در مكتب فاطمه

على قائمى

- ۹ -


تسبيح و دعاى فاطمه

فاطمه عليهاالسلام اهل تسبيح است آن هم بصورت مداوم، همان تسبيحى كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به او آموخت و امروز در نزد همه فرق مسلمين رايج است، پس از هر نماز 34 تكبير، 33 الحمدلله و 33 سبحان الله و فاطمه عليهاالسلام آن را بعنوان هديه اى گرانقدر از پدر قبول كرده بود. [مسند احمد بن حنبل.]

او اهل دعاست و در مسير ذكر، ورد، نيازخواهى، استمداد. درب دعا را به روى خود گشوده مى يابد و حجاب را از ميان برداشته: يا مَنْ بابُه مَفْتُوحٌ لِداعيهِ وَ حِجابُهُ مَفْتُوحٌ لِراجيه. [مفاتيح الجنان.]

- در دعا و مناجاتش با خدا فرمايد: اى پوشاننده كژيها و زشتيها، اى مرهم گذار دلهاى مجروح، مرا در قيامت در برابر دادگاه عدالت و شهود رسوا مساز، نظر لطف و كرامت خود از من برمگردان.

- اى خداى رحمان، چراغى از لطف و مرحمت خويش پيش روى من روشن گردان، نورى بر دلم بتابان كه آن را نگهدارد و عذر مرا ثابت و آشكار سازد. نورى كه چهره ام را سفيد سازد و مرا به ريسمان ناگسستنى رحمت تو اعتصام بخشد.

- پروردگارا من به رحمت تو نيازمندم و تو از عقوبت من بى نياز، خدايا مرا در جائى بنشان كه زير ابر رحمت تو باشد و از دل من ريشه كبر و ريا و حسد و بخل و شك و ضعف و سستى تزلزل را بيرون آور... [قسمتهايى از دعاى فاطمه عليهاالسلام بنقل از كتاب فاطمه الزهراء - الرحمانى.]

اين دعاهاست كه پيوند او را با خداى محكم و ناگسستنى مى سازد و روحيه او را مقاوم و او را در برابر مصائب و دشوارى ها شكيبا مى سازد. رمز آبرومندى در پيشگاه خداوند دعاست، البته بدان شرط كه با شرايط دعا و زمينه سازيهاى آن هماهنگ و همگام باشيم.

مقام او در پيشگاه خدا

فاطمه عليهاالسلام در مسير عبادت بدرجه اى مى رسد كه حتى خود را فراموش و فانى فِى اللَّهِ مى كند. جان خود را سپر محبت خدا قرار داده و حتى آن را در راه دين مايه مى گذارد و مصداق اين سخن مى شود كه جان خود را سپر دين قرار دهيد فَاجْعَلُوا اَنْفُسُكُم دُوْنَ دينَكُمْ [ص 306 كافى- ج 3.]

در سير و سلوك و در معرفت به درجه اى مى رسد كه جز خواست خدا خواستى ندارد و مشيت خود را همگام با مشيت الهى مى سازد- وَ ما تَشاوُؤنَ اِلَّا اَنْ يَشاءَ اللَّه رَبُ الْعالَمين. [آيه 29 تكوير.]

او از كسانى است كه از همه چيز گسسته و بخدا پيوسته است و طبيعى است كه خداى را بر چنين بنده اى نظر باشد تا حدى كه علاوه بر نفوذ دادن امرش در جهان كون بر او مائده آسمانى نازل گرداند.

على عليه السلام از خانه بيرون مى رود كه قرضى كند و غذائى براى اهل خانه تهيه ببيند

- در بين راه مقداد را از خود پريشان تر مى يابد مبلغ قرض شده را به مقداد مى دهد و به مسجد مى رود در مسجد رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله علاقه اى پيدا مى كند به خانه على عليه السلام رود و با هم راهى منزل مى شوند در حضور فاطمه عليهاالسلام غذائى فوق العاده مهم مى بينند و از او مى پرسند از كجاست؟ فرمايد هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ

- از جانب خدا. و اين مقام فاطمه عليهاالسلام و آبروى او را در بارگاه خداوند نشان مى دهد.

تو نيز چون فاطمه عليهاالسلام بنده خدا باش، بر تو هم مائده آسمان نازل خواهد شد و اين نكته اى است كه مصداق هاى متعدد آن براى دنياى امروز نيز حضور پيدا كرده و خواهد كرد.

روحيّه فاطمه

مقدمه

سخنى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله درباره فاطمه عليهاالسلام آمده است كه سخنى بس مهم و نكته آموز است. پيامبر درباره او فرمود: اگر حسن و نيكوئى در قالب يك شخص و يك چهره درمى آمد آن شخص فاطمه عليهاالسلام بود و بلكه از آن هم بزرگتر بود. مطمئناً دختر من فاطمه عليهاالسلام بهترين افراد روى زمين از نظر شخصيت، شرافت و كرامت است (وَ لَوْ كانُ الحُسن شَخْصاً لَكانَ فاطِمَة، بَلْ هِىَ اَعْظُمَ، اَنَّ فاطمة اينَنى وَ خَيْر اَهْلِ الْارضِ عُنْصراً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً) [فرائد السمطين، ج 2 ص 68.]

فاطمه عليهاالسلام زنى است كه بر اساس اصول و ارزش هاى اسلامى رشد و پرورش يافته و نمونه عالى يك بانوى اسلامى است. بزرگى و قدر و مقام فاطمه عليهاالسلام در حدى است كه پيروان همه مذاهب اسلامى در برابر شأن و مقام او عرض ادب و اظهار تواضع دارند و كتب و مقالاتى درباره او نوشته اند. فضائل و نيكوئى هاى او در حد تواتر است و حتى آنها كه به دلايل سياسى مى خواسته اند بر آن سرپوش بگذارند باز هم ناگزير به معرفى عظمت او شده اند.

