در مكتب فاطمه

على قائمى

- ۱۳ -


تعصب شكنى ها

مقدّمه

زندگى فاطمه عليهاالسلام زندگى بابركتى بود، زيرا وقايع و جرياناتى در مسير زندگى او پديد آمدند كه موضعگيرى فاطمه عليهاالسلام در آنها و هم تأييد و يا طرد و رد آن واقعه سبب شده اند كه تكليف مردم با استفاده از سنّت روش باشد. شك نيست كه آيات قرآن حقايق دينى را در اختيار مى گذارند ولى سنّت بعد عملى و اجرائى آيات را نشان مى دهد و پرده از روى ابهام برمى دارد.

از بركات وجودى فاطمه عليهاالسلام يكى اين است كه بسيارى از تعصب هاى جاهليت كه در جامعه مسلمين رواج داشتند در سايه مواضع او و گاهى هم مواضع پدر درباره او از ميان برداشته شده اند. عملكرد رسول الله صلى اللَّه عليه و آله درباره فاطمه عليهاالسلام بگونه اى بود كه مسلمين درمى يافتند در رابطه با فلان مسأله چگونه موضع بگيرند

- و يا عمل فاطمه عليهاالسلام در شرايطى معين سند و حجّتى شد براى جامعه امروز كه بدانند در هر مورد خاص چگونه بايد عمل كنند. بدين سان تأثير فاطمه عليهاالسلام در تاريخ اسلام از جهات متعددى فوق العاده به حساب مى آيد و كار و برنامه اش سبب زنده ماندن بسيارى از تعاليم اسلامى شد.

فاطمه بعنوان كوثر

فاطمه عليهاالسلام خير كثير است و مصداق آيه شريفه اِنَّا اَعْطيناكَ الْكوثَر [سوره كوثر.] ولادت او هم درس آموز بود و هم مايه بركت. در عصرى بدنيا آمد كه مردم زن بودن و دختر بدنيا آمدن را ننگ مى دانستند. در فرهنگ سنتى آن روز يا تولد دختران دلها را به هراس مى افكند و عدم ولادت پسرى در خانواده كافى بود كه آن را محكوم به فنا بشناسند و او در چنين شرايطى بدنيا آمد. و لادت او سببى شد كه بار سنّت ها و عادات غلط درهم بشكند و تعصب هاى متعفّن ضدّ انسانى از ميان برداشته شود. موضعگيرى پيامبر در ولادتش درسى است براى همه انسانها كه بدانند دختر هم موجودى انسانى و گرانقدر و وجودش مايه خير و روشنائى محفل خانواده است. و نيز پيامبر با اتخاذ موضع نيكو در رابطه با فاطمه عليهاالسلام عملاً به مردم نشان داد كه دختر هم مى تواند بمانند پسر در محيط خانه عامل نشاط و شادابى باشد، موجب احساس كمال والدين باشد، خيرآفرين باشد آن هم واجد خير كثير، و حتى دختر مى تواند ولايت و امامت را تداوم بخشد. و مى دانم فاطمه عليهاالسلام وارث همه پيامبران و بلكه رابطى بين دو امر مهم رسالت و نبوّت است.

تعصب شكنى فاطمه

پيامبر در آن جوّ بحرانى و در عين تحمل آن مصائب كمرشكن ولادت او را به فال نيك گرفت و او را به گلى تشبيه كرد كه استشمام آن وجود جان را معطّر مى سازد (رَيْحانَهٌ اَشُمُها). چه بسيارند برنامه هائى كه توسط رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله درباره فاطمه عليهاالسلام پياده شدند و امروز بعنوان حجتى براى زنان مطرح است. فاطمه عليهاالسلام از ديدى ام الزّمان است در شرايط خاصى از زمان پديد آمد كه براى تعصب شكنى بسيار مناسب بود.

رفتار پيامبر با فاطمه عليهاالسلام درس است و حكايت از تعصب شكنى او دارد. اينكه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دست دختر كوچكش را مى بوسد خود يك نوع تعصب شكنى است و ضربه اى است بر پيكر افكار پوسيده مردم آن روزگار كه زن و دختر را داخل آدم بحساب نمى آورند و حتى اين ضرب المثل بصورت شعر وجود دارد كه بهترين داماد براى آدمى قبر است.

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله با موضعگيرى خاص خود درباره دختر خويش به انسانها آموخت كه راجع به دختران چگونه تلقى داشته باشند و درباره زن و ارزش وجودى او چگونه بينديشيد. معنى مواضع او خطابى به مردان است كه از كبر و افاده خود بيرون آئيد و بفهميد كه زن هم در خور مقام دست بوسى است. و هم خطابى به زن است كه از حقارت خود بدر آى و ملعبه ديگران مباش.

بابى جديد در زندگى

اما فاطمه عليهاالسلام نيز خود در مشى و روش زندگى خود بابى جديد را آغاز كرد كه منجر به شكستن قالبهاى قديمى و پوسيده بود و عملاً نشان داد زن هم مى تواند همگام با مردان به پيش رود و به بالاترين مدارج قرب دست يابد. زن نه تنها انسان است بلكه مى تواند انسان آفرين و رشددهنده بزرگترين معجزه آفرينش باشد، و آحاد انسانى را در اين پهنه گيتى شخصيت و تجسم بخشد.

