پاره پيامبر (صلي الله عليه و آله)
(الگوى كمالات بانوان)

عبدالكريم بى آزار شيرازى

- ۵ -


تعليم گرفتن حكمت از پدر

فاطمه ى زهرا (س)، اين بانوى حكيمه، در كنار پدر حكمت آموز خويش درسهاى حكمت مى آموخت. به عنوان نمونه، پيغمبر اكرم (ص) به حكمت سرماى بهار اشاره كردند و فرمودند:

«اغتنموا برد الرّبيع»:

گفت پيغمبر ز سرماى بهار
تن مپوشانيد ياران زينهار

زآنك با جان شما آن مى كند
كان بهاران با درختان مى كند

ليك بگريزيد از سرد خزان
كان كند كو كرد با باغ و رزان

روزى در حالى كه باران مى بارد، فاطمه ى حكيمه از پدر پرسيد كه حكمت باران امروز چيست؟

گفت صدّيقه كه اى زبده ى وجود   حكمت باران امروزين چه بود
اين ز بارانهاى رحمت بود يا   بهر تهديد است و عدل كبريا
اين از آن لطف بهاريات بود   يا ز پاييزىّ پر آفات بود
گفت اين از بهر تسكين غم است   كز مصيبت بر نژاد آدم است
گر بر آن آتش بماندى آدمى   بس خرابى درفتادى و كمى
اين جهان ويران شدى اندر زمان   حرصها بيرون شدى از مردمان

[مثنوى مولوى، دفتر اول، 2046- 2065.] قرآن نه تنها از نظر معنى بلكه از نظر سبك در نهايت فصاحت و بلاغت و زيبايى و استحكام است، چنانكه خود مى فرمايد:

اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِىَ... [زمر/ 23.] خداوند زيباترين سخن را فرو فرستاد؛ كتابى كه (مطالب و كلمات آن) دو به دو شبيه و قرينه ى يكديگر است...

به شرايع و قوانين الهى نيز حكمت و احكام عملى گفته مى شود زيرا بجا و بمورد و به بهترين وجه و همراه با مناسب ترين و محكم ترين قوانينى است كه انسان را از ظلم و زشتى ها بازمى دارد و به عدل و ساير كمالات مى رساند.

فاطمه ى زهرا (س) كه در دامان پيامبر حكمت آموز و مكتب قرآن حكيم پرورش يافته،در قالب و سبكى ادبى شبيه به سبك قرآن كه مطالب و كلمات آن دو به دو شبيه و قرينه ى يكديگر است و به شيوه اى نه شعر و نه نثر بلكه برتر از آن دو، به بيان حكمتهاى الهى در توحيد و آفرينش جهان و خلقت انسان و بعثت پيامبر و حكمت قرآن و قوانين و احكام پرداخته است كه نمونه ى آن را از نظر مى گذارنيم:

حكمت توحيد

اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما اَنْعَمَ: سپاس خداى را بر آنچه انعام كرد و َ لَهُ الشُّكْرُ عَلى ما اَلْهَمَ: و او را شكر براى آنچه الهام كرد و َ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ: و حمد و ثنا به خاطر آنچه پيشكش فرمود مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَءَها: از عموم نعمتهايى كه آغاز كرد و َسُبُوغ الاءِ اَسْداها: و مواهب بيكرانى كه به ما ارزانى داشت و َ تَمام مِنَنٍ والاها: و عطاياى پياپى كه ما را مشمول آن كرد.

