فاطمه ى زهراء در كلام اهل سنت
جلد ۲

سيد مهدى هاشمى حسينى

- ۲۲ -


فصل بيست و يكم

فاطمه در آئينه ى اشعار

دوران كودكى

«بيضاء تسحب من قيام شعرها
و تغيب فيه و هو جثل اسحم»

(سفيد چهره اى كه وقتى از زمين بلند مى شود مويش بر زمين كشيده مى شود و اين موهاى بلند كه پيچيده به هم و سياه است، بدن او را در خود مى پوشاند.

فكانها نهار مشرق
و كانه ليل عليها مظلم

[ مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 169.] (گويا وى در ميان آن موهاى سياه و بلند همچون روز مى درخشيد و وقتى كه آن موهاى سياه و انبوه چهره ى او را مى پوشاند، مثل اينكه شب تاريك آشكار مى گردد).

در دوران طفوليت در دانشگاه وحى تربيت شد

«ادب الله اربعين سنينا
احمد المصطفى بكلتا يداها»

انه كان قد يودبها
بصفات حميده حوايها

(خداوند چهل سال به لطف و عنايت و فضل و كرم خود پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- برگزيده را تاديب نمود و او هم فاطمه- سلام الله عليها- را به صفات و كمالات در دانشگاه معارف و علوم نبوى خود كه فاطمه خود همه ى آنها را دارا بود، پرورش داد).

فاطمه از جهت نسب بهتر از عرب و عجم است

«من مثل فاطمه الزهراء فى نسب
و فى فخار و فى فضل و فى حسب»

«و الله فضلها حقا و شرفها
اذ كانت ابنه خير العجم والعرب»

(چه كسى در نسب و حسب و افتخار و فضيلت مانند فاطمه ى زهرا- سلام الله عليها-مى باشد، در حالى كه خداوند او را واقعا فضيلت و شرف بخشيده چون كه او دختر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- بهترين عجم و عرب است).

طهارت و پاكيزگى فاطمه و نجات دوستان

ابن صباغ مالكى مى گويد:

«ان النبى محمد و وصيه
و ابنيه و ابنته البتول الطاهره»

«فاطمه اهل العباء فاننى بولائهم
ارجو السلامه و النجا فى الاخره»

[ فصول المهمه، ص 7.] (پيامبر خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- و جانشين او اميرمؤمنان و دو فرزند آن حضرت و دخت پاك و پاكيزه ى او، همان اهل عبا هستند كه با دوستى و ولايت آنان سلامت و نجات را در سراى آخرت اميدوارم.)

فاطمه بهترين همسر از ديدگاه شافعى

«اِلى مَ، اِلى مَ و حتى متى
اُعاتِبُ فى حُبِّ هذا الْفتى»

(تا كى، تا كى و تا چه زمان مرا در محبت و دوستى اين جوانمرد سرزنش مى كنيد؟!)

«هل زوجت غيره فاطم
و فى غير هر هل اتى هل اتى»

[ ينابيع الموده، باب فصايل فاطمه] سلام الله عليها (آيا فاطمه با غير او ازدواج كرده است؟ و آيا براى غير او سوره هل آتى آمده است؟)

فاطمه فرشته اى بصورت انسان

«المصطفى جبريل اطعمه   تفاحه فى ليله الاسرى»
«فتكونت منه لذاك غدت   بين الوراى انسيه حوراء»

[تا ريخ بغداد، ج 5، ص 87 و نور الابصار، ص 51 و شرف النبى، ص 249.] (در شب معراج جبرئيل سيبى به پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- برگزيده خورانيد كه نطفه ى زهرا- سلام الله عليها- از آن به وجود آمد و به همين جهت او در بين مردم فرشته اى است به صورت انسان).

دوستى فاطمه و فرزندان او از نگاه فاشع

«يا راكبا قف بالمصحب من منى   و اهتف بساكن خيفها و الناهض»
«سحرا اذا فاض الحيحج الى منى   فيضا كما نظم الفرات الفائض»
«ان كان رفضا حب آل محمد   فليشهد الثقلان انى رافض»

[ تفسير كبير، ج 17، ص 166.] (اى سوارى كه عازم حج هستى! در آن جا كه نزديك منى ريگ ها را براى رمى جمرات جمع مى كنند و مركز بزرگ اجتماع زايران خانه ى خداست، بايست و فرياد بزن و به تمام كسانى كه در مسجد خيف مشغول عبادتند و يا در حال حركت مى باشند، فرياد بزن و هنگام سحرگاه كه حاجيان از مشعر به سوى منى كوچ مى كنند و همچون سيل عظيم و خروشان وارد سرزمين منى مى شوند، آرى فرياد بزن و بگو: اگر محبت و دوستى آل محمد- صلى الله عليه و آله و سلم- رفض و ترك است، پس همه ى جن و انس بداند و شاهد باشند كه من رافضيم).

فاطمه و دوستى آل طه از نظر محى الدين العربى

«رايت ولائى آل طه فريضه
على رغم اهل البعد يورثنى القربى»

(دوستى اهل بيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را واجب مى دانم و على رغم آنان كه از اهل بيت و «فاطمه- سلام الله عليها-» دورند آيه قربى مرا به اهل بيت- عليه السلام- نزديك مى كند).

