جهان در پناه يازده اسم اعظم
(شرح كتاب الاسرى الى مقام الاسرى)

عارف شيخ اكبر محى الدين ابن عربى
شرح و توضيح : على باقرى (ح .ن )

- ۱۳ -


در ادامه نويسنده نحوه ازدواج حضرت سليمان با بلقيس را مثال مى زند، هر چند بلقيس خود فرمانروايى ثروتمند و صاحب قصرى با شكوه و تختى گرانبها و جواهرنشان بوده است . اما شرط اساسى براى ازدواج با او ثروت و اموال يا قدرت نظامى و سياسى وى نيست . شرط اول آن است كه او ايمان بياورد و در مقابل خدا و دين او تابع و تسليم شود. وقتى او به خداوند ايمان آورد و غير خدا را رد كرد و نپذيرفت ، آنگاه او شايسته همسرى مى گردد. اگر سالكى بر اين اساس اقدام كرد، عمل او پسنديده و نيكو خواهد شد. داستان آوردن تخت بلقيس در قرآن آمده است . حضرت پس از ازدواج با ايشان مدتى در كنار او بود. اما بلقيس ناچار شد براى اداره سرزمين خود حضرت را ترك نمايد. در حالى كه باردار بود. پس از بازگشت ، فرزند پسرى به دنيا آورد. اما اين فرزند در كودكى از دنيا رفت (17) و پدر و مادر را افسرده و غمگين نمود.
اسم خودت ..... انسان نبايد به دانسته ها و دانش وسيع خويش ‍ مغرور شده و خود را قوى و قدرتمند بداند، از اين رو به تكبر و خودخواهى بيفتد، بلكه واجب است متواضع باشد و خود را پيرو بزرگان بداند، در برخى از موارد افراد مى توانند با تربيت خود و تزكيه نفس ، خود را به پايه بزرگان دين برسانند، تا هم طراز آنان گردند. ولى در همه حال بايد متواضع و شاكر باشند و بدانند كه اين نعمت براى انسان است كه باز در خدمت به بندگان خدا باشند نه آن كه خود را برتر دانسته و آن را بيان دارند.
اين نكته در مورد حضرت سليمان در سوره نمل آمده و ايشان در نامه اى كه به بلقيس مى نويسند، نام خود را مقدم بر نام پروردگار بخشنده مهربان مى آورند. در اينجا حضرت چون خود را از خدا جدا نمى دانسته و در جهت پيروى از دستور خداوند، اقدام كرده بوده است نام خود را در مقدمه نامه آورده است . پس به اين جهت ايرادى بر ايشان نبوده است . اما براى افراد عادى چنين رفتارى پسنديده نمى باشد.
به سلطنتى كه ..... اگر سالك مورد عنايت واقع شد و به مقام بالاى معنوى رسيد، بداند كه آن مقام خاص اوست . اما اين قدرت به او اعطا شده پس خود را گم نكند و همواره آن را امانتى از جانب حق تعالى بداند و اسرار آن را فاش نكند.
در ملكى رغبت ..... از سوى ديگر سالك اين عنايت حق را هم ناچيز و حقير نشمارد، بلكه بداند، اين نعمتى است كه شامل حال هركس ‍ نبوده و خداوند فقط آن را در اختيار او نهاده است . ضمن داشتن تواضع و خضوع در مقابل خداوند، به خوبى از آن قدرت بهره برده و دستورات الهى را رعايت نمايد. تا شايسته مقام بندگى و توفيق بيشتر در كسب صفات حميد باشد.
بساط را پهن ..... سالك بايد با مردم رفت و آمد داشته باشد. خود را از آنها دور نكند و در برخورد با آنها بكوشد، چنان رفتار كند كه آنها از اضطراب دور شده و آرامش يابند، سالك بايد از خداوند براى مردم طلب رحمت و آسايش و خير نمايد. در عين ارتباط با مردم ، وقتى هم براى خود داشته باشد، بايد خود را فراموش نكند، تا از خدا دور نشود، در خلوت خويش به ذكر و ياد و عبادت حق تعالى بپردازد و خود نيز به آرامش برسد. وقتى سالك به پيمانى كه با خدا بسته ، توجه كرد، عبادت خالصانه به جاى آورد، به آرامش و پاكى و صداقت رسيد، بركات خداوند بر او نازل خواهد شد. گوشه نشينى در محراب خود هدف نيست ، هدف را بايد شناخت ، هدف آن است كه خدا را بهتر شناخته و تنها به سوى او رفت . سالك بايد خود را براى شناخت بيشتر خداوند آماده كرده و تعليم دهد. در اينجا منظور از نردبان ، تلاش براى شناخت بيشتر خداوند و درك توحيد است .