جَمَّ عنِ الْاِحْصاءِ عَدُدَها: نعمتهايى كه از شماره بيرون است تعدادشان و َ نَاى عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها: و قابل جبران نيست زمانشان و َ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراكِ اَبَدُها: و خارج از ادراك است انتهايشان و َنَدَبَهُمْ لِاِسْتِزادَتِها بِالُّشكْرِ لِاِتِّصالِها: و بندگان را فراخواند براى شكرشان تا افزون و مستمر سازد مواهبشان و َاسْتَحْمِدَ اِلَى الْخَلائِق بِاِجْزالِها: و خلايق رابه حمد فراخواند براى تكميلشان و َثَنّى بالنَّدبِ الى اَمْثالِها: و آنان را تشويق كرد براى به دست آوردن همانندشان . و َاَشْهَدُاَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللّه: و شهادت مى دهم كه معبودى نيست جز خدا، و َحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ: يكتاست و شريكى نيست براى او ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْويلَها: كلمه اى كه قرار داد اخلاص را به عنوان تأويل آن و َ ضَمَّنَ الْقُلُوب مَوْصُولَها: و دلهاى مشتاق گره خورده است با آن و َ اَنارَ فِى الْفِكْرِ مَعْقُولَها: و پرتوافكن گشته در انديشه دلايل عقلى آن؛ الْمُمْتَنِعُ مِنَ الْأبْصارُ رُؤْيَتُهُ: خدايى كه غير ممكن گشته است با اين چشمها ديدن او و َ مِنَ اْلاَلْسُنِ صِفَتُهُ: و با زبان بيان كردن صفات او و َ مِنَ الْاَوْهامِ كَيْفِيَّتُهُ: و با انديشه ها درك چگونگى و كيفيت ا و

پرتو نور سرادقات جلالش   از عظمت ماوراى فكرت دانا
خود نه زبان در دهان عارف مدهوش   حمد و ثنا مى كند، كه موى بر اعضا
هر كه نداند سپاس نعمت فردا   حيف خورد بر نصيب رحمت فردا
بار خدايا مهيمنىّ و مدبّر   وز همه عيبى منزّهى و مبرّا
ما نتوانيم حقّ حمد تو گفتن   با همه كرّوبيان عالم بالا
سعدى از آنجا كه فهم اوست سخن گفت   ورنه كمال تو وهم كى رسد آنجا

سعدى

حكمت آفرينش جهان و انسان

اِبْتَدَعَ الْاَشْياءَ لا مِنْ شَىْ ءٍ كانَ قَبْلَها: اشياء (جهان و موجودات) را ابداع نمود بى آنكه چيزى پيش از آن وجود داشته باشد و َ اَنْشَأَها بِلا اِحْتِذاءٍ اَمثِلَةٍ اِمْتَثَلَها: و همه ى آنها را پديد آورد بى آنكه الگو و نمونه اى قبل از آن باشد.

كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ: آنها را ايجاد كرد با قدرتش و َ ذَرَئَها بِمَشيَّتِهِ: و آنها را بيافريد با اراده اش مِنْ غَيْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَكْوينِها: بى آنكه نيازى داشته باشد به آفرينش آنها و َ لا فائِدةٍ لَهُ فى تَصْويرِها: و يا فايده اى برايش داشته باشد صورت بندى آنها اِلّا تَثْبيتاً لِحِكْمَتِهِ: جز براى برقرار كردن حكمتش و َ تَنْبيهاً عَلى طاعَتِهِ: و هشدار و آگاهى بر طاعتش و َ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ: و آشكار كردن قدرتش و َ تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ: و عبوديت خلايقش و َ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ: و عزّت بخشيدن به دعوتش.

ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ: سپس پاداش مقرر داشت براى طاعتش و َوَضَعَ الْعِقابَ عَلى مَعْصِيَتِهِ: و عقاب مقرر داشت براى معصيتش ، زيادَةً لِعبادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ: و رهايى بخشد بندگان را از نقمتش و َ حياشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ: و سوق دهد آنان را به سوى بهشتش.

حكمت بعثت پيامبر

و َ اَشْهَدُ اَنَّ اَبى مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ: و گواهى مى دهم كه پدرم محمد بنده ى اوست و فرستاده اش.

