اسرار فدك

محمد باقر انصارى، سيد حسين رجايى

- ۱۳ -


خطاب به انصار

سپس حضرت نگاهى به جانب انصار نمودند و فرمودند:

اى يادگاران زمان پيامبر، و اى ياوران دين و پناه دهندگان اسلام! اين چه سستى است در يارى من و چه ضعفى است در كمك به من و چه كوتاهى است درباره ى حق من و چه خوابى است كه در مورد ظلم به من شما را فرا گرفته است؟! آيا پيامبر صلى الله عليه و آله پدرم نمى فرمود: «حُرمت هر كسى را نسبت به فرزندانش بايد نگاه داشت»؟ چه زود كار خود را كرديد، و عجب زود به كارى كه زمانش نرسيده بود اقدام نموديد! و شما قدرت كمك به آنچه من طلب مى كنم و قوت برگرفتن آنچه در پى آن هستم و مى خواهم داريد. آيا به راحتى مى گوييد «محمد رسول خدا از دنيا رفت»؟ [«م»: آيا با رفتن پيامبر دينش را از بين مى بريد؟ آگاه باشيد كه رحلت او قسم بجان خودم واقعه اى مهم است. بخدا قسم اين واقعه اى مهم است كه شكافى عظيم و گسيختگى گسترده اى همراه داشت، و التيام دهنده ى آن مفقود بود. با غيبت پيامبر زمين تاريك گرديده، و برگزيدگان الهى محزون گشته اند، و در مصيبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراكنده شدند. با رحلت او اميدها به يأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حريم آنحضرت از بين رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فرا گرفت و حق از بين رفت.

بخدا قسم رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله بليه ى بسيار بزرگ و مصيبت عظيم است كه مصيبتى مثل آن و حادثه ى ناگوارى همچون آن در دنيا نخواهد بود و به اين مصيبت عظمى كتاب خدا در خانه هايتان و در هر صبح و شام آگاهى داده و به آن در گوشهايتان با ندا و فرياد و خواندن و فهماندن خبر داده است. و همچنين خبر داده از آنچه كه به انبياى الهى و فرستادگان خداوند در گذشته رسيده كه حكم نهايى و قضا و قدر حتمى است. (آنجا كه فرموده:) «و نيست محمد مگر فرستاده ى خدا كه قبل از او پيامبران آمده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به جاهليت خود برمى گرديد و مرتد مى شويد؟ كسى كه مرتد شود به خداوند ضررى نمى رساند، و خداوند شكر گزاران را پاداش مى دهد». [سوره ى آل عمران: آيه ى 144.]

ظلم به فاطمه در انظار مردم

از شما بعيد است اى پسران قَيْلَه! [منظور از «پسران قيله» انصار هستند كه از دو قبيله ى اوس و خزرج تشكيل مى يافتند و «قيله» نام مادر آنان است كه چندين نسل قبل، نسبشان به او منتهى مى شود. آيا در ارث پدرم به من ظلم شود در حالى كه شما حال مرا مى بينيد و صداى مرا مى شنويد و اجتماعتان منسجم است و نداى نصرت طلبى من به شما مى رسد، و آگاهى بر مظلوميت من همگى شما را فرا گرفته است؟!

اين در حالى است كه شما هم تداركات و افراد و هم خانه و سرپوش و هم وسيله و قدرت و هم اسلحه و وسيله ى دفاع داريد. فراخوانى من به شما مى رسد ولى پاسخ نمى دهيد! و فرياد من به شما مى رسد ولى به دادخواهى نمى آييد!

شما متصفيد به اين كه بر دشمن بدون سپر و زره حمله مى كنيد و به خير و صلاح شناخته شده ايد. و شما كسانى هستيد كه بعنوان برگزيده ى خدا و منتخب او براى ما اهل بيت انتخاب شده ايد. و همان كسانى هستيد كه با عرب به مبارزه برخاستيد و خود را وارد امور سخت كرديد و متحمل سختى و زحمت شديد و با امتها به جنگ برخاستيد و پهلوانان را بدون سستى دور نموديد.

