برترين بانوى جهان فاطمه زهرا(س)

آيت الله مكارم شيرازى

- ۱۲ -


بخش ششم‏ داستان غصب فدك و بهانه‏هاى غاصبان و پاسخهاى كوبنده آنها

متن خطبه:

ثم لم تلبثوا الاريث [الى ريث‏] ان تسكن نفرتها، و يسلس قيادها، ثم اخذتم تورون و قدتها و تهيجون جمرتها، و تستجيبون لهتاف الشيطان الغوى واطفاء انوار الدين الجلى و اخماد سنن النبى الصفى.

تسرون حسواً فى ارتغاء، و تمشون لاهله و ولده فى الخمر و الضراء، و نصبر منكم على مثل حزالمدى، و وخز السنان فى الحشا.

و انتم الان اتزعمون ان لا ارث لنا؟

افحكم الجاهلية يبغون و من احسن من اللّه حكماً لقوم يوقنون؟

افلا تعلمون؟ بلى تجلى لكم كالشمس الضاحية الى ابنته.

ايها المسلمون أاغلب على ارثيه؟ يا بن ابى قحافة! افى كتاب اللّه ان ترث اباك و لا ارث ابى؟ قد جئت شيئاً فرياً.

افعلى عمد تركتم كتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهوركم اذ يقول:

«و ورث سليمان داود»

«و قال فيما اقتص من خبر يحيى بن زكريا اذ قال:

«فهب لى من لدنك وليا يرثنى و يرث من آل يعقوب».

وقال:

«و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب اللّه»

و قال:

«يوصيكم اللّه فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين»

و قال:

ان ترك خيراً الوصية للوالدين و الاقربين بالمعروف حقا على المتقين:»

و زعمتم ان لاحظوة لى ولا ارث من ابى؟ و لا رحم بيننا؟

افخصّكُم اللّه بآية اخرج منها ابى؟ ام هل تقولون ان اهل ملتين لايتوارثان؟ اولست انا و ابى من اهل ملة واحدة ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟

فدونكها مخطومة مرحولة، تلقاك يوم حشرتك، فنعم الحكم اللّه و الزعيم محمد(ص)، و الموعد القيامة و عند الساعة يخسر المبطلون و لا ينفعكم اذ تندمون،

«و لكل نبأ مستقر و سوف تعلمون».

«من يأتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم».

ترجمه:

آرى، شما ناقه خلافت را در اختيار گرفتيد، حتى اين اندازه صبر نكرديد كه رام گردد، و تسلميتان شود، ناگهان آتش فتنه‏ها را برافروختيد، و شعله‏اى آن را به هيجان در آورديد و نداى شيطان اغواگر را اجابت نموديد، و به خاموش ساختن انوار تابان آئين حق و از ميان بردن سنتهاى پيامبر پاك الهى پرداختيد.

به بهانه گرفتن كف - از روى شير - آن را به كلى تا ته مخفيانه نوشيدند.

ظاهراً سنگ ديگران را به سينه مى‏زديد اما باطناً در تقويت كار خود بوديد -.

براى منزوى ساختن خاندان و فرزندان او به كمين نشستيد، ما نيز چاره‏اى جز شكيبايى نديديم، همچون كسى كه خنجر بر گلوى او و نوك نيزه بر دل او نشسته باشد!

عجب اينكه شما چنين مى‏پنداريد كه خداوند ارثى براى ما قرار نداده - و ما از پيامبر خدا(ص) ارث نمى بريم-.

آيا از حكم جاهليت پيروى مى‏كنيد؟ چه كسى حكمش از خدا بهتر است براى آن‏ها كه اهل يقينند؟!

آيا شما اين مسائل را نمى دانيد؟

آرى مى‏دانيد، و همچون آفتاب براى شما روشن است كه من دختر اويم، شما اى مسلمانان! آيا بايد ارث من به زور گرفته شود اى فرزند ابى قحافه به من پاسخ ده!

آيا در قرآن است كه تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارثى نبرم؟ چه سخن ناروائى؟!