اَخْتارَهُ وَ اَنْتَجَبَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ: برگزيدش و بيافريدش پيش از آنكه بفرستدش و َ سَمّاهُ قَبْلَ اَنِ اجْتَبَلَهُ: و براى اين مقام وى را نامزد كرد قبل از اينكه بيافريندش و َاصْطَفاهُ قَبْلَ اَنِ ابْتَعَثَهُ: و او را برگزيد قبل از آنكه برانگيزدش اِذِ الْخَلائِقُ بالْغَيبِ مَكْنُونَةٌ: آنگاه كه بندگان در عالم غيب از ديده پنهان بودند و َ بِسِتْرِ الْأَهاويلِ مَصُونَةٌ: و در پس پرده هاى، هول انگيز مصون بودند و َ بِنَهايَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ: و به آخرين مرز عدم مقرون بودند.

عِلْماً مِنَ اللَّه بِمائِلِ الاُمُور: اين از آن رو بود كه خداوند دانا بود به سرانجام امور. و َ اِحاطَةً بِحوادِثِ الدُّهُور: و احاطه داشت به رويدادهاى روزگاران و َ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْمَقْدُور: و شناخت كامل داشت به زمان وقوع مقدّرات و سرنوشتها .

اَبْتَعَثَهُ اللّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ: خداوند او را مبعوث گرداند براى اتمام كارش و َ عَزيمَةً عَلى اِمْضاءِ حُكْمِهِ: و خواست وى را براى امضاء و اجراى حكمش و َ اِنفاذاً لِمَقاديرِ حَتْمِهِ: و تنفيذ مقدّرات حتميش.

فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فى اَدْيانِها: پس، ديد كه امّتها فرقه فرقه شده اند در دينها عُكَّفاً عَلى نيرانِها: گروهى در حال اعتكافند بر گرد آتشها و َ عابِدَةً لِاَوْثانِها: و گروهى عبادت كننده اند براى بتها و َ مُنْكِرَةً لِلّهِ مَعَ عِرفانِها: و گروهى خدا را منكرند با اينكه او را مى شناسند.

فَانَارَ اللّه بِمُحَمَّدٍ (ص) ظُلَمَها: خداوند روشن ساخت با نور محمد ظلمتها را و َ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها: و كنار زد از دلها تيرگيها را و َ جَلّى عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها: و برطرف ساخت از جلوى ديدگان ابرها را.

قامَ فِى النّاسِ بِالْهِدايَةِ: او قيام كرد در ميان مردم با مشعل هدايت و َ اَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوايَةِ: و آنان را رهايى داد از درّه ى ضلالت و َبَصَرَهُمْ مِنَ الْعَمايَةِ: و چشمانشان را بينا ساخت از كوردلى و َ هَداهُم اِلى الدّينَ الْقَويم: و آنان را رهنمون گشت به دين پايدار و َ دَعاهُمْ اِلَى الطَّريقِ المُسْتَقيم: و دعوتشان كرد به راه راست.

ثُمَّ قَبْضَهُ اللَّهُ اِلَيْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ: سپس جان او را به سوى خود گرفت و َاخْتِيارٍ وَ رَغْبَةٍ وَ ايثارٍ: با رأفت و اختيار و رغبت و ايثار.

مُحَمَّدٌ (ص) عَنْ تَعَبَ هذِهِ الدّار: و سرانجام محمّد (ص) از رنج اين سراى آسوده شد فى راحَةِ قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِكَةِ الْاَبْرار: و هم اكنون قرار گرفته است در ميان فرشتگان ابرار و َ رِضْوان الرَّبِّ الْغَفّار: و خشنودى و رضوان پروردگار غفّار و َ مُجاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبّار: و مجاورت و همسايگى فرمانرواى جبّار.

