رنج ها و فريادهاى فاطمه (س)
 (ترجمه بيت الأحزان)

خاتم المحدثين حاج شيخ عباس قمى (ره)
مترجم: محمد محمدي اشتهاردى

- ۱۰ -


نگاهى به قاطعيّت پيامبر در تقويت راه هدايت

اى مردم: بدانيد كه من فاطمه (س) هستم و پدرم محمّد (ص) مى باشد، و سخن من يكنواخت و از روى حقيقت است و از غلط و نادرستى دور مى باشد، و از من هرگز كلام بيجا و عمل بى ربء سر نمى زند:

لَقَدْ جائَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنيِنَ رَؤفٌ رَحيمٌ. :

«رسولى از خود شما به سويتان آمد، كه رنجهاى شما بر او سخت است، و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان، مهربان است». (توبه- 128)

اين پيامبر، پدر من است نه پدر يكى از زنهاى شما، و اين پيغمبر برادر و پسر عموى على بن ابى طالب (ع) است، نه برادر يكى از رجال شما، پدر من همان شخصى است كه شما را از زشتيها و اعمال و عقائد باطل برگردانيد. پدر من مردم را به مواعظ نيك و پندهاى لطيف، با برهان و حكمت به سوى خداوند دعوت نمود، و او همان كسى است كه با رفتار و كردار مشركان، مخالفت نمود، و آنچنان بيخ گلوى آنان را فشرده، و شمشير در بالاى سر آنها نگه داشت كه بناچار تسليم شدند، پدرم بتها را شكست و دشمنان حق، و معاندين را سركوب نمود، و گردنكشان و سران كفر را به خاك هلاكت افكند، گره هاى كفر و نفاق را گشود، زبانهاى شياطين و گفتار منافقين را قطع كرد، تا اينكه چهره ى حقيقت آشكار شد، و نور آفتاب وجود او، تيرگيهاى محيط را برطرف ساخت، و حقايق را اظهار نمود، و در پرتو هدايت او زبانها به كلمه ى توحيد گويا شد، شرك و كفر و خرافات و ستمگرى از ميان رفت، شما را از كنار آتش سوزان و گرفتارى شديد نجات داد، زندگى سر تا پا ذلّت و خوارى و بدبختى شما را به خوشى و عزّت، مبدّل ساخت.

شما با جمعى كه درخشنده و پاكدامن بودند ايمان آوريد، و قبلاً يك طُعمه بيش نبوديد، و در زير چنگال ديگران، همچگونه قدرت و اختيار نداشتيد، و در زير سلطه ى دشمن، آبهاى آلوده و غذاهاى پست مى خورديد، زبون و خوار بوديد، خداوند بوسيله ى پيامبرش، شما را از اين پستيها نجات داد، و پس از آن، افراد عنود و كينه توز عرب ساكت ننشستند، و آتش جنگها با مسلمين را شعله ور ساختند ولى در هر بار خداوند، آن شعله ها را خاموش ساخت.

نقش على در دفاع از اسلام

و هرگاه كه قدرتى از لشكرهاى شيطان جلوه مى كرد، و يا فردى از مشركين، دهان بغض و عداوت مى گشود، پيامبر (ص) برادر خود على بن ابى طالب را براى مقابله و دفع دشمن مى فرستاد، و على (ع) مى رفت و مأموريت خود را انجام مى داد و بدون نتيجه از ميدان، برنمى گشت، او بال و پر دشمن را زير پاى خود مى گذاشت، و شعله هاى آتش مخالفين را، با شمشيرش خاموش مى نمود، و رنجها را مخلصانه براى خدا تحمّل مى كرد، و براى اجراى فرمان خدا نهايت كوشش را مى نمود، او نزديكترين انسانها به رسول خدا (ص) بود، او در ميان دوستان خدا، عظمت ويژه اى داشت، او آستين را بالا زده و با كمال خلوص در راه جهاد و انجام وظيفه تلاش مى كرد. و لى شما در فكر عيش و نوش خود بوديد، و همواره در انتظار آن بوديد كه حوادث بد و ناگوار شامل حال ما خانواده گردد، و شما هنگام پيشروى صفوف دشمن، عقب نشينى مى كرديد، و از ميدان بدر مى رفتيد.