آيا عمداً كتاب خدا را ترك گفتيد و پشت سر افكنديد؟ در حالى كه مى‏فرمايد:

«سليمان از پدرش داود ارث برد».

و در داستان يحيى بن زكريا مى‏گويد:

«خداوندا فرزندى نصيب من كن كه از من و از آل يعقوب ارث ببرد».

و نيز مى‏فرمايد:

«خويشاوندان در ارث بردن از يكديگر از بيگانگان اولى هستند».

و نيز مى‏گويد:

«خداوند به شما درباره فرزندانتان توصيه مى‏كند كه سهم پسران دو برابر دختران است».

و نيز فرموده:

«اگر كسى مالى از خود بگذارد، براى پدر و مادر و بستگان به طرز شايسته وصيت كند، اين بر همه پرهيزكاران حق است».

شما چنين پنداشتيد كه من هيچ بهره و ارثى از پدرم ندارم؟، و هيچ نسبت و خويشاوندى در ميان ما نيست؟!

آيا خداوندى آيه‏اى مخصوص شما نازل كرده است كه پدرم از آن خارج ساخته؟

يا مى‏گوئيد: پيروان دو مذهب از يكديگر ارث نمى برند، و من با پدرم يك مذهب نداريم؟!!

يا اينكه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمويم آگاهتريد؟!

حال كه چنين است پس بگير آن - ارث مرا - كه همچون مركب آماده و مهار شده آماده بهره بردارى است و بر آن سوار شو،

ولى بدان در قيامت تو را ديدار مى‏كند و بازخواست مى‏نمائيم، و در آن روز چه جالب است كه داور خدا است، و مدعى تو محمد(ص) و موعد داورى، رستاخيز، و در آن روز باطلان زيان خواهند ديد، اما پشيمانى به حال شما سودى نخواهد داشت!

بدانيد:

«هر چيزى جايگاهى دارد و قرارگاهى، و به زودى مى‏دانيد» چه كسى عذاب خوار كننده به سراغش مى‏آيد و كيفر جاويدان دامانش را مى‏گيرد!

تفسير:

1- زنده كردن آئين جاهلى‏

سخنان فاطمه(س) در اين بخش اوج بيشترى مى‏گيرد و از هيجان و سوز شديدترى برخوردار است، دلش از اين مى‏سوزد كه بار ديگر احكام جاهليت دارد زنده مى‏شود چرا كه در جاهليت به دختران مطلقاً ارث نمى دادند، اسلام آمد و خط بطلان بر اين معنى كشيد، و همه بستگان مسلمان در ارث شريك و سهيم دانست، بنابراين تنها مسأله «فدك» مطرح نيست، آنچه مطرح است در درجه اول خطر احياى سنن جاهليت و محو سنن اسلامى است و لذا در اين بخش آن‏ها را شديداً ملامت مى‏كند و آن‏ها را زير رگبار حملات خود قرار مى‏دهد.

از همه عجيبتر اينكه كار را چنان عجولانه انجام دادند كه هر كس مى‏فهميد مسأله «غصب فدك» مسأله ساده‏اى نيست، حتى نگذاردند كه جاى پايشان در امر خلافت محكم شود، و به اصطلاح آبها از آسياب بيفتد و بعد به فكر اين تجاوز ظالمانه بيفتند و اين نكته مهمى براى پى بردن به عمق اين توطئه بزرگ است.

2- اشاره به دلائل خصم‏

دختر پيامبر اين خطيب بزرگ و داور پر مايه سپس به طور ضمنى به دلائل آن‏ها مى‏پردازد كه مدعى بودند رسول خدا(ص) فرموده، «ما پيامبران مطلقاً ارثى از خود به يادگار نمى گذاريم».

سپس به پاسخ منطقى دندان شكن پرداخته و از عمومات قرآن و خصوص آن شاهد و گواه مى‏آورد، و با ذكر چندين آيه از كتاب ثابت مى‏كند كه بايد اين حديث مجعول را به ديوار كوبيد!

3- فاطمه(س) تمام راههاى فرار را به روى آن‏ها مى‏بندد

اين عالمه بزرگوار چنان با حربه استقلال بر حريف هجوم مى‏آورد كه راه گريزى براى او باقى نمى گذارد.

