره و ارثی از پدر ندارم؟

و هیچ خویشاوندی و قرابتی میان ما وجود ندارد؟!»

آنگاه فاطمه علیهاالسلام فرمود:

«أفخصّکم اللّه بآیة اخرج منها ابی

...؟(237)؛ آیا خداوند، آیه ای در خصوص شما فرو فرستاده که پدرم از آن خارج است؟ یا پندار شما آن است که ما، دو ملت هستیم و من و پدرم هر یک به آیینی جدا سر نهاده ایم؟ و یا اینکه دعوی آن دارید که از پدر و پسر عمویم علی علیه السلام به خاصّ و عامّ قرآن آگاه و داناترید؟»

 

فاطمه علیهاالسلام بعد از آن که گستاخی آنان را به تصویر کشید و مدّعای آنها را با عرضه به آیات قرآن، پوچ و بی اساس ساخت، به آنان هشدار داد که: فرجام این تک تازی و بی مهابا بر مرکب قدرت سوار شدن و تاختن، بسیار بد است؛ زیرا آینده مخوف و ترسناکی در انتظار آنان خواهد بود.

فاطمه علیهاالسلام آنان را از آینده سخت و وحشتناکی که در پیش دارند، ترساند و با این جملات: «و عند السّاعة خسر المبطلون و لا ینفعکم اذ تندمون...» که ترجمانی از آیات قرآن اند،(238) آنان را از «روز رستاخیز» بر حذر داشت و این فراز از سخنان را با آیات قرآن، مستدل ساخت:

«لِکلِّ نَبَاءٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ»(239) و «مَنْ یأتیهِ عَذابٌ یخْزیهِ وَ یحِلُّ عَلَیهِ عَذابٌ مُقیمْ»(240).

در این حال، فاطمه علیهاالسلام به «انصار» نگریست؛ چون آنان بودند که در جریان هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله با حضرت پیمان بستند: «همان گونه که از خود و فرزندان خویش دفاع می کنند، از پیامبر و فرزندان آن حضرت دفاع کنند»(241).

اینک، حریم «دختر پیامبر خدا» شکسته شده، حقّ او در معرض غصب و چپاول قرار گرفته است. لذا آنان را مورد خطاب خود قرار داده و فرمود:

«ای جوانان و ای بازوان توانمند ملت، ای یاوران اسلام! شما را چه شده است؟ این سستی و تهاون برای چیست؟ چرا در مقابل ستمی که بر من روا شده، این گونه بی تفاوت هستید!

مگر پدرم رسول خدا نمی فرمود : «بزرگداشت مرد را درباره فرزندان هم باید پاس داشت»؟

چه زود رنگ باختید، و اوضاع دگرگون شد، و شما به بیراهه گام نهادید!

با اینکه می توانستید از حقّ من دفاع کنید، ولی چنین نکردید؟

آیا می گویید که محمّد صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و با رفتن او، همه چیز تمام شد؟!

البته مرگ او، ضربه هولناکی بود که بر پیکره اسلام وارد شد.

بدون شک، سینه اسلام و اهل ایمان از این ماتم مجروح و داغدار است.

فاجعه بزرگی بود که بر همه، غبار غم فرو ریخت و هر روز که بگذرد، عمق فاجعه و گستره آن آشکارتر خواهد شد. بدون شک، با غروب آن «خورشید عالم تاب» زمین، تاریک و ستارگان، بی فروغ اند. امیدها، نا امید و کوه ها، لرزان و حریم ها، شکسته و گرامیداشت ها، پایمال شد.

به خدا سوگند! مرگ او، حادثه ای بزرگ و ضایعه ای جبران ناپذیر بود، که هیچ حادثه ای بدان پایه نمی رسد!»

سپس این فراز از سخنان خود را با این آیه، مستدل ساخت:

«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاءِنْ مَاتَ اَوْ قُتِلَ اِنْقَلَبْتُمْ عَلَی اَعْقبِکمْ...»(242)؛ جز این نیست که محمد، پیامبری است که پیش از او، پیامبران دیگری هم بوده اند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به آیین سابق خود بازمی گردید؟ بازگشت هر کسی، زیانی متوجه خداوند نخواهد کرد! خداوند، پاداش سپاسگزاران را خواهد داد.

فاطمه علیهاالسلام در این خطبه (فدکیه) در پی آن است که:

الف) اهدافِ رسالت پیامبر خدا را، حفظ کند.

ب) و جلو انحراف به وجود آمده را، بگیرد.