انتقاد از بى و فائى مردم

اى مردم! خداوند متعال پيامبر خود را از اين جهان فانى به سراى جاودانى كه محل نزول پيامبران و آخرين محل برگزيدگان خود بود، رحلت داد، و كينه هاى اندرونى شما آشكار گشت، و لباس دين و شريعت را كه به صورت پوشيده بوديد، كهنه و پاره نموديد و مخالفين كه در گوشه ها خزيده بودند، بال و پر زدند، صداى هواداران باطل شنيده شد و آشكار گشت، و آواز شيطان بلند شد، و منافقين نداى او را اجابت كردند، مردم هوى پرست و گمراه راههاى ضلالت و خلاف و فتنه انگيزى را پيش گرفته و به دنبال شيطان دويدند.

شيطان شما را گول خورده و مغرور يافت، در كانال او افتاديد، و با مختصر اشاره ى او، تند و عصبانى شديد، خود را گم كرديد، اعتدال و صحت عمل خود را از دست داديد، به حقوق ديگران تجاوز نموديد، مِهار شترى را كه از شما نبود گرفتيد، و از چشمه ى آبى كه شما را در آن حقّى نبود نوشيديد.

براستى چقدر زود، وفاى خود را از دست داديد، و چقدر زود، حرص و طمع شما آشكار شد، هنوز جراحت دلهاى ما التيام نيافته بود، و هنوز جنازه ى رسول اكرم (ص) روى زمين بود، و از مقابل چشمهاى ما محو نشده بود كه به كارهاى ناپسند خودتان اقدام كرديد، و با نهايت شتاب، آنچه را كه شايسته نبود، انجام داديد، عجيب اينكه خيال مى كنيد كه اين شتابزدگى در امور به خاطر جلوگيرى از فتنه است.

اَلا فِى الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لِمُحِيطَةٌ بِالْكافِرينَ: :

«آگاه باشيد كه اين مردم، در فتنه و آشوب، سقوط كردند و دوزخ، فراگيرنده ى كافران است».

اين حركات از شما دور است، و جاى بسى تعجب است كه چگونه دروغ مى گوئيد؟ مگر قرآن مجيد در ميان شما نيست، قرآنى كه دستوراتش روشن، و حقايقش آشكار است، و امر و نهى آن صريح مى باشد، آيا كلام خدا را پشت سرانداختيد؟ آيا برخلاف حكم خدا فتوا مى دهيد؟ آيا از كلام خدا اعراض كرده ايد؟، و چه دگرگونى بدى را ستمگران مرتكب شدند: و َ مَنْ يَبْتَغ غَيْرَ الاِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ. :

«و كسى كه غير از اسلام، آئينى براى خود انتخاب كند، از او پذيرفته نخواهد شد، و در آخرت از زيانكاران است» (آل عمران- 85)

شما آنقدر صبر نكرديد كه بحران و وجوش اين مصيبت، پائين آيد، و خروش آن آرام گردد، و با عجله به دامن زدن و برافروختن آتش فتنه شروع كرديد، و شعله هاى اخلال و افساد مردم را تقويت نموديد، و دعوت شيطان را اجابت كرده و گمراه شديد، و انوار آئين حق را خاموش ساختيد، و احكام و سنن پيامبر را ترك كرديد، و با بهانه هاى سُست، مقاصد شوم خود را اجرا كرديد، و در حقيقت به خانواده ى پيامبر اكرم (ص) و اهل بيت او خيانت و ظلم نموديد. و ما در مقابل تيزى كاردهاى شما، صبر و تحمل مى كنيم، و در برابر شماتتها و طعنه هاى شما، بردبارى مى نمائيم.