مى‏فرمايد: اگر عذر شما آن حديث مجعول است كه مى‏گويد:

«ما پيامبران ارثى نمى گذاريم»!

پاسخ آن را از آيات قرآنى براى شما گفتم، و اگر عذر شما ممنوع بودن ما از ارث است بدانيد در اسلام همه فرزندان از پدران و مادران خود ارث مى‏برند، تنها كسانى مستثناء هستند كه هم كيش و هم آئين پدر نباشند، يعنى فرزندان غير مسلمان از پدر و مادر مسلمان هرگز ارث نمى برند، آيا به عقيده شما آئين من و پدرم از هم جدإ؛ررّّ است؟!

و اگر رسوبات احكام جاهلى در مغز شماست كه مى‏گويد:

«دختر سهمى از ارث ندارد» با طلوع آفتاب اسلام اين موهومات و خرافات برچيده شده و راهى به سوى بازگشت به شب ظلمانى بعد از طلوع صبح وجود ندارد.

4- آيا شما به قرآن آشناتريد يا اهل بيت وحى(ع)؟

فاطمه(س) اين بانوى شجاع اين راه را هم بر آن‏ها مى‏بندد كه بگويند ما از قرآن چنين و چنان مى‏فهميم، مى‏گويد كجاى قرآن؟ و با كدام تفسير؟ چه كسى بهتر از پسرعمويم على(ع) كه در آغوش وحى پرورش يافته، و از كاتبان وحى بوده، و قرآن و تفسير قرآن را از دو لب پيامبر (ص) شنيده به اين كار سزاوارتر است؟

اصلا قرآن در خانه ما نازل شده و «اهل البيت ادرى ما فى البيت»

خلاصه در يكجا به مسأله ارث بردن سليمان از پدرش داود، و ارث بردن يحيى از پدرش زكريا كه همه از انبياى بزرگ بودند اشاره مى‏فرمايد و مى‏گويند- بر خلاف اين روايت مجعول - قرآن تصريح مى‏كند كه از يكديگر ارث بردند و مى‏دانيم هر روايتى مخالف قرآن باشد از درجه اعتبار ساقط است.

و گاه از عمومات قرآن كه مى‏گويد: «فرزندان، اعم از پسر و دختر، از پدران ارث مى‏برند» و «عموم خويشاوندان در سهم ارث طبق قانون اسلام و طبقات تعيين شده در ارث سهميه دارند» بهره مى‏گيرد و مى‏گويد:

آيا اين خبر واحد كه هم مخالف عموم قرآن است و هم مخالف خصوص آن مى‏تواند ارزش و بهائى در دادگاه عدل اسلامى داشته باشد و سر سوزنى براى آن قيمت قائل شد؟ سپس تمام راههاى ديگر از جمله موانع مهم ارث را شمرده و نفى مى‏كند.

5- اكنون كه چنين است همه از آن شما!

سپس دختر گرامى(ص)، اين بانوى فداكار براى اينكه آن‏ها تصور نكنند كه دلبستگى خاصى به فدك به عنوان مال دنيا دارد، نه به عنوان يك هدف الهى، در بخش ديگرى از سخنانش مى‏افزايد:« اكنون كه چنين است همه‏اش را در اختيار بگيريد، و هر كار از شما ساخته است بكنيد، اما بدانيد دادگاه عظيمى در پيش داريد كه با دادگاههاى عالم دنيا فرق بسيار دارد، در آنجا حاكمش خدا است، و مدعى شما در آن دادگاه شخص پيامبر(ص) است، و موعد دادگاه روز قيامت «يوم البروز» روز آشكار شدن همه پنهانيهاست!»

اگر پاسخى براى آن روز آماده كرده‏ايد بسم اللّه، و گرنه خود را براى كيفر الهى آماده كنيد.

آن روز قطعاً از كار خود پشيمان خواهيد شد ولى اين پشيمانى قطعاً براى شما سودى نخواهد داشت چرا كه پرونده اعمال بسته شده، و راهى براى بازگشت به گذشته وجود ندارد.

