برترين بانوى جهان فاطمه زهرا(س)

آيت الله مكارم شيرازى

- ۱۱ -


بخش چهارم‏ بيان موضع خود در برابر نظام حاكم‏

متن‏

ثم قالت ايها الناس اعلموا انى فاطمة، و ابى محمد(ص) اقول عوداً و بدأ ولا اقول ما اقول غلطاً، و لا افعل ما افعل شططاً.

«لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم»

فان تعزوه و تعرفوه تجدوه ابى دون نساءكم، و اخا ابن عمى دون رجالكم، و لنعم المعزى اليه‏9.

فبلغ بالرسالة صادعاً بالنذارة، مائلا عن مدرجة المشركين ضارباً ثبجهم، آخذاً باكظام داعياً الى سبيل ربه بالحكمة و الموعظة الحسنة، يكسر الاصنام و ينكت الهام، حتى انهزم الجمع و ولوا الدبر، حتى تفرى الليل عن صبحه، واسفر الحق عن محضه، و نطق زعيم الدين، و خرست شقاشق الشياطين، و طاح و شيظ النفاق، و انحلت عقد الكفر و الشقاق و فهتم بكلمة الاخلاص فى نفر من البيض الخماص.

و كنتم على شفاحفرة من النار، مذقة الشارب و نهزة الطامع، و قبسة العجلان، و موطى‏ء الاقدام، تشربون الطرق، و تقتاتون الورق، اذلة خاسئين، تخافون ان يتخطفكم الناس من حولكم.

فانقذ كم اللّه تبارك و تعالى بمحمد(ص) بعد اللتيا والتى، بعد ان منى ببهم الرجال، و ذؤبان العرب و مردة اهل الكتاب كلما اوقدوا ناراً للحرب اطفأها اللّه، اونجم قرن للشيطن، او فغرت فاغرة من المشركين قذف اخاه فى لهواتها، فلا ينكفأ حتى يطأ صماخها باخمصه، و يخمد لهبها، بسيفه - مكدوداً فى ذات اللّه، مجتهداً فى امر اللّه قريباً من رسول اللّه، سيداً فى اولياء اللّه، مشمراً ناصحاً، مجداً كادحاً و انتم فى رفاهية من العيش، و ادعون فاكهون، آمنون تتربصون بنا الدوائر، و تتوكفون الاخبار و تنكصون عند النزال، و تفرون عند القتال».

ترجمه:

سپس فرمود: اى مردم!

بدانيد من فاطمه‏ام! و پدرم محمد است، كه صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد.

آنچه مى‏گويم آغاز و انجامش يكى است - و هرگز ضد و نقض در آن راه ندارد - و آنچه را مى‏گويم غلط نمى گويم، و در اعمالم راه خطا نمى پويم.

پيامبرى از ميان شما برخاست، و به سوى شما آمد كه از رنجهاى شما رنج مى‏برد، و به هدايت شما علاقه وافر داشت و نسبت به مؤمنان مهربان و رحيم بود.

هر گاه نسب او را بجوئيد مى‏بينيد او پدر من بوده است، نه پدر زنان شما! و برادر پسر عموى من بوده است، نه برادر مردان شما! و چه افتخار است اين نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد!

آرى او آمد و رسالت خويش را به خوبى انجام داد، و مردم را به روشنى انذار كردند، از طريقه مشركان روى بر تافت، و بر گردنهايشان كوبيد، و گلويشان را فشرد - تا از شرك دست بردارند و در راه توحيد گام بگذارند-.

او همواره با دليل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت مى‏كرد.

بتها را درهم مى‏شكست، و مغزهاى متكبران را مى‏كوبيد، تا جمع آن‏ها متلاشى شد، و تاريكى‏هاى برطرف گشت، صبح فردا رسيد، و حق آشكار شد، نماينده دين به سخن در آمد، و زمزمه‏هاى شياطين خاموش گشت.

افسر نفاق بر زمين افتاد، گره‏هاى كفر و اختلاف گشوده شد، و شما زبان به كلمه اخلاص «لا اله الا اللّه» گشوديد، در حالى كه گروهى اندك و تهى دست بيش نبوديد!

آرى شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتيد، و از كمى نفرات همچون جرعه‏اى براى شخص تشنه، و يا لقمه‏اى براى گرسنه، و يا شعله آتشى براى كسى كه شتابان به دنبال آتش مى‏رود، بوديد، و زير دست و پاها له مى‏شدديد!

در آن ايام آب نوشيدنى شما متعفن و گنديده بود، و خوراكتان برگ درختان! ذليل و خوار بوديد، و پيوسته از اين مى‏ترسيديد كه دشمنان زورمند شما را بربايند و ببلعند!