ما در اين بحث كوتاه مواردى از تعصب شكنى هاى فاطمه عليهاالسلام را با رعايت اختصار مورد بررسى قرار مى دهيم:

1- در امر ازدواج: عصر فاطمه عليهاالسلام را در نظر گيريد، با فاصله بسيار كمى از دوران جاهليت است. درست است كه مردم آن روزگار مسلمان شده اند ولى اين نكته علمى را فراموش نكنيد كه براى زدودن فرهنگ سابق يك جامعه گاهى تا چند نسل زمان لازم است. بدين خاطر در عصر او هنوز تفاخر جاهليت وجود دارد.

نمونه اى از اين تفاخر را در خواستگاران فاطمه عليهاالسلام مى توانيم بيابيم و از پيش گفته ايم كه افرادى چون عثمان، و عبدالرحمن بن عوف، ثروتمندان آن روز دنياى مدينه به خواستگارى فاطمه عليهاالسلام آمدند و حتى از راه تطميع مى خواستند فاطمه عليهاالسلام را در اختيار گيرند [به فصل 7 مراجعه شود.]

اما فاطمه عليهاالسلام با انتخاب و اختيار على عليه السلام به عنوان همسر تعصب جاهليت را در ازدواج شكست و به مردم نشان داد كه تفاخر به مال و ثروت تفاخر بى حساب است، اصل در انتخاب همسر كفويت است و مهمترين بعد كفويت بعد ايمان و اعتقاد است. او به ازدواج با على عليه السلام فقير از نظر مادى، و ثروتمند از نظر ايمان و شرف تن درمى دهد و به درخواست آن مالداران و زراندوزان پاسخ رد مى دهد.

ليست جهيزيه فاطمه عليهاالسلام و اطاق عروسى و زفاف او، و با جامه كهنه به خانه شوهر رفتن، و به فرش حصير قانع شدن، و از زندگى ملكه اى خود صرفنظر كردن راه و حيات عامه مردم را در پيش گرفتن و... بنگريد، همه و همه حكايت از تعصب شكنى فاطمه عليهاالسلام دارد.

2- در مقام زن بودن: هر چه درباره بينش تحقيرآميز مردم آن روزگار راجع به زن بگوئيم كم گفته ايم، مردم جامعه ما نمى توانند آن صحنه را تصوير كنند زيرا كه در عصر طلائى زن زندگى مى كنند. چگونه مى توان بيان كرد كه با زن چون حيوانى معامله مى شد؟ و يا او را به گاوآهن مى بستند براى شخم زمين و... [مراجعه شود به كتاب زن در اسلام و غرب.]

تحقيرها و كوچك شمردن ها در طول مدت زمان بر اثر تكرار و تدريج بصورتى شد كه زن هم باورش آمده بود چيزى از مردان كمتر دارد و يا پست تر از آنهاست. باورش آمده بود كه مرد صاحب فضيلت است نه زن، مرد مالك است و حق مالكيت دارد نه او، همه ارزشهاى اخلاقى در خود شخصيت مرد است نه زن.

همچنين برخى از مكاتب و مذاهب زن را عاملى براى فساد مى شناختند و او را عمله و كارگر (شيطان) بحساب مى آورند و كار بجائى رسيد كه بسيارى از زنان نيز از اين فكر حكايت كرده و شخصيت خود را در برابر هم تضعيف و همديگر را تحقير مى كردند.

نقش فاطمه عليهاالسلام در حيات او اين بود كه زن را داراى لياقتى معرفى كرد كه مسؤوليت عظيم فرزنددارى و حمل امانت الهى در اختيار اوست. و هم عملاً نشان مى دهد كه خداوند عمل هيچ عاملى را از مرد و زن از ميان نمى برد، چه زن باشد و چه مرد [آيه 195 سوره آل عمران.]، هركس عملى درست و به صورت انجام دهد، در خور حيات طيبه است [آيه 97 سوره نحل.]

او دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود و به عنوان اسوه و سيده نساء معرفى شد، زنى شد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله درباره اش فرموده بود اگر على عليه السلام نبود براى فاطمه عليهاالسلام كفو و همتائى نبود. و هم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كوشيد آن ديد نفرت انگيز را درباره زنان از ميان بردارد و دوستى زن را از اخلاق انبياء معرفى فرمايد (مِنْ اَخَلاقِ الاَنبياء حُبُّ النّساء [حديث - مكارم الاخلاق.])

3- در حضور اجتماعى: كار فاطمه عليهاالسلام از آن بابت مهم است كه نه تنها از احساس حقارتها كار را به احساس سرافرازى كشاند. بلكه وارد عرصه حيات سياسى شد و در جامعه بشرى به عنوان وجودى مستقل به عرض حال و بيان شرايط و مواضع پرداخت و تا آن روزگار زنان را حق حضور در جامعه و اظهار نظر نبود.