ما و شما چنان بوديم كه شما را امر مى كرديم و شما اطاعت مى كرديد، تا بوسيله ى ما براى شما موقعيت پا برجايى بدست آمد، و توسط ما آسياب اسلام براى شما به گردش درآمد، و بركات روزگار [در عبارت عربى چنين است: «و در حلب البلاد» كه كلمه ى «حلب» به معناى شير است ولى در اينجا كنايه از بركات است. به جريان افتاد، و تكبر شرك به ذلت كشيده شد، و جوشش دروغ ساكن گرديد، و آتش جنگ خاموش گشت، و دعوت به فتنه و آشوب آرام گرفت، و دين در اجتماع شكل گرفت.

با امامان كفر بجنگيد

بعد از اين سوابق، حال بعد از روشن شدن حق به كجا مى رويد، و بعد از آنكه بيان شده بود، و بعد از اعلان حق كجا آن را پنهان كرديد، و چرا بعد از اين اقدامات به گذشته ى خود رجوع نموديد و بعد از ايمان مشرك شديد، و بعد از شجاعت ترسيديد از گروهى كه بعد از پيمان بستنشان سوگندهاى خود را شكستند و در دين شما طعنه وارد نمودند.

با امامان كفر جنگ كنيد كه آنان پايبند به سوگندهايشان نمى باشند، تا شايد از كارهاى خود برگردند. آيا با گروهى كه سوگندهاى خود را ناديده گرفتند و قصد بيرون نمودن رسول الهى را دارند كارزار نمى نماييد، و حال آنكه آنان ابتدا شروع به جنگ نمودند؟ آيا از آنان هراس داريد؟ خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد اگر مؤمن هستيد.

خوارى حق بدست مردم

آگاه باشيد! بخدا قسم شما را مى بينم كه به زندگى راحت ميل نموده ايد، و كسى كه سزاوار منصب حل و فصل امور است از جايگاهش دور نموديد، و تن به راحتى در داده ايد، و از جاى وسيع به جاى تنگ پناه آورده ايد، و از دين برگشتيد و آنچه را كه حفظ مى كرديد دور افكنديد، و چيزى را كه به آسانى خورده بوديد برگردانديد.

اگر شما و تمام كسانى كه در زمين هستند كافر شوند خداوند از همه ى آنها بى نياز است و خداوند سپاس شده است.

آيا خبر كسانى كه قبل از شما از قوم نوح و عاد و ثمود و اقوامى كه بعد از اينان آمدند به شما نرسيده؟ قضاياى آنان را جز خدا نمى داند كه رسولان الهى با بينات به سوى آن اقوام آمدند، ولى آنان دستهاى خود را در دهان خود گذارده و گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شده ايد كافريم، و ما در آنچه ما را بسويش مى خوانيد در شك و ترديد هستيم.

عار و عذاب بر كسى كه دختر پيامبر را خوار كند

من گفتم آنچه گفتم در حالى كه مى دانم يارى نكردن وجودتان را فرا گرفته و بى وفائى همچون لباسى بر قلبهاى شما پوشيده شده است. ولى اين سخنان بخاطر بر لب رسيدن جانم بود، و آه هائى بود كه براى خاموش نمودن آتش غضبم كشيدم، و سستى تكيه گاهم بود و ضعف يقين شما است و اظهار غصه ى سينه ام است كه ديگر نتوانستم آنرا مخفى كنم و براى اتمام حجت بود.

پس شتر خلافت را بگيريد و با طناب، رَحْل [رحل براى شتر در حكم زين براى اسب است. آن را محكم به شكم آن ببنديد، در حالى كه كمر آن شتر مجروح شده و استخوانهايش شكسته و پاهايش ضعيف شده و كف پاهايش نازك گرديده و عيب آن هميشه باقى است. به غضب خداى جبار و ننگ ابدى علامت گذارى شده، و پيوسته به آتش الهى روشن است. آتشى كه بر قلبها اثر مى گذارد و در عمودهاى كشيده بر آنان ملازم شده است. آنچه انجام مى دهيد نزد خداوند محفوظ است و بزودى كسانى كه ستم كردند مى فهمند به كجا مى روند.

