توسل و رابطه آن با توحيد

حسين رجبي

- ۲ -


گفتار برخى ديگر از علماى اهل‏سنّت

- نورالدين سمهودى مى‏گويد: «استغاثه و شفاعت و توسل به پيامبر و جاه و بركت او نزد خداوند از كردار انبيا و سيره سلف صالح بوده و در هر زمانى انجام مى‏گرفته است; چه قبل از خلقت و چه بعد از آن، حتى در حيات دنيوى و در برزخ. هرگاه توسل به اعمال صحيح است; همان گونه كه در حديث غار آمده، توسل به پيامبر اولى است...».14

- دكتر عبدالملك سعدى مى‏گويد: «هرگاه كسى بگويد: ألّلهم انّى توسلت اليك بجاه نبىّ أو صالح; كسى نبايد در جواز آن شك كند، زيرا جاه همان ذات كسى نيست كه به او توسل شده، بلكه مكانت و مرتبه او نزد خداوند است و اين، حاصل و خلاصه اعمال صالح او است. خداوند متعال در مورد حضرت موسى مى‏فرمايد: (وَ كانَ عِنْدَالله وَجِيهاً)15 و نزد خدا آبرومند بود...».

- قسطلانى مى‏گويد: «بر زائر رسول خدا سزاوار است كه زياد دعا و تضرّع و استغاثه، طلب شفاعت و توسل به ذات پاك رسول خدا(ص) نمايد...».16

- زرقانى در شرح آن مى‏گويد: «...بايد به پيامبر توسل جست، زيرا توسل به آن حضرت سبب فروريختن كوه‏هاى گناهان است...».

- ابن الحاج ابو عبيدالّله عبدرى مالكى مى‏گويد: «... مرده‏اى كه به زيارتش مى‏رويم اگر از كسانى باشد كه

اميد بركت از او مى‏رود، بايد به او توسل جست و پيامبر اكرم(ص) در رأس آنها است...».17

- حسن بن على سقاف شافعى مى‏گويد: «توسل، استغاثه و طلب شفاعت از بزرگ مردم (محمد پيامبر و چراغ تاريكى‏ها)  از امور مستحبى است كه بر آن تأكيد فراوان شده است، به ويژه هنگام گرفتارى‏ها. و سيره علماى اهل عمل و اولياى اهل عبادت، بزرگان محدثين و امامان سلف بر اين بوده است».

- نووى در برخى از كتاب هايش قائل به استحباب توسل شده است.18

- غمارى در مقدمه كتابش مى‏نويسد: «استحباب توسل در مذهب شافعى و ديگران (حنبلى، حنفى، مالكى)، شايسته شمرده شده است...»19

- ابن حجر مكّى از اشعار شافعى اين دو بيت را كه بر توسل شافعى به اهل بيت پيامبر دلالت دارد نقل مى‏كند: آل نبىّ ذريعتى‏و هم اليه وسيلتى أرجو بهم أعطوا غداًبيدى اليمين صحيفتى20

- زينى دحلان مى‏گويد: «هركس ذكرهاى پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال كند در آنها مقدار زيادى از توسل به ذوات مقدسه مى يابد. و كسى بر آنان ايراد نگرفت، تا اين كه اين منكران (وهابيان) آمدند. و اگر قرار باشد كه نمونه‏هاى  توسل را جمع كنيم كتابى عظيم مى‏شود...».21

علامه امينى در توجيه توسل مى‏فرمايد: «توسل بيش از اين نيست كه شخصى با واسطه قرار دادن ذوات مقدسه به خدا نزديك شود و آنها را وسيله برآورده شدن حاجات خود قرار دهد، زيرا آنان نزد خدا آبرومندند; نه اين كه ذات مقدس آنان را به طور مستقل در برآورده شدن حاجت هايش دخيل بداند، بلكه آنان را مجارى فيض، حلقه‏هاى وصول واسطه‏هاى بين مولى وبندگان مى‏داند... با اين عقيده كه تنها مؤثر حقيقى در عالم وجود خداوند سبحان است و تمام كسانى كه متوسل به ذوات مقدسه مى‏شوند همين نيّت را دارند، حال اين چه ضدّيتى با توحيد دارد؟...».22

توسل به دعاى پيامبر(ص) در حيات برزخى

عقيده مسلمانان جواز بلكه رجحان اين نوع توسل است، ولى در مقابل، وهابيان قائل به عدم جواز و حرمت آن مى‏باشند. ابن تيميّه كه از سران مخالفان توسل است و وهابيت بيشتر افكار خود را از او گرفته اند مى‏گويد:، «توسل; يعنى اين كه انسان از پيامبر طلب كند تا برايش دعا كند; همان گونه كه شما به انسانى زنده مى‏گويى: براى من دعا كن. همان طور كه صحابه از پيامبر مى‏خواستند تا برايشان دعا كند. اين در مورد زنده‏ها صحيح و مشروع است، ولى در مورد مردگان از انبيا و صالحان مشروع نيست...»23