فاطمه عليهاالسلام آن سنت را شكست و نشان داد در مواردى كه ضرورت اجتماعى ايجاب كند، با حفظ شرايط و ضوابط مذهبى مى توان از خانه بيرون آمد، و حتى وارد عرصه كارزار شد، و به زخم بندى و پرستارى مجروحان پرداخت.

يا در عرصه سياسى اگر حق فراموش شد و مردم در مسير انحراف قرار گرفتند او وظيفه دارد از حق دفاع و مردم را به وظايف آشنا كند و يا اگر ولى امر مسلمين را از حق او دور داشتند او وظيفه دارد به دفاع از مقام ولايت بپردازد و در اين كار مرد و زن ندارد و فاطمه عليهاالسلام اين راه و رسم را بنيان نهاد و نخستين زنى است كه از مقام رسالت و امامت دفاع كرده و تا سر حد مرگ به پيش رفته است.

4- در احقاق حق: از تعصب شكنى هاى فاطمه عليهاالسلام اقدام او در زمينه احقاق حق است. حق عزيز است و براى احقاق آن مى ارزد كه آدمى تن به دشواريهائى بدهد و در پاى آن تا سر حدّ جان بايستند. و اين مسأله اى است كه فاطمه عليهاالسلام در راه آن تلاش بسيار داشت.

به هنگامى كه حق كسى مغصوب بماند وظيفه ايستادگى در برابر آن است و اين مسأله مرد و زن ندارد. زيرا در بينش قرآنى مردان در آنچه كه مالك هستند نصيب و بهره اى دارند و زنان نيز از مكتسبات خود حق و بهره اى دارند و دفاع از حق، حتى حق مالى بر افراد واجب است و ارزش اين دفاع براى احقاق حق بميزانى است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود آنكس كه براى دفاع از مالش كشته شود شهيد است: مَنْ قُتِلَ دُوْنَ مالِهِ فَهُوَ شهيدٌ. [حديث نبوى.]

اين مسأله درباره مردان در عصر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله وجود داشت اما درباره زنان چنين امرى مصداق خارجى پيدا نمى كرد زيرا نه زن را داخل آدم حساب مى كردند و نه او را صاحب ملك و مالى مى شناختند و شنيديد كه حتى زن خود بحساب مال وارث بحساب مى آمد كه پس از مرگ فردى در اختيار وارث او قرار مى گرفت.

فاطمه عليهاالسلام زنى است كه برخلاف راه و رسم معهود براى احقاق حقش در امر فدك مى ايستد، طرح دعوا مى كند و خليفه وقت را به استيضاح مى كشاند و بر اين اساس سنتهاى ديرين جاهليت را درهم مى شكند. اگر فاطمه عليهاالسلام براى احقاق حق خود قيام نمى كرد، انديشه مسموع نبودن سخن زن كه در آن روزگار وجود داشت قوت مى گرفت و براى هميشه در جامعه باقى ميماند. و در آن صورت گمان اين مى شد كه زن هرگز نبايد حركتى بكند اگر چه مال او را ببرند و يا حق او را غصب كنند.

5- ايراد خطبه: روزگار و شأن زن در آن روزگار كى اجازه مى داد كه براى او حقى و شأنى قائل باشند و اجازه اش دهند كه حق داشته باشد حرف خود را بزند و از شخصيت خود و يا مقام ولايت و حكومت دفاعى داشته باشد و اين مسأله اى است كه فاطمه عليهاالسلام آن را در اسلام طرح كرد و پس از آن رعايت آن توسط ديگران هم انجام گرفت.

فاطمه عليهاالسلام پس از وفات پيامبر به ضرورتى كه براى حفظ اسلام و جلوگيرى از انحراف مسلمين تشخيص داده بود، دردمند و ناراحت در حالى كه كاملاً پوشيده و مستور و توسط گروهى از زنان بنى هاشم احاطه شده بود وارد مسجد شد، پرده اى آويخته اند و او دور از چشم نامحرم به ايراد خطابه و احقاق حق پرداخت.

خطبه اى در كمال فصاحت و بلاغت ايراد كرد و پس از حمد و ثناى خدا، و ذكر رمز و راز وظايف رسالت پدر از بدعهدى مردم و مظلوميت و مغصوبيت خود سخن گفت و درد و راه درمان ها را برشمرد و به مرد هشدار داد كه سكوتشان خلاف رأى و مصلحت اسلام و عملكرد خليفه در غصب فدك وضع ارث خلاف متن قرآن است حق را گفت، و از احتجاج و استدلال و برهان چيزى فروگذار نكرد، تا حق كشى سنّت نشود و متون اسلامى تحت الشعاع عملكرد افراد مغرض و يا بى خبر از اسلام قرار نگيرد. و اگر از فاطمه عليهاالسلام چيزى باقى نمانده بود جز همين يك خطبه، باز هم به تنهائى اين كفايت را داشت كه او را زنى سرآمد معرفى كند و در فصاحت و بلاغت او را چون پيامبر و على در سطح عالى و ارجمند قرار دهد. او در اين راه شجاعانه به پيش رفت و از چيزى نهراسيد و صدمه ها را بر خود پذيرا شد و حتى با آگاهى از عاقبت آن بدان تن درداد و اين يك تعصب شكنى مهم و بجا بود (و البته با حفظ شرايط اسلامى انجام شد نه بهر بهانه اى بى اساس)