من دختر پيامبرتان هستم

من دختر كسى هستم كه شما را از عذاب شديدى كه در پيش داريد ترسانيد. پس همگى درباره ى من حيله بكار بنديد و به تأخير نيندازيد! شما كار خود را بكنيد كه ما هم در كار خود هستيم و منتظر باشيد كه ما هم منتظريم.

پروردگارا بين ما و قوم مان به حق حكم كن و تو بهترين حكم كننده هستى و بزودى كفار خواهند دانست كه عاقبت كار به نفع كيست. و بگو عمل كنيد كه بزودى خدا و رسول و مؤمنين عملِ شما را مى بينند و نامه ى اعمال هر انسانى را برگردن او آويخته ايم. بنابر اين هركس به اندازه ى ذره اى عمل خير انجام دهد نتيجه اش را مى بيند و هركس ذره اى عمل شر انجام دهد نتيجه اش را خواهد ديد. و گويا كار چنين مقدر شده است.

جواب ابوبكر

آنگاه ابوبكر در جواب حضرت گفت: راست مى گوئى اى دختر پيامبر، پدر تو نسبت به مؤمنين با عطوفت و كريم بود و رحمت و رأفت داشت، و نسبت به كافرين عذاب اليم و عقاب عظيم بود. اگر بخواهيم نسب او را بنگريم در بين تمام زنان او را تنها پدر تو مى يابيم، و در بين دوستان صميميش تنها برادر پسرعمويت (على عليه السلام) مى بينيم، كه او را بر تمام دوستان برگزيد، و على كسى بود كه او را در هر كار بزرگى يارى مى نمود.

فقط انسان سعادتمند شما را دوست مى دارد و تنها انسان شقىِ دور از خدا شما را دشمن مى دارد. شما عترت پاك رسول خدا هستيد و برگزيدگان منتخب اوييد. راهنمايان ما بر كارهاى خير شماييد، و سوق دهندگان ما به بهشت شما هستيد.

حديث جعلى «النبى لايورث»

و تو اى برگزيده ى تمام زنان و دختر بهترين پيامبران در آنچه كه مى گوئى راستگو هستى، و در وفور عقل سبقت دارى، و حق تو رد نشده است و سخن راستى كه مى گوئى از تو منع نمى شود. قسم بخدا كه از رأى و نظر پيامبر پا را فرا نگذاشتم و كارى كه كردم با اجازه ى او بود!! پيشتاز هر قوم به آنان دروغ نمى گويد، و تو گفتى و سخن خود را رساندى و دُرُشتى نمودى و قهر كردى!! و من خدا را شاهد مى گيرم- و او در شاهد بودن كافى است!- كه من شنيدم كه رسول خدا مى فرمود: «ما گروه پيامبران طلا و نقره و زمين و خانه و اثاث خانه به ارث نمى گذاريم و كتابها و حكمت و علم و نبوت را به ارث مى گذاريم. و آنچه از مال دنيا از ما باقى مى ماند از آنِ ولي امر بعد ما است كه در او بنظر خويش حكم كند»! [اين حديث جعلى ابوبكر است كه براى غصب فدك آماده كرده بود، و حضرت زهرا عليهاالسلام در قسمتهاى قبلى و بعدى بطور مفصل آن را رد كردند و جواب ابوبكر را دادند.]آنچه را كه تو در پى آن هستى براى تهيه ى اسب و اسلحه قرار داديم كه مسلمانان با آن به مقابله ى دشمنان بپردازند و با كفار جهاد كنند و بر گردنكشان فجار شمشير بزنند! و اين عمل به اجماع مسلمانان است و به تنهائى آن را انجام نداده ام و به رأى خود عمل نكرده ام. اين حال و مال من براى تو و در اختيارت باشد! و ما آن را از تو نمى گيريم و براى ديگرى ذخيره نمى كنيم. تو برترين بانوى امت پدرت و درخت طيبه اى براى فرزندانت هستى!

ما نمى خواهيم مال تو را كه به تو تفضل شده از تو بگيريم، و مقام اجداد و فرزندانت كم شمرده نمى شود. فرمان تو در آنچه كه در ملك من است مؤثر و نافذ است! آيا اجازه مى دهى در اين باره با دستور پدرت مخالفت كنم؟!