بخش هفتم‏استمداد از طايفه «انصار»

متن خطبه:

ثم رمت بطرفها نحو الانصار فقالت:

يا معشر الفتيه (النقيبه) و اعضاد الملة و حضنه الاسلام، ما هذه الغميزة فى حقى و السنة عن ظلامتى.

اما كان رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله ابى يقول: «المرء يحفظ فى ولده»

سرعان ما احدثتم و عجلان ذا اهالة، و لكم طاقة بما احاول و قوة على ما اطلب و ازاول.

اتقولون مات محمد صلى اللّه عليه و آله فخطب جليل استوسع و هنه و استنهر فتقه، و انفتق رتقه.

و اظلمت الارض لغيبته، و كسفت النجوم لمصيبته، و اكدت الامال، و خشعت الجبال، و اضيع الحريم، و ازيلت الحرمة عند مماته.

فتلك واللّه النازلة الكبرى، والمصيبة العظمى، لا مثلها نازلة، و لا بائقة عاجلة، اعلن بها كتاب اللّه جل ثناؤه فى افنيتكم و فى ممساكم و مصبحكم هتافاً و صراخاً و تلاوة والحاناً، و لقبله ما حل بانبياء اللّه حكم فصل، و قضاء حتم.

«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل النقلبتم على اعقابكم و من ينقلب على عقيبه فلن يضراللّه شيئاً و سيجزى اللّه الشاكرين»

ايها بنى قيلة! أاهضم تراث ابيه و انتم بمرأى منى و مسمع و منتدى و مجمع؟ تلبسكم الدعوه و تشملكم الخبره و انتم ذو العدد و العدة و الاداة و القوة، و عندكم السلاح و الجنة، تو افيكم الدعوة فلا تجيبون، و تأتيكم الصرخه فلا تغيثون (تغينون)، و انتم موصوفون بالكفاح، معروفون بالخير و الصلاح، و النخبة التى انتخبت و الخيرة التى اختيرت.

قاتلتم العرب، و تحملتم الكد و التعب، و ناطحتم الامم و كافحتم البهم، لا نبرح او تبرحون، نامركم فتأمرون، حتى اذا دارت بنارحى الاسلام و در حلب الايام، و خضعت نعرة الشرك و سكنت فوره الافك، و خمدت نيران الكفر، و هدأت دعوة الهرج، و استوثق (استو سق) نظام الدين!

فانى حرتم بعد البيان؟ و اسررتم بعد الاعلان؟ و نكصتم بعد الاقدام؟ و اشركتم بعدالايمان؟

«الا تقاتلون قوما نكثوا ايمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدؤكم اول مرة اتخشوه نه و اللّه احق أن تخشوه ان كنتم مومنين».

الا قدارى ان قد اخلدتم الى الخفض، و ابعدتم من هو احق بالبسط و القبض، قد خلوتم بالدعة و نجوتم من الضيق بالسعة، فمججتم ما وعيتم، و دسعتم الذى تسوغتم.

«فان تكفروا انتم و من فى الارض جميعاً فان اللّه لغنى حميد».

الا و قد قلت ما قلت على معرفة منى بالخذلة التى خامرتكم و الغدرة التى استشعرتها قلوبكم، و لكنها فيضة النفس، و نفثة الغيض (الغيظ) و خور القناة و بثة الصدر و تقدمة الحجة.

فدو نكموها فاحتقبوها دبرة الظهر نقيبة (نقبة) الخف، باقية العار، موسومة بغضب اللّه و شنار الابد، موصولة بناراللّه الموقدة التى تطلع على الافئدة.

فبعين اللّه ما تفعلون.

«و سيعلم الذين ظلموا منقلب ينقلبون»

و انا ابنة نذيرلكم بين يدى عذاب شديد، فاعملوا

«انا عاملون و انتظروا انا منتظرون»!

ترجمه:

سپس بانوى اسلام گروه انصار را مخاطب ساخته و با آهنگى رسا و محكم و كوبنده ادامه سخن داد و چنين فرمود:

اى جوانمردان، و اى بازوان توانمند ملت و ياران اسلام!