6- در حركت و مبارزه: فاطمه عليهاالسلام در آن جو و شرايط نامناسب كه زنان را به هيچ مى انگاشتند راهى را در پيش گرفت كه در انحصار مردان بحساب مى آمد و آن راه مبارزه و درگيرى عليه خصم قرآن و اسلام بود و فاطمه عليهاالسلام از اين ديد زنى مجاهده و پركوش مى توان بحساب آورد.

در آن روزهاى اوليه درگيرى با كفر و در آن ايام آتش و خون، او مجاهدى راستين بود و در مبارزات مخفى با پدر همراهى و در آن نقشى مهم داشت. در عرصه حيات صدر اسلام حضور كامل او را مى بينيم و بعدها هم در عصر شعله ور شدن آتش جنگ در سالهاى اول هجرت تا فتح مكه، در عصر رزم و جهاد على عليه السلام در جبهه با اينكه خطر مرگ به او جداً نزديك بود هرگز دست و پاگيرهاى براى او نبود، بلكه خوشحال و سرافراز بود كه شوهرى مجاهد و مدافع اسلام دارد، شمشير خونين على را او مى شست، زخم هاى او را فاطمه عليهاالسلام مرهم مى نهاد، لباس خونين على را او تطهير مى كرد و بالاخره با دلگرمى هاى او على را در مبارزه با خصم قوى تر مى ساخت.

او بمانند شوهر در مبارزه با مستكبران، مسرفان، و گردنكشان است، سنگردار است و پيشتاز، فريادگر تاريخ است عليه نابسامانى ها، ناامنى ها و ناحقى ها، و در اين همرزمى روشن بين است و بردبار، با هدف مقاوم و در طريق مقصد خويش مى ايستد و تا پاى جان به پيش مى رود و اين مبارزه بخاطر مكتب از سوى فاطمه عليهاالسلام درسى عظيم است براى همه آنها كه مى خواهند در وادى عشق حق گام بردارند.

7- در شكستن تعصّب زنانه: اين كار و اقدامى فاطمه عليهاالسلام هم شگفت آور است. او زن است و بمانند ديگر زنان در رابطه با همسر بايد حساسيت داشته باشد. مى دانيم از ويژگى هاى زنان در رابطه با همسر خود انحصارطلبى است آنها مى خواهند كه شوهرشان صرفاً از آن آنها و حتى در ملكيت آنان باشد اگر داستان ازدواج مجددّى براى همسرشان پس از مرگ آنها هم مطرح گردد شنيدن آن براى بسيارى از آنها قابل تحمل نيست.

فاطمه عليهاالسلام هم بخاطر زن بودن بايد اين چنين فكر كند، اما مسأله تعقل او بسى فراتر از اين حد و مرز است مى داند كه خداوند براى هر خلقى و پديده اى شرايط و ضوابطى معين كرده كه تخلف از آن براى آدمى غير قابل امكان است. صفت عمده غريزه خواهندگى و طلب است. و كسى را نمى توان از اين طلب دور و معاف داشت، و اين خاص مرد يا زن نيست و جنسيت نمى شناسد. اما واداشتن همه افراد كه اينگونه بينديشند كارى آسان نيست.

فاطمه عليهاالسلام بانوئى اهل عقل و ادراك است، تعصب دارد ولى نه حسودانه و كوركورانه زيرا او بفرموده رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله معتقد است اگر بناست تعصبى مطرح باشد بايد آن را در مكارم اخلاق بكار گيرد [پيامبر

- مكارم الاخلاق] عليهاالسلام مى داند كه على مرد كار است، مرد رزم و جهاد است، مرد بيرون است. پس از فوت او نياز به همسرى دارد كه هم خانه را سر و سامان دهد و هم فرزندان را اداره كند.

بدين خاطر از وصاياى فاطمه عليهاالسلام يكى اين مسأله است پس از مرگ من امامه (خواهرزاده او) را بعقد خود درآورد زيرا مردان را از زن گرفتن براى اداره كانون چاره اى نيست و او براى فرزندان من مثل من است [منتهى الآمال ج 1 ص 137.] و اين جرأتى است اخلاقى كه تنها در فاطمه عليهاالسلام ملاحظه مى شود و نوعى شكستن تعصب زنانه است توسط يك زن، امّا زنى معصومه.

هدايت زنان

مقدمه

درباره فاطمه عليهاالسلام چه مى توان گفت؟ او را از هر بعد و نظرى كه بنگريم عظيم است و در هر جنبه اى از جنبه هاى حيات فردى سرآمد است. او نه تنها براى خود زنى كامله و عاقله است، بلكه براى جامعه زنان الگوئى لايق، معلمى بزرگ و رهبرى واجد همه اوصاف رهبرى است.