زندگى و رشد او

فاطمه عليهاالسلام در خانه نحى دنيا آمد، در كانونى كه كانون عصمت و تقوا بود و در جايگاهى كه جايگاه فضيلت و شرافت است. از او پستان ايمان و اخلاق و ايثار شير نوشيده و در سايه تلاوت قرآن و زمزمه هاى او بخواب رفته است. او دختر مكه و منى است، زائيده زمزم و صفاست. دختر دلايل واضح و آيات بينات است، او فرزند صاحب معجزات آشكار است.

بدين سان وارث از انبياء الهى دارد، و محيط حيات را در وحى، وارث اشرافيت جديدى است كه اسلام بر آن صحه گذارده و در اين اشرافيت برخلاف آنچه كه در جاهليت بود كار و تلاش است، بندگى و تواضع در پيشگاه خداوند است، خضوع و خشوع است.

مركز رشد اين اشراف زاده در كوخ است نه در كاخ، و زندگى او در محروميت و فقر اختيارى است نه در ثروت و تنعّم و خور و خواب، و كلمات و عبادات مورد استفاده در اين از كلمات وحى و آيات قرآن است نه سخنان گزاف و سرمستانه و گذران اوقاتش در خدمت به انسانيت و اخلاق و آئين است نه در شور بى خبرى و سرمستى هاى عاشقانه و آلوده مادّى. بدين سان در چنين شرايط و امكانى گلى مى رويد كه عطر وجودش جهانى را معطر كند و خود او مدل و نمونه گلهاى موجود جهان انسانيت باشد.

صفات فاطمه

ما را توان شماره كردن همه صفات او نيست كه ذكر و تشريح آنها را دفترى جداگانه لازم است. در اين زمينه كافى است به حديثى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در اين مورد بسنده كنيم. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: خداوند ده زن را به ده صفت ستوده است: حوّا را به قبول توبه اش، ساره را به جمال و زيبائى، رحمه زن ايّوب را به حجاب فطرى، آسيه را به حشمت و حرمت، زليخا را به دانش و حكمت ، بلقيس را به عقل و اصالت راى، يوحيد مادر موسى عليه السلام را به صبر و بردبارى، مريم را به صفوت، خديجه را به خلوص و فاطمه عليهاالسلام را به علم به آنچه بوده و هصت و خواهد بود. [زندگانى حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام- عمادزاده.]

از صفات مهم و فوق العاده سازنده فاطمه عليهاالسلام عظمت روحى اوست كه در جهان بشريت زنى را مانند او نمى يابيم. او در جنبه روحى چنان ساخته و پرداخته است كه همانند على عليه السلام حركت مى كند و اوج مى گيرد و چنان قوى و قدرتمند است كه در برابر كوهى از مشكلات صبورانه پيش مى رود. كيست كه چون فاطمه عليهاالسلام صبور و متحمل باشد؟ و كيست كه در برابر اين همه دشوارى ها و مصائب بتواند بايستد و كمر خم نكند. (ما در سخن بعدى از صبر و تحمل او بحث خواهيم كرد)

اجزاء روحى فاطمه

اينكه روحى فاطمه عليهاالسلام از چه اجزائى تشكيل يافته است بايد گفت كه از اجزائى كه هر كدام آن ركنى سازنده در حيات سعادتمندانه انسانند و در رأس آنها:

- آگاهى وسيع و پردامنه اى است كه زمينه ساز بصيرت فاطمه عليهاالسلام در تصميم گيرى هاست.

- ايمان راستينى است كه در خون و رگهاى او جارى و در اعضاى او پخش شده است.

- عملى است كه از آگاهى و ايمان او نشأت گرفته و توأم با اخلاص است و صدق و تلاش.

از ديگر اجزائى كه تشكيل دهنده روحيه فاطمه عليهاالسلام است عقلى است كه بوسيله آن خداى را عبادت مى كند و رضاى خدا را مى جويد، عشق است به معبود كه عطش دلش را جز به لقاى رحمت حق سيراب نمى سازد، رقت قلب است كه نشأت گرفته از عاطفه الهى است، مديريت و تدبير و كياست است كه علاوه بر سرشتى بودن، بخشى از آن آموخته از مكتب اسلام، از رسول گرامى از خديجه مرضيه است.

ديگر اجزاء تشكيل دهنده روحيه فاطمه عليهاالسلام صبر است، استقامت است، آزادى خواهى مشروع است، آزادمنشى و حريت است، استقلال در رأى و نظر است، جرأت و شجاعت است، اعتماد به نفس است، سرعت عمل است، صفوت ذهنى است، خلوص است، تقوا است، ورع است، عفت است و... و اين جنبه هاست كه فاطمه عليهاالسلام را ممتاز كرده و برتر از مردانش مى سازد.

جنبه سرشتى اين روحيه

روحيه فاطمه عليهاالسلام روحيه سره و خالصى است بر مبناى فطرت اسلامى خديجه را از سوى رسول خدا صلى اللَّه عليه و زوجيت او فرزندان متعددى بود. اما به فرموده امام سجاد عليه السلام تنها فاطمه عليهاالسلام بود كه بر فطرت اسلام خالص و سره بدنيا آمد. وَ لَمْ يُوْلَد لِرَسُولِ الله صلى اللَّه عليه و آله مِنْ خَديجَه عَلَيهاالسَلام عَلى فِطَرِة الاسلامِ، اِلّا فاطِمَه عَلَيهاالسَّلام [روحيه كافى حديث 536.]