تنه درخت ..... در نهاد هر انسان ، ريشه اى از يك درخت معنوى هست ، كه در صورت سير و سلوك صحيح و پاك شدن از گناهان به طور كامل و انجام اعمال صالح و حسنه ، اين درخت رشد مى كند و به تدريج شاخ و برگ يافته و بزرگ و بزرگ تر مى شود، آنگاه به تدريج به انوار الهى آراسته مى گردد. اين درخت توسط كسانى كه داراى چشم لاهوتى هستند، قابل مشاهده است . اين درخت در واقع سبب تقويت و پرورش روح انسان است . منظور اين است كه اگر وارث به پرورش روح نپردازد، شايد گناه نباشد، اما بهرحال چنين عملى خوب و پسنديده هم نيست ، پرورش روح و تقويت درخت معنوى از طريق انس با قرآن ، ملكه كردن صفات الهى ، نيكى در حق اقوام و دوستان و مردم ، تلاش در جهت قرار گرفتن در صراط حميد است . در برخى موارد هم ضرورى است سالك روح را غمگين و افسرده نمايد. مثلا در ايام شهادت و عزاى رحلت بزرگان دين و حضرات معصومين (عليهماالسلام ) چنين باشد.
سه روز آخر..... آنها كه قصد دارند در جهت تعالى روح و رشد درخت معنوى موفق باشند، علاوه بر ذكر مدام و طهارت جسم و نفس ، بايد در سه روز آخر ماه قمرى روزه دار باشند در سه روز مزبور، وضعيت جهان به نوعى است كه به آدمى حال خاصى مى دهد. جسم در اين ايام مى تواند، امور معنوى و روحانى را بهتر انجام داده و پذيرا شود. البته بايد در نظر داشت هر فردى در ايام هر هفته ، وضعيت خاصى دارد، به طورى كه در يك روز آماده عبادت و ذكر بيشتر است ، در يك روز به علم گرايش دارد و... سالك بايد جسم و روح خود را در ايام خاص در كارهاى خاص تربيت و تقويت نمايد. منظور از روزه فقط روزه شكم نيست روزه ساير اعضاء مهم تر است . يعنى روزه حواس بسيار مهم تر از روزه شكم است .
كار خود را..... اگر سالك در اين مرحله كار پيشرفت كرد. به مقامى خاص در شناخت خداوند مى رسد به طورى كه ديگر براى امور مادى تغيير حال نمى دهد و خندان و گريان نمى شود و تا زمانى كه در قيد حيات بوده و در چارچوب زندگى مادى و محدود جهان است براى يافتن يا از دست دادن دنيا، شاد و غمگين نمى شود به مقام تسليم و رضا مى رسد و اسماء الهى در او تجلى مى كند. زيرا پس از ملكه شدن ، او در مقام بزرگى است و در انجام وظايف سستى و كوتاهى از خود نشان نمى دهد و تحت هيچ عنوان و بهانه اى عبوديت و ذلت خود را در مقابل قادر قهار فراموش ‍ نمى كند. در غير اين صورت ممكن است خود را شريك خدا بداند و به كفر برسد.
