جرعه اى از كوثر
پژوهشى پيرامون اسامى و القاب فاطمه زهرا (س)

عليرضا سبحانى نسب

- ۵ -


مواردى كه مى توان نام خانوادگى را تغيير داد

13- اشخاص مى توانند در موارد ذيل درخواست تغيير نام خانوادگى خود را بنمايند.

1- 13- نام خانوادگى بيش از دو كلمه و يا بيش از يك كلمه و يك حرف يا عدد يا پيشوند و يا پسوند و يا به طور مطلق يا مضاف نام محل باشد، مانند: دو اصل تهرانى، على نژاد مطلق و عدنان تكان.

2- 13- نام خانوادگى از واژه هاى مستهجن و ناپسند تركيب شده باشد، مانند: گداپور، پدر سوخته ولش.

3- 13- نام خانوادگى از واژه هاى خارجى باشد، مانند: آمريكايى، يا على اف براى ايرانيان غير مهاجر، يا آراكليان براى مسلمانان.

4- 13- نام خانوادگيهاى مذموم و مغاير با ارزشهاى فرهنگ اسلامى باشد، مانند:شه پرست و ارباب.

5- 13- نام خانوادگى هايى كه در محل صدور سند از لحاظ نام خانوادگى تكرار شده باشد.

6- 13- هر گاه محكوميت جزائى به استثناى خلاف، [در زمان تصويب اين قانون جرائم بر سه نوع بود: 1- خلاف 2- جنحه 3- جنايت. مراد از «خلاف» جرائم ساده و كوچكى بوده است كه نوعا موجب سرافكندگى كل خانواده در اجتماع نمى شود.]

براى يكى از افراد خانواده پيش آيد و داشتن آن نام خانوادگى موجب ننگ و سرافكندگى دارنده آن باشد. (ارائه رونوشت مصدق دادنامه الزامى است).

7- 13- هرگاه منظور وحدت نام خانوادگى باشد، با توجه به مفاد 41 قانون در مواردى كه نام خانوادگى متقاضى طبق موارد مندرج در بندهاى رديف 13 قابل تغيير، تشخيص داده مى شود با رعايت ساير مقررات، متقاضى مى تواند با اخذ اجازه نامه از دارنده ى حقّ تقدّم، نسبت به تغيير نام خانوادگى خود اقدام نمايد .

واژه هايى كه برگزيدن آنها به عنوان نام خانوادگى ممنوع است

14- انتخاب واژه هايى كه در محل صدور سند متقاضى معارض داشته باشد ولو با افزودن، يا حذف يك حرف و يا يك شماره به آن به طورى كه در مفهوم و معنا تغيير داده نشود.

2- 14- واژه هايى كه بيش از دو كلمه يا بيش از يك كلمه و يك پيشوند يا پسوند باشد.

3- 14- اسامى محل به طور مطلق و مضاف، مانند: بيرجندى، افخمى تبريزى و رضائى لنگرودى.

4- 14- واژه هايى كه از القاب و اسامى مربوط به عناوين علمى اعم از درجات و موسسات علمى، مانند: دكتر، دانشگاه و يا مناصب دولتى از لشكرى و كشورى به صورت مطلق باشد، مانند: سرهنگ و شهردار.

5- 14- واژه هاى خارجى، مانند: شموعيليان براى مسلمانان (خارجيانى كه در اثر تحصيل تابعيت، ايرانى شناخته مى شوند، مشمول اين حكم نخواهند بود.).

6- 14- واژه هايى كه مغاير با ارزشهاى فرهنگ اسلامى باشد.

7- 14- واژه هاى زشت و مستهجن. [در زمان تصويب اين قانون جرائم بر سه نوع بود: 1- خلاف 2- جنحه 3- جنايت. مراد از «خلاف» جرائم ساده و كوچكى بوده است كه نوعا موجب سرافكندگى كل خانواده در اجتماع نمى شود.]

نحوه ى تغيير نام خانوادگى

كسانى كه مى خواهند نام خانوادگى خود را تغيير دهند، بايد به اداره ى ثبت احوال محل صدور شناسنامه خود مراجعه كرده و ضمن ارائه درخواست تغيير نام خانوادگى، دلايل خود را براى تغيير نام خانوادگى بيان نمايند. اداره ى ثبت احوال موظف است پس از بررسى درخواست و موجه بودن دليل و يا ادله ى متقاضى، نام خانوادگى او را فقط براى يك مرتبه تغيير دهد، البته نام خانوادگى جديد بايد داراى شرايط خاص مندرج در قانون (كه بعضا در بالا به آن اشاره شد) باشد.