از كارها و مسؤوليت هائى كه او براى خود برگزيد مسؤوليت رهبرى و معلمى زنان است، كارى كه در خور شأن او و متناسب با شرايط زندگى روزمرّه زن است. وجودش براى زنان همچون ابر رحمت و حضور فعالش در مجمع زنان موجب رشد و پيشرفت آنها و دورى از عوامل گمراه كننده بود.

فاطمه عليهاالسلام اين لياقت را در خود احساس مى كرد كه مسؤوليت هدايت زنان را بر عهده گيرد و در اين راه تن به كار و اقدامى مسؤولانه دهد. براى امت اسلامى در آن روزگار وجود او بسيار ضرورى بود زيرا جامعه زنان در تطبيق شرايط خود باسلام به وجود فردى چون او سخت محتاج بودند.

خانه فاطمه

در شرح و توصيف خانه اش گفتيم كه خانه اى گلين و محقر بود، ولى خداى خواست كه اين خانه مركز انوار الهى باشد و از آن نورهاى روشن و درخشان پديد آيند و با انوار مكتسبه از فاطمه عليهاالسلام جهان تاريك را روشن سازند.

خانه فاطمه عليهاالسلام تنها محل سكونت على نبود، و تنها مركزى براى تربيت و رشد فرزندان نبود، بلكه مدرسه اى عظيم بود كه در آن شاگردانى بزرگ پرورش يافتند كه بعدها هر كدام بنحوى باشكوه در جهان اسلام درخشيدند نمونه هاى تربيت او از اين باب اندك نيستند.

از القاب فاطمه عليهاالسلام يكى لقب زهرا است، يعنى درخشان، درخشنده و فاطمه عليهاالسلام جداً وجودى درخشان براى جهان اسلام و دنياى زنان بود. چه بسيار است عده كسانى كه در گذشته از افاضات وجودى او بهره مند شدند و يا همين امروز هم به بركت فيوضاتش راه زندگى خود را مى يابند. شعاع تفكر در انديشه فاطمه عليهاالسلام چندان وسيع است كه از مرز دنياى اسلام گذشته و نقاط ديگرى از جهان را روشن كرده است. كسانى كه به بركت رهنمودهاى او راه يافتند اندك نيستند.

نخستين معلم زن

درباره فاطمه عليهاالسلام چه مى توان گفت جز آنكه بگوئيم او معلم بزرگ زمان، رهبر و هادى آنها، و اسوه و الگوى آنان است خانه او با همه كوچك بودنش مدرسه و مركز درس است. زنان مدينه و گاهى هم زنان نقاط ديگر به منظور درك و فهم مسائل به حضورش مى رسيدند و از محضرش كسب فيض مى كردند.

تلاش او در اين بود كه به هدايت زنان پرداخته و آنها را بسازد. كار معلمى او در ج هان آن روز وجود داشته و آثار آن تا امروز هم ادامه دارد. نقش او در تهذيب و تكامل زنان و هم در حل مسائل خاص زنانه شان در بعد تطبيق با تعاليم اسلام فوق العاده بود و توان ارتباط او با زنان بخاطر هم جنس بودن با آنان بسيارى از دشواريهاى پيامبر را در امر ايفاى رسالت خود با اين طبقه رفع مى كرد.

در آغاز كار كه هنوز اسلام در حال شكل گرفتن بود، تلاش فاطمه عليهاالسلام در اين قسمت پراكنده و به تناسب شرايط اتفاقى بود. ولى بعدها كه بازار اسلام رونقى يافت و بر عدّه مسلمين افزوده شد، مخصوصاً در سه سال آخر حياتش، درس آموزى ها به صورت رسمى و منظم درآمد و بخشى از اوقات زندگى شبانه روزى او را پر مى كرد زنان مهاجر و انصار به خدمتش مراجعه كرده و از او درس زندگى و دين مى آموختند.

وظايف و مسؤوليت هاى او

فاطمه عليهاالسلام در خود بر اساس بينش اسلاميش احساس مسؤوليت مى كرد و براى خويش وظايفى را مى شناخت از جمله آنكه ناآگاهان را بياگاهاند و نقاب از چهره تعاليم اسلامى بردارد و راه و روش پياده كردن آن را به زنان بياموزد زيرا آغاز امر بود و چنان نيازى در سطحى بالا.

از سوى ديگر او اين وظيفه را درباره خود احساس مى كرد كه راه زنده و با شرافت ماندن را به آنها ياد دهد و در سايه اين آموزشها دست متجاوزان و آلودگان را از دامن زن كوتاه نمايد و شر بدخواهان را از سرشان دور دارد.

فاطمه عليهاالسلام به زنان آموخت كه شأن و رتبتشان بسى بالاتر از آن است كه ملعبه دست آلودگان باشند و به عنوان ابزارى در خدمت رونق دادن بازار شهوات قرار گيرند. به آنها تفهيهم كرد كه بهاى وجودشان بهشت است و اين يك گناه، نابخشودنى است كه خود را ارزان بفروشند و يا در خدمت مفاسد و رسوائى ها قرار گيرند.