روحيه اى كه از اين منبع ارتزاق كرده باشد روحيه احساس است، عشق است، روحيه گذشت است، نرم خوئى است. فاطمه عليهاالسلام بر اثر آن مبنا و هم در سايه تلاش خالصانه و خواهندگى شخصى داراى سعه صدر است. ديد و بينشى وسيع، جهان نگرى عظيم، در او وجود دارد و مى تواند آينده و عواقب امور را آنچنان كه واقع خواهد شد ببيند و اين خود سبب آن مى شود كه بتواند مسائل را با سعه صدر ببينند.

فاطمه عليهاالسلام را روحى لطيف است، طورى كه با اشاره اى كوچك و در سايه لطيفه اى ناچيز از حقايق و اسرار سر درمى آورد. از نگاه سرد پدر مى فهمد كه فلان عملش مورد موافقت او نيست و با يك نگاه على عليه السلام درمى يابد كه در ذهن او چه چيز خطور كرده است و چگونه بايد موضع بگيرد.

روح عبادت و اخلاص او

از زيباترين جلوه هاى روحى فاطمه عليهاالسلام جلوه عبادت اوست كه توأم با اخلاص است. ما در بحثى از عبادت او مستقلاً سخن گفته ايم ولى باز هم جمله اى را از آن تجلى ذكر كنيم. مصداق آيه اِنَّا نَخافُ مِنْ ربِنا يَوْماً عَبُوساً قُمْطريراً [آيه 10 سوره ى انسان] است خوف الهى سراسر وجودش را فراگرفته رهبةً و رغبةً به عبادت او مى پردازد. در عبادت عاشقى است بى مانند. با او راز و نياز مى كند ملتمسانه حرف مى زند، به او متوسل مى شود.

در راه خدا اطعام دارد، ولى در آن جز رضاى او را نمى جويد. (اِنَما نَطعمِكُم لِوَجه اله لا نُريدُ مِنْكُم جَزاءً وَ لا شَكوراً.) [آيه 9 سوره انسان] سجده هاى طولانى دارد، اشك و آه و ناله دارد، صداى گريه نميه شبش گاهى حسنين را از خواب بيدار مى كند، سر پاى مى ايستد تا حدى كه پاهايش ورم مى كند، خضوع دارد، خشوع دارد و...

در دعايش مى گويد خداوندا وجودم را در نظرم خوار گردان كه از بلندپروازى سر سر درنياورد، شأن خودت را در جانم بزرگ گردان راه و رسم طاعت خود را به من بياموز، توفيقم به عملى ده كه تو را راضى سازد، و از همه آنچه كه موجب سخط تست مرا دور دارد. (اَللّهُم ذلّل نَفْسى، وَ اَلَهْمِنى طاعَتَك، وَالعَمَلِ بِما يُرضيكَ، و الْتَجَنُّبِ لِما يُسْخِطُكَ يا اَرْحَمَ الرَاحمينَ). [زندگى حضرت زهرا عليهاالسلام.]

روح دوستدارى خدا در او بحدى قوس است كه براى درخواست خدمتكار بنزد پدر مى رود، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ذكر تسبيحات پس از نماز را به او مى آموزد (تسبيح حضرت زهرا) و فاطمه عليهاالسلام از اين بابت با دستى پر برمى گردد و خداى را بر اين نعمت سپاسگذار است به فرموده على عليه السلام براى طلب دنيا نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رفتيم ولى ثواب آخرت نصيب ما شد. [بحار ج 43 ص 85.]

روح وظيفه شناسى

فاطمه عليهاالسلام را روح وظيفه شناسى بسيار نيرومند است. مى داند كه زندگى با همه تب و تابش، با همه شرايط و امكان محدود و نامحدودش يك وظيفه است و سعادتمند كسى است كه وظيفه زندگى را نيكو بشناسد و آن را مورد رعايت و عمل قرار دهد. در بينش اسلامى كار ما، عبادت ما، خور و خوراك و خواب ما، ازدواج ما، جنگ و صلح بمورد ما، حتى توّلا و تبرّاى ما صورت وظيفه دارند.

مهم اين است كه در لحظه اى زندگى ببينيم اينك وظيفه چيست و چه بايد كرد؟ اين شناخت، و به دنبالش آن عمل به وظيفه نيازمند به هشيارى، آگاهى و بصيرت است. مراقبت و مواظبت دارد تا در مواردى سرمستى و غفلت سبب آن نگردند كه آدمى نتواند راه را از چاه و حق را از باطل تشخيص دهد.

او وظيفه و رسالت خود را در اين عرصه جهانى نيكو فهميده و دريافته بود. بدين نظر همه كوشش و تلاش خود را در راه آن مصروف مى داشت. او مى توانست هم چون راهبه اى در گوشه اى بنشيند و سرگرم عبادت خود باشد. اما خوب مى دانست كه شأن يك انسان مكلف و مسئول فراتر از اين حد است و آدمى علاوه بر نجات خود وظيفه معاضدت و همراهى با ديگران را هم دارا است. اين خطاست كه آدمى تنها به فراهم كردن موجبات رضايت نفس خود بپردازد و از ديگر امور و جريانات غافل باشد وظيفه انسان بسى سنگين تر از آن است كه همه چيز را تنها براى حفظ منافع شخصى و آرامش خويش بخواهد. مستضعفان و محرومان هم چشم به راه معاونت غير دارند، افتادگان هم نيازمند به دستگيرى هستند.