استدلال فاطمه درباره ى فَدَك

شما خيال مى كنيد كه ما هيچگونه ارثى از رسول خدا (ص) نداريم، آيا از احكام جاهليت پيروى مى كنيد؟

اَفَحُكْمَ الْجاهِلِيّةِ يتبْغُون وَ مَنْ اَحْسَنْ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ. :

«آيا آنها حكم جاهليت را (از تو) مى خواهند، و چه كسى براى افراد با ايمان بهتر از خدا حكم مى كند؟!» (مائده- 50)

آيا نمى فهميد، آيا ترديد داريد كه من دختر پيغمبر هستم؟ با اينكه چون آفتاب روشن است كه من دختر پيامبرم، اى مسلمانان! آيا رواست كه من از ارث خود محروم گردم؟

اى پسر ابوقحافه! آيا در قرآن مجيد است كه تو از پدرت ارث ببرى، ولى به عقيده ى تو من نبايد از پدرم ارث ببرم.

لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً فَريّاً: «كار بسيار عجيب و بدى انجام دادى» (مريم- 27)

آيا عمداً كتاب خدا را ترك كرده، و احكام آسمانى را پشت سر انداختى؟ آنجا كه خداوند مى فرمايد: و َ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ: «و سليمان از داود، ارث برد» (نحل- 16) و در داستان حضرت يحيى بن زكريا، از قول زكريّا مى فرمايد:

فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ.

«تو به قدرتت، جانشينى به من ببخش كه وارث من و آل يعقوب باشد» (مريم- 5 و 6). و نيز مى فرمايد: و َ اوُلوا الْاَرحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلي بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ.

«و خويشاوندان، نسبت به يكديگر (از ديگران) در احكامى كه خدا مقرّر داشته سزاوارترند». (انفال- 75) و مى فرمايد:

يُوصِيكُمْ اللَّه فِي اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَيَيْنِ.

«خداوند به شما درباره ى فرزندانتان سفارش مى كند كه (از ميراث) براى پسر به اندازه ى سهم دو دختر باشد». (نساء- 12) و مى فرمايد:

اِنْ تَرَكَ خَيْراً اَلْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْاَقْرَبِينَ بِالْمَعرُوفِ حَقّاً عَلَي الْمُتَّقينَ.

«اگر ثروتى از خود بجاى گذاشت، وصيّت به پدر و مادر و نزديكان به طور شايسته كند، اين حقى است بر پرهيزكاران». (بقره- 180)

شما گمان مى بريد كه از براى من حظّ و نصيبى (از ارث پدر) نيست و نبايد از پدرم ارث ببرم، و قرابتى بين ما وجود ندارد.

آيا خداوند متعال در اين آيات شريفه، همه ى مردم را بطور عموم در نظر گرفته است، و همه ى طبقات مشمول اين آيات نيستند؟، و پدرم از عموميّت اين آيات، خارج است؟ آيا من و پدرم از افراد يك امّت و آئين نيستيم؟ آيا شما در تشخيص عموم و خصوص و دلالت آيات قرآن، از پدرم و پسر عمويم آگاهتريد.

امروز چنين كنيد، ولى فرداى قيامت، خداى بزرگ بين ما و شما داورى مى كند، در آن روز پيشواى ما پيامبر (ص) است، و در آن وعده گاه، اهل باطل در خسران عظيمى قرار گرفته اند ولى پشيمانى آنها هيچگونه سودى به حالشان نخواهد داشت. و َلِكُلِّ نَبَاءٍ مُسْتَقَرٌّ: «هر خبرى (كه خداوند به شما داده، سرانجام) قرارگاهى دارد». (انعام- 67)

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ.

«بزودى خواهيد دانست، چه كسى عذاب خواركننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد». (هود- 39)

انتقاد شديد از انصار

سپس فاطمه (س) متوجّه انصار (مسلمين مدينه) شد و فرمود:

يا مَعْشَرَ الْفُتْيَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلّةِ وَ اَنْصارَ الْاِسْلامِ، ما هذِهِ الْغَمِيزَةِ فِي حَقِّى...