پيامبر مخالف قرآن نمى گويد

حضرت فاطمه عليهاالسلام در جواب او فرمود:

سبحان اللَّه! هرگز پدرم از كتاب خدا روى گردان نبوده و مخالفت احكام آن را نكرده، بلكه پيروى فرامين او را نموده و از جاى جاى آن متابعت نموده است.

آيا همگى بر سر بى وفائى اجتماع كرده ايد و عذرتان در اين باره دروغى است كه پرداخته ايد. و اين عمل شما بعد از رحلت پيامبر همانند آن غائله هايى است كه در زمان حيات او دنبال مى كرديد.

تصريح قرآن به ارث انبياء

اين كتاب خداست كه حاكمى عادل و گوينده اى است كه فصل خصومت مى كند، درباره ى پيامبرى از پيامبران خدا مى فرمايد: «فرزندى به من عطا فرما كه از من و از آل يعقوب ارث ببرد» [سوره ى مريم: آيه ى 6.، و مى فرمايد: «و سليمان از داود ارث برد». [سوره ى نمل: آيه ى 16. خداوند عز و جل در قرآن تقسيماتى در ارث قرار داده و حدود واجب ميراث را تعيين كرده و سهم مرد و زن را بيان فرموده است، بطورى كه عذر اهل باطل را باطل كرده و جاى گمانها و شبهات را درباره ى مُردگان از بين برده است. و لى نفستان بر شما حيله كرده و بايد صبر نيكو كرد، و خداوند در مقابل آنچه شما مى پردازيد كمك كننده است.

اين دو نفر كه در آيه ذكر شده اند پيامبرند [اشاره ى حضرت به ادعاى ابوبكر است كه انبيا ارث نمى برند. با اين دو آيه كه صريحا ارث گذاشتن دو پيامبر يعنى حضرت داود و حضرت زكريا عليهماالسلام را بيان كرده است بطلان سخن ابوبكر روشن مى شود.، و تو مى دانى كه مقام نبوت ارث بردنى نيست و ارث بردن در غير مقام نبوت است. پس براى چه از ارث پدرم محروم مى شوم؟ آيا خداوند در كتابش آورده كه: «بجز فاطمه دختر محمد»؟ به من نشان بده تا قانع شوم.

جواب ابوبكر

ابوبكر گفت: اى دختر پيامبر، تو عين دليل و زبان حكمت هستى. جواب تو را آماده نكرده ام، و تو را در درستى گفتارت رد نمى كنم! ولى اين مسلمانان قاضى بين من و تو باشند.

آنچه انجام دادم اينان بر عهده ى من گذاردند و با توافق آنان و بدون قصد زورگويى و استبداد و مقدم داشتن ديگرى اين (فدك) را از تو گرفتم، و خودشان بر اين مطلب شاهدند.

خطاب به مسلمانان

حضرت فاطمه عليهاالسلام توجه خود را به مردم نمود و فرمود:

اى مسلمانانى كه با سرعت به قول باطل روى آورديد، و در مقابل عمل ناپسند زيان آور سكوت نموديد و راضى شديد! آيا در كلمات قرآن تدبر نمى كنيد يا آنكه بر قلبهايتان قفلهايى زده شده است؟ بلكه اعمال بدتان قلبهاى شما را پوشانده و گوش و چشمتان را بسته است. بد تأويلى كرديد و چه بد مشورتى نموديد، و چه شرى است آنچه خير را با آن عوض كرديد.

قسم بخدا بارش را سنگين مى يابيد و عاقبتش را عذاب مى بينيد زمانى كه پرده براى شما برداشته شود و پوشيده ها آشكار گردد و عذابهائى كه گمانش را نمى بريد از سوى پروردگارتان بر شما ظاهر گردد، و در آن هنگام صاحبان باطل زيان مى كنند.

تأثير خطبه ى حضرت

را وى مى گويد: بعد از خطبه ى حضرت، چنان زن و مرد گريه كردند كه تا آن روز ديده نشده بود، و مدينه به لرزه درآمد و مردم به هيجان آمدند و صداها بالا گرفت.