روحيه مقاومت

فاطمه عليهاالسلام را روحيه اى مقاوم است. در برابر شدت بادهاى حوادث خود را نمى بازد و نمى لرزد. از شرايط سخت و نامطلوبى كه در جامعه پديد مى آيد ناراحت و در اضطراب نيست. ممكن است واقعه هايى دل آدمى را بلرزاند و يا حادثه نامطلوبى او را تكان دهد. ولى مهم اين است كه آدمى در برابر چنان شرايط از جاى كنده شود.

خط فكرى روشنى دارد و هدفى روشنتر. مى داند براى چه مبارزه مى كند، براى چه درگيرى پديد مى آورد و چرا به چه علتى خصم را به احتجاج و مخاصمه مى طلبد. بدين سان آن روز و ساعتى كه به امرى اقدام مى كند از پى آمد آن هم خبر دارد و بدين خاطر با تمام وجود در آن راه مى ايستد و ميدان را خالى نمى كند.

فاطمه عليهاالسلام مى داند كه مبارزه كردن كتك خوردن هم دارد، محروم شدن هم دارد، به بستر افتادن هم در آن وجود دارد. با قبول همه آنها و با بجان خريدن همه زجرها به چنان اقدامى مى پردازد و طبيعى است كه در آن صورت صدمه ها را بپذيرد و دم برنياورد.

شما كتك خوردن فاطمه عليهاالسلام را شنيده ايد، از ورم كردن بازويش اطلاع داريد، از شكستن پهلو و دنده اش، از سقط فرزندش در آن فاجعه دردناك خبر داريد، و هم شنيده ايد كه فاطمه عليهاالسلام پس از آن واقعه به مسجد رفت و سخنان غرّائى ايراد كرد. اما او حتى يك كلمه از درد پهلويش سخن نگفت، لحظه اى درباره صدمات جسمى خود حرف نزد در حالى كه بفرموده امام صادق عليه السلام فاطمه عليهاالسلام بر اثر آن ضربات و جراحات وارده از دنيا رفت [فاطمه الزهراء عليهاالسلام- الرحمانى.]

روحيه اطاعت

فاطمه عليهاالسلام مطيع خداست، تسليم حق است، پذيراى حكم الهى است و در اين راه كارى به اين ندارد كه آيا آن اطاعت بنفع اوست يا به زبان او. او على عليه السلام را امام و خليفه بر حق پيامبر مى شناسد. اطاعت از او را كه ولى امر است بر خود لازم مى شناسد ناگزير تسليم اوست اگر چه به خلاف آن تصميم گرفته باشد.

شيخين بر سر او بلا وارد آورده اند، او را به بستر كشانده اند، حال براى حفظ وجهه خود و دفع اين اتهام كه دختر پيامبر را آزار داده اند قصد عيادت او مى كنند. فاطمه عليهاالسلام اجازه عبادت نمى دهد. به اين و آن متوسل مى شوند، سودى نمى بخشد، ناگزير از على عليه السلام كمك مى طلبند، هما على عليه السلام كه مظلوم است، و او را جبراً براى بيعت به مسجد برده اند، على عليه السلام از فاطمه عليهاالسلام درخواست مى كند، فاطمه عليهاالسلام مى پذيرد كه اَلْبَيْت بَيْتُك، خانه خانه تست...

او در اين مقاومت مصداق اين سخن است كه مؤمن چون كوهى استوار است كه تندبادهاى حوادث او را نمى لرزاند. (اَلمؤْمِنُ كَالْجِبِلَ الرَّاسِخِ، لَّا تَحَرِكه الْعَواصِفَ.) [امام صادق عليه السلام

- طرائف الحكم] در برابر شرايط نامساعد مى ايستد، در مسجد سخنان او را بى اعتبار مى كنند، به در خانه صحابه مى رود، از آنجاها هم نوميد مى شود، با جمع زنان مهاجر و انصار مسأله را در ميان مى نهد و...

روحيه سازگارى

فاطمه عليهاالسلام دختر بزرگترين شخصيت جهان است. اگر بخواهد مى تواند در بهترين شرايط زندگى كند، بويژه كه ثروتمندان بزرگ و مالداران عظيم از او خواستگارى كرده و قول زندگى او را در قصرى نوبنياد كه به اسم او ساخته خواهد شد داده اند ولى او تابع و مطيع حق است به خواستگارى على عليه السلام پاسخ مثبت مى دهد اگر چه على عليه السلام فقير باشد.

او با على عليه السلام سازگار است. فقر و نادارى او را تحمل مى كند، به تنها زيراندازى كه از پوست گوسفند است قانع مى شود. پوست گوسفندى كه روزها علوفه شتر را روى آن مى ريختند كه حيوان از آن استفاده كند و شبها پس از تميز كردن فرش بستر على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام را تشكيل مى داد.

او سازگار است با زندگى بسيار ساده اى كه حتى بر در خانه آن پرده اى نيست. و گاهى اتفاق مى افتاد چند روزى در خانه شان دودى براى پختن غذا برنمى خاست. خود گرسنه مى ماند و از آن مهمتر و دردناكتر فرزندان خردسالش نيز گرسنه بودند و فاطمه عليهاالسلام بايد آن ها را بنحوى آرام كند. تا زه روزى كه غذائى برايشان فراهم مى شد از نوع نان جوين و گاهى گندم بود، نانى كه خورش نداشت و با آب و گاهى با نمك افطار مى شد.