«اى گروه جوانمردان! و پشتيبانان دين، و ياوران اسلام، اين چه ضعف و سستى است كه درباره ى من مرتكب مى شويد كه به دادخواهى من جواب نمى دهيد؟! مگر پدرم رسول خدا (ص) نفرمود كه: حقوق پدران را درباره ى فرزندانشان رعايت كنيد، چه زود تغيير كرديد؟ و از اداى حقوق پدران را درباره ى فرزندانشان رعايت كنيد، چه زود تغيير كرديد؟ و از اداى حقوق سر برتافتيد، با آنكه قدرت و نيرو داريد، و براى شما آسان است كه از حق من دفاع كنيد، حضرت محمد (ص) تازه رحلت كرده و شما دين او را به همين زودى از بين برديد، سوگند به خدا مرگ او مصيبت بزرگى بود كه آثارش همه جا را فراگرفته، و رخنه و شكاف بزرگى ايجاد كرد و كسى نيست كه اين شكاف را مسدود كند...».

آگاه باشيد! گفتنيها را گفتم، با آنكه يقين دارم كه ذلّت و خوارى، شما را فراگرفته و سودى ندارد، ولى چه كنم كه اندوه دل طغيان كرد و خشم بالا گرفت، سينه ام تنگ شد و آنچه را در دل داشتم جهت اتمام حجت براى شما بيان كردم، آرى شما آنچه مى خواستيد به چنگ آورديد و بر مركب مراد خود سوار شديد و آن را رام خود گردانيديد، امّا ننگ و عار حق كشى براى شما باقى ماند و داغ و علامت آن بر پيشانى شما نقش بست كه تا پايان جهان، محو نخواهد گرديد، و در آخرت نيز آتش عذابى كه بر دلها اثر مى كند و آنها را مى گُدازد، گريبانگير شما خواهد بود، بر من هم مى گذرد و تحمّلش برايم آسان است، كه خدا ناظر حال من و كردار شما است. و َ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا اَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ: «و بزودى آنها كه ستم كردند مى دانند كه بازگشت آنها به كجاست!». (شعراء- 227)

من دختر پيامبر هستم كه شما را از عذاب شديد سرپيچى از فرمان حق، برحذر داشت.

اشعار شيخ ازرى در اين مورد

مؤلّف گويد: در اين مورد، «شيخ كاظم از روى بغدادى»، چه نيكو سروده است:

نَقَضُوا عَهْدَ اَحْمَدٍ فِي اَخِيِهِ   وَ اَذاقُوا الْبَتُولَ ما اَشْجاها
يَوْمَ جائَتْ إِلى عَدِىٍّ وَ تَيْمٍ   وَ مِنْ الْوَجْدِ ما اَطالَ بُكاها
فَدَنَتْ وَاشْتَكَتْ اِلَي اللَّهِ شَكوى   وَ الرَّواسِىُّ تَهْتَزُّ مِنْ شَكْواها
لَسْتُ اَدْرِى اِذْ رَوَّعَتْ وَ هِيَ حَسْرى   عانَدَ الْقَوْمُ بَعْلَها وَ اَباها
تَعِظُ الْقَوْمَ فِي اَتَمِّ خِطابٍ   حَكَتِ الْمُصْطَفى بِهِ وَحَكاها
هذِهِ الْكُتُبُ فَاسْئَلُوها تَرَوْها   بِالْموارِيثِ ناطِقاً فَحَويها
وَ بمَعْنى يُوصِيكُمُ اللَّه اَمْرٌ   شامِلٌ لِلاَنامِ فِي قُرْباها
فَاطْمَاَنَّتْ لَهَا الْقُلُوبُ وَ كادَتْ   اَنْ تَزُولَ الْاَحْقادُ مِمَّنْ طَويها
اَيُّهَا الْقَوْمُ راغِبُو اللَّهَ فِينا   نَحْنُ مِنْ رَوْضَةِ الْجَلِيلِ جَناها
وَ اعلَمُوا اِنّنا مَشاعِر دِينِ اللَّهِ   فِيكُمْ فَاكْرِمُوا مَثْويها
وَ لَنا مِنْ خَزائنِ الغَيْبِ فَيْضٌ   تَرِدُ الْمُهْتَدُونَ مِنْهُ هُداها
اَيُّهَا النَّاسُ اَىُّ بِنْت نَبِىٍّ   عَنْ مَواريثِهِ اَبُوها زَواها
كَيْفَ يَزْوِدى عَنِّى تُراثِى عَتِيقٌ   بِاَحادِيثٍ مِنْ لَدُنْهُ افْتَراها؟
كَيْفَ لَمْ يُوصِنا بِذلِكَ مُوْلانا   وَتَيْماً مِنْ دُونِنا اَوْصاها
هَلْ رآنا لا نَسْتَحِقُّ اهْتِداء   وَ اسْتَحَقَّتْ تَيْمٌ الْهُدى فَهَداها
اَمْ تَراهُ اَضَلَّنا فِي الْبَرايا   بَعدَ عِلْمٍ لِكَىْ تُصِيبَ خَطاها
اِنْصِفُونِى مِنْ جائرينَ اَضاعا   حُرْمَةَ الْمُصْطَفى وَ ما رَعْياها