لذا آن بانوی آسمانی، با سخنان آتشین خود، بر حرکت ارتجاعی آنان تاخته، فریاد بر آورد:

«آه! ای پسران قیله(243)، پیش دیدگان شما «میراث پدرم» به یغما رفت، حرمت خانه اش شکسته شد! در حالی که شما می بینید و می شنوید و این واقعه نقل محافل تان گشته و اخبارش به شما می رسد، ولی شما چون بیهوشان خاموش نشسته اید!؟ در حالی که سرباز و نیرو دارید، ولی از من دفاع نمی کنید، دعوتم را می شنوید و پاسخ نمی گویید!؟

فریاد من در میان شما طنین افکن است، اما چه سود که به فریادم نمی رسید، در حالی که شما در «شجاعت» زبان زد خاصّ و عام بوده و نیز در «خیر و صلاح» شهره آفاق گشته اید.

[شما که سابقه تابناکی دارید] با بت پرستان عرب درگیر شدید، رنج و محنت فراوان کشیدید، شاخ های گردنکشان و قوچان جنگی عرب را شکستید، و با جنگجویان خود دست و پنجه نرم نمودید.

شما بودید که پیوسته همگام با ما، در راه ما، و سر به فرمان ما داشتید تا اینکه اسلام به محور وجود ما به گردش آمد، و شیر در پستان مادر روزگار رو به فزونی نهاد، و نعره مشرکان گلوگیر شد، و لهیب دروغ فروکش کرد، و آتش کفر خاموش شد، و عامل تفرقه زمین گیر شد، و دین خدا نظام یافت.

اکنون پس از آن همه شکوه و جلال، چرا دم فرو بستید؟ و حقایق را پس از آشکار شدن، مکتوم می دارید؛ آن هم برابر مردمی که پیمان خود را شکستند و پس از قبول ایمان، راه شرک پیشه کردند؟»

فاطمه علیهاالسلام سخنان خود را با فروغ وحی، مصداق «نُورٌ عَلی نُور» نموده و این آیه را تلاوت می نماید:

«أَلا تُقاتِلوُنَ قَوْمَا نَکثوُا اَیمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِاخْراجِ الرَّسوُلِ وَ هُمْ بَدَئوُکمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ کنْتُمْ مُؤمِنینَ»(244)؛ آیا با مردمی که سوگند خود را شکستند و آهنگ اخراج رسول نمودند و بر ضدّ شما دشمنی آغاز کردند، نمی جنگید؟ آیا از آنها می ترسید؟ و حال آنکه اگر ایمان آورده باشید، سزاوارتر است که از خدا بترسید.

سپس می فرماید: «ولی به «تن آسایی» خو گرفته اید، و کسی را که از همه برای زعامت و اداره امور مسلمانان شایسته تر است (علی علیه السلام )، دور ساخته اید؟ و به آسودن در گوشه ای تن داده اید، و از فشار و تنگنای مسئولیت به «بی تفاوتی» روی آورده اید؟

آری، آنچه از ایمان و آگاهی در درون داشتید، بیرون افکندید، و آب گوارایی که نوشیده بودید، به سختی از گلو بر آوردید.»

فاطمه علیهاالسلام این فراز از سخنان خویش را به این آیه مزین نمود: «...اِنْ تَکفُروُا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الاَْرْضِ جَمیعَا فَاِنَّ اللّهَ لَغَنِی حَمیدٌ»(245). به آنان هشدار داد که: این بیراهه رفتن شما، به خدا زیان وارد نمی کند بلکه خود، فرجام ناگوار این کجروی را خواهید چشید.

آنگاه فرمود: «الا و قد قلت الّذی قلته علی معرفة منّی بالخذلان الّذی خامر صدورکم...(246)؛ هان آگاه باشید! من آنچه شرط بلاغ است، با شما گفتم. ولی می دانم گفتار من تأثیری نخواهد داشت، چون شما خوارید و در چنگال زبونی گرفتار. چه کنم که دلی پر خون دارم؟

از این رو، باز داشتن زبان شکایتْ از طاقتم بیرون است. اندوهی که در سینه ام موج می زند، بر این فضا جاری ساختم تا با شما «اتمام حجّت» کنم و عذری برای کسی باقی نماند.

اکنون که چنین است، این مرکب خلافت ارزانی شما، به آن محکم درآویزید، و هرگز رهایش مسازید. ولی آگاه باشید که پشت این شتر، مجروح و پای آن، تاول کرده و داغ ننگ بر چهره دارد و آیتی از خشم خدا و رسوایی ابدی، با او همراه است. [شما بدانید و آگاه باشید] که این حکومت و دنیامداری، شما را آسوده نخواهد گذارد تا به آتش خشم خداوندی برسید.»