وقتى انسان طاهر به حج مى رود به ويژه هنگامى كه اولين بار مشرف مى شود، شور و حال خاصى مى يابد اين شور و حال نه تنها در ايام حج ، بلكه پس از آن نيز ادامه مى يابد. لذا حج واقعى سبب پاك شدن از گناهان و سفيد شدن لوح است . سالك بايد امور خود را در ايام حج چنان انجام دهد كه تا مدت ها آن را فراموش نكند. منظور از بيت المعمور، جسم و روح آدمى است كه در حج صيقل مى يابد و در صورت داشتن خلوص ، گناهان او آمرزيده مى شود. اما شرط اصلى براى آمرزش گناهان آن است كه سالك از اعماق جان و ته دل (كوه طور) خدا را بخواند و از او يارى بخواهد، به طورى كه موفق به درك خداوند شود و خدا را در خود بيابد و باور كند كه حضرت حق از رگ گردن به او نزديك تر است . سالك بايد اين نكته را به خوبى بفهمد و بداند، اگر تصور او اين باشد كه خدا از او دور است . چگونه بايد او را بخواند و به خود نزديك كند.
اگر با اهل خود سير كردى ..... اگر سالك روح خود را تغذيه نكند مانند آن است كه به آتش روى آورده است . آتش نشانه شور و عشق و گاه علامت شيطانى است . پس اگر جسم را اصالت نداده به تقويت روح خود بپردازد، به عشق و شور مى رسد، اين عشق سرانجام مى تواند تبديل به نور شود كه حجاب ها رفع شده ، چشمان لاهوتى او باز شده و او مى تواند سير كند و جاهايى را ببيند كه چشم هاى عادى قادر به ديدن آن نيستند. بايد در نظر داشت ، خداوند منان ضمن آن كه پيشرفت معنوى و روحى انسان ها را مى پسندد، اما راضى نيست ، آنان به طور كامل جسم و جهان مادى را رها كنند و تبديل به روح مجدد گردند، زيرا براى حركت در صراط حميد عزيز تعادل ميان جسم و روح شرط و ملاك است . استثناء هم ندارد. از اين روست كه حتى پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه (عليه السلام ) در ميان مردم بوده ، زندگى عادى كرده ، ازدواج نموده اند. حتى حضرت عيسى هم بر خلاف عقايد مرسوم داراى همسرانى بوده اند. اين قانون الهى براى تكامل همه جانبه بشر است و همه انسان ها بايد اين قوانين را رعايت نمايند.
ردايى از جنس ..... سالك بايد خود را بشناسد و حد و اندازه خود را در نظر گرفته و بر اساس آن خود را بنماياند. خودبزرگ بينى نكند، در صورت داشتن چنين تعادلى است كه خداوند عنايت كرده ، به او نشان خواهد داد كه او انسان و مخلوقى است كه پروردگار و خالقى بزرگ دارد .
تابوت خود را..... منظور از تابوت جسم انسان است . سالك بايد جسم خود را با امور و حوادث دنيوى ماءنوس كرده و در ميان آنها باشد. انزوا و گوشه گيرى مذموم است و پسنديده نمى باشد. مشيت الهى اين است كه آدمى با جسم خود در اين دنيا وارد شده ، از مواهب آن بهره برده ، ضمنا مسائل و مشكلات ، كمبودها، و عذاب ها و سختى ها را هم تجربه كند. بر خلاف تصور عده اى ، اين ارزش نيست كه فرد گوشه اى خلوت و بى دردسر را اختيار كرده و در محلى امن و بى دغدغه ، روزگار گذرانيده و دل خوش ‍ باشد كه از مسايل و مشكلات اجتماعى رهيده و اهل نجات و خلاص ‍ گرديده است . اين كار ارزش زيادى ندارد و سبب خودسازى و رشد و كمال معنوى همه جانبه نيست . اگر فردى در گوشه اى بنشيند، به تصور اين كه از گناه و آلودگى دور است ، چنين كارى در واقع نوعى گناه محسوب شده و به جسم خود ستم كرده است .
در حال نيفكن ..... منظور از حال امور دنيوى است . در عين حال كه سالك بايد خود را در ميان مسايل و مشكلات اجتماعى رشد دهد. اما چنين فرمانى به معناى غرق شدن در امور دنيوى و اصالت دادن به تجربه و عمل اجتماعى مدام نيست ، سالك ساعاتى از عمر خود را در داخل جامعه است اما نبايد همه چيز او فداى توجه به امور اجتماعى شود يا خود را كاملا با آن تطبيق داده و هم خوانى يابد، بلكه در عين آن كه در دنياست ، به آن انس نگيرد وابسته نشود، با خدا هم انس داشته و او را در همه حال بخاطر داشته باشد و فرامين او را از ياد نبرد.