اين حق، هم در قانون و هم در مرحله ى اجرا داراى شرايط خاص مندرج در قانون موجب ضرر براى افراد ثالث خواهد شد.

اسامى القاب و كنيه هاى فاطمه ى زهرا

اسم، لقب، كنيه

در ميان عربها براى هر شخص، سه عنوان مرسوم است، نام (اسم)، لقب و كنيه. «اسم» آن نامى است كه به طور رسمى هر فرد با آن شناخته مى شود، مانند «حسين» كه معرف امام حسين عليه السلام مى باشد.

آن نامى كه وصفى را همراه دارد و غالبا براى مدح و ستايش از اشخاص گفته مى شود «لقب» نام دارد، مانند «سيد الشهداء»، «زين العابدين»، «باقرالعلوم». در برخى مواقع، لقب در ذم افراد نيز به كار گرفته مى شود كه قرآن صدا كردن ديگران با لقب زشت و تحقيركننده را، گناه شمرده و اين عمل را مذموم مى شمارد.

برخى از طريق كنايه ديگران را صدا مى كنند كه در عربى اسمهايى كه با «أَبْ» و «اُمّ» [و قيل «ابن» و «ابنه».] شروع مى شوند براى صدا زدن كنايى به كارگرفته مى شود. عرب كلماتى را كه با اين پيشوندها شروع مى شود، «كنيه» نامد، مانند: «اباعبداللَّه» كه ذهن با اين كلمه سريعا به سوى امام حسين عليه السلام معطوف مى شود و كنيه ى «اُمّ ابيها» كه صديقه ى طاهره را در اذهان متجلى مى كند.

اصولا كنايه در پيام رسانى، رساتر از صريح گويى مى باشد، لذا گفته اند: «الكنايه ابلغ من التصريح» به همين جهت به جاى آنكه مستقيما اسم كسى را بگويند، با كنيه، آن شخص را ياد مى كنند، تا او را تكريم و تعظيم هم نموده باشند.

در زبانهاى ديگر نيز اين عناوين رايج است لكن به صورت جدى فقط در زبان عربى دنبال مى شود. در فارسى نام شناسنامه اى هر كس، «اسم» و مهمترين عنوان براى هر شخص محسوب مى شود. سابقا بازار «القاب» نيز در ايران داغ بوده است، لكن از سال 1304، قانونى براى لغو القاب تصويب شد كه پس از آن بازار كسادى را پشت سر مى گذارد. به هر حال آنچه را امروزه به عنوان نام «مستعار» و يا «نام مشهور» مطرح مى شود، مى توان همان لقب در فارسى قلمداد نمود.

مانند: پهلوان، عارف، شيخ الطايفه، ابوذر زمان و مانند آن.

«مادر حسن»، «مادر محمد» از كنيه هاى فارسى است. شوهرها در خانواده هاى قديم، همسران خود را با اين كنيه هاى فارسى است. شوهرها در خانواده هاى قديم، همسران خود را با اين كينه ها صدا مى زدند و يا زن خود را به نام پسر بزرگ صدا مى كردند.

خانواده ى، در گذشته ى نه چندان دور، از انظار بيگانگان به دور بود.

مرد خانه شرم داشت نام زنش را در برابر ديگرى ببرد. پدران ما فاش كردن نام زن را در برابر نامحرم نوعى خلاف غيرت محسوب مى كردند. اين تفكر كه از جامعه كم رنگ شد، كنيه هاى مادر حسين، مادر زهرا، مادر على نيز برچيده شد.

به هر حال آنچه در پى مى آيد. در پنج فصل تقديم خواهد شد.

فصل اول: اسامى حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام.

فصل دوم: القاب حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در روايات فصل سوم: القاب حضرت فاطمه ى زهرا علهياالسلام در توصيف علما فصل چهارم: كنيه هاى حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام.

فصل پنجم: اسامى زيباى متداول در جامعه اسلامى.

شيوه بحث در فصل اول و دوم به اين صورت است كه: نخست ريشه لغوى هر اسم و يا لقب را مى آوريم. سپس رواياتى را كه لقب يا اسم فاطمه ى زهرا عليهاالسلام در آنها آمده است، عرضه مى كنيم. پس از آن در هر كجا نياز به روشنگرى بيشترى باشد، توضيحات لازم را ارائه مى نماييم.