آنچه بين ابوبكر و عمر اتفاق افتاد

هنگاميكه اين اخبار به ابوبكر رسيد [بعيد نيست هنگام رسيدن اين خبر به ابوبكر زمانى بوده كه او هنوز در مسجد بود و مردم متفرق شده بودند. به همين جهت هنگامى كه خبر اضطراب و گريه هاى مردم به او رسيد با عمر درباره ى چگونگى برخورد با مسئله مشورت نمود و در نتيجه تصميم گرفتند كه مردم را دوباره به مسجد فرا خوانند در حالى كه هنوز حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد بودند (چنانكه از دلائل الامامه استفاده مى شود). وقتى مردم جمع شدند ابوبكر آن سخنان تهديدآميز را براى مردم زد و در پايان ام سلمه بعنوان اعتراض بر او مطالبى بيان داشت كه ذكر خواهد شد و بعد حضرت زهرا عليهاالسلام به منزل بازگشتند. به عمر گفت: دستت خالى باد! چه مى شد اگر مرا به حال خود مى گذاشتى كه شايد اين گسيختگى را به نوعى التيام مى دادم و مسئله تشنج آور پيش آمده را بطورى اصلاح مى كردم. آيا اين برايمان بهتر نبود.

عمر گفت: در اين، تضعيف قدرت تو و سبكى مقام تو بود، و من براى تو دلسوزى كردم!

ابوبكر گفت: واى بر تو! پس كلمات دختر محمد چه مى شود كه مردم همگى دانستند كه او چه مى خواهد و ما چه حيله اى براى او پنهان كرده ايم؟!

عمر گفت: آيا بيش از يك تُندى بود كه از بين رفت و آيا بيش از يك لحظه اى بود كه گذشت؟ و مثل آنكه آنچه بوده اصلاً واقع نشده است، و گناه آنچه كه بود بر عهده ى من بگذار! را وى مى گويد: پس ابوبكر با دستش بر شانه عمر زد و گفت: چه بسيار گرفتارى كه تو آن را رفع نمودى!

خطاب تهديد آميز ابوبكر به مردم

آنگاه اعلان كرد تا مردم اجتماع كنند، و مردم جمع شدند و ابوبكر بر فراز منبر رفته و پس از حمد و ثناى خدا گفت:

اى مردم، اين چه حالتى است كه با هر حرفى آرزوئى است؟ اين آرزوها در عهد پيامبرتان كجا بود. پس هر كسى كه شنيده بگويد و هر كه شاهد بوده صحبت كند. بلكه اين قضيه همچون قضيه ى روباهى مى ماند كه شاهدش دُمش بود! [اشاره به يك ضرب المثل عربى است و معنايش اين است كه: شاهدى بر مدعايش جز بعض و جزء خويش نيست. خدا او را لعنت كند و لعنت كرده است! ملازم هر فتنه اى است و مى گويد: «فتنه را بحال اولى برگردانيد». طالب فتنه است بعد از آن كه كهنه شده همچون ام طحال مى ماند كه محبوبترين اهلش نزد او گمراه است.

آگاه باشيد اگر خواسته باشم بگويم مى گويم، و اگر تكلم نمايم مطلب را آشكار مى كنم. ولى تا زمانى كه رهايم كرده باشند من سخن نمى گويم. از بچه ها كمك مى گيرند و زنان را به يارى مى طلبند.

اى انصار صحبت سفيهان شما به من رسيده است. قسم بخدا سزاوارترين مردم به رعايت عهد رسول خدا شمائيد. شما كسانى هستيد كه پيامبر به سوى شما آمد و شما او را پناه داديد و يارى نموديد، و امروز شما از همه سزاوارتريد كه عهد او را پاس داريد. و بعد از اين همه، فردا صبح براى گرفتن هديه ها بياييد! من كسى هستم كه پرده اى را نمى درم و دست و زبانى را بلند نمى كنم مگر بر كسى كه سزاوار آن باشد! والسلام.

خطاب ام سلمه با مردم

را وى گويد: آنگاه ام سلمه سر خود را از حجره اش بيرون آورد و گفت: آيا به مِثل فاطمه اى كه دختر رسولخداست اين حرفها زده مى شود؟! در صورتى كه او حوريه اى بين انسانها، و اُنس براى نفس پيامبر است. در آغوش پيامبران تربيت يافته و نزد ملائكه دست بدست گرديده و در دامان زنانِ پاك رشد نموده و به بهترين وجهى در وجود آمده و به نيكوترين صورت تربيت شده است.