صَلَّى اللَّه عَلى اَبى نَبِيِّهِ درود خدا بر پدرم پيامبر او و َ اَمينِهِ عَلَى الْوَحْىِ وَ صَفِيِّهِ: و امين او بر وحى و برگزيده ى او و َ خِيَرَتِهِ مِنْ الْخَلْقِ وَ رَضِيِّهِ: و انتخاب شده ى او از ميان خلق و شخص مورد رضايت او. و َالسَّلامُ عَلَيْهِ وَ رَحْمَةُ اللّه و بَرَكاتِهِ: و سلام بر او باد و رحمت خدا و بركات او.

هدف بعثت تفرقه زدايى فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فى اَدْيانِها...

پس ديد كه امّتها فرقه فرقه شده اند در دينها...

اين قسمت از كلام حكمت آموز فاطمه (س) تفسير اين آيه است كه مى فرمايد:

كانَ النّاسُ اُمّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ اَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ... (بقره/ 213) مردم امّت واحدى بودند كه با هم به اختلاف پرداختند و خداوند پيامبران را نويددهنده و هشداردهنده برانگيخت و با آنان بحق كتاب آسمانى فرستاد تا ميان مردم در آنچه اختلاف كرده بودند حكم كند... و َ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَيْكُمْ قرآن كتاب عهدنامه ى خداست كه تقديم كرده آن را به شما قرآن همچون تورات و انجيل عهدنامه اى است ميان خدا و انسان و از اين رو به تورات «عهد قديم» و به انجيل «عهد جديد» و به قرآن «عهد اخير» گفته مى شود [سيد قطب: تفسير فى ظلال القرآن، ج 1، ص 82.]

از آن روزى كه ما را آفريدى
وثيقت نامه اى بر ما نوشتى

(نظامى گنجوى)

امام صادق (ع) نواده ى فاطمه (س) مى فرمايد:

اَلْقُران عَهْدُ اللَّهِ اِلى خَلقِهِ فَقَدْ يَنْبَغى لِلْمَرءِ الْمُسْلِمِ اَنْ يَنْظُرُ فى عَهْدِهِ وَ اِنْ يَقْرَأُ مِنْهُ فى كُلِّ يَوْمٍ خَمْسينَ ايَة [و سائل الشيعه، ج 4، ص 849.] قرآن عهدنامه ى الهى است به آفريدگانش، بنابراين سزاوار است كه شخص مسلمان به عهدنامه اش بنگرد و روزى پنجاه آيه ى آن را بخواند. و َ النُّورِ السّاطِعُ وَ الضِّياءِ اللّامِع قرآن نور تابان و روشنايى رخشان در زمان آيةالله العظمى بروجردى پيرمردى روستايى به نام كربلايى كاظم تويسركانى، به امامزاده ى روستا رفت و در آنجا در حالتى ميان خواب و بيدارى به او گفته شد آيات نوشته شده بر بالاى ضريح را بخوان. وى اظهار داشت من سواد ندارم. باز گفته شد بخوان، مى توانى. وقتى چشم مى اندازد متوجه مى شود كه بخوبى مى تواند آيات را بخواند و بعداً درمى يابد كه خداوند وى را مشمول لطف بزرگى كرده و حافظ تمامى قرآن شده است. اهالى او را به قم نزد آيةاللَّه العظمى بروجردى بردند و در آنجا عده اى مأمور شدند كه وى را مورد آزمايش قرار دهند. استاد ما يكى از امتحان كنندگان بود. ايشان مى گفتند كتاب تفسير را به جاى قرآن به دستش داديم، بلافاصله گفت اين قرآن نيست اما با دست آياتى را كه لابلاى سطرها و عبارات كتاب بود نشان داد و گفت اينها آيات قرآن است. پرسيدم شما كه سواد ندارى چطور با اين سرعت اين آيات را از لابلاى مطالب كتاب تشخيص مى دهى؟ كربلايى كاظم اظهار داشت آيات قرآن نور مخصوصى دارند، من از نورشان آنها را تشخيص مى دهم.