يعنى: «عهد و پيمان پيامبر (ص) را درباره ى برادرش شكستند، و آنقدر جرعه هاى مصائب را بر دختر رسول خدا چشاندند كه مانند استخوان در گلويش گلوگير شد.

روزى كه در نزد منسوبين به عَدىّ و تَيْم (ابوبكر و عمر) آمد كه بر اثر هيجان اندوه، گريه اش طولانى شد.

پس نزديك آمد و به خدا شكايت كرد، كه كوههاى استوار، از شكايت او مضطرب شده و لرزيدند.

نمى دانم كه او چه حالى داشت هنگامى كه او را ترساندند، با اينكه از رحلت پدر، سوگوار بود، آن قوم با پدر و شوهرش، دشمنى نمودند.

فاطمه (س) با نيكوترين خطابه، آن قوم را پند داد و نصيحت كرد، كه خطبه اش انسان را به ياد خطبه ى رسول خدا (ص) مى آورد.

فاطمه (س) با نيكوترين خطابه، آن قوم را پند داد و نصيحت كرد، كه خطبه اش انسان را به ياد خطبه ى رسول خدا (ص) مى آورد. و در آن خطبه فرمود: از اين كتابهاى آسمانى بپرسيد، مى بينيد كه گفتار آن به موضوع ارث بردن، تصريح كرده و فراگير است. و معنى يُوصِيكُمُ اللَّهُ... (خداوند به شما درباره ى فرزندان وصيّت كرد، كه در آيه ى 12 نساء آمده) امرى است كه شامل خويشان همه ى مردم مى شود. و قتى كه مردم اين گفتار را از آن بانوى بزرگوار، شنيدند دلهايشان نرم شد، بطورى كه نزديك بود كينه و عداوتى كه در دل داشتند، زايل شود.

به آنها فرمود: اى مردم! خدا را درباره ى ما در نظر داشته باشد، و با ما دوستى كنيد، كه ما از ميوه هاى رسيده ى باغ خداوند بزرگ هستيم. و بدانيد كه ما در بين شما شعارهاى دين خدا هستيم، مقام ما را گرامى بداريد . و ما داراى فيض و كرامت، از خزائن غيب خدا هستيم كه هدايت شدگان، طريق را از آن مركز مى آموزند.

اى مردم! كدام پيغمبرى است كه دخترش را از ارث محروم كرده است؟

چگونه مى شود كه عتيق و آزاده شده اى، ميراث مرا، بر اساس احاديث جعلى و سستى كه ساخته، از من بازدارد؟

چگونه مولاى ما (پدر ما) براى ما چيزى وصيت نكرده، ولى به غير ما از دودمان تَيْم، وصيّت كرده است؟

آيا به نظر شما ما شايستگى هدايت را نداريم و دودمان تَيْم هدايت شده اند؟! يا به نظر شما، پيامبر (ص) ما را در بيان گمراهى، سرگردان كرده، بعد از علم و آگاهى تا شما خطاى او را سامان دهيد!!

اى مردم! از روى انصاف به ما بنگريد، و از جور اين دو نفر، به داد ما برسيد كه حرمت رسول خدا (ص) را تباه كرده و حق او را رعايت نكردند.