اسامى و القاب فاطمه ى زهراء به صورت اجمالى، به ترتيب حروف الفبا

1) انسيه

2) بتول

3) تقيه

4) حبيبه

5) حره

6) حوراء

7) حوريه

8) راضيه

9) راكعه

10) رشيده

11) رضيه

12) ريحانه

13) زكيه

14) زهراء

15) زهره

16) ساجده

17) سعيده

18) سيده

19) شهيده

20) صابره

21) صادقه

22) صدوقه

23) صديقه

24) طاهره

25) طيبه

26) عارفه

27) عاليه

28) عديله

29) عذراء

30) عزيزه

31) عليمه

32) فاضله

33) فاطمه

34) فريده

35) كريمه

36) كوثر

37) كوكب

38) مباركه

39) مبشره

40) محدثه

41) محموده

42) مرضيه

43) مطهره

44) معصومه

45) ملهمه

46) ممتحنه

47) منصوره

48) موفقه

49) مهديه

50) مومنه

51) ناعمه

52) نقيه

53) والهه

54) وحيده

ترجمه اجمالى اسامى و القاب فاطمه ى زهرا

1) انسيه (زنى كه خصلتهاى خوب انسانى در او متجلى است.)

2) بتول (زن پاك و دور از هرگونه آلودگى.)

3) تقيه (پاك و بى گناه.)

4) حبيبه (دوست و رفيق، دوست داشتنى.)

5) حره (زن آزاده، زنى كه اسير شهوات نيست.)

6) حوراء (فرشته، زنى كه خصلتهاى خوب فرشتگان را در خود به وجود مى آورد.)

7) حوريه (زن بهشتى، فرشته خصال.)

8) راضيه (زنى كه به مقدرات خداوند راضى باشد.)

9) راكعه (اهل ركوع و تواضع در برابر خداوند.)

10) رشيده (زن فهميده و صاحب خرد را گويند.)

11) رضيه (زنى كه به مقام رضا مى رسد.)

12) ريحانه (گل خوشبوى، لطيف و مهربان، تعبير لطيفى از موجود زن.)

13) زكيه (زن پاك و باتقوا، در حال رشد و ترقى.)

14) زهراء (درخشنده و تابان.)

15) زهره (درخشانى، نورانى.)

16) ساجده (زنى كه در پيشگاه خداوند سر بر سجده بسايد.)

17) سعيده (زن خوشبخت.)

18) سيده (سرور، خانم.)

19) شهيده (زنى كه در راه خدا جان را فدا نمايد.)

20) صابره (زن شكيبا و بردبار.)

21) صادقه (زن راستگو و درست كردار.)

22) صدوقه (زن راستگو باكردارى صحيح.)

23) صديقه (زنى كه در راستگويى شهره شود و در عمل نيز درست كردار باشد. )

24) طاهره (زن پاك دامن و دور از رذايل.)

25) طيبه (پاك و پاكيزه.)

26) عارفه (زن با شناخت و درك كامل.)

27) عاليه (زن بلند همت و دور انديش.)

28) عديله (نظير و مانند. فاطمه ى زهرا عليها السلام را « عديله ى مريم » مى نامند زيرا اين هر دو بانو در پاكى و طهارت ضرب المثل هستند.)

29) عذراء (زن پاكدامنى كه پرده ى عفت را كنار نزند.)

30) عزيزه (زن ارجمند و گرانقدر.)

31) عليمه (زن دانشمند و آگاه.)

32) فاضله (زن صاحب فضيلت.)

33) فاطمه (بريده شده از آتش، جهل و هربدى.)

34) فريده (زن يگانه، در نفيس.)

35) كريمه (زنى كه اهل كرم وجود و سخاوت است.)

36) كوثر (خير فراوان.)

37) كوكب (درخشنده و درخشان.)

38) مباركه (زنى كه در او خير بسيار باشد.)

39) مبشره (بشارت دهنده.)

40) محدثه (زن حديث كننده.)

41) محموده (پسنديده، زن مورد پسند خداوند.)

42) مرضيه (زن كاملى كه خداوند نيز از او راضى است.)

43) مطهره (زن پاك و عارى از گناه و زشتى.)

44) معصومه (زنى كه هيچ گاه گناه نكرده باشد.)

45) ملهمه (زنى كه خداوند بر دل او الهام مى فرستد.)

46) ممتحنه (زنى كه امتحان شده و از آزمايش سر افراز بيرون آمده است.)

47) منصوره (زن يارى شده.)