اما خداوند تبارك و تعالى شما را به بركت محمد(ص) بعد از آنهمه ذلت و خوارى و ناتوانى نجات بخشيد، او با شجاعان درگير شد، و با گرگهاى عرب و سركشان يهود و نصارى پنجه درافكند، ولى هر زمان آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش كرد.

و هر گاه شاخ شيطان نمايان مى‏گشت و فتنه‏هاى مشركان دهان مى‏گشود، پدرم برادرش على(ع) را در كام آن‏ها مى‏افكند، و آن‏ها را به وسيله او سركوب مى‏نمود، و او هرگز از اين مأموريتهاى خطرناك باز نمى گشت مگر زمانيكه سرهاى دشمنان را پاى مال مى‏كرد و بينى آن‏ها را بخاك مى‏ماليد!

* * *

تفسير:

در اين بخش نيز حقايق بزرگى نهفته است:

1- من كيستم؟

او قبل از هر چيز خودش را به جمعيت معرفى مى‏كند، و عذر و بهانه‏ها را از آن‏ها مى‏گيرد، تا كسى نگويد من بى خبر بودم و دختر پيامبر را نشناختم، و گرنه به ياريش برمى خاستم.

او مخصوصاً روى نسبتش به پيامبر(ص) تكيه مى‏كند، و ارتباطش با على(ع) را بازگو مى‏نمايد، سپس تأكيد مى‏كند كه آنچه را مى‏گويم عين حقيقت است، سخنى را نسنجيده نمى گويم، و كلمه‏اى را بى حساب بر زبان نمى آورم. درست بشنويد و ببينيد چه مى‏گويم و مسئوليت عظيم خود را در برابر حادثه دريابيد!

2- دلسوزى فوق العاده‏

سپس علاقه رسول اللّه(ص) را به آن‏ها يادآور مى‏شود كه چگونه از رنجهاى آن‏ها رنج مى‏برد، و چگونه در غمهاى آن‏ها شريك بود، مخصوصاً روى پنج وصف از اوصاف پيامبر كه قرآن مجيد در يك آيه روى آن تكيه كرده است، تكيه فرمود:

«پيامبرى از دل جامعه و از ميان توده مردم به سوى شما آمد، پيامبرى دلسوز، و علاقمند به هدايت شما، و پيامبرى پرمحبت، و مهربان».

اوصافى كه همه اصحاب آن را در رسول اللّه(ص) ديده بودند و مى‏شناختند.

3- زحمات طاقت فرساى پيامبر.

سپس زحمات سنگين پيامبر(ص) را يادآور مى‏شود كه چگونه يك تنه براى ابلاغ آن رسالت بزرگ برخاست، و كمترين انحرافى در او راه يافت، و بينى گردنكشان را بر خاك ماليد، و مغز متكبران را درهم كوبيد، و سلاح او در برابر حق جويان و حق طلبان منطق و دليل و موعظه و حكمت بود، و تا آنكه قدرت مشركان را در هم شكست، و بتكده‏ها فرو ريخت، و دشمنان خدا پراكنده شدند، ظلمتها برطرف شد و سپيده دميد، خفاشها فرار كردند، و گروهى توانستند آشكارا نغمه «لا اله الا اللّه» سر دهند و آواى توحيد را در ديار كفر زمزمه كنند.

4- شما اينگونه بوديد!

فاطمه(س) به ياد آن‏ها مى‏آورد كه آن روز شما گروه اندك با ايمان در ميان طوفان سخت و وحشتناك گرفتار بوديد، از يك سو وسوسه‏هاى دوران شرك و بت پرستى، گاه و بيگاه به سراغتان مى‏آمد و شما را به لب پرتگاه آتش دوزخ مى‏كشيد، و از سوى ديگر دشمنان نيرومند و بيرحم از هر طرف شما را احاطه كرده بودند، به گونه اى كه با يك چشم برهم زدن ممكن بود شما را زير دست و پاى خود له كنند و آنچنان در فشار بوديد كه جز آب ناگوار و غذاى نامناسب و خشن چيزى نصيبتان نمى شد، و پيوسته از آينده خود بيمناك بوديد.

اما خدا اراده كرده بود دندان اين گرگان خونخوار را بشكند، و سرهاى اين افعيها را به سنگ بكوبد، و اين گروه مستضعف و اندك را بر آن‏ها مسلط كند و چنين كرد.