اگر در بيابان خشك ..... اگر در سير و سلوك عرفانى و در جهت نيل به شناخت هر چه بيشتر و بهتر به مسايل و مشكلاتى برخورد كرد. و حتى گاه سختى ها بر او اثر نهاده و چيره شد، بايد بكوشد، تا به دنيا نزديك تر شود، چنين كارى سبب مى شود كه ترس از او دور شود، يا ميزان آن كاهش يابد. در واقع زياده روى در شناخت مسايل معنوى و ادراك خداوند مثل ترس ‍ حاصل از مواجهه با شير است . كه از راه ها و طرق مختلف به آن مى رسد، بيابان نشانه امور معنوى و دريا كنايه از جهان مادى است كه پر از زرق و برق و سكون و تحول است . اگر سالك در سير و سلوك معنوى خود پيشرفت كرد، و راهى مناسب به سوى خداوند يافت ، ناگهان با مهلكه هايى روبرو مى شود و ترس او را فرا مى گيرد و باز به سوى دنيا برمى گردد. اما اين توجه به دنيا نبايد بيش از حد باشد. در اينجا هم بايد متعادل بود، و هميشه تعادل خود را حفظ كرد. پس از مدتى توقف در دنيا هنگامى كه از سوى دنيا سختى ها ظاهر شد، باز ناخودآگاه به سوى عقبى و معنويت باز مى گردد. چنان كه در زندگى روزمره انسان و موجودات زنده ديده مى شود، وقتى نياز به ويتامين يا ماده اى خاص در بدن بوجود مى آيد. موجود زنده ناخودآگاه به سوى غذايى مى رود كه آن نياز را در بدن خود رفع نمايد. اما به راستى چگونه انسان مى تواند در حين حركت ، تعادل خود را نسبت به دنيا و عقبى حفظ كند؟ در حالى كه توجه به جهان مهلك و كشنده است و در راه معنا هم خطرات زيادى در كمين سالك است ؟ در اينجا آدمى بايد به خدا رجوع كرده ، از او بخواهد كه بنده اش را كمك كند، تا در طى طريق دچار اشتباه و انحراف نگردد، على رغم احساس خطر است كه بنده توكل مى كند و خداوند كه مظهر خير و رحمت است . از طرق مختلف و حتى از طريق الهام آن فرد را به سوى صراط حميد عزيز رهنمون خواهد ساخت .
وقتى در خواب و بيدارى ...... سالك وقتى با خدا و ياد حق انس گرفت ، در خواب هم از ياد او غافل نيست و در همه لحظات و آنات زندگى از خويشتن مراقبت مى نمايد. لذا به تدريج به نوعى تعادل مى رسد. اما چنان كه اشاره شد، در زندگى افراط و تفريط نمى كند، از همه حواس پنجگانه ، از غرايز، از نيازهاى جسمى و روحى خود باخبر است ، آنها را كنترل مى كند و از هر كدام به شكل دقيق و حساب شده استفاده كرده و نيازهاى مشروع آنان را برآورده مى سازد، در اينجا منظور از ((قوم )) ، مجموعه نفس و غرايز و نيازها و لذات جسمانى و روحانى يك فرد است . كه معمولا او را وابسته به دنيا مى كند. اما وقتى حالت تعادل برقرار شد. گاه در دنياست و گاه به سوى عالم معنا و نور حركت مى كند و سير دوطرفه با توجه به توان و نياز او بصورت مداوم وجود دارد.
بر امت خود..... سالك نبايد بكوشد تا برترى و والايى خود را به مردم اثبات نمايد، زيرا چنين حركتى مورد رضايت خداوند نيست ، سالك هر چقدر متواضع تر باشد و باور كند كه در نزد خداوند همه مردم در آفرينش از يك گوهر بوده و تفاوتى با هم ندارند، در طى صراط حميد استوارتر خواهد بود. او مى داند، اگر توان معنوى بيشترى دارد، اگر قادر به انجام برخى اعمال است كه ديگران از انجام آن عاجزند، به دليل خواست خداست ، نه ويژگى خاص او، لذا دليلى بر خودخواهى و تكبر و خودبزرگ بينى ندارد. پس در ميان مردم به سادگى زندگى كرده و حتى خود را مشخص نكرده و گم مى كند و به شكل خليفه اى ناشناس عمل خواهد كرد.