حكمت قرآن

ثُمَّ الْتَفَتَتْ (ع) اِلى اَهْلِ الْمَجْلِسِ وَ قالَتْ: سپس فاطمه (س) رو به اهل مجلس كرد و فرمود:

اَنْتُمْ عِبادُ اللّهِ نَصْبُ اَمْرِهِ وَ نَهيِهِ: شماييد اى بندگان خدا اى بندگان خدا مسئولان امر و نهى او مسئولان امر و نهى او و َ حَمَلَةُ دينِهِ وَ وَحْيِهِ: و حاملان دين و وحى او، و َ اُمَناءُ اللّهِ عَلى اَنْفُسِكُم: و نمايندگان خدا بر خويشتن و َ بُلَغاؤُهُ اِلَى الْاُمَم: و مبلّغان او به سوى امّتها و َ زَعيمُ حَقٍّ لَهُ فيكُم: و رهبر حق الهى در ميان شما و َ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَيْكُم: و (قرآن) عهد خدا كه تقديم كرده آن را به شما و َ بَقِيَّةٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَيْكُم: و آثارى كه جانشين گرداند شما را بر آنها ، كِتابُ اللَّهِ النّاطِق: يعنى كتاب اللَّه ناطق و َ الْقُرْانِ الصّادِق: و قرآن صادق و َالنُّورِ السّاطِع: و نور تابان و َ الضّياءِ اللّامِع: و روشنايى رخشان؛ بَيِّنَةٌ بَصائِرُهُ: كتابى كه آشكار است دلايلش مُنكَشِفَةُ سَرائِرُهُ: و قابل كشف است اسرارش مُتِجَلِّيَةُ ظَواهِرُهُ: و پُر نور است ظواهرش مُغْتَبَطٌ بِهِ اَشْياعُهُ: و افتخار مى كنند به آن پيروانش ، قائِدٌ اِلَى الرِّضْوانِ اَتْباعُهُ: و به بهشت رضوان رهنمون است عاملان را ، مُؤَدٍّ اِلَى النِّجاةِ اسْتِماعُهُ: و به ساحل نجات مى رساند شنوندگان را؛ بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةُ: با آن مى توان رسيد به دلايل روشن و نورانى و َ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ: و واجبات تفسير شده، و َ محارِمُهُ الْمُخَدَّرَةُ: و محرّمات تشريح شده، و َالْبَيِّناتُهُ الْجالِيَةُ: و دلايل روشن و آشكار آن و َ بَراهينُهُ الْكافِيَةُ: و براهين كافى آن و َ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ: و فضايل مستحبى آن و َ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ: و رخصتهاى اعطا شده ى آن و َ شرايِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ: و شرايع و قوانين مكتوب آن. و َ طاعَتَنَا نِظاماً لِلْمِلَّةِ و َ اِمامَتَنا اَماناً مِنَ الْفِرْقَةِ و اطاعت و پيروى ما موجب نظام ملّت اسلام و امامت ما پناهى از تفرقه و پراكندگى است از آغاز تاريخ همواره دو نوع سياست جريان داشته است: يكى سياست الهى بر پايه ى توحيد و همبستگى به رهبرى پيامبران و امامان و عالمان راستين، و ديگرى سياست طاغوتى بر پايه ى شرك و تفرقه و جدايى به رهبرى زمامداران طاغوتى و استكبارى. زيرا به همان اندازه كه حيات و بقاى حكومت اسلامى و مردمى به نظر و وحدت ميان امّت بستگى دارد، حكومت طاغوتى و استعمارى به تفرقه و جدايى ميان مردم وابسته است، چنانكه فرعون با اين سياست بر مردم سلطنت و گردنكشى مى كرد (قصص/ 4).