«فما طلب المبعوث اجرا على الهدى
بتبليغه الا الموده فى القربى»

(رسول گرامى اسلام براى انجام رسالت و هدايت و رساندن پيام خدا به مردم اجر و پاداشى نخواست مگر دوستى و پيروى اهل بيتش را).

از نظر امام شافع قبولى صلوات در گروى دوستى و درود فرستادن بر فاطمه و فرزندان او مى باشد:

«يا اهل بيت رسول الله حبكم
فرض من الله فى القرآن انزله»

(اى اهل بيت رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- دوستى شما از طرف خداوند واجب شده است و در قرآن از جانب خداوند دوستى و پيروى از شما نازل شده است).

«كفاكم من عظيم القدر انكم
من لم يصلى عليكم لا صلوه له»

[ صواعق، ص 87 و شرح مواهب، ص 7.] (در قدر و جلالت و منزلت شما خاندان همين بس كه هر كس نماز بخواند و در آن بر شما خاندان درود و رحمت و تحيت نفرستد نمازش نماز نيست).

فاطمه و شب عروسى در اشعار همسران پيامبر

ام سلمه:

«سرن بعون الله جاراتى
و اشكرن فى كل حالات»

(راه رويد به يارى خدا اى هم قدمان من و پروردگار را در هر حال شكر و سپاس نماييد).


 

  • «و ذكرن ما انعم رب العلى «و ذكرن ما انعم رب العلى

  • من كشف مكروه و آفات» من كشف مكروه و آفات»

(به ياد آوريد آنچه را كه پروردگار به شما انعام فرمود، شما را از ناراحتيها و آفات دور داشت).


 

  • «و سرن مع خير النساء الورى «و سرن مع خير النساء الورى

  • تفدى بعمات و خالات» تفدى بعمات و خالات»

(و با بهترين زنان عالم هستى «فاطمه- سلام الله عليها-» كه عمه و خاله ها فدايش گردند راه برويد).


 

  • «يا بنت من فضله ذو العلى «يا بنت من فضله ذو العلى

  • بالوحى منه والرسالات» بالوحى منه والرسالات»

(اى ميوه بهشتى! اى دختر بزرگ مردى كه خداى بلند مرتبه او را با وحى و رسالت و نبوت فضيلت و برترى بخشيد).

سروده ى عايشه در شب عروسى:


 

  • «يا نسوه استترن بالمعاجز «يا نسوه استترن بالمعاجز

  • و اذكرون ما يحسن فى المحاضر» و اذكرون ما يحسن فى المحاضر»

(هان اى بانوان مسلمان خويش را در روسرى ها و پوششها بپوشانيد و آنچه را كه شايسته و مناسب است در مجالس به زبان آوريد).


 

  • «و اذكرن رب الناس اذ يخصنا «و اذكرن رب الناس اذ يخصنا

  • بدينه مع كل عبد شاكر» بدينه مع كل عبد شاكر»

(شما پروردگار مردم را به ياد آوريد كه ما و هر بنده ى سپاسگزارى را به دين خود مفتخر ساخت).


 

  • «والحمد لله على افضاله «والحمد لله على افضاله

  • والشكر لله العزيز القادر» والشكر لله العزيز القادر»

(سپاس و ستايش از آن خداوند بلند مرتبه اى است كه همت ها را ارزانى داشته است).


 

  • «سرن بها فالله اعطى ذكرها «سرن بها فالله اعطى ذكرها

  • و خصها منه بطهر طاهر» و خصها منه بطهر طاهر»

(فاطمه- سلام الله عليها- دخت محبوب پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- را (به خانه ى شوهر) حركت دهيد كه خدا ياد و نامش را بلند و جاودانه ساخته و به او همسر پاكيزه اى چون على- عليه السلام- ارزانى داشته است). [ در ترجمه اين اشعار از كتاب فاطمه- سلام الله عليها- از ولادت تا شهادت، آيه الله قزوينى و ترجمه على كرمى، استفاده شده است.] حفصه هم چنين سروده است:


 

  • «فاطمه خير النساء البشر «فاطمه خير النساء البشر

  • من لها وجه كوجه القمر» من لها وجه كوجه القمر»

(فاطمه- سلام الله عليها- بهترين زنان بشر است، آن كسى كه صورتى همچون روشنى قرص ماه دارد).


 

  • «فضلك الله على كل الورى «فضلك الله على كل الورى

  • بفضل من خص باى الزمر» بفضل من خص باى الزمر»

(خداوند به فضل خود تو را به آيه هاى زمر بر تمام جهانيان برترى داده است).


 

  • «زوجك الله فتى فاضلا «زوجك الله فتى فاضلا

  • اعنى عليا خير من فى الحضر» اعنى عليا خير من فى الحضر»

(خداوند تو را به جوانى با فضيلت، يعنى على- عليه السلام- بهترين و شايسته ترين انسانها تزويج فرمود).


 

  • فسرن جاراتى بها انها فسرن جاراتى بها انها

  • كريمه بنت عظيم الخطر» كريمه بنت عظيم الخطر»

(اى هم قدمان با «فاطمه» راه برويد و سرور و شادمانى كنيد كه او بانويى بزرگوار و دختر بهترين و اشرف مخلوقات است).