چيزى نگذشت كه آتش فتنه‏ها خاموش گشت، و طوفانها فرو نشست، اهريمنان فرار كردند، و راهزنان و دزدان كه از تاريكى‏هاى شب ظلمانى جاهليت استفاده مى‏كردند با طلوع آفتاب عالمتاب اسلام در بيغوله‏ها پنهان شدند.

آرى فاطمه(س) اين لحظات حساس را كه هر روزش همچون يك قرن بر دوش مؤمنان سنگينى مى‏كرده به ياد آن‏ها مى‏آورد، تا نعمتهاى عظيم خدا را به دست فراموشى نسپارند، و مواهب الهى را ناسپاسى نكنند، و در تداوم اين خط الهى و رسالت عظيم بكوشند و تسليم جوسازيها نشوند.

5- خدمات على(ع):

دختر پيامبر(ص) در اين ميان خدمات بزرگ حضرت على(ع) را ياد آور مى‏شود، كه چگونه پيامبر(ص) در حوادث خطرناك، او را به مقابله مى‏فرستاد، و او با ايثارگرى فوق العاده و جانبازى و فداكارى تمام، به مقابله بر مى‏خواست، در كام فتنه‏ها فرو مى‏رفت و آن را خاموش مى‏كرد و پيروزمند باز مى‏گشت، سرهاى سركشان را با شمشير خود فرو مى‏افكند و دماغ طاغوتها را به خاك مى‏ماليد، و همه جا يار و ياور پيامبر(ص) و حامى و پشتيبان او بود.

آرى چنين كسى مى‏تواند تداوم بخش خط اين انقلاب بزرگ و مانع انحراف آن باشد.

بخش پنجم‏ طوفانى كه بعد از پيامبر(ص) برخاست‏

متن:

«فلما اختار اللّه لنبيه [صلى اللّه عليه و آله‏] دار انبيائه و ماؤى اصفيائه، ظهر فيكم حسيكة النفاق، و سمل جلباب الدين، و نطق كاظم الغاوين و نبغ خامل الاقلين و هدر فنيق المبطلين، فخطر فى عرصاتكم، و اطلع الشيطان رأسه من مغرزه، هاتفا بكم، فالفاكم لدعوته مستجيبين ،و للغرة فيه ملاحظين، ثم استنهضكم فوجدكم خفافاً و احمشكم فالفاكم غضاباً، فوسمتم غير ابلكم، و اوردتم غير شربكم، هذا و العهد قريب، و الكلم رحيب، و الجرح لما يندمل، و الرسول لما يقبر، ابتداراً زعمتم خوف الفتنة،

«الا فى الفتنة سقطوا و ان جهنم لمحيطة بالكافرين» فهيهات منكم؟ و كيف بكم؟ و انى تؤفكون؟ و كتاب اللّه بين‏ اظهركم امروره زاهرة [ظاهرة] و اعلامه باهرة، و زواجره لايحة، و او امره واضحة، قد خلفتموه و راء ظهوركم ارغبة عنه تريدون؟ ام بغيره تحكمون؟ بئس للظالمين بدلا.

«و من يتبع غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرين»

ترجمه:

اما هنگامى كه خداوند سراى پيامبران را براى پيامبرش برگزيد، و جايگاه برگزيدگانش را منزلگاه او ساخت، ناگهان كينه‏هاى درونى و آثار نفاق در ميان شما ظاهر گشت، و پرده دين كنار رفت، و گمراهان به صدا درآمدند، و گمنامان فراموش شده سربلند كردند، نعره‏هاى باطل برخاست و در صحنه اجتماع شمابه حركت در آمدند.

شيطان سرش را از مخفيگاه خود بيرون كرد و شما را به سوى خود دعوت كرد، وشما را آماده پذيرش دعوتش يافت و منتظر فريبش!

سپس شما را دعوت به قيام كرد و سبكبار براى حرك يافت! شعله‏هاى خشم و انتقام را در دلهاى شما بر افروخت، و آثار غضب در شما نمايان گشت.

و همين امر سبب شد بر غير شتر خود علامت نهيد، و در غير آبشخور خود وارد شويد، - و به سراغ چيزى رفتيد كه از آن شما نبود و در آن حقى نداشتيد و سرانجام به غصب حكومت پرداختيد-.

در حالى كه هنوز چيزى از رحلت پيامبر نگذشته بود، زخمهاى مصيبت ما وسيع و جراحات قلبى ما التيام نيافته، و حتى هنوز پيامبر(ص) به خاك سپرده نشده بود.

بهانه شما اين بود كه «مى ترسيم فتنه‏اى برپا شود!»

و چه فتنه‏اى از اين بالاتر كه در آن افتاديد؟ و همانا دوزخ به كافران احاطه دارد.

چه دور است اين كارها از شما!