غذاى آسمانى نخواه ..... نبايد مدام از خدا مطالبه كرد و بيش از حد تقاضا كرد. اگر احساس مى كند كه نياز به چيزى دارد و به او نمى رسد، بداند خداوند بر همه چيز و احوال همه كس آگاه است و اگر عنايت نمى كند، حتما مصلحت نيست يا موقع اعطاء آن نشده است . پس نبايد بر خواسته خود اصرار ورزد. حتى اگر اين خواسته در جنبه هاى معنوى و تعالى بخش ‍ باشد. نكته ظريف اينجاست كه اين تمام دستور نيست ، بلكه سالك بايد مدام درصدد تكامل و تعالى روح خود باشد، اگر خواهان و جوينده نباشد، پيشرفت نمى كند. خواهنده باشد اما مصر نبوده ، به اصطلاح پيله نكند، دلخواه او باشد كه پيشرفت كند اما از خدا طلبكار نباشد و مدام غر نزند.
اگر از كتاب خدا..... اگر بر اساس دستورات دينى ، قرآن و سنت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم خود را تربيت كرده و نفس را اصلاح و روح را پرورش دهد، قادر است كه كارهاى خارق العاده انجام دهد مرده را زنده و كور مادرزاد را درمان كند. باز اينجا هم اصل ، رسيدن به تعادل است ، اگر قرآن مى خواند بايد بتواند آن را درك كند و با واقعيات و مسائل تطبيق دهد، ضمنا عقل و هوش خود را به كار اندازد تا ذكر و قرآن مؤ ثر افتد. اى بسا ذكر و صفتى در انسان ملكه مى شود، اما به دليل عدم آگاهى قادر به تشخيص آن نيست و مجددا ذكر مى گويد كه ديگر پس از ملكه شدن بى تاءثير است .
كلاغ را راهنما..... كلاغ نشانه اى از صفت انسانى است . منظور داشتن حالت كهنه و قديمى داشتن منظور است . سالك نبايد داراى افكار و انديشه هاى قديمى باشد، به تعبير قرآنى از دين آباء و اجدادى بهره گيرى كند. بايد در امور دينى تفكر و تعقل كرد و آن را با شرايط و اوضاع و احوال روز و جارى منطبق نمود، همچنين بايد در مورد آشنايان و اطرافيان نزديك هم تلاش كرد كه از نظر فكرى اصلاح شوند، اگر اطرافيان سالك وابسته به فرهنگ باشند براى او ايجاد مشكل و دردسر خواهند كرد، زيرا جمع ناهمگونى مى سازند كه به لحاظ عقيده و تفكر اختلافات جدى و فاحش ‍ دارند. همواره درگيرى و نزاع و جنگ در محيطهايى روى مى دهد كه مردم آنها داراى عقايد مختلف و متضاد هستند. اما به عكس ايجاد محيطى ، با افكار نو و نزديك به درك درست از كتاب خدا، منجر به همكارى و دوستى بيشتر مى شود. در آنجا افراد مزاحم يكديگر نبوده و با همدلى در راه مشترك گام برمى دارند.
بايد خواب بر پلك ..... خواب يكى از ضرورى ترين رفتارها براى ترميم فرسودگى بدن و كاهش خستگى و ايجاد آرامش در آن است . در حين خواب بافت هاى فرسوده بدن ترميم مى شود و سلول ها امكان بازيابى مى يابند و فرد پس از خوابيدن ، توان جديدى براى ادامه حركت و زندگى خواهد داشت ، در اين زمينه هم تعادل بسيار ضرورى است . خداوند منان شب را براى استراحت و خواب انسان ها و روز را براى حركت و كار آفريده است . بر اساس قوانين حاكم بر جهان سالك بايد ساعاتى از اوقات شبانه روز را به خوابيدن اختصاص هد. در آن ساعات خاص نفس از بدن خارج شده و توان و انرژى لازم را براى فعاليت هاى جسمى و روحى اخذ مى كند، در غير آن ساعات چنين نبوده و نفس نمى تواند به دليل وضع خاص ‍ ستارگان انرژى لازم را كسب كند. علاوه بر شناخت آن ساعات معين ، سالك بايد محلى خاص براى خود تهيه كند. كه در آن محل ، آرامش كافى داشته باشد و اعمال و تمرينات خود را در آن انجام دهد. تا از احوال جسم و نفس و روح مطلع شود. سالك ضمن توجه كافى به احوال خود و شناخت مداوم نفس ، بايد مراقب باشد كه ديگران نتوانند به او ضرر برسانند، زيرا غفلت از محيط سبب آسيب پذيرى مى شود. به اين جهت تاءمين محيطى آرام و امن ، سبب تقويت آرامش شده و قدرت تفكر و تحليل و تعقل او بالاتر مى رود. در نتيجه توانايى ادراك بيشتر را مى يابد و خداوند در اين زمينه او را بيشتر يارى خواهد كرد.