فاطمه علیهاالسلام با لهیب آتش دوزخ چهره آنان را آزرده، و این فراز از سخنان خویش را که ترجمانی از وحی خداوند است با این آیات به پایان رساند:

«اَلَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الاَفْئِدَةِ»(247)؛ «وَ سَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبوُنَ»(248)؛ «... اعْمَلُوا عَلَی مَکانَتِکمْ اِنّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا اِنّا مُنْتَظِروُنَ»(249).

آن حضرت در فرازی دیگر، در جواب ابوبکر و حدیث ساختگی او فرمود:

«هرگز پیامبر خدا از کتاب الهی روی گردان نبود و مخالفت با احکام قرآن نمی کرد، بلکه پیوسته پیرو قرآن بود و در پرتو منهج قرآن راه می پیمود. با مکر و حیله به او پیرایه می بندید و این، تازگی ندارد؛ زیرا این، همانند دام هایی است که در زمان حیات آن حضرت برای نابودی اش می گسترانیدید.

به هر روی، این کتاب خداست که میان ما و شما به دیده انصاف حکم خواهد نمود. اوست که میزان و بیان کننده حقّ و باطل است».

در این قسمت از سخنان و پاسخ خویش، باز آیات ارث پیامبران را تلاوت کرد: «و ورث سلیمان داوود»(250). و نیز فرمود:

«می بینید که خداوند در آنچه مربوط به «سهمیه ارث» است، بیانی روشن دارد، و در باب واجبات و میراث و آن بهره هایی که از برای مردان و زنان مقرّر فرموده، به تفصیل سخن رانده است. پس این داوری شما، جفاکارانه است و این حکم شما، بر خلاف کتاب خدا.»

آنگاه با تلاوت آیه «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکمْ اَنْفُسَکمْ اَمْرَا فَصَبرٌ جَمیلٌ وَ اللّهُ الْمَسْتَعانُ عَلَی مَا تَصِفُونَ»(251) پاسخ خود را به پایان برد.

ابوبکر در مقام معارضه، پاسخی به فاطمه داد که وی نیز در جوابش فرمود:

«معاشر النّاس! المسرعة الی قیل الباطل، المغضیة علی الفعل القبیح الخاسر...(252)؛ ای مردمی که برای شنیدن سخن بیهوده در شتاب، و کردار زشت و زیانبار را نادیده می گیرید! آیا در قرآن نمی اندیشید و این کتاب هدایت را فراروی خود قرار نمی دهید:«اَفَلا یتَدَبَّرونَ الْقُرءانَ اَمْ عَلَی قُلوُبٍ اَقْفَالُها)(253)؛ آیا در قرآن نمی اندیشید یا بر دل هایتان قفل هاست؟

آری، شما کجا و اندیشیدن در قرآن! زیرا این کردار زشت شما بر لوح جانتان ظلمت و سیاهی افکنده و گوش ها و چشم های تان را پوشانده است. شما آیات قرآن را، تأویل و تفسیر به رأی نموده و به راهی رهنمون شدید، و بد معاوضه ای کردید.

به خدا سوگند! تحمل این بار، برایتان سنگین و سرانجامی ناگوار خواهد داشت. آنگاه که پرده ها به کنار رود، زیان این کار برای شما آشکار می گردد.

چه زیباست سروش وحی: «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللّهِ ما لَمْ یکوُنوُا یحْتَسِبوُنَ)(254) و «خَسِرَ هُنالِک الْمُبْطِلوُنَ».(255)

به راستی سخنان فاطمه علیهاالسلام چون گلواژه هایی است که عطر «آیات قرآن» در گلبرگ های آن جاری است و رایحه آسمانی دارد!

همچنین آن بانوی بزرگوار در جمع «زنان مهاجر و انصار» که به عیادتش مشرّف شده بودند، سخنانی بیان داشت که عطر وحی در آن موج می زند. آن حضرت سخنان خود را به آیات قرآن فروزنده و مدلّل نمود. در فرازی از آن گفتار، چنین می گوید:

«اصبحتُ واللّه عائفة لدنیاکم، قالِیة لرجالکم لفظتهم بعد ان عجمتهم...(256)؛ به خدا سوگند! از دنیای شما بیزارم، و آن را ناخوشایند می دانم، و بر مردان شما غضبناکم! یاد و نامشان را از دهان خود دور افکندم آن گونه که لقمه ناگواری را از دهان دور می افکنند، و از آنان متنفّرم پس از آنکه آنان را آزمودم.