فاطمه عليهاالسلام براى خود اين احساس مسؤوليت و تعهد را داشت كه نظام عقلى را در جامعه زنان رونق دهد، انديشه شان را متوجه تربيت درست نسل و تحكيم كانون خانوادگى نمايد و اين روحيه را در آنان زنده سازد كه صعودها و سقوطها در گرو كار و تلاش آنهاست و آينده نيك و بد جامعه در سرمايه گذارى امروز آنها. و بدين سان فاطمه عليهاالسلام يك رهبر است و يك راهنما، رهبرى كه معصومه است و خطاها و لغزش در كار او و در راه و روش او وجود ندارد. رهبر زنان ديروز و امروز جامعه است و بگفته ابن جوزى در كتاب تذكرةالخواص او فاطمه عليهاالسلام است از آن بابت كه از نظر فصل و حسب و رشد از ديگر زنان امت بريده و در سطحى فراتر است.

آموزش زنان

از خدمات و كوششهاى فاطمه عليهاالسلام خدمت او در آموزش زنان بود و اما اينكه او چه چيزهائى به زنان مى آموخت پاسخ آن براى نوع شاگردان او متفاوت است. برخى از آنها در سطوح بالاتر و گروهى در سطوح پائين تر بودند به افرادى چون اسماء بنت عميس در سطحى نسبتاً بالا آموزش داشت و حتى از تفسير قرآن و نكته هائى مهم از معارف اسلامى را مى آموخت و براى بعضى ديگر مسائل شرعى و دينى روزمره.

او همچنين به زنان مى آموخت كه در امر تربيت فرزندان چه جنبه هايى را مراعات كنند و يا در حضور اجتماعى چه ضرورتهائى را در نظر گيرند، در برخورد با شوهر و همسايه و مردان و زنان مختلف، والدين و مهمان چگونه عمل كنند.

همچنين گاهى فاطمه عليهاالسلام به زنان درس جرأت و شجاعت مى داد بگونه اى كه قادر باشند از لذت خودخواهى ها و هوسمندى ها بگذرند، حق گوى و حق جوى باشند، اهداف عاليترى را در زندگى روزمرّه خود برگزينند و از هر چه كه پستى و انحطاط است دورى جويند، او روح ورع و تقوا را در آنان مى دميد و با هشدارها و وعده و وعيدهاى نشأت گرفته از قرآن آنان را به راه صواب وامى داشت.

استدلال و محاجه

از كارهاى مهم حضرت زهرا عليهاالسلام آموزش راه و رسم دفاع در عقيده و ايمان است. اينكه افراد بايد مسلمان باشند يك مسأله است و جمع عظيمى آن را پذيرفته و مورد رعايت قرار مى دهند اما اين هم نكته مهمى است كه افراد بتوانند از عقيده خود دفاع كنند و با محاجه و استدلال طرف مخالف را قانع سازند.

دو زن در امر دينى درگيرى و با هم مباحثه داشتند. كارشان از بحث به درگيرى كشيد. از اين دو زن يكى مؤمن بود و ديگرى معاند. فاطمه عليهاالسلام دلايل درست را در اختيار زن مؤمن قرار داد تا بتواند در بحث پيروز شود و طرق مقابل را اقناع كند و هدايت فاطمه عليهاالسلام اثر خود را گذارد و او در بحث خود پيروز و فوق العاده خوشحال شد.

آنگاه فاطمه عليهاالسلام كه از اين پيروزى خير يافت به او فرمود سرور فرشتگان به پيروزى تو بيشتر از سرور و خوشحالى تو است و حزن و اندوه شيطان در شكست او بيش از حزن و اندوه آن زن است [بحار ج 2 ص 8.] (زيرا بحث حق و باطل و پيروزى حق بود)

آموزش همسردارى

از ديگر آموزشهاى فاطمه عليهاالسلام به زنان آموزش درس مديريت كانون و رعايت حقوق خانواده بود. و در آن روزگار كه مردان بر زنان استيلاى كامل داشتند و حتى زن را مثل برده خود بحساب مى آوردند موضعگيرى اسلام در قبال زنان و حمايت از آنها اين خطر را هم براى برخى از عاقلان پديد مى آورد كه از اطاعت مشروع همسر سرباز زنند و تبعيت لازم را نداشته باشند و اين خود نياز به اصلاح انديشه و پيگيرى داشت.

فاطمه عليهاالسلام سعى داشت ضمن آشنا كردن زنان به حقوق خود و همسر و فرزندان پاره اى از انديشه هاى افراطى يا تفريطى را در آنان تعديل كند. نه آنچنان كه زنان تسليم باشند و در همه امور اطاعت كنند حتى در گناه، و نه آنچنان عاصى و نافرمان كه حقوق شوهر را ناديده گيرند. زيرا اصولاً در هر انقلاب فكرى كه در جامعه اى پديد آيد افراد خيلى زود به افراط و تفريط كشانده مى شوند.