از آن چه بيان شد بطلان اين تفكر روشن گرديد; زيرا روايات و بلكه آيات نيز صحت توسل پس از مرگ را ثابت

مى‏كند. به روايات اشاره كرديم اينك برخى از آيات را نيز ذكر مى‏كنيم:

1 خداوند متعال مى‏فرمايد: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ اًِّذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا الله وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواالله تَوّاباً رَحِيماً);24 «و اگر اين مخالفان هنگامى كه به خود ستم كردند (و فرمان‏هاى خدا را زيرپا گذاردند) به نزد تو مى‏آمدند و از خدا طلب آمرزش مى‏كردند و پيامبر هم براى آنها استغفار مى‏كرد، خدا را توبه‏پذير و مهربان مى‏يافتند».

2 توسل فرزندان حضرت يعقوب به آن حضرت براى آن كه از خداوند براى ارتكاب گناهشان طلب آمرزش نمايد، (يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اًِّنّا كُنّا خاطِئِينَ)25 در اين آيه پدر را با «ياى» منادا خطاب نموده از اين‏رو سخن كسانى را كه مى‏گويند خواندن غير خدا جايز نيست مردود مى‏سازد، افزون بر اين كه پدر را واسطه بين خود و خدا قرار دادند اگر واسطه گرفتن اشكال داشت بايد حضرت يعقوب مى‏فرمود كه خودتان به صورت مستقيم از خدا طلب آمرزش نماييد، چنان كه امروز برخى از وهابى زده‏ها تكرار مى‏كنند.

ممكن است كسى ادعا كند كه آيه، ظهور در زمان پيامبر دارد، در حالى كه اين ادعاى بدون دليل است زيرا اگر درباره اين آيات اين ادعا را بكنيم درباره آيات ديگر كه احكام و عقائد را در حضورآن حضرت بيان فرموده، مى‏توان اين ادعارا كرد كه اين دستورات مخصوص زمان حضور مى‏باشد و كسى چنين ادعايى نمى‏كند افزون براين كه به چه دليل مخصوص زمان حضور مى‏باشد؟ آيا در آيه و روايتى آمده است كه توسل به زنده جايز و به غير زنده غير جايز است؟ آيا معيار جواز و عدم جواز يا معيار توحيد و شرك زنده و مرده مى‏باشد؟ اگر معيار اين باشد بايد توسل به زنده هر چند او را مستقل و در عرض خدا بدانند صحيح باشد در صورتى كه هيچ مسلمانى اين را صحيح نمى‏داند بلكه آن را غير مشروع و شرك مى‏داند. علاوه بر اين به تنقيح مناط و اخذ ملاك مى‏توان آن را به عصر بعد از وفاتشان نيز تعميم داد، زيرا انسان هميشه و در هر زمان گناه كار است و به وسيله‏اى نياز دارد تا او را براى طلب مغفرت از خداوند واسطه قرار دهد. از همين رو، صحابه بعد از پيامبر با تمسك به اين آيه از آن حضرت طلب استغفار مى‏نمودند. اين مطلب على الخصوص با اثبات حيات برزخى و وجود ارتباط بين عالم برزخ و دنيا هموارتر خواهد شد.

بيهقى و ابن ابى شيبه نقل مى‏كنند: در زمان خلافت (خليفه دوّم) قحطى شديدى بر مردم روى آورد. بلال بن حرث از اصحاب رسول خدا كنار قبر پيامبر(ص) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا براى امتت باران طلب كن زيرا آنان نزديك است كه هلاك شوند رسول خدا در عالم رؤيا به او فرمود: زود است كه آنان سيراب شوند.26 در اين حديث بلال به دعاى پيامبر متوسل شده است.

حضرت على(ع) مى‏فرمايد:

«شخصى سه روز بعد از دفن رسول خدا(ص) وارد مدينه شد و خود را روى قبر رسول خدا(ص) انداخت و خاك آن را بر سر ريخت و عرض كرد: اى رسول خدا! گفتى، ما هم گفتارت را شنيديم، از جانب خداوند بود ما نيز اطاعت كرديم، از جمله آياتى كه بر تونازل‏شد، اين‏بود: )وَلَوْ أَنَّهُمْ‏اًِّذْ ظَلَمُواأَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ...(;27 من به خود ظلم كرده‏ام، آمده‏ام تا برايم استغفار نمايى. از داخل قبر ندا داده شد كه تو به طور حتم بخشيده‏شدى.28