اين ناديده گرفتن حق مسلم من از سوى شما چيست؟ اين چه تغافلى است كه در برابر ستمى كه بر من وارد شده نشان مى‏دهيد؟!

آيا رسول خدا(ص) پدرم نمى فرمود:

«احترام هر كس را در مورد فرزندان او بايد نگاهداشت؟»

چه زود اوضاع را دگرگون ساختيد، و چه با سرعت به بيراهه گام نهاديد، با اينكه توانائى بر احقاق حق من داريد؟ و نيروى كافى بر آنچه مى‏گويم در اختيار شماست.

آيا مى‏گوئيد: محمد(ص) از دنيا رفت - و با مردن او همه چيز تمام شد، و خاندان او بايد به دست فراموشى سپرده شوند و سنتش پايمال گردد-

آرى مرگ او مصيبت و ضربه دردناكى بر جهان اسلام بود، فاجعه سنگينى كه بر همه غبار غم فرو ريخت، و شكافش هر روز آشكارتر، و گسستگى آن دامنه دارتر، و وسعتش فزونتر مى‏گردد، زمين از غيبت او تاريك، و ستارگان براى مصيبتش بى فروغ ، و اميدها به يأس مبدل گشت، كوهها متزلزل گرديد، احترام افراد پايمال شد و با مرگ او حرمتى باقى نماند!

به خدا سوگند اين حادثه‏اى است عظيم، و مصيبتى است بزرگ، و ضايعه‏اى است جبران‏ناپذير، ولى فراموش نكنيد اگر پيامبر(ص) رفت قرآن مجيد قبلا از آن خبر داده بود، همان قرآنى كه پيوسته در خانه‏هاى شماست، و صبح و شام با صداى بلند و فرياد و - يا - آهسته و با الحان مختلف در گوش ما خوانده مى‏شود، پيامبران پيشين نيز قبل از او با اين واقعيت روبرو شده بودند چرا كه مرگ فرمان تخلف‏ناپذير الهى است.

آرى قرآن صريحاً گفته بود:

«محمد (ص) تنها، فرستاده خدا بود، و قبل از او رسولان ديگرى آمدند و رفتند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما بر پاشنه پا مى‏چرخيد و به عقب برمى‏گرديد - و با آئين اسلام وداع گفته رو به خرافات و مظالم جاهليت مى‏آوريد -؟ هر كس به عقب باز گردد به خداوند زيانى نمى رساند و خداوند به زودى پاداش سپاسگذاران را مى‏دهد.»

عجبا! اى فرزندان «قيله» آيا ارث من بايد پايمال گردد و شما آشكارا مى‏بينيد و مى‏شنويد، و در جلسات و مجمع شما اين معنى گفته مى‏شود و اخبارش به خوبى به شما مى‏رسد و باز هم خاموش نشسته‏ايد؟ با اينكه داراى نفرات كافى و تجهيزات و نيروى وسيع و سلاح و سپر هستيد، دعوت مرا مى‏شنويد و لبيك نمى گوئيد؟ و فرياد من در ميان شما طنين افكن است و به فرياد نمى رسيد؟ با اينكه شما در شجاعت زبان زد مى‏باشيد و در خير و صلاح معروفيد، و شما برگزيدگان اقوام و قبائل هستيد.

با مشركان عرب پيكار كرديد و رنجها و محنتها را تحمل نموديد، شاخهاى گردنكشان را درهم شكستيد، و بإ؛ژژّى جنگجويان بزرگ دست و پنجه نرم كرديد، و شما بوديد كه پيوسته با ما حركت مى‏كرديد، ودر خط ما قرار داشتيد، دستورات ما را گردن مى‏نهاديد و سر بر فرمان ما داشتيد، تا آسياى اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد، و شير در پستان مادر روزگار فزونى گرفت، نعره‏هاى شرك در گلوها خفه شد و شعله‏هاى دروغ فرو نشست، آتش كفر خاموش گشت، و دعوت به پراكندگى متوقف شد و نظام دين محكم گشت.