معاذه هم انشاد كرد:


 

  • «اقول قولا فيه ما فيه «اقول قولا فيه ما فيه

  • و اذكر الخيرات و ابديه» و اذكر الخيرات و ابديه»

(سخنى را بگويم كه در آن آنچه كه بايد باشد هست، خوبيها و بركاتى را بر زبان جارى كنم و آشكار سازم).


 

  • «محمد خير بنى آدم «محمد خير بنى آدم

  • ما فيه من كبر و لاتيه» ما فيه من كبر و لاتيه»

(محمد بهترين فرزندان آدم است و با اين عظمت و فضيلت نه تكبر دارد و نه بر خود مى بالد).


 

  • بفضله عرفها رشدنا فالله بالخير يجازيه

  • فالله بالخير يجازيه فالله بالخير يجازيه

(ما به فضل و عنايت او هدايت يافتيم، پس خدا به او پاداش خير عنايت فرمايد).


 

  • «و نحن مع بنت نبى الهدى «و نحن مع بنت نبى الهدى

  • ذى شرف قد مكنت فيه» ذى شرف قد مكنت فيه»

(و ما همراه با دختر پيامبر هدايت و رحمت هستيم، كه تمام فضائل و شرافت در او جمع و فراهم شده است).


 

  • «فى ذروه شامخه اصلها «فى ذروه شامخه اصلها

  • فما ارى شيئا يدنيه» فما ارى شيئا يدنيه»

[ اين اشعار، از كتاب «فاطمه از ولات تا شهادت» ترجمه دكتر فريدونى برداشت شده است.] (او در اصالت و نجابت و مقام شامخ انسانى در قله بلنديست كه هيچ كس را به مقام قرب او نزديك نمى بينم).

فاطمه عابدترين انسان


 

  • «ما كان فى هذه الامه اعبد من فاطمه «ما كان فى هذه الامه اعبد من فاطمه

  • كانت تقوم حتى تورم قدماها» كانت تقوم حتى تورم قدماها»

[ از حسن بصرى.] (در اين امت كسى نبود كه از جهت عبادت و راز و نياز به درگاه بى نياز عابدتر از فاطمه- سلام الله عليها- باشد و چندان به عبادت و خلوت با معبود خويش مى ايستاد كه پاهايش متورم مى شد).

فاطمه و پنهان شدن آفتاب از نور سيمايش


 

  • «خجلا من نور بهجتها «خجلا من نور بهجتها

  • تتوارى الشمس بالشفق» تتوارى الشمس بالشفق»

(آفتاب از نور رخسار و سيماى نبوى او (فاطمه- سلام الله عليها-) خجل شده و در پشت ابرها و شفق متوارى و پنهان مى گردد).


 

  • «و حياء من شمائلها «و حياء من شمائلها

  • يتغطى الغصن بالورق» يتغطى الغصن بالورق»

[ كشف الغمه، ص 140.] (و غنچه و شكوفه و گل از مشاهده ى شمايل او با حالت شرمندگى خود را در برگ ها مى پوشاند).

از حوّا و مريم بالاتر است


 

  • «ان قيل حواء قلت فاطم فخرها «ان قيل حواء قلت فاطم فخرها

  • او قيل مريم قلت: فاطم افضل» او قيل مريم قلت: فاطم افضل»

(اگر گفته شود حواء مادر انسانهاست، مى گويم: فاطمه- سلام الله عليها- افتخار اوست. اگر گفته شود مريم پاك است: فاطمه- سلام الله عليها- از او بالاتر است).


 

  • «افهل لحواء والد كمحمد؟ «افهل لحواء والد كمحمد؟

  • ام هل لمريم مثل فاطم اشبل» ام هل لمريم مثل فاطم اشبل»

(آيا حواء پدرى بزرگوار مانند محمد- صلى الله عليه و آله و سلم- داشت؟ و آيا مريم شير مردان و شير بچه هايى مثل فاطمه- سلام الله عليها- به دنيا آورد؟).


 

  • «كل لها حين الولاده حاله «كل لها حين الولاده حاله

  • منها عقول ذوى البصائر تذهل» منها عقول ذوى البصائر تذهل»

(هر يك از آن دو (حواء و مريم) به هنگام ولادت فرزندشان حالت و شرايط سختى را داشتند كه عقل و خرد را از عقلا و خردمندان مى برد).

فاطمه و ايثار و فداكارى

سبط جوزى و ديگران گفته اند:


 

  • «فاطمه ذات المجد و اليقين «فاطمه ذات المجد و اليقين

  • يا بنت خير الناس اجمعين» يا بنت خير الناس اجمعين»

(فاطمه- سلام الله عليها- صاحب عظمت و جلالت و داراى بالاترين مراتب يقين، و اى دختر بهترين مردم كه همه ارزشها و كمالات در او جمع شده است).


 

  • «اما ترين البائس المسكين «اما ترين البائس المسكين

  • قد قام بالباب له حنين» قد قام بالباب له حنين»

(آيا فقير و نيازمندى را كه به دم در ايستاده و ناله و تضرع مى كند نمى بينى؟!).