پاسخ ابوبكر به فاطمه

و قتى كه سخنان فاطمه (س) به اينجا رسيد، ابوبكر در مقام پاسخ برآمد و پس از حمد و ثناء چنين گفت:

اى دختر رسول خدا! پدرت رسول خدا (ص) نسبت به مؤمنان، مهربان و بزرگوار بود، نسبت به كافران، سخت و خشن بود، رسول خدا از نظر نسبت پدر تو بود، نه پدر زنهاى ديگر، و او برادر شوهر تو بود، نه برادر ديگران، پيامبر (ص) او (على) را براى هر كار مهم و بزرگى برگزيد و او ياور خوبى براى پيامبر (ص) بود، شما را جز افراد سعادتمند دوست ندارد، و هيچكس جز تيره بخت با شما دشمنى نكند، شما عترت پاك رسول خدا (ص) هستيد و از نيكان و برگزيدگان خدا مى باشيد، شما راهنماى ما به سوى سعادت هستيد و پيشواى ما به سوى بهشت مى باشيد، و تو اى بهترين زنان و دختر بهترين پيامبران! در گفتار خود راستگو، و در عقل و معرفت، سرآمد ديگران مى باشى، كسى حق ترا از تو بازندارد، و در صداقت تو حرفى نخواهد داشت، سوگند به خدا از دستور رسول خدا (ص) بيرون نشده ام و جز به اذن آن حضرت، رفتار نكرده ام، و البته آن كسى كه از طرف قومى به عنوان بازرس و ناظر، انتخاب مى شود، به آن قوم دروغ نمى گويد، من خدا را شاهد مى گيرم كه از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود:

«ما پيامبران طلا و نقره و زمين و مالى از خود، به ارث نمى گذاريم، و ميراث ما علم و حكمت و كتاب و نبوّت است، و آنچه از متاع دنيا از ما باقى بماند، در اختيار آن كسى است كه پس از رحلت ما، زمام امور عموم مردم را بدست مى گيرد، و او هرگونه كه صلاح دانست، در آن تصرّف مى نمايد». و من آنچه را كه تو (اى فاطمه! از فدك) مطالبه مى كنى در راه تهيّه وسائل و اسباب جنگ از اسلحه و چهارپايان به مصرف مى رسانم تا مسلمين نيرو و عظمت يابند، و در محاربه و مجاهده و جنگ با كفّار و دشمنان، چيره گردند، و در اين فكر، من تنها نيستم بلكه رأى همه ى مسلمين است، و ما هرگز نمى خواهيم مطلبى را از تو بپوشانيم و يا چيزى را از دست تو بازدارند، و آنچه من دارم در اختيار تو است، و هرگز دارائى خود را از تو مضايقه نمى كنم، و تو سيّده ى امّت پدر بزرگوارت هستى، و مادر گرامى فرزندان پيامبر (فرزندان حضرت زهرا) مى باشى، و ما نمى خواهيم كه مال تو را از دست تو بگيريم، و مقام ترا از جهت پدر و فرزندانت، انكار كنيم، حكم و امر تو به آنچه كه در دست من است، نافذ مى باشد، ولى آيا من مى توانم كه با دستورات پدرت رسول خدا (ص) مخالفت نمايم؟!

پاسخ فاطمه به ابوبكر

حضرت فاطمه (س) فرمود: سُبْحانَ اللَّه! هرگز رسول خدا (ص) برخلاف كتاب آسمانى (قرآن) سخن نمى گويد، بلكه پيرو قرآن است، آيا شما به نيرنگ و حيله ى خود اتّفاق رأى نموده ايد و براى آن بهانه مى تراشيد، آيا از سخن دروغ نمى گريزيد؟ اين نقشه هاى شما همانند نقشه هاى منافقين در زمان حيات رسول خدا (ص) است، اين قرآن است كه با صداى رسا و سخن روشن و عادلانه مى فرمايد:

يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ: «- (زكريّا به خدا عرض كرد به من فرزندى عنايت كن) كه از من و آل يعقوب، ارث ببرد». (مريم- 6) و مى فرمايد: وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُد: «و سليمان از داود، ارث برد». (نمل- 16)

خداوند در كتاب محكم خود، بطور تفصيل و روشن، تمام احكام ارث و فرائض و طبقات وارثين را بيان فرموده است، و به گونه واضح سهميّه ى هر يك از وارثين از زن و مرد را بيان نموده كه هيچ موردى براى ترديد و اشتباه باقى نمى ماند (پس پيروى از قرآن و اسلام شما را بر اين كار وانداشته).

بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنْفُسُكُمْ فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ:

«بلكه هوسهاى نفسانى شما، اين كار را برايتان آراسته! من صبر جميل مى كنم و از خداوند در برابر آنچه شما مى گوئيد، يارى مى طلبم». (يوسف- 18)

پاسخ ابوبكر به فاطمه

ابوبكر در پاسخ گفت:

همانا گفتار خدا و رسولش، صحيح و درست است، و تو اى دختر پيغمبر، راست مى گوئى، تو مركز رحمت و هدايت و حكمت هستى، و تو از اركان دين و از حجتهاى حق مى باشى، و من هرگز رأى و سخن تو را طرد نمى كنم ولى اين جمعيّت مسلمين در حضور تو نشسته اند، و در اين جهت همه متّفق و هم رأى هستيم (كه فدك در راه عمومى مصرف گردد و اختيارش با ما باشد) و من تنها و مستبد و دشمن نيستم، بلكه رأى من هماهنگ با رأى مردم است.

انتقاد فاطمه از بى وفائى مردم

فاطمه (س) به جمعيّت رو كرد و فرمود: اى گروه مردم! كه به سرعت به سوى سخن باطل مى شتابيد و از كردار زشت، باكى نداريد.

اَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ اَمْ عَلى قُلُوبٍ اَقْفالُها: «آيا در قرآن تدبّر نمى كنيد؟ يا اينكه قفل بر دلها زده شده است». (سوره ى محمّد- 24).

كَلّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ: «چنين نيست كه آنها خيال مى كنند، بلكه دلهايشان زنگار گرفته است». (مطفّفين- 14). و شما تأمّل بد كرديد و اشاره ى ناپسند نموديد، و راهنمائى زشت كرديد، و معاوضه ى

بد نموديد، سوگند به خدا چون پرده از مقابل چشمهاى شما برداشته شود، منظره ى بسى وحشتناك و سختى مشاهده خواهيد كرد! و َ بَدالَكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَحْتَسِبُونَ: در روز قيامت از طرف پروردگار شما، اعمال شما آشكار شود كه هرگز گمان نمى برديد! [اين مطلب از آيه 47 زُمَر گرفته شده است.] و َ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُون: «در آن روز باطل گرايان در خسران هستند». (غافر- 78) [درباره ى مدارك خطبه از طرق شيعه و سنّى به كتاب رياحين الشريعه ج 1 ص 311 مراجعه شود (مترجم).]

اشعارى از فاطمه خطاب به رسول خدا

در پايان خطبه، فاطمه (س) به قبر رسول خدا (ص) رو كرد و خطاب به رسول خدا (ص) گفت:

قَدْ كانَ بَعْدَكَ اَنْباءٌ وَ هَنْبَثَةٌ   لَوْ كُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْبُ
اِنّا فَقَدْناكَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها   وَاخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدَهُمْ وَ لا تَغِبُ


[و َاخْتَلَّ قَوْمُكَ لَمّا غِبْتَ وَانْقَلَبُوا (كشف الغمّه ج 2 ص 49)] مترجم. .

وَ كُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبى وَ مَنْزِلَة   عِنْدَ الْاِلهِ عَلَى الاَدْنِين مُقْتَرَبُ
اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوى صُدُورِهُمْ   لَمَّا مَضَيْتَ وَ حالَتْ دُونَكَ التُّرَبُ
تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَاسْتُخِفَّ بِنا   اِذْ عِبْتَ عَنّا فَنَحْنُ الْيَوْمُ نُعْتَضَبُ
وَ كُنْتَ نُوراً وَ بَدْراً يُسْتَضاءُ بِهِ   عَلَيْكَ تَنْزِلُ مِنْ ذِى العِزَّةِ الْكُتُبُ
وَ كانَ جِبْريِلُ بالْآياتِ يُونِسُنا   فَقَدْ فَقَدْتَ وَ كُلُّ الْخَيْرِ مُحْتَجَبُ
فَلَيْتَ قَبْلَكَ كانَ الْمَوْتُ حَلَّ بِنا   اَما اُناسٌ فَفازُوا بِالّدِى طَلَبُوا
اِنَّا رُزِينا بِما لَمْ يُرزَنْ ذُوشُجُنِ   مِنَ الْبَرِيَّةِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبُ

«اى پدر! بعد از تو فتنه ها برپا گرديد و صداهاى گوناگون بلند شد، كه اگر تو زنده و ناظر بودى، اين همه اختلاف، رخ نمى داد.

تو از ميان ما رفتى و حال ما مانند آن زمينى شد كه بارانهاى نافع از آن بريده شود، و قوم تو نظم را بهم زدند، پس شاهد باش و امور آنان را از نظر دور مكن. و اهل و خانواده ى هر پيغمبرى يا بزرگى كه در پيشگاه خدا داراى قرب و مقام بود، نزد ديگران احترام داشت.

غير از ما كه چند مرد، كينه هاى سينه ى خود را آشكار كردند، هنگامى كه از ميان ما رفتى و در ميان خاك پنهان گشتى.

جمعى از مردان، نسبت به ما به چهره ى گرفته مى نگريستند، و مقام ما را سبك شمردند وقتى كه از ميان ما رفتى، دست ما امروز از همه چيز كوتاه شده است.

تو نور تابان بودى كه از آن نور، بهره مى گرفتند، تو كسى بودى كه از طرف خداى بزرگ، بر تو كتاب آسمانى نازل شد. و جبرئيل كه آيات را نازل مى كرد، پيوسته مونس ما بود، رفتى و با رفتن تو همه ى درهاى خير به روى ما بسته شد.

اى كاش قبل از رحمت تو، مرگ با ما ملاقات مى كرد، تو رفتى و جمعى به مراد ناحق خود نائل شدند.

ما با رفتن تو آنچنان مصيبت زده شديم كه در تمام جهان از عرب و عجم، مصيبت هيچ مصيبت زده اى، به شدّت مصيبت ما نمى رسد». [اين اشعار در بعضى از نقلها با اندكى اختلاف، ضبط شده است (مترجم).] و در كتاب «الدّر النّظيم» آمده: حضرت زهرا (س) سه شعر زير را به اشعار فوق، متّصل نمود و فرمود:

قَدْ كُنْتُ ذاحِمْيَة ما عِشْتَ لِي   اَمْشِى الْبراحَ وَ اَنْتَ كُنْتَ جَناحِى
فَالْيَوْمِ اَخْضَعُ لِلذَّلِيل وَ اَتَّقِى   مِنْهُ وَ اَدْفَعُ ظالِمِى بِالرّاحِ
وَ اِذا بَكَتْ قُمْرِيَّةٌ شَجْناً لَها   لَيْلاً عَلي غُصْنٍ بَكَيْتُ صَباحِى

«اى پدر بزرگوار، تا تو زنده بودى من حامى و ياور داشتم و با عزّت در ميان مردم راه مى رفتم، و تو همانند بال و پر براى من بودى! و لى امروز بايد در برابر آن ذليل، فروتنى كنم و از او بترسم، و آنان را كه به من ظلم كردند با دست خود دفع كنم.

در آن هنگام كه پرنده ى قمرى از سوز و گداز شب بر شاخه ى درخت ناله مى كند، من صبحگاه از فراق تو مى گريم».

شيخ مفيد (در كتاب امالى) به سند خود را از حضرت زينب دختر امير مؤمنان (ع) نقل مى كند كه فرمود: چون رأى ابوبكر اين شد كه فدك را از فاطمه (س) بازدارد، و فاطمه (س) از جواب ابوبكر مأيوس شد، كنار قبر رسول خدا (ص) رفت و خود را روى قبر انداخت، و از ظلم قوم، شكوه كرد و آنقدر گريست كه خاك قبر رسول خدا (ص) از اشكهاى او، تر شد، سپس در پايان ناله ى جانسوزش، اشعار فوق (قد كان بعدك انباء...) را خواند.