پس چرا بعد از آنهمه بيانات قرآن و پيامبر(ص) امروز حيران مانده‏ايد؟ چرا حقايق را بعد از آشكار شدن مكتوم مى‏داريد و پيمانهاى خود را شكسته‏ايد، و بعد از ايمان راه شرك پيش گرفته‏ايد؟

«چرا با قومى كه پيمانهاى خود را شكسته‏اند و تصميم به اخراج پيامبر (ص) گرفته‏اند پيكار نمى كنيد؟ در حالى كه آن‏ها آغازگر بودند؟ آيا از ايشان مى‏ترسيد، بهتر است از خدا بترسيد اگر ايمان داريد»؟

آگاه باشيد من چنين مى‏بينم كه شما رو به راحتى گذارده‏ايد؟ و عافيت طلب شده‏ايد، كسى را از همه براى زعامت و اداره امور مسلمين شايسته‏تر بود دور ساختيد، و به تن پرورى و آسايش در گوشه خلوت تن داديد، و از فشار و تنگناى مسئوليتها به وسعت بى تفاوتى روى آورديد.

آرى آنچه را از ايمان و آگاهى در درون داشتيد بيرون افكنديد، و آب گوارائى را كه نوشيده بوديد به سختى از گلو برآورديد!

اما فراموش نكنيد خداوند مى‏فرمايد:

«اگر شما و تمام مردم روى زمين كافر شوند به خدا زيانى نمى رسانند، چرا كه خداوند از همه بى نياز و غنى حميد است.»

بدانيد و آگاه باشيد من آنچه را بايد بگويم گفتم، با اينكه بخوبى مى‏دانم ترك يارى حق با گوش و پوست شما آميخته، و عهدشكنى قلب شما را فراگرفته است ولى قلبم از اندوه پر بود - و احساس مسئوليت شديدى مى‏كردم - كمى از غمهاى درونيم بيرون ريخت، و اندوهى كه در سينه‏ام موج مى‏زد خارج شد، «تا با شما اتمام حجت كنم و عذرى براى احدى باقى نماند».

اكنون كه چنين است اين مركب خلافت و آن فدك، همه از آن شما، محكم بچسبيد و رها نكنيد، ولى بدانيد اين مركبى نيست كه بتوانيد راه خود را بر آن ادامه دهيد. پشتش زخم، و كف پايش شكافته است!

داغ ننگ بر آن خورده، و غضب خداوند علامت آن است، و رسوائى ابدى همراه آن، و سرانجام به آتش برافروخته خشم الهى كه از دلها سر بر مى‏كشد خواهد پيوست!

فراموش نكنيد آنچه را انجام مى‏دهيد در برابر خدا است.

«و ستمگران به زودى مى‏فهمند به چه سرنوشتى گرفتار مى‏شوند».

«و من دختر پيامبرى هستم كه شما را در برابر عذاب شديد انذار كرد، آنچه از دست شما برمى آيد انجام دهيد.

ما نيز به وظيفه الهى خود عمل خواهيم كرد، شما منتظر باشيد ما نيز منتظريم!

تفسير

1- نقش مؤثر انصار در پيشرفت اهداف اسلامى‏

بانوى اسلام در اين بخش از سخنانش، طائفه انصار را به عنوان يك قشر برگزيده و بازوى توانمند اسلام و حامى مخلص پيامبر(ص) توصيف مى‏كند، و از زحماتى كه آن‏ها از بدو ورود پيامبر در مدينه، و حتى قبل از آن در راه اسلام كشيدند، در تعبيرات كوتاهش اظهار تشكر و سپاسگزارى مى‏نمايد.

آرى به راستى انصار نقش بسيار مؤثرى در پيشرفت اسلام در جنگ و صلح در آغاز و انجام و در همه مراحل داشتند، و با آنهمه، توقعى كمتر از مهاجران داشتند، و اگر كار به دست آن‏ها مى‏افتد شايد تاريخ اسلام مسير روشنترى را مى‏پيمود، البته در ميان مهاجران افراد مخلصى بودند كه از هيچ فداكارى فروگذار نكردند ولى با اينهمه نفوذ بازيگران سياسى در ميان آن‏ها وضع را به كلى دگرگون ساخت.