 

  • «يشكو الى الله و يستكين «يشكو الى الله و يستكين

  • يشكو الينا جايع حزين» يشكو الينا جايع حزين»

(به پيشگاه خدا شكوه مى كند و به او خود را آرامش مى بخشد، در حالى كه ناراحت و گرسنه است به سوى ما شكوه و ناله مى كند).


 

  • «كل امرء بكسبه رهين «كل امرء بكسبه رهين

  • و فاعل الخيرات يستبين» و فاعل الخيرات يستبين»

(هر انسانى در روز قيامت پاداش و كيفرش در گروه كار و عملش مى باشد و كسى كه كارهاى نيك انجام دهد، يا انجام داده است زود نتيجه كارش را هم مى بيند).


 

  • «و للبخيل موقف مهين «و للبخيل موقف مهين

  • تهوى به النار الى سجين» تهوى به النار الى سجين»

«شراب الحميم و الغسلين» (و براى افراد بخيل و تنگ نظر توقف گاهى سخت است كه به واسطه ى بخل در آتش سقوط مى كنند و منزلگاه و ماواى او سجين بوده و آب شرب او چشمه جوشان و سوزان حميم و آبى كه از چرك و كثافت انسانهاى گناهكار جمع شده است مى باشد).

قالت فاطمه سلام الله عليها-:


 

  • «اطعمه و لا ابالى الساعه «اطعمه و لا ابالى الساعه

  • ارجو اذا اشبعت ذا مجاعه» ارجو اذا اشبعت ذا مجاعه»


 

  • «ان الحق الاخيار والجماعه «ان الحق الاخيار والجماعه

  • و اسكن الخلد و لى شفاعه» و اسكن الخلد و لى شفاعه»

(فاطمه- سلام الله عليها- فرمود: مسكين را اطعام و سير مى كنم و هيچ گونه باك ندارم كه اين لحظه و ساعت را (و لو اينكه خودم گرسنه هستم) و اميدوارم كه وقتى گرسنه اى را سير كردم، خداوند كه اختيار همه مخلوقات به دست اوست، مرا در بهشت جاويد خود سكنى دهد و شفاعت مرا قبول فرمايد).


 

  • «فاطم بنت السيد الكريم «فاطم بنت السيد الكريم

  • بنت نبى ليس بالذميم» بنت نبى ليس بالذميم»

(فاطمه سلام الله عليها دختر سرور و آقاى بزرگواريست و دختر پيامبرى كه صفت هاى زشت و نكوهيده در او نيست).


 

  • «قد جائنا الله بذاليتيم «قد جائنا الله بذاليتيم

  • قد حرم الخلد على الليئم» قد حرم الخلد على الليئم»

(به تحقيق خداوند آورده است براى ما اين يتيم بى سرپرست را كه خداوند جاودانگى در بهشت را بر آدم لئيم و بخيل حرام فرموده است).

«يحمل فى الحشر الى الجحيم- شرابه الصديد والحميم» (آدم بخيل و لئيم در روز قيامت به جهنم برده مى شود و آب شرب وى از چرك و زرد آب و خونابه ى چركى و آب گرم و جوشان مى باشد).


 

  • «من يجود اليوم فى النعيم «من يجود اليوم فى النعيم

  • شرابه الرحيق والتسنيم» شرابه الرحيق والتسنيم»

(كسى كه امروز بذل و بخشش مى كند فرداى قيامت آب شربش آب خالص و زلال و خوش گوار بهشتى خواهد بود).

قالت فاطمه:


 

  • «انى اطعمه و لا ابالى «انى اطعمه و لا ابالى

  • و اوثر الله على عيالى» و اوثر الله على عيالى»

«و امسو جياعا و هم اشبابى» (فاطمه سلام الله عليها- فرمود: اطعام و سير مى كنم بچه يتيم را و از اين كار خودم هيچ گونه نگرانى ندارم و او را بر خودم مقدم مى دارم و در راه خدا ايثار مى كنم (حاضرم خودم گرسنگى بكشم تا بنده ى ضعيف و مستحق خدا نااميد نشود) و فرزندانم با شكم گرسنه شام كردند و اينان بچه شيران منند، از گرسنگى خودشان باك ندارند).


 

  • «فاطم يا بنت النبى احمد «فاطم يا بنت النبى احمد

  • بنت نبى سيد مسعود مسدد» بنت نبى سيد مسعود مسدد»

(فاطمه سلام الله عليها- اى دختر پيامبرى كه خداوند او را احمد ناميده است. و دختر پيامبرى كه آقا و سرور و سالار همه ى پيامبران مى باشد).


 

  • «منى على اسيرنا المقيد «منى على اسيرنا المقيد

  • من يطعم اليوم يجده فى الغد» من يطعم اليوم يجده فى الغد»

(آرزوى اسير ما كه مقيد و بى كس است، اگر كسى امروز او را اطعام كند در فرداى قيامت نتيجه كار خير و اطعام خويش را مى يابد).


 

  • «عند العلى الماجد الممجد «عند العلى الماجد الممجد

  • من يزرع الخيرات سوف يحصد» من يزرع الخيرات سوف يحصد»

(در نزد خداى بلند مرتبه و بزرگوار، كسى كه كارهاى خيرى را انجام دهد زود است كه نتيجه كار و زرع خود را درو كند و به دست بياورد.