او با قناعت انس گرفته و با نادارى همدم است. مى تواند از محل فدك براى خوراك و نان گوارائى فراهم آورد ولى ترجيح مى دهد از محل پشم ريسى و گاهى كارمزد على عليه السلام مقدارى جو تهيه كرده، آن را با دستاس آرد كند و با روشن كردن تنور از آن نانى براى عزيزانش تهيه كند. و با چنين آب و نان و زندگى و نادارى، واجد اعتماد به نفس، پافشارى در راه حق، و روح همكارى است.

روحيه ايثار

فاطمه عليهاالسلام اهل جود است، اهل سخاوت است، اهل مواسات است و از آن مهمتر اهل ايثار است. فرزندان فاطمه عليهاالسلام بر اثر نذرى كه شامل سه روزه بود از بيمارى رهائى يافتند. ايفاى به نذر لازم بود و فاطمه عليهاالسلام و فرزندان و همسر و روزه گرفتند و شنيديد كه سه روز افطار خود را به مسكين و يتيم و اسير دادند و اين در راه حبّ خدا بود. [آيه 8 سوره انسان.]

اين ايثار مال است و شايد كسانى باشند كه به چنين اقدامى تن دردهند و گرچه عده شان بسيار اندك است. آنچه كه در امروز جهان مطرح است در گذشته هم مطرح بوده احسان بوده نه ايثار، بخشش بوده است و عطا. هم خود مى خورده اند و هم به ديگران مى دادند اما در ايثار خود نخوردن به ديگران خوراندن است و فاطمه عليهاالسلام اين چنين است.

او به ايثارى فراتر از حدّ مال اقدام كرد كه آن ايثار جان و ايثار سلامت خود بود، اگر مسأله اسلام نبود فاطمه عليهاالسلام را با كتك خوردن چه كار؟ و اگر دفاع از مقام ولايت و خلافت حقه اسلام نبود او را در بستر افتادن و درد كشيدن چكار؟ او براى اسلام جان خود را از دست داد فرزند دلبندش را از دست داد.

با دورنمائى كه فاطمه عليهاالسلام از آينده دارد مى توان گفت حتى فاطمه عليهاالسلام فرزندانش را براى ايثار در راه اسلام پرورش مى داد. مگر نه اين است كه او از شهادت حسين خبر دارد؟ از مسموميت حسن و از اسارت زينبين مطلع است؟ پس او آنها را نيكو مى پروراند تا ايثارگرانى خوب براى اسلام باشند و اين ايثار از همه ايثارهاى ديگر مهمتر است.

روحيه مديريت بر خود

فاطمه عليهاالسلام مدير خوبى براى خويشتن است، بر خود مسلّط است، جو زمان او را از خود بيخود نمى سازد، خواسته هاى طبيعى و مادى او را به زانو درنمى آورند و اسير خود نمى سازند. كشاكش زندگى و موجهاى هائل حوادث بسى فروتر از آنند كه بتوانند فاطمه عليهاالسلام را در كام خود گيرند. براى آنكه نمونه اى از اين تسلط بر خود را درباره او ببينيم به اين نكته اشاره كنيم: شنيديد كه او را علاقه اى شگفت نسبت به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود. تا حدى كه بگفته دحلان مفتى مذهب شافعى، پس از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هرگز خنده بر لب نياورد تا از دنيا رفت [السيرة النبويه] پس از فوت پدر آن همه دشوارى ها و صدمه ها بر او وارد آمد و مصائبى را متحمل شد كه اگر بر كوه وارد مى آمدند آن را مى لرزاندند. اما اين مصائب فاطمه عليهاالسلام را نلرزاندند و دليل آن: سخنرانى دفاعيه او در مسجد است. كه در آن با ديدى حق بينانه به پيش مى رود، چنان بر خود مسلط است كه كلمه اى بى حساب از دهان او خارج نمى شود. و در سخنان او لغزش و انحرافى ديده نمى شود. فاطمه عليهاالسلام در مسجد با شور و احساس حرف زد ولى بعد تعقل آن سخنان شگفت آور و عظيم است. اظهارنظرش منطقى و مستدل است و اين عظمت روح فاطمه عليهاالسلام را نشان مى دهد.

بدان اميد كه جرقه اى از روح فاطمه عليهاالسلام كانون دل ما را روشن كند. و السلام عليكم و رحمة الله

صبر و تحمل فاطمه

مقدمه

اينكه زندگى همه گاه بر وفق مراد باشد خواسته اى است ايده آل و به ندرت قابل تحقق، براى هر انسانى به تناسب نوع ديد و برداشتى كه از مسائل و وقايع دارد و هم اينكه در چه جو و شرايطى زندگى مى كند مصائب و دشوارى هائى وجود دارند كه موضعگيرى در قبال آنها متفاوت است.

برخى موضعشان موضع تسليم است و يا در قبال آن فرياد و آه و عجز و لابه، و عده اى هم در برابر آنها موضع تحمل توام با مقاومت براى رفع و زدودن آنها دارند و راه و رسم عقلانى امور همين مسأله و اقدام را ايجاب مى كند. در مورد فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قضيه از نوع دوم آن بود، شرح ناملايمات و فشارهاى روحى كه بر فاطمه عليهاالسلام وارد آمده بود فراتر از حدّى است كه براى انسانهاى عادى پديد مى آيد، امّا فاطمه عليهاالسلام هم انسان عادى نبود كوشيد مسائل و مشكلات را حل و هضم كند بدون اينكه خود در آنها هضم شود. او يك زن است ولى در صبر و تحمل و استقامت و عشق اسطوره اى در جهان بشريت.