او همچنان دفاع از حق شوهر را ضرورى دانست، بويژه كه در همسر حقانيتى راجع به مسأله اى باشد. عدم اطاعت از فرمان بحق شوهر را نوعى قبول لعنت خدا و فرشتگان معرفى فرمود. تسليم زن به شوهر را در گناه، (مثل روابط جنسى با شوهر مست) بر اساس سخن پيامبر خريدارى لعنت ها به تعداد ستارگاه آسمان. و وجود كسى كه بتواند مرزها را براى زنان معين و به آنها تفهيم كند بسيار ضرور بود.

طرز برخورد با زنان

فاطمه عليهاالسلام در برخورد با زنانى كه براى كسب دانش و اطلاع نزد او مى آمدند صبر و حوصله بسيارى را از خود نشان مى داد، از كثرت سؤال و پاسخ خسته مى شد ولى آن را به روى خود نمى آورد و مى كوشيد كسى را شرمنده نسازد به نمونه زيرا از اين برخورد فاطمه عليهاالسلام توجه كنيم.

زنى به نزد فاطمه عليهاالسلام آمد كه مادر پيرى دارم، در امر نماز براى او سؤال و اشتباهى پيش آمده، مرا به نزد تو فرستاد تا پاسخ صحيح را از تو بياموزم. آنگاه سؤال را طرح كرد و فاطمه عليهاالسلام پاسخ آن را داد. اجازه خواست كه سؤال دومى را مطرح كند و فاطمه عليهاالسلام اجازه داد و او طرح كرد و پاسخ يافت. اجازه سؤال بعدى و بعدى، تا ده سؤال شد و فاطمه عليهاالسلام همچنان به آنها جواب مى داد و آن زن خود از كثرت سؤال شرمنده گشت و گفت: ببخشيد شما را خسته كرده ام، ديگر مزاحم نمى شوم. فاطمه عليهاالسلام فرمود هر چه سؤال دارى بپرس من از پاسخ به سؤال رنجيده نمى شوم. داستان پاسخگوئى من به سؤالات شما همانند داستان كسى است كه صد هزار دينار را با خود ببرد و آن را بر دوش خود حمل كند

- آيا چنين عملى بر او ناخوش خواهد آمد؟

- براى هر پاسخ من به سؤال تو هزاران هزار اجر است و هم فرمود من از پدرم شنيدم كه دانشمندان امت من در روز قيامت به اندازه دانش شان و ميزان تلاشى كه در جهت راهنمائى بندگان خدا داشته اند ارج و قرب مى يابند... البته اين نكته را هم اضافه كنيم كه فاطمه عليهاالسلام در امر ارتباط با زنان امين و رازدار بود، سعى بر اين داشت كه اسرار آنها را حفظ كند و جلوى آبروريزى ها را بگيرد.

ثمره تلاش و تربيت

فاطمه عليهاالسلام كوششى فوق العاده براى تربيت و هدايت زنان داشت و ثمره تربيت او از يكسو فرزندان او هستند كه شرح و معرفى حالات و صدمات به هر يك از آنها دفترى جداگانه طلبد و از سوى ديگر ده ها زن كه هر كدام در دوران حيات خود همچون آفتابى در آسمان اسلام درخشيدند و در عصر خود هادى و راهنماى ديگران بودند.

بنظر ما يكى از راههاى شناخت فاطمه عليهاالسلام شناخت دست پروردگان فاطمه عليهاالسلام است، تجليات آنان خود حكايت دارد از شأن و عظمت فاطمه عليهاالسلام چه بسيارند زنانى كه رشد اسلامى و اجتماعى خود را مرهون فاطمه عليهاالسلام بوده اند و حتى بر اثر رهنمودهاى او شرايط خانواده و همسر را تغيير داده اند.

ما براى ذكر نمونه دو تن از شاگردان فاطمه عليهاالسلام را نام مى بريم كه نسبتاً معروفترند و درخشندگى بيشترى از خود نشان داده اند.

1- اسماء بنت عميس: دست پرورده ى فاطمه عليهاالسلام است، همسر ابوبكر بود، پس طبعاً در جريان امور و وقايعى بود كه در دستگاه خلافت مى گذشت. اسماء محرم راز فاطمه عليهاالسلام بود، او همان كسى است كه در شستشوى فاطمه عليهاالسلام پس از مرگ بنا به وصيتش حضور داشت و به على كمك مى كرد. فاطمه عليهاالسلام درباره او سرمايه گذارى وقتى بسيار داشت و چه بسيارند نكته هائى كه او از محضر فاطمه عليهاالسلام كسب كرد و بعدها در زندگى از آن بهره گرفت.

در داستان تصويب و نقشه ترور على كه در خانه ابوبكر صورت گرفته بود اسماء خبر آن را يافته بود، قرار بر اين بود كه خالد بن وليد (اباسليمان) در مسجد در كنار على بنشيند و بمحض خاتمه يافتن نماز ابوبكر على را بكشد. اسماء از اين جريان شديداً بيمناك شد و جرأت نكرد كه خبر آن را مستقيماً به على برساند.