آيا گمان مى كنيد پيامبر ميراثش را بر او حرام نموده و او را از اين مسئله آگاه ننموده است؟ با اينكه خداوند به او فرموده: «و خانواده ى نزديك خود را از مخالفت احكام الهى بترسان». [سوره ى شعرا: آيه ى 214. آيا مى شود پيامبر به فاطمه اين مسئله را فرموده باشد ولى او مطالبه ى ارث نمايد؟!! و حال آنكه او بهترين زنان و مادر سرآمد جوانان و همتاى مريم دختر عمران و همسر شير شجاعان است. فاطمه اى كه با پدرش رسالتهاى پروردگار پايان يافت.

قسم بخدا پيامبر نسبت به او در گرما و سرما دلسوزى مى كرد و دست راست خود را زير سر او مى نهاد و روانداز او را دست چپش قرار مى داد. عجله نكنيد كه پيامبر ناظر گمراهى شماست و بر خدا وارد مى شويد. واى بر شما و بزودى خواهيد دانست. [را وى مى گويد: ام سلمه در آن سال- بخاطر اين سخنان- از سهميه ى سالانه اش محروم شد.]

خطاب حضرت با رافع و يادآورى غدير

آنگاه حضرت (برخاست و) براه افتاد. رافع بن رفاعة بدنبال حضرت آمد و گفت: اى برترين بانوان، اگر حضرت ابوالحسن در رابطه با اين مسئله قبل از اين بيعتى كه با ابوبكر شد صحبتى مى كرد و اين مطلب را به مردم تذكر مى داد، ما شخص ديگرى را بجاى او نمى پذيرفتيم!

حضرت با حالت غضب به او فرمود: از من دور شو، خداوند بعد از واقعه ى غدير خم براى احدى دليل و عذرى باقى نگذارده است!

شكايت به اميرالمؤمنين

سپس فاطمه زهرا عليهاالسلام بسوى خانه مراجعت نمود در حالى كه اميرالمؤمنين عليه السلام انتظار بازگشت حضرت را مى كشيد و منتظر از راه رسيدن آن بانو بود. چون حضرت

نزد اميرالمؤمنين عليه السلام رسيدند و وارد خانه شدند خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كردند:

اى پسر ابوطالب! آيا مانند جنين نشسته اى، و مثل اشخاص متهم در خانه جاى گرفته اى؟ تو بالهاى بازان شكارى را مى شكستى، و اكنون پرِ پرندگان بى بال و پر بر تو تأثير كرده است؟!

اين پسر ابوقحافه است كه با قهر و غلبه بخشش پدرم و ذخيره ى دو پسرم را مى گيرد. او با جديت تمام به مبارزه ى من برخاسته، و او را با دشمنى هر چه بيشتر در مقابل صحبتهايم يافتم. تا آنكه انصار يارى خود را و مهاجران كمكشان را از من باز داشتند و چشمانشان را در يارى من بستند، و در نتيجه نه دفاع كننده اى هست و نه منع كننده اى!

با سينه اى پر از خشم كه فرو خورده بودم از منزل خارج شدم، و با خوارى به خانه بازگشتم. روى خود را به ذلت افكندى هنگامى كه صلابتت را سست نمودى. تو گرگان را از هم مى دريدى، ولى اكنون خاك را فرش خود قرار داده اى! نه گوينده اى را از كلام بازداشتى و نه از باطلى منع نمودى، و من اختيارى از خود ندارم.

اى كاش قبل از اين لحظه و قبل از خواريم مى مُردم. عذر من به درگاه خداوند همين بس كه ابوبكر متجاوز بود و من مى خواستم از تو حمايت كرده باشم. اى واى بر من در هر صبحگاه! و واى بر من در هر شامگاه! تكيه گاهها از بين رفت و بازو سست گرديد. شكايت خود را به پدرم مى نمايم، و انتقام از ستم آنان را از خداوند مى خواهم. خداوندا! تو در قدرت و قوت بر منع از آنان قوى تر هستى و عذاب و عقوبت تو سخت تر است.