چه زشت و ناپسند است کندی پس از تیزی شمشیر، و شکستگی نیزه ها، و اندیشه های تیره و تاریک!»

فاطمه پس از ترسیم سیمای آن نامردمان، با آیه «لَبِئسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ اَنْفُسُهُمْ اَنْ سَخِطَ اللّهُ عَلَیهِمْ وَ فِی العَذابِ هُمْ خالِدوُن»(257)؛ فرجام کارشان را گوشزد نموده و به آنان عذاب جاودانه خداوند را مژده می دهد.

به راستی چنین است سرانجام مردمی که پیمان و میثاق خود با خدا و رسولش را بشکنند، شمشیر بر چهره عدالت کشند، و «یاس پیامبر» را که شمیم ملکوتی اش جان پیامبر را، میهمان بهشت می ساخت پایمال کنند. این گونه نامردمان، باید به چنین «فرجام وحشتناکی» مبتلا گردند.

آن بانوی بزرگوار در قسمتی دیگر که جایگاه امامت را تبیین می کند می فرماید:

«ویحهم انی زحزحوها عن رواسی الرّسالة، و قواعد النّبوّة، و مهبط الرّوح الامین...(258)؛

وای بر آنان! چرا نگذاشتند «حق» در مرکز خود قرار گیرد، و «خلافت» بر پایه های نبوّت استوار ماند؟ آنجا که فرودگاه جبرئیل امین است...»

سپس به این آیه اشاره می کند: «اَلاَ ذلِک هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ»(259)؛ به یقین کاری کردند که زیانی آشکار است!

آری، مردمی که «امامت آسمانی» را تنزّل داده و لباس خاکی بر آن پوشانند، و آنچه بر آسمان نبوت می درخشد، در «سقیفه بنی ساعده» شکل دهند، پایانی جز «زیان» نخواهند داشت.

به راستی مقامی که فرود آمدِ فرشته وحی است، وقتی با مشورت مردمی که هنوز فاصله زیادی از عصر جاهلیت و فرهنگ آن نگرفته اند، تدبیر گردد، و انتخاب الهی به مردم واگذار شود، آیا این راه چه فرجامی خواهد داشت جز آنکه راهی خطرناک و پر از ضرر و زیان آشکار است؟!

فاطمه علیهاالسلام بخشی از این گفتار، «سیمای حکومت علوی» را چنین ترسیم می نماید:

«و باللّه لو تکافؤا علی زمام نبذه رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم لسار بهم سیرا سجحا لا یکلم خشاشه و لا یتعتع راکبه...(260)؛ به خدا سوگند! اگر مسلمانان پای در میان می نهادند، و علی علیه السلام را بر مسئولیتی که پیغمبر خدا به عهده او نهاده بود، قرار می دادند؛ آسان آسان، مردم را به راه راست رهنمون می گشت، و حقّ هر کسی را به او می رساند، چنان که کسی زیانی نبیند و هر کس آنچه کشته است، بچیند. تشنگان عدالت از سرچشمه معدلتش سیراب، و زبونان در پرتو صولتش دلیر می گشتند.

به پاس «دولت ایمان و تقوا» درهای حق بر آنان باز، و آبشار بیکران فیض بر آنان جاری می شد. اما چنین نکردند! و به زودی خداوند آنان را به کیفر آنچه کردند، عذاب خواهد کرد.»(261)

در فرازی دیگر، بازتاب «برکناری علی علیه السلام » را چنین بیان می دارد:

«الا هلُمَّن فاسمعن و ما عشتنّ الدّهر عجبا، الی ای لجأ استندوا، و بای عروة تمسّکوا؟...(262)؛ بیایید و بشنوید! شگفتا، روزگار چه بوالعجب ها در پس پرده دارد؛ چه بازیچه ها، یکی از پس دیگری، بیرون می آورد! به چه دژی پناهنده شدید و به کدامین دست گیره چنگ زدید؟(263)

به راستی جای تعجّب است! آخر «علی» اسوه قداست، اشرف مسلمانان و محبوب ترین آنان نزد خداوند است. در بهشت همنشین پیامبر، و در سایه عرش الرّحمن «لواء حمد» را بر دست دارد. بهشت، مشتاق جمال اوست، و خداوند بر حاملان عرش به وجودش مباهات می کند. زیارت سیمای او، عبادت است. آسمانیان، مشتاق زیارت او و بهشتیان، عاشق جمال اویند. او، خیرالبشر است. و بیان نامش عبادت است.»(264)

اکنون این چهره قدسی (امام علی علیه السلام ) از پیشوایی مسلمانان بر کنار، و ابوبکر بر کرسی خلافت و زعامت جای گرفته است. از این رو، فاطمه علیهاالسلام گفتارش را با اعجاب و شگفتی به این آیه مزین می نماید: «لَبِئْسَ الْمَولی وَ لَبِئْسَ الْعَشیرُ»(265).