كنيز خود را دستور داد كه به نزد على برو و قرائت صحيح و تفسير اين آيه را از جانب من از على بپرس و پاسخ بياور آن آيه اين بود: وَ جاء رَجُلْ مِنْ اَقْصَى المدينَةِ يَسْعى، قال يا مُوسى اِنّ الْمَلذَء يَأتَمِروُنَ بِكَ لِيَقْتلُوكَ، فَاخْرُجْ اِنّى لَكَ مِنَ الناصِحينَ [آيه 20 سوره قصص.] (ترجمه: مردى از نقطه دور دست دوان دوان آمد و گفت اى موسى مردم در اين تصميم و اراده اند كه ترا بكشند، زود بيرون رو من از نصيحت كنندگان و خيرخواهان توام) كنيز آيه را به على رسانيد

- و على كه قضيه را دريافت و پيام داد اِنَّ الله يُحُولَ بَيْنَ المرء و قلبهِ [آيه 24 سوره الانفال.] (مطمئناً خداوند بين من و آنها را حائل خواهد شد) و بر اين اساس خاطر اسماء را آسوده كرد. داستان هم به همينگونه بود. ابوبكر در حين سلام نماز از تصميم قتل على در مسجد منصرف شد و قبل از سلام گفت: يا اباسُلَيْمان لا تَفْعَلْ ما اَمرَتكْ، وَ اِنْ فَعَلْت قَتَلْتُكَ. (اى اباسليمان آنچه به تو دستور دادم اجرا مكن، اگر چنان كنى تو را خواهم كشت) و نماز را با السلام عليكم و رَحَمْةُاللّه خاتمه داد. و على از خالد پرسيد كه چه بود او هم حقيقت حال را باز گفت. و على با او درگير شد و بر زمينش كوبيد كه آيا تو را بدين حد جرأت است و گروهى على را به پيامبر و فاطمه عليهاالسلام قسم دادند كه از او دست بردار و رهايش كند (و گويند در آن ايام فاطمه عليهاالسلام بيمار و بسترى و تبدار بود).

2- فضّه: از شاگردان فاطمه، عليهاالسلام پرورش يافته در خانه او خادمه اوست. او ظاهراً از اسراى جنگى است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله او را به فاطمه عليهاالسلام بخشيده بود. (گويند او دختر پادشاه هند بود و به علوم غربيه از جمله علم كيميا يا اكسير اطلاعى داشت و وقتى وارد خانه فاطمه عليهاالسلام شد و آن را خالى از زيور يافت با استفاده از آن علم برخى از اشياء خانه را به طلا تبديل كرد و على عليه السلام به او تفهيم كرد كه او را نيازى به اين امور نيست و از او خواست آنها را به وضع اوليه اش برگرداند و او نتوانست.) سالها در خانه على بود و عاشق فاطمه عليهاالسلام و خاندان او بود و هرگز تاب جدائى از آنها را متحمل نبود.

در خانه فاطمه عليهاالسلام به بسيارى از رموز علمى و فنى آشنا شد، قرآن را حفظ كرد به آموزش تفسير قرآن پرداخت والحق قرآن را در خون و رگ خود جريان داد. عابدى بى مانند گرديد، كم كم كارش بجائى رسيد كه قدم در جاى قدم فاطمه عليهاالسلام مى نهاد، در عبادتها سعى داشت به او تأسى كند در داستان اطعام افطاريه خود در سه شب متوالى به مسكين و يتيم و اسير فضه هم مشاركت داشت.

او زنى است كه بعدها ازدواج كرد. و صاحب فرزندانى شد. در واقعه كربلا به همراه حسين و خاندانش حضور يافت و پس از واقعه كربلا بمانند ديگر مصيبت زدگان و اسيران بود. گويند 20 سال پس از آن واقعه زنده بود و در تمام آن مدت هيچ سخنى نگفت و تكلمى نكرد جز با آيات قرآن. به اين نمونه توجه فرمائيد در بيابان او را ديدند و پرسيدند:

- تو كى هستى؟ جواب داد: وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوف تَعلمون (اول سلام كن بعد به زودى خواهى فهميد)

- از كجا مى آئى؟ جواب داد: من مكان بعيد (از جائى دور)

- به كجا مى روى؟ جواب داد: و لِلّهِ عَلَى النَّاسِ حَجِّ الْبَيْتِ (از جانب خدا طواف بيت واجب شد)

- چند روز است در راهى؟ جواب داد: وَ لَقَدْ خَلَقْنا السَمواتِ و الارضَ فِى سَنَةِ ايّامٍ (ما آسمانها را در 6 روز خلق كرديم)

- به همين ترتيب سؤالات بود و جواب او به آيه قرآن

- و در اين هنگام فرزندانش سر رسيدند كه او مادر ماست و شرح حال او را بازگفتند. او اين همه زندگى و مهارت كلامى را در سايه تربيت فاطمه عليهاالسلام بدست آورده بود و كيست كه زنان را بدينگونه پرورده باشد.