تسلّى اميرالمؤمنين به حضرت زهرا

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: واى بر تو نيست، بلكه واى بر كسى است كه بغض تو را دارد و با تو بد رفتار مى كند. خود را از خشم بازدار، اى دختر پيامبر برگزيده و اى يادگار نبوت. در دينم عجز نشان ندادم و از آنچه قدرت داشتم كوتاهى نكردم.

اگر به اندازه ى كفاف زندگى مى خواهى روزى تو ضمانت شده است و متكفل آن مورد اعتماد است و آنچه براى تو آماده شده بهتر از چيزى است كه از تو منع شده است. پس به حساب خدا قرار ده.

حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد: «خدا مرا كافى است»، و ديگر چيزى نفرمود.

عيادت زنان مهاجر و انصار

هنگامى كه حضرت زهرا عليهاالسلام به خانه بازگشت و مريض شد- كه شهادت حضرت هم در اثر آن بيمارى بود- زنان مهاجر و انصار به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اى دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟

حضرت حمد الهى بجاى آورد و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس فرمود:

صبح كرده ام در حاليكه به خدا سوگند از دنياى شما متنفرم و آن را رها كرده ام، و نسبت به مردان شما غضبناكم. با امتحانِ اول آنان را به دور افكندم و با آزمايشِ عمقِ ايمانشان آنان را مورد غضب و ملامت قرار دادم.

پس ننگ بر كُند شدن شمشير و بى استقامتى نيزه و اضطراب فكر و تزلزل روح جديت و ترس از فتنه و جنگ! [«د»: ننگ بر كندى شمشير و بازى گرفتن امور بعد از جدى بودن آن، و آسيب پذيرى مردم و شكاف برداشتن نيزه ها و فريب خوردن افكار و لغزش خواسته ها. و چه بد است آنچه براى آينده ى خود مهيا كرده اند كه خداوند بر آنان غضب كرده و دائماً در عذاب خواهند بود.

بنابر اين چاره جز اين نبود كه قلاده ى آن را بر گردنشان افكندم و سنگينى آن را بر دوششان قرار دادم و ننگ آن را بر سرشان افكندم.

پس خير از ظالمين دور باد و به بلا دچار شوند و از آثار نيك محروم باشند و از رحمت خدا دور گردند.

از على چه چيزى را نپسنديدند؟

و اى بر آنان! خلافت را از كوههاى بلند رسالت و پايه هاى نبوت و محل نزول روح الأمين با وحى مبين و از عالمان آگاه و حاذق در امر دنيا و دين به كجا كشاندند. بدانيد كه اين زيانِ آشكار است.

از ابوالحسن (على عليه السلام) چه چيزى را نمى پسنديدند؟

به خدا قسم، ناراضى بودند از صلابت شمشيرش و بى پروائى او از مرگش و شدت حمله هايش و برخوردهاى عبرت آموز او در جنگ، و از تبحر او در كتاب خداوند و غضب او در امر الهى.

چه كسى را بجاى على انتخاب كردند؟!

به خدا سوگند، اگر از گرفتن مهارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به او (على عليه السلام) سپرده بود خوددارى مى كردند [«ه» و «ك»: اگر بر مهارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله آن را به على عليه السلام سپرده بود متحد مى شدند... و در «د» چنين است: به خدا قسم، اگر از جاده ى روشن روى گردان مى شدند و از قبول برهان واضح سرباز مى زدند، ايشان را به سوى آن باز مى گرداند و بر قبول آن وادارشان مى نمود. با او انس مى گرفت و آنان را چنان به آرامى سير مى داد كه محل بستن مهار را زخمى نكند و حركت دهنده ى آن خسته نشود و سواره ى آن به اضطراب نيفتد. و آنان را بر سر آبى فراوان و گوارا و زلال و وسيع مى بُرد كه آب آن از دو طرف نهر لبريز باشد و دو سوى آن گل آلود نشود، و آنان را از آنجا سيراب بيرون مى آورد. و در حاليكه [«د»: و پنهان و آشكارا براى آنان دلسوزى مى نمود، و از دنيا استفاده اى نمى برد و براى خويش برنمى داشت مگر بقدر سيراب شدن عطشان و سير شدن گرسنه، و زاهد از راغب در دنيا شناخته مى شد و راستگو از كاذب تشخيص داده مى شد، و اگر اهل آبادى ها ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند درهاى بركات آسمان و زمين را بر آنها باز مى كرديم... براى آنان سيرابى را پسنديده است ولى خود از آن استفاده نمى كرد مگر بقدر رفع عطش سيراب و دفع شدت گرسنگى. و اگر خلافت را به او مى سپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مى شد، ولى آنان از حق روى گردانيدند، پس بزودى خداوند آنان را به آنچه براى خود كسب كرده اند مؤاخذه مى نمايد و كسانى كه ظلم نمودند بزودى سزاى آنچه كسب كرده اند به آنان مى رسد و نمى توانند مانع چنين عاقبتى شوند.