زورگو مباش ..... منظور آن است كه سالك به خود زور نگويد و خود را به سختى نيندازد. هر چند در سير و سلوك ممكن است مسائل و سختى هاى متعددى هم بوجود آيد. اما ممكن است سختى زياد انسان را از راه اصلى خود دور كند و حتى به گمراهى بيفتد.
بر سركشان ..... منظور امر به معروف و نهى از منكر است ، بايد در مقابل آنها كه زور مى گويند ايستاد و ستم را با ستم پاسخ داد و از مقابله با زورگويان و سركشان نهراسيد.
چون ابراهيم ، بت هاى ..... منظور از بت ، نفس و بت هاى نفسانيت است . نفس است كه انسان را به سوى دنيا مى كشاند و او را مى فريبد و خودخواه مى كند و از خدا دور مى سازد، سالك بايد چون حضرت ابراهيم (عليه السلام ) بت هاى درون را درهم ريخته و به سوى خدا برود. منظور از بت بزرگ خداست ، به سالك توصيه مى شود: كوشش كن و از خداوند بزرگ كمك بخواه تا تو را در انهدام بت هاى كوچك يارى كند، در اين حال مى توانى دنيا را با هر چه كه در آن است رها كنى ، سالك نبايد خود را با مسايل دنيا مخلوط و عجين كند. خداوند هر چيزى را كه آفريده است ، بر اساس حكمتى بوده كه خود آن را مى داند.
از ستارگان و ماه ..... در علم نجوم قديم (كه مبناى صحيح و الهى داشت ) اعتقاد بر اين بود كه ستارگان داراى روابط و تاءثيراتى در خود، محيط و كل جهان هستند، از اين رو حركت و تشعشع آنها بر زندگى افراد و جوامع بشرى مؤ ثر بوده و حتى برخى حوادث مثل زلزله و سيل و خشكسالى و غيره ناشى از حركت آنهاست . همين طور زندگى تك تك افراد نيز متاءثر از حركت يك ستاره خاص و مجموعه ستارگان است . اما همه اين عوامل بر اساس مشيت و اراده خداوندى فعال بوده و شكل مى گيرد. در اينجا منظور از ستارگان انسان هاست . سالك نبايد متكى به آنها شده و دل ببندد، در عين حفظ ارتباط، بايد دلبستگى خود را به آنها كم كرده ، وابسته به آنها نباشد. در اين ميان اگر به موجود خارق العاده اى رسيد، مثلا انسان بسيار زيبايى ديد، تصور نكند ديگر موجودى بالاتر و برتر از او نيست . حتى در مورد خود هم نبايد چنين تصورى داشته باشد. اگر سالك در مراتب معنوى پيشرفت كرد و در عالم مفاهيم و معانى جلو رفت و به بهترين مكان ها كه فلك هفتم است رسيد، باز نبايد خودبين شود، بلكه بايد بداند كه باز افلاك بالاترى هست . از جمله مراحلى كه در فلك هاى بعدى است و در آن مرحله انسان به فناى مطلق مى رسد، بايد توجه داشت كه از فلك اول تا هفتم مشخص كننده وضع حركت و تحول انسان هاى عادى در روى زمين است ، كه سير پيشرفت مثبت دارند، در فلك هشتم و نهم عوالم تغيير كرده و به عالم معنا مى رسد. اين مراحل مربوط به انسان هاى عادى نيست . توضيح كلى در اين باب هر فلك به شرح زير است . منظور از فلك عوالم غير مادى و معنايى است كه نفس انسان پس از منزه شدن و تربيت يافتن ، در حالت خواب يا بين خواب و بيدارى و خلسه مى تواند آن را ادراك كند. همچنين از طريق سيركردن و سيردادن اين مهم قابل انجام است .