2- فاطمه‏3 انصار را زير رگبار حملات قرار مى‏دهد

ولى تعجب بانوى اسلام از اين است كه چرا اين بازوان توانمند و ياران ديرينه پيامبر در برابر اين ستمى كه بر خاندانش روا داشتند مهر خاموشى بر لب زدند، و با سكوت خود صحه بر پاى اين مظالم گذارند، و احترام پيامبر را در بازماندگان او رعايت نكردند، و از همه مهمتر در برابر تغيير محور خلافت پس از يك درگيرى كوتاه آنهم به نفع خودشان در برابر حق السكوتى كه گرفتند همكارى و همفكرى و همدردى كردند و اين خطائى بود نابخشودنى!

3- با رحلت(ص) اسلام نمى ميرد!

گرچه قرآن مجيد از يكسو و خود پيامبر(ص) از سوى ديگر اين حقيقت را گوشزد كرده بود كه آئين اسلام قائم به شخص نيست، آئينى است جاويدان تا قيام قيامت و هرگز با وفات پيامبر(ص) پايان نخواهد گرفت، چرا كه انقلابى بود بر اساس يك مكتب، مكتبى آسمان و الهى، مكتبى هماهنگ با نيازهاى انسانها در تمام طول تاريخ و چنين مكتبى بايد بماند.

ولى با اينهمه، گروهى كوته فكر و ظاهربين باز تصور مى‏كردند، با ضربه دردناك و مصيبت جانسوزى كه از وفات پيامبر(ص) بر جهان اسلام وارد شد و با خلائى كه از فقدان اين رهبر بزرگ در محيط اسلام پديد آمده فاتحه اسلام خوانده شده، و طومار آن در هم پيچيده است! و به همين دليل در برابر نعره‏هاى جاهليت سكوت مى‏كردند.

فاطمه‏3 فرياد مى‏زد، و آيات قرآن را كه از بقاء و جاودانگى اسلام سخن مى‏گويد، به ياد آن‏ها مى‏آورد، غافلان را از خواب بيدار مى‏كند، و مسلمانان را به مسئوليتهاى سنگين شان در آن مقطع فوق العاده حساس آشنا مى‏سازد.

4- چرا در برابر پايمال شدن احكام اسلام خاموش نشسته‏ايد؟

او در فراز ديگرى از سخنانش با شدت تمام انصار را سرزنش مى‏كند كه سكوت شما در ماجراى «فدك»، ماجرائى كه حلقه‏اى از يك سلسله انحرافات زنجيره‏اى، و جرقه‏اى است از يك شعله گسترده، و قطره‏اى است از يك جريان وسيع، به قيمت زنده شدن طيف ضد اسلامى تمام خواهد شد!

مردم مى‏گويند: اگر به راستى قانون اسلام حق است، چرا در مورد نزديكترين نزديكان پيامبر(ص) اجرا نمى شود؟ جائى كه چنين حكم مسلمى را پايمال كنند، و شما با سكوتتان صحّه بر آن بگذاريد، پايمال كردن ساير احكام اسلامى كار مشكلى نخواهد بود!

شما بايد به اين مسئله به عنوان يك «جريان» بنگريد نه به عنوان يك «رويداد موضعى و مقطعى»، و حساب كنيد در پشت اين ماجرا چه ماجراهاى ديگرى نهفته است؟ جوش و خروش من نيز از همين جهت است!

تصور نكنيد قيام شما براى «حمايت مظلومى چون من» شكافى در جامعه اسلامى ايجاد مى‏كند، بلكه به عكس سكوت شما همه چيز را زير سؤال مى‏برد، اگر بگوئيد قدرت نداريد دروغ است، امكانات فراوان از آغاز در اختيار شما بوده، و الان نيز بيشتر است، با اينحال چرا آيات صريح قرآن را كه مى‏گويد: «با پيمان شكنان به پيكار برخيزيد»، پشت سرافكنده‏ايد؟ و به جاى ترس از خدا از آن‏ها مى‏ترسيد؟