قالت فاطمه:


 

  • «لم يبق عندى اليوم غير صاع «لم يبق عندى اليوم غير صاع

  • قد مجلت كفى مع الزراع» قد مجلت كفى مع الزراع»

(فاطمه- سلام الله عليها- فرمود: امروز در نزد من جز يك صاعى ديگر چيزى باقى نمانده است، به تحقيق دو كف دست من با ذراع ورم كرده است).


 

  • «ابناى و الله مع الجياع «ابناى و الله مع الجياع

  • ابوهما للخير ذو اصطناع» ابوهما للخير ذو اصطناع»

[ تذكره الخواص، ص 200، شرح حالات فاطمه زهرا- سلام الله عليها-، و بر سوئى، تفسير جامع البيان، ج 8، ص 300، در تفسير سوره هل اتى جزء 29.] (قسم به خدا دو فرزندم از گرسنگى رنج مى برند، و پدر آنان در كارهاى خير و رسيدگى به محرومين در تلاش و فعاليت مى باشد).

فاطمه و زورگويى خصم


 

  • «و دعوى القوى كدعوى السباع «و دعوى القوى كدعوى السباع

  • من الظفر و الناب برهانها» من الظفر و الناب برهانها»

[ يكى از شعراى عرب.] (ادعاى زورمند همانند ادعاى درندگان است و دليل و مدرك آن چنگال و دندان برنده او مى باشد).

فاطمه و اقامه شهود و نپذيرفته شدن آنها


 

  • «ثم قالت فنحله لى من والد «ثم قالت فنحله لى من والد

  • ىَ المصطفى فلم ينحلاها» ىَ المصطفى فلم ينحلاها»

(فاطمه- سلام الله عليها- فرمود فدك اعطا و بخشش پدرم براى من است، ولى آن دو نفر فدك را به وى باز نگرداندند).


 

  • «فاقامت بها شهودا فقالوا «فاقامت بها شهودا فقالوا

  • بعلها شاهد لها و ابناها» بعلها شاهد لها و ابناها»

(آن دو نفر گفتند كه شاهد بياورد، فاطمه شهود آورد و گفتند كه شاهد شوهرش و دو فرزندش مى باشد و قبول نكردند.)
 

  • «لم يجيزوا شهاده ابنى رسول «لم يجيزوا شهاده ابنى رسول

  • الله هادى الانام اذصباها» الله هادى الانام اذصباها»

«لم يكن صادقا على و لا فاطمه عند هم و لا ولداها» (گواهى دو پسر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم- را نپذيرفتند در حالى كه وى (پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- هادى و پيشواى مردم بود زيرا كه آن دو نفر با زهرا- سلام الله عليها- دشمنى ورزيدند).

(على- عليه السلام- و فاطمه- سلام الله عليها- در نزد آنها راستگو و صادق نبودند و فرزندان آنها حسن- عليه السلام- و حسين- عليه السلام- هم راستگو نبود).


 

  • «كان اتقى لله منهم عتيق «كان اتقى لله منهم عتيق

  • قبح القائل المحال و شاها» قبح القائل المحال و شاها»

(بودند افراد نيكوكار و با تقوايى از مسلمانان كه به جهت ترس از خدا و روز قيامت از زورگويى و حسادت پرهيز مى كردند).

فاطمه و ادعاى نحله بودن فدك


 

  • «و اتت فاطم تطالب بالارث «و اتت فاطم تطالب بالارث

  • من المصطفى فما ورثاها» من المصطفى فما ورثاها»

(فاطمه سلام الله عليها- آمد و ارث خود را مطالبه فرمود، كه از مصطفى- صلى الله عليه و آله و سلم- آنچه كه مانده است براى اوست).

«ليت شعرى لما خولفت سنن- القرآن فيها و الله قد ابراها» (اى كاش مى دانستيم آن هنگامى كه با روش قرآن در مورد فاطمه- سلام الله عليها- مخالفت شد و در حالى كه خدا آن روش و سنن را ظاهر فرمود بود).


 

  • «رضى الناس اذتلوها بمالم «رضى الناس اذتلوها بمالم

  • ليرض فيها النبى حين تلاها» ليرض فيها النبى حين تلاها»


 

  • «نسخت آيه المواريث منها «نسخت آيه المواريث منها

  • ام هما بعد فرضيها بدلاها» ام هما بعد فرضيها بدلاها»


 

  • «ام ترى آيه الموده لم تلات «ام ترى آيه الموده لم تلات

  • بود الزهراء فى قرباها» بود الزهراء فى قرباها»

(آيه ى ارث در آن هنگام يا از قرآن نسخ شد؟ و يا اينكه آن دو نفر بعد از تثبيت آيه ى ارث آن را تبديل كردند و تغيير دادند).

(يا اينكه چنين مى پنداشتند كه آيه دوستى نسبت به نزديكان پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- در مورد زهرا- سلام الله عليها- وارد نشده است؟!).


 

  • «ثم قالا ابوك جاء بهذا «ثم قالا ابوك جاء بهذا

  • حجه من عنادهم ناصباها» حجه من عنادهم ناصباها»

(سپس آن دو نفر گفتند: پدرت اين حديث را گفت و اين (نحن معاشر الانبياء) حجتى بود كه آنان از روى دشمنى نصب كردند).