دوره هاى آزمايشى

او پيش از اينكه وارد عرصه حيات اجتماعى شود دوره هاى دشوار و مرارت بارى را گذراند كه بنظر ما براى او دوره اى آزمايشى بحساب مى آمدند. از همان آغاز زندگى و دوران خردسالى با مصائب و مشكلات مواجه شد كه در سايه هدايت و سرپرستى پيامبر آنها را يكى پس از ديگرى گذراند اگر چه هر مرحله اى بمراتب سختتر از مراحل قبل و آزمايش هاى آن دشوارتر بود.

او از همان دوره هاى اوليه آزمايشى تهديد، محروميت، گرسنگى، خشونت دشمن، سختى زندگى را گذرانده و حتى مرگ عزيزان، محروميت از مادر كه تنها همراز و هم سخن او در خانه بود ديده و با پدرى كه در ميان جمعى از شبح هاى انسانى تنها بود روزگار گذرانيده است.

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله خود در سايه برنامه دارى و تلاش سيمائى از فاطمه عليهاالسلام در تاريخ ساخت كه در كوره هاى مختلف زندگى از پيش ذوب شده و تمرين هاى پى درپى زندگى را مورد توجه و نظاره قرار مى داد. آموزشها و سازندگى هاى فكرى پيامبر او را پرورده و ناب ساخت و قدرت نفسانى عظيمى را تحويل تاريخ داد.

براى اينكه وضع و ميزان و كيفيت تحمل او در زندگى روشن گردد ما با رعايت اختصار آن را در سه دوره زندگى مورد بررسى قرار مى دهيم. باشد كه در سايه بررسى ها و تحليل هاى كوتاه براى ما رهيابى و هدايتى پديد آيد.

دوران كودكى

فاطمه عليهاالسلام از كودكى هم آغوش حوادث و محروميت ها بود. حوادث غم انگيزى از آغاز زندگى براى او پديد آمدند كه در برابر آنها بسيارى از بزرگسالان ذوب مى شوند. و دشوارى هائى در حيات ايجاد شدند كه هر يك به تنهائى براى به زانو درآوردن آدمى كفايت مى كردند. بعنوان نمونه به موارد زير توجه مى كنيم:

1- تحمل و محروميت ها: او در محيط سخت و محرومانه اى چشم به جهان گشود و در محيطى بحرانى توأم با فقر و محروميت اقتصادى تربيت شد. شايد براى خانواده او نسبتاً آسان بود كه زندگى را با رفاهى نسبى بگذرانند اما ديدار نامراديهاى مؤمنان خود براى آنها رنج دهنده و دشوارى آفرين بود. ميزان محروميت بحدى بود كه جز با شجاعت روحى و صبر و تحمل بى نظير نمى شد با آن مواجه گشت و فاطمه عليهاالسلام در سايه سرپرستى پدر اين چنين زندگى گذراند.

2- تحمل فراق مادر: او هنوز كودكى خردسال بود و به مادر نيازمند. اما دست اجل مهلت نداد و فاطمه عليهاالسلام خيلى زود از نوازش و سرپرستى مادر محروم شد آن هم مادرى كه زجر ديده و زحمت كشيده بود و يادآورى صحنه هاى تحمل اين مادر براى فاطمه عليهاالسلام خود مصيبت آفرين بود. گرد يتيمى بر سرش نشست او و پدرش تنها غمخوار خود را از دست دادند و از آن پس با دشواريهاى بيشترى مواجه شدند كه تنها صبر و تحمل فاطمه عليهاالسلام در اين زمينه چاره ساز بود.

3- تحمل آزار پدر: او از همان خردسالى به همراه پدر بود. در خانه كعبه حضور مى يافت و صدمه و آزار مشركان را تماشا مى كرد زخم زبان هاى آنها را مى شنيد و زجر دادن و سنگ زدن آنان را بر پدر مى ديد. او تماشا مى كرد كه پدرش را در مسجدالحرام كتك مى زدند و ناگزير به صبر و تحمل مى شد و گاهى هم مى كوشيد خود را سپر پدر قرار دهد و سنگ دشمن را بر سر و روى خود تحمل كند و براى اسلام آنها را بپذيرد و اين خود در دريادلى آينده اش مؤثر بود.

در تحمل رنج هجرت: او تنها پناه ظاهرى خود را پدر مى شناخت ولى فشار خصم سبب شد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله تنها، و بدون فاطمه عليهاالسلام از مكه به مدينه هجرت كند. تحمل آن براى فاطمه عليهاالسلام دشوار بود ولى مى كوشيد قهرمانانه بايستد و سرانجام براى روز موعود به همراه على عليه السلام با ديگر فواطم به مدينه هجرت كند. و اينكه اين مدت چگونه بر او گذشت مسأله اى است كه خود فاطمه عليهاالسلام بايد از آن سخن گويد.

در كل، او از آغاز زندگى و در خردسالى رنج اين جهان را كشيده و تلخى ها و مرارتهاى دنيا را شخصاً تحمل كرده و شاهد حوادث بحرانى و خطرناكى در جامه خود بوده است. در دشواريها چندان متحمل بود كه او را صابره خوانده اند و در زجرها چندان با پدر همگامى كرد كه او را شريك پدر شمردند و در مهرورزى به پدر چندان تلاش كرد كه مصداق ام ابيها گرديد.