پيش بينى عاقبت غصب خلافت

هان، بيا و بشنو. و تا زنده اى روزگار امر عجيبى را به تو نشان خواهد داد! و اگر تعجب كنى بدانكه همين حادثه تو را به تعجب وا داشته است!

به كدام سو روى آوردند؟! و به كدام تكيه گاهى إتكا نمودند؟! و به كدام پايه اى اعتماد نمودند؟! و به كدام دستاويزى چنگ زدند؟! و بر ضد كدامين ذريّه اى اقدام كردند و بر آنان چيره شدند؟! و براى چه كسى انتخاب كردند و براى چه كسى رها نمودند؟! چه بد سرپرستى و چه بد دوستانى! و براى ظالمين چه بد جايگزينى است.

به خدا سوگند پس ماندگان را به جاى پيشتازان، و ترسوى نادان را بجاى دلير آگاه، و فرومايگان را بجاى معتمدان خود قرار دادند. بينى شان بر خاك ماليده باد و پشيمان شوند قومى كه گمان مى كنند كار درستى انجام مى دهند. بدانيد كه آنان مفسدند ولى خود نمى دانند. و اى بر آنان! آيا كسى كه به حق هدايت مى كند سزاوارتر به پيروى است يا كسى كه خود هدايت نيافته مگر آنكه هدايت شود؟ شما را چه شده است؟! چگونه حكم مى كنيد؟!

خسارت امت با غصب حق على

بدانيد قسم به لايزالى خداوند، هم اكنون فتنه بار دار شده است! پس زمان كوتاهى منتظر بمانيد تا ثمره اش ظاهر گردد. آنگاه از آن كاسه اى لبريز از خون تازه و سم تلخ كشنده بدوشيد. آنگاه است كه اهل باطل زيان مى كنند، و آيندگان از نتيجه ى آنچه پيشينيان پايه گذارده اند آگاه مى شوند.

سپس خيال خود را راحت كنيد و قلب خود را براى نزول فتنه قوى كنيد و بشارت باد شما را بر شمشيرى برنده، و قهر و غلبه ى متجاوز ظالم، و هرج و مرج دائمى و عمومى، و زورگوئى ظالمين كه اموال عمومى راغارت مى كند و براى شما چيز كمى باقى مى گذارد و جمع شما را درو كرده و نابود مى نمايد.

افسوس بر شما! چگونه خواهيد بود هنگامى كه دچار سر در گمى مى شويد؟ آيا حق را به زور به شما بقبولانيم در حاليكه خودتان مايل نيستيد؟!

عذرى كه پذيرفته نيست

سويد بن غفله مى گويد: زنان عيادت كننده فرمايشات حضرت زهرا عليهاالسلام را براى مردان خود بازگو كردند.

پيرو آن عده اى از بزرگان مهاجرين و انصار بعنوان عذر خواهى نزد حضرت آمده و گفتند: اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن (على عليه السلام) اين مسئله را قبل از آنكه پيمانى ببنديم و عقدى را محكم كنيم بما يادآور مى شد، ما او را رها نكرده، و سراغ ديگرى نمى رفتيم.

حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: از من دور شويد (بس كنيد)، كه با بهانه هاى بيهوده تان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهى هاى شما جاى هيچ سخنى باقى نمانده است!