راستى چه مى‏كنيد؟ و به كجا مى‏رويد؟

با اينكه كتاب خدا قرآن در ميان شماست، همه چيزش پرنور نشانه هايش درخشنده، نواهيش آشكار، اوامرش واضح، اما شما آن را پشت سر افكنده‏ايد!.

آيا از آن روى برتافته‏ايد؟ يا به غير آن حكم مى‏كنيد آه كه سمتكاران جانشين بدى را براى قرآن برگزيدند.

و هركسى آئينى غير از اسلام را انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است.

تفسير:

1- حركتهاى مشكوك و خطوط انحرافى‏

بانوى اسلام(س) در اين بخش از سخنان به بازماندگان احزاب جاهلى و منافقين اشاره مى‏كند كه در زمان حيات پيامبر(ص) عرصه بر آن‏ها تنگ شده بود و سر در لاكهاى خود فرو برده، و در لانه‏هاى خود خزيده بودند.

اما ناگهان اين حشرات الارض با مرگ پيامبر خدا(ص) از لانه‏ها سر برآوردند، و خفاشانى كه در برابر مهر فروزنده وجود پيامبر(ص) تاب خودنمائى نداشتند بازيگران ميدان شدند!، و حركتهاى مشكوك آغاز شد و خطوط انحرافى آشكار گشت و بازيگران سياسى وارد معركه شدند!

2- گروهى به دعوت شيطان لبيك گفتند!

انده عميق دختر پيامبر(ص) از اينجا شروع مى‏شود كه چگونه جمعيت كثيرى به دعوت شيطان لبيك گفتند، و به آواى شوم جغدها به حركت در آمدند، آلت دست منافقان كور دل، و حزب شيطان شدند، و با اينكه هنوز آب كفن پيامبر(ص) نخشكيده بود و صداى اذان مؤذنش در گوش و بانگ تكبيرش در دلها طنين افكن بود، حركتهاى ارتجاعى آغاز شد.

غير از ساده لوحان و بيمار دلان، گروه ديگرى به عنوان اينكه مى‏ترسيم اگر سخنى بگوئيم اختلاف و نفاقى روى دهد، مهر سكوت بر لب زدند، و تماشاگر صحنه شدند، و يا با آن هماهنگى كردند، تا اختلافى بروز نكند در حالى كه اين خود بزرگترين اختلاف و انحراف بود!

3- پناه به قرآن بريد

فاطمه(س) اين منادى الهى سپس بر آن‏ها بانگ مى‏زند كه كجا هستيد؟ و به كجا مى‏رويد اى راه گم كرده‏ها؟ گوئى سخن پدرش پيامبر(ص) را به خاطر مى‏آورد كه:

«اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن فمن جعله امامه قاده الى الجنة و من تركه خلفه ساقه الى النار!»

«هنگامى كه فتنه‏هاى همچون پرده‏هاى شب ظلمانى به شما روى آورد بايد به سايه قرآن پناه بريد آن كس كه قرآن را پيش روى خود دهد- و از آن پيروى كند- به بهشتش رهبرى كند، و آن كه آن را پشت سر افكنده به دوزخش مى‏راند»

بر آن‏ها فرياد مى‏زند كه قرآن را رها نكنيد، اوامر و نواهى آن روشن است، و دستورهائى را كه براى مسأله خلافت بعد از پيامبر(ص) داده آشكار است، پيش بينى لازم را براى بعد از رحلتش كرده، و چيزى در پرده ابهام باقى نگذارده است.

4- هشدار به اصحاب و ياران پيامبر(ص)

بانوى اسلام(س) اين فريادگر زمان، به آن‏ها هشدار مى‏دهد كه اگر يادگار بزرگ پيامبر(ص) «قرآن» را رها كنيد، و دست به دامان غير آن بزنيد، و افكار ناتوان خود را بر تعليمات اسلام مقدم بداريد، و به بهانه مصلحت انديشى‏ها يا جلوگيرى از فتنه‏ها خود را حاكم بر قرآن بدانيد، نه محكوم فرمان آن، زيان بزرگى دامان شما را خواهد گرفت.

آتش فتنه در جامعه شما هرگز خاموش نخواهد شد، و از آنچه مى‏ترسيد در آن واقع مى‏شويد، روح اسلام از ميان شما رخت بر مى‏بندد و جز قشرى بى مغز، و ظاهرى بى محتوا چيزى باقى نخواهد ماند.

پى‏نوشتها:‌


1 . قرآن كريم، سوره توبه، آيه .129
2 . قرآن كريم، سوره توبه، آيه .49
3 . قرآن كريم، سوره آل عمران، آيه .85