دوران زندگى با على

فاطمه عليهاالسلام در سنين اندك و پائين با على عليه السلام پيمان ازدواج بست مسائل و مشكلاتى كه بر اثر ازدواج و در زندگى انتخابى او و على عليه السلام پديد آمدند باز هم اندك نيستند. او با على عليه السلام هم خانه شد كه خود كوه استقامت بود و فاطمه عليهاالسلام در بسيارى از موارد در جنبه صبر و استقامت به على عليه السلام پناه جست صبر و تحمل او در اين جنبه نيز اندك نيست كه ما براى نمونه به مقدارى از آنها را در اين قسمت اشاره مى كنيم.

1- تحمل فقر او: فاطمه عليهاالسلام از بين خواستگاران على عليه السلام را برگزيد كه در تقوا و شجاعت و انسانيت و اخلاق كم نظير ولى در فقر و نادارى سختى بود، ميزان فقر على عليه السلام بحدى بود كه خانه در اغلب موارد خالى از آذوقه بود و فاطمه عليهاالسلام آن را تحمل مى كرد ولى اين تحمل دشوار بود مخصوصاً از آن بابت كه هر مادرى نگران وضع كودكان خردسال خويش است. در عين حال براى رضاى خدا آن را مى پذيرد و مختصر غذاى خود و خانواده را هم در راه خدا به فقيران ايثار مى كند.

2- تحمل سرزنش ها: فاطمه عليهاالسام از سوى كسانى كه از فلسفه حيات و رمز و راز سعادت و شأن و مقام او على عليه السلام بى خبر بودند دائماً مورد سرزنش بود. سرزنش از اين باب كه چرا با فردى ثروتمندتر ازدواج نكرده كه از مشكلات زندگى برهد؟ و چرا از ميان آن همه داوطلبان، ازدواج با او على عليه السلام را پذيرفته است؟ سرزنش از اين بابت كه او لباسى زيبا ندارد. خانه اش محقر و گلين است، درون خانه از بازار زندگى خالى است خود او را هم زينت و تجملى نيست مگر مى توان براى هر فرد سرزنش كننده استدلال كرده و قانعش نمود؟ ناگزير آنها را متحمل مى شود و دم برنمى آورد.

3- تحمل مشكلات زندگى: او بايد از بيرون براى خانه آب فراهم كند و در اين راه چندان تلاش كرد كه بند مشك روى سينه اش اثر گذارد. [مسند احمد ج 3 ص 329] بايد با آسياب دستى كار كند و گندم آرد نمايد، بايد خانه را جاروب و نظافت كند، بايد به فرزندان خود برسد، در عين حال بايد جوّ خانه را مساعد روح و پرواز على عليه السلام بسازد و تازه اگر فرصتى بيابد به كارى اقتصادى براى ترميم زندگى اقدام كند.

4- تحمل و صبر در عبادت: فاطمه عليهاالسلام زنى عابده است حتى دوست ندارد دقايقى از عمر خود را به هدر دهد. او را مجسمه عبادت نام داده اند، آن هم عبادتى كه با وجود آن همه فقرها و نادارى ها و محروميت ها و در عين گرسنگى و خستگى ناشى از كار روزانه بود. بيداريها، شب زنده دارى ها، اشك ريزى ها، داشتن خشيت الهى در دل همه و همه از امورى هستند كه جانكاهند ولى شوق فاطمه عليهاالسلام به انس با خدا همه اين نامرداى ها را از ميان برمى دارند.

فاطمه عليهاالسلام همچنين در مسير تحمل مشكلات ديگر و شدائد اجتماعى است. در راه خدا گام برمى دارد، براى هدايت زنان تلاش مى كند، فشارها و خفقان ها را بايد بپذيرد، حسادت ها و بدخواهى هاى ديگران درباره زندگى خوشبختانه اين زوج را بايد پذيرا شود و دم برنياورد... و او در كل جرعه نوش جام بلا بود و خريدار رنج در راه خدا.

پس از وفات پيامبر

فاطمه عليهاالسلام پس از مرگ پدر عمر چندانى نكرد، فاصله وفات او با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را حدود

2- 3 ماه ذكر كردند. ولى همين مدت كوتاه به تنهائى معادل با تمام رنجها و محنتهاى دوره هاى گذشته حيات بود. آنچه فاطمه عليهاالسلام در گذشته از جام بلا نوشيده بود اينك تجديد خاطره شده و مجدداً با همان شدت و بلكه بيشتر در برابر او حضور يافتند.

براى اينكه ميزان دشواريهاى حيات، و در مقابل آن درجه تحمل فاطمه عليهاالسلام روشن گردد كافى است وقايعى را كه در زندگى پس از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى او پديد آمده اند شماره كنيم، بخشى از آنها عبارتند از تشكيل سقيفه براى خليفه آفرينى، بردن على عليه السلام به مسجد، جبراً براى بيعت، آتش زدن به در خانه او، سقط جنين او، غصب فدك او، تفرقه امت پدرش، فقر و نادارى ناشى از محروم كردن دوستان على عليه السلام از بيت المال، استقرار ناحق، عدم همپروازى ها تلاش خصم براى هضم على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام در اندرون دستگاه خلافت همدستى براى بريدن شاخه هاى اسلام و حتى على عليه السلام كه تنه درخت اسلام بحساب مى آمد و... كلاً او چون پرنده اى مجروح بود كه در ميان دو حادثه و فاجعه سنگين گير كرده بود، مرگ پدر، نفاق خصم در برخورد با بازماندگان رسول. براى اينكه درجه صبر و تحمل او در برخورد با حوادث روشن گردد به چند نمونه و مورد آن اشاره مى كنيم:

1- تحمل شكست على عليهاالسلام: على عليه السلام عزيز جان پيامبر و همسر والاى فاطمه عليهاالسلام است، تحمل همه چيز براى فاطمه عليهاالسلام آسان است، اما تحمل نامرادى على عليه السلام و شكست دادن او در صحنه سياست براى فاطمه عليهاالسلام بسيار سخت است بويژه كه ببيند امت اجماع بر هضم على عليه السلام كرده اند. و حق او را كه حق خدا و حق مردم بود ناديده گرفته اند و اين خود قلب زهرا را شديداً مى فشرد. و فاطمه عليهاالسلام براى خدا آن را تحمل كرد.