آن حضرت بر «بانیان سقیفه» می خروشد و این گزینش را که محکوم عقل و نقل بود محکوم می نماید: هان! چه کسی را برگزیدید؟

«استبدلوا و اللّه الذّنابی بالقوادم، و العجز بالکاهل، فرغما لمعاطس قوم یحسبون انّهم یحسنون صنعا(266)؛ ... سر را گذاشته و به دم چسبیدند، پیشوا را رها کرده و به پَسوا روی آوردند، پی عامی رفتند و از عالم نپرسیدند. نفرین به مردمی نادان که تبهکارند و تبه کاری خود را نیک می پندارند!»(267)

آنگاه این آیه را تلاوت می کند: «اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکنْ لا یشْعُروُنَ»(268).

آری، مردمی که عهد خود با خدا و رسولش بشکنند، و شمشیر بر چهره عدالت کشیده، عقل را کنار زده، و به جهل پناه برند، بارزترین مظهر و مصداق این آیه می باشند.

فاطمه علیهاالسلام در ادامه می فرماید:

«ویحهم...؛ وای بر آنان! آیا آنکه مردم را به راه راست می خواند، سزاوار پیروی است یا آنکه خود، راه را نمی داند؟ در این باره چگونه داوری می کنید؟ به خدایتان سوگند! آنچه نباید بکنند، کردند. نواها، ساز و فتنه ها، آغاز شد. حال، لختی بپایید! تا به خود آیند و ببینند چه آشوبی خیزد، و چه خون ها ریزد، و شهد زندگی در کام ها، شرنگ و جهان پهناور بر همگان، تنگ گردد. آن روز «زیانکاران» را باد در دست است و آیندگان به گناه رفتگان گرفتار و پای بست.

اکنون آماده باشید! که گرد بلا، انگیخته شد و تیغ خشم خدا از نیام انتقام، آهیخته! شما را نگذارد تا دمار از روزگارتان بر آرد، آنگاه دریغ سودی ندارد، جمع شما را بپراکند و بیخ و بنتان را برکند.»(269)

سپس گفتار خود را که ترجمانی از علم الهی اوست با سخن خدا آغاز، و این آیه را فرا روی مسلمانان قرار می دهد: «اَفَمَنْ یهْدی اِلَی الْحَقِّ اَحَقُّ اَنْ یتَّبَعَ اَمَّنْ لا یهدّی اِلاّ أَنْ یهْدی، فَما لَکمْ کیفَ تَحْکمُونَ»(270).

و پایان این فراز از گفتارش را نیز به آیه ای دیگر پیوند می دهد:

«فَعُمِّیتْ عَلَیکمْ أَنُلْزِمُکمُوها وَ اَنْتُمْ لَها کارِهُونَ»(271)؛ دریغا که شما را دیده حقیقت بین نیست! من، شما را به رحمت و سعادت فرا می خوانم و شما اظهار تنفّر می نمایید!

انس با قرآن

حضرت فاطمه علیهاالسلام «آموزه های قرآن» را در زندگی عبادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اش ترجمه کرد. چرا که او شاگرد و تربیت شده «آموزگار قرآن» بود.

سلمان می گوید: «داخل خانه زهرا شدم، دیدم در همان حالی که مشغول کار خود بود و جوها را آسیاب می کرد، قرآن می خواند».(272)

او، وصیت می کند: در شب اوّل قبرش بر سر مزار عرشی اش «قرآن» تلاوت کنند و «دعا» بخوانند.(273)

و از همین انس او با قرآن بود که «فضّه» خادمه او به غیر از قرآن، لب نگشود و جز با قرآن، پاسخ نداد.(274)

و بر اساس روایات: آن حضرت در صحرای محشر «قرآن» را زمزمه می کند.(275) و هنگام داخل شدن به بهشت هم «آیات قرآن» را می خواند.(276)