فاطمه ى زهرا (س) در سخن حكيمانه ى خود مى فرمايد امامت براى حفظ نظام و تبديل افتراق امّت به وحدت است، چنانكه امام على (ع) آنچنان با تدبير الهى و صبر انقلابى اختلاف ميان مسلمانان را بعد از پيامبر (ص) به وحدت تبديل كردند كه مسلمانان به جاى جنگ و اختلاف داخلى به صدور انقلاب اسلامى پرداختند و در مدت كوتاهى دو امپراتورى عظيم و پهناور روم و پارس را به اسلام درآوردند و مصر و عراق و فلسطين را تصرف كردند.

حكمت احكام

1- فَجَعَلَ اللَّهُ الْايمان تَطْهيراً لَكُم مِنَ الشِّرْكِ: خداوند ايمان را وسيله ى پاك گرداندن شما از شرك قرار داد.

2- وَ الصَّلوةَ تَنْزيهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ: و نماز را وسيله ى منزّه ساختن شما از كبر 3- وَ الزَّكوة تَزْكِيَةً لِلنَّفْسِ و نِماءً فى الرِّزْقِ: و زكات را موجب تزكيه ى نفس و رشد در روزى 4- وَالصِّيامَ تَثْبيتاً لِلْاِخْلاصِ: و روزه را مايه ى برقرارى اخلاص 5- وَالْحَجَّ تَشْييداً لِلدّينِ: و حج را وسيله ى استحكام دين 6- والْعَدْلَ تَنْسيقاً لِلْقُلُوبِ: و عدالت را مايه ى پيوند دلها 7- وَ طاعَتَنَا نِظاماً لِلْمِلَّةِ: و اطاعت ما را موجب نظام ملت اسلام 8- وَ اِمامَتَنا اَماناً مِنَ الْفِرْقَةِ: و امامت را پناهى از تفرقه و پراكندگى 9- وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ: و جهاد را سبب عزّت اسلام 10- وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِحْبابَ الْاَجْرِ: و صبر را مايه ى كسب پاداش 11- وَ الْاَمرِ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ: و امر به معروف را وسيله اى براى اصلاح توده ى مردم 12- وَبِرَّ الْوالِدَيْنِ وَقايَةً مِنَ السَّخْطِ: و نيكى به پدر و مادر را عامل پيشگيرى از خشم خدا 13- وَصِلَةَ الْاَرْحامِ مِنماةً لِلْعَدَدِ: وصله ى رحم را مايه ى افزايش جمعيت و نير و 14- وَالقِصاصَ حِقناً لِلدِّماءِ: و قصاص را وسيله اى براى جلوگيرى از خونريزى 15- وَالْوفاءِ بِالنَّذْرِ تَعريضاً لِلْمَغففِرَةِ: و وفاى به نذر را وسيله اى براى عرضه ى مغفرت 16- وَ تَوْفِيَةَ الْمكائيلَ وَالمَوازينَ تَغْييراً لِلْبَخْسِ: و وفاى به وزن و پيمانه را وسيله اى براى مبارزه با كمبودها 17- وَ النَّهى عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزيهاً عَنِ الرِّجْسِ: و نهى از شرابخوارى را سبب پاكسازى از پليدى 18- وَاجْتِنابِ القَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّعنَةِ: و اجتناب از نسبت ناروا را حجابى از براى غضب الهى 19- وَ تَرْكَ السِّرْقَةِ ايجاباً لِلْعِفَّةِ: و ترك دزدى را موجب عفّت نفس ، 20- وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ اِخْلاصاً بِالرَّبُوبِيَّةِ فَاتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ اِلّا وَ اَنْتُم مُسْلِمُون وَاَطيعُوا اللَّهَ فيما اَمْرَكُمْ بِهِ وَ نَهاكُمْ عَنْهُ فَاِنَّهُ اِنّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء: و خداوند شرك را به جهت اخلاص نسبت به وى و به ربوبيت حرام گرداند. بنابراين، حق تقواى الهى را بجاى آوريد و جز با تسليم در برابر وى نميريد و خدا را در آنچه امر يا نهى كرده است اطاعت كنيد كه در ميان بندگان خدا عالمان از او مى ترسند [اين خطبه در منابع بسيار از كتب شيعه و سنّى آمده است از جمله: الشافى سيّدمرتضى، ص 231؛ كشف الغمّه ى اربلى، ج 2، صص 40- 52؛ شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحديد، ج 16، ص 236؛ تفسير كشاف، ج 1، در تفسير آيه ى «ذى القربى»؛ سيره ى حلبى، ج 3، ص 390؛ صحيح مسلم، ج 2، ص 72؛ عقدالفريد، ج 2، ص 6: مسند احمد، ج 1، ص 60؛ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 172؛ اسدالغابه ى ابن اثير، ج 2، ص 522؛ وسائل الشيعة، ج 1، صص 13 و 14.]