2- تحمل غصب حق: فاطمه عليهاالسلام گمان نمى كرد كه دشمن با اين سرعت در حق او شوهرش طمع كند و با آن همه سفارش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درباره او، از ارث محرومش دارند. او وارث پدر بود و حقش غصب شد. فدك را كه خالصه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و واگذاشته به فاطمه عليهاالسلام بود از او گرفتند و فرياد فاطمه عليهاالسلام كه در واقع دفاع از حق مردم بود به جائى نرسيد او درآمد فدك را در راه خدا صرف مى كرد آن را از او دريغ داشتند تا مرد از دورش پراكنده شوند و فاطمه عليهاالسلام ناگزير آن را تحمل كرد و به فلج اقتصادى تن درداد.

3- تحمل نفاق ها: آدمى چقدر بايد خون بخورد كه شاهد باشد به اسم دين ريشه دين را قطع مى كنند و به اسم مذهب و در سايه تقديس مآبى اسلام را سركوب مى كنند. با حديثى جعلى مى خواهند قرآن را نسخ شده بينگارند و با تصنعى مى خواهند قلب واقعيت كنند. ارث او را ربودند با اينكه آيات قرآن آن را اثبات مى كند و آنها قصد خيانت دارند و فاطمه عليهاالسلام از ترس فروپاشى اسلام آن را تحمل مى كند.

4- تحمل رياست طلبى ها: خلفا در شرايطى بودند كه اگر به آنها گفته مى شد براى رياست دست از دين بردارند در قبول آن بى ميل نبودند

- در عين حال مدعى بودند كه براى حفظ اسلام تن به خلافت داده اند و نمى خواهند آن را بپذيرند. براى رياست طلبى از قبح عمل ابا ندارند حتى از كتك زدن دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله. بگفته ابن ابى الحديد آنها از آغاز اسلام را بخاطر طمع پذيرفتند و طبق ادعاى او آنان با يهود در رابطه بودند و آنچه بعنوان ملاحم در تورات آمده بود خبر يافته بودند و براى دستيابى به آن دست و پا مى زدند [ج 20 ابن الحديد ص 298] و فاطمه عليهاالسلام بايد اين رياست طلبى ها را تحمل كند و براى اسلام دم برنياورد.

5- تحمل صدمه به اسلام: او در شرايطى بود كه كشته هاى پدر و شوهرش را بر باد رفته مى ديد و دم برنمى آورد. تحت فشار نامردمى داشت كه همه چيز را حتى به بهاى از دست دادن اسلام مى پذيرفتند تا به مراد خود دست يابند. چه بسيار بودند. زجرها و رنجها كه پبامبر صلى اللَّه عليه و آله و على عليه السلام و صحابه بزرگوار تحمل كردند تا اسلام زنده بماند و اگر فاطمه عليهاالسلام و على عليه السلام بصورت جدى و مبارزه اى با آنها درگير مى شدند فاتحه اسلام خوانده مى شد و فاطمه عليهاالسلام به همين خاطر صبر كرده بود.

6- تحمل آزار جسمى: او ضربه خورد، ضربه اى سخت، بدان حد كه فرزندش در رحم شهيد شد. او را بين در و ديوار فشردند، بر بازويش ضربه زدند، بر پهلويش لگد زدند و در كل شرايطى پديد آمد كه فاطمه عليهاالسلام به بستر كشانده شده و در شرايط مرگ قرار گرفت. روح لطيفش به گونه اى بود كه بايد گفت تنها مرگ پدر آن را كفايت مى كرد ديگر آزار مشركان براى او زيادى بود. ولى آن آزارها را هم صبورانه متحمل شد.

7- تحمل فراق پيامبر صلى اللَّه عليه و آله: كه اين امر براى او بسيار بسيار سنگين بود. او كسى است كه از شنيدن خبر مرگ خود از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه وعده اش داده بود نخستين كس از خاندان اوست كه به او ملحق مى شود خرسند شده خنديد. حال با اين روحيه چگونه فراق پدر را تحمل كرد مسأله اى است كه بررسى، آن دفتر جداگانه اى را مى طلبد.

در كل فاطمه عليهاالسلام پس از مرگ پدر به دشواريهاى سختى مبتلا شد كه اگر نبود مقاومت و ايستادگى او، و اگر نبود ظرفيت بالاى روحى و تحمل فاطمه عليهاالسلام، ناگوارهاى سختى براى او پديد مى آمد. تنها همين زجر براى او كافى است كه پيامبر در مأموريت 23 ساله خورد از مردم اجر و مزدى نخواست جز مودّت ذوى القربى ولى مردم با تنها بازمانده رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله حق نشناسى كردند او را آزردند.

او پس از مرگ پدر به دست مزدوران شيخين افتاد، اسير نفاق آنها و شكنجه شد و ضربه ديد، خلافت مخصوص على عليه السلام را ناديده گرفتند، محسنش را شهيد كردند و فاطمه عليهاالسلام راه تحمل را در پيش گرفت.