 

  • «قال: للانبياء حكم بان لايو «قال: للانبياء حكم بان لايو

  • رثوا فى القديم و انتهزاها» رثوا فى القديم و انتهزاها»

(گفت: حكم خدا اين است كه پيامبران در قديم ارث نمى گذاردند و او را رد كردند).


 

  • «افبنت النبى لم تدر ان كان «افبنت النبى لم تدر ان كان

  • النبى الهدى بذلك فاها» النبى الهدى بذلك فاها»


 

  • «بضعه من محمد خالفت ما قال «بضعه من محمد خالفت ما قال

  • حاشاها مولاتنا حاشاها» حاشاها مولاتنا حاشاها»

(آيا پاره تن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم- با گفتار وى مخالفت مى ورزد؟ (اگر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- چنين چيزى را فرموده است) و منزه است بى بى ما فاطمه- سلام الله عليها- از مخالفت با گفتار پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم-).


 

  • «سمعته يقول ذاك و جائت «سمعته يقول ذاك و جائت

  • تطلب بالارث ضله و سفاها» تطلب بالارث ضله و سفاها»

(آيا دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين مطلب را شنيد و در عين حال از روى سفاهت و گمراهى مطالبه ى ارث كرد؟!).


 

  • «هى كانت لله اتقى و كانت «هى كانت لله اتقى و كانت

  • افضل الخلق عفه و نزاها» افضل الخلق عفه و نزاها»

(فاطمه- سلام الله عليها- در راه خدا پرهيزكارترين افراد بود. و از جهت عفت و پاك دامنى از همه ى مردم برتر بود).

«او تقول النبى قد خالف القرآن- ويح الاخبار ممن رواها» (آيا پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- بر خلاف آيات قرآن سخن رانده است؟ واى بر كسى كه اين اخبار را گفته، از چه كسى اينها را روايت كرده است؟).


 

  • «سل بابطال قولهم سوره النمل «سل بابطال قولهم سوره النمل

  • و سل مريم التى قبل طاها» و سل مريم التى قبل طاها»

(براى باطل كردن گفتار و سخنان اين دروغ گويان از سوره نمل بپرس و از سوره ى مريم كه قبل از سوره طه قرار گرفته است سوال كن).


 

  • «فهما ينبئان عن ارث يحيى «فهما ينبئان عن ارث يحيى

  • و سليمان من اراد انتباها» و سليمان من اراد انتباها»

(آن دو سوره از ارث يحيى و سليمان خبر مى دهند براى كسى كه بيدارى را اراده كرده است).

«فدعت و اشتكت الى الله من ذاكو فاضت بدمعها مقلتاها» [ شعر از قتاده بن ادريس (شريف مكه) به نقل از كتاب «فدك» آيه الله سيد حسن قزوينى است.] (زهرا- سلام الله عليها- از آن دو نفر كناره گرفت و به درگاه ذات احديت شكايت برد و از اين ظلم و ستم از چشمهاى مباركش اشكها جريان داشت).

فاطمه و برگشت فدك

دعبل شاعر معروف مى گويد:


 

  • «اصبح وجه الزمان قد ضحكا «اصبح وجه الزمان قد ضحكا

  • برد مامونهاها شما فدكا» برد مامونهاها شما فدكا»

[ معجم البلدان، ج 4، باب فدك، و شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 217.] (روزگار و زمين و زمان، خندان شد در آن موقع كه مامون فدك را به بنى هاشم برگرداند).

فاطمه و گناه بزرگ سران سقيفه در اشعار كميت


 

  • «انى احب اميرالمؤمنين و لا «انى احب اميرالمؤمنين و لا

  • اربسب ابوبكر و لا عمرا» اربسب ابوبكر و لا عمرا»

(من دوست دارم اميرالمؤمنين على- عليه السلام- را ولى راضى نمى شوم كه به ابوبكر عمر ناسزا گويم).


 

  • «و لا اقول اذا لم يعطيا فدكا «و لا اقول اذا لم يعطيا فدكا

  • بنت النبى، صلى الله عليه و آله و سلم، و لا ميراثه كفرا» بنت النبى، صلى الله عليه و آله و سلم، و لا ميراثه كفرا»

(من نمى گويم كه آن هنگامى كه فدك را به دختر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- پس ندادند و ميراث رسول خدا- صلى الله عليه و آله و سلم- را به او واگذار نكردند كافر شدند).


 

  • «الله يعلم ماذا ياتيان به «الله يعلم ماذا ياتيان به

  • يوم القيامه من عذر اذا اعتذرا» يوم القيامه من عذر اذا اعتذرا»

[ اخبار سيد حميرى، ص 160، در اين اشعار كميت پرده پوشى كرده و واقعيت را نگفته است و سيد حميرى و شيخ بهائى جواب كميت را داده اند. به كتاب فدك، سيد حسن قزوينى، ص 116 الى 118 مراجعه شود.] (خدا مى داند كه با آنها در عالم قيامت (در آن موقع كه در دادگاه عدل پروردگار قرار مى گيرند) چگونه معامله كند و آنان چه عذرى در دادگاه عدل الهى بياورند).