5- غلبه روح عافيت طلبى‏

سپس اين معلم بزرگى در فراز ديگرى دست به اعماق روح آن‏ها كرده، و علت اصلى اين سكوت را بيرون مى‏كشد، و مى‏فرمايد: مسأله اين است كه روح عافيت‏طلبى بر شما چيره شده، به آسايش خواهى تن در داده‏ايد، و با اينكه با چشم خود مى‏بينيد آن كس راكه شايسته‏تر از همه براى خلافت است كنار زده‏اند باز سكوت مى‏كنيد؟

آرى يك انقلاب راستين تا زمانى پيشرو است كه افراد روح انقلابى خود را حفظ كنند، و تمايلات عافيت طلبانه بر آن‏ها چيره نشود، و گرنه در برابر مشكلات زانو مى‏زنند، و از كنار حوادث تلخ و مسؤليت آفرين بى تفاوت مى‏گذرند و انقلاب خاموش مى‏شود.

6-با اين روحيه مى‏دانم از شما كارى ساخته نيست !

اين بانوى شجاع با بنيش عميق خود حوادث آينده را باز مى‏گويد، و در فراز ديگرى از سخنانش در اين بخش، به طائفه انصار خطاب كرده مى‏گويد: هدف من اتمام حجت است، و گرنه اميدى به شما ندارم، جائى كه در مسأله «خلافت» سكوت كنيد در مسأله «فدك» به طريق اولى سكوت خواهيد كرد، اما سخنان امروز من در تاريخ اسلام ثبت مى‏شود، و آيندگان قضاوت خواهند كرد، و من مى‏خواستم علاوه بر اين عقده‏هاى دلم را نيز بگشايم و خونهاى درون سينه‏ام را بيرون بريزم تا همگان از درد جانكاه من باخبر شوند!

7- در انتظار حوادث دردناك باشيد

اين شيرزن اسلام در فراز ديگرى به آنها خاطر نشان مى‏كند كه گمام مبريد كه اين سكوت، و آن عافيت‏طلبى، اين تماشاچى شدنها، و اين بى تفاوتيها، براى شما ارزان تمام مى‏شود، شما ميوه تلخ آن را در همين دنيا به صورت حكومتهاى جبارى - همچون بنى اميه و بنى عباس - كه نه بر نسلهاى آينده شما رحم مى‏كنند و نه بر اسلام و قرآن، خواهيد چشيد.

بعلاوه در دادگاه بزرگ الهى در قيامت نيز كفاره آن را خواهيد پرداخت.

8- او انذار كرد، و من هم انذار مى‏كنم!

فاطمه‏3 بانوى دلخسته و دختر والامقام پيامبر(ص) در آخرين بخش از سخنانش همان سخنى را مى‏گويد كه پيامبران الهى در برابر قوم سركش مى‏گفتند، آنها را انذار مى‏كند و مى‏فرمايد:

«شما در انتظار باشيد و ما نيز منتظريم».

شما در انتظار فشار هر چه بيشتر بر خاندان پيامبر(ص)، ما هم در انتظار مجازات دردناك الهى براى شما!

ناصر مكارم شيرازى
جمادى الثانى 1408

پى‏نوشتها:‌


1 . قرآن كريم، سوره مائده، آيه .50
2 . قرآن كريم،سوره نمل، آيه‏ .16
3 . قرآن كريم، سوره مريم، آيه 5 و .6
4 . قرآن كريم، سوره انفال، آيه .75
5 . قرآن كريم، سوره نساء، آيه .11
6 . قرآن كريم، سوره بقره، آيه .180
7 . قرآن كريم، سوره انعام، آيه .67
8 . قرآن كريم، سوره هود، آيه .39
9 . قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه .144
10 . (1) قرآن كريم، سوره توبه، آيه .13
11 . (2) قرآن كريم، سوره ابراهيم، آيه 8:در قرآن «ان تكفروا» آمده است.
12 . قرآن كريم، سوره شعراء، آيه .227
13 . قرآن كريم، سوره هود، آيه 121 و .122
14 . «قيله» زن با شخصيت و شرافتمندى بود كه نسب قبائل انصار به او منتهى مى‏گردد.