ويژگيهاى پيامبرگونه

مقدّمه

و َ اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَريَمُ اِنَّ اللّهَ اصْطَفيكِ... [آل عمران/ 42.] و آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم، خداوند تو را برگزيد...

در قاموس كتاب مقدس آمده است كه زنان پيغمبران را نبيّه مى گفتند [اشقياى نبى، 8: 3.] و بعضى زنان ديگر هم مثل مريم خواهر موسى و هارون [سفر خروج، 15: 20.]، دبور [سفر داوران، 5: 1.] حنّه مادر سموئيل [كتاب اول سموئيل نبى، 2: 1.] حلده همسر شلّوم [كتاب پادشاهان، 22: 14.]، حنّه دخت فنوئيل [كتاب لوقا، 2: 36.] و دختران قيليپس [كتاب اشعياى نبى، 21: 9.] نبوّت مى كردند.

جيمز هاكس مى نويسد:

«مقصود از نبوّت اخبار از خدا و امورات دينيه مخصوصاً خبر از آينده مى باشد. مثلاً هارونْ نبى خوانده شده است زيرا كه به واسطه ى فصاحت و نطّاقى اش از جانب موسى خبر مى داد و تكلّم مى كرد [سفر خروج، 7: 1.]، يا انبياى عهد عتيق همواره از شريعت موسوى سخن مى راندند» [قاموس كتاب مقدس، ص 873.]

خاصه ى انبياء در حضرت مريم و فاطمه

در تفسير روح المعانى آلوسى بغدادى آمده است كه بعضى به آيه ى «وَ اِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ اِنَّ اللّهَ اَصْطَفيكِ» براى نبوّت حضرت مريم (ع) استدلال كرده اند زيرا سخن گفتن فرشتگان با وى نبوّت را اقتضا مى كند. و شيخ تقى الدين السبكى در حلبيات و ابن السيد قول به نبوّت حضرت مريم را ترجيح داده و خاطر نشان كرده اند كه ذكر آن حضرت با انبياء در سوره ى انبياء قرينه ى قوى بر اين مطلب است. آنگاه مى گويند بنابراين قول، باز هم فاطمه ى زهرا (س) از مريم (ع) بالاتر است، زيرا با پاره اى از روح وجود و سيّد كلّ موجود (فاطمة بضعة منّى) چيزى برابرى نمى كند «و اين الثُّريّا من يد المتناول».

آلوسى مى افزايد:

«پيغمبر (ص) مى دانست كه فاطمه (س) بعد از وى چندان عمر قابل توجهى نخواهد داشت كه بتوان دين را از وى اخذ كرد و اگر مى دانست كه فاطمه (س) بعد از وى زنده مى ماند، چه بسا مى فرمود: (خُذُوا كُلَّ دينَكُمْ عَنِ الزَّهْراء» (تمام دين خود را از زهرا فراگيريد)» [آلوسى بغدادى: تفسير روح المعانى، ج 3، صص 154- 156.] امام خمينى رضوان اللّه عليه در اينباره مى فرمايند:

«تمام هويّتهاى كمالى كه در انسان و زن متصور است در فاطمه ى زهرا سلام اللَّه عليهاست؛ زنى كه تمام خاصه هاى انبياء در اوست؛ زنى كه اگر مرد بود، نبّى بود؛ زنى كه اگر مرد بود، به جاى رسول الله بود. تمام حيثيت زن و تمام شخصيت زن، معنويات، جلوه هاى ملكوتى، جلوه هاى الهى و جبروتى، جلوه هاى ملكى و ناسوتى همه در اين موجود مجتمع است. صدّيقه ى طاهره از مرتبه ى طبيعت شروع كرده است و حركت كرده است، حركت معنوى با قدرت الهى، با دست غيبى، با تربيت رسول الله (ص) مراحل را طى كرده تا رسيده است به مرتبه اى كه دست همه از او كوتاه است.» [26/ 2/ 58، به نقل از صحيفه ى نور، ج 6، ص 185.]

فاطمه و مريم، نمونه ى قانتات

.. و صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتين [تحريم/ 12.] .

.. و مريم كلمات پروردگار خويش و كتابهاى آسمانى او را با كمال ايمان تصديق كرد و از قانتين بود.

قانتين و قانتات از مادّه ى قنوت است و قنوت از نظر راغب دوام طاعت توأم با خضوع معنى مى دهد [مفردات الفاظ القرآن الكريم، ص 428.] از نظر طبرسى قنوت به بر اساس آيه ى فوق دميده شدن روح الهى در مريم دختر عمران پاداشى بود در برابر پاكدامنى و دوام اطاعت و نماز و دعا و سكوت وى (فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا) [تحريم/ 12.] فاطمه ى زهرا (س) نيز آنچنان به خداى خود تعلق داشت و به درگاه او التجا مى كرد كه پيامبر اكرم (ص) اين دعا را به وى تعليم دادند:

يا حَىُّ يا قَيُّومُ بِرَحْمَتِكَ اَسْتَغيث فَلا تَكِلْنى اِلى نَفْسى طَرْفَةَ عَيْن وَ اَصْلِح لى شَأْنى كُلّه [رجوع شود به جمع الجوامع، ج 1، ص 975؛ سفر الفردوس ديلمى، حديث 8653؛ سيدة نساء اهل الجنة، فاطمة الزهراء، علامه محمد عبدالرؤف بن على بن زين العابدين المنادى، رياض، مكتبة الساعى، ص 68.] اى زنده و اى پاينده، به رحمتت استغاثه مى كنم، پس مرا لحظه اى به خود وامگذار و تمام كارهايم را برايم اصلاح فرما.

اين روايت را بيهقى و ابن عدى و ديلمى نقل كرده اند.

فاطمه و مريم، نمونه ى صادقات

در ميان بنى اسرائيل حضرت مريم نمونه ى راستگويى و صداقت بود تا جايى كه خداوند در حقش فرمود: و مادر عيسى زن راستگويى بود «وَ اُمُّهُ صِدّيقَةٌ» [مائده/ 75.] در ميان مسلمانان نيز فاطمه ى زهرا (س) آنچنان نمونه و الگوى صداقت و راستگويى بود كه ملقّب به صدّيقه شد و اهل سنّت از عايشه روايت مى كنند كه درباره ى فاطمه (س) اظهار داشت:

راستگوتر از فاطمه جز پدرش نيافتم:

ما رَأَيْتُ اَحَداً كانَ اَصْدَقُ لَهْجَةً مِنْ فاطِمَةِ اِلّا اَنْ يَكُونَ الَّذى و َلَدَها

[المستدرك حاكم، ج 3 صص 160- 161. اين روايت را ذهبى روايت صحيح خوانده و با آن موافقت كرده است.]

پاره ى پيامبر در دوران تنگدستى همواره به فكر يتيمان، اسيران و مسكينان بود و وقتى پيامبر اكرم (ص) فدك را به او بخشيدند باز نيازمندان را از ياد نبرد و درآمد آن را جز اندكى همه را ميان افراد كم درآمد تقسيم مى كرد.