افلاك
در مورد افلاك در ميان فلاسفه و عارفان بحث هايى مطرح شده است كه غالبا ريشه در اساطير يونانى دارد، و چندان صحيح نمى باشد. در اينجا بد نيست به برخى از ويژگى هاى فلك اول تا نهم اشاره داشته باشيم .
فلك اول
سير در فلك اول يا رسيدن به آن در مرحله ابتدايى و نخست فعاليت سالكان صورت مى گيرد و اثرات گوناگونى بر جسم و نفس آنان دارد. وقتى مؤ من به عبادت و ذكر و تزكيه روى مى آورد، گاهى احساس مى كند كه سبك شده و از دنيا كنده مى شود و مى تواند به محل و موقعيت هاى سير كند كه با عالم ماده متفاوت است . پس از ديدن آن موقعيت ها، عالم مادى ارزش ‍ خود را از دست مى دهد و ديگر براى سالك اغواكننده نيست ، زيرا سالك حال ديگرى را ادراك كرده و باور مى كند، جهان ديگرى هم هست كه بسيار مهم تر از جهان مادى اوست . هر چند كه هنوز درك روشن و عميق از آنجا ندارد، زيرا كه در آغاز كار ديدنى هاى او واضح نيست و گويى از آن دنيا سايه روشن هايى براى او نشان مى دهند.
در اين مرحله سالك از نظر جسمى هم دچار تغييراتى مى شود. مثلا پس از برخى خواب ها يا سيرها احساس مى كند آرام و سبك شده ، كمتر بيمار مى شود، اگر هم شد، احساس درد و ناراحتى چندانى ندارد، يا شايد ديگر درد و بيمارى براى او مهم نيست . در امور جارى چون خوراك ، پوشاك و ساير امور زندگى هم ديگر سخت گيرى قبلى را ندارد و حالت شاكر مى يابد. كسانى وارد اين مرحله يا فلك مى شوند كه حدود سه سال از فعاليت جدى و عميق آنها در سير و سلوك و طى طريق مى گذرد. شايان ذكر است كه اگر سالك در اين مرحله استادى ربانى و آگاه داشته باشد مى تواند از كم و كيف كار مطلع شود. در غير اين صورت فقط حس ناشناخته اى از موضوع دارد.
فلك دوم
شبيه فضايى از بهشت است . اما اين حال هم داراى وضوح نيست ، هر از گاهى ديدن روى مى دهد كه گاهى در خواب است . سالك در مواقعى هم ميان حالت خواب و بيدارى فلك دوم را احساس مى كند. اين خواب و حس زياد هم قوى نبوده و كم رنگ است . آنان كه صبر و استقامت بيشتر دارند، مثلا حدود ده سال حالت ايمانى خود را حفظ مى كنند، در ياد خدا بوده ، نماز خوانده شبها بيدارند و به قرآن انس مى گيرند، مى توانند اين فلك را به طور كامل سير كنند. تاءثير سير در فلك دوم در سالك آن است كه گاه رؤ ياى صادقه دارند كه با حوادث عالم واقع تطابق دارد. گاهى دعاى آنان مستجاب مى شود، يا در حالتى مبهم خدمت بزرگان دين مى رسند. گاهى در خواب مى بينند كه پرواز مى كنند و كنترل آن را هم در اختيار دارند، حيوانات زيبا به ويژه پرندگان كوچك و رنگارنگ خوش صدا را مشاهده مى كنند. از نظر كلى و اخلاقى معمولا اين افراد فروتن و ساده زيست هستند، در عين آن كه ايمان و لطافت روحيه دارند. فساد در اعمال و افكار آنها كمتر است . در تغذيه و مصرف اسراف ندارند. لباس آنها ساده ، تميز و مرتب و زيباست .