فاطمه و نقض عهد صحابه ى پدرش


 

  • «نقضوا عهد احمد فى اخيه «نقضوا عهد احمد فى اخيه

  • و اذا قوا البتول ما اشجاها» و اذا قوا البتول ما اشجاها»

(آنان پيمان پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- را در مورد برادرش (على- عليه السلام-) گسستند و به دختر گراميش «بتول» درد و رنجى كه دل هر انسان آزاده را به درد مى آورد، چشاندند).


 

  • «يوم جاءت الى عدى و تيم «يوم جاءت الى عدى و تيم

  • و من الوجد ما اطال بكاها» و من الوجد ما اطال بكاها»

(روزى كه فاطمه- سلام الله عليها- به سوى ابوبكر و عمر آمد، بر او ظلم و ستمى رفته بود كه گريه هايش را طولانى مى ساخت).


 

  • «فدنت و اشتكت الى الله شكوى «فدنت و اشتكت الى الله شكوى

  • و الرواسى تهتز من شكواها» و الرواسى تهتز من شكواها»

(به آنان نزديك شد، ولى به خاطر اينكه آنها حقش را ضايع و پامال كردند به درگاه خدا شكايتى جانسوز كرد، شكايتى كه كوههاى سر بفلك كشيده به لرزه آمدند).

رنج هاى فاطمه بعد از رحلت پيامبر از زبان خودش


 

  • «قد كان بعدك انباء و هنبثه «قد كان بعدك انباء و هنبثه

  • لو كنت شاهدها لم يكثر الخطب» لو كنت شاهدها لم يكثر الخطب»

(بعد از تو اى پدر خبرها شد و چه حوادث و مشكلاتى پيش آمد كه اگر تو آنها را مى ديدى اين قدر غم و غصه بزرگ نمى شد).


 

  • «انا فقد ناك فقد الارض و ابلها «انا فقد ناك فقد الارض و ابلها

  • و اختل قومك فاشهد هم مفقد نكبوا» و اختل قومك فاشهد هم مفقد نكبوا»

(ما آن چنان تو را گم كرديم و از دست داديم همانند زمينى كه باران نمى يابد، عزيزانت بيچاره شدند و ببين آنها را چقدر ذليلند).


 

  • «ايدى رجالنا نجوى صدورهم «ايدى رجالنا نجوى صدورهم

  • لما مضيت و حالت دونك الترب» لما مضيت و حالت دونك الترب»

(مردانى كينه توز آنچه كه در سينه هاى خود پنهان داشته بودند ظاهر كردند، چون تو رفتى و خاك تو را فرا گرفت).


 

  • «تهجمتنا رجال و استخف بنا «تهجمتنا رجال و استخف بنا

  • لما فقدت و كل الارض مغتصب» لما فقدت و كل الارض مغتصب»

(بعضى ديگر هم با ما بد رفتارى كرده و ما را سبك شمردند و چون تو درگذشتى همه ى روى زمين تاراج گرديد).


 

  • «كنت بدرا و نورا يستضاء به «كنت بدرا و نورا يستضاء به

  • عليك تنزل من ذى العزه الكتب» عليك تنزل من ذى العزه الكتب»

(تو مانند ماه چهارده بودى كه همه از نور آن روشنايى مى جستند و از صاحب همه ى كمالات بر تو كتاب نازل مى شد).


 

  • «و كان جبريل بالايات يونسنا «و كان جبريل بالايات يونسنا

  • فقد فقدت فكل الخير محتجب» فقد فقدت فكل الخير محتجب»

(جبرئيل به آيات قرآن ما را انس مى داد، به تحقيق با فقدان تو همه ى خوبى ها و ارزشها از ما پنهان گرديد).


 

  • «فليت قبلك كان الموت صادفنا «فليت قبلك كان الموت صادفنا

  • لما مضيت و حالت دونك الحجب» لما مضيت و حالت دونك الحجب»

(اى كاش پيش از تو مرگ با ما مصادف مى شد، پيش از آن كه تو رحلت كنى و پرده ها ميان ما و تو حايل باشند).


 

  • «انا رزئنا بما لم يرز ذو شجن «انا رزئنا بما لم يرز ذو شجن

  • من البريه لاعجم و لا عرب» من البريه لاعجم و لا عرب»

[ بسيارى از مورخين و سيره نويسان اهل سنت اين اشعار را در آثار خود آورده اند.] (ما چنان بلا و مصيبت ديديم كه هيچ اندوهگين و مصيبت زده اى از عرب و عجم چون ما نباشد).

فاطمه و ناله هاى على در كنار تربت او

«ارى علل الدنيا على كثيره
و صاحبها حتى الممات عليل»

(خود مى نگرم كه رنج ها و ناگوارى هاى دنيا بر من هجوم آورده اند و كسى كه اين همه رنج و ناراحتى، او را احاطه كند، هماره بيمار خواهد بود).

«لكل اجتماع من خليلين فرقه
و كل الذى دون الفراق قليل»

(ميان دو دوست پر مهر سرانجام فراق و جدايى است و هر چيزى ديگر جز جدايى دوست، تحمل آن سهل و آسان است).

«و ان افتقادى واحدا بعد واحد [ در بعضى از نسخه ها «و ان افتقادى فاطما بعد احمد» آمده است.