48) موفقه (زنى كه توفيقات الهى همراهش باشد.)

49) مهديه (زنى كه خداوند او را هدايت مى كند.)

50) مومنه (زن با ايمان به خداوند و روز قيامت.)

51) ناعمه (زن خوش زندگانى، شاداب.)

52) نقيه (پاك و بى گناه.)

53) والهه (شيفته و عاشق)

54) وحيده (يگانه، تنها، بى همتا.)

فصل اول: اسامى حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام

قال الصادق عليه السلام «لفاطمة تسعه اسماء عند اللَّه عزّوجل: فاطمه و الصديقه و المباركه و الطاهره و الزكيه و الراضيه و المرضيه و المحدثه و الزهراء ثم قال: ... ؛ حضرت فاطمه ى زهراء عليهاالسلام در پيشگاه خداوند نه اسم مخصوص دارد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه مرضيه، محدثه و زهراء. » [بحارالانوار، ج 43، ص 10، ر 1 از امالى صدوق و علل الشرايع.]

حضرت فاطمه ى زهرا عليهاالسلام يك نام رسمى داشت كه همان فاطمه مى باشد. اين نام را پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم هنگام تولد به امر خداوند براى دخترش برگزيد؛ لكن به تصريح امام صادق عليه السلام، فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نه اسم مخصوص، در پيشگاه خداوند متعال دارد، لذا يكى از كنيه هاى آن حضرت «ام الاسماء» است؛ يعنى بانويى كه اسامى فراوان دارد. و اين مطلب، دلالت بر عظمت روحى صديقه كبرى عليهاالسلام مى كند، زيرا حضرت فاطمه عليهاالسلام زن نمونه بودند. زن نمونه؛ يعنى انسانى كامل كه براى بشريت الگو و سرمشق مى باشد، لذا همه ى صفات عالى انسانى در صديقه ى طاهره عليهاالسلام جمع بود و ايشان در برابر هر صفت نيك، داراى لقبى خاص هستند. اين نه نام كه از شهرت والايى برخوردار است در فصل اول مورد بررسى و تبيين قرار مى گيرد.

فاطمه

فَطَمَ - فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.

در لغت وقتى طفل از شير گرفته مى شود، مى گويند: فَطَمَ الولدَ.

«فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنى بريدن، قطع كردن و جدا شدن آمدن است. اين صيغه كه بر وزن فاعل معنى مفعولى مى دهد، به معنى بريده و جدا شده است. فاطمه از چه چيز جدا شده است؟» [سيد جعفرشهيدى، زندگانى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام، ص 34.]

در روايات بسيارى به وجه تسميه ى آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است.

فاطمه از جل و پليدى جدا شده است

عن الباقر عليه السلام قال:... ثم قال: «إنّي فطمتك بالعلم، و فطمتك عن الطّمت. ثم قال ابوجعفر عليه السلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارك و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالميثاق.

امام باقر عليه السلام فرمودند: خداوند فاطمه ى زهراء را از جهل و پليدى جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ايشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پيمان و عهد (يعنى عالم ذر) فاطمه عليهاالسلام را از جهل و پليدى جدا كرده است.» [بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از علل الشرايع.]

فاطمه از شرّ به دور است

قال الصادق عليه السلام: «أتدرون أىّ شى ء تفسير «فاطمه»؟ قلت: أخبرني يا سيدي! قال: فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن اميرالمومنين عليه السلام تزوجها لما كان لها كفو إلى يوم القيامة على وجه الأرض آدم فمن دونه، امام صادق عليه السلام فرمودند: مى دانيد تفسير فاطمه چيست؟ و فاطمه چه معنايى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنايى دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدى جدا گرديده است. سپس فرمودند: اگر اميرالمومنين عليه السلام با حضرت زهرا عليهاالسلام ازدواج نمى كرد، هيچ كس همتاى زهرا عليهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قيامت كفو و همتايى براى زهرا عليهاالسلام يافت نمى شد.» [فاطمه الزهراء من المهد الى اللحد، ص 71 از مقتل الحسين خوارزمى، ص 65 و مناقب ترمذى.]

فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شده اند

ولى شيرين ترين تفسير از علت نامگذارى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام رواياتى است كه مى گويد «فاطمه ى زهراء عليهاالسلام» «فاطمه» ناميده شد، زيرا شيعيان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شده اند. عن الرضا عن آبائه عليهم السلام قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم: «يا فاطمة! أتدرين لم سميتِ «فاطمة»؟ قال على عليه السلام: لِمَ سمّيتْ؟ قال: لانها فطمتْ هى و شيعتها من النار؛ امام رضا عليه السلام از اجدادش نقل مى فرمايد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: اى فاطمه! آيا مى دانى كه چرا «فاطمه» نام گرفتى؟ اميرالمومنين عليه السلام عرضه مى دارند: شما بفرماييد چرا فاطمه، «فاطمه» ناميده شده است. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمودند: زيرا «فاطمه عليهاالسلام» و شيعيان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شده اند و به آتش نخواهند رفت.» [فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد، ص 70.]

پيمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمه ى زهرا

عن محمد بن مسلم قال: سمعت اباجعفر عليه السلام يقول: «لفاطمة عليهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا كان يوم القيامة، كتب بين عيني كل رجل مؤمن أو كافر. فيؤمر بمحبّ قد كثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بين عينيه محبّا. فتقول: الهى و سيدى سميتنى فاطمة و فطمت بى من تولانى و تولى ذريتى من النار و وعدك الحق و انت لاتخلف الميعاد. فيقول اللَّه عزوجل: صدقت يا فاطمة انى سميتك «فاطمة» و فطمت بك من احبك و تولاك و احب ذريتك و تولاهم من النار و وعدى الحق و انا لا اُخلف الميعاد و انّما امرت بعبدي هذا الى النار لتشفعى فيه فاشفعك ليتبين لملائكتى و انبيائى و رسلى و اهل الموقف موقفك منى و مكانتك عندى فمن قرات بين عينيه مومنا فجذبت بيده و ادخلته الجنة.

امام باقر عليه السلام فرمودند: در روز قيامت حضرت فاطمه عليهاالسلام بر در جهنم توقفى دارند. روى پيشانى هر كس نوشته شده است كه مومن است يا كافر. در اين هنگام به يكى از دوستان خطاكار حضرت فاطمه عليهاالسلام، فرمان مى دهند به طرف جهنم برو. فاطمه ى زهراء عليهاالسلام روى پيشانى او را مى خواند: (بر روى پيشانى او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».

«فاطمه ى زهراء عليهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مى دارد: خدايا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادى و فرمودى: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهايى مى بخشم.» وعده ى تو هميشه حق بوده و هيچ گاه خلاف وعده ى خود عمل نكرده اى.

«خداوند متعال مى فرمايد: فاطمه جان! چنين است كه مى گويى. من تو را فاطمه نام نهادم و هر كس كه تو را دوست بدارد، يا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهايى مى بخشم، وعده ى من راست است و من خلاف وعده ى خود عمل نمى كنم. من اين بنده ام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت كنى و فرشتگان و پيامبران من و هر كس در محشر است مقام تو را پيش من ببينند. هر كس را كه مومن (و عاشق) يافتى دستش را بگير و داخل بهشت نما.»[بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از علل الشرايع.]

خلايق از معرفت فاطمه عاجزند

قال الصادق عليه السلام: «انا انزلناه فى ليلة القدر، الليلة، فاطمة و القدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد ادرك ليلة القدر و انما سميت «فاطمة» لان الخلق فطموا عن معرفتها، امام صادق عليه السلام درباره آيه ى كريمه «انا انزلناه فى ليلة القدر» فرمود:مراد از «ليلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هر كس مادرم فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را آن گونه كه بايد، بشناسد، شب قدر را درك كرده است. مادرم «فاطمه» ناميده شد، زيرا خلايق از معرفت او عاجزند.» [بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسير فرات بن ابراهيم.]

فاطمه مشتق از فاطر است

قال النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم لفاطمة عليهاالسلام.

«شق اللَّه لك يا فاطمة! اسماء من اسمائه، فهو «الفاطر» و انت «فاطمة.» پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمودند: اى فاطمه ى من! خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است.[اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغير 2- كبير 3- اكبر، اشتقاق صغير آن است كه مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتيب حروف نيز در آن رعايت شده باشد، مانند يضرب و ضارب و مضروب كه از «ضرب» مشتق مى شود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد، لكن ترتيب حروف ملحوظ نباشد، آن را «اشتقاق كبير» گويند، مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد كه صلاحيت رجوع معنا به سوى آن باشد، آن را «اشتقاق اكبر» گويند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم، حزوجز، فطر و فطم، نبع و نيع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء و امثال اينها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر يك مستلزم ديگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اكبر است. شايد اشاره باشد به اينكه حضرت زهرا عليهاالسلام مظهر صفت فاطريت حق جل و علا و متادب به آداب اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخيص و تصرف از جنه العاصمه، ص 49.).]

خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» [بحارالانوار، ج 43، ص 15.]

نام فاطمه برگرفته از نام خداون

هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات و الأرضين فاطم، اعدائى عن رحمتى يوم فصل قضائى و فاطم اوليائي عمّا يعتريهم و يشينهم فشققت لها إسماء من اسمي، من فاطر زمين و آسمان هستم (يعنى خالق آسمان و زمين هستم.) و در روز قيامت دشمنان خود را از رحمتم محروم مى گردانم و اولياى خود را، از هر چه آنها را مى آزارد و ناپسند دارند، جدا نموده ام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. [بحارالانوار، ج 26، ص 326، ر 10. از تفسير الامام العسكرى.]

صديقه

صَدَقَ، صَدْقاً، صِدْقاً، مَصْدُوقَةً، تصديقا و تصداقاً: ضّد كذب، صادقه: مُخلصه، صديقَة: الخلّ الحبيب، الصديق: الكثير الصدق، مرد بسيار راست و درست. الكامل فى لصدق، الذى يصدق قوله بالعمل، آنكه گفتار و كردارش مطابقت بر درستى كند. البارّ الدائم التصديق، به زنى صديقه گويند كه بسيار راستگو باشد. زنى كه هم در عمل، هم در گفتار و هم در اعتقادات و ايمان صادق باشد.

صديقه همسر اميرالمومنين

عن رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال لعلى عليه السلام: «اتيت ثلاثا لم اوتهن احد و لا انا: اوتيت صهرا مثلى و لم اوت مثلى. اوتيت زوجة «صديقة» مثل ابنتى و لم اوت مثلها زوجة. و اوتيت الحسن و الحسين من صلبك و لم اوت من صلبى مثلهما. ولكنكم منى و انا منكم، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم به اميرالمومنين عليه السلام فرمودند:سه چيز به تو عنايت شده كه به هيچ كس، حتى خود من هم، چنين عنايتى نشده است.پدر خانمى مثل من دارى، اما من ندارم. زنى «صديقه» چون دخترم (فاطمه ى زهرا عليهاالسلام) دارى، اما من چنين همسرى ندارم. پسرانى چون حسن و حسين دارى كه من پسرانى مثل آنها ندارم، البته همه شما از من هستيد، من هم از شما هستم. [فاطمه الزهراء من المهد الى اللحد، ص 82 از رياض النضره، ج 2، ص 202 و شرف النبوه.]

قالت عائشة: «ما رايت أحداً قطّ «أصدق» من فاطمة غير أبيها، عائشه گويد: كسى را راستگوتر از فاطمه، غير از پدرش نديدم.» [على اكبر تلافى، فضائل الزهراء، انتشارات نيك معارف، ص 36 از حليةالاولياء، ج 2، ص 41 و بحارالانوار، ج 43، ص 84، ر 7 از مناقب.]

صديقه را فقط صديق غسل مى دهد

عن مفضل بن عمر قال: قلت لابى عبداللَّه عليه السلام: «من غسل فاطمة عليهاالسلام؟ قال: ذاك اميرالمومنين عليه السلام. فكأنّما إستفظعت ذلك من قوله. فقال لي: كأنّك ضقت مما أخبرتك. فقلت: قد كان ذلك. جعلت فداك. فقال: لاتضيقن فانها «صديقة» لم يكن يغسلها الا صديق. اما علمت ان مريم لم يغسلها الا عيسى، مفضل از امام صادق عليه السلام سئوال مى كند: چه كسى حضرت فاطمه عليهاالسلام را غسل داد؟ امام صادق عليه السلام فرمودند: اميرالمومنين عليه السلام فاطمه ى زهرا عليهاالسلام را غسل دادند. اين مطلب قدرى براى من سنگين به نظر رسيد. امام عليه السلام فرمودند: مثل اينكه از اين خبر در تعجبى؟! گفتم: فدايت گردم بله همين طور است. فرمود: اين مطلب برايت هيچ سنگين نباشد، زيرا زهرا عليهاالسلام «صديقه» است و صديقه را فقط صديق غسل مى دهد. مگر نمى دانى حضرت مريم عليهاالسلام را كه صديقه بود كسى به جز حضرت عيسى عليه السلام غسل نداد؟.» [وسائل الشيعه، ج 2، ص 530، ر 2825.]