«مالى مررت على القبور مسلما
قبر الحبيب فلم يرد جوابى»

(مرا چه سود كه از كنار قبرها بگذرم و بر قبر محبوب و دوست خويش سلام دهم اما او جواب مرا ندهد).

«احبيب مالك لاترد جوابنا
انسيت. بعدى خله الاحباب»

(اى دوست چه شده كه جواب سلام ما را نمى دهى، آيا پس از من دوستى احباب را فراموش كرده اى؟!) امام صادق- عليه السلام- فرموده است: اميرمؤمنان در كنار تربت محبوبش چنين سرود:

«حبيب ليس بعد له حبيب
و ما لسواه فى قلبى نصيب»

(آن دوست كه هيچ دوستى با آن برابرى نمى كند و در قلب من به جز او هيچ بهره و نصيب براى ديگرى وجود ندارد (او از قلب من هرگز غايب نمى شود).

«حبيب غاب عن عينى و جسمى
و عن قلبى حبيبى لا يغيب»

[ الفصول المهمه، ص 148 و مروج الذهب، ج، ص 3، شرح حالات فاطمه- سلام الله عليها-.] (دوستى كه ظاهرا از چشم و بدن من غايب گرديد، هرگز از دل من بيرون نرود و غايب نمى شود).

آن گاه مولى خودش از طرف محبوبش جواب مى گويد:

«قال الحبيب و كيف لى بجوابكم   و انارهين جنادل و تراب»
«اكل التراب محاسنى فنيتكم   و حجبت عن اهلى و عن اتراب»
فعليكم منى السلام تقطعت   عنى و عنكم خله الاحباب»

[ ناسخ التواريخ، شرح حالات فاطمه زهرا- سلام الله عليها-، ص 198 و بحار الانوار، ج 43، ص 217.] (دوست در جواب گفت: من چگونه پاسخ تو را بگويم در حالى كه در گرو سنگها و خاك مى باشم، خاك اندام مرا خورده و من شما را فراموش كردم و از چشم خانواده و همسالانم ناپديد و پنهان شدم، پس از من بر شما سلام باد كه رشته ى محبت و دوستى از بين من و شما قطع گرديده است).

ناله هاى على در كنار قبر فاطمه

«نفسى على زفراتها محبوسه
ياليتها خرجت مع الزفرات»

(جان من با ناله هاى من در سينه ام حبس شده اى كاش جان من با همين ناله ها بيرون مى آمد).

«لا خير بعدك فى الحياه و انما
ابكى مخافه ان تطول حياتى»

[ ناسخ التواريخ، شرح حالات فاطمه زهرا- سلام الله عليها-، ص 198 و بحار الانوار، ج 43، ص 217.] (پس از تو خيرى در زندگى نيست و جز اين نيست كه از ترس زندگى طولانى گريه مى كنم).

«فراقك اعظم الاشياء عندى
و فقدك فاطم ادهى الثكول»

(فاطمه جان! دورى و جدايى تو در نظر من سهمگين ترين چيزهاست و از دست دادن شخصيت شكوهبارى چون تو اى دخت پيامبر! سخت ترين فراق ها و از دست دادن دوستان است).

خواننده ى گرامى در اين دو جلد كتاب كه از نظر شما گذشت سير كوتاهى در ابعاد زندگى دخت والا گهر و ام ابيهاى پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- و سالار و بزرگ بانوان دو عالم فاطمه ى زهرا- سلام الله عليها- نموديم و گوشه هايى از زندگى سرنوشت ساز و سازنده ى آن يگانه ى دهر را براى شما و آيندگان ترسيم نموديم: اين مجموعه كه از معتبرترين كتب اهل سنت جمع آورى شده است، در ايام با بركت غدير و مباهله سنه ى 1418 ه. ق شروع و در سالگرد رحلت پيامبر رحمت- صلى الله عليه و آله و سلم- و سبط اكبرش امام حسن محبتبى- عليه السلام- و فرزند ديگرش ثامن الائمه على بن موسى الرضا- عليه السلام- در شب جمعه 28 صفر سنه 1420 هجرى قمرى به اتمام رسيد. نگارنده اميد آن دارد كه كوثر پيامبر- صلى الله عليه و آله و سلم- قبول فرموده و به مهر و امضا و تاييد فرزندش بقيه الله الاعظم امام زمان (عج) ارواحنا لترب مقدمه الفداه برساند. در آخر لازم به ذكر است: از آنجا كه هيچ كارى ولو اينكه با تحقيق و تدقيق همراه باشد، بدون عيب و نقص و ايراد نيست، و فقط آن كه هرگز عيب و نقص در آنها متصور نيست، ذات پاك انبيا و ائمه ى معصومين- عليهم السلام- مى باشند، لذا از شما خواننده ى محترم انتظار دارد كه هرگونه عيب و نقص ادبى و علمى و تاريخى را رهنمون فرموده و اين جانب را سرفراز فرماييد.

آن كه قابل ستايش و پرستش مى باشد ذات يگانه است. ما توفيقى الا بالله العلى العظيم و عليه توكلت و اليه انيب.

سيدمهدى هاشمى حسينى قم- تلفن 921037